#خوشنویسی
#محمدعلی_عطار هروی
#خط_ثلث کوفی
?پرســـ❓ــش و پاسـ?ــــــخ مهــــــدوے
?پرسش:
✅در #شب_قدر چه کنیم تا بیشتر مورد توجه و عنایت امام مهدی(عج) قرار بگیریم❓
? پاسخ:
✍...بایدخواسته و حاجت خود در #شب_قدر را به خواسته و حاجت امام عصر(عج) در شب قدر نزدیک کنیم.
?یه نوجوان شاید در شب قدر از خدا یک دوچرخه بخواد...
?شاید یه جوان از خدا موتور سیکلت بخواد.
?بعضی بزرگسال ها از خدا
ماشین میخاند.
بعضی همسر.
بعضی پول.
?حال افرادی که خواسته های بزرگ دارند به خواسته فردی که از خدا دوچرخه میخاد کمتر توجه میکنند.
اما افرادی هستند که حاجت خیلی بزرگی دارند یعنی #فرج امام زمان"عج"
? این افراد خواسته شون مطابق و مشابه خواسته امام عصر هست یعنی #فرج یعنی #ظهور
↩️همه این نوع افراد میدونند اگه خواسته اونها که ظهور هست محقق بشه خواسته سایر گروههای پایین تر هم برآورده میشه.
? به راستی ما تو کدوم دسته هستیم❓
?دوچرخه میخایم.
?خونه میخایم.
?پول میخایم.
? یا #ظهور را میخواهیم❓
⚡️دنیای بدون فقر
☄دنیای بدون ظلم
⚡️دنیای سراسر عدالت
☄دنیای برابری و برادری
?پس بدونیم برای اینکه تحت عنایت ویژه امام عصر(عج) در #شب_قدر قرار بگیریم حاجت ما باید مطابق با حاجت حضرت در شب قدر باشه یعنی #فرج و #ظهور حضرت
????پس بیایید همگی در راس همه حوائج خود از صمیم قلب فرج حضرت بقیه الله(عج)را ازخداوند بخواهیم که قطعا سایر حوائج ما در پیرو اون بدست میاد.
?ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ الفَرَج?
?بحق حضرت زینب کبری(س)?
#پرسش_و_پاسخ_مهدوی
ا___________________
?????????
@Farhange_Mahdaviat
روزه گرفتن گل و سرو
در مورد نحوة انعکاس ماه رمضان در شعر فارسي، پرونده قطوري ميتوان ترتيب داد. اما مجال اين يادداشت، به اندازة نقل چند رباعي طنزآميز از شاعران قديم بيش نيست.
راغب اصفهاني در محاضرات خود آورده است: گبري بر زبان نام اسلام آورد و ماه رمضان برسيد. به گوشهاي تاريک پنهان شد و روزه ميخورد. يکي از يارانش او را بديد، گفت: آري در چه کاري؟ گفت: کسي را اين روز مباد که مراست؛ از شومي و بدبختي، نان خود پنهان ميخورم (نوادر، 348). حکايت اين تازه مسلمان، مرا به ياد رباعيي از سراجالدين قمري شاعر خوشمشرب آملي، متوفي 625 هجري، انداخت (ديوان سراجالدين قمري، 580):
خيل رمضان گرفت پيرامَن ما
و افکند کمند روزه در گردن ما
مي خوردن ما بُد آشکارا ديروز
و امروز، نهان شدهست نان خوردن ما!
ازرقي هروي، شاعر قرن پنجم هجري (465 ق)، به معشوق خود توصيه کرده که روزه نگيرد. زيرا روزه بر گُل و سرو واجب نيست (ديوان ازرقي، برگ 35):
اي گلرخ سرو قامت، اي مايه ناز
بر تو ز نماز و روزه، رنجي است دراز
چندين به نماز و روزه تن را مگداز
بر گُل نبود روزه و بر سرو نماز!
فتواي شاعرانه ازرقي، فاقد وجاهت شرعي است. فلذا، شاعر ناشناسي که هم نگران روزه گرفتن معشوق خود بوده و هم معتقد به مباني شرع، کفاره روزه نگرفتن معشوق را بر گردن گرفته است (سفينه کهن رباعيات، 149):
شرح غم تو به صد عبارت بدهم
ور جان خواهي، به يک اشارت بدهم
از روزه اگر تن ترا رنج رسد
تو روزه بخور که من کفارت بدهم!
اما روزه علاوه بر همه دستاوردهاي معنوي براي مؤمنين، باعث تناسب اندام و حُسن مهتابي پريرويان هم ميشود. به همين خاطر، يکي از شاعران قديم ما، بر خلاف اغلب همصنفان خود، سپاسگزار ماه رمضان هم هست (نزهة المجالس، 442):
رخ را ز براي دلفروزي داري
غمزه ز براي سينهسوزي داري
تا روزه گرفتهاي، نکوتر شدهاي
اي ماه! ز روزه نيز روزي داري!
البته، دست و دلبازي شاعران در روزه گرفتن، بيشتر شامل حال ديگران ميشود تا خودشان. ميزان اشتياق شاعران را به روزهداري، از اين رباعي شمس گنجهآي ميتوان دانست (سفينه کهن رباعيات، 149):
اي روزه! اگر عمر عزيزي، به سر آي
وي قدر! اگر مرگ تويي، زودتر آي
گر خود اجلي مرا، تو اي عيد برس
ور جان تويي، اي هلال شوّال، بر آي!
اين يادداشت را با مطايبة ديگري از راغب اصفهاني به پايان ميبريم: روز دوم شوّال، قلندري را ديدند دلتنگ نشسته. گفتند: چرا دلتنگي؟ گفت: اينک به ماه رمضان آينده، يک روز نزديک شديم! (نوادر، 346).
●●
"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
امروز آقایی در ایمیلی به من ایراد گرفت که شما چطور عبارات نجاشی و ابن الغضائری را درباره نسخه مورد نظر آقای مددی در اینجا و در پاسختان مد نظر قرار نداده اید. مقصود او این عبارات نجاشی بود: كتاب يرويه القميّون خاصّة عن ابنه عليّ عن الرضا (عليه السلام) فيه نظر. و نیز در جای دیگر همو می نویسد: وروى عن أخويه عن أبيهما.
وذكر أحمد بن الحسين رحمه الله أنه رأى نسخة أخرجها أبو جعفر بن بابويه وقال: حدثنا محمد بن إبراهيم بن إسحاق الطالقاني قال: حدثنا أحمد بن محمد بن سعيد قال: حدثنا علي بن الحسن بن فضال عن أبيه عن الرضا [عليه السلام]، ولا يعرف الكوفيون هذه النسخة ولا رويت من غير هذا الطريق.
پاسخ: آنچه نجاشی و ابن الغضائری ابراز کرده اند درباره نسخه ای است معین که آن را شیخ صدوق از طالقانی و او از ابن عقده روایت می کرده. ایراد هم به دلیل این است که ابن فضال پسر از برادارانش از پدر روایت می کرده و نه مستقیم. این نسخه خاص در اصل قمی نبوده بلکه آن را ابن عقده در سنت کوفی خود روایت می کرده. طالقانی و شیخ صدوق جاعل و یا مسئول این متن نبوده اند. ابن عقده در سنت جارودی کوفه آن را روایت می کرده منتهی امامیه کوفه از آن بی اطلاع بوده اند. دلیل سوء ظن ابن غضائری هم همین است. منتهی شیخ صدوق به این متن اعتماد داشته است. سببش هم این بوده که روایات دیگری از ابن فضال پسر به نقل از پدر و او از امام رضا (ع) در ثبت روایی شیخ صدوق وجود داشته است. این روایات را عده ای غیر از طالقانی از ابن عقده روایت می کرده اند. تعدادی از این روایات با این سند ابن عقده اما با روایت اشخاص دیگری از ابن عقده و از جمله احمد بن الحسن القطان در آثار شیخ صدوق وجود دارد. آن روایات اصلاً معلوم نیست ربطی به نسخه مورد نظر ابن غضائری داشته باشد. آن نسخه مورد نظر نجاشی را طالقانی نقل می کند. آن روایات را هم که گفتم بدون احتساب ابن بابویه نمی توان قمی قلمداد کرد. شیخ صدوق با توجه به وجود روایات مشابه ابن عقده در این سنت خاص روایت از امام رضا در جاهای دیگر و از جمله به روایت اشخاصی غیر از طالقانی که ذکرش رفت به همه آنها اعتماد کرده است. برای او نسخه نسخه ای کوفی است. باید هم کوفی باشد. ابن عقده مسئول اصلی روایت این نسخه و روایات مشابه بوده است. در پژوهش درست تاریخی باید بدانیم که ریشه نسخه به کجا می رسد. ابن غضائری و نجاشی که می گویند این را قمیون نقل کرده اند منظورشان شیخ صدوق است اما ما برای ریشه یابی احادیث مهم آن است که بدانیم ریشه اصلی روایت به کجا می رود. ریشه اصلی به ابن عقده می رسد که کوفی است. منتهی چون نجاشی و ابن غضائری ظاهرا اطلاعی از وجود نسخه ها و یا روایات غیر از طریق طالقانی نداشته اند گمان برده اند که این نسخه نسخه وحیده ای بوده و چون شیخ صدوق آن را نقل کرده آن را طریقه قمیون نامیده اند. در حالی که شیخ صدوق می دانست که طریقه ابن عقده مشابهش دست غیر طالقانی هم بوده و لذا به روایات طالقانی و غیر او اعتماد کرده و آنها را در آثارش نقل کرده است.
خلاصه کنم: نخست اینکه معلوم نیست سند منقول از قطان ربطی به نسخه مورد اشاره نجاشی داشته باشد. ثانیاَ: قمی خواندن آن نسخه از سوی نجاشی تنها اشاره به شیخ صدوق است نه اشاره به اصل هویت نسخه که آن هم کوفی و لو به روایت ابن عقده در اوساط غیر امامی کوفه بوده است. شیخ صدوق این روایات را نه به عنوان سنتی قمی بلکه به عنوان سنتی کوفی به نقل از ابن عقده نقل کرده و این برای ما از لحاظ تاریخی مهم است. اگر کسی این نسخه را قمی بداند درست مثل این می ماند که همه کتاب من لا یحضره الفقیه و احادیث ابن بابویه را به دلیل روایت او قمی بدانیم.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
🔰 تنظیم خواب در ماه رمضان
🌙در ماه مبارک رمضان علاوه بر تغییر رژیم غذایی، در خواب و بیداری هم تغییرات زیادی ایجاد می شود! اگر بتوانیم خوابمان را با برنامه افطار و سحر و البته برنامه کاری مان تنظیم کنیم، راحت تر روزه داری خواهیم کرد و به هضم هم کمک کرده ایم!!!
🌛 البته شرایط زندگی و کار هر کس متفاوت است اما اگر این موارد را رعایت کنید اوضاع بهتری خواهید داشت :
🕓رعایت فاصله خواب و غذا خوردن: بلافاصله بعد سحری و افطار نخوابید و سعی کنید بعد سحر حداقل یک ساعت بیدار باشید و بعد کمی بخوابید. البته ترجیح این است که بعد سحری و طلوع آفتاب هم نخوابید ولی شاید همه نتوانند این کار را انجام بدهند!!
🌅نخوابیدن در هنگام غروب: آخر روز و دم افطار بدترین زمان برای خوابیدن است! بدن باید در این زمان بیدار باشد که دچار عارضه ناشی از امواج الکترومغناطیس جوی در این زمان نشود!
🌞محدود کردن خواب روز: یک ساعت بعد از سحری تا قبل از رفتن به سرکار در حد یک تا دو ساعت خواب قابل قبول است...خواب عصر هم در همین حد!! بیشتر از این مقدار خواب روز، کسالت و اختلال هضم ایجاد می کند.
🌚بهترین زمان خواب: یکی دوساعت بعد خوردن یک شام سبک یا تمام شدن افطاری...تا زمان سحری، بهترین زمان برای خوابیدن در این روزهاست.
🌟در #شبهای_قدر الگوی خواب شب و روز موقتا تغییر می کند ، در این ایام، شب زنده داران عزیز مراقب باشند که بلافاصله بعد خوردن سحری نخوابند و اگر بعد از سحر دیگه نمی توانند بیدار باشند، یک ساعت قبل اذان صبح سحری را بخورند که بتوانند بعد از نماز صبح راحت تر بخوابند.
🆔 @maktabtebeslami
ماه مبارک رمضان
امیدوارم علی گونه رفتار کنیم
نه فقط در حرف با عمل نشون بدیم شیعه علی علیه السلام هستیم
حواسمون ب نیازمندان که روزه داران واقعی هستن باشه
ان شاء الله، سر بلند و بقولی روسفید از این ماه بیرون بریم.
خواهش می کنم سر سفره افطار وسحری این حقیر رو هم در دعاهای زیباتون یاد کنید
اللهم عجل لولیک الفرج ❤️
داستانی از مردانگی منصور حلاج
منصور حلاج در ظهر رمضان، گذرش به کوی جذامیان افتاد! جذامیان به نهار مشغول بودند و به حلاج تعارف کردند. حلاج بر سر سفره نشست و چند لقمه بر دهان برد. جذامیان گفتند: دیگران بر سر سفره ما نمینشینند. حلاج گفت آنها روزه اند و سپس برخاست.
غروب، هنگام افطار حلاج گفت: خدایا روزه مرا قبول بفرما. شاگردان گفتند: استاد ما دیدیم که روزه شکستی! حلاج گفت:
ما مهمان خدا بودیم. روزه شکستیم ولی دل نشکستیم...
👌
بانوی مستجاب الدعوة
به مناسبت ولادت سیّده نفیسه (علیهاالسلام)
این روزها خیابان های قاهره، لبریز است از شوق و سرور، مردمانش همه در شادی و شور، می روند از رَه دور، به تماشای همان جا که بُوَد مضجع نور.
آری، قاهره را می گویم. این روزهایش پُر است از وجد و نشاط که در میلاد بانویی از بانوان اهل البیت علیهم السلام سر از پا نمی شناسند، و فوج فوج به زیارت مضجع نورانی حضرتش می آیند، طعام های لذیذ طبخ می کنند، و به همراه نوشیدنی های گوارا، توزیع می نمایند. اطراف این مکان مقدّس، مفروش به فرش های قیمتی، و آذین به چراغ های رنگارنگ شده است؛ جمعی از مردم در کُنجی نشسته اند و مشغول ابتهال خوانی و اناشید و سرودهای زیبا، جمعی دیگر مشغول اطعام و پذیرائی، جمعی دیگر به نماز و دعا و مناجات با خدای خویش مشغول، و مردمانی دیگر به مضجع آن حضرت متوسّل شده اند تا این وجیهه عابده را نزد پروردگار، شفیعِ حلّ مشکلات و دفع بلایا و بیماری هایشان نمایند، چرا که او در میان مصریان، به بانوی مستجاب الدّعوة اشتهار دارد.
بلی، این ایّام مصادف است با سالروز ولادت حضرت سیده نفیسه علیهاالسلام، و این شور و نشاط دوستداران اهل البیت علیهم السلام به همین خاطر است.
سیّده نفیسه در مثل همین ایّام، در سال 145، در مکّه متولّد شد. با توجه به اینکه ایشان از نوادگان امام حسن مجتبی علیه السلام بود در دامان خاندان رسالت علیهم السلام تربیت یافت، و شهره ی آفاق در عبادت و زهد و تقوا گردید.
وقتی که سیّده نفیسه به سن پانزده سالگی رسید، اسحاق مؤتمن فرزند حضرت امام جعفر صادق علیه السلام - که از اخیار و صلحا بوده است- از او خواستگاری نموده، و با هم ازدواج کردند.
در سال 193 هـ.ق، نفیسه خاتون علیهاالسلام پس از سال ها تحمّل رنج و زحمتی که خلفای جور بر اهل البیت علیهم السلام وارد کردند، راهی سرزمین قدس و سپس مصر گردید، و به علّت نفوذ کم عباسیان در آنجا، قصد اقامت نمود که مورد استقبال بسیار مردم مصر قرار گرفت، و سال های سال، ملجأ و مورد مراجعه دوستداران خاندان پیامبر علیهم السلام قرار داشت، و مردم، شاکر نعمت وجود ایشان بودند، در حدّی که وقتی پس از سال ها، ایشان قصد عزیمت از آنجا به حجاز را کردند، مردم مصر با اصرار، مانع این کار شدند که داستانش بسیار خواندنی و فرح بخش است.
سیّده نفیسه، روزهای مبارک عمرش را روزه دار بود، و مشغول ذکر و دعا، و شب ها را به تهجّد و راز و نیاز با معبود خویش به سر می کرد. وی حافظ کلّ قرآن بود، سی مرتبه به حجّ - که بیشترش با پای پیاده بود- مشرّف شد، قبری برای خود حفر کرده بود که شش هزار مرتبه قرآن را در آن ختم نموده، و دارای کرامات بسیار و مشهوری بود که ذکر آنها، هرگز در این مختصر نمی گنجد، که برای تبرّک و تیمّن، دو نمونه کوتاه از آن را ذکر می کنیم:
«از آن جمله این که حکایت کردهاند که وقتی در زمان سیّده نفیسه، از آب نیل کاسته شد، مردم به خدمت او رفتند و خواستار شدند تا مشکل حلّ شود. آن حضرت، مقنعه خود را به ایشان داد تا آن را در دریا بیفکنند، و به برکت آن، عنایتی از طرف خداوند تبارک و تعالی شود.
اهالی مصر نیز به فرموده نفیسه خاتون، آن را به رود نیل انداختند که از برکتش، آب نیل افزایش یافت، و بالا آمد و باعث سرور و شادمانی اهالی مصر شد.
یا اینکه حکایت می کنند: آن حضرت، وقتی پیرزنی از شدّت فقر، متاعش را برای فروش می برد و پرنده ای از آسمان آن را ربود، وقتی پیرزن به ایشان مراجعه می کند، آن حضرت دعایی برای حلّ مشکل پیرزن نمودند. بعد از لحظاتی، قومی وارد شده و گفتند: ما در حال غرق شدن بودیم که پرنده ای دستمال و شئ داخل آن را روی ما انداخت و به واسطه آن توانستیم نجات پیدا کنیم، و حال برای قدردانی 500 دینار خدمت شما آورده ایم. آن حضرت پول را به آن پیرزن داد.»
بالأخره آن حضرت که سال ها در عبادت و زهد و روزه و تهجّد، عمر شریفش را سپری کرد، در آخرین روز عمرشان در حال احتضار، هنگامی که از او خواستند روزه اش را افطار کند، افطار ننمود و فرمود: سالیان سال روزه گرفته ام تا در حال روزه داری خدای خویش را ملاقات کنم، و شما می گویید افطار کن! سپس شروع به تلاوت قرآن سوره انعام نمود، و وقتی که به آیه شریفه «لهم دار السّلام عند ربّهم» رسید، جان به جان آفرین تسلیم کرد.
✔️ ماه رمضان در زمانه قاجار🔻
🔸به جز مقدسینی که قبل از افطار راهی مسجد میشدند و آنها که دم صبح هم همین کار را میکردند، دسته سومی هم بودند که شب را به قمار صبح میکردند و میگفتند اگر به این سرگرمی مشغول نشوند، ناچارند بخوابند و روز دیگر خواب نمیروند و روزه برای آنها مشکل خواهد شد.
این دسته بیشتر اعیان زادگان بودند ولی در هر حال روزه را می گرفتند، چون اگر نمیگرفتند،درخانه خودشان هم، جا نداشتند.
🔸 مرحوم «احمد منشور» میگفت با «برادرم موقر»در مجلس قمار تا صبح مشغول شدیم چون به سحری نرسیدیم روزه را خورده بعد به منزل آمدیم خبر روزه خوری ما زودتر از خودمان به منزل رسیده بود همینکه وارد شدیم مادرم از ما رو گرفت. چند روز با ما مثل جذامیها رفتار میکردند قدغن شده بود نوکرها به ما نزدیک شوند. غذایی اگر میآوردند، در اتاق میگذاشتد و فرار میکردند. ظرفهای غذای مارا علی حده در حضور ما کنار حوض، خاکمال میکردند تا بالاخره با وساطت برادر بزرگتر مارا توبه دادند و دوباره به عضویت خانه پذیرفتند.
🔸برای خوردن روزه نیاز بود که طبیبی تصدیق مرض بدهد، اطبای آن دوره حتا اطبای یهودی ولو برای روزه خوری هم احترام تصدیق خود را داشتند و تصدیق دروغ نمیدادند.
🔸..محال بود وقت افطار صدای فقیری از کوچه بلند شود و چندین نفر داوطلب به سمتش نروند. ...دراین ماه کار تعطیل میشد و مردم به عبادت مشغول میشدند . طلبکار، سر وقت بدهکار نمیرفت . ادارات دولتی باز بود اما کسی مراجعه نمیکرد. مرافعه شرعی در دفتر علما متوقف میشد . محصلین دیوانی به سراغ مطالبه بدهکاری نمیرفتند.
🔸 در خانهها کسی به نوکرها امر و نهی نمیکرد. اگر بنایی نیمهتمام بود صاحب کار، بیش از نصفِ روز کار نمیکشید اما اجرت روز کامل را میداد . خلاصه اینکه مردم در همه چیز رعایت یکدیگر را میکردند.
✔️شرح زندگانی من
تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه جلد اول/ نشر هرمس
عبدالله مستوفی
@sahandiranmehr
روزه آن نیست که همسایه ی ما می گیرد
یا که ارباب هوس ران شما می گیرد
روزه آن است که مسکین سحری ناخورده
با همان معده ی خالی ز غذا می گیرد
روزه آن نیست که این ماه به عنوان رژیم
مالک چاق شکم گنده ی ما می گیرد
روزه آن است که با پیکر بی بنیه ی خود
مفلسی از سر ایمان و صفا می گیرد
روزه آن نیست که چون مرد ریاکار گرفت
می کند اخم و چنان سگ پر و پا می گیرد
روزه آن است که هر باربر گرسنه ای
زیر بار غم و اندوه و بلا می گیرد
روزه آن نیست که آقای خبیث الوکلا
یا که سرکار خسیس الوزرا می گیرد
روزه آن است که بی رنگ و ریا در همه حال
مرد زحمت کش بی برگ و نوا می گیرد
روزه آن است که گیرد ز سر صدق فقیر
وز بسی خرجی افطار عزا می گیرد
#ابوالقاسم_حالت
https://t.me/DivankadeAdabFarsi
🖌 تراژدی غربت و انزوای استاد نجیب مایل هروی 😔😔
استاد #نجیب_مایل_هروی حداقل در میان فارسیزبان به سبب خدماتی که به فرهنگ ادبیعرفانی ایران انجام داده، چهرۀ شناخته شدهای است و بینیاز از معرفی. همین چندی قبل بود که کتابخانۀ ملی، پاسداشتی تدارک دیده بود و کتابی نیز این اواخر در تقدیر از مقام علمی ایشان در ایران به چاپ رسید. اما شاعر گفته است و سخنش اینجا خوب مصداق دارد که "سرشک از رخم پاک کردن چه حاصل/ تو کاری بکن کز دلم خون نیاید".
دو روز قبل شنیدم که حال استاد مساعد نیست؛ البته حال ایشان سالهاست که مساعد نیست. حداقل از روزی که از خراسان به تهران آمده، من کم و بیش در جریان احوال پریشان ایشان هستم. تنهایی و بیکاری و بیماری فرزند ناتوان و نامساعدی بخت و بسیار امور گفتنی و ناگفتنی دیگر، از جمله عواملی است که هر انسان جان سختی را به ستوه میآورد، چه رسد که آن شخص طبع لطیف و زودرنج استاد مایل هروی باشد. کسی که تمام هستیش را روی فرهنگ ایرانی اسلامی گذاشته و به همین دلیل از یار و دیار بریده ولی میبیند که همزبانان و همسلکانش به درد و دریغهای ایشان نه تنها بیتوجهند که بسیاری از همینها، خود، علت رنج و الم مضاعف ایشان می باشند.
القصه رفتم به دیدنش. شنیده و دیده بودم که استاد، در را بر روی خویش و بیگانه بسته و تمام منافذ و مجاری خانه را که بوی بیرونیان و آدمیزادگان را به مشامش برساند مسدود کرده. ولی با این وجود بعد از کلی اصرار و ابرام در را گشود. توصیف وضع پیرمرد برای من سخت است و اگر واقعیت را بخواهید از پرده پندار تعارف بیرون بیاییم، به هیچ چیزی شبیهتر از کارتنخوابهای تهرانی نیست. نوعی اضطراب و ترس بر وجودش مستولی است. نه حوصله پخت و پز دارد و نه دل و دماغ شستن و روفتن خانه. به قول معروف نه روی ستیز با زندگی و نه پای گریز از آن. به قول مولانا: بیش از این گر شرح گویم ابلهیست.
میدانم که شأن استاد مایل هروی و طبع بلند ایشان از تشریح این وضع به همین مقدار نیز آزرده است. آنچه گفته شد نیز به مسئولیت خودم بود.
با یکایک دوستانش تماس گرفتم هریک از گوشهای فرا رفتند و انگار تهران امروز دمشق عصر شیخ سعدی است یا نه دور نرویم، دمشق همین رزوهاست که خشکسالی مهر و عاطفه در آن چنان است که ریشههای عشق و دوستی را خشکانده است و "کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را. نگه جز پیش پا را دید نتواند که سرما سخت سوزان است".
خلاصۀ کلام اینکه زندگی این روزهای استاد مایل هروی عبرت بزرگ تاریخ و فرهنگ ایرانی اسلامی است. باید به حال این پیرمرد فکری شود و الا تقدیر و تجلیل از ایشان، مضحکۀ بزرگ روزگار خواهد شد.
#محمدابراهیم_شریعتی 🌾🌾
@bagh_saeb
🔴ناگفتههایی در مورد استاد بزرگ نجیب مایل هروی
🔷بخش نخست:
🔹استاد هروی نه روانی است و نه توهمی!
در ۱۳۹۴ یک زمستان تمام همصحبت استاد مایل هروی بودم. آن زمان اوضاعش خیلی بهتر از حالا بود. استاد نگفتههایی را برایم گفت که فاش کردن آن نه به نفع من است و نه هم به نفع استاد. ولی اکنون که میبینم برای استاد بدتر ازین نمیشود که کارش از تهران از خانهی شخصی خودش و سروکار داشتن با کتاب و کتابت به کنج شفاخانهای در مشهد کشیده شده باشد. با این حال برای من هم فرقی ندارد که این نبشته چه زیانی را حوالهام میکند.
انگیزهی نوشتن این سطور، خزعبلاتیست که آقای ابراهیم شریعتی به خورد رسانهها داده و با آه و واویلا سر دادن خواسته خودش را دایهی مهربانتر از مادر نشان بدهد.
نگارهای را که میبینید برای نخستین بار توسط آقای شریعتی به گروههای تلگرامی فارورد شده بود. من در کانال وطن فارسی پایین آن به گونهی اشاره نوشتم: «دوسه سال پیش که یک زمستان تمام با استاد همصحبت بودم، استاد میگفت: هرچه میکشم از دست فلانیهاست، که در این جمع فلانیها متاسفانه برخی از فرهگیان افغانستانی مقیم ایران هم شامل بودند. وقتی استاد به نام آنان میرسید با ترحم از ایشان یاد میکرد و میگفت: دست خودشان نیست مجبورند، طابع امرند.
خداوند استاد را نگهدارد و سلامتی عنایت کند.»
اکنون باید گوشهی ازین معما را باز کرده و بگویم که یکی ازین فلانیها خود جناب محمدابراهیم شریعتی مسوول محترم نشر عرفان است. یکبار با استاد مایل گرم صحبت بودیم که با مناسبت یا بیمناسبت نامی از شریعتی رفت. استاد سکوت کرد و رفتارش دگرگونه شد. گفت اگر درآغاز میدانستم که از دوستان شریعتی هستی در را به رویت باز نمیکردم. به زحمت توانستم استاد را قانع کنم که بنده هیچ دوستیای با آقای شریعتی ندارم، ایشان را صرف به عنوان یک فرهنگی میشناسم و چندباری اینجا و آنجا دیدهام. استاد با درد میگفت: آنچه شریعتی با من کرده است کمتر از مسوولین جمهوری اسلامی نیست.
حالا این کرده و نکردهها که چه بوده است و نبوده است بماند برای بعد. فقط همین اندازه کافیست که دانستیم که استاد و شریعتی با هم چگونه بودهاند.
از جملات قصار، این جمله را بسیار شنیدهام و خواندهام: «خائن خائف است».
و حالا دارم میبینم. آقای شریعتی برای هراس از آینده و فاش نشدن چگونگی رابطهی وی با استاد به دست و پای خویش افتاده و در صدد پیشگیری ازین واقعه است. او با تهمتهای «روانی بودن» و «توهمی شدن استاد هروی» خواسته از نوشتههای شبیه این سطور و فاش شدن یکسری موضوعات پیشگیری کند. طبیعیست که هیچگاه سخنان یک آدم روانی و توهمزا نمیتواند سند شود. و شریعتی با چنین جلوهدادن استاد هروی به خیال خود تیرش را به هدف زده است.
شریعتی پیش از غرقشدن دارد دستوپا میزند و این دستوپا زدن در خشکه طبیعیست که توجه دیگران را جلب میکند. آنچه در مورد شریعتی نوشتم صرف گوشهای از مطالبی بود که باید گفته میشد. میدانم کسانی به درستی این گفتهها خواهند تاخت. ولی شکر خدا هنوز استاد زنده است و با افسردگیهایی که دارد توانایی صحبت و پاسخدادن را دارد.
@T_Khorasani
🔴ناگفتههایی در مورد استاد بزرگ نجیب مایل هروی
🔷بخش دوم:
🔹اوضاع استاد در ایران و پیامشان به دکتر لطیف پدرام و دکتر محیالدین مهدی.
استاد هروی میگفت: «دوستان زیادی در اروپا و غرب دارم، بعضیهایشان وضعم را میدانستند و در صدد بیرون بردنم از ایران بودند. چندین بار برایم دعوتنامه فرستادند که متاسفانه مسوولین مانع خروجم از ایران شدند. من حتی نمیتوانم به کشور خودم برگردم. وقتی دوستان زنگ میزنند زیاد با آنان حرف نمیزنم و مطالب را تا میتوانیم پوشیده به هم میفهمانیم چون خطهای مربوط من شنود میشوند. استاد گفت دگر راه چاره نمانده است، هرگونه میشود باید ازینجا خارج شوم. مطمئنم به کشورهای دیگر نمیتوانم بروم چون نمیگذارند. صرف یک راه است، برگشتن به کشور و ساکنشدن در هرات، کابل و یا بلخ. و این امر نیز ممکن نیست جز با کمک دولتمردان کشورم.» استاد از چندتن از بزرگان دولتیمان نام برد که با ایشان دوستی داشته است. به شمول لطیف پدرام و گفت: «دیگران کاری نمیکنند. تنها کسی که هنوز عِرق فرهنگیاش اندکی باقیست پدرام است. به کابل برگرد و پیام مرا به پدرام برسان و از اوضاع و احوال من بگو.» گفتم چشم بین همین یکی دو روز برمیگردم و پیامتان را میبرم. در ضمن حرف دکتر محیالدین مهدی را من پیش کشیدم و گفتم جدا ازینکه دستی به دولت دارد، آدم رسیده، فرهنگی و اهل دانش است. چه صلاح میدانید با ایشان نیز در میان بگذارم. گفت اشکالی ندارد، مهم این است که بتوان کاری کرد.
آمدم کابل و راست رفتم سراغ دکتر پدرام. پس از یکی دو روز موفق به دیدنشان شدم. مهمانخانهی دفترش پر از مراجعین بود. به دکتر پیشنهاد کردم که در اتاق دیگری حرف بزنیم. تنهایی نشستیم و حدود نیمساعت حرف زدیم و آنچه را که باید میگفتم، گفتم. شمارههای تلفن و نشانی خانهی استاد هروی را در تهران برایشان دادم و ایشان جداً قول همکاری دادند و گفتند که دوستانم را در تهران هماهنگ کرده میفرستم سراغ استاد، شما نگران نباشید.
پس از آن سراغ دکتر مهدی را گرفتم، پس از یکی دو روز ایشان را در خانهیشان ملاقات کردم. پیش ازین نیز چندین بار در منزلشان با هم ملاقات داشتیم. تمام آنچه را به پدرام گفته بودم به ایشان نیز گفتم. دکتر مهدی نیز مثل پدرام قول همکاری داد.
پس از آن به استاد هروی زنگ زدم و به گونهی رمزی جریان را برایشان گذارش دادم و استاد سپاسگزاری کرد.
اکنون بیشتر از دو سال ازین قضیه میگذرد، اما تا کنون هیچیک ازین دو بزرگوار هیچکاری برای استاد نکردهاند. و این را مطمئنم که این دو وکیل و فرهنگی بزرگوارمان پس از استاد هروی ـ که خداوند سایهاش را از سرمان کم نکند ـ نخستین کسانی هستند که بیانیهی تاسف و تٲثر نشر خواهند کرد.
امیدوارم که این نوشته تلنگری باشد برای این دو بزرگوار، چون هنوز دیر نشده است.
dr. Latif pedram
Dr. muhaiuddin mahdi
🔷بخش سوم:
🔹سرنوشت کتابهای استاد چه خواهد شد؟
استاد مایل هروی کتابهایش را بیش از هرچیزی دوست داشت. چون نایابترین نسخههای خطی را در کتابخانهاش داشت. حتی در همان سال ۱۳۹۴ زمانی که برای یکماه به قم متواری شد نیز تمام کتابها را با خود برد، چون نگرانشان بود. استاد در قم در مجتمع طلابی که مربوط آقای شهرستانی بود، ساکن شدند. ولی پس از یکماه به دلایلی (همان دلایلی که سبب کوچشان از تهران به قم شد) که فعلا مجال پرداختن به آن نیست دوباره به منزل شخصیشان در تهران بازگشتند.
اکنون که استاد حال چندان خوبی ندارند و در مشهد در شفاخانه به سر میبرند. نمیدانم چه بلاهایی قرار است سر کتابخانهی استاد در تهران بیاید. به گفتهی خود استاد، برخی از آن نسخهها به ده پانزده میلیون تومن با هزینهی شخصی استاد خریده شده بود.
با درود
تهماسبی خراسانی
۳۰ تیر ۱۳۹۷
@T_Khorasani
⭕️ نجیب مایل هروی، پژوهشگر افغان، تابعیت ایرانی گرفت
به گفته مدیرکل امور اتباع خارجی استانداری خراسان رضوی روز پنجم مردادماه (۲۶ ژوئیه) نجیب مایل هروی، پژوهشگر و استاد زبان فارسی، "پس از خواندن سوگندنامه و انجام آزمون تابعیت" شهروندی ایران را دریافت کرد. محمدتقی هاشمی به خبرگزاری ایرنا گفت اسناد تابعیتی نجیب مایل هروی "در ماههای آینده" صادر خواهد شد. او افزود سند مالکیت آپارتمان و بیمه بازنشستگی نجیب مایل هروی نیز در دست پیگیری است.
اعطای تابعیت ایرانی به این محقق صاحبنام پس از آن صورت گرفت که فرزندش، شهاب مایل هروی، در اعتراض به عدم رسیدگی به وضعیت اقامتی پدرش، خرداد ماه امسال در مقابل نمایندگی وزارت خارجه جمهوری اسلامی در مشهد خودسوزی کرد.
انتشار تصاویر وی با سر و صورتی سوخته در شبکههای اجتماعی موجی از اعتراضها را از سوی کاربران ایرانی و افغان نسبت به تبعیض علیه افغانهای ساکن ایران بههمراه داشت. مایل هروی در بیست و دومین دوره جایزه کتاب سال ۹۳ نشان درجه یک هنری از ایران دریافت کرد.
🔻بیشتر بخوانید:
آخرین خبرهای دو شنبه ششم مرداد
@dw_farsi
داستانی از مردانگی منصور حلاج
منصور حلاج در ظهر رمضان، گذرش به کوی جذامیان افتاد! جذامیان به نهار مشغول بودند و به حلاج تعارف کردند. حلاج بر سر سفره نشست و چند لقمه بر دهان برد. جذامیان گفتند: دیگران بر سر سفره ما نمینشینند. حلاج گفت آنها روزه اند و سپس برخاست.
غروب، هنگام افطار حلاج گفت: خدایا روزه مرا قبول بفرما. شاگردان گفتند: استاد ما دیدیم که روزه شکستی! حلاج گفت:
ما مهمان خدا بودیم. روزه شکستیم ولی دل نشکستیم...
❗️خودسوزی فرزند پژوهشگر برجسته افغانستانی در اعتراض به مشکلات اقامتی پدرش
🔸بر اساس آنچه در رسانهها انتشار یافته، فرزند نجیب مایل هروی، نویسنده و پژوهشگر افغانستانی ساکن ایران در اعتراض به عدم رسیدگی به وضعیت اقامتی پدرش، در مقابل نمایندگی وزارت خارجه ایران در مشهد دست به خودسوزی زده است.
🔸نجیب مایل هروی حدود ۵۰ سال است در ایران زندگی میکند و دهها کتاب و صدها مقاله درباره نسخ فارسی و عرفان اسلامی نوشته است. او از همسری ایرانی دو فرزند دارد و در سالهای اخیر با مشکلات ناشی از شرایط اقامت خود درگیر بوده است.
🔸در واکنش به این خبر، امروز روابط عمومی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرد که موضوع پذیرش تابعیت مایل هروی تایید شده است و آخرین مراحل اداری و قانونی خود را پشت سر می گذارد.
✔️ پایگاه خبری اختبار @Ekhtebar
🔚
💠 به نام ایزد یکتا 💠
🌏✒️ نشریه جام یزد
محمد احرامیان پور
🟣 تقویم تاریخ
در ره پر خطــــر عشـــــق بتان بیم سر است
بر حذر باش در این راه که سر در خطر است
پیـــش از آنروز که میرم جگـــــرم را بشکاف
تا ببینی که چه خونها ز توام در جگـر است
•● وحشی بافقی ●•
امروز ، " پنجشنبه "
📕۱۹ فروردین ۱۴۰۰ هجری خورشیدی
📗فروردین فَرَوَرشی ۳۷۵۹ زرتشتی
📘8 آوریل 2021 میلادی
📙۲۵ شعبان ۱۴۴۲ هجری قمری
🎉جشن فروردینگان (فرودگ)
📖در گاهشماری زرتشتی هر روز ماه با نام یکی از امشاسپندان و ایزدان نامیده میشود. در هر ماه، در روزی که با نام آن ماه همنام شود، جشنی برگزار میشود. روز نوزدهم هر ماه "فروردین" نام دارد و نوزدهم فروردین جشنی برگزار میشد، به نام "فروردینگان" که به آن "فرودگ" نیز میگویند. روز و ماه فروردین به معنای فروهرها و این جشن در بزرگداشت فروهرهاست.
📕شیخ محمد خیابانی زعیم قیام در تبریز نام "آذربایجان" را به "آزادی ستان" تغییر داد. (۱۲۹۹ ه.ش)
📕زادروز "سید حسین نصر" فیلسوف و متأله ایرانی و استاد علوم اسلامی در دانشگاه جرج واشنگتن. (۱۳۱۲ ه.ش)
📕خودکشی "صادق هدایت"، نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی. (۱۳۳۰ ه.ش)
📕بانک تجارتی ايران و هلند با سرمايه يکصد ميليون ريال در ايران تأسيس شد. (۱۳۳۸ ه.ش)
📕اراضی دولتی جلاليه (پارك لاله امروز) در اختيار شهرداری تهران قرار گرفت تا در آنجا پارك بسازد. (۱۳۴۴ ه.ش)
قبلا از اين اراضی برای اسبدوانی، سيرك، نمايشگاه كشاورزی، آموزش رانندگی، فرود هواپيماهای ويژه و گاهی هم ميتينگ سياسی استفاده میشد. پاركب كه در اين اراضی ساخته شد "فرح" نامگذاری شد كه اين نام پس از پيروزی انقلاب به "لاله تبديل شده است.
📕حاکم قطر از سیاست ایران در خلیج فارس تجلیل کرد. (۱۳۴۹ ه.ش)
📕ایران رابطه سیاسی خود را با کوبا قطع کرد. (۱۳۵۵ ه.ش)
📕انتخابات سومين دوره مجلس شورای اسلامی. (۱۳۶۸ ه.ش)
📕برگزاری اجلاس "پس از انتخابات پارلمانی، قوه اصلاح در جمهوری اسلامی ايران" معروف به کنفرانس برلین. (۱۳۷۹ ه.ش)
📕درگذشت "ناصر گیتی جاه" ، بازیگر سینما و تلویزیون. (۱۳۹۳ ه.ش)
📘زادروز "بودا". (563 پ.م)
📖 در ژاپن، كره، تايوان و هاوايی روز "كامبوتسو"، زاد روز بودا است.
📘نيرنگ "كاراكالا" برای تصرف ايران، و قتل او. (217 م)
📖"كاراكالا" امپراتور ۲۹ ساله روم در اِربلا (اربيل ــ شمال عراق امروز) به دست يك سنتوريو (افسر رومی) كه از نيرنگهای او خسته شده بود كشته شد. "كاراكالا" كه در سر هوای اسكندر شدن و تصرف ايران را داشت چون با جنگ نمیتوانست به اين هدف برسد به نيرنگ متوسل شده بود و از "ميترا" دختر "اردوان پنجم" شاه وقت ايران خواستگاری كرده بود. اردوان نخست حاضر به قبول درخواست او نبود ولی بعدا با اكراه پذيرفت. "كاراكالا" كه مادرش از سوريه بود، ارتش خود مركب از ۳۲ لژيون (لشكر) را در سوريه گذارد و با دستهای كوچك از افسران و سربازان نيروی ويژه رهسپار شهر تيسفون پايتخت آن زمان ايران شد تا با "ميترا" ازدواج كند. "اردوان" و سران كشور، بدون حمل سلاح در خارج از شهر به استقبال داماد آينده ايران شتافتند كه به دام "كاراكالا" افتادند و جز "اردوان" و تنی چند از بزرگان، بقيه به دست همراهان "كاراكالا" كشته شدند و "كاراكالا" سريعا به اربلا رفت و در آنجا منتظر ارتش خود شد تا حمله به تيسفون را آغاز كند كه چند روز بعد در همان شهر به قتل رسيد.
📘 نبرد "ديرالعاقول" ميان سپاه "يعقوب ليث صفاری" و ارتش خليفه عباسی، طبق نوشته برخی از تاريخ نگاران. (876 م)
📖ارتش عباسيان با شکستن ديواره دجله و سرازير کردن آب به زير پای سپاهيان يعقوب مانع پيروزی صفاريان شدند. يعقوب که کمر به تجديد استقلال و حاکميت ايران بسته بود و برای تصرف بغداد عازم اين شهر بود پس از نبرد ديرالعاقول بيمار شد و در خوزستان درگذشت و همانجا مدفون شد. "عمرو" برادر "يعقوب" با خليفه صلح کرد.
📘آغاز قتل عام يونانيان به دست عثمانیها كه خشم اروپائيان را برانگيخت و به استقلال يونان انجاميد. (1821 م)
📘زادروز "هوسرل"، ریاضیدان و فیلسوف مشهور آلمانی، پایهگذار "پدیدهشناسی - فنومنولوژی". (1895 م)
📘درگذشت "مارگارت هیلدا تاچر"، نخست وزیر سابق انگلیس. (2013 م)
📙قتل "ابومسلم خراسانی" رهبر قيام سياه جامگان به فرمان "منصور دوانِقی". (۱۳۷ ه.ق)
📖"ابراهيم بن محمد" معروف به "ابومسلم" كه در تاريخ "ابومسلم خراسانی" ناميده شده است برای سر و سامان دادن به مخالفان بنی اميه وارد خراسان شد. وی ظرف دو سال و چند ماه بر همه خراسان تسلط يافت و در شهر "مرو" مستقر شد. پاره ای از مورخان، ابومسلم را كه در اصفهان به دنيا آمده از فرزند زادگان "بزرگمهر"، وزير بنام ساسانيان نوشتهاند. او مردی دلير و باهوش و مصمم به برچيدن حكومت بنی امي
🔸ما در این دنيا روزه ايم؛
🔹يک بار دخترى آمد و اظهار علاقه كرد كه: كتاب هايتان را خوانده ام و مى خواهم با شما گفتگو كنم و در ضمن پيشنهاد ازدواج داد. استاد عذر آورد و گفت: شما بى اذن پدر نمى توانيد تصميم بگيريد.
🔸دختر اصرار نمود و راه هاى ديگر از جمله ازدواج موقت را (آن هم فقط براى محرميت) مطرح كرد. اما استاد فرمود: اين براى تو بد است. و او دوباره گفت: يک محرميت در غياب من بخوانيد كه روز قيامت محرم باشيم. فرمود: برو، شايد خواندم!
🔹او رفت و يكى از دوستان كه پشت در حرف ها را شنيده بود پرسيد: استاد! چرا شما چنين كرديد؟ مردم از حرام نمى گذرند، آن وقت شما حلال را نمى پذيريد؟!
🔸فرمود: ما در اين دنيا صائم هستيم. روزه ها را آن دنيا افطار مى كنيم!
🔹روانش شاد، او ادعای عرفان نداشت و اینگونه از خودرسته و به حق پیوسته بود؛ اما برخی از مدعیان عرفان را می شناختیم که پیرانه سر...
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا!
@bazmeghodsian
🔸کرامت حضرت صدیقه طاهره (س) و پیروزی حزب الله لبنان
🔹حجة الاسلام والمسلمین محمدی ری شهری:
🔸دو ماه پس از پیروزی بزرگ حزب الله لبنان در جنگ ۳۳ روزه بر صهیونیستها، آقای سید حسن نصرالله رهبر حزب الله در ضیافت افطاری در تهران حضور یافت. از ایشان عامل پایان یافتن جنگ ۳۳ روزه را پرسیدم. ایشان پاسخ داد: جنگ را حضرت فاطمه علیها السلام پایان داد...
🔹اینجانب مایل بودم که این کرامت بزرگ را از زبان آقای حاج ابوالفضل فرمانده عملیات جنوب بشنوم، تا اینکه در تاریخ 4 فروردین 1388 در بازگشت از بازدیدی که از مناطق عملیاتی جنگ ۳۳ روزه لبنان داشتم، موفق شدم در شهر «صور» با ایشان دیدار کوتاهی داشته باشم. ایشان به تفصیل ماجرا را به زبان عربی تعریف کرد که ترجمه آن چنین است:
🔸شب جمعه بود (۱۵ رجب ۱۴۲۷، سه روز مانده به پایان جنگ) از اتاقم به اتاق دیگری رفتم تا نماز مغرب و عشا را بخوانم. برادرانم (فرماندهان جبهه) روزه مستحبی گرفته بودند و در اتاق دیگر بودند. من روزه نبودم با خود گفتم چند دقیقه استراحت کنم تا در افطار از آنها عقب نمانم. در همان مصلا دراز کشیدم. نفهمیدم خوابم برد یا بیدار بودم، چون فرصتی برای خوابیدن نبود.
🔹در همین حال بین خواب و بیداری متوسل به خانم زهرا علیها السلام شدم و درخواست شفاعت کردم.
🔸دیدم حضرت زهرا علیها السلام در قسمت راست اتاق، در حدود دو متر فاصله از من ایستاده و خانم زینب علیها السلام هم در سمت راست ایشان ایستاده است. با خود گفتم: دیدن خانم زینب علیها السلام غمها را برطرف میکند.
🔹به حضرت زهرا علیها السلام سلام کردم و عرض کردم: ما شیعیان در سختی جانفرسایی هستیم، و همۀ مشکل ما با دیگران هم به خاطر شما و دوستی شماست. فرمود: «میدانم، رهایتان نمیکنم و همواره برایتان دعا میکنم». عرض کردم: ما همین الآن طاقتمان سر آمده. فرمود: «نترس».
🔸حضرت زینب علیها السلام بسیار مهربان و دلسوز بود، اما چهرهاش گرفته و غمگین بود. احساس کردم صدها سال از عمرش گذشته، با خودم گفتم: این خانم غمهای ماتم حسین علیه السلام را در کربلا تحمل کرده، و به مصیبتها عادت کرده، شایسته است که من از ایشان بیشتر بخواهم. همینطور دودل بودم که از ایشان خواستم بیشتر مساعدت و عنایت بفرماید. [ایشان اشاره کردند به حضرت فاطمه علیها السلام. خدمت ایشان رفتم و مشکلات جنگ را توضیح دادم.]
🔹حضرت که ملاحظه کرد که من در وضعیت ناگواری هستم، از زیر یقۀ چادرش دستمال نازک زرد رنگی را بیرون آورد و فرمود: «تمام شد. تو آرام باش من در مورد پرواز [هلیکوپترها] اقدام میکنم.»
🔸در این حال ایشان متوجه آسمان شد و فرمود: «بسم الله الرحمن الرحیم» و با دستش کاری انجام داد [دستمال را به آسمان پرتاب کرد] و مجدداً باز گرداند و به من فرمود: «شما ان شاء الله در امان هستید».
🔹پس از چند لحظه، دیگر ایشان را در اتاق ندیدم و شروع کردم به گریه کردن و از خدای پاک و والا سپاسگزاری کردم. سپس وارد اتاق دیگر شدم که چهار نفر از مسئولان آنجا بودند. حاج مالک، سید علاء بن سید ابراهیم و ابو محمد نشسته بودند و میخواستند غذا بخورند. آنچه دیده بودم را برای آنان تعریف کردم.
🔸پس از پانزده دقیقه از منطقۀ عملیات تماس گرفتند و گفتند: همین الآن هواپیمای اسکورسی اسرائیل، به نام «پرندۀ یعصور»، سقوط کرد. آنها گفتند این هواپیما، پنجاه نفر خدمه پرواز داشت.
🔹برادر مالک مسئول «قوّات نصر» تلفن را گرفت و الله اکبر سر داد و سجدۀ شکر به جا آورد و گفت: این از برکات اهل بیت علیهم السلام است که به دعاهای شما و رهبری به دست آمد.
خاطره های آموزنده، محمدی ری شهری ص ١٩ _ ١۵.
@bazmeghodsian
🔸نماز جعفر طیّار، کبریت احمر
🔹عبد صالح خدا حاج قدرت الله لطیفی نسب که ازاولیای الهی و تولیت سابق مسجد جمکران بود فرمود:
🔸زمانی که در مشهد مقدس بودم دچار فقر مالی شدم. سه روز پی در پی فقط با آب روزه گرفتم. در غروب روز سوم که از زیارت برگشتم در خود توان حرکت نیافتم، به سختی به حجره خود در طبقه فوقانی مدرسه داخل شدم و دراز کشیدم.
🔹چند ساعت گذشت. متوجه دق الباب شدم، پرسیدم کیست؟ جواب آمد: میهمان. عرض کردم: میهمان حبیب خداست.
🔸در را گشودند و کلید برق را زدند ناگهان با جمال عالم افروز قطب عالم امکان عج مواجه شدم که همراه شخص دیگری به حجره تشریف آوردند.
🔹فرمودند: میهمان می شویم به شرط این که خودمان غذا بیاوریم. و به ملازم خود فرمودند که در پی غذا برود.
🔸آنگاه با من مشغول صحبت شدند. از جمله فرمودند: در این تنگدستی و عسرت چرا از نماز عمویم جعفر که کبریت احمر و اکسیر اعظم است غفلت کردی؟
🔹پس از مدتی آن شخص آمد و نان و کباب و خرما آورد و افطار کردیم.
🔸پس حضرت دستور فرمود به عزم تاسیس مدرسه اسلامی رهسپار تهران شوم و فرمود از این غذا به کسی نده مگر به فلان عالم. سپس مقداری پول به من دادند و فرمودند: از این مصرف کن اما آن را مشمار. و تشریف بردند.
این شرح بی نهایت، شیخ خلیل مبشّر کاشانی
https://t.me/bazmeghodsian/14276
🔸ما در این دنيا روزه ايم؛
🔹يک بار دخترى آمد و اظهار علاقه كرد كه: كتاب هايتان را خوانده ام و مى خواهم با شما گفتگو كنم و در ضمن پيشنهاد ازدواج داد. استاد عذر آورد و گفت: شما بى اذن پدر نمى توانيد تصميم بگيريد.
🔸دختر اصرار نمود و راه هاى ديگر از جمله ازدواج موقت را (آن هم فقط براى محرميت) مطرح كرد. اما استاد فرمود: اين براى تو بد است. و او دوباره گفت: يک محرميت در غياب من بخوانيد كه روز قيامت محرم باشيم. فرمود: برو، شايد خواندم!
🔹او رفت و يكى از دوستان كه پشت در حرف ها را شنيده بود پرسيد: استاد! چرا شما چنين كرديد؟ مردم از حرام نمى گذرند، آن وقت شما حلال را نمى پذيريد؟!
🔸فرمود: ما در اين دنيا صائم هستيم. روزه ها را آن دنيا افطار مى كنيم!
🔹روانش شاد، او ادعای عرفان نداشت و اینگونه از خودرسته و به حق پیوسته بود؛ اما برخی از مدعیان عرفان را می شناختیم که پیرانه سر...
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا!
@bazmeghodsian
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com