قناة

الحجة

الحجة
2.0k
عددالاعضاء
1,385
Links
8,999
Files
349
Videos
16,603
Photo
وصف القناة
لِحُبِّ فاطِمَةُ وَأبُوها وَبَعلُها وَبَنُوها (صلوات الله و سلام الله عليهم)
Forwarded From وَ يَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ
سلمان فارسی صلوات الله و سلام الله علیه نقل می کند:
وقتى على عليه السّلام خوار كردن مردم و ترك يارى او را، و متحدشدنشان با ابو بكر و اطاعت و تعظيمشان نسبت به او را ديد، خانه‏نشينى اختيار كرد.
عمر به ابو بكر گفت: چه مانعى دارى كه سراغ على بفرستى تا بيعت كند، چرا كه كسى جز او و اين چهار نفر باقى نمانده مگر آنكه بيعت كرده‏اند.
ابو بكر در ميان آن دو نرمخوتر و سازشكارتر و زرنگ‏تر و دورانديش‏تر بود، و ديگرى (عمر) تندخوتر و غليظتر و خشن‏تر بود. ابو بكر گفت: چه كسى را سراغ او بفرستيم؟
عمر گفت: قنفذ را مى‏فرستيم. او مردى تندخو و غليظ و خشن و از آزادشدگان است (یعنی چیزی نمیفهمد، شعورش پائین است) و نيز از طايفه بنى عدى بن كعب است‏.
ابو بكر، قنفذ را نزد امير المؤمنين عليه السّلام فرستاد و عده‏اى كمك نيز به همراهش قرار داد.
او آمد تا در خانه حضرت و اجازه ورود خواست، ولى حضرت به آنان اجازه نداد.
اصحابِ قنفذ به نزد ابو بكر و عمر برگشتند در حالى كه آنان در مسجد نشسته بودند و مردم اطراف آن دو بودند و گفتند: به ما اجازه داده نشد.
عمر گفت: برويد، اگر به شما اجازه داد وارد شويد و گر نه بدون اجازه وارد شويد.
آنها آمدند و اجازه خواستند.
حضرت زهرا عليها السّلام فرمود: «به شما اجازه نمى‏دهم بدون اجازه وارد خانه من شويد». همراهان او برگشتند ولى خود قنفذ ملعون آنجا ماند.
آنان (به ابو بكر و عمر) گفتند: فاطمه چنين گفت، و ما از اينكه بدون اجازه وارد خانه‏اش شويم خوددارى كرديم. عمر عصبانى شد و گفت: ما را با زنان چه كار است!! سپس به مردمى كه اطرافش بودند دستور داد تا هيزم بياورند. آنان هيزم برداشتند و خود عمر نيز همراه آنان هيزم برداشت و آنها را اطراف خانه على و فاطمه و فرزندانشان عليهم السّلام قرار دادند. سپس عمر ندا كرد بطورى كه على و فاطمه عليهما السّلام بشنوند و گفت:
«بخدا قسم اى على بايد خارج شوى و با خليفه پيامبر بيعت كنى و گرنه خانه را با خودتان به آتش مى‏كشم»!
حضرت زهرا عليها السّلام فرمود: اى عمر، ما را با تو چه كار است؟
جواب داد: در را باز كن و گرنه خانه‏تان را به آتش مى‏كشيم!
فرمود: «اى عمر، از خدا نمى‏ترسى كه به خانه من وارد مى‏شوى»؟!
ولى عمر ابا كرد از اينكه برگردد.
عمر آتش طلبيد و آن را بر در خانه شعله‏ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز كرد و داخل شد!
حضرت زهرا عليها السّلام در مقابل او در آمد و فرياد زد: «يا ابتاه، يا رسول اللَّه»!
عمر شمشير را در حالى كه در غلافش بود بلند كرد و به پهلوى حضرت زد. آن حضرت ناله كرد: «يا ابتاه»!
عمر تازيانه را بلند كرد و به بازوى حضرت زد.
آن حضرت صدا زد: «يا رسول اللَّه، ابو بكر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتارى كردند»!
على عليه السّلام ناگهان از جا برخاست و گريبان عمر را گرفت و او را به شدت كشيد و بر زمين زد و بر بينى و گردنش كوبيد و خواست او را بكشد. ولى سخن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و وصيتى را كه به او كرده بود بياد آورد و فرمود: «اى پسر صُهاك‏ (نام مادر عمر است)، قسم به آنكه محمّد را به پيامبرى مبعوث نمود، اگر نبود مقدّرى كه از طرف خداوند گذشته و عهدى كه پيامبر با من نموده است مى‏دانستى كه تو نمى‏توانى به خانه من داخل شوى».
عمر فرستاد و كمك خواست. مردم هم آمدند تا داخل خانه شدند، و امير المؤمنين عليه السّلام هم سراغ شمشيرش رفت.
قنفذ نزد ابو بكر برگشت در حالى كه مى‏ترسيد على عليه السّلام با شمشير سراغش بيايد چرا كه شجاعت و شدّت عمل آن حضرت را مى‏دانست.
ابو بكر به قنفذ گفت: «برگرد، اگر از خانه بيرون آمد (دست نگه دار) و گر نه در خانه‏اش به او هجوم بياور، و اگر مانع شد خانه را بر سرشان به آتش بكشيد»!
قنفذ ملعون آمد و با اصحابش بدون اجازه به خانه هجوم آوردند.
على عليه السّلام سراغ شمشيرش رفت، ولى آنان زودتر به طرف شمشير آن حضرت رفتند، و با عدّه زيادشان بر سر او ريختند.
عدّه‏اى شمشيرها را بدست گرفتند و بر آن حضرت حمله‏ور شدند و او را گرفتند و بر گردن او طنابى انداختند!!
قنفذ- كه خدا او را لعنت كند- فاطمه عليها السّلام را با تازيانه زد آن هنگام كه خود را بين او و شوهرش قرار داد، و عمر پيغام فرستاد كه اگر فاطمه بين تو و او مانع شد او را بزن. قنفذ او را به سمت چهارچوب در خانه‏اش كشانيد و در را فشار داد بطورى كه استخوانى از پهلويش شكست و جنينى سقط كرد، و همچنان در بستر بود تا در اثر همان شهيد شد. (برگرفته از ترجمه آقای انصاری، ص 225) صلوات الله و سلام الله علیهم و لعنة الله علی اعدائهم
Forwarded From وَ يَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ
آیه تطهیر: خداوند خواست که اهل بیت پیامبر از هر رجس (پلیدی و ناپاکی) مصون بدارد و آنها را پاک گردانید!
Forwarded From وَ يَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ
در کتاب أسرار آل محمد صلوات الله و سلام الله علیهم (ترجمه آقای انصاری، ص 334) آمده است:
هنگامى كه ابو بكر مى‏خواست فدك را از دست فاطمه عليها السّلام خارج كند در حالى كه در دست او بود آن حضرت به آنها فرمود: «آيا در دست من نبود و وكيل من در آن نبود و در زمان حيات پيامبر صلى اللَّه عليه و آله غلّه آن را نخورده بودم»؟ گفتند: بلى.
فرمود: «پس چرا در مورد چيزى كه در دست من است از من دليل و شاهد مى‏خواهيد»؟
گفتند: چون غنيمت مسلمانان است، اگر شاهد آوردى به تو مى‏دهيم و گر نه امضا نمى‏كنيم!
فاطمه عليها السّلام- در حالى كه مردم در اطراف آن دو نفر مى‏شنيدند- فرمود: «مى‏خواهيد كارى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله كرده رد كنيد و در باره ما بخصوص حكمى جارى كنيد كه در باره ساير مسلمين انجام نداده‏ايد؟ اى مردم، بشنويد آنچه اين دو مرتكب مى‏شوند. چه نظر مى‏دهيد اگر من اموالى را كه در دست مسلمين است ادّعا كنم، آيا از من شاهد مى‏خواهيد يا از آنها»؟ گفتند: البته از تو مى‏خواهيم.
فرمود: حال اگر همه مسلمانان، آنچه در دست من است ادّعا كنند از آنها شاهد مى‏خواهيد يا از من؟
عمر غضبناك شد و گفت: اين غنيمتى است براى مسلمين و زمين آنها است، و آن در دست فاطمه است و محصول آن را مى‏خورد. اگر شاهدى بر ادعاى خود آورد كه پيامبر از بين مسلمين اين غنيمت و حقّشان را به فاطمه بخشيده در اين باره تجديد نظر مى‏كنيم.
حضرت زهرا عليها السّلام فرمود: مرا بس است! اى مردم شما را بخدا قسم مى‏دهم، آيا از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نشنيديد كه مى‏فرمود: «دخترم فاطمه سيّده زنان اهل بهشت است»؟
گفتند: آرى بخدا قسم اين را از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيديم.
فرمود: «آيا سيده زنان اهل بهشت ادّعاى باطل مى‏كند و آنچه حقّش نيست مى‏گيرد؟ اگر چهار نفر بر عليه من به فحشا شهادت دهند يا دو نفر به سرقت شهادت دهند، آيا سخن آنان را بر عليه من تصديق مى‏كنيد»؟
در اينجا ابو بكر ساكت شد،
ولى عمر گفت: آرى، و بر تو حدّ جارى مى‏كنيم!!!
فرمود: دروغ گفتى و لئامت (پَستی) خود را ثابت كردى، مگر آنكه اقرار كنى بر دين محمد صلى اللَّه عليه و آله نيستى. كسى كه شهادتى را بر عليه سيده زنان اهل بهشت قبول مى‏كند يا حدّى را بر او جارى مى‏نمايد ملعون است و به آنچه خدا بر محمّد صلى اللَّه عليه و آله نازل كرده كافر است، زيرا كسانى كه خداوند همه بديها را از آنان برده و آنان را پاك گردانيده شهادتى بر عليه‏شان روا نيست، چون از هر بدى معصوم‏اند و از هر فحشائى پاك شده‏اند. اى عمر، در باره اهل اين آيه (آيه تطهير) به من خبر ده، اگر قومى بر عليه آنان يا يكى از ايشان نسبت شرك يا كفر يا فحشا دهد آيا مسلمانان از ايشان برائت مى‏جويند و بر آنها حدّ جارى مى‏كنند؟
عمر گفت: آرى، آنان با ساير مردم در اين باره يكى هستند.
فرمود: «دروغ گفتى و كافر شدى، آنها با ساير مردم در اين باره يكى نيستند، زيرا خداوند آنان را معصوم قرار داده و در باره عصمت و طهارت آنان آيه نازل كرده و همه بدى‏ها را از ايشان برده است. پس هر كس بر عليه آنان مطلبى را تصديق كند خدا و رسولش را تكذيب نموده است».
ابو بكر گفت: اى عمر، تو را قسم مى‏دهم كه ساكت باشى!
Forwarded From وَ يَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ
مکث فاطمه صلوات الله و سلام الله علیها
امام صادق صلوات الله و سلام الله علیه می فرمایند: إِنَّ فَاطِمَةَ صلوات الله و سلام الله علیها مَكَثَتْ‏ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ يَوْماً وَ كَانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ شَدِيدٌ عَلَى أَبِيهَا وَ كَانَ يَأْتِيهَا جَبْرَئِيلُ صلوات الله و سلام الله علیه فَيُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَى أَبِيهَا وَ يُطَيِّبُ نَفْسَهَا وَ يُخْبِرُهَا عَنْ أَبِيهَا وَ مَكَانِهِ وَ يُخْبِرُهَا بِمَا يَكُونُ بَعْدَهَا فِي ذُرِّيَّتِهَا وَ كَانَ عَلِيٌّ صلوات الله و سلام الله علیه يَكْتُبُ ذَلِكَ.
یعنی: فاطمه درود و سلام خدا بر او باد، بعد از رسول خدا، هفتاد و پنج روز در دنيا مكث (!!) فرمود، و اندوهِ سختى بر آن حضرت در مفارقت پدرش داخل شده بود، و جبرئيل به نزد آن حضرت مى‏آمد و او را بر وفات پدرش تسلّى نيكو مى‏داد (آرام اش می کرد) و دلش را خوش مى‏گردانيد، و او را از پدرش و مكان او خبر مى‏داد (!!)، و خبر مى‏داد او را به آنچه در فرزندان او اتّفاق مى‏افتد (که مکث آنها چقدر می باشد) و على عليه السلام آن را مى‏نوشت (به امر الهی و با منصب امامت بر فاطمه و فرزندان فاطمه، احکام الهی که به فاطمه گفته شد را تصویب میفرمود و به اجرا در می آورد).
(ترجمه بر گرفته شد از کتاب تحفة الأولياء، محمد علی اردکانی، ج‏2، ص 577)
Forwarded From بهشتِ کتابخانه
"آنتوان دوسنت اگزوپري" خالق شاهزاده كوچولو معتقد است :
عشق آن نيست كه به هم خيره شويم
عشق آن است كه هر دو به يك سو بنگريم!

"گوته" عشق را عامل شكل گيري دانسته و مي سرايد:
ما، با آن چه كه عاشقش هستيم
شكل مي گيريم.
عرفا چه خوش مي گويند: عشق مٓركب ِمقصد، نه مقصدِ مَركب!
و "نادر ابراهيمي " چه زيبا مي گويد:
عشق به همنوع حادثه است،
عشق به ميهن ضرورت است،
عشق به خداوند هم ضرورت است و هم حادثه!

جان كلام: هرگاه قلبتان براي ديگران مي تپد،
فرشتگان برايتان دست تكان مي دهند!!
چو گيرد خوي تو مردم سرشتي
هم اينجا و هم آنجا در بهشتي.

| كتاب: #لطفا_گوسفند_نباشيد | #محمود_نامني | انتشارات: #نامن | صفحه: ٢٤٦ الي ٢٣٩ | برگرفته از نسخه: چاپي |

با ما هر روز كتاب بخوانيد.
| #كتابخانه | #خودشناسي | #موفقيت |

@ketabkhaneh_channel
Forwarded From وَ يَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ
Forwarded From أعلموا أني فاطمة ✌
💔 ولي أم 💔

ولي أمّ ...سقطت بين الحائط والباب
ورأت في عيون اطفالها الذعر عندما ضُرِبت.
ولي أمّ...كلما ذكرتُ ما بها من مصاب،
اوجعني صدري وضلعي وتذكّرتُ إذ ضُربت
ولي أمّ...كلما رأيت فرحة في عيني
تذكرت حمرة عينها اذ صُفعت

ولي أمّ...كلما فرحت بطفلي إذ ناغيته
تذكرتُ دمعة يُتْمِ اطفالها عندما رحلت

ولي أمّ...بعمر الورود بعمر الربيع بلون الاقحوان بريح الجنة كنجمة الصبح قد أَفَلت ...
واسْوَدّ الوجود إذ أفلت
ولي أم 💔
~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.~.
قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌:
إني تارك فيكم الثقلين : كتاب الله ، وعلي بن أبي طالب ، وعلي أفضل لكم من كتاب الله ، لأنه مترجم لكم عن كتاب الله

آقا رسول الله صلی الله علیه و آله:

من بین شما دو چیز گران قدر به امانت گذاشتم کتاب خدا(قرآن کریم) و علی بن ابی طالب سلام الله علیه.
و علی (صلوات الله علیه) از قرآن افضل و برتر است زیرا او مترجم قرآن برای شماست.

📚غاية المرام في فضائل عليٍّ و أولاده الكرام صفحه 5
إرشاد القلوب جلد 2 صفحه 263
تفسیر البرهان جلد 1 صفحه 64
تفسیر البرهان جلد 1 صفحه 29