فرمایش استاد کاملاً درسته. این کلمه گاف غنه بوده که در زبانهای ترکی آذری و عثمانی دچار سایش شده و از بین رفته و بازمانده لهجههای قبلی محسوب میشده. احتمالاً در عثمانی متأخر تلفظ نمیشده است. در زبان ترکمنی هنوز هم این حرف موجود است.
درست میفرمایید که درست تلفظ این واژه با فتح اول است. اما دگرگونی واژگان را نیز فراموش نفرمایید. واژگان در طول زمان در وجوه مختلف اعراب و شکل تغییر میکنند. این اواخر حتی برخی با ضم اول و کسره ح تلفظ میکردند.
دو وبگاه برای تلفظ واژههای خارجی
تلفظ اصلی نام کسان و جایها و اسامی خاص خارجی را میتوانید به زبانهای گوناگون در این دو وبگاه بشنوید.
1) forvo.com
2) howtopronounce.com
یادآوری: وبگاه دوم با فیلترشکن باز میشود.
@Matnook_com
لغت "ورزیدن" (برای نمونه در "عشق ورزیدن") و صورت دیگرش "بَرزیدن" در فارسی به معنی «عمل کردن»، «پرداختن به»، «کوشیدن» و «کشاورزی کردن» به کار رفتهاند. "برز" در "برزگر" به معنی «کشاورز» و نیز "ورز" در "ورز دادن (خمیر)" با این فعل همریشه هستند. صورت پهلوی این فعل همان warzīdan بوده که از ریشۀ ایرانی باستان -warz به معنی «عمل کردن؛ کشاورزی کردن» و آن هم از ریشۀ هندواروپایی -werg̑* به معنی «عمل کردن» بر جای مانده بوده. از این ریشه در اوستایی -wərəz، در فارسی باستان -ward، در انگلیسی work «کار کردن» و در آلمانی wirken «عمل کردن» بر جای ماندهاند.
در یونانی orgia (در اصل vorgia*) به معنی «آیین و مناسک سرّی» از همین ریشه است. این آیینها در مراسم پرستش برخی خدایان و به افتخار برخی شخصیتهای اسطورهای یونان باستان برگزار میشد و همراه بود با میگساری افراطی و موسیقی و رقص و آواز بسیار. امروزه این واژۀ یونانی به صورت orgy در انگلیسی کاربرد دارد. واژۀ یونانی organon (در اصل vorganon*) به معنی «ساز، آلت موسیقی» هم به همین جا مربوط است و در اصل به معنی «ابزار» (یعنی وسیلۀ "عمل کردن") بوده و از این نظر قابل مقایسه است با لغت "آلت" در "آلت موسیقی". این کلمه بعدها به صورت "ارغنون" به زبانهای شرقی وارد شد. همین لغت یونانی organon به معنی «اندام» هم بوده، به این مناسبت که اندامهای بدن وسیلۀ بدن هستند برای انجام کار. لغت organ «اندام» در زبانهای اروپایی وامواژهای است از همین واژۀ یونانی. از این لغت واژههای بسیاری مانند organism، organic و organization ساخته شده است.
واژۀ یونانی دیگری که از ریشۀ هندواروپایی یادشده مانده ergon (در اصل vergon) به معنی «عمل» است و از آن واژههای بسیاری ساخته و در زبانهای اروپایی وارد شده است. جزء پایانی واژههای زیر از همین لغت یونانی است:
«انرژی»: energy (در لفظ: «عملگر»)
نام خاص George که در اصل به معنی «کشاورز و برزگر» است. (در لفظ: «زمینکار»)
«آیین و مناسک»: liturgy (در لفظ: «عمل عمومی»)
«دانش کار با فلزات»: metallurgy
«معجزه، جادو»: theurgy (در لفظ: «خداکار»)
«جراح»: chirurgeon در کنار surgeon (در لفظ: «دستکار»؛ لغت فارسی قدیم "دستکار" به معنی «جراح» از همین واژۀ یونانی گردهبرداری شده بوده؛ نمونه: باد خوارزمی چو سنگیندل پِجِشک دستکار/ دست دارد پُر ستاره آستین پُر نیشتر (ازرقی، سدۀ پنجم))
#ریشهشناسی، #ریشه_شناسی
پیوند تلگرام:
https://telegram.me/vazhegozini/35
کودکان و رسانهها، دیدگاهها و چشماندازها
سیسیلیافون فیلیتزین و کاتارینا بوکت
ترجمه معصومه عصام
@litera9
در این کتاب، مطالبی در زمینهی کودکان و رسانهها در جهان که نقطهی توجه و کانونی آن مواد رسانهای با جهات مختلف جهانی آن است، بیان گردیده و نیز مباحثی دربارهی حق کودکان برای تاثیرگذاری و مشارکت در رسانهها ذکر شده است. همچنین جریانات، گرایشها، و روندهای کنونی بینالمللی در زمینهی مواد رسانهای از جمله تحقیقات مربوط به کودکان و رسانهها (چکیدهی بعضی از پژوهشها، فهرست منابع تحقیقات، کارها و اقدامات عملی، کنفرانسهای مهم، اعلامیهها، و بیانیههای مرتبط با این حوزه) به همراه اسامی منتخبی از سازمانها و وب سایتهای مربوط آمده است.
⭕️⭕️
🔹 معرفی کتاب "الاشتقاق".
🔸«الاشتقاق»، کتابی به زبان عربی تالیف محمد بن حسن ابن درید است.
🔸این کتاب مشتمل بر اشتقاق اسامی کلمات، قبایل و عشایر عرب و سران و شعرا و قهرمانان معروف هر قبیله است.
🔸اشتقاق، در لغت به معنی برگرفتن بخشی از یک چیز است.
🔶 این کلمه تقریبا معادل علم ریشه شناسی و در اصطلاح دانشمندان عرب، درآوردن یک لفظ از لفظی دیگر است، به شرط مناسبت در معنی و ترکیب و مغایرت در ساخت.
🔷 با توجه به این تعریف، میتوان گفت که اشتقاق خاستگاه یک واژه را مورد بررسی قرار میدهد و به دنبال روابط میان واژگانی است که به نوعی با یک دیگر پیوند آوایی و معنایی دارند.
🔸این اثر در جهت ضبط دقیق اعلام عربی، از اهمیت ویژهای برخوردار است، چرا که به نحو مستوفی، به بیان صیغه و مدلول لغوی آنها پرداخته است.
🔸کتاب، دارای دو جزء (در یک مجلد) است و مشتمل بر مقدمه مؤلف و یک صد و یازده فصل و نیز بخش
استدراکات است.
🔸کتاب، با ذکر نمونههایی از اشتقاق نامهای پیامبر اکرم و پدر و اجداد ایشان تا معد بن عدنان آغاز میگردد.
🔸مؤلف، در اثنای سخن، گاه اطلاعاتی تاریخی در باره قبایل عرب و بزرگان نیز به دست میدهد؛ از این رو، این کتاب، اگر چه شبیه به کتب لغت است،
🔹 اما دانش مؤلف را در علم انساب نشان میدهد. وی، در این کتاب، انبوهی نام قبیله و انسان را همراه انساب آنان و اشتقاق لغوی الفاظ گردآوری کرده است.
🔸برخی از اعلامی که در این کتاب معرفی و منشا اشتقاق لغوی آنها بیان گردیده است، عبارتند از:
🔸آیا الرسول الکریم، امهات الرسول الکریم، اعمام الرسول الکریم، اسماء العشرة من اصحاب الرسول، اسماء ولد الرسول الکریم، اسماء بنی اعمامه، ولد العباس، ولد الحارث، بنو هاشم و...
🔸محتوای کتاب را میتوان در امور ذیل خلاصه کرد:
۱🔹 اشتقاق لغوی اسماء قبایل و رجال؛
۲🔹 بحث مفصل در باره ماده لغوی که این اسامی از آنها مشتق گردیده است؛
۳🔹 تفسیر آثار دینی و ادبی که در ارتباط با این مواد لغوی هستند؛
۴🔹 بیان انساب قبایل عرب و پشتهای ایشان و انشعاب برخی از برخی دیگر؛
۵🔹ارائه اطلاعات تاریخی متنوع و نادر در باره قبایل عرب و شخصیتهای آنها و...
#معرفی_کتاب
@yortchi_bosjin_pdf
با خواص معجزه آسای گیاه و عرق بوقناق آشنا شوید
نام علمی:
نام علمی این گیاه Eryngium billardieri است و به نام های چرخه، خارزن بابا، شوکة البیضا، شکاعی و قرصعنه در فارسی، عربی و در کتب طب سنتی نامیده شده است. وجود مقداری اینولین در گیاه بوقناق سبب شده که به آن کنگر فرنگی وحشی بگویند.
تیره گیاه:Apiaceae
نوع گیاه:بوته
مشخصات ظاهری:گیاهی علفی و پایا به ارتفاع یک متر است که ساقه ی آن مثلثی شکل و پوشیده از تارهای پنبه ای به رنگ سفید و آبی روشن است و دارای کناره ای بال مانند و خاردار در سراسر طول ساقه ی اصلی و شاخه های آن می باشد برگ های این گیاه بزرگ، بیضوی و دراز با کناره ی لوبدار و دندانه های منتهی به خاری قوی و نوک تیز، در انتهای ساقه، گل دهنده و گل های آن به رنگ بنفش، منتهی به خار و به شکل یک طبق ضخیم می باشد.
طبیعت:طبیعت گیاه بوقناق معتدل رو به گرم است.
رویش جغرافیایی:این گیاه در مناطق معتدل کشور و در استان های کردستان، همدان، اصفهان، آذربایجان و در دامنه های زاگرس می روید.
ترکیبات شیمیایی و مواد موجود در گیاه:اینولین
بخش مورد استفاده:
ریشه و میوه گیاه
نحوه مصرف بوقناق:
در طب سنتی بیشتر عرق بوقناق (عرق ریشه) کاربرد دارد که طریقه مصرف آن اینگونه است.
نوشیدن 2 تا 4 استکان (100 سی سی) عرق بوقناق در روز مناسب است اما نحوه مصرف برای بیماران دیابتی بستگی به موارد زیر دارد و باید با توجه به شرایط زیر تعیین شود:
• میزان قند خون ناشتا
• پاسخگویی سلول های بدن فرد به عرق بوقناق
• حال عمومی بیمار
• توجه به روند بهبود بیمار دیابتی
• زمانی که میزان قند خون بیمار بالاتر از 200 است، هر 4 ساعت یک استکان از عرق این گیاه را می توان مصرف نمود.
(ادامه از فرسته قبلی)
*استاد! گویا «خوندل» تخلص شعری شماست و نام اصلی تان نیست؟
درست است! من «حیدر شبگرد»م. بعدها از «شبگرد» به «خوندل» تغییر نام دادم. مدتی شبگردی کرده ام و اینک خوندلم! این نام را از نام هیأت مرحوم دلخون به عاریت گرفته ام.
* استاد لطفا بیتی بخوانید؟
واقعیت زندگی من در این شعر نهفته است و آن را به یادگاری به شما می گویم:
بَسَم حکایت دل هست با نسیم سحر
ولی زبخت من امشب سحر نمی آید!
@safinehyetabriz
(ادامه از فرسته قبلی)
*استاد! گویا «خوندل» تخلص شعری شماست و نام اصلی تان نیست؟
درست است! من «حیدر شبگرد»م. بعدها از «شبگرد» به «خوندل» تغییر نام دادم. مدتی شبگردی کرده ام و اینک خوندلم! این نام را از نام هیأت مرحوم دلخون به عاریت گرفته ام.
* استاد لطفا بیتی بخوانید؟
واقعیت زندگی من در این شعر نهفته است و آن را به یادگاری به شما می گویم:
بَسَم حکایت دل هست با نسیم سحر
ولی زبخت من امشب سحر نمی آید!
@safinehyetabriz
(ادامه از فرسته قبلی)
*استاد! گویا «خوندل» تخلص شعری شماست و نام اصلی تان نیست؟
درست است! من «حیدر شبگرد»م. بعدها از «شبگرد» به «خوندل» تغییر نام دادم. مدتی شبگردی کرده ام و اینک خوندلم! این نام را از نام هیأت مرحوم دلخون به عاریت گرفته ام.
* استاد لطفا بیتی بخوانید؟
واقعیت زندگی من در این شعر نهفته است و آن را به یادگاری به شما می گویم:
بَسَم حکایت دل هست با نسیم سحر
ولی زبخت من امشب سحر نمی آید!
@safinehyetabriz
با عرض سلام و تبریک میلاد آن که پس از او و ذریۀ گرانقدرش عالم دیگر مردی به خود ندید. زمانه بر سر جنگ است، یا علی مددی مدد به غیر نام تو ننگ است، یا علی مددی سوال قبلی این کمترین در گروه کشته شد، ولی مستدعی است اگر کسی جواب این سوال را می-داند محل آن را مشخص فرماید. از شیخ احمد احسایی نقل شده که در شرح الزیارة در شرح لفظ الله فرموده: مراد از آن امیر المومنین (ع)است. بنده پس از مراجعات مکرر موفق به یافتن این مطلب نشد، حال دست ما و دامان رفقا.
استاد حسینی شیرازی نیز در اعتبارسنجی به همین معنا قائل شده اند و برای استعمال لفظ ثقه؛ غیر از بحث وثاقت لسان و مذهب و عدالت راوی، عمل به متفردات راوی و یک کاربرد دیگر را نیز ذکر کردند
علیکم السلام
واژۀ «خضر» به دو گونه تلفظ می شود؛ خَضِر (به فتح خا و کسر ضاد) و خِضر (به کسر خا و سکون ضاد).
تلفظ دوم صورتِ تخفیف یافتۀ تلفظ اول است؛ همانند: کَذِب و کِذب ، شَمِر و شِمر.
در اشعار حافظ نیز هر دو تلفظ خَضِر و خِضر استعمال شده است؛
1 - آبی که خَضِر حیات از او یافت // در میکده جو که جام دارد
(در بیت بالا اگر واژه را خِضر بخوانیم وزن مخدوش می شود)
2- مگر خِضرِ مبارک پی درآید // ز یُمنِ همتش کاری گشاید
اما پاسخ سؤال شما:
در اینجا پس از آنکه در متن واژۀ «الخضر» ذکر شد، کاتبی دیگر (یا همان کاتب با قلمی دیگر) آن را حرکت گذاری نمود؛ به هر دو شیوۀ تلفظ خِضر و خَضِر، لذا بالای واژۀ «الخضر» نوشته شد: «معاً»؛ یعنی: به هر دو شیوه می توان تلفظ نمود. اما در پایین واژه نوشت: «بالکسر أفصح»؛ یعنی: از این دو گونه تلفظ، تلفظِ «خِضر» فصیح تر است؛ و این رأی جوهری است در صحاح.
صهبایی در مورد تلفظ صحیح واژۀ«کردگار»معتقد است:«جمع اهل لغت به کسر اول نوشته¬اند چون ظاهر آن است که ترکیب این لفظ از "کرد" حاصل بالمصدر از کردن و کار باشد که کلمه نسبت است چون آموزگار و رستگار و امثال آن پس به فتح باید نه به کسر»(همان،111) به نظر این نظر درست نیست بلکه همان تلفظ با کسر درست باشد
چمچه(çəmçə)
به معنای ملاقه یا قاشق چوبی بزرگ میباشد.çam در ترکی به معنای درختکاج است و یحتمل این قاشق های چوبی را از چوب این درخت میساختند(توجه در سرزمین های باستانی ترک ها چوب کاج به وفور یافت میشده و میشود).
این واژه در اصل چامچاق بوده و به مرور به چمچاق و سپس چمچه تبدیل شده است.اصل واژه(چامچاق یا چمچاق) به معنای فنجان چوبی نیز بوده است. همچنین رسمی تحتعنوان"چمچه خاتون"در استان اردبیل وجود داشته است. این رسم در سنقر با نام"چمچه کوله" توسط کودکان اجرا میشده و هدف آن تسریع نزول باران بوده است(مشابه این سنت در میان ترکان خراسان نیز وجود داشته است). در تبریز این واژه به شکل چومچه و در ترکی جغتای به شکل چمچه تلفظ میشود. تلفظ این واژه در سایر لهجه های ترکی:
çamçak(Istanbul)
çemçe(trkm,çağ,osm)
çömçe(osm)
çapçak(kırg)
şapçak(nog)
@guzaldilem
ترجمه این متن نیاز به توضیحات زیاد دارد.باز هم اطاعت امر جناب میرغوغا.
متن مذکور در بیان وتفسیر اصطلاح(مجاز) ازجهت لغوی وبررسی معنای حقیقی آن در عرف لغوی وسپس نقل ازمعنای لغوی به اصطلاحی می باشد.
بعضی توضیحات فراتر از متن آورده میشود تا مطلب واضح تر شود.
۱-(مجاز) بر وزن (مَفعَل)مصدر میمی است به معنای (جواز) وهمچنین این وزن برای اسم زمان ومکان هم به کار میرود.در آغاز به ذکراشتقاق لفظ (مجاز)از(جواز)بسنده کرده و باتوجه به نقلی که از فخررازی بعد ازین آورده است،همان مصدر میمی را قصدکرده اند.
٢-درمجاز یا قائل به وضع هستیم و یا نه.
🔹درصورت اول مجازدراصطلاح عبارتست:استعمال لفظ به واسطه وضع دوم در غیراز آن معنایی که اولاًبرایش وضع شده است.
🔸و درصورت دوم:مجازعبارتست: از بکاربردن لفظ درغیر معنای موضوع له اولاً.
٣-برای استعمال لفظ در معنای مجازی بایدبین دو معنا ارتباط ولزومی باشدکه اصطلاحاً علاقه گویند.
۴-اگر علاقه بین معنای حقیقی ومجازی مشابهت باشد دراصطلاح استعاره گویند واگر مشابهت نباشد مجاز مرسل گویند.
۵-منظور از(الإمام)ظاهراً فخر رازی است که کتابی در علم معانی وبیان به نام نهایه الایجازدارد..البته ناگفته نماندکه مطلب منقول دراینجا محتمل است ازین اثر او ویا تالیف اصولی وی باشد.
۶-ابن سیده اندلسی(اسپانیای امروز) نام یکی از زبانشناسان است که ازجمله مهمترین آثار وی (المخصص)در لغت میباشد.
٧-منظور از(القاضی)ناصرالدین بیضاوی صاحب تفسیر معروف (انوارالتنزیل واسرارالتاویل) میباشد.مطلب نقل شده محتمل است از اثر اصولی ایشان به نام(المنهاج)باشد.
٨-جواز به معنای عبور وگذر وتعدی است وحقیقت این معنا در اجسام واماکن میباشد و استعمال آن در عبورکردن وگذر ازمعانی مجازی میباشد نظیر:الجوازالعقلی.
٩-قال الإمام...
مراد ازین عبارت:معنای حقیقی کلمه مجاز،مصدر(عبورکردن) میباشد،زیرا پیش ازین گفتیم بروزن مفعل ومصدرمیمی میباشد.سپس لفظ(مجاز)درمعنای اسم فاعل(الجائز)به کاررفته است که مجازمرسل به علاقه اشتقاق میباشد.
🔹 سپس(مجاز)به معنای(الجائز)نقل داده شده است به معنای اصطلاحی که در بند دوم توضیح آن گذشت.
زندیق
مانی، همانطور که به پیروی از پولس قدیس (از جمله در آغاز نامه به رومیان) خود را رسول یا فرستادهٔ (apostolos) عیسی خوانده (به ایرانی میانه: frēštag)، برای نامیدن خواص دین خود نیز صفتی را برگزیده که در بین مسیحیان در اصل صفت یعقوب "برادر خداوندگار" است و آن zaddīq است: صدّیق. این صفت در آثار ربّیانی یا خاخامی یهود نیز تداول بسیار داشته. در آن جا به یک معنی لقب راستکاران است و مصداق اصلی آن یوسف (یوسف صدّیق) و به یک معنای خاصتر دلالت بر ابراری دارد که جهان ازبرای آنها آفریده شده، به آنها ایستاده و از آنها خالی نخواهد بود، و شمارشان اندک است: سی یا سی و شش یا چهل و پنج بنا بر روایات مختلف.
ظاهراً همین لفظ است که در متون مانویان به زبانهای فارسی میانه و پهلوانی به اردای و ارداو ترجمه شده و به اقرب احتمال همین است که به شکل زندیک وارد فارسی میانه و از آنجا به شکل زندیق وارد عربی شده است. اگر از این لفظ زندیک فارسیزبانان در عهد ساسانیان معنای منسوب به زند (زند + یک)، یعنی اهل تفسیر، دریافته باشند، حاصل اشتقاق عامیانه میبوده است. ظاهراً این معنای ثانوی را ایرانیان از این لفظ درمییافتهاند و همین تلقی است که بعدها به نویسندگان عربیزبان و عربینویس رسیده است، ولی در هر حال، این معنی ثانوی است و اصالت ندارد.
باقی سخنها دربارهٔ لفظ زندیق ظاهراً بیپایه است و استنباطات بعضی نویسندگان ما در حول آن نیز شایستهٔ توجه چندانی نیست. چند ماه قبل که کار شطحیات یکی از این نویسندگان بالا گرفته بود، از آقای دکتر حسین مصطفوی خواهش کردم که بد نیست لااقل مدخل دائرةالمعارف اسلام را در این باره به فارسی ترجمه کنند، چون ظاهراً این طایفه آن را هم نخواندهاند. اکنون آن ترجمه چاپ شده و در دنبالهٔ این یادداشت تقدیم میشود. امیدوارم به معنای حقیقی مدخلی باشد برای جستوجوی اهل جستوجو.
مهر گیاه یا سنگشکن ریشههای شبیه به انسان دارد، در قرون وسطی جادوگران از آن در جادوگری استفاده میکردند! نام دیگرش مردم گیاه است که در ادبیات فارسی قدیم نیز آمده است.
#تاریخ
معنای نام «منکبرنی»
واژه «منکبرنی» به عنوان لقب شاهزادة مشهور خوارزمشاهیان یعنی جلال الدین پسر سلطان محمد در منابع تاریخی ایران وارد شده و تلفظ و معنای آن مانند همة واژگان دیگر ترکی محل مناقشه شده است. اشکال اساسی در این مسئله نارسایی الفبای عربی برای ثبت واژگان ترکی و همچنین وجود دبیران فارسی در ساختار دیوان و اصرار آنها بر ثبت فارسی و یا عربی نامهای ترکی و مغولی است. علامه محمد قزوینی در مقاله ای مبسوط به معنای این نام پرداخته است. فاروق سومر نیز در پژوهشی بسیار ارجمند به توضیح و تحلیل اسامی ترکی دولتمردان در دولتهای مختلف پرداخته است. باتوجه به این نکات واژه «منکبرنی» صورت مقلوب «منگو+وئرنی» (خدا+داد) است. واژه «منگو» در زبان ترکی به معنای «ابدی»، «خدا» و «جاویدان» است. واژه «وئرنی» ، «وئردی» نیز به معنای «احسان» و «عطا» است. صورت درست تلفظ واژه «منکبرنی» Menkoberni نیز با کسرة میم و ب و ضمة کاف است.
دستخط فریدون توللی
حکایتی در مورد ازدواج
یکی از شوخیهای همیشگی آقایان که گویی هیچگاه از آن خسته نمیشوند، بد گفتن از ازدواج است و با این حال عجب آن است که اکثریت قریب به اتفاق آنان دوستدار همسر و البته همچنان مایل به ازدواجاند؛ چنانکه اگر طلاق بگیرند یا همسرشان دربگذرد باز با تعجیل و ولعی بیش از پیش در پی همسری دیگر خواهند رفت.
توللی در این حکایت کوتاه که نشان تأثیرپذیری از سخنسرای بینظیر همشهریاش، شیخ اجل #سعدی، در آن آشکار است، ضمن شوخی با نظام خانقاه و حکایتهای صوفیانه، با یافتن جناس شبه اشتقاق میان «عزب» (بهمعنی مجرّد) و «معذّب» (کسی که در عذاب و رنج است)، از نکاح نیک بد گفته است.
التفاصیل از شاهکارهای نثر طنز و گاه هزلآمیز روزگار ماست که کمتر قدر دیده و خوانده شده است. در این کتاب توللی نشان میدهد که در نثر آمیخته به نظم نیز بسیار تواناست.
💐 نهم خرداد سالروز درگذشت فریدون توللی
@roshananemehr
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com