توضیحات بیشتر در زیر
???
@Kurdishmanuscripts
@litera9
خانلری در سالهای انزوای پس از زندان، خاطراتش را نوشت که هنوز منتشر نشده! این بخشی کوتاه از خاطرات اوست که "تنگدستی" نام دارد و در آن اشاراتی به تهیدستی او پس از زندان با قطع حقوقش شده است
@litera9
کتاب "داستانهای گربهای" ترجمه ۱۲ داستان کوتاه است که نویسنده با ۹ داستان از آنها در زندان مواجه شده و باقی داستانها اگرچه در زندان برایش تعریف نشده اما ریشه در واقعیت دارند. جفری آرچر اولین کتاب خود را با نام" نه یک پنی بیشتر، نه یک پنی کمتر" در پاییز ۱۹۷۴ به منظور رهایی از ورشکستگی نوشت. از دیگر کتابهای موفق آرچر میتوان به کتاب "هابیل و قابیل" و "پیچشی در داستان" اشاره کرد که تاکنون ۳۳۰ میلیون نسخه از کتابهای او در سراسر دنیا به فروش رسیده است.
«داستانهای گربهای» پنجمین مجموعه داستان جفری آرچر است و دوازده داستان کوتاه را در بر میگیرد که متن هر یک با طراحیهای کارتونیست مشهور انگلیسی، رونالد سیرل، آراسته شده است. شخصیت اصلی ماجرا نیز در آغاز هر داستان به شکل یک گربه به تصویر در آمده و نام «داستانهای گربهای» بر همین اساس انتخاب شده است. آرچر با نه تا از این داستانها در زندان مواجه شده و باقی داستانها اگرچه در زندان برایش تعریف نشده، همگی ریشه در واقعیت دارند. جفری هوارد آرچر پیش از شروع نویسندگی، در عرصۀ سیاست نیز حضور داشت و عضو مجلس بریتانیا بود. اما در پی یک رسوایی مالی از سمت خود استعفا داد و تقریباً به مرز ورشکستگی رسید. او پس از احیای سرمایۀ از دست رفتهاش به کمک رمانهای پرفروش، بار دیگر به عنوان معاون حزب محافظهکار انتخاب شد. این بار رسوایی مالی به بار آمده پایان حرفۀ سیاسیاش را به دنبال داشت.
آرچر پس از آن دو سال به جرم شهادت دروغ و گمراهسازی دادگاه به زندان افتاد که نتیجۀ آن گردآوری سه مجموعۀ تحسینبرانگیز از خاطرات زندان بود.
این صفحه ای از کتاب "روجا" (مجموعه اشعار نیمایوشیج به زبان طبری)است که بیش از هشتاد سال پیش سروده شده است.ترجمه های فارسی آن را هم در زیر اشعار طبری میبینید.
از دوست مازندرانی خود خواستم تا قسمتی از این اشعار را برایم بخواند ولی در کمال تعجب فهمیدم که او نه تنها قادر به خواندن آن نیست بلکه میگوید حتی اگر کسی آن را برایش بخواند او نمیتواند معنایش را دریابد.
او برایم توضیح داد که در مازندران کنونی رابطه جوانان شهریِ سی_چهل ساله ای مانند او با زبان طبری قطع شده است.کودکان و نوجوانان حتی همان ته لهجه ی مازنی را هم ندارند و اینک به فارسیِ صدا و سیما سخن میگویند.عدم آموزش زبان مادری در مدارس،نبود برنامه های صدا و سیما،نزدیکی به تهران و سیل مهاجرتهای آن و...والبته به تبَع همه اینهاسخن گفتن والدین با کودکان خود به فارسی،فضای تنفس را از زبان طبری گرفته و آن را به وضعیت غیر قابل احیاء رسانده است.زبان طبری عملا از عرصه اجتماعی کنار رفته است،حتی روجای نیما در چاپهای جدید مجموعه اشعارش حذف شده است.روجا نام ستاره صبح است،ستاره ای که دیگر خاموش شده است.
نگهبان میراث زبانی و ادبی خود باشیم تا به حال و روز طبری و روجا نیفتد.
﷽
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
📚 فرج، دو نوع است؛ فرج عمومی یا فرج خصوصی.
🔹️ ممکن است کسی مبتلا [به بیماری یا گرفتاری] است
[و فرج خصوصی برای او اتفاق بیافتد]. حضرت حجت از اینکه در قضای حاجت [مؤمن]، و نجات او از بلیات (بلاها) سعی کند ممنوع نیست.
✅ الی ماشاالله (بسیار) دیده شده که شیعه را در وقتی که راه دیگری نبوده است، نجات دادهاند. این [فرج] ظاهرا شخصی و خصوصی است،
🔹️و الا [فرج] عمومی همان است که برای همه ظاهر [میشود].
ریشه روایت کافي در خصوص 17000 آيه قرآن
روايتی که در کافي آمده و ما آن را قبلا نقل کرديم در سندش تعليق به کار رفته و ظاهر امر اين است که تعليق اشاره دارد به سند حديث قبل از آن و بدين ترتيب بايد آن را از مجموعه احاديث سند محمد بن يحيی از احمد بن محمد دانست که در اينجا منظور از محمد بن يحيی، عطار است و احمد بن محمد بن عيسی هم احمد بن محمد بن عيسی الأشعري است که از علي بن الحکم روايت زياد دارد. اگر اين احتمال درست باشد در آن صورت با توجه به اينکه در دنباله سند هم نام هشام بن سالم آمده و همه روات اين سند ثقه امامی به حساب می آيند طبعا در طريقه متأخرين بايد حديث را صحيح دانست. علامه مجلسي در مرآة العقول ( ج12، ص: 525 ) می نويسد با اين حساب حديث کافی صحيح است اما در نسخه های ديگر کافي به جای هشام بن سالم نام هارون بن مسلم آمده که در مذهب او سخن هست و چون توثيق شده بنابر شيوه متأخرين طبعا حديثش موثق قلمداد می شود چنانکه علامه مجلسی هم در احتمال دوم همين را در مورد اين حديث بيان فرموده (البته با توجه به نقل سياري که پايينتر نقل خواهيم کرد ذکر هارون بن مسلم بايد درست نباشد). من کاری به شيوه های علمای رجال ندارم. از نقطه نظر تاريخی در اينکه اين روايت حتما از مجموعه روايات احمد بن محمد بن عيسی الأشعري است و آن را محمد بن يحيی العطار روايت کرده باشد ترديد است. شايد به همين دليل باشد که اين حديث را شيخ صدوق در آثارش نقل نکرده با وجود آنکه او عنايت بسيار زيادی به روايات محمد بن يحيی و احمد بن محمد بن عيسی الأشعري دارد. يک احتمال هست که اين روايت به کلی از روايات الحاقی به نسخه های کليني باشد و اصالتی نداشته باشد. به اين معنا که اين حديث را بعدها به نسخه ای از کليني که مادر نسخه کنونی است افزوده باشند. اين احتمال البته چندان قوی نيست. احتمال ديگر اين است که کليني در مورد منبع اين روايت و اينکه منقول از مجموعه روايات محمد بن يحيی العطار از اشعري باشد ترديد داشته است. بعيد نيست اين روايت را به همين دليل هم در باب نوادر قرار داده. احتمالا او اين حديث را جایی در دفاتر خود ثبت کرده بوده بدون آنکه صدر سند را ثبت کند و بعد با توجه به کثرت روايات اشعري از علي بن الحکم آن را ذيل حديثی با اين سند به شکل تعليق در نسخه کافي روايت کرده. اين در حالی است که روايت علي بن الحکم با اين احتمال اصلا متعلق به اين سند نبوده. ما امروزه می دانيم که عين اين روايت با همين سند معلق شده در کتاب احمد بن محمد السياري (القرائات، ص 9) نقل شده. بعيد نيست که منبع اصلی کليني در واقع کتاب سياري باشد. کتاب سياري از نقطه نظر موثوقيت تاريخی مشکلات جدی دارد و به روايت آن مطلقا نمی توان اعتماد کرد.
نسخه ای به خط محمد بن إسماعيل بن حسن بن أبي الحسين بن علي الهرقلي از کتاب النظام ابن المستوفي که به امر اربلي صاحب کشف الغمة کتابت شده. او کاتب چند نسخه ديگر هم هست. وی فرزند اسماعيل هرقلي معروف است که داستان تشرف او به خدمت حضرت ولي عصر (عج) را اربلي خود از فرزندش يعنی همين کاتب شنيده. موجود در کتابخانه ينی جامع. ش 1015
دختر حسامالدین سالار
گویند که: مایه جنون باشد عشق
وز دایره عقل برون باشد عشق
غافل بودم ز عاشقی، تا اکنون
عشقت بهمن آموخت که چون باشد عشق!
دختر حسام سالار
نیمه اول قرن هفتم ق.
●
در میان زنان سخنگوی پارسی، نام دختر حسام الدین سالار، به واسطه ترکیب بند غرّایی که در مدح عزالدین کیکاووس اول (حک. 607 ـ 616 ق) سروده، پُر آوازه شده است. ابن بی بی ماجرای ارسال این چکامه را از موصل به قونیه با آب و تاب بسیار نقل کرده و متن کامل آن را آورده و گفته است: «دختر حسام الدین سالار از موصل این قصیده را به خدمت حضرتش فرستاد. فرمود که به هر بیتی صد دینار سرخ درباره او انعام کنند. هفتاد و دو بیت است. هفت هزار و دویست دینار به موصلِ قصیده که از موصل آمده بود، تسلیم کردند» (الاوامر العلاییه، ص 122).
از این شاعر که نام و کنیه و لقبش را نمیدانیم و شهرتش به واسطه مقام پدرش است، چند رباعی در منابع دیگر هم باقی مانده که رباعی بالا از جمله آنهاست. جمال خلیل شروانی، مؤلف نزهة المجالس سه رباعی و محمد بن مسعود تبریزی در خلاصة الاشعار فی الرباعیات، چهار رباعی به اسم «دختر سالار» و «دختر حسام سالار» نقل کردهاند که از تجمیع آنها، شش رباعی به دست میآید.
مرحوم محمد امین ریاحی، این شاعر را دختر حسامالدین علی بن فضل الله سالار، دانشمند و ریاضیدان دانسته است (نزهة المجالس، ص 69).
●
در مورد حسام الدین سالار، اختلاف نظر و تشتت آراء بین محققان زیاد است. مرحوم جلالالدین تهرانی و به تبع او مرحوم جلالالدین همایی بر آن بودند که حسام الدین سالار در نیمه نخست قرن ششم میزیست و بر حکیم عمر خیام مؤخّر بود. از او رسالهای به عربی در تناهی ابعاد موجود است که در آن از حسام الدین با لقب «حجة الحق» یاد شده که جزو القاب ابن سینا و خیام هم به شمار میرود و نشاندهنده جایگاه علمی اوست.
حسین معصومی همدانی، در مقاله «حسام الدین سالار و جامع قوانین علم الهیئة او»، رساله «جامع قوانین علم الهیئة» را به حسام الدین سالار منسوب میدارد و از آنجا که این رساله به عمیدالدین کُندری وزیر تقدیم شده، زمان زندگی حسام الدین سالار، یک قرن جلوتر میآید؛ چرا که عمیدالدین کُندری بین 447 تا 456 ق وزارت طغرل بیگ سلجوقی را بر عهده داشت. البته در تنها نسخه خطی رساله که در سال 638 ق کتابت شده است، نامی از مؤلف نیست. ولی دکتر معصومی همدانی به قرینه منقولات خواجه نصیر طوسی از رسالهای که عباراتش تا حدودی شباهت به عبارات و آراء مولف ناشناس جامع قوانین علم هیئت دارد و میگوید از گفتار حسام الدین سالار است، نتیجه میگیرد که حسام الدین سالار مؤلف آن رساله مجهول المؤلف است.
حسن انصاری در مقالهای با عنوان «از عمر خیام تا حسام الدین سالار»، چنین استدلال میکند که حسامالدین سالار در نیمه دوم قرن ششم میزیسته و مولف دو رساله در تناهی ابعاد است و تلویحاً نظرات حسین معصومی همدانی را رد میکند و طرداً للباب، خیام را نویسنده احتمالی رساله علم هیئت میخواند (میان فلسفه و کلام، ص 105ـ 118).
همینجا بگوییم که عدهای از نویسندگان، حسام الدین سالار را که در قرن ششم میزیست، با حسامالدین منجم (مقتول در 661 ق)، معاصر هولاکوخان مغول و حسام الدین شامی معاصر خواجه نصیرالدین طوسی (متوفی 672 ق) در هم آمیختهاند که حسین معصومی همدانی در مقاله خود به تفصیل، دلایل باطل بودن آن را نشان داده است.
●
آنچه در مورد اختلاف نظر علماء در تعیین حدود دوران حیات حسامالدین سالار آوردیم، بدین جهت بود که بگوییم قرینهای وجود دارد که نشان میدهد حسامالدین سالار در قرن ششم میزیست و تا نیمه این قرن در قید حیات بوده است. این قرینه، دختر اوست که شاعر بوده و در اوایل قرن هفتم، چکامهای برای عزالدین کیکاوس سروده است. اگر دختر حسام سالار را در دهه اول قرن هفتم، فردی کامل و جا افتاده فرض کنیم، پدر او قدعدتاً باید از مردم نیمه دوم قرن ششم باشد.
●
رباعی بالا را ما از مجموعه خلاصة الاشعار فی الرباعیات ابوالمجد تبریزی نقل کردیم (سفینه تبریز، ص 596). این رباعی، در نزهة المجالس هم هست، اما نام شاعرش ذکر نشده است (ص 457).
●●
"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
مشاركت دو يا چند نفر در تاليف يک کتاب حديثی (در دو فرسته)
مشاركت در تاليف كه گزارش نمونه هايي از آن را در فهارسي مانند نجاشي مي بينيم ، مي تواند به اين معني باشد كه يك راوي ، مجموعه اي از روايات دو تن را يكجا جمع كرده و در يك دفتر ( = كتاب ) عرضه كرده و آن كتاب هم هميشه بدين صورت در سنت امامي روايت شده است . در مواردي كه تصريحي بر اين وجود ندارد كه كتاب را عده اي روايت كرده اند ، ظاهرا بتوان چنين استنباطي را قوي دانست.
شايد هم بتوان در مواردي گفت كه روايات يك تن توسط ديگري تكميل مي شده و دنباله كتاب قبلي را تشكيل مي داده و آنگاه توسط يك راوي روايت مي شده است .
اين احتمال هم هست كه يك راوي مجموعه اي از اصول را از يك محدث اخذ مي كرده و آنگاه آن را بر محدث هم طبقه محدث اولي ، عرضه مي كرده و او هم با تاييد روايت آن اصول ، خود نيز روايت آن را به راوي مورد نظر مي داده و عملا دفتر فراهم آمده از اصول كهن تر ، روايت يك راوي از دو استاد هم طبقه بوده كه هر دو دفاتر معيني را عينا براي راوي روايت كرده بودند و بدين ترتيب كتاب فراهم آمده كار مشترك آن دو محدث با دخالت آشكار راوي بوده است . مورد اسماعيل بن علي و اسماعيل بن ابي عبدالله كه نجاشي مي گويد اصحاب ما گفته اند آن دو كتاب خطب داشته اند و آنگاه سندش را به هر دو مي رساند ، احتمالا از موارد تاليف مشترك است ( نجاشي ، 30 / 64-65 ). ديگر نمونه ها:
1 - كتاب ابراهيم بن محمد الاشعري و برادرش الفضل كه با مشاركت بوده است . كتابشان را الحسن بن علي بن فضال از آن دو روايت مي كرد ( نجاشي ، 24-25/42 ) .
2 – الحسين بن بسطام بن سابور الزيات و برادرش ابو عتاب هر دو كتابي در طب گردآورده بودند و بعد نجاشي به هر دو آنها مشتركا از طريق ابن عياش جوهري سند مي دهد ، بدون اينكه سند خود را به ابن عياش برساند ( نجاشي ، 39 / 79 ).
3 - ابو محمد الحسن بن سعيد بن حماد بن مهران الاهوازي . نجاشي مي گويد كه در كتابهاي سي گانه مصنف برادرش حسين با او مشاركت داشته ولي بيشتر برادرش در تاليف اين كتابها شهرت داشته است . نجاشي به نقل از الحسين بن يزيد السورائي مي گويد كه حسن شريك برادرش در تمامي رجال او بوده جز در روايت از زرعه بن محمد الحضرمي و فضاله بن ايوب كه در اين دو مورد حسين به واسطه برادرش از آن دو روايت مي كرده است . كتابهاي دو برادر به تعبير نجاشي كتب نيكوي معمول به بوده است و اين نشان مي دهد كه در سنت روايي اماميه كتابهاي اين دو محل مراجعه فقها بوده و از شهرت برخوردار بوده است . نجاشي مي گويد اين كتابها سي كتاب بوده است و سپس كتابها را نام مي برد كه از آن بر مي آيد كه كتابها در ابواب فقه بوده است . از كتاب الوضوء شروع مي شده و ابواب مختلف فقه را پوشش مي داده است . البته اين مجموعه كتابهاي ديگري در مسائل اعتقادي و شيعي و يا حتي تفسير را شامل مي شده است . از جمله كتاب الرد علي الغلاة. نجاشي مي گويد كه اين كتابها را از طرق مختلفي روايت مي كرده است از جمله طرق ابن نوح سيرافي : ابن نوح سيرافي مي گويد كه كتب حسين بن سعيد را اين اشخاص از او روايت كرده اند : احمد بن محمد بن عيسي اشعري ؛ احمد البرقي ؛ الحسين بن الحسن بن ابان القمي ؛ احمد بن محمد بن الحسن بن السكن القرشي البردعي و ابوالعباس احمد بن محمد الدينوري ؛ اما بنا به گفته همو ، آن روايتي كه اماميه بر آن اتفاق دارند و بر آن اطمينان دارند ، آن روايتي است كه احمد بن محمد بن عيسي اشعري از آن دو روايت كرده است و آنگاه ابن نوح سند خود را به احمد بن ادريس الاشعري و او به احمد بن محمد بن عيسي از حسين بن سعيد مي رساند و به اين ترتيب كتابهاي سي گانه او ( فقط از حسين نام برده شده است ) را روايت مي كند . وي در سند ديگري طريق احمد بن محمد بن عيسي را از طريق سه تن يعني محمد بن يحيي العطار و عبدالله بن جعفر الحميري و سعد بن عبدالله الاشعري از او روايت مي كند . در دو سند جداگانه نيز ابن نوح روايت احمد البرقي را روايت مي كند كه در مورد آن تعبيري را كه در مورد روايت احمد بن محمد بن عيسي اشعري مبني بر اتكا و اعتماد اماميه بر روايت او بود را نمي گويد و اين نشان مي دهد كه در ميان اين چند دسته روايت احمد اشعري از اعتبار بيشتري برخوردار بوده است . در روايت ابن نوح ، الحسين بن الحسن بن ابان القمي كتابهاي آنها را به خط حسين بن سعيد در اختيار داشته و آن كتابها را روايت مي كرده است . دليل اين امر را ابن نوح چنين گزارش كرده بوده كه حسين بن سعيد ميهمان پدر الحسين بن الحسن بن ابان در قم بوده و در همان شهر نيز درگذشته بوده است و بنابراين الحسين بن الحسن فرصت يافته كه كتابها را نزد حسين بن سعيد ، فرا گيرد و از او بشنود و كتابها را نيز شايد به هين دليل نزد خانواده او برجاي گذارده است . ابن نوح دو سند از طريق الحسين بن الحسن بن ابان ارائه مي دهد .
يک نمونه از تبويب كتب ديگران در سنت حديثی اماميه
ابو جعفر احمد بن محمد بن عيسي بن عبدالله بن سعد بن مالك بن الاحوص الاشعري ، مهمترين كتاب او كتاب النوادر بوده است كه بنا بر گفته نجاشي كتابي غير مبوب بوده ولی آن را داود بن كوره به صورت مبوب درآورده بوده است . در حقيقت داود بن كوره متن كتاب احمد بن محمد بن عيسي را بر اساس ابواب فقهي و شايد حتی در بخشهايي، غير فقهي ( عقايد و اخلاقيات ) در آورده بوده است . روشن نيست كه در آغاز متن اين كتاب از سوي احمد بن محمد بن عيسي چگونه تنظيم شده بوده است ولي اين احتمال هست كه بر اساس ترتيب اصول / دفاتر و يا حتي شيوخ بوده است (در اين مورد مفصلا بعدا بحث خواهيم کرد). نقش داود بن كوره فقط تنظيم متن بوده و محدثان كتاب را حتي اگر بر اساس متن تنظيم شده داود بن كوره روايت مي كردند ، شايد ضرورتي نمي ديدند كه نامي از او در سلسله سند بياورند ، چرا كه اساسا تنظيم يك كتاب ، مادامي كه اين تنظيم دخلي در روايت كتاب نداشته در روايت مستقيم از مولف و راوي اصلي متن تاثيري نمي داشته است . گرچه ما به درستي نمي دانيم كه تا كي و كجاها متن اصلي و يا متن تنظيم شده رواج بيشتري داشته است . نجاشي از طريق دو تن از مشايخ خود سندي به او با وساطت سعد بن عبدالله الاشعري مي دهد كه از او روايت مي كرده است . همچنين از ابن نوح سيرافي استاد نامدار خود نقل مي كند كه كتابهاي احمد را از طريق ابن داود قمي از محمد بن يعقوب كليني و او از طريق 5 تن از مشايخ خود ( علي بن ابراهيم قمي ، محمد بن يحيي العطار ، علي بن موسي بن جعفر ، داود بن كوره و احمد بن ادريس ) از احمد بن محمد بن عيسي روايت مي كرده است . معلوم نيست كه آيا اين اسناد ناظر به روايات كليني از احمد بن محمد بن عيسي در كتاب الكافي است كه در سرتاسر كتاب از النوادر و به توسط اين اشخاص روايت مي كرده است و يا اينكه ريشه اين اسناد به اجازه و يا حتي فهرستي از كليني منتهي مي شود كه طبق آن كليني اسناد كتابهاي احمد بن محمد بن عيسي را به شاگردش ابن داود قمي داده بوده است . چنانكه ملاحظه مي شود ، داود بن كوره كه تبويب كننده متن النوادر بوده ، جزء مشايخ كليني و از واسطه هاي روايت كتابهاي احمد بن محمد بن عيسي بوده است . در اين صورت بايد گفت كه شايد هر دو نوع تنظيم كتاب النوادر در اختيار كليني بوده است ( نجاشي ، 81 – 83 / 198 ) .
پيش از تدوين كتابهاي مجاميع حديثي با عناوين مختلف ( اعم از الجامع و يا عناوين ديگر ....) ، كتابهاي حديثي يا به صورت دفاتر كتاب / اصل تدوين مي شد و يا اينكه اگر مشتمل بر موضوع معيني بود ، اين موضوعات موضوعاتي محدود و عموما مطابق با آن چيزي بود كه بعدها به عنوان اسامي ابواب كتابهاي جامع در زمينه هاي فقهي و يا غير فقهي عرضه مي شد . بر همين اساس تك تك ابواب فقهي عنوان يك كتاب را تشكيل مي داد و مولفان كتابهاي حديثي ، كليه احاديث مربوط به باب مورد نظر را در ذيل همان عنوان كتاب عرضه مي كردند .
https://t.me/azbarresihayetarikhi
50 - ابو جعفر احمد بن محمد بن عيسي بن عبدالله بن سعد بن مالك بن الاحوص الاشعري ، نجاشي او را شيخ و وجيه و فقيه قابل قبول قميان دانسته است . او امام رضا را ديده بوده است . او همچنين امام جواد و امام هادي را ديده بوده است .
او كتابهايي داشته است ؛ از جمله كتاب التوحيد . نيز در ابواب فقهي تنها گفته اند كه كتاب المتعة داشته است . البته ابن نوح سيرافي مي گويد كه نزد دبيلي كتابي درباره حج از وي ديده بوده است . كتاب الناسخ و المنسوخ نيز در شمار كتابهاي او ذكر شده است . با اين وصف سه كتاب الاظلة و نيز كتاب المسوخ و كتاب فضائل العرب از اهتمامات خاص او و عقايد ويژه حكايت مي كند . اما مهمترين كتاب او كتاب النوادر بوده است كه بنا بر گفته نجاشي كتابي غير مبوب بوده ولي آن را داود بن كوره به صورت مبوب درآورده بوده است . در حقيقت داود بن كوره متن كتاب احمد بن محمد بن عيسي را بر اساس ابواب فقهي و شايد حتي در بخشهايي، غير فقهي ( عقايد و اخلاقيات ) در آورده بوده است . روشن نيست كه در آغاز متن اين كتاب از سوي احمد بن محمد بن عيسي چگونه تنظيم شده بوده است ولي اين احتمال هست كه بر اساس ترتيب اصول / دفاتر و يا حتي شيوخ بوده است . نقش داود بن كوره فقط تنظيم متن بوده و محدثان كتاب را حتی اگر بر اساس متن تنظيم شده داود بن كوره روايت مي كردند ، شايد ضرورتي نمي ديدند كه نامي از او در سلسله سند بياورند ، چرا كه اساسا تنظيم يك كتاب ، مادامي كه اين تنظيم دخلي در روايت كتاب نداشته در روايت مستقيم از مولف و راوي اصلي متن تاثيري نمي داشته است . گرچه ما به درستي نمي دانيم كه تا كي و كجاها متن اصلي و يا متن تنظيم شده رواج بيشتري داشته است . نجاشي از طريق دو تن از مشايخ خود سندي به او با وساطت سعد بن عبدالله الاشعري مي دهد كه از او روايت مي كرده است . همچنين از ابن نوح سيرافي استاد نامدار خود نقل مي كند كه كتابهاي احمد را از طريق ابن داود قمي از محمد بن يعقوب كليني و او از طريق 5 تن از مشايخ خود ( علي بن ابراهيم قمي ، محمد بن يحيي العطار ، علي بن موسي بن جعفر ، داود بن كوره و احمد بن ادريس ) از احمد بن محمد بن عيسي روايت مي كرده است . معلوم نيست كه آيا اين اسناد ناظر به روايات كليني از احمد بن محمد بن عيسي در كتاب الكافي است كه در سرتاسر كتاب از النوادر و به توسط اين اشخاص روايت مي كرده است و يا اينكه ريشه اين اسناد به اجازه و يا حتي فهرستي از كليني منتهي مي شود كه طبق آن كليني اسناد كتابهاي احمد بن محمد بن عيسي را به شاگردش ابن داود قمي داده بوده است . چنانكه ملاحظه مي شود ، داود بن كوره كه تبويب كننده متن النوادر بوده ، جزء مشايخ كليني و از واسطه هاي روايت كتابهاي احمد بن محمد بن عيسي بوده است . در اين صورت بايد گفت كه شايد هر دو نوع تنظيم كتاب النوادر در اختيار كليني بوده است ( نجاشي ، 81 – 83 / 198 ) .
51 – ابو جعفر احمد بن هلال العبرتائي ( 180 – 267 ق ) ، نجاشي او را صالح الرواية خوانده ولي با اين وصف مي گويد كه در احاديث او ، احاديث منكر وجود دارد ( يعرف منها و ينكر ) نجاشي مي گويد كه از او دو كتاب يوم وليلة و كتاب نوادر را مي شناسد . آنگاه يك سند به النوادر مي دهد و يك سند هم به كتاب يوم و ليله ( نجاشي ، 83 / 199 ) .
52 – ابو جعفر احمد بن الحسين بن عمر بن يزيد الصيقل كوفي ، از اماميه ، كتابهايي داشته كه جز النوادر شناخته شده نيست . نجاشي اين كتاب را به همراه احمد ابن الغضائري ، بر پدر ابن الغضائري يعني حسين بن عبيدالله الغضائري قرائت كرده بوده است و سند آن را به محمد بن احمد بن يحيي و به مولف مي رساند . احمد ابن الغضائري گفته بوده كه او كتابي هم در امامت داشته است و سند آن را از طريق پدرش به آن مي رسانيده است ( نجاشي ، 83 / 200 ) .
📕 آشنایی با مهمترین منابع تاریخ عاشورا [۳۲]
☑️ «كشف الغُمّة فى معرفة الأئمّة»
🔸ابو الحسن على بن عيسى بن ابى الفتح اِربِلى (م ۶۹۲ ق)، از عالمان و اديبان عراق در قرن هفتم است.
او نزد بزرگان شيعه مانند: ابن طاووس، على بن فخّار و ديگر عالمان مانند ابو عبد اللّه گنجى شافعى، علم آموخت و عالمان بزرگى مانند: علّامه حلّى و برادرش رضى الدين اِربِلى نيز نزد او شاگردى كردند.
اربلى، افزون بر كشف الغمّة، كتاب ها و رساله هاى متعدّدى را مانند: المقامات و مناسك المزار نگاشت و ديوان اشعارى نيز از خود به يادگار گذاشت.
او با احاطه فراوان به علوم گوناگون، زندگى نامه پيامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بيتش را يك جا گرد آورد و در زندگى امام حسين علیه السلام، افزون بر احوالات شخصى و سيره امام علیه السلام ، به قيام ايشان نيز پرداخت.
اربلى از منابع كهن تاريخى مانند: نوشته هاى واقدى، ابن سعد، ابن اعثم، حلية الأولياء ابو نعيم اصفهانى و بويژه الإرشاد شيخ مفيد و مطالب السَّؤول كمال الدين محمّد بن طلحه شافعى و معالم العترة الطاهرة عبد العزيز بن اخضر جَنابَذى و نيز منابع حديثى شيعه و اهل سنّت، بهره برد.
تنوّع اين منابع در شيوه نقل اربلى اثرگذار بوده و موجب شده كه گاه مطالب با سند بيايند و سلسله راويان، ذكر شود و گاه بدون سند باشند.
اربلى، گاه مطالب را تركيب مى كند و نتيجه آنها را با نثرى زيبا و اديبانه مى آورد؛ امّا همين در هم كردن و عدم استناد به منبعى معيّن، از اعتبار گزارش هاى او كاسته و كتاب او را به منبعى دست دوم تبديل كرده است، هر چند وى مورد ستايش عالمان شيعه و اهل سنّت قرار گرفته و فضل بن روزبهان، اربلى را در كار خويش، موثّق و قابل اعتماد دانسته است.
اربلى، در اين كتاب، در چند جا، اشعارى منسوب به امام حسين علیه السلام را از ديوان أبى مخنف نقل كرده كه نشان دهنده وجود ديوانى از اشعار امام حسين علیه السلام با گردآورى ابو مخنف در روزگار اربلى است.
از اين رو، كشف الغمّة، افزون بر برقرارى اتّصال ميان منقولات قرون نخستين و قرون بعد، ما را با برخى از آنچه در طول زمان مفقود شده است، نيز آشنا مى سازد.
📚 ر.ک بخش اول
#معرفی_منابع_تاریخ_عاشورا #امام_حسین
🍀
🌟نکات و اشارات🌟
⏺ اصحاب اجماع (3)
🔸بررسی منشأ برخی از اشتباهات در نسخ خطی
آیتالله العظمی شبیری زنجانی:
▪️ حاجی نوری میگوید: کشی در رجال در ترجمه حمدان بن احمد میگوید: انه من خاصّة الخاصّة اجمعت العصابة على تصحيح ما يصحّ عنه و الإقرار له بالفقه في آخرين. ولی ما در رجال کشی که در دست ماست چنین چیزی را نمییابیم و شاید این مطلب در اصل رجال کشی بوده باشد ولی آنچه در دست ماست اختیار الرجال است که خلاصهای است که شیخ طوسی از کتاب او کرده است. ولی ابن داود که اصل رجال کشی را داشته است شاید این مطلب را از آن نقل کرده باشد.
✅پاسخ به اشکال حاجی نوری
نقول: اصلا رجال کشی نه دست علامه بوده است و نه دست ابن داود. آنی که دست آنها بوده است همان اختیار الرجال بوده است. در تمامی رجال ابن داود فقط از کتاب فوق نقل قول می شود و در بعضی جاها از نسخه احمد بن طاوس که نسخهای از اختیار الرجال را داشته است نقل میکند.
🔸 بنابراین آنچه ابن داود نقل میکند از باب سهوی بوده است که در کتاب او رخ داده است و این سهو یا توسط خود ابن داود رخ داده است و یا توسط نسّاخ و آن اینکه وقتی او وقتی میخواهد حماد بن عیسی را نقل کند به دنبال آن حمدان بن احمد را ذکر میکند و بعد عبارت فوق را به دنبال نام حمدان نقل میکند.
به نظر ما این عبارت به دنباله عبارت حمّاد بن عیسی است و به اشتباه نام حمدان در این وسط فاصله شده است. حمّاد بن عیسی بلا اشکال از اصحاب اجماع است و بسیار بعید است که ابن داود عبارت فوق را در مورد حمّاد بن عیسی از کشی نقل نکند و حال آنکه همه، آن عبارت را برای او نقل کردهاند و بعد که به نام حمدان می رسد آن عبارت را نقل کند در حالی که هیچ کس این عبارت را در مورد او نقل نکرده است.
🔶منشأ برخی اشتباهات در نسخ خطی
این گونه پس و پیش شدن در نسخ بسیار زیاد است و علت آن این است که گاه عبارتی از اصل کتاب از قلم میافتد و بعد متوجه میشوند و آن را در حاشیه مینویسند و بعد جای اصلی آن را گم میکنند و نمیدانند که اگر بخواهند آن را وارد متن کنند دقیقا باید در کجا قرار دهند.
حتی گاه هنگام استنساخ، چند ورق از قلم میافتاد و بعد سعی میکردند که آن را در جای خود در متن بگنجانند. حتی در نسخ کافی این اتفاق بسیار رخ داده است.
مثلا در کتاب فقه الرضا که گفته شده است که از امام رضا علیه السلام است، در اواسط آن عباراتی است که هیچ ارتباطی به فقه الرضا و بحثهای آن ندارد و مشخص است که اوراق در آن پس و پیش شده است و بعد از همان استنساخ شده است.
👈 غالب یا شایع کتب خطی که ما با آنها سر و کار داشتیم، دیدهایم که اوراق در آن پس و پیش شده است و بعد از همان صفحات عکس برداری کرده و بعد به مشکل افتادهاند. مثلا در مُنطلقة الطالبیین این اشتباه رخ داده است.
📌ادامه دارد...
▪️برگرفته از : دروس رجال معظم له در سال 62، جلسه 11
#نکات_اشارات
#دروس_رجال
#رجال
#اجماع
#نسخ_خطی
—------—
🔍 کانال «مرکز فقهی امام محمد باقر(ع)»:
👉@mfeqhi
بله.. مستقلا هم چاپ شده.. این نسخه از کشفیات اقای سید محمد حسین جلالی در آمریکاست که با تحقیق خود ایشان منتشر شده.. کتاب بسیار مهمی است و در فهرست نجاشی هم نامش آمده.. به یاد دارم که این کتاب نزد مرحوم کلینی هم بوده و از آن روایاتی را نقل می کند..
جالب این است که به تصریح مفهرسین اصل این روایات رو راوی (ابو عمران مروزی) در زندان سندی بن شاهک از امام شنیده است..
ویدئویی در تلگرام پخش شده بمناسبت سالگرد کودتای ۲۸ مرداد که در زیرنویس نوشتهاند حضور آیتالله کاشانی و مظفر بقایی را در خانه غارت شده دکتر مصدق پس از کودتا نشان میدهد. نگاهی گذرا به فیلم فوق به وضوح روشن میکند که فیلم آیتالله کاشانی و بقایی در ساختمان مجلس شورای ملی است و ربطی به خانه غارت شده دکتر مصدق ندارد.
@abdollahshahbazi
🖕🏻🖕🏻🖕🏻دو قطعه شعر یکی از قاضی فتاح ساوجبلاغی از محبس به اتابک میرزا علی اصغرخان و دیگری از میرزا علی اصغرخان اتابک در جواب او. در شعر اول قاضی فتاح شکوه از زندان و زنجیر کشیدن خود میکند و در دومی اتابک جواب او را مبنی بر اینکه سزاوار عمل بد چنین است میدهد.
┏━━━━━🔴━━━━━┓
• @Kurdishmanuscripts •
┗━━━━━🔴━━━━━┛
اسناد زندان 10ساله سیدجعفر پیشه وری
علی مرادی مراغه ای
اسناد زندان پیشه وری که خوشبختانه امروزه در بخش اسناد کتابخانه ملی ایران نگهداشته شده 34صفحه است و جزو منابع دست اول برای مطالعه زندگی اوست.
این اسناد از زمان دستگیری او در 6 دی ماه1309آغاز میشود و مدت ده سال از زندگی او را بصورت مستقیم و غیرمستقیم در زندان منعکس میکند: با شماره زندانی226،به اتهام عضویت در فرقه اشتراکی، دوندگیهای زن او معصومه خانم برای ملاقات شوهرش، کمکهای مالی به شوهرش و ممنوعیت ملاقاتها ، وضعیت پیشه وری در زندان و اعتراض و اعتصاب غذای او و نوع برخورد ماموران زندان رضاشاه و سرانجام تبعیدش به کاشان را منعکس میکنند...
اما اسناد زندان را همیشه باید خیلی با دقت خواند چون آنها مانند خاطرات یا کتابهای معمولی تاریخ نیستند بلکه نوشته ها و گزارشهای خود ماموران در یک کشور جهان سومی است. برای فهم سرشت سیستم رضاشاهی، علاوه بر خواندن دستاوردهای خوب او مانند راه آهن و پل ورسک... باید به زندانهای او نیز سرک کشید و همه را باهم خواند چون بقول ماندلا:
«نظام زندان هر حکومتی به فشردهترين و برهنه ترين شکل، درونمايهی آن حکومت را باز میتاباند، و ويژهگیهايش را. چون هر حکومتی میتواند با دستی باز و به عریانترین شکل، نظم و مناسبات دلخواهش را در زندان برقرار سازد»
اما یکی از مهمترین قسمت زندان پیشه وری، اعتصاب غذای اوست و البته علت اعتصاب غذا و نوع برخوردهای ماموران زندان و مدت اعتصاب و سرانجام علت شکستن آن...در گزارشهای زندان یا ذکر نشده یا به دروغ ذکر شده...!
براساس پرونده زندانش، او در 21اردیبهشت1316 دست به اعتصاب غذا میزند و در پرونده، علت اعتصاب غذا بخاطر اعتراض به «عدم تعیین تکلیف زندانی: ذکر شده. که مشخص است دروغ محض است چون تکلیفش اش مشخص شده و دارد ده سال زندانش را می کشد و چهار سال هم به پایان زندانش مانده است...
کنجکاو بودم دلیل اصلی اعتصاب غذا را بدانم بعدا در یادداشتهای پیشه وری از دوران زندانش میخوانیم که علت اعتصاب غذایش این بوده که او را با جانیان و مجرمین غیرسیاسی و با «افراد ناجور» در یکی اتاق می انداختند.(بنگرید به: سيدجعفر پيشهوري، يادداشتهاي زندان،تهران: نشر پسیان،135، صص83 ـ 79)
در مورد مدت اعتصاب و چگونگی شکستن آن نیز در اسناد زندان چیزی نیامده و تنها اشاره شده که او را به بهداری منتقل کردند اما در خاطرات پیشه وری می خوانیم که 9 روز به طول انجامیده و افراد دیگر هم به پیشه وری پیوسته و برای دفاع از او، اعتصاب غذا میکنند و در آخر، برای شکستن اعتصاب غذا و بازکردن دهانش، سرانجام ماموران زندان به زور متوسل شده و در جریان آن دهان او زخمی و دندانش شکسته میشود...! پیشه وری در یادداشتهای خود چنین مینویسد:
«با شديدترين طرزی ترك غذا را هشت روز تمام ادامه داديم …روز هفتم گلويم خشك شد. توانائی حركت و حرف زدن نداشتم ضعف غلبه میكرد، بیهوش میافتادم. پزشك زندان به همراه مأمورين با غلاظ و شداد و (جك) ماشين و بند و بساط مخصوص خود وارد گرديد...هشت نفر پاسبان دور من ريخته دستهايم را محكم گرفته مرا مانند گوسفندی قربانی روی تختخواب انداختند. تقلا و كوششم بجائی نرسيد. ماشين را روی دندانهايم گذاشته فشار دادند يكی از دندانهايم شكست و چند جای دهنم زخم شد...يك ليوان درست از دهنم خون آمد، بيهوش روی تخت افتادم…( يادداشتهاي زندان ...صص 83 ـ 79)
اما پس از اتمام دوران دهساله زندانش، آزاد نمیشود و به کاشان تبعید میشود در دستور شهربانی در مورد وی چنین آمده:
«میرجعفر پیشه وری پسر جواد، زندانی شماره226سیاسی...که به بزه عضویت در فرقه اشتراکی از 6/10/1309 محکوم به ده سال زندانی مجرد گردیده در تاریخ 6/8/1309 مدت محکومیتش خاتمه مییابد قدغن فرمائید راجع به استخلاص زندانی نامبرده...»
بدنبال دستور فوق، او را پس از اتمام زندانش، آزاد نکرده و به کاشان تبعید میکنند. دو نفر مامور، پیشه وری را در مورخه29/8/1319 از زندان مرکزی تحویل گرفته و به کاشان برده تحویل شهربانی کاشان میدهند(برای پرونده زندان پیشه وری بنگرید به:سازمان اسناد ملی ایران،شماره ردیف 294000400)
در زما تبعید 47 ساله بوده در کاشان، با کمک دوستش، دکتر سلام اله جاوید که قبل از او بدانجا تبعید شده بود مستقر میگردد.
جمعیت کاشان در آن زمان در حدود 3035 نفر بوده و سیدجعفر پیشه وری برای امرار معاش خانواده اش یک مغازه بقالی اجاره می کند...
آنچه آمد برگرفته از کتاب زیر چاپ اینجانب با مشخصات زیر بوده:
(انکار و مقاومت: خوانشی جدید از فرقه دمکرات آذربایجان و جمهوری مهاباد در پرتو اسناد فوق محرمانه اتحاد جماهیر شوروی...)
اسناد زیر را ببینید
http://www.upsara.com/images/h736536_.png
🔻دعا و افسانه
🔹کتاب المجتنی از سید ابن طاوس را بنیاد بین المللی دعا! به فارسی ترجمه و منتشر کرده است. در تمام کتاب به ندرت می توان دعای مأثور و معتبری پیدا کرد. شاید هم چنان دعایی اصلا در آن نباشد. اما دعاهای ساختگی با شأن نزول های عجیب و غریب در آن فراوان است.
🔻از جمله دعای پرنده سفید رومی! با این شأن نزول که مردی در کشور روم به مدت 30 سال! در تنگ ترین زندان و بدترین شکنجه بود. پس نذر کرد اگر از زندان نجات یابد پیاده به مکه برود! پس شبی در خواب پرنده سفیدی را در بالای دیوار زندان دید که دعایی را با زبان فصیح! می خواند. پس او آن دعا را که دو صفحه کتاب را دربرگرفته حفظ کرد و سه شب خواند و نجات یافت!
🔻یا این داستان مضحک که شخصی یک ماهی در دست داشت و آن را مأمور پلیس حکومت! به زور از وی ربود، و او این دعا یا چیزی شبیه آن! را خواند و مأمور پلیس به بیماری خوره در دست راستش مبتلا شد و مجبور به قطع آن شد. و بعد از آن که چند عضو دیگرش هم مبتلا و قطع شد در خواب به او گفته شد چرا اعضای بدنت را قطع می کنی! ماهی را به صاحبش برگردان. او نیز ماهی را به صاحبش برگرداند و بیماریش برطرف شد!
ادامه 👇
@bazmeghodsian
🔻عناوین و اسناد برخی از ادعیه کتاب المجتبی سید ابن طاوس:
دعایی است که گمشده ای از گوینده ای! یاد گرفت و به واسطه آن راه را پیدا کرد.
مردی را به طرف زندان می بردند در راه از کنار دیواری عبور کرد که روی آن این عبارات نوشته شده بود! یا ولیی فی نعمتی... او این دعا را خواند و تکرار کرد تا او را آزاد کردند در بازگشت اما هیچ نوشته ای بر روی دیوار ندید!
مردی ده سال زندانی بود، شخصی را به خواب دید و دعای زیر را به او یاد داد...
مردی توسط بنی امیه زندانی شده بود، در خواب حضرت عیسی را دید و این دعا را به او یاد داد...
دعایی که شخصی سفیدپوش در خواب به توبه عنبری آموخت و آزاد شد..
دعایی است که راوی آن می گوید حضرت رسول ص در خواب به وی یاد دادند...
دعای کسی که دربند بود، از گوینده ای! شنید، پس آن را خواند و از ریسمانی که بر بازویش بود نجات پیدا کرد..
دعایی که امام حسن مجتبی در عالم رؤیا از پیامبر ص یاد گرفتند...
دعایی از یکی از کتابهای آسمانی!!
دعایی که بر اسب مرده ای خوانده شد و زنده شد...
دعایی که به واسطه آن زنی نفرین شده و کور شد..
صلواتی که شخصی متهم به دزدی ناقه خواند و ناقه به صدا درآمد! و گفت: ای محمد او از دزدیدن من مبرّا است. پس 70 نفر از اهل بدر! به دنبالش شتافتند و او را به خدمت پیامبر آوردند. (طبق این نقل پیامبر (ص) قبل از به صدا درآمدن ناقه فرمان داده بود تا دستش را قطع کنند!...)
دعای ملائکه که یک راهب آن را از ملائکه شنیده! و به دنبال آن مسلمان شد..
دعایی در مورد نفرین بر شخصی که مرتکب خیانت شده بود در بیش از 5 صفحه که از جملات پایانی آن برمی آید که خود ابن طاوس آن را ساخته است (خیلی جالب است، بنگرید):
اللهم انت تعلم ان من جملة احسانی الیه بستری علیه الآن ما حدّثنی به الفقیه محمد بن نما عن جدّه وما أخبرنی به والدی عن جدّه وما ذکره مهنا العلوی عن شهادة جدّی ورام علی جدّه، وانت یا الهی قادر...
آخرین دعای این کتاب دعایی یک صفحه ای است که به شخصی نابینا الهام شده است.
@bazmeghodsian
نسخه ارزشمند از کشف الغمة في معرفة الأئمة
علی بن عیسی اربلی (م۶۹۲ق)
استنساخ شده از نسخه علامه حلی که ایشان نیز آن را با نسخه اصل مقابله کرده است.
کتابخانه بروجردی، شماره نسخه ۹۸
۳۶۸برگ
@nosakh_shii
يک محدّث، فيلسوف و دبير ايرانی شگفت انگيز در سده چهارم قمری که کتابی در "زبان فارسی" داشت.
از خاندان ابن جرّاح که از دير قنّی بودند و تباری ايرانی داشتند و پيش از گروش به اسلام بر مسيحيت بودند وزيران و کاتبان مهمی را در دربار عباسيان در طی سده های سوم وچهارم می شناسيم و از برخی از آنان تأليفات ارزشمندی شناخته است. يکی از افراد اين خاندان در سده چهارم عيسی (د. 391 ق) فرزند وزير علي بن عيسی معروف به "وزير نيک"بود که ابن نديم مکرر از این عیسی در فهرست ياد کرده و از همنشينان و مصاحبان مجلس او در بغداد بود. اين عيسی بن علي از جهات مختلف شخصيت يگانه ای است. هم از کاتبان و دلتمردان روزگارش به حساب می آمد و هم از شاگردان مجلس يحيی بن عدي، فيلسوف و متکلم مسيحی يعقوبی بسيار مهم و معروف بغداد در زمانش بود و در عين حال در علوم مختلف و از جمله حديث دست داشت. از گزارش ابو حيان توحيدي در الامتاع والمؤانسة (1/ 36) بر می آيد که وی در کار ترجمه هم بوده و گويا چندين زبان می دانسته که احتمالا در آن ميان سريانی و يونانی علاوه بر فارسی را بايد به شمار آورد. او در فلسفه و منطق ارسطویی نزد يحيی بن عدی درس خواند و سماع طبيعی ارسطو را از او آموخت و نسخه آن را برای خود از مجلس درس يحيی بن عدي فراهم کرد. تعبير مهم ابن نديم درباره او اين است که: "أوحد زمانه في علم المنطق والعلوم القديمة" (ابن نديم، ص 143) و اين نشان از جايگاه بلند او در این دانش ها دارد. توصيفاتی که از او از سوی نويسنده صوان الحکمة و نيز ابو حيان توحيدي و ابن القفطي گزارش شده و همه را کرمر در کتاب رنسانس فرهنگی خود نقل کرده مؤيد گزارش ابن نديم است. ابن نديم در ضمن می نويسد که او کتابی در زبان فارسي داشت ("کتاب في اللغة الفارسية") و معلوم نيست آيا مقصودش اين است که او کتابی داشت به زبان فارسی و يا درباره زبان فارسی. با توجه به زمان عيسی بن علي هر يک را احتمال دهيم نشان از اهميت اين کتاب دارد.
نکته جالب توجه عنايت او با وجود آموزش های وی در فلسفه و علوم اوائل و علوم ادبی و در مقام يک ديوانسالار و کاتب به علم حديث است. او در حديث از بسياری از محدثان عصر آموخت و از آن جمله جزئی از حديث او اينک در اختيار است و به چاپ رسيده. طرفه اين است که اين متن که مجموعه ای از مجالس او در حديث است درست به سبک محدثان تنظيم و ارائه شده و هيچ نشانی در آن از اينکه اين شخص دقيقا همان کسی است که در عين حال که حديث نقل می کند سماع طبيعی ارسطو را نيز می خوانده و با فلاسفه زمان گفتگوهای فلسفی داشته ديده نمی شود. خطيب بغدادی از شيخ خود محمد بن ابی الفوارس نقل می کند که عيسی "وكان يرمي بشئ من مذهب الفلاسفة" (تاريخ بغداد، 11/ 180).
عيسی بن علي حقيقتا از شگفتی های زمان خود بود.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com