حال که سخن از علویان شد، از جناب حسینی نژاد عزیز، همچنین اساتید گرانقدر و دوستان گرامی، تقاضایی هم داشته باشیم، اگر عزیزان به کتابی یا مقاله ای برخوردند که در آن به وجوه اشتراکات و تمایزات میان نصیریه و بکتاشیه پرداخته باشد (به هر زبانی) این کمینه را بی نصیب نگذارند، با سپاس??
دیشب در همین گروه، به مناسبتی سخن از مقالۀ دهم "تحریر اصول اقلیدس" به میان آمد.
بنده نیز به مناسبت پیش آمدن این بحث، به برگی از کتاب ریاضیات اول دبیرستان (چاپ سال 1390) و اشتباهی که در آن رخ داده بود، اشاره ای نمودم.
اکنون به بیان اشتباه دیگر از همان کتاب می پردازم.
قبل از آن، از باب انصاف علمی باید به یکی از محاسن این کتاب درسی اشاره کنم که در پایان هر فصل یا هر مبحث، نام یکی از ریاضیدانان دورۀ اسلامی را می آورد و به بیان زندگینامه و یا نوآوری های وی در همان موضوع، می پردازد.
این کاری پسندیده بود که در این کتاب انجام شد، اما گاه با اشتباهاتی همراه است که امیدوارم بیان اینها هم انگیزه ای برای مسؤولینِ تدوین کتب درسی باشد تا نظارتِ بیشتر مورّخین علم بر درج چنین مطالبی در این کتب را بپذیرند و هم نسخه پژوهان و دانش پژوهانِ تاریخ علم مسؤوليت و وظیفۀ سنگین خود را در قبال جامعۀ علمی بهتر در یابند.
به تصویر زیر که برگی دیگر از همان کتاب است بنگرید:
قطعه شعری از مهدی اخوان ثالث درباره امام علی بن موسی الرضا:
ای علی موسی الرضا،
ای پاک مرد یثربی، در طوس خوابیده
من تو را بیدار می دانم.
زنده تر، روشن تر از خورشید عالمتاب
از فروغ و فرّ شور و زندگی سرشار می دانم.
گر چه پندارند دیری هست، همچون قطره ها در خاک
رفته ای در ژرفنای خواب
لیکن ای پاکیزه باران بهشت، ای روح عرش، ای روشنای آب
من تو را بیدار ابری، پاک و رحمت بار می دانم.
ای، چو بختم خفته در آن تنگنای زادگاهم ، طوس
در کنار دون تبهکاری، که شیر پیر پاک آیین، پدرتان، روح رحمان را به زندان کشت.
من تو را بیدارتر از روح و راه صبح، با آن طرّه زرتار می دانم .
من تو را بی هیچ تردیدی ، که دل ها را کند تاریک
زنده تر، تابنده تر از هر چه خورشید است
در هر کهکشانی، دور یا نزدیک،
خواه پیدا، خواه پوشیده
در نهان تر پرده اسرار می دانم .
با هزاری و دوصد، بل بیشتر، عمرت
ای جوانی و جوان جاودان، ای پور پاینده،
مهربان خورشید تابنده،
این غمین همشهری پیرت،
این غریبِ مُلکِ ری، دور از تو دلگیرت،
با تو دارد حاجتی، دردی که بی شک از تو پنهان نیست،
وز تو جوید ، در نمانی ، راه و درمانی
جاودان جان جهان، خورشید عالمتاب
این غمین همشهری پیر غریبت را، دلش تاریک تر از خاک،
یا علی موسی الرضا ، دریاب
چون پدرت، این خسته دل زندانی دردی روان کش را
یا علی موسی الرضا دریاب، درمان بخش
یا علی موسی الرضا دریاب...
در عرش نزد قدسیان روح خدایی یا علی
بر طاقهای آسمان فرمانروایی یا علی
آیینه بهر احمدی، دست خدای سرمدی
از بهر حل مشکلم مشکل گشایی یا علی
گویند بودی از ازل، با خاتم پیغمبران
بر انبیا و اولیا تو رهنمایی یا علی
دستان حق باری تویی، در پیکرم جاری تویی
تا جان ز نو احیا شود فرما دعایی یا علی
ساغر تویی صهبا تویی، باده تویی سینا تویی
باقی تویی زیرا که تو، روح خدایی یا علی
مادر نزاده مثل تو، چون تو کجا زاده شود...؟
تو خانه زاد کعبه و روح منایی یا علی
خواهم سرایم بهر تو، امشب یکی زیبا غزل
شاید ز راه مرحمت، در خوابم آیی یا علی
تو خواجه ای من بنده ات، هستم بسی شرمنده ات
کی می شود در خواب من چهره گشایی یا علی ...
🌹🌹🌹
ای وجود تو اصل هر موجود
هستی و بودهای و خواهی بود
صانع هر بلند و پست تویی
همه هیچند👌، هرچه هست تویی👌
نقشبند صحیفهٔ ازل تویی
یا وجود قدیم لمیزل تویی
نی ازل آگه از بدایت تو
نی ابد واقف از نهایت تو
از ازل تا ابد سفید و سیاه
همه بر سر وحدت تو گواه
ورق نانوشته میخوانی
سخن ناشنیده میدانی
پیش تو طایران قدوسی
بهر یک دانه در زمینبوسی
روی ما سوی توست از همه سو
سوی ما روی تست از همه رو
در سجودیم رو به درگه تو
پا ز سر کردهایم در ره تو
چیست این طرفه گنبد والا؟
رفته گردی ز درگهت بالا
کعبه سنگی بر آستانهٔ تو
قبله راهی به سوی خانهٔ تو
صبح را با شفق برآمیزی
آب و آتش به هم درآمیزی
زلف شب را نقاب روز کنی
مهر و مه را جهان فروز کنی
فلک از ماه و مهر چهرهفروز
داغها دارد از غمت شب و روز
بحر از هیبت تو آب شده👌
غرق دریای اضطراب شده
گرد کویت زمین به خاک نشست👌
گشت در پای بندگان تو پست👌
کوه از جانب تو آهنگست
از تو بار دلش گرانسنگست👌
باد را از تو آه دردآلود👌
خاک را از تو روی گردآلود👌
آتش از شوق داغ بر دل ماند👌
آب از گریه پای در گل ماند👌
همه سر بر خط قضای تو اند
سر به سر طالب رضای تو اند👌
هرچه آن در نشیب و در اوج است
تو محیطی و آن موجست
موج اگر نیست بحر را چه غمست
بحر اگر نیست موج خود عدمست
موج دریاست این جهان خراب
بیثباتست همچو نقش بر آب
گه ز موج دگر خورد بر هم
گه ز باد هوا شود در هم
من به امید گوهر نایاب👌
کشتی افکندهام درین گرداب
کشتی من ز موج بیرون بر👌👌👌🙏🙏🙏😭😭😭😭😭
همچو نوحش بر اوج گردون بر🙏🙏😭😭😭
گر ز من جز گنه نمیآید😭😭
از تو غیر از کرم نمیشاید😭😭
گرچه لبتشنهام فتاده به خاک😭😭😭
چون تو را بحر لطف هست چه باک؟
شعر از هلالی جغتایی
🌹🌹🌹
در عرش نزد قدسیان روح خدایی یا علی
بر طاقهای آسمان فرمانروایی یا علی
آیینه بهر احمدی، دست خدای سرمدی
از بهر حل مشکلم مشکل گشایی یا علی
گویند بودی از ازل، با خاتم پیغمبران
بر انبیا و اولیا تو رهنمایی یا علی
دستان حق باری تویی، در پیکرم جاری تویی
تا جان ز نو احیا شود فرما دعایی یا علی
ساغر تویی صهبا تویی، باده تویی سینا تویی
باقی تویی زیرا که تو، روح خدایی یا علی
مادر نزاده مثل تو، چون تو کجا زاده شود...؟
تو خانه زاد کعبه و روح منایی یا علی
خواهم سرایم بهر تو، امشب یکی زیبا غزل
شاید ز راه مرحمت، در خوابم آیی یا علی
تو خواجه ای من بنده ات، هستم بسی شرمنده ات
کی می شود در خواب من چهره گشایی
یا علی ...
⭐️ عیدبزرگ ولایت وامامت برتمام شیعیان وعلی دوستان خجسته باد🌙
@yortchi_bosjin_pdf
معرفی کتاب با امکان دانلود فایل پی دی
■علویان طبرستان
□ابوالفتح حکیمیان
تحقیق جامعی در احوال، آثار و عقاید فرقه زیدیه ایران است.
کتاب مشتمل بر چهار فصل، به این شرح است:
فصل اول: محیط تاریخی و جغرافیایی طبرستان در سه قرن اول هجری
فصل دوم: قیام سادات علوی
فصل سوم: عقاید و آراء فرقه زیدیه
فصل چهارم: محیط فرهنگی طبرستان در دوران امارت علویان
و بخش پایانی: فضلای گرگانی عصر علویان
🔺🔺
ای جمالت مظهر آیات کبری یا علی
وز جلال تو جلال حق هویدا یا علی
لوح حسنت جلوه گاه آیة الله نور
صورتت بر کلمة مشکات معنا یا علی
جلوه گر شد نورحق در ذات چون آیینه ات
برصفات حق تویی مرآت رخشا یا علی
آن الف قدّت چه خوش اثبات لای نفی کرد
توهمان زیبا الف بودی در الاّ یا علی
من چه سان مدحت کنم خالق بود مدّاح تو
کرده پرآیات از اوصافت سراپا یا علی
عروت الوثقی تویی ای وارث کنز ولا
قفل گنج هل اتی مصداق طاها یا علی
عالم علم لدنّی معنی امّ الکتاب
واقف اسرار حق در لیل اسری یا علی
گربگویم ممکنی چون تو بشر کی ممکن است
خوانمت واجب شود کفرم هویدا یا علی
ممکنی آن سان که شد واچب وجودت بر جهان
چون تویی آن علّت عایی اشیا یا علی
ای شه والا مکان پیوسته دارد آرزو
زیر پایت فرش گردد عرش اعلا یا علی
ای ولی الله اعظم عالم و آدم تورا
بنده هستند و تویی بر بنده مولا یا علی
توبة آدم در آندم گشت مقبول خدا
تاقسم بر نام تو داد او خدا را یا علی
حضرت یونس که شد درمانده در دریای غم
خواند نامت را درآن ظلمات دریا یا علی
گردمت همدم به هردم با دم عیسی نبود
مردگان را وی چسان میکرد احیا یا علی
دست موسی شد ید بیضا ز نور روی تو
چوب موسی شد به نامت مارکبری یا علی
ای دُرِ بحر شرف وی گوهر دریای عشق
گشته اسرار و حقایق از تو پیدا یا علی
زاتشِ قهرت شود نار جهنم شعله ور
جنّت از نور جمال تو مصفّا یا علی
پرتوی از آفتاب بی مثال حسن تو
مقتبس شد آفتاب عالم آرا یا علی
آنزمان نوح نبی شد از غم طوفان خلاص
تا نمود او در سر کوی تو ماوا یا علی
قاسم الرزاق هستی میرسید از خوان تو
قوم اسرائیل را هم منّ و سلوی یا علی
در دل هر عاشقی زخمی زهجران مانده است
درد مندت را به لطفی کن مداوا یا علی
عرصة محشر بیا صرّاف را فریاد رس
ازتو خط گیرد کند املا و انشا یا علی
فکر و ذکرش یا علی باشد دمادم روز و شب
چون ندارد جز تو محبوبی دلارا یا علی
شعر صرّاف سخن را شد ولائی ترجمان
تا کند بردرگهت تقدیم آنرا یا علی
من غلاتمم بر غلام قنبرت یا مرتضی
من زکویت دل کنم حاشا و کلّا یا علی
🍇🌹🍇
🆔 @nurejaan📖🖌
⚫️میآیم سمت مقصدی که تویی
🔸چند روز پیش کربلا و حالا مشهد، شده میعادگاه عاشقان و عابرانی که جز شوق زیارت در دل ندارند و جز سلام و صلوات بر زبانشان نیست. هنوز چشمشان به حریم حرم روشن نشده، اما به وضوح میشنوم که هر از گاهی زیر لب میگویند: «السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا.» این چند خط روایت نیم روز هم قدم شدن با زائران پیادهای است که از سمت نیشابور به پابوسی امام هشتم آمده اند.
@newskhorasanrazavi
#حضرت_زینب_کبری_سلاماللهعلیها
(۱)
دوست دارم که ترک لاف کنم
خلوتی رفته، اعتکاف کنم
تا شوم مُحرم حریم دمشق
کعبهی عشق را طواف کنم
سخن از کاف و ها و یا گویم
صحبت از عین و شین و قاف کنم
حرف از معنی حجاب زنم
یاد از بانوی عفاف کنم
اوّلین حرف و آخرین مطلب
السّلام علیکِ یا زینب!
(۲)
السّلام ای ملیکة الدّنیا!
السّلام ای شفیعة العقبا!
السّلام ای نبیرهی یاسین!
السّلام ای نتیجهی طاها!
السّلام ای سلالة الحیدر!
السّلام ای سلیلة الزّهرا!
السّلام ای حسن ز پا تا سر!
السّلام ای حسین سر تا پا!
بردی ای نور عین و عین نور!
تو از این پنج نور، فیض حضور
(۳)
ای تو ناموس قادر متعال!
مایهی افتخار احمد و آل
فاطمه عصمت و علی خصلت
مجتبی سیرت و حسین کمال
ای حریم تو احسن المأمن!
وی مدیح تو افضل الاعمال!
دم ز تو میزنیم در همه دم
یاد تو میکنیم در همه حال
ای که یادت نمیرود از یاد!
پدر و مادرم فدای تو باد!
(۴)
فاطمه زاده و علی حسبی
علوی ذات و فاطمی نسبی
کرمت شامل رجال و نسا
حرمت مستجار شیخ و صبی
ای ملقّب به زین اب! زینب!
تو سزاوار اینچنین لقبی
زینبت خوانده است گر چه خدا
به خدا زِین جدّ و امّ و ابی
ای تو آیینهی صفات حق!
عفّت تام، عصمت مطلق
(۵)
خطبههایت مبلّغ مکتب
گریههایت مروّج مذهب
از تو باید سرود در هر روز
بر تو باید گریست در هر شب
چه بگویم که در رسالهی عشق
عشق فتوا دهد بر این مطلب:
با ادب با وضو بباید برد
نام عُلیا مخدرّه زینب
وه! که نامت به وحی، تمثیل ست
زآن که نامآور تو جبریل ست
(۶)
ای خداوند عشق! یا زینب!
عبد در بند عشق یا زینب!
گر نبُد عشق تو جدا میگشت
بند از بند عشق یا زینب!
زیر و رو کردهایم کون و مکان
نیست مانند عشق، یا زینب!
عشق اگر عشق توست ما همهایم
آرزومند عشق، یا زینب!
کیستی؟ ای به عشق سنگ محک!
عشق را با تو هست حقّ نمک
(۷)
عقل، مجنون توست سیّدتی!
عشق، مفتون توست سیّدتی!
ماندگار است تا ابد اسلام
لیک مدیون توست سیّدتی!
حج و صوم وصلوة وخمس و زکات
همه مرهون توست سیّدتی!
نه فقط کربلا و کوفه و شام
کعبه ممنون توست سیّدتی!
همه هستیّ خود فدا کردی
دِین خود را به دین ادا کردی
(۸)
محو صبر تو حضرت ایّوب
مات اشک تو یوسف و یعقوب
یاد تو در ضمیر جان محفوظ
نام تو در کتاب دل مکتوب
گَرد و خاک حریم پاک تو را
حور با گیسویش کند جاروب
تویی آن کس که بس مصیبت دید
شد به امّ المصائبی منسوب
چه مصائب؟ که پیر کرده تو را
بلکه از عمر، سیر کرده تو را
(۹)
آن که از بار غم خمیده تویی
داغ بر روی داغ دیده تویی
آن که هم بوده مادر دو شهید
هم شده مادرش شهیده تویی
آن که از خیمهگاه تا گودال
همهی راه را دویده تویی
آن که فریاد واحسینایش
از زمین بر فلک رسیده تویی
تویی آن زن که رفت مردانه
کوفه، زندان و شام، ویرانه
(۱۰)
تویی آن بانویی که فاضله بود
بری از نقص بود و کامله بود
تویی آن بانویی که در دل شب
گرم راز و نیاز و نافله بود
تویی آن بانویی که بر لب او
نه گلایه نه شِکوه نه گله بود
تویی آن بانویی که چل منزل
در اسیری امیر قافله بود
راه را با حسین کردی طی
تو به محمل، حسین بر سر نی
(۱۱)
چون که میرفتی ای علیرفتار
به سوی قبر احمد مختار
تا حریم رسول اکرم بود،
پیشگاه تو حیدر کرّار
هم حسن همرمت بدی ز یمین
هم حسین از پیات شدی ز یسار
تو کجا روی ناقهی عریان؟
تو کجا بین کوچه و بازار؟
خاطر عاطر تو آزردند
بزم نامحرمان تو را بردند
(۱۲)
ای مهین جلوهی دلارایی!
وی بهین اسوهی شکیبایی!
ما همه ذرّه و تو خورشیدی
ما همه قطره و تو دریایی
ای وجودت مطاف درد و غم
در لقب کعبة الرّزایایی
آن همه داغ دیدی و گفتی
من ندیدم به غیر زیبایی
همه مبهوت و مات بینش تو
آفرینها بر آفرینش تو
(۱۳)
گر شود صبر با تو رو در رو
پیش پای تو میزند زانو
صابران را تو برترین اسوه
شاکران را تو بهترین الگو
درد جان را محبتت درمان
زخم دل را ولایتت دارو
ما فقیر تو و تو مستغنی
ما گدای تو و تو شهبانو
هر چه هستیم خوب یا که بدیم
چنگ بر تار چادر تو زدیم
(۱۴)
من کجا مدح دخت دخت رسول؟
نازپروردهی علیّ و بتول
ای عقیله میان هاشمیان!
عاجز از درک تو تمام عقول
تا بیایم به آستانبوسی
کی به من میدهی تو اذن دخول؟
به سر آمد مدیحه و پایش
بزن از راه مهر، مُهر قبول
"تربتم" لیک کمترم از خاک
باد ارواح العالمین فداک!
(سرودهی جمادی الاولی ۱۴۲۰ و ۱۴۲۱ق؛ ۲۰ سال پیش)
🌹🌹
الهی و ربّی!
بحقّ عقیلةالعرب!
عجّل لولیّک الفرج
🌹🌹
#حضرت_زینب_کبری_سلاماللهعلیها
#ترکیببند
#بازنشر
#جواد_هاشمی_تربت
@javadhashemi_torbat
یا هو
می وزد، هم نفس باد، هوایی که تویی
آشنا می زند این نی، به نوایی که تویی
چارده قرن، تو را قافله جُستیم ولی
می رسم روزی از این راه به جایی که تویی
چارده قرن گذشته است ولی گوش دلم
باز هم می تپد از حزن صدایی که تویی
گوش تاریخ کر است ای همه فریاد سکوت
از رسیدن به لبِ بانگ رسایی که تویی
تو همان کشته ی اشکی که دو گوش ملکوت
مانده در حسرت داغِ شنوایی که تویی
دل من، حسّ ِ سوالی است به پهنای فرات
تشنه ی پاسخ بی چون و چرایی که تویی
راه مانده است و کمی شهد بلا می خواهد
زایر قافله ی کرب و بلایی که تویی
نفسم خاک گرفته است و پناه آوردم
از نفس تنگیِ اینک، به هوایی که تویی
#محمد_مرادی
#به_رنگ_درنگ
@drmmoradi
🔹یکی از قدیمیترین متونی که از زیدیه در مورد فضائل و جایگاه امام علی بن موسی الرضا علیه السلام به دست ما رسیده است و بر سائر متون زیدی پس از خود تاثیرگذار بوده، مربوط به حاکم ابوسعد محسن بن محمد بن کرامه چُشَمی بیهقی (۴۱۳- ۴۹۴ قمری) است.
🔸حاکم چشمی دانشمند زیدی معتزلی قرن پنجم در کتاب السفینة الجامعة خود فصلی را به ذکر فضائل امام علی بن موسی الرضا و اهمیت زیارت قبر ایشان اختصاص داده و در آن علاوه بر برخی از اشعار، شش روایت در فضیلت زیارت قبر امام رضا نقل کرده که عمدتا پیش از او توسط شیخ صدوق (متوفای ۳۸۱ قمری) در کتاب عیون اخبار الرضا روایت شده است.
🔸در روایتی از امام صادق نقل شده که: هر کس قبر حسین بن علی و علی بن موسی را در یکسال زیارت کند گویا اهل آسمانها را زیارت کرده است.
🔸یا روایتی از امام جواد ابوجعفر محمد بن علی را به امام باقر نست داده که فرموده باشند: خداوند گناهان پیشین زائر قبر فرزندم (پدرم) علی بن موسی را میبخشد و در قیامت برای او منبری در کنار منبر رسول خدا قرار خواهد داد.
و...
👈فصل فی فضل علی بن موسی و زیارة قبره علیه السلام
✅ https://t.me/Ali_MousaviNejad
🆔 @Ali_MousaviNejad
یا امام رضا اگر کربلا رفتیم شما ما رو بردید، اگر نمکی در سفره ما هست از صدقه سری شماست، هر چه خیر به ما میرسه از جانب شماست و به نیمه نگاهی از شما، جانم فدای شما یا علی بن موسی الرضا.
@roholamin_atelie
"نقد الرد" عنوان کتابی است مفصّل در امامت در ردّ بر قوشچی شارح تجرید الاعتقاد خواجه نصیر طوسی.
مؤلف کتاب: یحیی بن محمد علی گرجی
آغاز کتاب: بسمله و به نستعین و له الحمد {و} التکلان و هو حسبنا و نعم الوکیل. بدان ارشدک الله تعالی الی طریق النجاة اینکه از اهمّ مسائل اصول...
این نسخه حجیم به زبان فارسی در 893 صفحه رحلی در قرن 13 ق کتابت شده و اکنون در اختیار خانواده ای علمی در مازندران است که از سر لطف اجازه تصویر برداری از آنرا به کتابخانه أیت الله العظمی مرعشی نجفی ره دادند.
مالک نسخه آنرا به یکی از علمای بزرگ قم نشان داده و ایشان پس از مطالعه بخش های مختلف کتاب , اهمیت آنرا در اثبات مذهب حقه امامیه با الغدیر علامه امینی ره قابل قیاس ارزیابی کرد.
این یادداشت کوتاه را در حالی که نسخه در دست مالک نسخه بود طیّ چند دقیقه نوشتم, شاید محققی را به کار آید.
اثری از کتاب و مؤلف در منابع و فهارس نیافتم.
نقابت
نقابت يعنى سرپرستى تمامى مرد و زنى كه به حضرت ابو طالب پدر امير المؤمنين نسبت مىرساندند، و لذا اين منصب را «نقابت طالبيين» مىخواندند.
خلفاى عباسى كه مىديدند علويان در مازندران قيام كردهاند و حكومت آنجا را قبضه نمودهاند و امكان دارد بىاعتنائى به آنها موجب شود سرانجام خلافت عباسى را براندازند، به فكر افتادند بخشى از مناصب دولتى را در قلمرو بنى عباس به آنها واگذار نمايند. مناصبى كه تناسبى با آنها داشته باشد، و بزرگان آنها نيز آن را بپذيرند.
نخستين و مهمترين اين مناصب كه به علويان تعلق مىگرفت، منصب مهم «نقابت» بود.
ماوردى دانشمند معروف عامه متوفى به سال ٤٥٠ ه - كه همعصر رضى بوده مىگويد: نقيب مىبايد در ميان كليه علويان عصر پنج كار را انجام دهد.
١ - هر گاه ميان سادات و علويان نزاعى در گرفت، شخص نقيب كه سرپرست رسمى و رئيس قانونى آنهاست، بايد فصل خصومت كند، و حكم او نافذ است.
٢ - اموال و دارائى يتيمان سادات و علويان بايد تحت سرپرستى نقيب باشد، و فقط اوست كه بايد به آن رسيدگى كند.
٣ - اجراى حدود و احكام الهى در بارۀ سادات كه گناهى مرتكب مىشوند به عهده شخص نقيب است كه از خود آنهاست.
٤ - بايد دختران و زنان بىسرپرست آنها را شوهر دهد، و به كار آنها رسيدگى كند.
٥ - مراقبت از ديوانگان آنها كسانى كه نياز به سرپرست دارند، با اين پنج چيز نقابت عامه حاصل مىگشت، و نقابت نقيب و صدور فرمان او تحقق مىيافت و نقيب مىبايد دانشمندى مجتهد باشد تا حكم او صحيح و قضاوتش نافذ باشد.
سيد رضى چنانكه گفتيم در سال ٣٨٠ ه - كه ٢١ ساله بود به مناصب نقابت طالبيان و امارت حاج و نظارت بر ديوان مظالم از طرف بهاء الدوله ديلمى نائل گشت. سپس در ١٦ محرم سال ٤٠٣ به سرپرستى امور علويان و طالبيان در تمام قلمرو اسلامى منصوب و «نقيب النقباء» خوانده شد.
گفتهاند كسى به اين مقام غير از حضرت امام رضا عليه السلام، نائل نگشت، آن گاه سمت نمايندگى بر حرمين شريفين يعنى مكه و مدينه نيز بر مناصب وى افزوده شد.
كار نقيب اين بوده كه نسب سادات و علويان را تحت نظر بگيرد و معلوم كند چه كسى سيد است، و به كدام امام نسبت مىرساند، و نگذارد ديگرى خود را در ميان سادات و علويان جا بزند، و به طور خلاصه سلسله انساب علويان را از هر خطرى مصون بدارد، تا نسب آنها دچار خدشه نگردد.
همچنين اسامى پسران و دختران سادات و علويان را در هر فاميلى كه متولد مىگردند بايد ثبت كند، و با رسيدگى به كارها و نيازمندىهاى آنان حشمت و شرافت آنها را نگاه دارد تا احترام پيغمبر در ميان ايشان محفوظ بماند.
و نيز آنها را با اخلاق پسنديده بار آورد و نگذارد كه مرتكب معاصى شوند و راه انحراف پيش گيرند، و زبان مردم به روى آنها گشوده گردد.
به طور خلاصه تمامى امور دينى و دنيوى علويان بايد از نظر نقيب به بهترين وجه انجام پذيرد، و آنها كه منتسب به پيغمبر مىباشند، توسط بزرگ مردى از دودمان خود، در ميان مسلمين با عزت و احترام زندگى كنند، و ديگران نظارتى بر آنها نداشته باشند، و در كار ايشان دخالت نكنند و منتى بر آنان نگذارند، تا بدين گونه تحقير نشوند. و در ميان مردم عزيز و سرفراز باشند.
از زمان معتضد عباسى كه در سال ٢٧٩ ه - به خلافت رسيد، احترام به علويان و تعيين سرپرست براى ايشان معمول شد، ولى بدين گونه كه در هر شهرى يكى از بزرگان سادات يا علماى علوى را نقيب سادات آن شهر يا منطقه قرار مىدادند، ولى تنها در زمان سيد رضى بود كه او نقيب النقباى سراسر دنياى اسلام گرديد.
«در روز جمعه شانزدهم محرم سال ٤٠٣ فخر الملك وزير به فرمان بهاء الدوله ديلمى، در خانۀ خود مجلس باشكوهى بياراست و اشراف و اعاظم را دعوت نمود، و پس از مراسم تشريفات عهدنامۀ نقابت عامۀ شريف رضى را بر حاضرين بخواند، و آن روز يكى از بزرگترين روزهاى تاريخى به شمار رفت.
زيرا چنانكه نگاشتيم نقابت تمامت شهرهاى اسلام به وى تفويض گرديد، و نخستين روزى بود كه اين موضوع صورت وقوع به خود گرفت، و هم رضى اولين و آخرين كسى بود از دودمان ابو طالب كه چنان منصب را دريافت كرد و مىبينيم پس از شريف رضى منصب نقابت به صورت اول برگشت و ميان اشراف طالبيين هر شهرى تقسيم شد.
شريف رضى به پاس احترامى كه از بهاء الدوله ديلمى ديد قصيدهاى پرداخت، و در آن از بهاء الدوله سپاس گزارى نمود و آن را به بصره نزد وى فرستاد. ٦» از زمان خلفاى بنى اميه تا زمان معتضد عباسى علويان پيوسته در معرض تعقيب خلفا و عمال سنگدل آنها بودند، و چون اغلب با طاغوتهاى بنى اميه و بنى عباس سر ناسازگارى داشتند، لذا نوعا در شهرها و كشورها و كوهپايهها متوارى بودند، يا در جنگ و گريزها با دشمنان به شهادت مىرسيدند.
ولى مسئله «نقابت» آنها را از اين پراكندگى و دربدرى نجات داد، و سادات و علويان توانستند بعد از سه قرن سر و سامانى پيدا كنند، كه اين خود كار آسانى نبود و شخصيت نقيب به خصو
یا هو
می وزد، هم نفس باد، هوایی که تویی
آشنا می زند این نی، به نوایی که تویی
چارده قرن، تو را قافله جُستیم ولی
می رسم روزی از این راه به جایی که تویی
چارده قرن گذشته است ولی گوش دلم
باز هم می تپد از حزن صدایی که تویی
گوش تاریخ کر است ای همه فریاد سکوت
از رسیدن به لبِ بانگ رسایی که تویی
تو همان کشته ی اشکی که دو گوش ملکوت
مانده در حسرت داغِ شنوایی که تویی
دل من، حسّ ِ سوالی است به پهنای فرات
تشنه ی پاسخ بی چون و چرایی که تویی
راه مانده است و کمی شهد بلا می خواهد
زایر قافله ی کرب و بلایی که تویی
نفسم خاک گرفته است و پناه آوردم
از نفس تنگیِ اینک، به هوایی که تویی
#محمد_مرادی
#به_رنگ_درنگ
@drmmoradi
تا صورت پيوند جهـــــــــــــان بود علي بود
تا نقش زمين بود و زمــــــــان بود علي بود
آن قلعه گشايي که در قلعـــــــــه ي خيبر
برکند به يک حملــــــــه و بگشود علي بود
آن گُرد سرافراز که انــــــــــــدر ره اسلام
تا کـــــــــار نشد راست نياسود، علي بود
آن شيــــر دلاور که براي طمـــــــــــع نفس
بر خوان جهـــــــــــان پنجه نيالود علي بود
شاهي که ولي بود و وصــــي بود علي بود
سلطان سخــــــــــا و کرم و جود علي بود
هم آدم وهم شيث و هم ادريس و هم الياس
هم صالــــــــح پيغمبــــــــر و داوود علي بود
هم موسي و هم عيسي و هم خضر و هم ايوب
هم يوسف و هم يونــــس و هم هــود علي بود
مسجـــــود ملايک که شد آدم، ز علي شد
آدم چو يکي قبلـــــــه و مسجود علي بود
آن عارف سجّاد ، که خاک درش از قــــــــدر
بر کنگــــــره عرش بيفـــــــــــــــزود علي بود
هم اول و هم آخـــــر و هم ظاهـــــر و باطن
هم عابـــــــد و هم معبد و معبود ، علي بود
آن لحمک لحمـــــي ، بشنو تــــــا که بداني
آن يـــــــــــــار که او نفس نبي بود علي بود
موسي و عصــــا و يــــــــد بيضــــــــا و نبوت
در مصــــــــــر به فرعون که بنمود ، علي بود
عيسي به وجود آمدو في الحال سخن گفت
آن نطق و فصـــــــاحت که در او بود علي بود
خاتم که در انگشت سليمان نبي بود علي بود
آن نور خدايــــي که بر او بــــــــــــود علي بود
آن شاه سرافـــــــراز که اندر شب معــــــراج
با احمــــــــــد مختــــــــــار يکي بود علي بود
آن کاشف قرآن که خــــــــــــدا در همه قرآن
کردش صفت عصمت و بستــــــــود علي بود
آن شيـــــــــر دلاور که ز بهر طمــــــــع نفس
بر خوان جهـــان پنجه نيالـــــــــــود علي بود
چندان که در آفـــــــــــــاق نظر کردم و ديدم
از روي يقين در همه موجــــــــــود ، علي بود
اين کفر نباشد، سخـــــن کفر نه اين است
تا هست علي باشد و تابــــــــــود علي بود
سرّ دو جهـــــــــــان جمله ز پيدا و ز پنهان
شمس الحق تبريز که بنمـــــــود، علي بود
عضويت👇🏻
https://t.me/AbodeofWisdom
"هر آنچه می بینی، خود تویی"
کاش می دانستی که آنچه می بینی، خود تویی. آن سنگ، آن درخت، آن پرنده، خود تویی در جلوه ای دیگر. آسمان تویی، زمین تویی، ستارگان افلاک تویی. همه چیز در وجود تو تنیده شده است.
اگر خود تو نبودی، محال بود که قادر به دیدن شان باشی.
تو در آنها هستی و آنها در تو اَند.
بالا تویی، پایین تویی، درون و بیرون تویی.
آن انسان تویی.
آن ماجرا، ماجرای توست.
اگر کسی را بکشی، خودت را کشته ای.
اگر کسی را فریب دهی، خودت را فریب داده ای.
اگر کسی را اسیر کنی، هم زندانی تویی و هم زندان بان.
تو همواره با خودت روبرو می شوی.
اگر ببخشایی خودت را بخشیده ای.
اگر اطعام کنی، اگر سیراب کنی،اگر زنده بداری، خودت را زنده نگاه داشته ای.
این تویی که خود جهان شده ای.
واین جهان است که جلوه ای از درونیات توست.
جهان از مردمک چشم تو بارز شده است.
دریاب نکته را...
هر که جهان را می بیند، جهان خودش را می بیند.
بد یا خوب ،این جهان توست پس با خودت خوب باش و آن را بیش از این آلوده مکن.
آنچه را که گفتم سخنی شاعرانه مپندار،آن حقایقی است که از هزاران سال پیش، حکمای بزرگ الهی با شهودشان دریافته اند.
@Hich6o
💢برپایی نمایشگاه تاریخ محلی مازندران
🔹نمایشگاه تاریخ محلی مازندران فردا دوشنبه ساعت ۱۴ با حضور جمعی از شخصیتهای شاخص علمی، فرهنگی و سیاسی این خطهی کهن از سرزمین ایران در موزه کتاب و میراث مستند ایران افتتاح میشود.
🔹در این نمایشگاه که به مدت ۱۰ روز از بیستم الی سیام خرداد برپا خواهد بود بیش از ۱۰۰ برگ سند تاریخی، ۴۰ تابلوی نفیس از آثار خوشنویسی و نقاشی، ۲۵ کتاب تاریخی شامل نسخ خطی، سنگی و سربی، همچنین ۱۴۰ قطعه عکس از وقایع و رویدادهای مختلف دو قرن اخیر در استان مازندران به نمایش گذارده میشوند.
🔹دراین نمایشگاه که به میزبانی و توسط سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران برگزار میشود، استانداری مازندران و سازمانهای میراث فرهنگی و گردشگری و صدا سیمای استان(طبرستان) نیز همکاری دارند.
🔹بازدید از نمایشگاه همه روزه غیر از ایام تعطیل از ساعت ۸ الی ۱۶ برای عموم علاقمندان آزاد است.
@inmmedia
یا هو
می وزد، هم نفس باد، هوایی که تویی
آشنا می زند این نی، به نوایی که تویی
چارده قرن، تو را قافله جُستیم ولی
می رسم روزی از این راه به جایی که تویی
چارده قرن گذشته است ولی گوش دلم
باز هم می تپد از حزن صدایی که تویی
گوش تاریخ کر است ای همه فریاد سکوت
از رسیدن به لبِ بانگ رسایی که تویی
تو همان کشته ی اشکی که دو گوش ملکوت
مانده در حسرت داغِ شنوایی که تویی
دل من، حسّ ِ سوالی است به پهنای فرات
تشنه ی پاسخ بی چون و چرایی که تویی
راه مانده است و کمی شهد بلا می خواهد
زایر قافله ی کرب و بلایی که تویی
نفسم خاک گرفته است و پناه آوردم
از نفس تنگیِ اینک، به هوایی که تویی
#محمد_مرادی
#به_رنگ_درنگ
@drmmoradi
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com