تفسیری معتزلی از سده چهارم که تاکنون منتشر نشده. باید کسی همت کند و این تفسیر بزرگ و پر برگ را منتشر کند. از آن دو نسخه موجود است یکی این یکی و دیگری در جامع کبیر صنعاء. هر دو نسخه های کهنی اند ??
?چرا پاورقی نویسان نام مستعار بر می گزیدند؟
در جواب این سؤال باید گفت که برگزیدن نام مستعار در حقیقت دو علت مشخص داشت:
الف ـ نویسندگان حرفه ای پاورقی که در آنِ واحد در یک مجلد، چند داستان می نوشتند چاره ای جز این نداشتند که برای منحرف ساختن فکر خواننده ـ از این همه داستان هایی که می خواند اثر یک نفر نیست ـ نام های مستعار برای خود برگزینند.
از این رو حسینقلی مستعان در آنِ واحد با سه نام حبیب، انوشه و یکی از نویسندگان، داستان های تهران مصور می نوشت و سپس این بنده با نام های مستعار سپیده، کارون، ارغنون، عاج، علی محمد عابر، همین کار را در آن مجله متکفل شدم. ضمن آن که ترجمه داستان های خارجی را به نام خود انجام می دادم و نیز به خاطر رقابتی که میان مجله سپید و سیاه ـ که من کار پاورقی خود را در آن آغاز کرده بودم ـ با تهران مصور وجود داشت، نام مستعار «تاک» را برای آن مجله برگزیدم.
ب ـ بعضی از نویسندگان به خاطر ملاحظات سیاسی و شخصی ترجیح می دادند که نام مستعار برگزینند مثل: محمد مسعود که نام «میم. دهاتی» را داشت و خود بنده که پاورقی نویسی را سیاه مشق کارهای بعدی خود می خواستم.
منبع: الهی، صدرالدین، «پاورقی، پاورقی نویسی، پاورقی نویسان»، در: کتابستان، ش6، ص95.
@Ketabpazhohi
✍
شد ز نام دگران گرچه مُکدّر گوشم
خورد از نام علی قند مُکرّر گوشم
هرکسی نام تو را بُرد شنیدم به دو گوش
می بَرد فیض زبان را دو برابر گوشم
گوش اِستاده ام از کودکی ام نام تو را
زان اقامه که ز لب ریخت پدر در گوشم
گوش چپ نیست کم از راست که در میلادم
دو سِری خورده مِی از نام علی هر گوشم
من ز هر لب طلب نام علی داشته ام
نیست امروز بدهکار کسی گر گوشم
نامِ آن تیغ پُر از آب به گوشم خورده ست
گوش مالی نشد این وضع که شد پَر گوشم
بیتی از "قصری"ِ شیرین سخن آمد در یاد
که از آن بیت به شوق تو سراسر گوشم:
"قصری" از شوق غلامی شده یک پارچه گوش
قنبری کو که دو صد حلقه کُند در گوشم
#محمد_سهرابی
? @sher_sepidar
اگر " گرد بست " مراد باشه که به معنی زمین حصار شده است . مثل محوطه ای که دورش با چوب یا چیز دیگری نرده می کشند برای پرورش و اهلی کردن اسب . اما این نمیتونه چه به صورت اضافی و چه وصفی ، تناسبی با سمند داشته باشه . به نظر حقیر " گِرد پشت " باید درست تر باشه و منظور از اون ، اسبی است که دارای کپل های گرد و درشت باشه . ضمنا " دیوزاد " شاید اشاره به رنگ اسب باشه که باید اون رو " سیاه " در نظر بگیریم .
تفسیری معتزلی از سده چهارم که تاکنون منتشر نشده. باید کسی همت کند و این تفسیر بزرگ و پر برگ را منتشر کند. از آن دو نسخه موجود است یکی این یکی و دیگری در جامع کبیر صنعاء. هر دو نسخه های کهنی اند ??
💥درخواستی یکی از همراهان کتابخانه
📚لیدی ال
نویسنده: رومن گاری
ترجمه: مهدی غبرایی
💥💥💥💥💥
✅ لیدی ال عنوان کتابی است از "رومن گاری" که درونمایه اصلی آن را رویارویی عشق و ایده آل های عقیدتی تشکیل می دهد. داستان یک ماجرای عاشقانه در اواخر قرن نوزدهم. دختر جوانی به نام آنت که همانند هر دختر دیگری دلباخته مردی جوان می شود و غرق در نیاز و خواهش بوسه و نوازش و توجه است و پسری به نام آرمن که شدیداً پایبند به اصول و اعتقادات سیاسی و مبارزاتی خود است. او آنارشیست جوانی است که صادقانه زندگی اش را برای بهبود اوضاع جهان فدا می کند.او برای رهایی میلیون ها انسان از چنگال دولت های حاکم و برقراری برابری و برادری تا پای جان تلاش می کند.
عشق سرنوشت این دو جوان را بهم پیوند می دهد. عاشق می شوند و دل می بازند اما می باید از بین طلب معشوق و کامیابی احساسی و آرمانخواهی مفرط و پایبندی به عقاید یکی را برگزید. یکی سودای رسیدن به محبوب را در سر می پروراند و دیگری آرزوی نابودی حکومت های خونخوار و مستبد از روی زمین را در ذهن دارد.اما نمی توان در آن واحد سودای پاکسازی دنیا از نابرابری را داشت و خود را وقف مردم کرد و همزمان تمام و کمال از آن معشوقی بود که سرتا پا خواهش است.اینجاست که باید تلخ ترین انتخاب ممکن صورت بگیرد.
💥💥💥💥💥
#رمان
#لیدی_ال
#رومن_گاری
〰〰〰〰〰
@sarayeketab
👇👇👇👇
سلام. با عرض معذرت چند سوال دارم. آیا دو سند کاملا بر هم منطبق هستند و هیچ تفاوتی ندارند یا به شباهت حداقلی با توجه به دیدگاه مدرسی طباطبایی اکتفا شده؟ چطور از شباهت دو سند، تعلق یک متن به دیگری نتیجه گیری شده؟ فضای گفتمان دعای ندبه با زیارت آل یس تفاوت زیادی داره. چطور می تونه یکی قسمتی از دیگری باشه؟ آیا این سند منتهی به امام زمان علیه السلام هست یا سلسله سند ادامه داره و به امامان قبل می رسه؟ به نظر من عبارات ندبه در صورتی معنا داره که از زبان کسی دیگر نسبت به امام زمان باشه و حتی سلام های زیارت آل یس. این طور نیست؟
شمار روزنامه ها و مجلات دوره قاجاری در بخش نشریات کتابخانه مرکزی
یکی از غنی ترین مجموعه های نشریات، در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگهداری می شود. بر اساس شمارش اخیر، تعداد روزنامه های قاجاری موجود در کتابخانه مرکزی 159 عنوان است که تعداد قابل ملاحظه دیگری را هم که فقط یک شماره از آنها هست، باید بر آن افزود.
همچنین تعداد مجلات قاجاری موجود در کتابخانه مرکزی 95 عنوان است.
فهرست این نشریات را می توانید در فایل اکسل ضمیمه ملاحظه بفرمایید.
کتابخانه مرکزی، به همه پژوهشگران در حوزه نشریات سرویس دهی دارد و با شرایط سهل و آسان در خدمت آنهاست.👇👇
@UT_central_Library
تفسیری معتزلی از سده چهارم که تاکنون منتشر نشده. باید کسی همت کند و این تفسیر بزرگ و پر برگ را منتشر کند. از آن دو نسخه موجود است یکی این یکی و دیگری در جامع کبیر صنعاء. هر دو نسخه های کهنی اند 👇🏼
✍
شد ز نام دگران گرچه مُکدّر گوشم
خورد از نام علی قند مُکرّر گوشم
هرکسی نام تو را بُرد شنیدم به دو گوش
می بَرد فیض زبان را دو برابر گوشم
گوش اِستاده ام از کودکی ام نام تو را
زان اقامه که ز لب ریخت پدر در گوشم
گوش چپ نیست کم از راست که در میلادم
دو سِری خورده مِی از نام علی هر گوشم
من ز هر لب طلب نام علی داشته ام
نیست امروز بدهکار کسی گر گوشم
نامِ آن تیغ پُر از آب به گوشم خورده ست
گوش مالی نشد این وضع که شد پَر گوشم
بیتی از "قصری"ِ شیرین سخن آمد در یاد
که از آن بیت به شوق تو سراسر گوشم:
"قصری" از شوق غلامی شده یک پارچه گوش
قنبری کو که دو صد حلقه کُند در گوشم
#محمد_سهرابی
سیزده رجب یرشما خجسته ❤️❤️
🌺🍃 چرا حجامت کنیم ؟؟!!
🍃چرا حجامت میان دو کتف انجام می شود ؟؟!!
🍃 کبد کار تولید و تصفیه ی خون را انجام می دهد. خونی را که دارای رطوبت (آب فراوان) است به کلیه می فرستد و درآن جا رطوبت خون گرفته می شود.
🍃 کبد، لعاب معده را به کیسه ی صفرا می فرستد و سلول های مرده و پیر و فرسوده، همراه با سموم به طحال می فرستد و طحال یک رگ ورودی ویک رگ خروجی دارد که به روده ی بزرگ ریخته می شود و خون های فاسد از روده ی بزرگ همراه با مدفوع دفع می شود.
🍃کبد که یک رگ آن به طحال متصل است، رگ دیگری هم دارد که هنگام پرشدن طحال، اضافه ی این خون را توسط همان رگ که فیلتر نام دارد، به پشت قلب (میان دو کتف و پس گردن و کمر) می فرستد (شبکه مویرگی بسیار پیچیده که پایین زیر دو کتف می باشد و محل تبادلات مایع خون و لنف بوده و متشکل ازمویرگ های سیاهرگی و سرخرگی است.
🍃این شبکه در هم تنیده هم به منزله ی فیلتر می باشد و در حجامت کتف، پاکسازی شده و خون به راحتی در آن جریان می یابد.) هنگامی که بین دو کتف را حجامت می کنند، این فیلتر سبک می شود و در تصفیه ی خون به طحال کمک می کند. کسی که به فاصله یکماه سه بار حجامت نماید، فیلترها پاک شده و مجددا خون های فاسد از قسمت های مختلف بدن به طرف فیلتر حرکت می کند و در نتیجه درمان دردها و بیماری ها را موجب می شود.
كربلا؛
سفر در زمان...
به خاك كربلا كه پا مى گذارى انگار كه راهت دو تا مى شود
جسمت بر روى زمين قدم بر مى دارد
روحت اما فارغ از بعد زمان و مكان سير مى كند
مى رود به آن روز
روز واقعه...
خيمه هاى اهل بيت حسين عليه السلام را مى بينى و اضطراب كودكان را
صداى گريه هاى طفل شيرخوار و نواى واعطشاى خردسالان را
نداى رجزهاى نوجوانى تازه شكفته را مى شنوى كه مردانه شمشير مى زند
و تجلى غيرت و حميّت را كه به سمت علقمه مى رود
روحت كه خوب غرق آن فضا شد بهتر مى بينى و واضح تر مى شنوى
كم كم سوارى مى بينى كه مشكى بر دهان بر اسب مى تازد و بعد...
بعد قدى خميده مى بينى در كنار پيكرى بى دست
و حسين را تنها ميان معركه...
نگاهت كه مى دود به سمت تلّ زينبيه
نفست راه گلو را گم مى كند...
و بعد خيمه هاى آتش گرفته
و گوش هاى خون آلود...
كاروان شتران بى جهاز كه مى رود مبهوت بر جاى مى مانى و حيران
به اكنون باز مى گردى اما تكه اى از روحت در آن زمان باقى مى ماند
و بغضى با خود مى آورى كه انگار تا هميشه در گلويت خواهد ماند...
#امام_حسين عليه السلام✨
#شميم
مى خواهم سفير مهربانىِ او باشم🔻
@Safir_e_Mehrabani 🕊
لیدی ال
#رومن_گاری
مترجم: #مهدی_غبرایی
لیدی ال عنوان کتابی است از "رومن گاری" که درونمایه اصلی آن را رویارویی عشق و ایده آل های عقیدتی تشکیل می دهد. داستان یک ماجرای عاشقانه در اواخر قرن نوزدهم. دختر جوانی به نام آنت که همانند هر دختر دیگری دلباخته مردی جوان می شود و غرق در نیاز و خواهش بوسه و نوازش و توجه است و پسری به نام آرمان که شدیداً پایبند به اصول و اعتقادات سیاسی و مبارزاتی خود است. او آنارشیست جوانی است که صادقانه زندگی اش را برای بهبود اوضاع جهان فدا می کند.او برای رهایی میلیون ها انسان از چنگال دولت های حاکم و برقراری برابری و برادری تا پای جان تلاش می کند.
عشق سرنوشت این دو جوان را بهم پیوند می دهد. عاشق می شوند و دل می بازند اما می باید از بین طلب معشوق و کامیابی احساسی و آرمانخواهی مفرط و پایبندی به عقاید یکی را برگزید. یکی سودای رسیدن به محبوب را در سر می پروراند و دیگری آرزوی نابودی حکومت های خونخوار و مستبد از روی زمین را در ذهن دارد.اما نمی توان در آن واحد سودای پاکسازی دنیا از نابرابری را داشت و خود را وقف مردم کرد و همزمان تمام و کمال از آن ِ معشوقی بود که سرتا پا خواهش است.اینجاست که باید تلخ ترین انتخاب ممکن صورت بگیرد.
#داستانهای_خارجی
دانلود کتاب👇
💥اختصاصی
💠یادداشت تازه ای که استاد محمد تقی سبحانی هم اکنون برایم ارسال فرمودند؛
لله دره و علیه أجره:
مسئله اى به نام عبدالحسين‼️
⭕️ در كوران حوادث اجتماعى و فرهنگى گاه مسأله اى سر برمى آورد كه بيش از اصل محتواى آن، بايد به علل و اسباب شكل گيرى آن انديشيد.
↩️ اخيرا گفته شد كه نام هاى #عبد_الحسين يا #عبد_العلى شبهه ناك هستند و براى حل آن بايد از اين پس از اين نوع نام گذارى پرهيز كرد.
1⃣ در زمانى كه اسم هاى اسلامى رو به فراموشى مى رود و نام هاى بيگانه يا بى معنا بر نسل جديد ما نمودار مى شود و اساسا نام هائى چون عبدالحسين به ندرت گذاشته مى شود، بيان اين مطالب از سوى مهم ترين دستگاه هاى مذهبى ما چه ضرورت يا اولويتى دارد⁉️
2⃣ صدها شخصيت علمى و اجتماعى در طول تاريخ همين نام ها را داشته اند و اتفاقا بسيارى از آنها در مناطق سنى مى زيسته اند، آيا آنها نادرستى چنين نامگذارى را نمى فهميدند⁉️
3⃣ گيرم كه ديگر اين نام ها را بر كسى نگذاشتيم، با فاميل هاى عبدالعلى، عبدالحسينى و ... چه كنيم❓
البته آنها كه شبهه مى كنند، با عبدالحسين شرف الدين و عبدالحسين امينى به عنوان رموز شيعه، كار دارند؛
نام آنها را چگونه حذف كنيم❓
چه كنيم كه وقتى همه اين نام ها را برداشتيم، تازه مى گويند شما تقيه مى كنيد چون توسل و تبرك و نذر چيزى جز بندگى حسين(ع) و على(ع) نيست⁉️
4⃣ اگر قرار باشد كه از هر چه موجب شبهه ديگران مى شود، دست برداريم، بايد از بسيارى عقايد و احكام خود عقب نشينى كنيم؛ چرا كه سبب شبهه مى شود؛
↩️ پس زيارت و توسل و سينه زنى و ... همه بايد تعطيل شود. اين منطق تا چه اندازه قابل دفاع است❓
5⃣ كلمه "عبد" مثل كلمه "مولى"، "غلام" و امثال آن در عرف عرب يك معناى عام دارد و به معناى خدمت گذار و سرسپرده ديگرى است.
اين معنا از قبل از اسلام رواج داشته (عبدمناف و عبد الدار و عبدالمطلب) و در قرآن و در تاريخ مسلمين هم همواره به همين معناى عام به كار رفته است؛
وهابيت در دهه هاى اخير با شبهاتى از اين دست، ذهن برخى شيعيان را هم به خود مشغول داشته است.
🔻تو را به عزيزانتان قسم! از يك خانواده شيعه بپرسيد كه از عبدالرضا و عبدالعلى بندگى ائمه (ع) را مى فهمند⁉️
محمد تقى سبحانى
حوزه علميه قم
@diplomaticpage313
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی است آن بینی
گر به اقلیم عشق روی آری
همه آفاق گلستان بینی
بر همه اهل آن زمین به مراد
گردش دور آسمان بینی
آنچه بینی دلت همان خواهد
وانچه خواهد دلت همان بینی
بیسر و پا گدای آن جا را
سر به ملک جهان گران بینی
هم در آن پا برهنه قومی را
پای بر فرق فرقدان بینی
هم در آن سر برهنه جمعی را
بر سر از عرش سایبان بینی
گاه وجد و سماع هر یک را
بر دو کون آستینفشان بینی
دل هر ذره را که بشکافی
آفتابیش در میان بینی
هرچه داری اگر به عشق دهی
کافرم گر جوی زیان بینی
جان گدازی اگر به آتش عشق
عشق را کیمیای جان بینی
از مضیق جهات درگذری
وسعت ملک لامکان بینی
آنچه نشنیده گوش آن شنوی
وانچه نادیده چشم آن بینی
تا به جایی رساندت که یکی
از جهان و جهانیان بینی
با یکی عشق ورز از دل و جان
تا به عینالیقین عیان بینی
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله الا هو
یار بیپرده از در و دیوار
در تجلی است یا اولیالابصار
شمع جویی و آفتاب بلند
روز بس روشن و تو در شب تار
گر ز ظلمات خود رهی بینی
همه عالم مشارق انوار
کوروش قائد و عصا طلبی
بهر این راه روشن و هموار
چشم بگشا به گلستان و ببین
جلوهٔ آب صاف در گل و خار
ز آب بیرنگ صد هزاران رنگ
لاله و گل نگر در این گلزار
پا به راه طلب نه و از عشق
بهر این راه توشهای بردار
هاتف اصفهانی
شمار روزنامه ها و مجلات دوره قاجاری در بخش نشریات کتابخانه مرکزی
یکی از غنی ترین مجموعه های نشریات، در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگهداری می شود. بر اساس شمارش اخیر، تعداد روزنامه های قاجاری موجود در کتابخانه مرکزی 159 عنوان است که تعداد قابل ملاحظه دیگری را هم که فقط یک شماره از آنها هست، باید بر آن افزود.
همچنین تعداد مجلات قاجاری موجود در کتابخانه مرکزی 95 عنوان است.
فهرست این نشریات را می توانید در فایل اکسل ضمیمه ملاحظه بفرمایید.
کتابخانه مرکزی، به همه پژوهشگران در حوزه نشریات سرویس دهی دارد و با شرایط سهل و آسان در خدمت آنهاست.👇👇
@UT_central_Library
شمار روزنامه ها و مجلات دوره قاجاری در بخش نشریات کتابخانه مرکزی
یکی از غنی ترین مجموعه های نشریات، در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگهداری می شود. بر اساس شمارش اخیر، تعداد روزنامه های قاجاری موجود در کتابخانه مرکزی 159 عنوان است که تعداد قابل ملاحظه دیگری را هم که فقط یک شماره از آنها هست، باید بر آن افزود.
همچنین تعداد مجلات قاجاری موجود در کتابخانه مرکزی 95 عنوان است.
فهرست این نشریات را می توانید در فایل اکسل ضمیمه ملاحظه بفرمایید.
کتابخانه مرکزی، به همه پژوهشگران در حوزه نشریات سرویس دهی دارد و با شرایط سهل و آسان در خدمت آنهاست.👇👇
@UT_central_Library
علیکم السلام
به تصویر بالا بنگرید. دو منحنیِ بالا و پایین چشم (= عَین)، حرف عینِ علی را می سازد، و بینی (اَنف) حرف لام را و ابرو (= حاجب) نیز یاء کشیده را تداعی می نماید .
عین همین تصویر سازی را با چشم و ابروی دیگر هم می توان انجام داد که البته لامِ دو علی مشترک است و بر روی بینی می افتد. (معکوس نوشته است نام دو علی)
بر صفحۀ چهره با خط لم یزلی
معکوس نوشته است نام دو علی
یک لام و دو عین با دو یای معکوس
از حاجب و عین و انف با خطّ جلی
بیت اول، اینگونه هم گزارش شده است:
بر صفحۀ چهره کاتب لم یزلی
معکوس و نکو نوشته نام دو علی
"سفره هفت سین و اداب ان" در بین استرابادیها
در گذشته اقلام مربوط به سفره هفت سین هر کدام داخل یک "دوری" (بشقاب) گذاشته می شدند. سپس تمامی این ظروف بر روی پارچه ترمه ' زری یا مخملی که در درون یک "مَجمَع مِرسی" پهن شده بود ' چیده شده و بعد ان را بر روی "سفره عَیدی" که در وسط "اطاق مِمانی" پهن شده بود می نهادند. هر مهمانی که از را می رسید دور همین سفره می نشست. این سفره عیدی می باید شب یا روز قبل از ساعت تحویل چیده و مرتب می شدند.
در لحظه های پیش از تحویل سال همه اعضای خانواده می باید با "رَخت و جامِه عیدی" و تمیز به دور سفره هفت سین می نشستند تا صدای "رَد دادن توپ" یا "تیر و تفنگ" را می شنیدند که به عنوان "رسانه" ان دوران ' نشان از تحویل سال نو داشت. اگر کسی از اعضای خانواده به عمد و یا اهمال کاری در این لحظه سر سفره نبود ' سال بعد "اواره مِگَردید".
(ادامه مطلب در پست بعدی)
@matoofiasadolah
🔻هنر نمی خرد ایام و بیش از اینم نیست!
خیلی عجیب است.
در زمان صفوی عالمی رساله ای نوشته؛
عالم دیگری که همدرس و همشهری او بوده ردیه ای بر آن نوشته؛
شاگرد او که همشهری آنهاست هردو رساله را استنساخ کرده و هم در آغاز مجموعه و هم آغاز هر دو رساله به نام مؤلفشان تصریح کرده است.
حال بعد از سه قرن کسی آن رساله را بر اساس نسخه ای که نام کامل مؤلف در آن نیامده منتشر کرده اما به نام عالمی دیگر که همنام آنهاست ولی نه مشرب فکری او با آنان یکی است نه همدرس یا هم منطقه با آنان بوده!
و پس از آن که شواهد مسلّم تاریخی و نسخه شناسی بر اشتباه او ارائه می شود بازهم خود را نباخته و با اعتماد به نفس مدّعی می شود که آن شاگرد در انتساب رساله به استادش اشتباه کرده، و ما بعد از بیش از سه قرن بهتر از او می دانیم که این اثر از کیست؟!
آیا به قیمت فروش رفتن یک کتاب با انتساب نادرست باید همه موازین را زیرپا بگذاریم؟!
@bazmeghodsian
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com