کتابهای خطی
روز بعد به خانه میرزا حسین رفتم. میرزا مرا به اتاق بزرگی در اندرونی زنها برد. به نظرم آمد که خانم ها تازه اتاق را ترك گفته اند و کتابها را به تازگی از اتاق دیگری به این محل انتقال داده اند و روی نمدها چیده اند. من تعداد کتابها را در حدود ۶۰۰ (ششصد) جلد تخمین زدم و چه نسخه هایی! با نادر۔ ترین و نفیسترین روکشها! زیباترین خطوط و تذهیب هایی که امکان تصورش می رفت. همانطور که قبلا گفته ام جلد برخی از آنها از ورقهای نازک طلا، همراه با میناکاری فراوان و جواهر نشان از جواهرات كوچك که بطور پراکنده روی آنها نشانده بودند. سایر جلدها از نوعی مقوای روغنی ، جلا یافته ، منقش به نقشهای رنگین و رنگهای درخشانی بودند که ایرانیان در آفریدن آن بسیار ماهرند. برای اینکه خواننده شرقی تصوری از نفاست و کمیابی و ارزش این کتابها داشته باشد برای اطلاع او می گویم که در میان این کتابها شاهنامه ای بود متعلق به سلطان محمود غزنوی که در آن حواشی و یادداشتهای فصل اول گوناگونی دیده می شد که می گفتند شاید از زبان خود فردوسی نقل شده است.میرزا حسین مرا در حالی که اشك بر گونه هایش جاری بود پذیرفت و گفت : «... ما مدتی است با یکدیگر آشنا شده ایم. وقتی که من به سفر حج می رفتم از معاملات کوچكی که شما برایم انجام دادید معلومم شد که شما چه آدم شریفی هستید. پس من ترجیح می دهم سرمایه ناچیزی را که محتملا برای خانواده ام باقی خواهد ماند به دست شما بسپارم تا اینکه به دست هموطنان خود با شخص دیگر بدهم. کتابهایی را که شما در اینجا می بینید تنها ثروتی است که همیشه حرص جمع آوری آن را داشته ام و در راهشان وقت و پول فراوان نهاده ام. برخی از این کتب حقیقتا از جد و پدر ارباب فعلی ام (لطفعلی ۔ خان) به من رسیده اند و هدف من و میرزا بزرگی همواره این بوده است که بعد از مرگم این کتابها به خود لطفعلی خان برسد. ليكن تقدیر طور دیگر خو است و حال نیز هر آنچه خدا بخواهد همان خواهد شد معلوم نیست فروش اینها مرا از گدایی نجات خواهد داد یا نه !»

#سفرنامه #هارفورد_جونز
#هفته_کتاب
#کتاب_خطی
#میراث_ملی
https://t.me/safarana/84
@seirdarsafarnameha