Forwarded From فرهیختگان
« بزرگ بود و از اهالی امروز بود
و با تمام افق های باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را خوب می فهمید»

خبر تکان دهنده بود و بهت آور؛ دکتر داوود فیرحی، استاد مبرز علوم سیاسی دانشگاه تهران، بر اثر ابتلای به ویروس کرونا، روی در نقاب خاک کشید و به سمت بی سو پرواز کرد. هنوز دانشجوی فلسفه در انگلستان بودم که با نام و آثار ایشان آشنا شدم و آنها را در مطالعه گرفتم؛ فقیهی که دکتری در رشته علوم سیاسی داشت و دلمشغولِ بازاندیشی درباره رابطه میان دولت، فقاهت و مشروعیت سیاسی در ایران معاصر بود و پروژه جدی خویش را آهسته و پیوسته پیش می برد. پس از بازگشت از انگلستان، روزگاری که در « موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه» بودم؛ چند باری در دانشگاه تهران، همچنین برخی محافل خدمتشان رسیدم و از گفت و گوی با ایشان بسیار بهره بردم. افزون بر فضل و همت و پشتکار ستودنی، گشوده بود و آرام و متواضع و متین؛ مجموع فضایلی که اوقاتت را از همنشینی با او خوش می کرد. در میان دوستان روحانی ای که طی بیست سال اخیر داشته ام و از همصحبتی و همسخنی و مباحثه با آنها آموخته و حظ برده ام؛ صفای باطن آن یار سفر کرده مثال زدنی بود. چند باری با یکدیگر درباره نواندیشی دینی معاصر گفتگو کردیم؛ از ناقدانِ همدلی بود که عالمانه در این میراث نظر می کرد. از سر لطف ملاحظات انتقادی خویش درباره کارک هایم را نیز با من در میان گذاشتند؛ آموختم و استفاده کردم. از بخت بلند آمریکای شمالی و اروپا نشینان، به لطف و پیگیری دوست روحانی عزیز دیگری، مرحوم فیرحی، از بهار سال جاری در جلسات مجازی حلقه « دیدگاه نو/ سرای گفت و شنود» که به همت بلند برخی دوستان عزیز تورنتو از هشت ماه پیش دایر شده، از بهار امسال حضور یافتند. افزون بر ارائه یک سخنرانی در نقد نواندیشی دینی، به رغم اختلاف ساعت، تا پیش از بیماری، در عموم جلسات سخنرانی این محفل مجازی شرکت می کردند و با اهالی فکر و فرهنگی که از قضای روزگار این سوی کره خاکی، ساکن شده اند، بحث و گفتگو می کردند. حقیقتا فرصت مغتنمی برای همه ما بود. پس از شنیدن خبر تلخ امروز، چشمم به برخی از آثار مرحوم فیرحی در کتابخانه ام....افتاد؛ همچنین به سراغ « تلگرام» رفتم و پیام های پر از مهر و محبت ایشان در تلگرام را مرور کردم که برایم از ایشان به ماندگار خواهد ماند. سخت مغموم شدم و بغضی سنگین، گلویم را فشرد و لعنت بر کرونایی فرستادم که این عزیز را از ما گرفت. جای کار بسیار داشت و اگر اجل مهلت داده بود، می توانست تا بیست- سی سال دیگر بماند و بپاید و ببالد و پروژه خویش را پیش ببرد و باران صفت نزدیکان را گوهر بخشد و دوران را، باران. افسوس که « نشد روبروی وضوح کبوتران بنشیند» و پر کشید و « پشت حوصله نورها دراز کشید» و هیچ فکر نکرد که ما« برای خوردن یک سیب چقدر تنها ماندیم». میراث ماندگار بر جای مانده از او، قطعا بکار پژوهشگران حوزه اندیشه سیاسی، فقه سیاسی و نواندیشی دینی می آید. صبر بر این مصیبت را به دعا از جان جهان، برای خانواده داغدیده و بستگان و دوستان آن عزیز، خواستارم. پیام پر از مهر و رحمت خویش را به گوش باد صبا می خوانم تا مگر به روح و مزار پاک آن عزیز رساند:

ای صبا ای پیک دورافتادگان اشک ما بر خاک پاک او رسان


سروش دباغ


#فرهیختگان، ندای آگاهی
Forwarded From فرهیختگان
فصبر جمیل
با قلبی آکنده از اندوه رحلت اسفناک مفضال ارجمند حضرت حجة الاسلام والمسلمین دکتر داوود فیرحی استاد دانشگاه تهران وعضو‌مدعو گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم را به اطلاع می رساند . فقدان این پژوهشگر صلح دوست که هرگز چهره مهربانش از خاطر دوستان زایل شدنی نیست برای ارباب فضیلت ثلمه ای جبران ناپذیراست . این فاجعه مولمه را خدمت بازماندگان داغدار وبستگان سوگوار وهمه جامعه فضیلت گستر کشور تسلیت عرض میکنم وبرای روان ان عزیز رضوان واسعه حق متعال وبرای عموم دانشیان از ملت ایران عزت وسربلندی وبرای بسوگ‌ نشستگان این مصیبت صبرجمیل واجرجزیل مسالت دارم.

سید مصطفی محقق داماد
۲۱ آبان ۱۳۹۹

#فرهیختگان، ندای آگاهی
Forwarded From فرهیختگان
این دستخط که قدیمی ترین خط فارسی در ژاپن است در سال ۱۲۱۷ میلادی (800سال پیش) توسط راهب بودایی بنام «کیوسه» وارد ژاپن شد. کیوسه در حاشیه این کاغذ نوشته است سال ۱۲۱۷ در گوانگجو چین با ۳ فرد خارجی ملاقات کردم و از آنها خواستم که به خط خود چیزی برایم بنویسند آنها این دستخط را نوشتند
به این برگه دستخط «نان بانموجی» گفته بودند یعنی خط مردمان بیگانه.
دو بیت اول این دستخط به شرح زیر است.
جهان خرمی ‌با کس نماند
فلک روزی دهد روزی ستاند
(اثر اسعد گرگانی در کتاب ویس و رامین)
جهان یادگارست و ما رفتنی
بمردم نماند به جز مردمی
( اثر فردوسی در شاهنامه)
برای اولین بار استاد هاندا از پژوهشگران ژاپنی در سال ۱۹۰۹ متوجه شد که این دستخط فارسی است و آن را طی سخنرانی در دانشگاه کیوتو معرفی کرد و در سال ۱۹۵۰ جزو آثار ملی ژاپن به ثبت رسید دستخطی که ابتدا خیلی بی اهمیت دیده می‌شد اکنون تنها سند تاریخی مراودات فرهنگی ایران و ژاپن است.



#فرهیختگان، پیک آگاهی شماست
Forwarded From فرهیختگان
ادعای متمایز امامان شیعه درباره قرآن چه بود؟

سیدمحمدهادی گرامی

ظهور هویت‌های جمعی بدون برهم‌کنش‌ها و جدال‌های هویتی ممکن نیست

⬅️گرچه در یادداشت‌های قبلی بیان شد که گزارش‌های مربوط به نظریه تحریف قرآن در تشیع متقدم به تدریج تغییر و ارتقا یافته است. تا در نهایت در سده سوم هجری تثبیت شده است، با این حال نمی‌توان ادعا کرد ـ همانگونه که مدرسی چنین می‌گوید ـ امام باقر و صادق (ع) هیچ ادعایی در تقابل با مصاحف یا قرائت‌های عصر خود نداشته‌اند و هر آنچه به چشم می‌آید دست‌پخت غلات و حاصل رخنه از گزارش‌های اهل سنت بوده است.

⬅️این مسأله را باید بیش از پیش در ارتباط با شکل‌گیری هویت جمعی امامیه در اوایل سده دوم هجری تفسیر و بازفهمی کرد. در واقع همانطور که در حوزه‌های فقه، تفسیر و عقاید، صادقین (ع)تلاش کردند با طرح آموزه‌های اختصاصی دکترین فکری امامیه را از عامه متمایز کنند، به نظر می‌رسد از ظرفیت‌های گفتمان قرائات و مصاحف نیز در این راستا بهره جستند؛ در واقع نمی‌توان قرآن را از میدان رقابت‌های میدان شیعه و عامه در اوایل سده دوم هجری یکسره کنار گذاشت.

⬅️گرچه این رقابت در حوزه قرآن می‌توانست حساسیت برانگیز باشد، اما آنچه دست امامان شیعه را در این حوزه نیز باز می‌گذاشت، شکل‌گیری گفتمان قرائات در جهان اسلام از اواخر سده نخست هجری و ظهور رقابت‌ها بین مصاحف و قرائات مختلف بود. شادی حکمت ناصر در پژوهشش به خوبی نشان داده است که ظهور گفتمان قرائات در جهان اسلام و رقابت‌های قراء و جریان های حول آنها ریشه در روایات شناخته شده «سبعة احرف» داشت. وی در تلاشی برای تاریخ‌گذاری این روایات نشان داده که این گزارش‌ها مربوط به ربع آخر سده نخست هجری است، عصری که دقیقا می‌توان آن را آغاز دوره صادقین (ع) نام نهاد.

⬅️این امر بر کلبرگ نیز مخفی نمانده است؛ وی نیز تصریح می‌کند که بسیاری از قرائات منسوب به برخی امامان در متون امامی، همان قرائات منسوب به عبد الله بن مسعود و أبی بن کعب در منابع دیگر هستند. در واقع امامان شیعه، با استفاده از انگاره «قرائتنا» در پی تثبیت یک هویت مستقل در این حوزه بودند. آنان قرائت خود را مطابق با قرائت ابیّ بن کعب یا برخی دیگر معرفی کرده‌اند. به دیگر سخن، آنها در پی تثبیت هویت مستقلی برای خود در حوزه قرائات و مصاحف نیز بوده‌اند. در گزارشی که به نقل از امام صادق(ع) در دست است، ایشان در حضور ربیعة الرأی می‌گوید ابن‌مسعود در صورتی که پیرو «قرائت ما» نباشد گمراه است و «قرائت ما» براساس ابیّ بن کعب است. امام در اینجا به صراحت و در برابر یک عامی ـ ربیعة الرأی ـ از «قرائتنا» سخن می‌گوید و آن را به رسمیت می‌شناسد.

⬅️در گزارش دیگری که ریان بن صلت درباره امام رضا(ع) نقل می‌کند، ایشان در یک مجلس عمومی که علمای مختلفی در حضور مأمون بودند ـ و اتفاقا اقتضای این مجلس برخورد رازپوشانه و روادارانه امام بوده است ـ صراحتا آیه «وانذر عشیرتک الأقربین» را با اضافه «ورهطک المخلصین» قرائت می‌کند و می‌گوید این براساس قرائت ابیّ است و در مصحف عبدالله بن مسعود نیز اینگونه ضبط شده است. گزارش ریان درباره امام رضا (ع) نشان می‌دهد ایشان در یک مجلس عمومی هیچ پروایی از طرح دیدگاه متفاوت خود در حوزه قرائات و مصحف نداشته است. با این حال، آن قرائت خاص خود را در بستر گفتمان اختلاف قرائات و مصاحف تبیین می‌کند. در گزارش‌های دیگری نیز ـ مثلا به نقل از ابوجنادة سلولی ـ آنچه به عنوان قرائت اهل بیت (ع) مطرح شده منطبق با آنچه در مصحف عبدالله بن مسعود آمده است، ذکر می‌شود.



#فرهیختگان، ندای آگاهی و آزادی
Forwarded From فرهیختگان
حسن حنفی به روایت مجید مرادی، مترجم آثارش در ایران

نقد دینی: دکتر حسن حنفی، الاهیدان و فیلسوف مصری و نواندیش دینی دیروز در ۸۶ سالگی درگذشت. مجید مرادی که بسیاری از مقالات و مصاحبه‌های او را در ایران ترجمه کرده درباره او نوشته است:

▪️حنفی فیلسوف ما بود در برابر دیگری. فیلسوف اعتزال جديد در برابر اشعري گری قديم و فیلسوف معاصرت در برابر سنت.

▪️محور پروژه حسن حنفی، سنت و نوسازی است که پروژه یک عمر وتلاش های معرفتی وفلسفی یکپارچه وی و راهبرد مبارزه جویانه متراکم وی بوده است، حنفی از پی این پروژه در کار نوسازی دین و خیزاندن امت از طریق تلاش در سه جبهه است که عبارتند از رابطه با سنت، رابطه با غرب و رابطه با واقعیت. وی در این کار از چهار ابزار روش شناختی بهره می گیرد که عبارتند از: تحلیل خودآگاهی برای بازسازی علوم عقلی و نقلی و الهیات رهایی بخش به هدف بازسازی احساس و اگاهی دینی و علم غرب شناسی برای بزرگ نمایی غرب و تبدیل غرب به موضوع مطالعه و درنوردیدن.

▪️حسن حنفی پروژه خود را در پی ریزی علوم عقلی (کلام، فلسفه، تصوف و اصول ) تکمیل کرده است، چنان که مقدمه مفصلی در باب علم غرب شناسی- که مربوط به موضع نسبت به غرب است- نگاشته است و به بازسازی علوم نقلی آغاز کرده و کتاب من النقل الی العقل را در بازسازی علوم قرآن و حدیث منتشر کرده است.

▪️وی در نوشته‌های مطبوعاتی و حضور رسانه‌ای گسترده‌اش نیز به نشر و ترویج اندیشه‌هایش اقدام کرده و در مرحله‌ای کوشید تا جریان فراگیری به نام چپ اسلامی پدید آورد و مجله سیاسی فکری‌ای به همین نام (الیسار الاسلامی) منتشر کرد که از شماره نخست فراتر نرفت.

▪️دکتر حنفی در پاریس دوست و همدرس دکتر شریعتی بود و تا آخر عمر به او شدیدا علاقمند ماند. به استیفان لیدر رئیس انستیتوی مطالعات شرقی آلمان سفارش کرده بود همانند همایش اقبال، همایشی برای بررسی اندیشه دکتر شریعتی در بیروت هم برگزار کند. تعریف می کرد که در دوران تحصیل در پاریس متوجه شدم علی، مدتی در کلاس حاضر نمی شود. پی او را گرفتم و پیدایش کردم و گفتم چرا به کلاس نمی آید. گفت در کلاس تاریخ می خوانند اما در خیابان تاریخ می سازند. من همراه کسانی رفته بودم که تاریخ می سازند. شریعتی آن روزها همراه طرفداران انقلاب الجزایر به تظاهرات می رفت.

متن کامل:
http://iwo.ir/01f2a


#فرهیختگان، ندای آگاهی و آزادی
Forwarded From فرهیختگان
حسن حنفی؛ زوربای مصری

هادی طباطبایی


حسن حنفی از استوانه‌های نواندیشی دینی بود. نگرشی که به دین برگزید، همخوانی با دنیای جدید داشت. نمی‌خواست که دینداران خود را محروم از زندگی کنند. شاید جرقه‌های این نگرش از همان کودکی در او زده شده بود. خانواده‌اش اهل هنر بودند. او هم به موسیقی علاقمند شد. ویولن می‌نواخت. در هنگامه‌ی کهولت سن هم پروایی نداشت که از دین سخن بگوید و ساز هم بنوازد. این دو را در کنار هم می‌خواست. به دین هم که می‌پرداخت، آن را مانعی در کسب لذاتِ دنیا نمی‌دید.

پروژه‌ی فکریِ خود را هم بر همین اساس تعریف کرده بود. می‌گفت که غرق در تئوریها شدن، انسان را از زندگی کردن باز می‌دارد. دین یعنی عمل. عملِ دینی خود می‌تواند لذت آفرین باشد. اگر لذتی از این عملِ دینی حاصل نمی‌شود از آنجاست که فهم صحیحی از آن ارائه نشده است. می‌گفت که مسلمانان وحی و سنت را طوری تفسیر کردند که برای بشر امروز بیگانه است. به گونه‌ای از مذهب سخن گفته‌اند که با زندگی امروز کمتر ارتباطی برقرار می‌کند.

در اعتراض به این رویکردها می‌گفت که مفسران اسیر اقوالِ گذشتگان شده‌اند. اما باید دانست که گذشتگان، رسالتِ دفاع از الهیات را که بر عهده داشتند به خوبی انجام دادند. اما امروز نوبتِ ماست که از نظام الهیاتی دفاع کنیم. این دفاع، لزوماً با آنچه گذشتگان بیان می‌کردند نسبتی ندارد.

حنفی می‌گفت اعتقاد به خدایی که در آسمانها است و سرنوشت انسانها را رقم می‌زند، منجر به بند کشیده شدن انسانها و عدم آزادی‌شان می‌شود. اینگونه تفسیر از خدا، باعث می‌شود انسانی که مختار آفریده شده، در عمل بی اراده و منفعل باشد. اینچنین انسانی به مرور از این خدا رمیده می‌گردد. حنفی از همین رو می‌گفت که بسیاری از واژگانِ دینی را امروزه می‌باید به دید دیگری نگریست. دغدغه‌ی بشرِ امروز، اجنّه و شیطان و ملائکه نیست. درد بشرِ امروز، دست یابی به حقوقی است که باید به دست آورَد.

حنفی می‌گفت که اندیشه توحیدی در گذشته از سوی شرک‌پرستی در معرض خطر بود. اما اکنون وضعیت به شکل ریشه‌ای تغییر یافته است. اندیشه توحیدی دیگر به آن شکلِ سابق در خطر نیست. امروزه انسانها خدا را اغلب به مثابه یک شیء نمی‌شناسند. آنها خدا را کیفیتی متعالی می‌دانند. اما در عوض خطرات دیگری به وجود آمده است. خطراتی که انسان را تحت سلطه قرار داده است. در چنین وضعیتی، یک توضیح نو، یک تعبیر و تفسیرِ نو لازم است. نیاز است که دینداران با تکیه بر خدا، به مقولات انسانی، حق طلبی، تحول خواهی، آزادی و رهایی، رشد و پیشرفت تأکید کنند. انسان را فارغ از دین و مذهبش مورد ارج قرار دهند. بر حقوق او تأکید کنند. زیر بارِ تئوریها و نظامهای الهیاتی، استعدادهای خود را مغفول نگذارند.

حنفی بر نقش انسان در جهان هستی توجه می‌داد. می‌گفت که در دنیای معاصر، هیچ چیز خارج از موضوعیت انسانی قابل ارزش‌گذاری و شناسایی نیست. اول موجودیت انسانی شناخته می‌شود و بعد چیزهای دیگر ارزش پیدا می‌کنند.

در تعبیری گفته بود که: خداپرستی فقط یک امر نظری نیست. بلکه یک فراخوان جهت یک زندگی مجاهدانه در میان واقعیتهای موجود در زمین است. باید عمل در زمین را وجه همت خود قرار داد. برآوردن استعدادهای انسانی نمی‌باید زیرِ بارِ یک نظامِ الهیاتی از میان برود. حقوق و آزادیهایش نمی‌باید اسیر این تئوریها گردد. سپس می‌گفت که گاه قدرت قاهره‌ی خداوندی به نحوی ترسیم شده که انسان در زیر بار آن دست و پا می‌زند.

حنفی با این نگرش، هم انسان را ارج و قُرب می‌نهاد و هم بر خدامحوری تأکید داشت. می‌گفت که اعتقاد به خدا مانعی بر سر راه انسان نیست. حتی پیش برنده است. برای اثباتِ این سخنش، از مأثورات دینی هم کمک می‌گرفت. حنفی، زیستن در این دنیا را هم جدی می‌گرفت. عملی که گاه به بهانه‌های دینی مغفول گذاشته شده است. وَلا تَنسَ نَصیبَکَ مِن الدُّنیا گویی در نظر حنفی برجسته آمده بود.

روشش بی شباهت به زوربای یونانی نبود. زندگیِ دنیایی را هم اهمیت می‌داد. همه چیز را به تئوریها و آینده‌ای نیامده موکول نمی‌کرد. زیستِ این جهانی را هم ارج می‌نهاد. زوربا صفت بود. اما در چهارچوبه‌ی دین و آیین. این مرامی بود که حسن حنفی تعلیم داد، نام خود بر دفترِ متفکرانِ دینی ثبت کرد و دیده از جهان فرو بست. منشِ یک متفکر عربی، یک نواندیش اسلامی و یک زوربای مصری./ایران فردا
https://bit.ly/3G74C0F



#فرهیختگان، ندای آگاهی و آزادی