رمان کوتاه دست بد
یک داستان پلیسی که در سال ۱۳۹۷ از جانب انتشارات نیماژ منتشر شد. این پنجمین اثر داستانی شهریار وقفیپور است که ده مرده و کتاب اعتیاد در شمار آثار پیشین او به شمار میایند
در باره نسخه دستنوشته کیانوری در نقد خاطرات انور خامه ای
در سال 83 مرحوم حجت الاسلام و المسلمین فاکر، تعدادی کتاب چاپی به کتابخانه ما اهدا کرد. یک اثر خطی هم که دستنوشته کیانوری دبیر کل حزب توده بود، در میان آنها بود. این دستنوشته، نقدی بود که آقای کیانوری بر خاطرات انور خامه ای [تازه درگذشته] در باره تحولات مربوط به حزب توده در میانه دهه بیست تا ملی شدن صنعت نفت نوشته بود. تاریخ یادداشت کیانوری 12 اردیبهشت سال 1365 است، یعنی وقتی که در زندان بوده و معلوم است که اینها را در زندان نوشته است.
یادداشت آقای کیانوری که عکس آن را هم (پایین) گذاشته ام، این است:
ضروری می دانم این نکته را یادآوری کنم که برای تهیه این نقد بر مطالب جلد سوم خاطرات آقای انور خامه ای به نام از انشعاب تا کودتا در قسمت مربوط به حکومت هژیر و علا و دکتر مصدق، کودتای 28 مرداد و بخش مربوط به افسانه طلا جز در موارد استثنایی که مربوط به خاطرات شخصی خودم است، به طور عمده از دو اثر گرانبهای رفیق گرانقدرم ف. م. جوانشیر یعنی: 1 ـ کتاب 28 مرداد تاریخ جنبش ملی کردن نفت ایران، 2 ـ افسانه طلا از انتشارات حزب توده ایران سال 1359 استفاده کرده ام. این را هم اضافه کنم که همراه بر نقل اسناد گردآوری شده در این دو اثر، در قسمت بسیار عمده، تحلیل هایی انجام شده در ارتباط با این اسناد را عینا و در موارد بسیار نادر با کمی اختصار در این نقد مورد استفاده قرار داده و نقل کرده ام. همچنین همان طور که در متن نوشته ام همیشه یادآوری کرده ام، از کتاب آقای جلال آل احمد به نام در خدمت و خیانت روشنفکران، به میزان کمی، برای نشان دادن چهره های واقعی دکتر مظفر بقایی و خلیل ملکی به عنوان خائنین فعال به جنبش ملی کردن نفت ایران، استفاده کرده ام. کیانوری 12 اردیبهشت 1365.
چنان که اشاره شد، این کتاب از سوی مرحوم آقای فاکر وقف کتابخانه تاریخ شد. عبارت ایشان با مهر «واقف محمدرضا فاکر» این است:
برای کتابخانه مرجع تقلید محبوب و موفق حضرت آیت الله العظمی سیستانی مد ظله العالی است با امضای ایشان و تاریخ 13/6/1383.
طبعا نسخه را به بنده خدا [رسول جعفریان] تحویل دادند که در کتابخانه تاریخ بگذارم.
سالها پیش تصویری از این کتاب را به دوستم آقای حقانی سپردم تا در موسسه مطالعات تاریخ معاصر چاپ کنند، اما تاکنون خبری از آن نشده است.
@jafarian1964
#تقویم_فرهنگی امروز، ۸ اُردیبهشت ۱۳۹۷
۲۹ سال پیش در چنین روزی در سال ۱۳۶۸، احسان طبری ـ پژوهشگر ـ درگذشت.
احسان طبری در سال ۱۲۹۵ در ساری به دنیا آمد. او دروس جدید و قدیم را آموخت و در مدت تحصیل در دانشکدهی حقوق، به فراگرفتن علوم ادبی و عربی پرداخت و با فلسفه و علوم عقلی آشنا شد. در جوانی به مارکسیسم گروید و در سال ۱۳۱۶ در میان گروه ۵۳ نفر به زندان رضا شاه افتاد و تا زمان تبعید رضا شاه، در زندان ماند.
طبری پس از آزادی از زندان در فعالیتهای حزب توده شرکت کرد، اما پس از ترور نافرجام محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۲۷ و اعلام غیر قانونی بودن حزب توده، به اعدام محکوم شد و ناگزیر به مسکو رفت. در مسکو پس از اتمام تحصیلات در آکادمی آن شهر، به مقام استادی رسید.
احسان طبری پس از ۹ سال اقامت در شوروی سابق، به آلمان شرقی رفت و دورهی آکادمیک علوم اجتماعی را گذراند و پس از دریافت دانشنامهی علمی، سالها در آن کشور به تدریس پرداخت. او با زبانهای عربی، روسی، آلمانی، انگلیسی، فرانسوی، ترکی آذری و ترکی استانبولی آشنایی داشت و تخصصش در زمینهی تاریخ، فلسفه و ادبیات بود. طبری در سال ۱۳۵۷، همزمان با اوجگیری قیام مردم و پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، پس از ۳۰ سال دوری از میهن، به ایران بازگشت و فعالیتهای سیاسی خود را با بازگشایی حزب توده از سر گرفت. در سال ۱۳۶۲، پس از کشف توطئههای متعدد این حزب علیه نظام اسلامی، فعالیت آن مغایر مصالح جمهوری اسلامی شناخته شد و احسان طبری همراه با کادر رهبری حزب توده، دستگیر شد و زندانی گردید. او در زندان به اشتباهات خود و حزبش اعتراف کرد و کتاب «کَژراهه» را در سال ۱۳۶۶ در این زمینه نوشت. او همچنین مشغول نگارش کتاب «آورندگان اندیشهی خطا»، در بررسی اندیشههای احمد کسروی، صادق هدایت و سید حسن تقیزاده بود که با مرگ وی ناتمام ماند.
احسان طبری هنگام مرگ در ۸ اُردیبهشت ۱۳۶۸، ۷۳ سال داشت. او از بزرگترین نظریهپردازان مارکسیسم در ایران و حتی جهان به شمار میرفت. احسان طبری از حافظه و استعداد شگرفی برخوردار بود و در زمینهی شعر کلاسیک و نو و داستان و رمان، تحقیقات فلسفی، بررسیهای لغوی و فرهنگ عامیانه و مسائل سیاسی و اجتماعی آگاهیهای عمیقی داشت.
@UT_Central_Library
بازنویسی و تنظیم: #آرش_امجدی
خلیل ملکی در سال ۱۲۸۰ در تبریز به دنیا آمد. در دوره دبیرستان به تهران رفت و در مدرسه فنی آلمانیها ثبت نام کرد. در زمان رضاشاه بورسیه دولتی برای تحصیل خارج از کشور را دریافت کرد و به همراه گروهی از دانشجویان، به آلمان رفت تا در رشته مهندسی شیمی تحصیل کند.
در آلمان به حلقهٔ کوچکی از دانشجویان چپگرای ایرانی به رهبری تقی ارانی پیوست اما قبل از اینکه مدرک دکترایش را بگیرد، بورس تحصیلیاش قطع شد. به ایران بازگشت و در دانشگاه تربیت معلم ثبت نام کرد. در همین دوره ارتباطش دیگربار با تقی ارانی برقرار شد. دیری نگذشت که پلیس همه یاران ارانی از جمله ملکی را دستگیر کرد. آنها "۵۳ نفر" بودند و با کتابی از بزرگ علوی مشهور شدند.
در ۱۳۲۰ پس از سقوط رضاشاه از زندان آزاد شد و به جامعهای پیوست که تازه داشت دموکراسی را تجربه میکرد. به استثنای دکتر ارانی که به طرز مشکوکی در زندان درگذشت، بسیاری از اعضای گروه ۵۳ نفر برای تشکیل حزب توده متحد شدند.
ملکی به حزب توده پیوست و به یکی از نظریه پردازان اصلی آن تبدیل شد اما کمی بعد با بخش اعظم کادر رهبری حزب دچار تنش شد. ملکی طرفدار استقلال بیشتر حزب نسبت به شوروی و توجه بیشتر به واقعیات ایران بود. این اختلافات در زمان بروز مسئله فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری پیشهوری به اوج خود رسید تا نهایتا ملکی در آذر ۱۳۲۶ حزب را ترک کرد و طرحی داد که منجر به بزرگترین انشعاب در حزب توده شد. حزب توده، ادعا کرد که ملکی از حزب "اخراج شده".
بعد از جدایی از حزب توده، حملات بی رحمانه و ترور شخصیت رادیو مسکو و ملازمان ایرانی آن، ملکی را دچار یأس شدید کرد. او تصمیم گرفت از عالم سیاست کنار رود و تا آستانه خودکشی نیز پیش رفت. پیروان ملکی از سال ۱۳۲۶ خود را حزب نیروی سوم میخواندند که امیدوار بود راهی متمایز از سرمایه داری آمریکایی و سوسیالیسم شوروی پیدا کند.
در ۱۳۲۹ با بالا گرفتن منازعات بر سر ملی کردن صنعت نفت، به تشویق جلال آلاحمد، به صحنه سیاست بازگشت. رابطه او با آل احمد باعث آشنایی و نزدیکیاش با مظفر بقایی شد. آنها سپس با هم حزب زحمتکشان ملت ایران را تأسیس کردند. برنامه آنها دفاع از دولت محمد مصدق و مبارزه با کمونیستها بود. اما پس از مدتی بقایی با مصدق دچار اختلافات فراوانی شد که به انشعاب ملکی و یارانش از حزب زحمتکشان منجر شد.
ملکی گرچه حامی مصدق بود اما او را مودبانه نقد میکرد. درست یک سال پیش از کودتای مرداد ۱۳۳۲ ملکی با ناکافی دانستن مبارزه با دشمن خارجی، مصدق را سرزنش کرد. او سقوط مصدق را در صورت تغییر ندادن سیاستهایش قطعی میدانست و با آنکه مخالف سرسخت بعضی از جنجالیترین تصمیمات مصدق بود، به او گفته بود که «من تا جهنم هم به دنبال شما میآیم».
پس از کودتای ۱۳۳۲ حدود دو سال زندانی شد. او مینویسد بدترین شکنجهها را نه از مأموران پلیس، که از اعضای حزب توده دید که او را دشمن عقیدتی خود میدانستند. بلافاصله پس از آزادی از زندان مطلبی طولانی نوشت علیه قرارداد نفتی که ایران قرار بود با کنسرسیوم شرکتهای نفتی غربی امضا کند.
ملکی در اواخر دهه ۳۰ تصمیم گرفت دوباره گروه سوسیالیستیاش را راهاندازی کند. او به مدت دو سال مخفیانه جلسات منظمی با اسدالله علم، داشت. این جلسات به ملاقات او با شاه انجامید که ملاقاتی بینتیجه بود اما به رقبای ملکی بهانه داد که او را بعنوان «عامل حکومت» مورد حمله قرار دهند.
در ۱۳۴۱ از اصلاحات شاه (انقلاب سفید) و اصلاحات ارضی به شکل ضمنی پشتیبانی کرد. طرحی که جدا از مخالفت شدید روحانیون تندرو، با محکومیت یا بیتوجهی حزب توده و جبهه ملی که از سالها پیش همان شعارها را میدادند، روبرو شده بود.
با مشاهده ناتوانی جنبش سکولار و ظهور آشکار رهبری روحانیون، در سال ۱۳۴۲ تصمیم به ترک ایران گرفت، به وین رفت و بعد از حدود یک سال و نیم به ایران برگشت؛ ولی بار دیگر دستگیر و به سه سال زندان محکوم شد. یک سال و نیم بعد ساواک به این نتیجه رسید که «اگر او در زندان بمیرد از او قهرمانی خواهند ساخت». به همین خاطر در مهر ۱۳۴۵ از زندان آزاد شد.
خلیل ملکی نهایتا در ۲۲ تیرماه ۱۳۴۸ درگذشت. گرچه وصیت کرده بود که در احمدآباد کنار مصدق دفن شود اما خواستش اجابت نشد و در قبرستان فیروز آبادی شهر ری دفن شد.
در باره نسخه دستنوشته کیانوری در نقد خاطرات انور خامه ای
در سال 83 مرحوم حجت الاسلام و المسلمین فاکر، تعدادی کتاب چاپی به کتابخانه ما اهدا کرد. یک اثر خطی هم که دستنوشته کیانوری دبیر کل حزب توده بود، در میان آنها بود. این دستنوشته، نقدی بود که آقای کیانوری بر خاطرات انور خامه ای [تازه درگذشته] در باره تحولات مربوط به حزب توده در میانه دهه بیست نوشته بود. تاریخ یادداشت کیانوری 12 اردیبهشت سال 1365 است، یعنی وقتی که در زندان بوده و معلوم است که اینها را در زندان نوشته است.
یادداشت آقای کیانوری که عکس آن را هم گذاشته ام، این است:
ضروری می دانم این نکته را یادآوری کنم که برای تهیه این نقد بر مطالب جلد سوم خاطرات آقای انور خامه ای به نام از انشعاب تا کودتا در قسمت مربوط به حکومت هژیر و علا و دکتر مصدق، کودتای 28 مرداد و بخش مربوط به افسانه طلا جز در موارد استثنایی که مربوط به خاطرات شخصی خودم است، به طور عمده از دو اثر گرانبهای رفیق گرانقدرم ف. م. جوانشیر یعنی: 1 ـ کتاب 28 مرداد تاریخ جنبش ملی کردن نفت ایران، 2 ـ افسانه طلا از انتشارات حزب توده ایران سال 1359 استفاده کرده ام. این را هم اضافه کنم که همراه بر نقل اسناد گردآوری شده در این دو اثر، در قسمت بسیار عمده، تحلیل هایی انجام شده در ارتباط با این اسناد را عینا و در موارد بسیار نادر با کمی اختصار در این نقد مورد استفاده قرار داده و نقل کرده ام. همچنین همان طور که در متن نوشته ام همیشه یادآوری کرده ام، از کتاب آقای جلال آل احمد بن نام در خدمت و خیانت روشنفکران، به میزان کمی، برای نشان دادن چهره های واقعی دکتر مظفر بقایی و خلیل ملکی به عنوان خائنین فعال به جنبش ملی کردن نفت ایران، استفاده کرده ام. کیانوری 12 اردیبهشت 1365.
چنان که اشاره شد، این کتاب از سوی مرحوم آقای فاکر وقف کتابخانه تاریخ شد. عبارت ایشان با مهر «واقف محمدرضا فاکر» این است:
برای کتابخانه مرجع تقلید محبوب و موفق حضرت آیت الله العظمی سیستانی مد ظله العالی است با امضای ایشان و تاریخ 13/6/1383.
طبعا نسخه را به بنده خدا [رسول جعفریان] تحویل دادند که در کتابخانه تاریخ بگذارم.
سالها پیش تصویری از این کتاب را به دوستم آقای حقانی سپردم تا چاپ کنند، اما تاکنون خبری از آن نشده است.
@jafarian1964
در باره نسخه دستنوشته کیانوری در نقد خاطرات انور خامه ای
در سال 83 مرحوم حجت الاسلام و المسلمین فاکر، تعدادی کتاب چاپی به کتابخانه ما اهدا کرد. یک اثر خطی هم که دستنوشته کیانوری دبیر کل حزب توده بود، در میان آنها بود. این دستنوشته، نقدی بود که آقای کیانوری بر خاطرات انور خامه ای [تازه درگذشته] در باره تحولات مربوط به حزب توده در میانه دهه بیست تا ملی شدن صنعت نفت نوشته بود. تاریخ یادداشت کیانوری 12 اردیبهشت سال 1365 است، یعنی وقتی که در زندان بوده و معلوم است که اینها را در زندان نوشته است.
یادداشت آقای کیانوری که عکس آن را هم (پایین) گذاشته ام، این است:
ضروری می دانم این نکته را یادآوری کنم که برای تهیه این نقد بر مطالب جلد سوم خاطرات آقای انور خامه ای به نام از انشعاب تا کودتا در قسمت مربوط به حکومت هژیر و علا و دکتر مصدق، کودتای 28 مرداد و بخش مربوط به افسانه طلا جز در موارد استثنایی که مربوط به خاطرات شخصی خودم است، به طور عمده از دو اثر گرانبهای رفیق گرانقدرم ف. م. جوانشیر یعنی: 1 ـ کتاب 28 مرداد تاریخ جنبش ملی کردن نفت ایران، 2 ـ افسانه طلا از انتشارات حزب توده ایران سال 1359 استفاده کرده ام. این را هم اضافه کنم که همراه بر نقل اسناد گردآوری شده در این دو اثر، در قسمت بسیار عمده، تحلیل هایی انجام شده در ارتباط با این اسناد را عینا و در موارد بسیار نادر با کمی اختصار در این نقد مورد استفاده قرار داده و نقل کرده ام. همچنین همان طور که در متن نوشته ام همیشه یادآوری کرده ام، از کتاب آقای جلال آل احمد به نام در خدمت و خیانت روشنفکران، به میزان کمی، برای نشان دادن چهره های واقعی دکتر مظفر بقایی و خلیل ملکی به عنوان خائنین فعال به جنبش ملی کردن نفت ایران، استفاده کرده ام. کیانوری 12 اردیبهشت 1365.
چنان که اشاره شد، این کتاب از سوی مرحوم آقای فاکر وقف کتابخانه تاریخ شد. عبارت ایشان با مهر «واقف محمدرضا فاکر» این است:
برای کتابخانه مرجع تقلید محبوب و موفق حضرت آیت الله العظمی سیستانی مد ظله العالی است با امضای ایشان و تاریخ 13/6/1383.
طبعا نسخه را به بنده خدا [رسول جعفریان] تحویل دادند که در کتابخانه تاریخ بگذارم.
سالها پیش تصویری از این کتاب را به دوستم آقای حقانی سپردم تا در موسسه مطالعات تاریخ معاصر چاپ کنند، اما تاکنون خبری از آن نشده است.
@jafarian1964
عباس شهریاری مرد هزار چهره ساواک!
او درابتدا از مخالفان حکومت شاه و یکی از گردانندگان اعتصاب پالایشگاه نفت آبادان در سال ۱۳۳۰ بود که منجر به اخراجش از پالایشگاه نفت آبادان شد، در همان سال جذب حزب توده شد و پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به زندان افتاد، در سال ۱۳۳۴ شبکه کارگران ایرانی در کویت را سازماندهی کرد، او از سال ۱۳۴۲ به خدمت ساواک درآمد و به شناسایی فعالان کمونیست به ساواک کمک می نمود. پس از اینکه ساواکی بودن او لو رفت، پنهان شد و در ۱۴ اسفند سال ۱۳۵۳، توسط فداییان خلق با اصابت ۱۰ گلوله کشته شد و پس از کشته شدن، فداییان خلق سه گلوله به مغزش زدند و عملیات را به پایان رساندند.
@tasavirtarikhi
معمایی بنام کودتای قطبزاده- شریعتمداری
زمانی که کتاب «کودتای نوژه» را، برای انتشار در دهه فجر ۱۳۶۷، کار کردم قصد داشتم آن را به اولین کتاب از مجموعهای بدل کنم با عنوان کلی «انقلاب اسلامی و توطئه در دهه نخستین». به این دلیل عنوان فوق بر روی جلد و در شناسنامه کتاب درج شد. طبق طرح من «کودتای قطبزاده- شریعتمداری» باید به دومین کتاب از این مجموعه بدل میشد. اسنادی در اختیارم قرار نگرفت و مجموعه به همان کتاب «کودتای نوژه» محدود شد.
در روزهای اخیر مستند سه قسمتی آقای محمود عظیمایی را درباره زندگی و مرگ صادق قطبزاده با دقت دیدم که در روزهای ۲۰ و ۲۱ و ۲۲ بهمن ۱۳۹۸ از بیبیسی فارسی پخش شد.
این مستند شخصیت قطبزاده را بسیار خوب نشان میدهد و تصور میکنم نیازی به تفسیر من ندارد. قطبزاده همین بود که نشان داده شد. سرخوردگیاش نیز عجیب نبود. کسانی از این جنس که پیش از انقلاب فعال بودند، این توهم را داشتند که انقلاب کار آنان بود و کسی مثل قطبزاده، با آن روحیات که مستند به خوبی نشان داده، عجیب نبود اگر به چنین رفتارهای احمقانه و ماجراجویانه دست زند.
سخنان قطبزاده در دادگاه (قسمت سوم مستند) روشن میکند که فکر کودتا را دو سرهنگی که با او تماس گرفتند به وی القا کردند. این دو نفر، که در بازجویی قطبزاده به او گفته شد نظامیان سلطنتطلب بوده و دستگیر شدهاند، درواقع دو عضو سازمان نظامی حزب توده، سرهنگ بیژن کبیری و سرهنگ هوشنگ عطاریان، بودند. علت صلاحیت دادگاه انقلاب ارتش، به ریاست آقای ریشهری، برای رسیدگی به پرونده قطبزاده همین حضور نظامیان در پرونده بود؛ نظامیانی که درواقع مأموران نفوذی حاکم شرع انقلاب ارتش بوده و طبعاً در جلسات دادگاه غایب بودند.
این کودتا چقدر جدی بود؟ اگر سرهنگ کبیری خود را به قطبزاده نزدیک نکرده و او را تحریک نکرده بود، و قدرت ادعایی سازمان کودتاچی موهومش را به رخ او نکشیده بود، آیا به فکر کودتا میافتاد؟ اگر نبود امکانات موهومی که آقایان ریشهری و کبیری برای کودتا در اختیار قطبزاده قرار دادند آیا اصولاً میشد از پدیدهای بنام «کودتای قطبزاده- شریعتمداری» نام برد؟ نقش آقای شریعتمداری چه بود؟ آیا تلاش کردند که او را نیز بنحوی به کودتای موهوم وصل کنند؟ چرا و با چه انگیزهای؟ اینها پرسشهای بسیار مهم تاریخی است که برای شناخت تحولات پسین جامعه ایران اهمیت فراوان دارد.
کمتر از پنج ماه بعد، در ۱۷ بهمن ۱۳۶۱، کیانوری و حدود چهل تن از اعضای رهبری و کادرهای حزب توده دستگیر شدند. در اردیبهشت ۱۳۶۲ حزب توده غیرقانونی شد و سایر اعضای رهبری آن و نیز اعضای سازمان نظامی و مخفی حزب توده، از جمله کبیری و عطاریان، دستگیر شدند. سرهنگ بیژن کبیری و هوشنگ عطاریان در ۸ و ۶ اسفند ۱۳۶۲ و بخش عمده اعضای رهبری و کادرهای حزب توده در تابستان ۱۳۶۷ اعدام شدند.
@abdollahshahbazi
◀️نقش #نفوذ #حزب #توده در اعدام های انقلابی!
🔸پس از پیروزی انقلاب، از میان گروههای عمده دخیل در انقلاب یعنی حزب توده و سازمان مجاهدین خلق، اولی تمام قد در رفراندوم شرکت کرد و به جمهوری اسلامی رأی آری داد اما گروه دوم گرچه بطور مشروط آری گفت و بواسطه و رابطه مرحوم سید احمد خمینی دیدار و مذاکراتی با مرحوم امام خمینی داشت اما دیری نپایید که علم مخالفت فکری و سپس مبارزه مسلحانه را برافراشت. حزب توده اما ابراز وفاداری کرد و توانست با مهره چینی نیروهای خویش در پرتو همین وفاداری تاکتیکی، دربرخی مراکزبه ویژه مراکز قضایی و امنیتی تأثیر گذارباشد که به عقیده نگارنده نمی توان از فرضیه وجود هم اکنونی آنان در برخی تصمیم گیری با احتیاط برخورد نکرد.
🔸یکم. دکتر #کیانوری دبیر اول حزب توده، پس از سی سال دوری از ایران در سال 1358 به ایران بازگشت. وی که به امپریالیسم می تازد از لفظ امام خمینی برای بنیان گذار جمهوری اسلامی یاد کرده ارتش را استعمار زده می نامد که تارو پودش برای منافع امپریالیزم بافته شده و باید هر چه زودتر تصفییه شود. وی از دادگاههای انقلاب دفاع کرده می گوید: این ها انقلاب ایران را سربلند کردند.(کیهان، 27/ 1/ 1358)
🔸دوم. سپهبد خلبان شاپور #آذربرزین که بنابر گزارش خود، از سوی مرحوم #بازرگان به عنوان مشاور دعوت به کار می شود از بازداشت نا بهنگامش پس از مدتی می گوید و اضافه می کند پس از چهار ماه زندان با وساطت مرحوم بازرگان نزد آیت الله خمینی، آزاد می شود. به گفته وی آقای #آذری قمی پس از بازجویی فرمالیته ای، گفت: آزادی بروی، اما اگر کسی تعارفت کرد که با ماشین تو را برساند سوار نشو چرا که هر کسی را ما آزاد می کنیم توده ای ها دوباره می گیرند و می برند می کشند!(فرماندهی و نافرمانی، تاریخ شفاهی، حسین دهباشی، ج2، ص372)
🔸سوم. آقای محمد محمدی #ری #شهری مدتی دادستان دادگاههای انقلاب ارتش بود وی در اعدام تعدادی از نظامیان نقش اصلی را داشت اما وی دست راستی داشت به نام سرهنگ #بیژن #کبیری. وی چنان جای خود را باز کرده بود که اگر قرار بود اجتهاد شرط وزیر اطلاعات نباشد، قطعا #وزیر #اطلاعات می شد یا یکی از معاونت های مهم این وزارتخانه. نقش مهم و اساسی و مهم وی در اعدام نظامیان را بیش از همه باید از آقای ری شهری پرسید اما همین اندازه باید گفت کبیری در اعدام قطب زاده نقش اساسی را ایفا کرد. بیژن کبیری عضو شاخه نظامی حزب توده ایران بود!(نشریه رمز عبور شماره16)
🔺حزب توده بعدا منحل و فعالیت های علنی آن ممنوع شد و امثال کیانوری و ناخدا افضلی بازداشت شدند؛ دومی اعدام شد و احسان طبری در زندان یا جای دیگر کتاب کژراهه را نوشت! اما مهره های آن حزب متصل به شوروی، در پست های کلیدی کار خود را کردند و با اعدام بسیاری از نظامیان کارکشته بویژه خلبانان وطن پرست، ضربه مهمی به ارکان ارتش زدند که در زمان جنگ خلأ آنان مشهود بود.
🌈۲۵ بهمن ۱۳۳۰، فداییان اسلام دکتر حسین فاطمی را ترور کردند!
بیست وپنجم بهمن ماه ۱۳۳۰ است. دکتر حسین فاطمی سخنرانی خود را بر برمزار روزنامه نگار شهید محمد مسعود، مدیر روزنامه "مرد امروز" آغاز می کند. او از نزدیک ترین دوستان حسین فاطمی بوده است. هنوز چند کلمه نگفته است که ناگهان صدای گلوله ای سخنانش را قطع و او را نقش بر زمین می کند. ضارب، جوانی ۱۶ ساله عضو گروه فدائیان اسلام به نام "محمد مهدی عبد خدایی" است. عبد خدایی دربارهٔ این ترور میگوید:
«به محض اینکه ماشه اسلحه را کشیدم، اسلحه را بر زمین انداختم. در آن زمان گودرزی نامی بود که در تجریش جگر میفروخت و بهش میگفتند «عباس جیگرکی» که خم میشود و اسلحه را برمیدارد که مردم به سمتش هجوم میبرند و او را میزنند. من در تمام این صحنهها حاضر بودم چون کسی باورش نمیشد که یک نوجوان ۱۵ ساله با کلت کمری دکتر فاطمی را زده باشد... ایستادم و تکبیر گفتم. پس از این بود که جمعیت به طرف من برگشتند.»
چند تن از نزدیکان دکتر فاطمی، از جمله محمد علی سفری، نصرالله شیفته و.. او را شتابان به بیمارستان رساندند. دکتر فاطمی در خودرو، با لبخندی به اطرافیانش گفت: دیدید بالاخره انگلیسیها مرا کشتند... و بعد افزود: چه زنده بمانم و چه نمانم، تقاضای من این است که "باختر امروز" به همین سبک و روش و شیوه انتشار یابد. نگذارید این چراغ را که به خون دل روشن نگه داشته ام خاموش شود.
زخمی به بیمارستان نجمیه منتقل و عمل شد. مشخص شد گلوله فقط به رودۀ بزرگ او آسیب رسانده است. وی سرانجام حدود ساعت ۹ شب به هوش آمد و توانست چند کلمهای صحبت کند و با خنده گفت مثل اینکه انگلیسیها در تیراندازی هم ناشی هستند. ضمناً وی در بیمارستان هم با سوختگی شدید ماهیچۀ پا مواجه شد که آن هم ناراحتی او را تشدید کرد.. آثار این گلوله، حتی پس از رفتن به آلمان و انجام عمل جراحی، همچنان در بدنش باقی ماند و تا آخر عمرکوتاهش او را آزار داد.
در ماه های آغازین نخست وزیری مصدق، نواب صفوی و گروهی از یارانش دستگیر شدند. فداییان، این دستگیری را اعلام جنگ «دولت بی دین مصدق» به خویشتن دانستند و تاوان این دستگیری را هم شادروان فاطمی پرداخت. غلامحسین واحدی که اینک در غیاب نواب، رهبری فدائیان را در دست داشت با صلاح ید یکی از نزدیکان سید ضیاء الدین طباطبایی، محمد مهدی عبد خدایی را که در آن هنگام چهارده یا پانزده ساله بود، به کشتن فاطمی گمارد. به گفته فلسفی، شش روز پیش از ترور نافرجام فاطمی، واحدی از راه تلفن با او تماس گرفت و از او خواست که ملاقاتی را با فاطمی در دفتر او ترتیب دهد تا به زعم او از این فرصت برای ترور فاطمی بهره ببرند اما او نپذیرفت.
فاطمی چند روز پس از انتخابش به نمایندگی مجلس هفدهم از تهران، بر گور محمد مسعود تیر خورد. اگرچه کشته نشد، اما تا پایان زندگی کوتاهش، از زخم این ترور نافرجام در رنج بود. این گفته فاطمی که «دیدید که انگلیسی ها بالاخره مرا کشتند...»، چندان هم دور از حقیقت نبود. به گفته مهدی عراقی هفت تیر را ابراهیم صرافان که از وابستگان به سید ضیاء و از اعضای پیشین حزب رعد بود و «روی واحدی نفوذ داشت»، دراختیار فداییان گذاشت.
بی بی سی با چنان شتاب و شادمانی این خبر را پخش کرده بود که از پی آمد نافرجام ترور خبرنداده بود و گمان گوینده، این بود که فاطمی را کشته اند.
جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ - سرهنگ غلامرضا نجاتی، ص ۹۱
قلم و سیاست- محمد علی سفری- ص ۵۷۶-۵۸۱
فداییان اسلام و سودای حکومت اسلامی، محمد امینی
🍃🌸 گذشته چراغ راه آینده...
🆔 @historyguidingfuture
۲۱ سال گذشت
عوامل ترور شهید صیاد چه شدند؟
۲۱ سال پیش در ۲۱ فروردین ۱۳۷۸سرلشکر علی صیاد شیرازی ازفرماندهان عالیرتبه نیروهای مسلح درمقابل منزلش ودرمقابل دیدگان فرزندش که کلاس سوم دبیرستان بود ،ترور و به شهادت رسید.
عامل ترور ،لباس نارنجی رفتگران شهرداری پوشیده بود.
نکته قابل تامل این است که این «رفتگر قلابی» باید از بابت گشت شهرداری و حتی رفتگر محل خیالش راحت بوده باشد. چون ممکن است با ورود رفتگر واقعی به صحنه و اعتراضش، تمام سناریو بهم بریزد.
از طرف دیگر قاعدتا این فرد روزهای قبل آنجا مشغول بوده به عنوان رفتگر و وضعیت را سنجیده و ...
۷۰ روز بعد از شهادت ایشان یعنی یکم تیرماه ۱۳۷۸،علی یونسی وزیر اطلاعات در گفتگویی با رسانه ها خبر از”دستگیری قاتلان شهید صیاد شیرازی داد ''.دقت شود ازدستگیری قاتلان ونه شناسایی انها.
علی یونسی حتی خبر از “اعترافات مهم قاتلین “شهید صیاد داد.البته سرنوشت واسامی این ''قاتلان دستگیرشده'' پس از گذشت ۲۰ سال هنوز مشخص نشده است.
فرزند شهید صیادشیرازی یازده سال پس از مصاحبه علی یونسی، درمصاحبه ای که درتاریخ ۱۹فروردین ۱۳۸۹درتابناک به نقل ازپایگاه اینترنتی قربانیان ترور منتشرشده درباره پیگیری پرونده ترور ایشان می گوید:
«در مورد پیگیری پرونده ایشان چه مراحلی توسط خانواده، وکلای شما و دولت طی شده است؟
در حال حاضر پرونده ترور شهید صیاد شیرازی در حال بررسی است و بنده نیز به عنوان شاکی و شاهد دنبال این کار هستم و همه نهادهای قضایی از جمله قوه قضائیه،زحمت کشیدهاند.
در حال حاضر این پرونده به فضای بینالمللی و در یک دادگاه بیطرف در کشور فرانسه پیگیر میشود و طرح دعوا و شکایت خانواده را مطرح کردم و چگونگی به وقوع پیوستن را هم برای مسئولان این دادگاه شرح دادم و اسناد و مدارکی را در اختیار آنها گذاشتم ولی همچنان نتیجه قطعی برای بیان حاصل نشده است.»
درادامه ازایشان درباره برخورد و حرفهایش با قاتل شهید درصورت مواجه می گوید:
«اگر روزی با ضارب شهید صیاد شیرازی مواجه شوید چه حرفهایی میزنید؟
ما همین روحیهای که امروز داریم، در همان روز هم تلاش میکنیم با روحیه تعقل از این فرد اهدافش را سوال کنیم و از رفتارهای غیرمنطقی خودداری خواهیم کرد و تنها به دنبال اجرای حکم قانون شرع و اسلام مانند امروز خواهیم بود و اینگونه برخورد کردن اشتباهات فرد را به وی متذکر میشود.»(۱)
براساس مصاحبه فرزند شهید صیادو سایر شواهد ،مشخص شده که قاتلان کماکان دستگیرنشده اند و خبر دستگیری قاتلین در یکم تیرماه ۱۳۷۸ توسط علی یونسی حقیقت نداشته است.
احمدرضا پوردستان فرمانده سابق نیروی زمینی ارتش در سال ۹۴ در مطلبی اورده است:
«در تمام این سالهای پس از عملیات مرصاد، سازمان مجاهدین خلق به شهید صیاد دسترسی داشت، اما نه تنها علیه ایشان، بلکه هیچ عملیاتی را با هدف انتقام از کسانی که در عملیات مرصاد شرکت داشتند، انجام نداد.
زیرا رفتار این سازمان تحت کنترل عراق بود و صدام به دنبال اقدام امنیتی در ایران نبود. با این توضیح، ترور شهید صیاد از سوی منافقین، ارتباط مستقیم با نقش ایشان در عملیات مرصاد نداشت.
برابر اسنادی که با دستگیری عامل ترور شهید صیاد و بعدها با سقوط صدام به دست آمد، اقدام منافقین برای ترور شهید صیاد، سفارش صدام و در واکنش به اقدامی بود که با ترور فرزند وی «عدی» صورت گرفت.»(۲)
برخلاف آنچه امیرپوردستان بیان نموده،براساس مستندات و شواهد،تاکنون عامل ترور دستگیر نشده است. به فرض هم که دستگیر شده باشد، چه کسی بوده است؟ چرا خبری به این اهمیت رسانه ای نشده است؟
در انتها ایشان اورده است “براساس اسنادی که با دستگیری عامل ترور به دست آمد، سفارش صدام بود و...”
یعنی عامل ترور نامه دستور صدام و استخبارات و...را هنگام ترور به همراه داشته است ؟ عجیب نیست؟اگر چنین اسنادی به دست آمده چرا منتشر نشده است؟ این حرفها اصلا منطقی نیست. بنظر می رسد اطلاعات غلط در اختیار ایشان قرار داده اند.
هم چنین در سالهای اخیر ادعا شده است زهره قائمی که در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۳۹۲ در حمله به پادگان اشرف به هلاکت رسید، مسول عملیات ترور و به شهادت رساندن صیاد شیرازی بوده است.
اولا می دانیم فرد ترور کننده که لباس رفتگرهای شهرداری را پوشیده بوده مرد بوده است، ثانیا در صورتی که ادعا شود او طراح و فرمانده عملیات بوده است، باید مشخص شود از کجا به این موضوع رسیده اند؟ آیا تیم ترور دستگیر شده تا اعتراف کرده باشد که زهره قائمی مسول عملیات بوده است؟ اگر تیم ترور دستگیر و اعتراف نموده اند، اسامی آنها چرا تا کنون اعلام نشده است؟ سرنوشت آنها چه شده است ؟
براساس مصاحبه فرزند شهید صیادو سایر شواهد ،مشخص شده که قاتلان کماکان دستگیرنشده اند و خبر دستگیری قاتلین در یکم تیرماه ۱۳۷۸ توسط علی یونسی و احمدرضا پوردستان حقیقت نداشته است.
📌شوروی در انتخاب سران حزب توده نقش داشت؟
🔹اخیرا «اندیشکده وودرو ویلسون» ۳۱ سند وزارت امنیت آلمان شرقی (اشتازی) را در مورد فعالیتهای کمونیستی و ضدکمونیستی در ایران در دهههای۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ منتشر کرده که عمدتا متمرکز بر حزب توده است. در یکی از این اسناد خبر مربوط به تعیین اعضای اصلی و کادر رهبری حزب توده در آستانه انقلاب را شرح میدهد. این سند که در ابتدای آن نوشته شده «نسخهای از گزارش خبرچین رضا» به جلسه روز یکشنبه اول بهمن ۱۳۵۷ در لیپزیگ اشاره میکند که در آن احسان طبری، عضو اجرائی کمیته مرکزی حزب توده گفته بود: «روز ۱۵، ۱۶ و ۱۷ ژانویه مدیران اجرایی کمیته مرکزی حزب توده در لیپزیگ با هم دیدار کردند. موضوع نشست مسئله رهبری حزب توده در ایران بود.»
🔹طبری تأکید کرده بود که «رفیق غلام دانشیان، عضو اجرایی کمیته مرکزی حزب توده از شوروی یک پیشنهاد داشت.» او بعد از جلسه اعضای اجرائی کمیته مرکزی حزب توده، پیشنهاد کرده بود: «بهجای رفیق ایرج اسکندری، نورالدین کیانوری، دبیر کمیته مرکزی حزب توده در ایران به عنوان دبیر اول کمیته مرکزی حزب توده ایران معرفی شود. جعفر میزانی، عضو اجرائی کمیته مرکزی حزب توده ایران، منوچهر بهزادی، عضو اجرائی کمیته مرکزی حزب توده ایران و انوشیروان ابراهیمی، عضو اجرائی حزب دموکرات کمیته مرکزی آذربایجان به عنوان دبیران کمیته مرکزی حزب توده ایران معرفی شوند.» بنا بر گفته طبری در همان جلسه غلام دانشیان قبلا درباره پیشنهادش با مقامات حزب کمونیست شوروی صحبت کرد و آنها او را تأیید کرده بودند. با همین مقدمه اعضای حاضر در آن جلسه اعلام کردند: «ما اعضای کمیته مرکزی حزب توده ایران پیشنهاد رفیق غلام دانشیان را بدون بحث تأیید میکنیم.»/ روزنامه شرق
http://tarikhirani.ir/fa/news/8429
@tarikhirani
#روزنامه_کودتا راهنمای ملت (بسوی آینده) 5 مرداد 1332
روزنامه راهنمای ملت یا در واقع بسوی آینده نشریه حزب توده بود که با توجه به ممنوعیت فعالین رسمی حزب توده با عناوین مختلفی به چاپ میرسید اما کاملا مشخص بود که نشریه حزب توده بوده است. مواضع حزب توده در آن روزها در راستای انتقاد شدید از دربار، امریکا و انگلیس بود و در کنار آن دکتر مصدق و دولتش را نیز مورد انتقاد قرار میداد. @mohammadmosaddegh
📌حزب توده و شوروی: جاسوسی یا دلسپردگی؟
✍️یادداشتی از اتابک فتحاللهزاده، نویسنده کتابهای خانه دائی یوسف، در ماگادان کسی پیر نمیشود و اجاق سرد همسایه در «تاریخ ایرانی»
🔹شاید یکی از سؤالهای اساسی این باشد که حزب توده ایران افزون بر وابستگی ایدئولوژیک تا چه حد آلوده به کارهای جاسوسی با اتحاد جماهیر شوروی بوده است؟ چگونه میتوان در درستی و یا نادرستی پدیده جاسوسی ایران منصفانه داوری کرد؟
🔹در آن سالهای اولیه، همکاری با ارگانهای امنیتی شوروی برای آرمانگرایان ایرانی غرورآفرین و به نوعی مبارزه انقلابی محسوب میشد. آنان هرگز فکر نمیکردند که علیه کشور خود جاسوسی میکنند و در فکر آنان هرگز نمیگنجید که رفقای پرچمدار انترناسیونالیسم از آنان سوءاستفاده میکنند.
🔹اگر بر سر موضوع خبررسانی و جاسوسی رهبری حزب توده ایران از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ نظری بیندازیم، تا زمان کنونی هیچ داده و یا سند و یا روایت قابل اعتمادی نیست که نشان دهد کمیته مرکزی و یا هیات اجرائیه حزب توده ایران به طور سازمانیافته و یا شبکهای به کار جاسوسی برای شوروی مشغول بوده شده باشد. البته این بدین معنا نیست که افرادی از تربیتیافتگان دوران کمینترنی، از جمله شبکه عبدالصمد کامبخش و یا اشخاصی خارج از تشکیلات رسمی حزب توده ایران که ملغمهای از اعتقاد و جاسوسی بود به کار جاسوسی مشغول نبودند. اما این همکاریها را نمیتوان به کلیت حزب توده ایران عمومیت داد.
🔹باری، از زمان تشکیل حزب توده ایران تا فروپاشی شوروی تاکنون هیچ رد و نشانی نیست که ارگانهای امنیتی شوروی با صلاحدید و تحت نظر رضا رادمنش و ایرج اسکندری به همکاری اطلاعاتی و جاسوسی برای کا.گ.ب تن داده باشند، برخلاف کیانوری و فرخ نگهدار که بدون اطلاع کمیته مرکزی، خودسرانه شبکه مخفی تشکیل بودند. رادمنش و ایرج اسکندری هر ایرادی داشتند در بدترین شرایط طی ۴۰ سال در مهاجرت به چنین همکاریهایی تن ندادند.
🔹آن کاری که رادمنش و اسکندری در دوران مهاجرت انجام نداده بودند، این بار نورالدین کیانوری پس از انقلاب در ایران با تشکیل شبکه مخفی، بخشی از تشکیلات حزب توده را به طور خودسرانه برای دادن اطلاعات در اختیار کا.گ.ب گذاشت. بنا به روایت شاهدان آگاه از جمله شاندرمنی، بابک امیرخسروی، ناصر زربخت، یوسف حمزهلو، آذر نور و بسیاری از بازیگران فداکار حزب توده شهادت میدهند که نه تنها اکثریت کمیته مرکزی و هیات اجرائیه حزب توده از اعمال مخفیانه کیانوری بیخبر بودند بلکه ۹۹ درصد اعضای حزب توده حتی روحشان هم از جاسوسبازیهای کیانوری خبر نداشتند. با این حساب چگونه میتوان تاریخ پر از فرازونشیب حزب توده ایران را در کلیت و تمامیت به جاسوسی متهم کرد؟
shorturl.at/mnAI1
http://tarikhirani.ir/fa/news/8495
@tarikhirani
#روزنامه_کودتا صفحه اول شجاعت 28 مرداد 1332
شجاعت روزنامه حزب توده با انتشار خبر دقیق و شگفتانگیز کودتای غریبالوقوع امروز به چاپ رسیده است. انتشار مطالب این شماره بی هیچ تردیدی نشان از نفوذ افسران تودهای در ارتش داشت.
این شماره برای اولین بار در فضای مجازی منتشر میشود.
نسخه کامل و با کیفیت روزنامه در پایین آمده است.
@mohammadmosaddegh
#روزنامه_کودتا شجاعت 28 مرداد 1332
شجاعت روزنامه حزب توده با انتشار خبر دقیق و شگفتانگیز کودتای غریبالوقوع امروز به چاپ رسیده است. انتشار مطالب این شماره بی هیچ تردیدی نشان از نفوذ افسران تودهای در ارتش داشت.
این شماره برای اولین بار در فضای مجازی منتشر میشود.
نسخه کامل و با کیفیت روزنامه
@mohammadmosaddegh
استاد دانشگاه جنگ:علی رزم آرا
هنگامی که سپهبد فرانسوا ژرژ ژاندر فرانسوی (به فرانسوی: François-Georges Gendre) دانشگاه جنگ را در ایران بنیان نهاد علی رزمآرا به معاونت وی منصوب شد و به سمت استادی رسید. وی که تاکتیک، نقشهخوانی و جغرافیای نظامی تدریس میکرد طی سال ۱۳۱۸ پس از نوزده سال خدمت به درجهٔ سرتیپی رسید و به عضویت شورای عالی نظام برگزیده شد. اما هیچگاه نتوانست پست بالاتری در ارتش عهدهدار شود، علت آن نیز وجود پروندهای در دادسرای ارتش بود که رزمآرا را متهم به عدم اجرای حکم اعدام یکی از عشایر میکرد.
در شهریور ۱۳۲۰، که نیروهای متفقین به ایران حمله کردند، او در شورای عالی جنگ در حضور رضا شاه ترک مخاصمه را توصیه کرد. پس از فروپاشی ارتش، در مهر ۱۳۲۰ به فرماندهی لشکر یک در تهران برگزیده شد و آن را دوباره سازمان داد. منبع :حاج علی سپهبد رزم آرا و منابع دیگر
⭕️رمزگشایی از قتل منصور؛ ترور مؤتلفه، خطای پزشکی یا توطئه ساواک؟
🔹حزب موتلفه اسلامی هرساله در آستانه ۲۶ خرداد یاد شهدای خود و «عاملان ترور انقلابی منصور، عامل پذیرش کاپیتولاسیون» در اول بهمن ۴۳ را گرامی میدارد و معتقد است: «شهادت یاران موتلفه در سال ۴۴ آغازی بر راه جهاد و شهادت بود.» اما در سال ۹۰، دبیر وقت سرویس حوادث روزنامه «کیهان» در یادداشتی که در روزنامه «اعتماد» نوشت، علت مرگ منصور را یک راز تاریخی دانست که همچنان در پس پرده اسرار پنهان مانده است.
🔹بلوری در کتاب خاطراتش نوشته که رئیس پزشکی قانونی آن زمان تائید کرد نخستوزیر بر اثر شلیک گلولههای محمد بخارایی کشته نشده، بلکه عامل دیگری سبب مرگ او بوده است.
🔹 همسر منصور تصمیم گرفت یکی از جراحان برجسته فرانسوی به نام پروفسور «سیگار» را به تهران بیاورد تا وظیفه جراحی بیمار را برعهده بگیرد، اما امیرعیاس هویدا مخالفت کرد و به توصیه او دکتر منوچهر شاهقلی، وزیر بهداری، به سرپرستی تیم جراحان ایرانی انتخاب شد.
🔹سرانجام منصور پس از شش روز، نیمههای شب در بیمارستان جان سپرد. پس از مرگش، شورای پزشکی که به دستور هویدا تشکیل شده بود، در گزارشی نوشت وقتی منصور را به بیمارستان انتقال دادند، آثار مرگ در وجودش پیدا بود و برای نجاتش کاری نمیشد کرد! هویدا هم این نظریه شورا را تائید کرد و قرار شد جنازه نخستوزیر هرچه زودتر دفن شود.
🔹در صورتجلسه پزشکان قانونی تاکید شده بود معاینات جسد و کالبدشکافی نشان داده گلولههای شلیکزده به مرگ منصور منجر نشدهاند، بلکه اشتباه تیم پزشکان در جراحی سر مضروب بیمار باعث خونریزی مغزی و به مرگ او منجر شده است.
🔹پزشک فرانسوی معالج منصور که تهران را به اعتراض ترک کرده بود، ادعا کرد که منصور در واقع دو بار ترور شده؛ بار نخست به دست ضاربین در خیابان و بار دوم به دست طبیبان در بیمارستان.
🔹به نوشته عباس میلانی، همسر منصور پس از مرگ شوهرش به این نتیجه رسید که قتل او نتیجه یک توطئه بود. برای مدتی حتی بر این باور بود که خود دولت در این کار دستی داشت. پنج سال پس از مرگ منصور، هویدا به نصیری رو کرد و گفت: «تیمسار، هر وقت نوبت رفتن ما شد، بفرمایید خودمان میرویم. آنچه را که با منصور کردید با ما نکنید.»
https://cutt.ly/mj8jKhU
http://tarikhirani.ir/fa/news/8593
@tarikhirani
🎥
فیلم مستند
" دختر فرمانفرما "
ساخته محمد حسن دامن زن
این مستند نگاهی دارد به زندگی مریم فیروز، از زبان خودش.
مریم فیروز دختر عبدالحسین میرزای فرمانفرما و نتیجه عباس میرزا، حاکم، وزیر و رئیس الوزرای معروف دوره قاجار و دختر دایی محمد مصدق بوده است. شاید هم بهتر است که گفته شود مریم میرزا، رییس کمیته زنان حزب توده و همسر نورالدین کیانوری دبیر اول حزب توده بوده است.
عملکرد حزب توده در ایران موافقان و منتقدان بسیاری داشته و دارد. اما نام مریم فیروز برای خیلی ها یادآور همه خاطرات تاریخ معاصر ایران هست. از دوران مصدق تا انقلاب .
او بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، مخفی شد و بعد از چهار سال به خارج از ایران گریخته ، در زمان حکومت پهلوی به صورت غیابی به اعدام محکوم شد. او همرا ه با نورالدین کیانوری همسرش در آلمان شرقی سابق ماند تا ۲۶ سال بعد که انقلاب شد و به ایران برگشت. حزب توده در سال های اول انقلاب از حکومت جمهوری اسلامی دفاع می کرد، اما در سال ۱۳۶۱ روابط این حزب با نظام حکومتی ایران تیره شد .
مریم فیروز سال ۱۳۸۶ چند ماه بعد از تهیه این فیلم در سن ۹۵ سالگی درگذشت.
.
کافه نادری📽🎼📖 @Naderi4
#روزنامه_کودتا صفحه اول شجاعت (بسوی آینده) 25 مرداد 1332
بدون شک دست اولترین اطلاعاتِ وقایع کودتای شب گذشته را روزنامه شجاعت (بسوی آینده) که متعلق به حزب توده است روایت میکند. دقت این روایت به اطلاعاتی باز میگردد که سازمان نظامی افسران حزب توده این اطلاعات را از اقدامات کودتاچیان مخابره میکردند.
نسخه کامل و با کیفیت روزنامه در پایین آمده است.
@mohammadmosaddegh
برای نخستینبار منتشر میشود:
صوت دادگاه ناخدا افضلی، فرمانده نیروی دریایی ارتش و نفوذی حزب توده
🔹آذرماه ۱۳۶۲، هفت ماه از دستگیری شبکه مخفی نظامی حزب توده در اردیبهشتماه میگذشت که دادگاه آنها آغاز شد. ضربه اردیبهشتماه، نتیجه و پیامدِ ضربهی اول اطلاعات سپاه در بهمن ماه ۱۳۶۱ بود که سران حزب و تعدادی از اعضای اصلی حزب دستگیر شده بودند. مهمترین خروجی اطلاعات بدستآمده از بازجوییهای ضربه اول، وجود شبکه جاسوسی حزب در نهادهای مختلف بود که به نام «تشکیلات مخفی» شناخته میشد.
🔹این تشکیلات از دو بخش نظامی و غیرنظامی تشکیل میشد و محمدمهدی پرتوی که در تشکیلات حزب به نام «خسرو» شناخته میشد آن را هدایت میکرد. اطلاعات این تشکیلات در اختیار کیانوری دبیرکل حزب و با معرفی او، در اختیار رابطین کا.گ.ب و جی.آر.یو (سازمان اطلاعات نظامی شوروی) قرار داده میشد. با توجه به این اطلاعات بود که در جریان ضربه دوم، علاوه بر برخی سران حزب که در ضربه اول دستگیر نشده بودند، اغلب بازداشتیها، اعضای تشکیلات مخفی از جمله صد نظامی بودند.
🔹مهمترین فرد دستگیر شده در این جریان، ناخدا افضلی است که از خرداد سال ۱۳۵۹ فرماندهی نیروی دریایی ارتش را بر عهده داشت. در جریان بازجوییها مشخص میشود افضلی، از بهار ۱۳۵۸ یعنی زمانی که معاون نیروی دریایی بوده، جذب تشکیلات مخفی حزب شده است.
🔹در دوران فرماندهی افضلی دسترسی نهادهای اطلاعاتی شوروی به اطلاعات تا رده به کلی سری نظامی ایران بالا رفت. افضلی هم در دیدارهای نوبهای خود با رابط تشکیلات مخفی، سخاوتمندانه هرآنچه داشت ارائه میداد. از اخبار مربوط به جبهه و جنگ و مباحث شورای عالی دفاع و خریدهای نظامی ایران تا شنیدههایش از معادلات و محافل سیاسی و سطح بالای کشور.
🔹نیمهی آذرماه ۱۳۶۲ دادگاه رسیدگی به پرونده شبکه نظامی حزب توده به ریاست حجتالاسلام ریشهری با رسیدگی به پرونده افضلی آغاز به کار کرد. دادگاه، ایستگاه پایانی بود، چرا که هم افضلی به عنوان منبع، هم پرتوی به عنوان رئیس تشکیلات مخفی و هم رابط بین آنها، اطلاعات خود را در اختیار مقامات امنیتی گذاشته بودند و همهی ابعاد پرونده روشن بود. علاوه بر اینها، کیانوری نیز درباره افضلی و اهمیت اطلاعاتش برای حزب و شوروی، اعترافات خوب و دقیقی داشت.
🔹افضلی در دادگاه خیلی سعی کرد از آنچه انجام داده بود، فرار کند یا به نوعی آن را توجیه کند و حتی بغضش هم ترکید، اما حقیقت روشنتر از آن بود که قابل انکار یا توجیه باشد. او اسفندماه همان سال همراه با تعدادی دیگر از جاسوسان شبکه نظامی حزب توده اعدام شد.
🔹موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، در سالگرد برگزاری دادگاه شبکه نظامی حزب توده؛ برای نخستین بار بخشی از صوت جلسه دادگاه ناخدا افضلی و متن آن را به عنوان سندی از تاریخ انقلاب اسلامی منتشر میکند.
📄برای شنیدن فایل باکیفیت و متن کامل آن اینـــــجا را ببینید
Psri_ir
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com