@litera9
گزیده هایی از #رزا_لوکزامبورگ‌
#پیترهودیس و #کوین_ب_آندرسن

آیا سوسیال دمکراسی می تواند مخالف اصلاحات اجتماعی باشد؟ آیا میتوان انقلاب اجتماعی، یعنی دگرگونی نظم موجود که هدف نهایی آن است، را در مقایسه اصلاحات اجتماعی قرار داد؟ مسلماً خیر. مبارزه ی عملی روزمره برای اصلاحات، برای بهبود شرایط کارگران در چارچوب نظم اجتماعی موجود، و برای استقرار نهادهای دمکراتیک، به سوسیال دمکراسی تنها وسیله را برای دخالت در مبارزه ی طبقاتی پرولتری و کار کردن در جهت هدف نهایی - کسب قدرت سیاسی و الغا کار مزد بگیری - می‌دهد. از نظر سوسیال دمکراسی پیوندی گسست‌ناپذیر بین اصلاحات و انقلاب اجتماعی وجود دارد. مبارزه برای اصلاحات وسیله و انقلا‌ب اجتماعی هدف آن است. در تئوری ادوارد برنشتین، که در مقاله اش با عنوان مسائل سوسياليسم درگیری تسایت ۱۸۹۷- ۱۸۹۸ و به ویژه در کتابش با عنوان پیش فرض‌های سوسیالیسم و وظایف سوسيال دموکراسی ارائه شده، برای نخستین بار به تقابل بین این دو عنصر جنبش کارگری برخورد می کنیم. گرایش تئوری او به آن است که دگرگونی اجتماعی یعنی هدف نهایی سوسیال دمکراسی را کنار گذارد و برعکس، اصلاحات اجتماعی را که وسیله‌ی مبارزه ی طبقاتی است به غایت خود تبدیل کند. برنشتین خود با وضوح و دقت تمام این دیدگاه را تدوین کرده است: «هدف نهایی هر چسه باشد، برای من هیچ است؛ جنبش همه چیز است.»

@litera9