سپاس جناب دکتر
دوستان هم مراجعه کرده بودند به نجف کتب آنجا نبوده
اما منظور از المتحف الوطنی اسم مکان است?
متاسفانه فکر میکنم غیر همان تک اثر که شاید در سپهسالار باشد نسخه ای دیگر از تالیفات این عالم ایرانی در وطن نیست
تا شوی منظور عالم صاف شو مرآت وار
رستگاری ای پسر در حیله و تزویر نیست
سلام علیکم؛ ضمن سپاس از ارسال این غزل دل انگیز، مطلبی را که یکی از دوستان برای بنده ارسال کرده بود تقدیم می نمایم و آن ، این است که این غزل از آنِ مولانا نیست و سرودۀ جناب پیرایه یغمایی است.
علیکم السلام؛ دو بیت دیگر از همان غزل دلنشین را تقدیم می کنم: عالمِ دیگر به دست آور که در زیرِ فلک
گر هزاران سال می مانی همین روز و شب است
در حریمِ دل به زُهد خشک نتوان راه برد
روی منزل را نبیند هر که چوبش مَرکَب است
موضوع و مسئله برای پایان نامه از دل مطالعات و دغدغه ها و گفتگوها در می آید. باید مسئله دار شوی شبیه باردار شدن! عاریتی و عاریت گرفتنی نیست. جوششی است از دل داشته های خود. دیگران تنها می توانند قابلگی بکنند، بشرط آنکه نوزادی در کار باشد! مسئله و موضوع من در دست این و آن نیست و نمی تواند باشد! موضوع و مسئله پایان نامه یک عبارت چند کلمه ای نیست!! به یک دنیا اندیشه، دغدغه و مطالعات و تاملات تکیه دارد!
ان الله طیب لا یعمل الا طیباً
دست و دل از زمزم و کوثر بشوی
و آب ز سر چشمه تقوی بشوی
لقمه که در اصل نباشد حلال
ز و نشد مرد مگر در ضلال
قطره ی باران تو چو صاف نیست
گوهر دریای تو شفاف نیست
🌺
دلا ز رنج حسودان مرنج و واثق باش
كه بد به خاطر اميدوار ما نرسد
🌺
شادي مجلسيان در قدم و مقدم تو است
جاي غم باد مر آن دل كه نخواهد شادت
🌺
دستم نداد قوت رفتن به پيش دوست
چندي به پاي رفتم و چندي به سر شدم
🌺
هر تیر كه در كیش است، گر بر دل ریش آید
ما نیز یكی باشیم از جمله ی قربان ها
🌺
نیست در شهر نگاری كه دل ما ببرد
بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد
محمدرضا #شجریان
دل بردی از من به یغما
ای ترک غارتگر من
دیدی چه آوردی ای دوست
از دست دل بر سر من
عشق تو در دل نهان شد
دل زار و تن ناتوان شد
رفتی چو تیر کمان شد
از بار غم پیکر من
#صفای_اصفهانی
🌼🌼
@danyalshafa
تجلّی رحمان
(1)
این شور و حال چیست که دل را دمادم است؟
این درس و بحث چیست که در نسل آدم است؟
باز این چه گفت و گوی مهمّ است کز ازل
ذکر جمیل و ورد ملائک به هر دم است ؟
این صبح سرخ باز دمید از کجا کز آن
کار سیاه و شوم شب ظلم در هم است ؟
آری طلوع می کند هر دم به دل حسین
زان نور در تمامیِ ذرّات ِعالم است
گر خوانمش تجلّی رحمان بعید نیست
شوق شهادتی که به دل در محرّم است
در جلوگاه دوست که جای وجود نیست
دل های عاشقان همه با درد همدم است
جنّ و مَلَک که بر شهدا غبطه می خورند
گویی شهید ، اشرف اولاد آدم است
شمس سپهر عشق و شهادت بُوَد حسین
نه هر کسی شهید شود می شود حسین
@m_sehati
💐همنوا با گلوی علی اصغر(ع)
غروب است و دل کودکی بیپناه
به صحرا زده خیمۀ اشک و آه
یکی خیمهگه، در جوار جنون
که هوهوی باد است و پیغام خون
نوایش اگر هست، جز درد نیست
نمیرد اگر طفلِ دل، مَرد نیست
غروب است و صحرای آوارهگی
خدایا چه سازد ز بیچارهگی
غروب و غم و جادۀ اربعین
دلش از نواهای اصغر، حزین
غروب و غم و وادی بیکسی
غروب و غریبی و دلواپسی
دوباره شب و یاد گهوارهای
که خالی شد از بویِ مَهپارهای
یکی ماهی اما ز آبش جدا
که از تشنهگی میزند دست و پا
گلویش نیستانی از نالههاست
و گهواره، گلزارِ آلالههاست
دریغا فراتا دریغا فرات!
که از آتشت، ماهی تشنه، مات
دریغ از زلالی که کردی دریغ
از آن ماهی مانده در خون، غریق
تنش میتپد چون دل کفتری
ز تیر سه شعبه، ندارد پَری
هلا طفلِ گهوارۀ ظهرِ خون
کز آن تیر بران، شدی لالهگون
ذبیحِ عطشزارِ دست پدر
گلوپاره از سوز تیرِ سهپَر
هلا ساقیِ خشکرودِ فرات
چه حاصل ز بود و نبود فرات؟
عطش ماند و شط رفت و اصغر شکفت
گلش در پی داغ اکبر شکفت
همه مست خمخانۀ اصغریم
بلانوشِ پیمانۀ اصغریم
✅شاعر: م گیلانی
#مفاخرگیلان
🔰http://Eitaa.com/mafakheregilan
[به محمود دولتآبادی و مجوز گرفتن رمانش بعد از ده سال]
به کام اهل هنر روزگار باید و نیست
امید صبح در این شام تار باید و نیست
نهان به دامن نومیدیام چو تاریکی
که آفتابِ امید آشکار باید و نیست
به ساغری ز می ناب بیخودم گردان
که بر ثبات جهان اعتبار باید و نیست
چگونه زخمهٔ حسرت به ساز دل بزنم
که عمر شادی ما پایدار باید و نیست
همیشه حاصل روز و شبم پشیمانی است
فغان که تجربهْ آموزگار باید و نیست
مباد آنکه بدین شورهزار دل بندم
که باغ عمر مرا برگوبار باید و نیست
به کام دشمنم ای غم بسوز جان که دگر
به طبع دوست، وفا سازگار باید و نیست
دگر نمیدمد از باغ طبع «گلشن»، گل
دل خزانزدهام را بهار باید و نیست
#گلشن_کردستانی (۱۳۴۶). گنج غزل. به کوشش مهدی سهیلی. چاپ اول. تهران: سنایی. صفحهٔ ۶۶.
📚شعر معاصر ایران
@contemporaryiranianpoem
🔹 جعل یک غزل معاصر بنام #مهستی_گنجوی
در فغانم از دل دیر آشنای خویشتن
خو گرفتم همچو نی با ناله های خویشتن
جز غم و دردی که دارد دوستی ها با دلم
یار دلسوزی ندیدم در سرای خویشتن
.
.
.
غنچه ی پژمرده ای هستم که از کف داده ام
در بهار زندگی عطر و صفای خویشتن
همدمی دلسوز #تا نبود #مهستی را #چو شمع
خود بباید اشک ریزد در عزای خویشتن
#مهستی_بحرینی
1⃣ هر آشنا به شعر و ادبیات با یک بار خواندن و در اولین خوانش، زبان امروزین این غزل را متوجه می شود. انتساب این طرز سخن به شاعری از سده 6 هجری وصله ناچسبی است که تشخیص نادرستی آن سواد زیادی نمیخواهد و به وضوح از لابلای کلمات و ترکیبات آن قابل تشخیص است.
2⃣ این غزل نخستین بار در کتاب زنان سخنور در سال 1335 شمسی بنام مهستی گنجوی نقل شده است. البته با یک تغییر (تحریف) ظریف! و احتمالا به قصد کهن نمایی:
در مصرع اول از بیت آخر کلمه #چو تبدیل به #همچو شده تا تلفظ امروزی Mahasti بصورت کهن آن Mahsati خوانده شود!
همدمی دلسوز تا نبود مهستی را همچو شمع...
3⃣ اما با این تغییر، وزن مصراع اشکال پیدا کرده است. دومین اثری که این غزل در آن بنام مهستی ذکر شده دیوان مهستی گنجوی است. این بار با حذف حرف "تا" اشکال وزنی مصراع برطرف شده است:
همدمی دلسوز نبود مهستی را همچو شمع...
4⃣ هیچیک از دو اثر منبعی برای غزل ذکر نکرده اند. در سال 1349 در مجله ارمغان مقاله ای به قلم آقای محمدعلی جمالزاده در نقد دیوان مهستی چاپ شد که از انتساب این غزل اظهار شگفتی کرده و آن را غیر مستند خوانده بود. آقای طاهری گردآورنده دیوان مهستی در پاسخ نوشت: آقای سلیمی (مولف زنان سخنور) این غزل را از تذکره آفتاب عالمتاب نقل کرده اند.
5⃣ در تذکره آفتاب عالمتاب اثری از این غزل نیست و جز چند رباعی شعر دیگری بنام مهستی نیامده است.
ولی در صفحه 376 کتاب گنج غزل از آقای مهدی سهیلی چاپ سال 1346 این غزل بنام خانم مهستی بحرینی شاعر و مترجم معاصر ثبت شده است.
6⃣ به نظرم این شعر در اقتفای غزلی از مشفق کاشانی سروده شده که مطلع و مقطع آن چنین است:
ز آتش دل گریه سر کردم به پای خویشتن
سوختم چون شمع هر شب در هوای خویشتن
مشفقا دیگر گذشتم زان بت بیگانه خوی
خو گرفتم با دل دردآشنای خویشتن
#مهدی_دهقان
@parniyan7rang
این غزل از مولوی نیست و الحاقی است. نه اسلوب مولوی را دارد نه شورانگیزی کلمات او را. در هیچیک از سی و چند نسخۀ کهنی که برای تصحیح دیوان شمس فهرست کردهام این غزل نیامده است. در هیچ جُنگ کهنی نیز به نام مولوی نیامده است.
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایم گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
دیشب گله زلفش با باد همیکردم
گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
صد باد صبا این جا با سلسله میرقصند
این است حریف ای دل تا باد نپیمایی
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
ای درد توام درمان در بستر ناکامی
و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
زین دایره مینا خونین جگرم می ده
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد
شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی
#حافظ
خیلی متشکر از توجه دوبارۀ شما به بحث. شاید منظور شاعر از به غلط رفتن برق، این باشد که محل مورد نظر، قبلا سوخته است و نیازی به سوختن دوباره نیست و به همین دلیل تعبیر به سیه خانه کرده است . البته تشبیه تن به قفس، در شعر فارسی بیسابقه نیست :
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
.
دوستان بزرگوار
سلام و احترام مجدد
لطفا حقیر را در خواندن کلمهای که در خط دوم، دو بار آمده است، راهنمایی بفرمایید.
متن این است:
«لا شک با هرچه نشینی و با هرچه باشی، خوی او گیری. در کُه نگری، در تو .......... درآید از .............. او؛ در سبزه و گل نگری، تازگی درآید؛ زیرا همنشین ترا در عالم خویشتن کشد. و ازین رو است که قرآنخواندن دل را صاف کند؛ زیرا از انبیا یاد کنی و احوال ایشان، صورت انبیا بر روح تو جمع شود و همنشین شود».
از همه شما بزرگواران ممنونم
منظورم حضرتعالی نیست
منظور همان کانالی است که از عبارات دینی و مذهبی و محترم در قاب خود استفاده می کند.
✍️ نکتهٔ جالب این که یکی از دو غزل که بر سنگ مزار حافظ نقر شده است، از او نیست و جزو غزلهایی است که در نسخههای کهن وجود ندارد و بعدها توسط شیعه ای معتقد و شاید متعصب سروده شده و وارد نسخههای خطی دیوان حافظ شده است. غزلی در مدح امام هشتم با مطلع: ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش ... این گونه افزوده ها را هم می توان در زمرهٔ سانسورهای فرهنگی ادبی قرار داده و بررسی کرد؛ چراکه سانسور فقط مقولهٔ حذف را شامل نمیشود و گاهی برافزوده های شاهنامه و دیوان حافظ و جز اینها را هم در برمیگیرد.
🔸 روزگار جنون
خوش تر ز روزگار جنون روزگار نيست
نيكوتر از ديار محبت ديار نيست
آن سر كه نيست در ره پاكان عشق خاک
شايسته نشيمن دامان يار نيست
منصور نيست هر كه چو منصور پاى دار
اندر گذشتن از سر و جان پايدار نيست
سود و زيان عشق به حكم ضرورت است
ما را در اين معامله هيچ اختيار نيست
رو دل به عشق ده كه به ويرانگى كشد
شهرى كه در قلمرو اين شهريار نيست
آماجگاه تير هلاک ار شود چه باک
آن سينه كو ز ناوک عشقش فكار نيست
عاقل اگرچه عاقبت از جوى بگذرد
اما مسلم است كه ديوانهوار نيست
حکیم اسدالله قمشه ای، متخلص به دیوانه
در کمان بنهاد تیری حرمله
اوفتاد اندر ملائک غلغله
رست چون تیر از کمان شوم او
پر زنان بنشست بر حلقوم او
چون درید آن حلق، تیرجانگداز
سر ز بازوی یدالله کرد باز
تا کمان زه خورده، چرخ پیر را
کس ندیده دو نشان ،یک تیر را
تیر کز بازوی آن سرور گذشت
بر دل مجروح پیغمبر گذشت
نوک تیر و حلق طفل ناتوان
آسمانا واژگون بادت کمان!
شه کشید آن تیر و گفت ای داورم
داوری خواه از گروه کافرم
نیست این نوباوه پیغمبرت
از فصیل ناقه کمتر در برت
شه ببالا میفشاند آن خون پاک
قطره ای زان برنگشتی سوی خاک
بنگرید آن مرغ دست آموز عرش
که چسان در خون همی غلطد بفرش
این نگارین خون که دارد بوی طیب
تحفه ای سوی حبیب است از حبیب
در ربائید این نگار پاک را
پرده گلناری کنید افلاک را
در ربائید این گهرهای ثمین
که نیاید دانه ای زان ،بر زمین
قطره ای زین خون اگر ریزد بخاک
گردد عالم گیر طوفانِ هلاک
تیر خورده شاهباز دست شاه
کرد بر روی شه آسیمه نگاه
غنچه لب بر تبسّم باز کرد
در کنار باب خواب ناز کرد....
@bazmeghodsian
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com