حکایت
آورده اند که شخصی در مسجدی خفته بود چون بیدارشد پنداشت که هَمیان زر باخود داشت وبرده اند .اتّفاقاً جعفرِصادق رضی الله عنه نماز میکرد.آن شخص چون هیچ کس دیگر را درآن مسجد ندید ناچاربامام درآویخت .امام فرمود که ترا چه شده است ؟گفت:همیان زر داشتم واینجاخفته بودم ،اکنون که بیدارشدم همیان نیست وبغیر از [تو] کسی دیگر درین مسجد نیست .امام جعفر از او پرسید که :همیان زر تو چند بود؟گفت:هزار دینار .گفت :بامن بخانه آی وهزار دینار بستان .آن مرد با او برفت .امام هزار دینار بوی داد بسیار بهتر از زر او .چون به نزد رفیقان آمد حال بگفت .ایشان اورا ملامت کردند وگفتند :همیان اینجاست.آن مرد تفحّص کرد که آن شخص که زر بمن داد کیست .گفتند :او دختر زادهٔ رسول خدای امام جعفرصادق رضی اللهُ عنه بود .آن مرد برخاست ونزد امام رفت .ودرقدم او افتاد و زاری کرد وعذر خواست وزرباز داد .امام قبول نکرد وگفت:چیزی که خدایرا ازخود دور کردیم دیگر باز نستانیم .
۲۳حکایت اخلاقی ، به کوشش دکتر نصرالله پور جوادی ،مجلّه ادبستان،شماره اوّل ،مهرماه ۱۳۷۰،صفحه۶۴
نِعمَ ما قالَ
ولو لَم یکُن فی کَفّهِ غیرُ روحِهِ
لَجادَ بِها فَلیَتَّقِ اللهَ سائلُه
اگردردستانش چیزی نباشد جز جانش ،آن را می بخشد پس از خدای تعالی ،خواهنده بپرهیزد [یعنی در وقتی که دستانش خالی است ازاو چیزی نخواهد ].
امام محمّد غزّالی در احیاء العلوم گفته :هذا الشّعرُ عبارةٌ عن الوصف بِنهایة السّخاء
#صادقی
🌾🍃🍃@madihehvamarsiah
آورده اند که شخصی در مسجدی خفته بود چون بیدارشد پنداشت که هَمیان زر باخود داشت وبرده اند .اتّفاقاً جعفرِصادق رضی الله عنه نماز میکرد.آن شخص چون هیچ کس دیگر را درآن مسجد ندید ناچاربامام درآویخت .امام فرمود که ترا چه شده است ؟گفت:همیان زر داشتم واینجاخفته بودم ،اکنون که بیدارشدم همیان نیست وبغیر از [تو] کسی دیگر درین مسجد نیست .امام جعفر از او پرسید که :همیان زر تو چند بود؟گفت:هزار دینار .گفت :بامن بخانه آی وهزار دینار بستان .آن مرد با او برفت .امام هزار دینار بوی داد بسیار بهتر از زر او .چون به نزد رفیقان آمد حال بگفت .ایشان اورا ملامت کردند وگفتند :همیان اینجاست.آن مرد تفحّص کرد که آن شخص که زر بمن داد کیست .گفتند :او دختر زادهٔ رسول خدای امام جعفرصادق رضی اللهُ عنه بود .آن مرد برخاست ونزد امام رفت .ودرقدم او افتاد و زاری کرد وعذر خواست وزرباز داد .امام قبول نکرد وگفت:چیزی که خدایرا ازخود دور کردیم دیگر باز نستانیم .
۲۳حکایت اخلاقی ، به کوشش دکتر نصرالله پور جوادی ،مجلّه ادبستان،شماره اوّل ،مهرماه ۱۳۷۰،صفحه۶۴
نِعمَ ما قالَ
ولو لَم یکُن فی کَفّهِ غیرُ روحِهِ
لَجادَ بِها فَلیَتَّقِ اللهَ سائلُه
اگردردستانش چیزی نباشد جز جانش ،آن را می بخشد پس از خدای تعالی ،خواهنده بپرهیزد [یعنی در وقتی که دستانش خالی است ازاو چیزی نخواهد ].
امام محمّد غزّالی در احیاء العلوم گفته :هذا الشّعرُ عبارةٌ عن الوصف بِنهایة السّخاء
#صادقی
🌾🍃🍃@madihehvamarsiah