Forwarded From دعبل
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#محمود_تاری

ماه شعبانُ الْمُعَظَّم یا که مهر داورست
این پیمبر یا که حیدر یا علیِّ اکبرست

این مَهِ مهرآفرین ست آن که از رخسار او
درطلوع دیگری خورشیدصبح خاورست

چشم اوچون دُرّنایاب ست در دست فلک
دانه های اشک اوچون رشته های گوهرست

جای داردتانویسددست گردون روی عرش
ابروان طفل لیلا ذوالفقار دیگرست

اُمّ لیلا چشم از او بر نمی دارد ز شوق
خیره بر رخسار ماه او نگاه مادرست

فاطمه گر بود کوثر بهر خَتْمُ الْأنْبیا
برحسین بن علی این طفل همچون کوثرست

آسمانی نقشِ رویش جلوه رنگین کمان
ارغوانی با رخ سبز و سفید و احمرست

ناخدای قلب های غرقِ در عشق خداست
بی ولایش زندگی چون کشتیِ بی لنگرست

میوهء باغ ولایت، عطر سیب مصطفی
پارهء قلب حسین این نورچشم حیدرست

درجوانان نیست همتایش به حُسن وخُلق وخویْ
این جوان هاشمی از هر جوانی برترست

اوقیامت می کندچون قد برافرازد به مهر
قامت سَروَش ببین تصویرصبح محشرست

گیسوانش لَیْلَةُالْقَدْرِ حسین بن علی
رخ مگو،اَللّٰهُ اَکْبَر، ماه و مهر و اخترست

سر به پایش می دهند ازشوق سربازان عشق
بهر سردارانِ میدان محبت سرورست

هر که دارد رهبری در عرصه های مختلف
بر جوانان ولایت پیشه اکبر رهبرست

داده دل ازکف هرآن کس مهر اودر دل نهاد
می برد دل ازهمه عشّاق،چون که دلبرست

ماهمه مست ازمِی سرخ شهادت میشویم
تا که در بزم شهادت در کف او ساغر است

دل رود در کربلا تا نام اکبر می برند
قلب ما درسینه از شور غمش در آذرست

بانگاهش مردمِ چشمم شفق گون میشود
او مژه داردبه روی پلک یا که خنجرست

می چکد شهد از قلم تا نام اکبر می برد
شعر"یاسر"درمذاق عشق مضمون پرورست

🔹@deabelnews
افتاده ایم خسته و نالان در انتظار
یعنی که هست این دل سوزان در انتظار

شمعیم و سوخت جان ز فراقت نیامدی
باشد هنوز دیده ی گریان در انتظار

ماییم و اشک بهر وصال تو ای عزیز
ماییم و هجر بی سر و سامان در انتظار

بازآ که هست این سخن از خیل عاشقان
ماییم و عشق ای مَه تابان در انتظار

حتما" رسد به ساحل دیدار روی یار
هر کس که بود در دل توفان در انتظار

ای وارث حسین در این فصل بی کسی
باشد هنوز آن شه عطشان در انتظار

کی می روید ای گل زهرا به کربلا
آنجا که هست چشم یتیمان در انتظار

در دیده داشت اشک مصیبت به خیمه ها
طفلی که بود جانب میدان در انتظار

در انتظار تا که بیاید پدر ولی
خشکیده گشت چشمه جوشان در انتظار

رفت از خیام جانب گودال قتلگاه
این زینب است زار و پریشان در انتظار

ای تیغ انتقام به دست شریفتان
بازآ که هست پیکر عریان در انتظار

افتاده است آن تن بی سر به روی خاک
بازآ که هست آن تن بی جان در انتظار

بر نیزه خواند آیه ی قرآن سر حسین
یعنی که هست آیه ی قرآن در انتظار

یک تن نشست تا که بیایی ز قتلگاه
یک تن نشست گوشه ی ویران در انتظار

آنجا که بود عطر وصال و فراق تو
«یاسر» گشود دیده ی حیران در انتظار

#محمود_تاری

🖤اللهـم_عـجل_لولیـک_الفـرج