#شرح_مثنوی#کریم_زمانیشرح مثنوی جامع / کریم زمانی
کتاب فوق ؛ شرحى است به زبان ساده و گويا و مفيد بر تمامى ابيات شش دفترمثنوى معنوى مولانا جلالالدين محمدبلخى. در اين شرح، همه واژهها و اصطلاحات عرفانى وفلسفى و علمى و آيات قرآنى و احاديث و ضربالمثلهايى كه درمطاوى ابيات آمده با بيانى روشن مورد شرح قرار گرفته و نهايتاًنتيجهگيرى حكايات و تمثيلها نيز بيان شده است. جلد هفتم راهنماى استفاده از شش مجلد شرح است.
فارسی گو که جمله دریابند گرچه زین غافلاند و در خوابند
مولانا کتاب مثنوی معنوی را با بیت «بشنو از نی چون حکایت میکند /از جداییها شکایت میکند» آغاز مینماید. در مقدمه عربی مثنوی معنوی نیز که نوشته خود مولانا است، این کتاب به تأکید «اصول دین» نامیده میشود ((به عربی: «هذا كتابً المثنوي، وهو اصولُ اصولِ اصولِ الدين»)). مثنوی معنوی حاصل پربارترین دوران عمر مولاناست. چون بیش از ۵۰ سال داشت که نظم مثنوی را آغاز کرد. اهمیت مثنوی نه از آن رو که از آثار قدیم ادبیات فارسی است؛ بلکه از آن جهت است که برای بشر سرگشته امروز پیام رهایی و وارستگی دارد.
بشنو اين ني چون حكايت ميكند از جــداييها شكــايت ميكند
از اين ني بشنو كه چگونه از فراق سخن ميگويد و از جداييها و ايام هجران شكوه ميكند. [ني، تمثيلي است از انسان كامل و ولّي واصل. اينكه ني رمزي از وجود انسان تلقي شود پيش از مولانا هم در نزد صوفيان معمول بوده است، از آن جمله شيخ احمد غزالي در رساله بوارق يك جا به ني (= قَصَب) اشاره ميكند و آنرا رمزي از ذات انساني ميشمرد. همچنين در حديقه سنائي و در ذيل اوحدالدين رازي بر سيرالعباد سنائي هم اشارتهايي به درد و سوزِ ني و ارتباط آن با احوال انساني هست.
شارحان مثنوي منظور از ني را انسان كامل دانستهاند. از آن جمله عبدالرحمن جامي و يعقوب چرخي و اسماعيل انقروي. نيكلسون با الهام از شارحان پيشين ميگويد: نميتوان ترديد كرد كه ني بطور كلي روح ولي يا انسان كامل را مينماياند كه به سبب جدايي از خود از «نيستان»، يعني آن عالم روحاني كه در مرتبه پيش از وجود مادّي آنجا وطن داشت، نالان است و در ديگران نيز همين اشتياق را به وطن حقيقيشان زنده ميسازد. ديگر اينكه ني به خصوص در اينجا يا كنايه است از حسامالدين (كه شاعر با او عارفانه يكي است) يا نشاني است از خود شاعر كه وجودش از نفخه الهي پُر است و آن را در قالب نغمه و ترانه جاري ميسازد. اين استعاره هم در ديوان شمس و هم در مثنوي معنوي فراوان آمده است.
در اينجا مناسب است كه پيرامون اصطلاح انسان كامل توضيحي به اختصار آورده شود: بحث انسان كامل يكي از پردامنهترين مباحث عرفاني است كه با عرفان و تصوّف ابنعربي قرين شده است. و زان پس اين تعبير در ميان اهل عرفان و تصوّف رواج يافت تا بدانجا كه رسالات مفردهاي در اين باب نگاشته شد. ابنعربي در فصوص الحكم، فصّ آدمي به نحو مبسوطي در اين زمينه، بحث كرده است. او انسان را كون جامع ميداند. زيرا كون در اصطلاح عرفا عبارت از عالم هستي است. يعني انسان، زُبده و سُلافة هستي است و انسان در واقع روحِ عالم، و عالم، جسد اوست. يعني جهان بدون در نظر گرفتن انسان، كالبدي است مرده و جامد. از اينرو ابن عربي گويد: فَاِنَّهُ لَوْ لَمْ يَكُنْ مَوْجُوداً بِه كانَ كَجَسَدٍ مُلْقيً لا روحً فيه.
بدين سان انسان كامل را نسخه تامه عالم دانستهآند. چنانكه عزيزالدين نسفي گويد:
بدان كه هر چيز در عالم كبير اثبات ميكنند بايد كه نمودار آن در عالم صغير باشد تا آن سخن، راست بُوَد. از جهت آنكه عالم صغير، نسخه و نمودار عالَم كبير است. و هر چيز كه در عالم كبير هست در عالم صغير نمودار اين است. شيخ محمود شبستري در بيان مقام انسان كامل گويد:
يكي ره برتر از كــون و مــكان شـو
جهان بگذار و خود در خود جهان شو
?? @uesr_book ??
✅فریبا????
شرح مثنوی