جرعه ای از جام سحر
7) سحرگاه هفتم
خداوندا...
ما نمی دانیم چه چیز را سپاس گوییم؟!
زیبایی ای را که پراکندی؟
یا زشتی ای را که پوشاندی؟!
غمخواری و نعمت بخشی بزرگت؟
یا نجات ها و سلامت بخشی های فراوانت را؟
ای دوستدار هر آن کس که با تو دوستی می کند...
و ای روشنی چشم آن کس که به تو پناه می جوید
و با پیوستن به تو، از دیگران می گسلد...
تویی نیکوکار...
و ماییم بدکردار...
پس... به زیبایی آن چه نزد توست
از زشتی آن چه نزد ماست، درگذر!
و کدام بی خبری است که بخشندگی ات آن را فرانگیرد؟!
و کدام زمان، طولانی تر از مهلتی که تو داده ای؟!
کرده های ما در کنار نعمت های تو چه ارزشی دارند؟!
و چگونه کرده هایمان را بیفزاییم تا در برابر کرم تو جا گیرد؟!
و چگونه با همه ی رحمتی که از تو گسترده است
گناهکاران در تنگنا قرار گیرند؟!
ترجمه ی آزاد فراز دیگری از دعای ابوحمزه
🌺اعضای محترم گروه با دقت بخوانند🌺
سلام و عرض ادب خدمت سروران
چندی پیش قصد داشتم تا نکاتی پیرامون تشکیل این گروه و اهدافی که در نظر داشتیم سخنی بگویم اما مجالی پیدا نمی شد...
در ابتدا این گروه با نام "اشتراک فایل علوم انسانی "توسط دوست خوبم اقای حسین شجاعی، تشکیل شد و بیشتر فعالیت آن در حیطه اشتراک کتاب های نفیس و پرکاربرد در حوزه مطالعات علوم انسانی بود اما کم کم به دلیل تراکم عضویت دوستانی که در رشته های الهیات تحصیل می کردند این گروه رنگ و بوی الهیات به خود گرفت...
پس از مدتی این گروه با اهدافی دیگر تشکیل و به حیات خود ادامه داد...
ما در ابتدا قصد داشتیم که قدمی فراتر نهیم و علاوه بر اشتراک کتاب ها و مقالات به معرفی آن ها نیز بپردازیم...
در حقیقت هدف اصلی ما در این گروه استفاده از تجارب مطالعاتی دوستان است که این تجارب بسیار به کار دوستان و پژوهش گران می آید...
در بین افراد گروه دوستان خوبم آقای دکتر قندهاری و میرحسینی یافته ها و تحلیل های خود را گاها به اشتراک می گذارند که بنده و دوستان بسیار استفاده می کنیم...
بسیار مشتاقم که دیگر دوستان گروه نیز چنین رویه ای را در پیش گیرند و کتاب ها و مقالاتی که در این مدت مطالعه و یادداشت برداری کرده اند را به اشتراک بگذارند...
در فضای مجازی استاد بزرگوار آقای دکتر حسن انصاری و برخی دیگر کانال هایی دارند که یادداشت های خود و تحلیل هایشان را در قالب یادداشتی کوتاه در اختیار علاقه مندان می گذارند که بسیار ارزشمند و قابل استفاده است...
بنده حقیر نیز سعیم بر این است که کتاب ها و مقالاتی را با توضیح و نکاتی کوتاه در اختیار اعضای محترم گروه قرار دهم...
لذا خواستارم دوستان عزیزی که کمتر در اشتراک مطالب شرکت می کنند و نیز بقیه دوستان مطالب و یادداشت های خود را در ذیل و حاشیه کتاب ها و مقالاتی که مطالعه می کنند در اختیار بگذارند تا ما نیز بهره ببریم...
به بیان دیگر هرکسی می تواند پس از مطالعه کتاب و مقاله ای معرفی کوتاه و یا تحلیلی از محتوای آن مقاله ارائه دهد...
هدف تشکیل این گروه ایجاد فضایی نخبگانی است به همین دلیل است که افراد زیادی را عضو نکرده ایم تا به نحو شایسته از دوستان بهره ببریم...
زیاده جسارت است...
ارادتمندم...
در حقیقت زکات! هر چه دادنت برون آر و بپاش // تو درین معنی کم از خاکی مباش...چون گدا را از توانگر می رسد // امتان را از پیمبر می رسد (یا رسول الله چه رساندنی فرمودی که تا قیامت از توانگر به گدا می رسد)
🌸🌸ای عزیز! این حدیث گوش دار که 🌹مصطفی علیه السلام گفت: مَن عَشِقَ و عَفَّ ثُمَّ کَتَمَ فماتَ ماتَ شَهیداً؛ هر که عاشق شود و آنگاه عشق پنهان دارد و بر عشق بمیرد، شهید باشد. هر چند می کوشم که از عشق در گذرم، عشق مرا شیفته و سرگردان می دارد و با این همه، او غالب می شود و من مغلوب. با عشق کی توانم کوشید!
کارم اندر عشق مشکل می شود
خان و مانم در سرِ دل می شود
هر زمان گویم که بگریزم ز عشق
عشق پیش از من به منزل می شود
دریغا عشق فرض راه است همه کس را. دریغا اگر عشقِ خالق نداری باری عشقِ مخلوق مهیا کن تا قدرِ این کلمات تو را حاصل شود. دریغا از عشق چه نشان شاید داد و چه عبارت توان کرد! در عشق قَدَم نهادن کسی را مسلَّم شود که با خود نباشد و ترک خود بکند و خود را ایثار عشق کند. عشق آتش است هر جا که باشد جز او رختِ دیگری ننهد. هر جا که رسد، سوزد و رنگِ خود گرداند.
درعشق کسی قَدَم نهد کِش جان نیست
با جان بودن به عشق در سامان نیست
درمانده ی عشق را از آن درمان نیست
کانگشت بر هر چه بر نهی عشق آن نیست
ای عزیز! به خدا رسیدن فرض است و لابد هر چه به واسطه ی آن به خدا رسند فرض باشد به نزدیک طالبان. عشق بنده را به خدا رساند، پس عشق از بهرِ این معنی فرضِ راه آمد.🌸🌸
از کتاب تهمیدات عین القضات همدانی💐
🔺🔺🔺🔺
🔻🔻🔻🔻
سوال شماره 16
1.آیا شبهات سنگین که فلاسفه غرب به دین وارد کرده است را می توان با فلسفه جواب داد؟ 2.آیا این سخن درست است که فلسفه های مشاء و اشراق و صدرا و علی الخصوص فلسفه صدرا به مباحث و مسائل کلام و عقاید کمک شایانی کرده و آن را از رکود و تحجر نجات داده؟ 3.نظر مبارکتان در مورد ورود عرفان ابن عربی به مباحث اخلاق و عرفان چه بوده و آیا این سخن درست است که عرفان ابن عربی به مباحث و مسائل اخلاق و عرفان کمک شایانی کرده و آن را از رکود و تحجر نجات داده؟
🔻
پاسخ به سوال اول
پاسخ :سه سوال کرده اید که باید به تفصیل پاسخ داده شود،سوال اول شما به دو سوال منشعب می شود که ما این دو سوال را از هم جدا کرده و به آن پاسخ می دهیم یعتی به ترتیبی که شما سوال کرددی جواب نمی دهیم بلکه سوال شما را به دو سوال تبدیل می کنیم و جواب آن را می دهیم.
سوال اول شما این است که آیا می توان شبهات سنگینی را که فلاسفه غرب به حرف بعضی از شرقی ها بر دین یا مسایل دینی وارد کرده اند به جز استمداد از فلسفه و کلام، جواب داد یا حتما ناچاریم از فلسفه استفاده کنیم و جواب این شبهات را بدهیم.
🔻
جواب سوال اول این است که شبهات را عقل ما می فهمد و عقل ما باید پاسخ بدهد ،گاهی فلسفه راهی برای پاسخ به شبهه است و گاهی کلام،گاهی روایات و ما یک جواب عقلی به کمک این پشتوانه ها فکر می کنیم و چون جواب ما عقلی است پاسخ شبهه داده می شود.
🔻
فلسفه قوانینی دارد که آن قوانین حاصل عقل ماست یه به بیان بهتر قوانینی دارد که در خارج صادقند و ما آن را کسب کرده ایم یعنی یک قوانینی واقعی هستند و ما به کمک این قوانین واقعی،شبهات را بر طرف می کنیم یا این که ممکن است کسی از قونین فلسفی استفاده نکند و از قوانین واقعی دیگر استفاده کند،آن هم می تواند پاسخ به شبهه بدهد و لزومی ندارد که ما حتماً در پاسخ به شبهه از قوانین فلسفی استفاده کنیم،کسانی بوده اند که مشیشان فلسفی بوده ولی هیچ یک از فلسفه های مرسوم را نخوانده بودند،این ها قدرت بر پاسخ دادن دارند چون از عقلشان در پاسخ به شبهه استفاده کرده اند (البته نمی خواهم بگویم فلسفه لازم نیست بلکه فلسفه کمک می کند و این کمک باعث می شود که راختتر درک کنیم).
البته گاهی مواقع هم ممکن است برخی قوانین خدشه دار باشند و به جای این که پاسخ به شبهه دهند شبهه را تقویت کنند.
🔻
مهم این است که در پاسخی که داده می شود با تمهیداتی که از قواعد عقلی گرفته می شودجواب از عقل ناشی شود و این چنین نیست که حتما باید فلسفه را بخوانیم تا جواب بدهیم زیرا خیلی ها فلسفی فکر می کنند ولی هیچ یک از علوم فلسفی را درس نگرفته اند.
🔻
بله برخی از شبهات که از اصطلاحات استفاده می کنند باید با اصطلاحات جواب داده شود و آن ها نیاز به خواندن فلسفه دارد برای این که ما با فلسفه آشنا بشویم.
🔻
بنا بر این این چنین نیست که در پاسخ به شبهات راه منحصر در فلسفه باشد ولی این چنین هم نیست که ما به طور کامل در پاسخ به شبهات از فلسفه بی نیاز باشیم بنا بر این در جواب ها خوب است که از فلسفه استفاده کنیم و جواب ها را قابل فهم تر قرار دهیم.
🔺🔺🔺🔺🔺
🔻🔻🔻🔻🔻
🌸🌸ای عزیز! این حدیث گوش دار که 🌹مصطفی علیه السلام گفت: مَن عَشِقَ و عَفَّ ثُمَّ کَتَمَ فماتَ ماتَ شَهیداً؛ هر که عاشق شود و آنگاه عشق پنهان دارد و بر عشق بمیرد، شهید باشد. هر چند می کوشم که از عشق در گذرم، عشق مرا شیفته و سرگردان می دارد و با این همه، او غالب می شود و من مغلوب. با عشق کی توانم کوشید!
کارم اندر عشق مشکل می شود
خان و مانم در سرِ دل می شود
هر زمان گویم که بگریزم ز عشق
عشق پیش از من به منزل می شود
دریغا عشق فرض راه است همه کس را. دریغا اگر عشقِ خالق نداری باری عشقِ مخلوق مهیا کن تا قدرِ این کلمات تو را حاصل شود. دریغا از عشق چه نشان شاید داد و چه عبارت توان کرد! در عشق قَدَم نهادن کسی را مسلَّم شود که با خود نباشد و ترک خود بکند و خود را ایثار عشق کند. عشق آتش است هر جا که باشد جز او رختِ دیگری ننهد. هر جا که رسد، سوزد و رنگِ خود گرداند.
درعشق کسی قَدَم نهد کِش جان نیست
با جان بودن به عشق در سامان نیست
درمانده ی عشق را از آن درمان نیست
کانگشت بر هر چه بر نهی عشق آن نیست
ای عزیز! به خدا رسیدن فرض است و لابد هر چه به واسطه ی آن به خدا رسند فرض باشد به نزدیک طالبان. عشق بنده را به خدا رساند، پس عشق از بهرِ این معنی فرضِ راه آمد.🌸🌸
از کتاب تمهیدات عین القضات همدانی💐
يا حضرت علي اكبر (ع)🥀
دويده ام ز حرم تا که زنده ات نگرم
مبند ديده کمي دست و پا بزن پسرم
ز مصحف تنت اين آيه هاي ريخته را
چگونه جمع کنم سوي خيمه ها ببرم
به فصل کودکي و در سنين پيري خود
دو بار داغ پيمبر نشست بر جگرم
ميان دشمن از آن گريه مي کنم که مگر
به کام خشک تو آبي رسد ز چشم ترم
من آن شکسته درختم که با هزار تبر
جدا ز شاخه شد افتاد بر زمين ثمرم
اگر چه خود ز عطش پاي تا سرم ميسوخت
زبان خشک تو زد بيشتر به دل شررم
مگر نه آب بُوَد مهر مادرم زهرا
روا نبود تو لب تشنه جان دهي به برم
جوان ز دل نرود گر چه از نظر برود
تو نِي برون ز دلم ميروي نه از نظرم
به پيش ديده ي من پاره پاره ات کردند
دلي به رحم نيامد نگفت من پدرم
مصيبتي که به من مي رسد محبت اوست
هزارها چو تو تقديم حيّ دادگرم
به روز حشر نگريد دو ديده اش "ميثم"
کسي که گريه کند بر ستاره ي سحرم
🔹غلامرضا سازگار (ميثم)
🌴🍃🌿🌸
#اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام
#با_حسین_علیه_السلام
#با_زینب_علیهاالسلام
#اشعار_حسینی
#کوفه
#نیزه
راس تو را به روی نی ، هرچه نظاره می کنم
سیر نمی شود دلم ، نگه دو باره می کنم
ز اشک و آه سینه ام ، میان آب و آتشم
چو با توام از این میان ،کجا کناره می کنم
گمان کنند دشمنان ، نیست به کام من زبان
ز دور بسکه با سرت ، به سر اشاره می کنم
به دختران خود بگو که گوشواره ها چه شد
گریه به گوشواره نی ، به گوش پاره می کنم
هم سر تو بر سر نی ، هم سر اکبرت ز پی
گاه نگاه سوی مه ، گه به ستاره می کنم
رُخٓت به خون که رنگ زد ؟ آینه را که سنگ زد
خنده ز آه خویشتن به سنگ خاره می کند
#حاج_علی_انسانی
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
این دو بیتِ قدیمی كه در تصوير فوق الذكر ديده مي شود نمیدونم از کیه؛ اما علیاکبر لطیفیان سه بیت رو در این قطعه تضمین کرده:
«چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قیامت
که زیر سایهٔ این خیمه کردهایم اقامت
شفیع گریهکنانش ائمهاند یکایک
به این دلیل که جمع است در حسین امامت
کسى که آه ندارد چه سود آه خجالت
کسى که اشک ندارد چه سود اشک ندامت
چه نعمتی است نشستن میان مجلس روضه
که جبرییل در آنجا فکنده رحل اقامت
کسى که بار علم را به شانهاش نکشیده است
بعید نیست بمیرد به زیر بار ملامت
کسى که در پى کار حسین نیست، محال است
که پشت سر بگذارد صراط را به سلامت
کسی که اسم حسین را شنید و اشک نبارید
ز دوستی چه نشانی ز شیعگی چه علامت
کسی که در کفنش تربت حسین نباشد
چه خاک بر سر خود میکند به روز قیامت
کسی که قبر حسین را ندید و رفت زدنیا
به نزد فاطمه ریزد زدیده اشک ندامت
به روز حشر که جمله فقیر و کاسه به دستند
خدا به زائر تو میدهد مقام زعامت
غبار خاک عزاى تو را که بر سر ما شد
برابرش نکنم با هزار تاج کرامت
چه نابجاست به وصف شهادت تو شهادت
چه نارواست به وصف شهامت تو شهامت
پس از قیامت عظمای تو به دشت غریبی
خدا قیامت خود را سند زده است به نامت
🔶 شعری از مرحوم آیـة الله حاج شیخ محمد حسین غروی اصـفهانی (قدس الله نفسه الزکیة)
آمد بهار و بی گل رویت بهار نیست
بـاد صـبا مـباد چه پیـغام یـار نیست
بی روی گلعذار مـخوانـم به لاله زار
بی گل نوای بلبل و شور هزار نیست
بی سرو قدّ یار چه حـاجت به جویبار
ما را سرشک دیده کم از جویبار نیست
بی چین زلف دوست نه هر حلقه ای نکوست
تاری ز طرّه اش به خـتا و تتار نـیست
بزمی که نیست شاهد من شمع انجمن
گر گلشن بـهشت بود سـازگار نیست
گمنام دهر گردد و ویران شود به قهر
شهری که شاه عشق در او شهریار نیست
ای سرو معتدل که بمیزان عدل و داد
سروی به اعتدال تو در روزگار نیست
ای نخل طور نور که در عرصه ظهور
جز شعله رخ تو نمایان ز نـار نیست
مصباح بزم انس به مشکوه قرب قدس
حقّا که جز تجلّی حسن نگار نیست
ای قـبله عقول که اهـل قـبول را
جز کعبه تو ملتزم و مستجار نیست
امـروز در قـلمرو تـوحید سکه زن
غیر از تو ای شهنشه والاتبار نیـست
در نـشأه تـجرّد و اقـلیم کـن فـکان
جز عنصر لطیف تو فرمانگزار نیست
جز نام دلربای تو از شرق تا به غرب
زینت فزای دفتر لیل و نهار نیست
در صـفحه صحیفه هستی به راستی
جز خطّ و خال حسن تو را اعتبار نیست
وانـدر محیط دائره عـلم و مـعرفت
جز نقطه بسیط تو جای مدار نیست
با یـکّه تاز عـزم تو زانـو دوته کند
این توسن سپهر که هیچش قرار نیست
ای صبح روشن از افق معدلت در آی
ما را زیاده طاقت این شام تار نیست
مـا را ز قـلزم فـتن آخـر الـزمـان
جز ساحل عنایت و لطفت کنار نیست
در کام دوستان تو ای خـضر رهنما
آب حیات جز ز لبت خوشگوار نیست
ای طـاق ابـروی تو مرا قـبله نـیاز
از یک اشاره ای که مشیر و مشار نیست
غیر از طواف کوی تو ای کعبه مراد
هیچ آرزو در این دل امیدوار نیست
🌹🌷🌹💐🍀🌸🌷🌻🌺🌹🌷💐🌸🌷
❇️ سال، نو می شود ترا چه؟
سال نو نرم نرمک از پس روزها و هفته ها و ماه های خسته ی انباشت شده در حافظه ی هستی، طلوع می کند. درختان به احترامش از خواب برمی خیزند و غنچه ها، لب به خنده می گشایند. سبزه بر دامن دشت می روید و نسیم بهاری، گیسوان طبیعت را نوازش می دهد. شمشادها صف اندر صف، باغچه ی آینده را در آغوش می گیرند و بید مجنون در وزش باد و به یاد لیلا می رقصد. بهار با تمام زیبایی اش، مشفقانه سخن می گوید و با شکوفاییش می خواهد که آدمی روزهایی هر چند کوتاه، غم غربت را فراموش کند و به نوای چشمه سارانی گوش دهد که از ازلیت جاری و تا ابدیت کشیده می شود.
✅ شمس در مقالاتش آورده است :
"از عالم توحید تو را چه؟ از آنکه او واحد است تو را چه؟ چو تو صدهزار بیشی. هر جزوت به طرفی. هر جزوت به عالمی"
"تو را از قِدَم عالم چه؟"
سپس توصیه می کند: " تو قِدَم خویش را معلوم کن. چرا عمرت را در قِدَم عالم خرج میکنی؟ "
شمس وار در آستانه ی سال نو به خود نهیب می زنم که:
سال، نو می شود ترا چه؟ تو که خود در کهنه سرای زندگی ات دست و پا می زنی. تو که خود در زمانه ی کهن گام می زنی. تو که خود سال هایت همه تکرار و تکرار است، ترا چه که سال، نو می شود؟ تو که جانی پاییزی داری, بهار از راه می رسد ترا چه؟ مگر نو شدن و بهار شدن با تو نسبتی دارد؟
چه تفاوت می کند سال، نو می شود یا طبیعتِ خواب گرفته را نسیمی جان فزا در می رسد وقتی جانِ ما در خوابی عمیق و مرگی پنهان خفته است و در دالان تاریکِ سرگشتگی به خود می پیچد؟
آدمی نو می شود آن هنگام که اندیشه و ایمانش نو شود. باورهای خاک گرفته اش را از زیر بار سنگین آوار بیرون بیاورد و در برابر آتش نقد بنشاند تا صدق و صداقتش را بیازماید. آدمی نو می شود آن هنگام که جهان درونش نو شود. به تعبیر شمس، تو را از نو شدن عالم چه؟ تو نو شدن خویش را معلوم کن.
✅سال اگر نو می شود چه سود؟ وقتی:
نه ز جان یک چشمه جوشان میشود
نه بدن از سبز پوشان میشود
نه صدای بانگ مشتاقی در او
نه صفای جرعه ی ساقی در او
(مولانا)
✍️ علی زمانیان - 96/12/25
https://t.me/kherade_montaghed
دوستان و سروران گرامی،
مدتی است اعتراضات متعددی از سوی برخی دوستان حاضر در گروه، نسبت به ارسال پیامهای بیارتباط با موضوع گروه یا ارسال پیامهای فورواردی (به خصوص فورواردهای مکرر از یک کانال مشخص، بدون هیچگونه توضیح یا پرسش)، به بنده و دیگر ادمینهای گروه میرسد.
به همین جهت با مشورت موسس محترم گروه، تصمیم به برگزاری یک نظرسنجی برای تغییر قوانین گروه گرفتیم.
برای کمک به یافتن بهترین راهحل، به نحوی که مورد نظر اکثریت شما عزیزان باشد، ممنون میشوم در نظرسنجی زیر شرکت کنید. 👇
* دوستان درباره این نظرسنجیهای جدید توجه داشته باشید که فقط یک بار میتونید شرکت کنید و اگر یک گزینه را بزنید دیگر قابل تغییر نیست.
ای حجت خدا که تو مظلوم آیتی
هم در حیات و هم به مماتت به غربتی
زهرا و حیدرند تو را مادر و پدر
غیر از برادرت که چنینش اصالتی؟
خُلقت شبیه خَلق تو بوده بسی نکو
در بخشش و کرم، تو نگینِ کرامتی
صلح تو عینِ معنی رزم تو شد یقین
خصمت خرید لشکر تو با سیاستی
ای صلح سبز تو به صراحت قیام سرخ!
هر دو امام حق چه نشستن چه نهضتی
یاران باوفای تو کردند اعتراض
ای جان من فدای تو محکومِ امتی
پیغمبرت نشاند به منبر به روی پا
قدر تو را ولیک ندانست ملتی
آن همسرت که داد تو را زهر آتشین
همسر نبود، دیوِ سراپا خباثتی
گشتی به سمِّ کینه شهید و جنازه ات
آماجِ تیر گشت به دست جماعتی
وقتی تو را نهاد برادر درون خاک
گفتا چنین سخن به صد اندوه و حسرتی:
غارت زده منم که برادر ز دست داد
غارت زده نبود که ز کف داد ثروتی
هر چند در مزار تو زائر نمی رود
آمد شد ملائکه داده چه شوکتی!
#شهادت_امام_حسن(علیه السلام)
#سید_مهدی_صدرالحفاظی
@Kelkestan
ای حجت خدا که تو مظلوم آیتی
هم در حیات و هم به مماتت به غربتی
زهرا و حیدرند تو را مادر و پدر
غیر از برادرت که چنینش اصالتی؟
خُلقت شبیه خَلق تو بوده بسی نکو
در بخشش و کرم، تو نگینِ کرامتی
صلح تو عینِ معنی رزم تو شد یقین
خصمت خرید لشکر تو با سیاستی
ای صلح سبز تو به صراحت قیام سرخ!
هر دو امام حق چه نشستن چه نهضتی
یاران باوفای تو کردند اعتراض
ای جان من فدای تو محکومِ امتی
پیغمبرت نشاند به منبر به روی پا
قدر تو را ولیک ندانست ملتی
آن همسرت که داد تو را زهر آتشین
همسر نبود، دیوِ سراپا خباثتی
گشتی به سمِّ کینه شهید و جنازه ات
آماجِ تیر گشت به دست جماعتی
وقتی تو را نهاد برادر درون خاک
گفتا چنین سخن به صد اندوه و حسرتی:
غارت زده منم که برادر ز دست داد
غارت زده نبود که ز کف داد ثروتی
هر چند در مزار تو زائر نمی رود
آمد شد ملائکه داده چه شوکتی!
#شهادت_امام_حسن(علیهالسّلام)
#سید_مهدی_صدرالحفاظی
@Kelkestan
#نسخه_خوانی :
ز برگ لاله بیآرام گردم
چه[چو] نیلوفر کبوداندام گردم
نسیمی گر وَزَد، سَروَم شود خَم
گلم خالی کند پهلو ز شبنم
بهتن آواز بلبل، نیش گردد!
گُلِ جسمم ز شبنم ریش گردد
تنم را از خمیر ماه، عار است
تو از سنگم تراشی؛ این چه کار است؟!
ز جانسختی ز سنگم میتراشی
مثالم را ز تیشه میخراشی
مثالم را زنی با تیشه صد نیش
نمیترسی که اندامم شود ریش؟!
***
به آن گلدستۀ باغ ملاحت
جوابی داد از روی فصاحت
که چون آئینه کردم سنگ را راست
به هرجا بنگری، عکس تو پیداست
تو عکس خویش میبینی در این سنگ
به من از طعنه میسازی جهان، تنگ
حقیقت با تو گویم کز هوس نیست
که مَحرَم با تو جز تو هیچکس نیست
کنون زین راز بر تو میگشایم
تو را ناچار بر تو مینمایم
چه[چو] نتْوانم کُنَم مَنعَت ز گلگشت
ز غیرت، آینهْ سازم دَر و دشت!
جهان را پُر کنم از عکست ای ماه!
که بر تو خلق عالَم، گم کند راه!
🔸شاعر: نامشخص
📕از یک نسخۀ خطی مجلس
@manuscript_ir
〰️🍃🌺
سلام و رحمت.
دوستان ارجمند لطفاً بفرمایید در بند نخست، به جای نقطهچین، چه کلماتی را تشخیص می دهید:
شکرخدا فراغتم از دولت مدام
افسرده خاطری ز عزیزان نشد تمام
یوسف به چاه ........ است یاعلی
ملاحظه می فرمایید که بخش هایی آب خورده و محو شده و طبیعتاً تشخیص دشوار است. چون نسخه یگانه است، بدل ندارد و می بایست قیاسی تشخیص داد.
کلمه ی پس از چاه، « محنت » نیست، چون علی رغم بی کیفیتی تصویر، می توان سیاق و شکل تحریر دو حرف اول را تاحدودی تشخیص بدهیم که « م » متصل به « ه » ( یا : پ،ب،ت،ث،نـ، یـ )
است.
با این وصف، نظر ارباب فن را به جان می پذیرم.
🔸علی ای همای وحدت!
🔹شعر زیبای مفتون همدانی در مدح علی (ع) که قبل از شعر مشهور شهریار سروده شده است:
علی ای همای وحدت تو چه مظهری خدا را؟
که خدا نمود زینت به تو تخت انّما را
علی ای محیط وحدت تو چه آیتی خدا را
که محاط توست کثرت چه نهان چه آشکارا
علی ای سوار قدرت تو چه قدرتی خدا را
که کشید دست و تیغ تو کمان لافتی را
علی ای که با محمّد به دو جسم رفته یک روح
صلوات ختم بنما بنگر یکی دو تا را
علی ای سماء وحدت تو چه پرتوی خدا را
که به نه سپهر دادی تو علو و ارتقا را
تو به آسمان وحدت چه مهی چه آفتابی
که گرفته نور روی تو ز ارض تا سما را
به تو گر قوام هستی ز ازل خدا نبستی
به تمام ملک هستی به که کردی این عطا را
علی ای که داد احمد به کفت لوای حمدش
که علم کند یدالله به دو عالم آن لوا را
علی ای که در شجاعت به قدر تو قدر دادی
که قدر به دست گیرد سر رشته قضا را
نبود به جز تو حیدر نبود به جز تو صفدر
به کسی نداده داور به جز از تو این قوا را
علی ای که کس به جز تو به خدا نمی تواند
که بقا دهد فنا را که فنا دهد بقا را
به کدام چشم بیند به تو آن که خود نبوده
که ز ابتدا تو بودی و تو هستی انتها را
علی ای که حب و بغض تو بهشت گشت و دوزخ
که میان این دو برزخ کند امتحان ما را
تو به توبه و انابه لب بوالبشر گشودی
پسری قبول توبه ز پدر نمود یارا
دم عیسوی ز لعل تو نمود مرده احیا
که به دست پور عمران تو نهادی آن عصا را
چو عروج کرد احمد که به جز تو بود آن جا؟
که به جلوه وانماید پس پرده عما را
علی ای که در سخاوت به هزارها چو حاتم
ز کرم تو یاد دادی ره بخشش و سخا را
علی ای که بوعلی ها ز تو رسم کرده قانون
که نوشت حکمت او ز شفای تو شفا را
اگر عمرو یا که عنتر چه به نهروان چه خیبر
که نکرد گم ز بیم تو به جنگ دست و پا را؟
به جز از علی چه گویی به کسی خلیفه الله
ز خدای زهد و تقوی بده فرق اتقیا را
علی ای که با نگاهی کنی عالمی تو احیا
چه شود که وا نوازی به نگاهی آشنا را
@bazmeghodsian
🔸 تو را می بینم و آید به یادم...
تو را می بینم و آید به یادم
که مهرت بود با جانم هم آغوش
هنوز آن شوق از خاطر نرفته است
هنوزم نیست یاد تو فراموش
تو را می بینم و آید به یادم
چه شوری دل ز سودایت به سر داشت
مرا در پرده خاطر جوانی
دل آرا هر دمی نقش دگر داشت
تو را می بینم و آید به یادم
الا ای روزم از تو شام تاری
هدر کردم به یادت عمر و زین پس
من و از عمر رفته شرمساری
تو را می بینم و پیوسته گویم
گرش با من وفا بودی چه بودی
چه بودی گر سرانگشت وصالش
ز کارم عقده بسته گشودی؟
تو را می بینم و آید به یادم
چه شب ها در غمت بر من سحر گشت
به یادت روزگاری خوش مرا بود
تو چون برگشتی از من، بخت برگشت
شکایت، آه باید با که بردن
که با من گردش گیتی چها کرد
خداوندا چرا یک ره نگردد
به گرد روزگار من بجز درد
چراغ بخت من تاریک و، تاریک
چراغ عالم افروزت نبینم
ز پا ننشستی و آخر نشاندی
بدین روزم، بدین روزت نبینم
به جز از یاد تو هرگز نگردد
به جز از یاد تو، گردد ضمیرم
تویی تا بخت من هرگز نخوابم
تویی تا عمر من هرگز نمیرم
مرحوم محمد رضا رحمانی بروجردی مشهور به مهرداد اوستا
https://t.me/borujerdtimes/2649
درمدحِ مولا علی {علیه السّلام}
علی ای سَمای وحدت تو چه مظهری خدا را
که خدا نمود زینت به تو تختِ إنَّما را
به کدام دهر و حینی تو حدوث گشته بودی
که نمود حق نثار قدمِ تو هَل أتی را
تو چه پرتوی خدا را زجمالِ کبریائی
که به نُه سپهر دادی تو علوّ و إرتِقا را
تو به آسمانِ وحدت چه مهی چه آفتابی
که گرفته نور رویِ تو ز ارض تا سما را
اگر آفتابِ روی تو نبود قصدِ یزدان
نه ز شمس نام بُردی به قسم، نه والضُّحی را
به تو گر قوامِ هستی ز ازل خدا نبستی
به تمام مُلکِ هستی به که کردی این عطا را
تو به تارَک از تَبارک ز ازل چو تاج هِشتی
فتبارکَ الله ایزد بسرود و مَرحبا را
ز شُکوهِ لایَزالی توئی آن سوارِ قُدرت
که کشید دست و تیغِ تو کمان لافتی را
علی ای که در شجاعت به قَدَر تو قَدر داری
که قَدَر به دست گیرد سر رشتهٔ قضا را
نبود بجز تو حیدر، نبود بجز تو صفدر
که نداده حیّ داور به کس این همه قوا را
تو اگر ز کعبه بتها به زمین نمی فکندی
به خدا ، کسی به عالم نشناختی خدا را
به نبوّت و ولایت بکشاندی از بدایت
تو تمام انبیا را ، تو تمام اولیا را
تو به توبه و انابه لبِ بوالبشر گشودی
پسری قبول توبه ز پدر نمود یارا
دم عیسوی ز لعل تو نمود مرده إحیا
تو به دستِ پورِعمران بنهادی آن عصا را
چو عُروج کرد احمد که به جز تو بود آنجا
که به جلوه وا نماید پس پردهٔ عَما را
علی ای که کس به جز تو به خدا نمیتواند
که بقا دهد فنا را ،که فنا دهد بقا را
علی ای که در سَخاوت به هزار ها چه حاتم
ز کرم تو یاد دادی ره بخشش و سَخا را
علی ای که بو علی ها ز تو رسم کرده قانون
که نوشت حکمت او ز شِفای تو شِفا را
علی ای که با نگاهی کنی عالمی تو إحیا
چه شود که وانوازی به نگاهی آشنا را
تو به مُنکرِ خدا گو نکند به هیچ سو رو
به رخ علی ببیند بشر خدا نَما را
به علی مکن برابر به خیال خود کسی را
که به آفتاب نسبت ندهد کسی سُها را
به عطایِ پادشاهی بودش امیدِ مفتون
که غلام قنبرِخود بشمارد این گدا را
سیّد میرآقا کبریائی متخلِّص به مفتون و مشهور به مفتون همدانی (متولّد۱۲۶۸و متوفّی به سال۱۳۳۴شمسی ،مدفون در جنب آرامگاه باباطاهر همدانی )
__________
1_دیوان مفتون همدانی به کوشش رضا مفتون ،انتشارات زوّار ،تهران ،۱۳۶۴،صفحهٔ ۲۰
#علوی
🌾🍃🍃@madihehvamarsiah
🔸اشعاری از فخر رازی:
فخر رازی به زبان و ادبیات فارسی فوقالعاده مسلط بود و در لغتنامه دهخدا و برخی از کتب ادبی اشعاری از این دانشمند بزرگ اسلامی به شرح ذیل نقل شده است.
ای دل ز غبار جهل اگر پاک شوی
تو روح مجرّدی بر افلاک شوی
عرش است نشیمن تو، شرمت ناید
کایی و مقیم توده خاک شوی!
***********
اگر دشمن نسازد با تو ای دوست!
تو می باید که با دشمن بسازی
گرت رنجی رسد مخروش و مخراش
توکل کن به لطف بی نیازی
وگر نه چند روزی صبر فرما
نه او ماند، نه تو، نه فخر رازی
***********
کنه خردم درخور اثبات تو نیست
وآرامش جان جز به مناجات تو نیست
من ذات تو را به واجبی کی دانم
داننده ذات تو بجز ذات تو نیست
***********
هرگز دل من ز علم محروم نشد
کم ماند ز اسرار که مفهوم نشد
هفتاد و دو سال درس گفتم شب و روز
معلومم شد که هیج معلوم نشد
@bazmeghodsian
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com