@literature9
من گفتم:
آقای شاملو در جواب سوال نریمان شما به سادگی از نام ایرج و شعرها و تاثیر غیر قابل انکارش بر شعر همزمان خود و پس از او گذشتید!
شاملو گفت: ایرج میرزا یک چهره است، کاریش هم نمیشود کرد جلوش هم نمیشود ایستاد.
من همان اول گفتم که در اینگونه موارد صلاحیت قضاوت ندارم، ولی اولاً من نتوانستهام تاثیر زبان سهل و ممتنع او را در آثار شاعران پس از او تشخیص بدهم و از سوی دیگر ارتباط بریده شدهی شاعران پس از نیما با آنچه پیش از او شعر خوانده یا شناخته میشد و بهطور کلی ما را از مضامین و کلاً از کاربردهای شعر آن دوران جدا کرده است، به شخص بیعلاقهای از نوع من اجازه نداده شناخت خود را با شعر نامیده شدههایی از قبیل حکایت تصویر زن بیحجابی که بر سر در کاروانسرایی گچبری کردهاند! و به کلی با برداشت من از شعر ناهمخوان است به نحوی مشخص کنم. بله، من طنز جاندار ایرج را بسیار دوست میدارم و اعتراف میکنم که راحت ترین و غیرقابل تقلیدترین زبان سهل و ممتنع را سکه به نام خود کرده است ولی آنها را نه به عنوان شعر بلکه با عناوین ادبیات منظوم سیاسی، ادبیات عامه پسند ضدخرافی، ادبیات منظوم مبارزه با جهل و عناوین دیگری از این قبیل به حساب میآورم به کارش ارج میگذارم و شهامتش را میستایم و در دفاع از او در محدودههایی که عرض شد برایش یقه هم جر میدهم!
ولی شعر، نه.
تلقی من از شعر به کلی با این قضایا تفاوت میکند، زبانش میتواند برای طنزپردازان حالا تا سالهای درازی پس از این نمونههای بسیار آموزنده و کارآیند باشد، اروتیسمش هم جای ویژهی خودش را دارد و با خزعبلاتی از آن نوع که سوزنی سمرقندی ارائه میدهد مثقالی هفت صنار تفاوت میکند، ولی قضاوت درباره او دست کم از نظر من از این جلوتر نمیرود.
موضوع شعر جدیتر و حتی بگذار بگویم عبوس تر از این حرفها است.
نریمان گفت:
ولی از زبان خود شما شنیدم دربارهی طنز حافظ...
شاملو گفت: نریمان عزیز من!
اگر قولی را نقل میکنی لطفاً خلاصهاش نکن، آنچه من احتمالاً دربارهی این جنبه از هنر حافظ به زبان آوردهام حتماً طنز خالی نبوده و صفت «مرگبار» را هم با خودش داشته!
طنز حافظ چیزی ورای شوخی و مطایبه و ریشخند است طنزی است مرگبار.
من گفتم:
مگر میشود مشتاق شنیدن یک نمونهاش نباشیم ؟!
شاملو گفت:
چرا خودت تجربهاش نمیکنی؟
غزل با مطلع «دلم ربودهی* لولیوشی است شورانگیز» را نخواندهای؟
غزل «امروز شاه انجمن دلبران یکی است» را چطور؟
که اول فکر میکنید چه غزل نچسبی است و تا به بیت سومش نرسی مایه دستت نمیآید!
#یک_هفته_با_شاملو #مهدی_اخوان_لنگرودی #حافظ #ایرج_میرزا*در کتاب ربوده آمده است که رمیده صحیح است.
دلم رمیدهی لولیوَشی است شورانگیز
دروغْوعده و قَتّالوضع و رنگآمیز
فدای پیرهن چاکِ ماهرویان باد
هزار جامهی تقوی و خرقهی پرهیز
خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد
که تا ز خال تو خاکم شود عبیرآمیز
فرشته عشق نداند که چیست ایساقی
بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز
پیاله بر کفنم بند تا سحرگه حشر
به مِی ز دل ببرم هول روز رستاخیز
فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی
که جز ولای توام نیست هیچ دستآویز
بیا که هاتف میخانه دوش با من گفت
که در مقام رضا باش و از قضا مگریز
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز