ترجمه قصیده سینیه بحتری
Forwarded From قناة ?المكتبة العربية الإلكترونية?
دیوان البحتری - الصیرفی #دیوان #بحتری ??? #قناة #المكتبة #العربية #الإلكترونية ??? @ArabicEBooks
Forwarded From قناة ?المكتبة العربية الإلكترونية?
دیوان البحتری - الصیرفی #دیوان #بحتری ??? #قناة #المكتبة #العربية #الإلكترونية ??? @ArabicEBooks
محتاج كتاب عن الشاعر ابو بكر يحيى بن مجبر "بحتري الاندلس"
با سلام
دوستان بزرگوار آیا از این شاعر (محمدطاهر عطار هروی ) اطلاعاتی دارند ؟
واین بیت که در معنی شعر بحتری هست را چگونه قرائت می فرمایند آخر بیت معلوم نیست

باسپاس

???
@litera9
ایوان مدائن از دیدگاه دو شاعر نامی تازی و پارسی: بحتری و خاقانی
تحقیق و شرح: دکتر سید امیر محمود انوار
ناشر:انتشارات دانشگاه تهران-1386
http://drseyedamirmahmoudanvar.com/Bookfile/ivanmadaen.pdf
ایوان کسری و قصیده سینیه بحتری شاعر عرب دوران متوکل عباسی
یکی از قصاید شیوا و استوار بحتری قصیده‌ای است که در آن ایوان مدائن، عظمت دولت ساسانی و جود و کرم ایرانیان در حق اعراب را توصیف کرده است. مطلع این قصیده پنجاه‌و شش بیتی چنین است.
صُنتُ نَفسی عَمّا یَدَنِّسُ نَفسی وَ تَرفَّعتُ عن جَدا کُلِّ جِبس

از مضمون سینیه چنین برمی‌آید که بحتری از سرنوشت مرگ و فنای انسان در عالم وجود سخن می‌گوید. او برای رهایی یافتن از دردها و رنج‌های خود روی به سوی مدائن می‌آورد. همچنین کار روزگار غدار حیله‌گر برعکس می‌داند، زیرا فرومایگان را سروری می‌دهد و از نیکان و کریمان رو می‌گرداند و به آن‌ها پشت می‌نماید. بحتری در ابتدای قصیده، خود را چون مبارزی سرسخت معرفی می‌کند که در برابر روزگار کم‌فروش با او می‌جنگد و با او دست و پنجه نرم می‌کند و در ادامه به یاد می‌آورد که بین او و پسرعمویش اختلافی پیش می‌آید و او از پسرعمویش جفا می‌بیند و عزم سفر می‌کند و مرکب خود را به سوی کاخ سغید در مدائن می‌راند تا اندکی از اندوه زندگی‌اش بکاهد. اما از سوی دیگر چون به مدائن می‌رسد و مرکز حکومت عظیم ساسانیان را ویران می‌یابد به یاد عظمت بربادرفته آنان می‌افتد و غمگین تر می‌شود.

بحتری در ضمن وصف، قدرت سازندگان آن را ستوده، زیرا این کاخ سر به فلک کشیده با چنان انسان‌هایی بلند گشته و بالا رفته است. بحتری قدرت کاخ‌نشینان را بیان می‌کند و می‌گوید اینان سرزمینی وسیع را زیر تسلط خود داشتند. بعد از پرداختن به وصف کاخ، عظمت و شکوه گذشته بناهای ساسانیان را به خاطر می‌آورد و می‌گوید:

افسوس که از آن کاخ، امروز جز خرابه‌هایی باقی نیست. ولی اگر می‌گوییم خرابه گمان نبرند که اینجا بیابان‌های بی‌آب‌وعلف و خشک بوده است. بی‌شک در اینجا زمانی تمدنی درخشان و کهن که به بهترین وجه ساخته و پرداخته شده، متمرکز بوده است.

شاعر بار دیگر به گورستان حمله می‌برد و آن را مقصر خرابی کاخ می‌داند و می‌گوید اینجا زمانی جایگاه شادی و سرور بود و اکنون دست روزگار آن را به جایگاه حزن و اندوه مبدل کرده است. حال چرا این‌ ویرانه‌ها باقی مانده است و از چه خبر می‌دهد؟ به‌جا مانده است تا تو را از عجایب یک ملت بزرگ و با عظمت و شوکت خبر دهد و بگوید که این گفته‌‌ها حقیقت دارد.

او به میدان خیره می‌شود و مرگ را می‌نگرد که به پا ایستاده است و سواران دلاور را در کام خود فرومی‌کشد. در این هنگام شاعر می‌خواهد بی‌باکی و کاردانی پادشاه ساسانی را بیان کند، از این‌رو می‌گوید:

در حالیکه مرگ برپای ایستاده و در کمین است و دلاوران و سواران را با داس اجل درو می‌کند و با شدت ادامه دارد، انوشیروان را می‌نگرم که صف‌های سواران را زیر درفش کاویان رهبری می‌کند و او را در لباسی سبز، سوار بر اسبی نارنجی‌رنگ، خرامان می‌بینم.

«فغان ز دست ستم‌های گنبد دوار که نیکبختی این ایوان را به بدبختی تبدیل کرده، لیک با شهامت و قدرت با تحمل ‌بار سنگین روزگار، شکیبایی پیشه ساخته است».
«آری اگر جامه این کاخ باعظمت ژنده گردیده و جامه‌های دیبا و حریر از برش به غارت رفته، او را ننگ و عاری نیست.»
«کنگره‌هایش از قله‌های دو کوه رِضویٰ و قدس بلندتر است».
ایوان به قدری زیبا و عجیب بنا شده است که بحتری را در شناخت سازنده آن به شک می‌اندازد: «آیا این ایوان را آدمیان برای پریان بنا کرده‌اند یا ساخت دست پریان است تا آدمیان در آن بیارامند و بیاسایند!»

اما بعد از کمی فکر می‌گوید: «بی‌شک ساخت دست پادشاهان است و سازنده آن هم در میان پادشاهان گمنام نبوده است.»
در ادامه می‌گوید:
ای عجب این قصر باشکوه زمانی برای شادی بنا شده بود و اکنون باید به خرابه‌های آن گریست. پس شایسته است که به یادش سرشک غم از دیدگان ببارم و با اشک‌های خود از آن یاد کنم و این تنها کاری است که از دست من برمی‌آید. بر آن‌ها اشک می‌ریزم و حال آنکه سازندگان آن‌ها از نژاد و دودمان من نیستند و این خانه من نیست. فقط از این‌رو به آن عشق می‌ورزم که از سوی بانیان آن بر خاندانم نعمت‌ها و بخشش‌ها رفته است و آنان نهال نیکویی خود را در میان خاندان من کاشتند و آبیاری کردند. با سواران جنگی زره‌پوش پادشاهی ما را نیرو بخشیدند و ضد اریاط حبشی به پاخاستند. بلی آنان شریف و بزرگ‌زاده بودند و من هم عاشق اشرافم از هر طبقه‌ای که باشند.
امیرمحمود انوار
#تقویم_فرهنگی امروز، ۱۳ آذر ۱۳۹۷

۶ سال پیش در چنین روزی در سال ۱۳۹۱، سید امیرمحمود انوار ـ پژوهشگر و استاد دانشگاه در ادبیات و عرفان ـ درگذشت.
سید محمود انوار در سال ۱۳۲۴ در تهران زاده شد. از کودکی نزد پدرش تحصیل علوم را آغاز کرد و ادبیات عربی، ادبیات فارسی و کتب علومِ صرف، نحو و بلاغت به ویژه کتاب‌های سیوطی، مُغنی و مطوّل و منطق و اصول فقه و حکمت را آموخت. در پانزده‌سالگی در محضر عبدالحمید بدیع‌الزمانی کردستانی در «مؤسسه‌ی دانشکده‌ی ادبیات دانشگاه تهران» حضور یافت و نزد وی متون گوناگون لغوی، نظم و نثر و صرف و نحو عربی را فراگرفت. در مدت تحصیل دانشجوی ممتاز وی بود تا این‌که در بیست و پنج سالگی از رساله‌ی دکتری خود با راهنمایی بدیع‌الزمانی و با نمره‌ی بسیار عالی دفاع کرد. از بیست و یک سالگی در محضر درس حکمت و عرفان الهی قمشه‌ای حاضر شد و حدود ۱۰ سال متون فلسفه چون منظومه‌ی حاج ملاهادی سبزواری و متون عرفانی چون شرح نابلسی و بورینی بر دیوان ابن فارض مصری و تفاسیر عرفانی چون تفسیر محیی‌الدین عربی را به همراه علوم دیگر مانند عروض و بیان فراگرفت.
استاد دکتر سید محمود انوار چند سالی هم نزد علمای دیگر حوزه چون آیت‌الله فقیهی و علامه گیلانی، سیوطی و مطوّل را آموخت. از مهم‌ترین تألیفات او کتاب «ایوان مدائن از دیدگاه بُحتُری و خاقانی و شرح قصیده‌ی سینیه‌ی بحتری» است. وی در «کتاب سعدی و مُتنبّی و داوری میان دو شاعر پارسی و تازی» دامنه‌ی تحقیقات و اطلاعات خود را در مقایسه‌ی این دو شاعر مهم نشان داده است.
دکتر سید محمود انوار در ۱۳ آذر ۱۳۹۱ در ۶۷سالگی درگذشت و در قطعه‌ی نام‌آوران بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

@UT_Central_Library

بازنویسی و تنظیم: #آرش_امجدی
عنوان پایان نامه
تجلی واقعه کربلا و قیام امام حسین (ع) در شعر شعرای مسیحی - ریمون قسیس - جوزف هاشم- کعدی ۳۰۰بیت

نام دانشجو
امین عزیزی

اساتید راهنما
محمد دزفولی

رشته ی تحصیلی
زبان و ادبیات عرب

مقطع تحصیلی
کارشناسی ارشد ناپیوسته

چکیده
دانلود فایل چکیده

ارادت به خاندان پیامبر[علیهم السلام] و خصوصاً حضرت اباعبدالله [علیه السلام] ، محدود به مرزهای دینی و مذهبی نمی شود و چه بسا مسیحیانی که بسیار پر سوز و گدازتر از برخی شاعران شیعی، به مصائب امام حسین[علیه السلام] و خانواده آن حضرت پرداخته اند و واقعه ی کربلا را با آتش درونی خود به تصویر کشیده اند. «جوزف هاشم» و «میشال سلیم کعدی» به عنوان دو تن از شعرای مورد بحث، بارها بر محتوم بودن سرنوشت امام حسین[علیه السلام] و آگاهی آن حضرت از نتیجه ی قیام کربلاتاکید ورزیده و تصریح کرده اند که این امر، دلیلی بر حقانیت امام حسین[علیه السلام] و مصمم بودن آن حضرت در قیام بر حقشان می باشد. «ریمون قسیس» نیز به عنوان فردی که در تمامی آثار و اشعارش، بر تاریخ و وقایع تاریخی اهتمام جدی دارد، با تأسی از سبک بحتری و با ادبیاتی فاخر، به توصیف مظلومیت امام حسین[علیه السلام] و فاجعه ی کربلا پرداخته و با تمرکز بر ابعاد تاریخی این فاجعه، تلاش نموده است تا سوگنامه ای تاریخی ارائه نماید.
@litera9
ابوالطیب احمد بن حسین بن حسن (متنبی) پسر مردی سقا بود و در ۳۰۳هجری/ ۹۱۵میلادی در محله کنده‌ی کوفه زاده شد. هنگامی که قرمطیان در۳۱۲هجری/ ۹۲۵میلادی کوفه را تسخیر کردند - خانواده او در منطقه صحرایی و بدوی سماوه انزوا گزیدند. در آنجا زود با تعالیم قرمطیان آشنا شد. در آغاز ۳۱۵هجری/۹۲۷میلادی به کوفه بازگشت و نخستین مدیحه‌های خود را به تقلید از سروده‌های ابوتمام و بحتری سرود. پس از تسخیر دیگر بار کوفه به دست قرمطیان ۳۱۵هجری / ۹۲۷میلادی همراه پدرش به بغداد رفت و در آنجا به استماع روایات لغویان معروف پرداخت و مدیحه سرای یکی از علویان توانگر اهل کوفه شد. میان۳۱۸هجری / ۹۳۰ میلادی و ۳۲۱هجری / ۹۳۳میلادی با پدرش به گشت و گذار در شام و گاه کسب معیشت از مدیحه سرایی پرداخت. در اواخر ۳۲۱هجری/۹۳۳میلادی که به تبلیغ عقاید قرمطی و فعالیت در میان بدویان شام پرداخت ( لقب متنبی " مدعی نبوت " او احتمالا از همین جاست) گرفتار شد و به مدت دو سال تا۳۲۴هجری / ۹۳۶میلادی در خمس مبحوث بود. پس از چند سال زندگی بی سرو سامان و مدیحه‌سرایی برای امیران شام و اهالی توانگر شهرها - در مقام شاعر دربار سیف الدوله و وقایع نگار لشکرکشی‌های او قالب نظم به اوج فعالیت هنری خود رسید. اشعار معروف به سیفیات ثمره‌ی شعری این سالهاست. منش تند و خشن و کامیابی او دشمنانی برایش آفرید. از جمله گروهی به رهبری همتایش ابوفراس که او را وادار کردند در۳۴۶هجری / ۹۵۷میلادی به دمشق و سپس به مصر نزد کافور اخشیدی بگریزد. در ۳۵۰هجری / ۹۶۲ میلادی به سوی کوفه و بغداد روی آورد. سپس به نزد ابن عمید، وزیر آل بویه، در ارجان فارس و در تابستان ۳۵۴هجری / ۹۶۵میلادی به نزد عضدالدوله در شیراز رفت. پس از اقامتی کوتاه ، آنجا را ترک گفت و در راه بازگشت به بغداد در رمضان ۳۵۴هجری /دسپتامبر ۹۶۵میلادی به دست راهزنان کشته شد. شمار بزرگ شرح‌های دیوان او تاییدی ست بر ارج‌گذاری به هنر شاعری او که خود در شعر عربی و شعر فارسی در دوره‌های بعد تاثیری در خور توجه گذاشته است.
آثاری در شرح احوال او:
کتاب اخبار المتنبی از ابوالفتح عثمان بن عیسی بن منصور بلطی نحوی۵۹۹هجری/کتاب اخبار المتنبی از یاقوت رومی۶۲۶هجری/الصبح المنبی عن حیثیه المتنبی از یوسف بدیعی و...
شارحان دیوان او: وحید سعد بن محمد بن علی بن حسن ازدی بغدادی/ابوالفتح عثمان بن جنی/ ابوالحسن علی بن عبدالعزیز قاضی جرجانی/ابوعبدالله محمدبن جعفر قزاز/ابوالمظفر هروی/ ابوعبدالله محمدبن علی بن ابراهیم خوارزمی هراسی/ ابوالقاسم ابراهیم بن محمد افلیلی/ابوالعلاء معری/ابوالحسن علی بن اسماعیل بن سیده/ ابوالحسن محمد بن عبدالله بن حمدان دلفی عجلی/ ابوالحسن علی بن احمد واحدی /ابوالحسین عبدالله بن احمدبن حسین شاماتی/ابوحکیم عبدالله بن ابراهیم بن عبدالله خبری/ سلیمان بن عبدالله بن فتی حلوانی نهروانی/ یحیی بن علی خطیب تبریزی/ابوالقاسم علی بن جعفر بن قطاع ابوالفرج عبدالقاهر بن عبدالله نحوی واواء حلبی/ابوعلی حسین بن عبدالله صقلی مغربی/ عیسی بن عبدالعزیز جزولی/ابوالفوارس مرهف بن اسامه بن مرشد بن منقذ کنانی کلبی/ ابوالیمن تاج الدین زید بن حسن بن زید کندی بغدادی/ ابوالبقاء عبدالله بن حسین عکبری/مبارک بن احمد ابن مستوفی اربلی/ابوعلی مظفر بن فضل بن یحیی حسینی بن حاجب الدار/ابوالعباس عزالدین احمد بن علی بن معقل حمصی ازدی/ کمال الدین عبدالرحمن بن ابراهیم عتائقی/ابوالنصر سلمه بن حسین و...
دیوان آن شاعر بزرگ را که بیشترین حضور را در بین شاعران عرب - در متون نظم و نثر فارسی دارد به همراه تعدادی از شروح دیوان به همراهان عزیز تقدیم می‌کنیم.