#فنا_گوهر_دین
#حضور_قلب_در_نماز
1️⃣ پیش تر به اختصار نوشتم که گوهر دین عبارت از «فانی شدن در هستی مطلق» است. من هرگز از چنین سخنی، معنای شاعرانه ای را قصد نکرده بودم. من نخواستم، چیزی بگویم که نمی فهمم؛ بلکه من خواستم، تجربه ای را بگویم که خودم داشتم. تجربه من این است که من وقتی چنین حسی به خودم می گیرم که بسان مرغی تمام موجودات هستی را به مانند جوجه ها زیر بال خود می گیرم و به آنها عشق می ورزم و برای همه آنها خیر و خوبی می خواهم، نتایج روان شناختی و اخلاقی ارزشمندی در پی می آورد.
شخصی وقتی که یادداشت پیشین مرا خوانده و با تعبیر فنای در هستی مطلق مواجه شده بود، نوشت: «کاش در همان حوزۀ تخصصی خودتان می ماندید. نمی‌دانم با چه انگیزه و جسارتاً چه جرأتی این گونه بی محابا مدعیات عرفانی و فلسفی را به راحتی مطرح می کنید و گمان می برید، همگی مثل آفتاب برای عقل روشن است، در حالی که در صورت عرضه آنها بر اهل تخصص، ناتمامی بسیاری از آنها آفتابی خواهد شد».
من نمی دانم که این منتقد گرامی از سخنان من چه فهمیده بود؛ اما قطعاً من وارد حوزه فلسفه و عرفان نشده بودم و قصد نداشتم که یک مطلب فلسفی یا عرفانی بگویم. نمی دانم، شاید تعابیر من نارسا و غلط انداز بود. من اینک می خواهم، منظورم را بیش تر توضیح بدهم.
2️⃣ من توصیه می کنم، برای این که منظورم را بهتر درک کنید، تجربه مرحوم مهندس علیرضا فتحی پور را یکبار گوش کنید. البته تجربه ایشان نظیر تجربه امثال اوست و چندان فرقی با دیگران ندارد؛ اما به لحاظ این که بیان ایشان از فصاحت و بلاغت خوبی برخوردار است و روی موضوع مورد نظر من متمرکز شده، شنیدن تجربه او مورد توصیه من است. او به خوبی توضیح می دهد که فانی در هستی مطلق شدن به چه معناست. او می گوید که خودش را در تمام موجودات حاضر و بلکه عین تمام موجودات می یافته است. ناگفته نماند که من در اینجا نمی خواهم بگویم که او واقعاً در تمام موجودات حضور یافته و عین تمام موجودات شده است؛ بلکه می خواهم بگویم، شما نظیر چنین تجربه ای را در ذهن خود بازتولید کنید.
3️⃣ سخن من این است که او به صورت اجباری و غیر اختیاری چنین تجربه ای را از سر گذرانده است، حال من و شما بیاییم که به صورت اختیاری و ارادی چنین تجربه ای را در ذهن خود پدید آوریم. فرض کنید که خود بسان مرغی تمام موجودات هستی را به مانند جوجه های خود زیر بال خویش قرار داده اید و به آنها عشق می ورزید و همه را دوست دارید و برای همه خیر و خوبی می خواهید.
منظور من از فانی در هستی مطلق شدن چنین معنایی است. در چنین حالتی، از خودیت و منیت تهی می شوید و تمام موجودات را پاره های تن خود حس می کنید و به همه آنها عشق می ورزید.
4️⃣ توصیه من به دوستانی که از دین تاریخی و تعبدی گریزان شده اند، این است که مناسک دینی به ویژه نماز را کنار نگذارید و از نماز برای تجربه چنین حضور و فنایی در هستی مطلق بهره برداری کنید. منتها در نماز از تمرکز کردن در معنای الفاظ در گذرید و فقط در همان حضور و فنای در هستی مطلق متمرکز بشوید. تمرین و تکرار این حضور و فنا در هر نماز حس اخلاقی و دلپذیر و آرامش بخشی را به ما می دهد و نفس ما را پاکیزه و لطیف می سازد.
5️⃣ ممکن است، شما بفرمایید که ما این کار را با مدیتیشن هم می توانیم انجام بدهیم، چه لزومی دارد، نماز بخوانیم؟ پاسخ من این است که البته اصل همان تجربه حضور و فناست و هرکسی می تواند به شکلی و در قالبی، چنان تجربه ای را داشته باشد. منتها من عرض می کنم، کسانی که مسلمان اند و عادت به نماز پیدا کردند، حیف است که این عادت را کنار بنهند و از آن چنین استفاده بهینه ای را نداشته باشند.
6️⃣ برخی بر این نظرند که پیامبران هم چنین تجربه ای را از سرگذرانیده بودند. برای مثال، دربارۀ پیامبر اسلام(ص) آورده اند که او قبل از نبوتش در غار حراء تحنث و خلوت گزینی داشته است و مکرر به حالت بیهوشی فرو می رفته و آنگاه که به هوش می آمده، اظهار می داشته که دریافت هایی داشته که ماجرای وحی های قرآنی و نیز ماجرای معراج از آن جمله است.
7️⃣ آنچه بیش از همه اهمیت دارد، همان حس و حالت اخلاقی است که بعد از این تجربه حاصل می شود و تجربه یافتگان بعد از تجربه خود تمایل شدیدی پیدا می کنند که به مردم به ویژه تهیدستان خدمت کنند. این رویکرد در زندگی انبیاء هم مشاهده شده است. برای مثال، از پیامبر اسلام(ص) نقل است که فرمود: من برای ترویج فضائل اخلاقی برانگیخته شدم و در آیات قرآن، تأکیدات فراوانی درباره رسیدگی به یتیمان و مساکین و در راه ماندگان به چشم می خورد.
https://t.me/dineaqlani