خب، پس من یک سوال از شما دارم:
بغیر از دو مکتبی که درباره اش بحث شد شما چه مکتب دیگه ای را میتوانید معرفی کنید؟
و البته دقت داشته باشید، باید مکتبی که معرفی میکنید دارای اصول بنیادین خاص خودش باشد نه اینکه بگویید این هم مثل مکتب الهامیون یا استنباطیون است با این تفاوت که ....!
اگر معتقید خاستگاه علم جهت گیری ای جز این داشته، بفرمائید و اینکه دیدگاهشون نسبت به پیدایش عالم چه چیزی غیر از قدیم یا حادث بودن هست. چرا که این اولین سوالی هست که شما باید در ارتباط با فلسفه همون علم پاسخ بدید!
????
تازه هاي نشر در آلمان
به نقل از رايزني فرهنگي سفارت ج اا در آلمان
نویسنده: صدرالدین شیرازی(ملاصدرا)
مترجم:پروفسور رونالد پیچ
سال انتشار: ۲۰۱۹
تعداد صفحات: ۱۷۷
زبان اثر: آلماني
ملاصدرا از متفکران، فیلسوفان و عارفان برجسته جهان اسلام به شمار میرود، او بنیانگذار حکمت متعالیه بود و با مکتب خود، فلسفه اسلامی را متحول کرد.
او در کتاب خود حکمتالعرشیه، درباره اثبات وجود خدا، رابطه میان بدن و روح، روز قیامت، ویژگیهای بهشت و جهنم نوشته است.
پروفسور رونالد پیچ، این کتاب را از زبان عربی به آلمانی ترجمه کرده است. او مقدمه این کتاب را با متافیزیک ملاصدرا آغاز کرده است. پانویسهای او در این کتاب، به خوانندگان کمک میکند تا آخرین اثر ملاصدرا را که در غرب هنوز ناشناخته است، بهتر درک کنند.
ISBN 978-3-946179-16-0
@kultur
منبع:
https://www.eslamica.de/alle-buecher/verlag-eslamica/1043/das-buch-vom-thron-gottes
https://www.faraazin.ir/
ما معمولا برای ترجمه از انگلیسی به فارسی یا به عکس، به قسمت ترجمه گوگل مراجعه می کنیم. برنامه فرازین یک نرم افزار ایرانی است که امکان ترجمه از انگلیسی به فارسی و فارسی به انگلیسی را در اختیار شما می گذارد. دقت این برنامه تا این لحظه، بیش از ترجمه گوگل در حوزه فارسی است. می توانید خودتان آن را تجربه کنید.
@UT_Central_Library
https://www.faraazin.ir/
ما معمولا برای ترجمه از انگلیسی به فارسی یا به عکس، به قسمت ترجمه گوگل مراجعه می کنیم. برنامه فرازین یک نرم افزار ایرانی است که امکان ترجمه از انگلیسی به فارسی و فارسی به انگلیسی را در اختیار شما می گذارد. دقت این برنامه تا این لحظه، بیش از ترجمه گوگل در حوزه فارسی است. می توانید خودتان آن را تجربه کنید.
@UT_Central_Library
📰جهانگیرخان قشقائی یکی از عوامل انتقال حکمت متعالیه به دوران بعد از خود است ؛ اما ضروری است که اشاره شود، حکمت متعالیه چیست و چطور انتقال یافته است. ابتدا باید گفت که این شخص شخیص که اسمش جهانگیر است، از خوانین قشقایی در اطراف اصفهان بوده و در اوایل جوانیاش تار میزده و من احتمال میدهم که سهتار میزده است. میگویند که جد مرحوم استاد همایی که همای شیرازی باشد، جهانگیرخان را در جوانیاش میبیند و میگوید تو که میخواهی موسیقی کار کنی به اصفهان عظیمت کن؛ او نیز به اصفهان میآید و به دنبال کسی میگردد که سازش را تعمیر کند. وقتی سراغ یک تعمیر کننده ساز را می گیرد، به او نشانی منطقه جلفا را می دهند. در این حال چشمش به مدرسه صدر افتاده و می بیند که جماعتی نشستهاند، شخص زاهدی نیز درآن جا نشسته است. در این حال آن شخص به جهانگیرخان میگوید گیریم که در موسیقی مطرح شدی، اما پس از آن چه خواهدشد؟ تو استعداد داری، بیا و در اینجا درس بخوان و ترقی کن. جهانگیرخان که در آن زمان حدود چهل سال داشته نیز قبول میکند که در آنجا درس بخواند. او از آن به بعد فقه و فلسفه میخواند و تبدیل به یکی از اساتید ممتاز وحکمای بزرگ عصر خود می شود. جهانگیرخان استادانی داشته که آن نسل به نسل به ملاصدرا میرسند. همچنین داستان حضور این حکیم در تهران نیز داستان قابل توجهی است. او برای تحصیل نزد آقا محمدرضا قمشهای به تهران میآید. اوخود می گوی که به آقا محمدرضا قمشهای گفتم که برای تحصیل آمدهام که او به م گفت: به خرابات بیا. خرابات نیز قهوه خانه ای در تهران بوده و جهانگیرخان دراین مکان خدمت ایشان میرسد. استاد شروع به خواندن اسفار میکند که در اینجا جهانگیرخان میگوید چنان حال من تغییر کرد که گویی نزدیک بود دیوانه شوم. پس از آن نیز سالها در تهران میماند. این حکیم حوزهای نیز تاسیس میکند و برای تحصیل فلسفه نیز شرط میگذارد افرادی که میخواهند فلسفه بخوانند باید تهذیب نفس کرده باشند. چون اگر فقیهی مرتکب خطا شود و مثلا شرب خمر کند این کار را به پای دین نمیگذارند، چون فقه طاهر است. اما اگر حکیمی این کار را انجام دهد، میگویند که از نکبت حکمت است و برزبان ها می افتد که همه حکیمان این گونه هستند🗞
🖍منوچهر صدوقی سها
🔖 500 کلمه
⏰زمان مطالعه: 3 دقيقه
📌 متن کامل را در صفحه 10 روزنامه سازندگی مورخ دوم مهر 1398 مطالعه کنيد
💠 @goftemaann
فلسفه از ابن سینا تا ملاصدرای اخباری: ملا صدرا چرا اصول کافی را شرح و تفسیر کرد؟
فلسفه و دانش کلام نظری مستقل از حدیث و اخبار در تمدن اسلامی زاده شد و بالید. ابن سینا در بحث های فلسفی سخنش ناظر به تأویل احادیث نبود. او نظرش به تأویل قرآن هم نبود. اسماعیلیه البته از این شیوه بهره می گرفتند و می دانیم که کسانی مانند ابو سلیمان منطقی سجستانی این شیوه آنان و اخوان الصفا را مورد انتقاد قرار می دادند و به استقلال فلسفه از دین البته با تفسیری که از این استقلال اراده می کردند باور داشتند. نخستین گرایش در تشیع به تفسیر احادیث با بهره گیری از مباحث نظری در سید حیدر آملی دیده می شود که البته تنها از ابن عربی بهره مند بود و احادیث را با چاشنی مبانی نظری ابن عربی تفسیر و تأویل می کرد. بعداَ ابن ابی جمهور احسایی هم کم و بیش همین شیوه را داشت. البته ابن ابی جمهور با وجود اعتقاد به اجتهاد و لزوم وجود مجتهد و با وجود پذیرفتن مبانی اصولی، در بسیاری از مبانی اصولی نظراتش با اخباری های بعدی بی شباهت نبود. در عصر صفوی و با برآمدن گرایش اخبار و احادیث نوعی مقابله با دانش سنتی علم کلام از یک سو و مقابله با فلسفه از دیگر سو که از پیش از دوران صفوی مقدمات آن فراهم آمده بود در میان عالمان شیعی رو به رشد نهاد. چندین راه حل در برابر این گرایش رو به رشد از سوی عالمان دوره صفوی پیشنهاد شد که در اینجا تنها به مورد جریان ملا صدرا و ملا محسن فیض می پردازم و مابقی را در نوشته ای دیگر به بحث خواهم گذاشت. ملاصدرا با وجود آنکه شاگرد میرداماد بود و فلسفه مشایی را به درستی خوانده بود مخالفتش با استاد در پاره ای از مسائل مهم فلسفی تنها در چارچوب مخالفت در تعدادی از مبانی فلسفی قابل تحلیل نیست. ملا صدرا پروژه تازه ای را پیشنهاد می کرد که با دیدگاه مذهبی کلی او که اخباری گری یکی از مهمترین عناصر شکل دهنده آن بود هماهنگ بود. او با نقد فلسفه ابن سینا و تبیین مبانی اصالت وجود نظراً راه را برای تئوریزه کردن مبانی توحیدی جدیدی در تشیع هموار می کرد که در گسستی نه تنها با کلام شیعی قدیم که مورد انتقاد اخباریان بود قرار داشت بلکه با فلسفه ابن سینا و شارحان مشایی او هم که همزمان مورد انتقاد اخباریان شیعه قرار داشتند در گسست بود. او در واقع راه حل را در تداوم مسیر سید حیدر آملی و ابن ابی جمهور می دانست که در مجموع در تلفیق مکتب فلسفی اشراقی با مکتب شاگردان ابن عربی و وحدت وجود او در قالب جدیدی با عنوان حکمت متعالیه عرضه شد. البته حکمت متعالیه، عرفان ابن عربی نبود. مکتبی فلسفی بود با مختصاتی که می توانست عقبه آن را تا ابن سینا هم پیوند دهد اما آنچه ملا صدرا از حکمت متعالیه خود می خواست در واقع ارائه مکتب تنزیهی جدیدی بود که آن را متفاوت با مکتب کلام شیعی- معتزلی قدیم از یک سو و مکتب فلسفی سینوی از دیگر سو نشان دهد. او این مکتب تازه را در واقع مکتب معارفی امامان شیعه و تفسیر حقیقی و توحیدی از کلمات و احادیث آنان فرا می نمود. بدین جهت نیازمند بود تا هم تفسیر قرآن بنویسد و هم کتاب هایی در شرح اخبار و احادیث و از همه مهمتر شرح و تفسیری بر اصول کافی. ملا صدرا که در فقهیات به مکتب اخباری دلبسته بود در فلسفه هم نظراً و عملاً جریانی التقاطی میان فلسفه و اخبار را پیشنهاد می کرد. از نظر او معارف تنزیهی اهل بیت که در احادیث توحیدی شیعه بازتاب یافته است نه با کلام قدیم شیعه که متخذ از معتزله بود هماهنگ است و نه با فلسفه ابن سینا که بیشتر در میان سنیان و اشعریان متأخر شارحانی پیدا کرده بود. او حکمت شیعی را حکمت متعالیه ای می یافت که گرچه اصطلاحات و مبانی و رویکردهای کلی بحثی خود را از فلسفه وام گرفته است اما تفسیرش از این نکته آن بود که در نهایت حرف های حکما در تفسیری که او از سخنان حکمای قدیم به دست می داد به همان ریشه ای بر می گردد که آبشخور اصلی احادیث اهل بیت است. چرا که در نهایت منبع هر دوی حکمت یونانی قدیم و حکمت نبوی یک چیز بیش نیست و همه از سرچشمه نبوت و ولایت و علم قدسی و شهودی برخوردار است. از دیدگاه او ابن عربی به چنین منبع علمی مستقیماً دسترسی داشت و سخنان او نمی بایست با سخنان حکما و ائمه شیعه مخالف باشد. حکمت متعالیه ملا صدرا در واقع ارائه تفسیری از فلسفه بود که بتواند این سازگاری را نه تنها ایجاد کند بکه آن را به عنوان تنها مکتب معارفی ائمه شیعه که مکتبی تنزیهی است معرفی کند. کلید معما را هم در ارائه دیدگاه و نظریه وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت و تبلور این نظریه در انسان کامل در مقام امام و ولایت او می دید. از دیدگاه او شریعت و فلسفه و عرفان تنها با همین مکتب تنزیهی قابلیت سازگاری می یابند. (دنباله....)
مرحوم آقا جلال با وجود آنکه فلسفه مشایی را نزد استادان خوانده بود اما دلبستگی بدان نداشت و حکمت سينوی را عمدتا در پرتوی فلسفه ملا صدرا می فهميد. طبعا برای کسانی که تفسير ملا صدرا از ابن سينا را نمی پسندند اين نقيصه ای قلمداد می شود. اما به نظرم مرحوم آقا جلال يک قدم حتی فراتر از اين رفته بود. او خيلی بيش از آنچه ملاصدرا خود می خواست و در آثارش عملا بدان راه رفته بود ملاصدرا را در پرتوی مکتب شارحان ابن عربی می فهميد. اين ديدگاه ناقدانی دارد. حقيقت اين است که به يک معنا ملا صدرا در مکتب اصفهان و طهران و به ويژه از سوی برخی از استادان و شارحان حکمت صدرایی در پرتوی ابن عربی تفسير شد که شايد راه درستی برای درک فلسفه ملا صدرا نباشد. حکمایی مانند مرحوم آقا علی مدرس و در متأخرين مرحوم آقا مهدی حائری راه ديگری پيمودند و تلاششان آن بود که حکمت ملا صدرا را در پرتوی ابن سينا بشناسند. مرحوم آقا جلال آشتيانی مشی متفاوتی در اين زمينه داشت. در ميان حکمای زمان ما حضرت آقای مصباح و همچنين استاد سيد حسن مصطفوی کم و بيش راه آقا علی را پيموده اند.
چنانکه در يکی دو دهه اخير شاهد آن هستيم و به نظر من تعمیق آن را در افق آينده هم می توان پيشبينی کرد تأملات فلسفی در مکتب آخوند ملا صدرا بيشتر سمت و سوی انتقادی به خود گرفته و اميد هست که در آينده بتوان حکمت اسلامی را در پرتوی نقد توأمان ابن سينا و ملاصدرا در مسير و يا مسيرهای تازه ای به پيش برد.
دکتر حائری يزدی و فلسفه مشایی (در دو فرسته)
مرحوم آقای حائری علاوه بر فلسفه آخوند، فلسفه مشایی را به نحو کامل و تمام خوانده بود. تحصيلات ايشان در فلسفه ابن سينا به صورتی بسيار جدی و عميق بود. با اين وصف از نقطه نظر آرای فلسفی به مکتب ملا صدرا و ديدگاه اصالت وجود معتقد بود و از اين نظر مباحث را مطرح می کرد. البته از ملا صدرا دو برداشت متفاوت وجود دارد: يک برداشت ملا صدر را به عنوان فيلسوفی شارح ابن سينا قرار می دهد که در برخی آراء با او اختلاف نظر دارد و يا دست کم تفسيرهای متفاوتی از آنچه شارحان پيشين از ابن سينا ارائه داده بودند عرضه می کند. ديدگاه دومی هم وجود دارد: ديدگاهی که ملا صدرا را بيشتر در سنت مکتب محی الدين قرار می دهد. مسلم است که ملا صدرا در شماری از مباحث و از جمله در بحث اصالت وجود و يا حرکت جوهری با مشائيان تفاوت دارد. او در برخی موضوعات جانب شيخ اشراق را می گيرد و در موضوعاتی درست برخلاف او سعی می کند تفسير متفاوتی از ابن سينا و برخلاف تفسير سهروردی از او داشته باشد (مانند موضوع اصالت وجود و يا ماهيت). در اين هم ترديدی نيست که در اسفار خود ملا صدرا از شماری از آرای مکتب شارحان فصوص به ويژه قونوی و قيصری و ابن ترکه بهره می برد. اما ملا صدرا قبل از هر چيز يک فيلسوف است. در برخی کتابهایش ملا صدرا کفه محی الدین را در تفکرش سنگین تر کرده (مانند کتابش مفاتيح الغيب). با اين وصف در مجموع بايد بين آرای فلسفی او و آنگاه که مباحث ذوقی را در شکل سنت عرفانی مطرح می کند تفکيک قائل شد. مرحوم آقای حائری به اين تفکيک باور داشت و خودش هم سعی می کرد مباحث ابتکاری ملا صدرا را در قالبی فلسفی و برهانی مطرح کند. در کتاب هرم هستی شما با این دیدگاه روبرو می شوید. به نظر من خود ملا صدرا در ایجاد چنین رویکرد دوگانه به فلسفه اش سهم مهمی دارد. خود او در نهایت بحث اصالت وجود را با بحث وحدت وجود به نحوی پیوند می زند. این در بحث تشکیک وجود است که ملاصدرا به این سمت می رود. البته ملا صدرا در همان سنت مشایی و در دنباله خواجه طوسی می توانست موضوع را دنبال کند. چرا که در کلمات خود ابن سینا هم اشاراتی به مباحث اصالت وجود و تشکیک وجود به گونه ای هست و همین هم بعدها موجب دو دستگی در میان مشائیان شد اما به هرحال ملا صدرا فرزند زمانه خودش است. در دوران او مکتب محی الدین و سخنان شارحان فصوص مانند قونوی و قیصری و ابن ترکه مورد توجه بود. شما به مقدمه قیصری و يا به تمهيد القواعد ابن ترکه توجه کنيد. مباحث در حول و حوش موضوع وجود است و بنابراین ملاصدرا تحت تأثير آنان قرار داشت. آقای حائری می کوشد بدون توجه به آن سخنان مبانی ملاصدرا را برهانی کند بی آنکه آن مطالب را با مباحث ذوقی و عرفانی از جايگاه رفيع برهان پايين بياورد. در مکتب حکمت متعاليه آقا علی مدرس وضعی مشابه با آقای حائری دارد. برخلاف آقا محمد رضا قمشه ای و يا مرحوم شاه آبادی که بيشتر شارح فصوصند. از اين نقطه نظر مرحوم آقای حائری با مرحوم رفيعی قزوينی هم متفاوت بود. مرحوم رفيعی فقط شارح و معلم اسفار بود در حالی که آقای حائری و يا حتی علامه طباطبایی مبانی و سخنان جديد دارند و ابتکارات تازه ای را مطرح کرده اند. با این وصف آقای حائری به طور نمونه با حکیم جلوه تفاوت دارد. مرحوم ميرزا سيد ابو الحسن جلوه بيشتر مشایی بود و انتقاداتی به آخوند دارد. آقای حائری با علامه سمنانی هم متفاوت بود. علامه سمنانی در حکمت بوعلی کاملا مشایی است و کاملا با مبانی ملا صدرا مخالف است. برخی از اين مخالفت ها اصولا به اين دليل بود که عده ای معتقد بودند ممشای آخوند به وحدت وجود و وحدت شخصيه می انجامد. بنابراين آن را با طريق شرع و مکتب تنزيهی ائمه (ع) مخالف می دانستند و حتی همين را موجب مخالفت متشرعه با حکما می دانستند. اين گروه معتقد بودند که دليل مخالفت متشرعه با اهل فلسفه از همين جا بر می خيزد. بنابراين اينها که با فلسفه موافق بودند می گفتند بايد به فلسفه ابن سينا بازگشت و مکتب تنزيهی او را در توحيد مبنا قرار داد. يک انتقاد ديگر هم به ملا صدرا می گرفتند: گفته می شد که او در شرح اصول کافی و در ديگر آثارش احاديث را با فلسفه آميخته و اين کار را نادرست ارزيابی می کردند. از همينجا بود که مثلا شيخ احمد احسایی به ملا صدرا و ملا محس فيض انتقاد می کند و در رد بر آنان کتاب می نويسد. او معتقد بود ملا صدرا و ملا محسن با تقليد از مکتب ابن عربی و همچنین آميختن فلسفه و عرفان با حديث از مکتب اهل بيت (ع) فاصله گرفته اند. خود او به بازگشت به مکتب اهل بيت (ع) فرا می خواند؛ منتهی با تفسيری خاص که بيشتر باطنی و غلو گرايانه بود. بعدها مرحوم ميرزا مهدی اصفهانی هم کم و بيش همين انتقادات را از ملا صدرا داشت.
از استاد حشمت پور
پرسش:
برای خواندن فلسفه از کجا باید شروع کرد؟ وچطور فلسفه را بخوانیم؟
پاسخ:
سوال این است که فلسفه را از کجا شروع کنیم و به کجا ختم کنیم.
🔻
این سوال پاسخش سخت است چون از کجا شروع کنیم خوب است اما چطور بخوانیم ظاهرا جواب ندارد ما هر علمی را باید طوری بخوانیم که اگر از کلاسش فارغ شدیم بتوانیم تدریس کنیم، نحوه درس خواندن باید این طور باشد اما این که چه جور بخوانیم باید طوری بخوانیم که بفهمیم ،من یک نحوه خاصی از خواندن بلد نیستم که بگویم چه جور فلسفه را باید بخوانید، باید وقتی استاد درس را می گوید خوب گوش کنید به شرح هایی که در این زمینه است مراجعه کنید و مطلب را بفهمید و دقیق دریافت کنید به طوری که وقتی مباحثه کردید و فرد دیگری هم که مطلب را گوش می گیرد مطلب را قبول کند با استاد اگر شاهد مباحثه شما هست بگوید درست فهمیده اید و خلاصه طوری باید درس بخوانید که بتوانید آن را تدریس کنید این نحوه درس خواندن در هر علمی اعم از فلسفه و غیر آن می باشد.
🔻
نقطه شروع فلسفه
اما این سوال که فلسفه را از کجا شروع کنیم این سوالی است که زیاد مطرح می شود نوعاً گفته میشود که فلسفه را از فلسفه مشاء شروع کنید چون هم آسانتر است و هم این که فلسفه از مشاء به این طرف آمده است، پس بهتر است که از مشاء شروع کنید،کتابهای آسانی هم دارد که مشاء نوشته اند، اینها را مطالعه کنید با فلسفه مشاء آشنا می شوید و بعد وارد حکمت متعالیه و حکمت اشراق شوید حالا اگر کسی امکانش نداشته از مشاء شروع کنند و خواست از حکمت متعالیه شروع کنند اشکالی ندارد.
🔻
ولی استاد باید آن جاهایی که وابسته به نقل مشاء است یا برگرفته از مبنای مشاء است توضیح دهد و این برعهده استاد است و اگر کسی نتوانست اول مشاء را شروع کند و مثلاً از بدایه شروع کرد همچنان که در زمان ما مرسوم است هیچ ایرادی ندارد ولی آن جاهایی که مرتبط با فلسفه مشاء است، استاد آنها را باید توضیح دهد.
🔻
اگر فرد دانشجو دسترسی به کتابهای مشاء دارد بهتر است که از مشاء شروع کند تا اشراف بهتری به حکمت متعالیه پیدا کند چون تطور فلسفه به همین صورت بوده است اشراق را توصیه می کنم که حتما بعد از فلسفه مشاء شروع شود چون فلسفه اشراق همه جا ناظر به فلسفه مشاء است و اصلاً در برخی جاها درگیر با مشاء است و تا مشاء را ندانیم درگیری با مشاء مشخص نمیشود.
ادامه دارد....
🔻🔻🔻🔻
https://t.me/joinchat/AAAAAEOyBh9fy0yRLS521w
🔺🔺🔺🔺
🔻🔻🔻🔻
سوال شماره 16
1.آیا شبهات سنگین که فلاسفه غرب به دین وارد کرده است را می توان با فلسفه جواب داد؟ 2.آیا این سخن درست است که فلسفه های مشاء و اشراق و صدرا و علی الخصوص فلسفه صدرا به مباحث و مسائل کلام و عقاید کمک شایانی کرده و آن را از رکود و تحجر نجات داده؟ 3.نظر مبارکتان در مورد ورود عرفان ابن عربی به مباحث اخلاق و عرفان چه بوده و آیا این سخن درست است که عرفان ابن عربی به مباحث و مسائل اخلاق و عرفان کمک شایانی کرده و آن را از رکود و تحجر نجات داده؟
🔻
پاسخ به سوال اول
پاسخ :سه سوال کرده اید که باید به تفصیل پاسخ داده شود،سوال اول شما به دو سوال منشعب می شود که ما این دو سوال را از هم جدا کرده و به آن پاسخ می دهیم یعتی به ترتیبی که شما سوال کرددی جواب نمی دهیم بلکه سوال شما را به دو سوال تبدیل می کنیم و جواب آن را می دهیم.
سوال اول شما این است که آیا می توان شبهات سنگینی را که فلاسفه غرب به حرف بعضی از شرقی ها بر دین یا مسایل دینی وارد کرده اند به جز استمداد از فلسفه و کلام، جواب داد یا حتما ناچاریم از فلسفه استفاده کنیم و جواب این شبهات را بدهیم.
🔻
جواب سوال اول این است که شبهات را عقل ما می فهمد و عقل ما باید پاسخ بدهد ،گاهی فلسفه راهی برای پاسخ به شبهه است و گاهی کلام،گاهی روایات و ما یک جواب عقلی به کمک این پشتوانه ها فکر می کنیم و چون جواب ما عقلی است پاسخ شبهه داده می شود.
🔻
فلسفه قوانینی دارد که آن قوانین حاصل عقل ماست یه به بیان بهتر قوانینی دارد که در خارج صادقند و ما آن را کسب کرده ایم یعنی یک قوانینی واقعی هستند و ما به کمک این قوانین واقعی،شبهات را بر طرف می کنیم یا این که ممکن است کسی از قونین فلسفی استفاده نکند و از قوانین واقعی دیگر استفاده کند،آن هم می تواند پاسخ به شبهه بدهد و لزومی ندارد که ما حتماً در پاسخ به شبهه از قوانین فلسفی استفاده کنیم،کسانی بوده اند که مشیشان فلسفی بوده ولی هیچ یک از فلسفه های مرسوم را نخوانده بودند،این ها قدرت بر پاسخ دادن دارند چون از عقلشان در پاسخ به شبهه استفاده کرده اند (البته نمی خواهم بگویم فلسفه لازم نیست بلکه فلسفه کمک می کند و این کمک باعث می شود که راختتر درک کنیم).
البته گاهی مواقع هم ممکن است برخی قوانین خدشه دار باشند و به جای این که پاسخ به شبهه دهند شبهه را تقویت کنند.
🔻
مهم این است که در پاسخی که داده می شود با تمهیداتی که از قواعد عقلی گرفته می شودجواب از عقل ناشی شود و این چنین نیست که حتما باید فلسفه را بخوانیم تا جواب بدهیم زیرا خیلی ها فلسفی فکر می کنند ولی هیچ یک از علوم فلسفی را درس نگرفته اند.
🔻
بله برخی از شبهات که از اصطلاحات استفاده می کنند باید با اصطلاحات جواب داده شود و آن ها نیاز به خواندن فلسفه دارد برای این که ما با فلسفه آشنا بشویم.
🔻
بنا بر این این چنین نیست که در پاسخ به شبهات راه منحصر در فلسفه باشد ولی این چنین هم نیست که ما به طور کامل در پاسخ به شبهات از فلسفه بی نیاز باشیم بنا بر این در جواب ها خوب است که از فلسفه استفاده کنیم و جواب ها را قابل فهم تر قرار دهیم.
🔺🔺🔺🔺🔺
🔻🔻🔻🔻🔻
۳. حكمت متعاليه: منهج بحث در حكمت متعاليه صدرايى با شيوه بحث در فلسفه اشراقى تفاوت جوهرى ندارد; زيرا صدر المتألهين نيز ـ كه مبتكر روش حكمت متعاليه است ـ نيز روش برهان و عرفان را با هم به كار گرفته و در موارد مختلف به آيات و روايات نيز استشهاد نموده است. به عبارت ديگر: هماهنگى برهان و عرفان و قرآن با حكمت برهانى و عرفانى و قرآنى را اثبات نموده است. آرى حكمت متعاليه از دو نظر بر طريقه اشراقى برترى دارد:
يكى اين كه صدر المتألهين راهى را كه شيخ اشراق آغاز نمود تكميل كرد، و در اثبات هماهنگى و تطابق عقل و شرع در معارف الهى سعى بيشترى نمود و توفيق بيشترى بهدست آورد چنانكه از مراجعه به كتب فلسفى، و تفسيرى او به دست مى آيد.
نكته ديگر اين كه: وى اصولى را در فلسفه تأسيس كرد، كه در فلسفه شيخ اشراق وجود نداشت و از اين طريق فلسفه او امتياز بيشترى يافت مانند«اصالت وجود»، «تشكيك در حقيقت وجود»، «حركت جوهرى»، «اتحاد عاقل و معقول» و بحثهاى مهم ديگر; و چنان كه مى دانيم اصول مزبور در تبيين و تحكيم معارف الهى نقش مؤثر دارد و بر پايه آنها بسيارى از معضلات فلسفى حل مى گردد.
خطوط کف دست بوسیله امواج مغزی ایجاد میشود و نقطه ضمیر ناخود اگاه است.
تصور کنید که هر یک از این خطوط رودخانه در حال حرکت میباشند و هر چه این خطوط عمیق تر و گسترده تر باشند میتوانند قدرت بیشتری به شما ببخشند و این بدان معناست که انرژی های انها در زندگی فرد قوی تر خواهد بود.
بعنوان مثال اگر خط هوای دست شما عمیق باشد نشانگر این است که شما بیشتر وقت خود را صرف تفکر میکنید ...
» شما و فردی که کف بینی را روی او انجام میدهید باید در کنار هم بنشینید.
» هر دو شما باید در وضعیت راحتی قرار داشته باشید.
» از شخص مورد نظرتان بپرسید که آیا چپ دست یا راست دست است ، به هر دو دست باید نگاه کنید اما بیشتر توجه تان باشد به دست اصلی فرد باشد.
» برای خواندن صحیح کف دست به نور کافی نیاز دارید که میتوانید برای این منظور از نور خورشید یا نور چراغ قوه استفاده نمائید.
» کار کف بینی را در مکانی آرام و خصوصی انجام دهید.
» همیشه پس از خواندن کف دست سکوت کنید و به جز فرد مورد نظرتان به کسی چیزی نگوئید.
» همیشه برای انجام کار کف بینی یک ذره بین مورد نیاز است.
» در زمان کف بینی تنها بروی دست فرد تمرکز کنید و از صحبت درباره مسائل جانبی و اضافه خودداری کنید و تنها از چیزی حرف بزنید که بروی دستان او میبینید.
» هموار صادق و راستگو باشید تا مردم به شما اعتماد داشته باشند.
» این کار را برای کمک و آگاهی رساندن به دیگران انجام دهید و نه برای پز دادن و خودنمایی تا در این کار شاهد پیشرفت خود باشید.
از استاد حشمت پور
پرسش:
برای خواندن فلسفه از کجا باید شروع کرد؟ وچطور فلسفه را بخوانیم؟
پاسخ:
سوال این است که فلسفه را از کجا شروع کنیم و به کجا ختم کنیم.
🔻
این سوال پاسخش سخت است چون از کجا شروع کنیم خوب است اما چطور بخوانیم ظاهرا جواب ندارد ما هر علمی را باید طوری بخوانیم که اگر از کلاسش فارغ شدیم بتوانیم تدریس کنیم، نحوه درس خواندن باید این طور باشد اما این که چه جور بخوانیم باید طوری بخوانیم که بفهمیم ،من یک نحوه خاصی از خواندن بلد نیستم که بگویم چه جور فلسفه را باید بخوانید، باید وقتی استاد درس را می گوید خوب گوش کنید به شرح هایی که در این زمینه است مراجعه کنید و مطلب را بفهمید و دقیق دریافت کنید به طوری که وقتی مباحثه کردید و فرد دیگری هم که مطلب را گوش می گیرد مطلب را قبول کند با استاد اگر شاهد مباحثه شما هست بگوید درست فهمیده اید و خلاصه طوری باید درس بخوانید که بتوانید آن را تدریس کنید این نحوه درس خواندن در هر علمی اعم از فلسفه و غیر آن می باشد.
🔻
نقطه شروع فلسفه
اما این سوال که فلسفه را از کجا شروع کنیم این سوالی است که زیاد مطرح می شود نوعاً گفته میشود که فلسفه را از فلسفه مشاء شروع کنید چون هم آسانتر است و هم این که فلسفه از مشاء به این طرف آمده است، پس بهتر است که از مشاء شروع کنید،کتابهای آسانی هم دارد که مشاء نوشته اند، اینها را مطالعه کنید با فلسفه مشاء آشنا می شوید و بعد وارد حکمت متعالیه و حکمت اشراق شوید حالا اگر کسی امکانش نداشته از مشاء شروع کنند و خواست از حکمت متعالیه شروع کنند اشکالی ندارد.
🔻
ولی استاد باید آن جاهایی که وابسته به نقل مشاء است یا برگرفته از مبنای مشاء است توضیح دهد و این برعهده استاد است و اگر کسی نتوانست اول مشاء را شروع کند و مثلاً از بدایه شروع کرد همچنان که در زمان ما مرسوم است هیچ ایرادی ندارد ولی آن جاهایی که مرتبط با فلسفه مشاء است، استاد آنها را باید توضیح دهد.
🔻
اگر فرد دانشجو دسترسی به کتابهای مشاء دارد بهتر است که از مشاء شروع کند تا اشراف بهتری به حکمت متعالیه پیدا کند چون تطور فلسفه به همین صورت بوده است اشراق را توصیه می کنم که حتما بعد از فلسفه مشاء شروع شود چون فلسفه اشراق همه جا ناظر به فلسفه مشاء است و اصلاً در برخی جاها درگیر با مشاء است و تا مشاء را ندانیم درگیری با مشاء مشخص نمیشود.
ادامه دارد....
🔻🔻🔻🔻
https://t.me/joinchat/AAAAAEOyBh9fy0yRLS521w
حکمت متعالیه، مکتب ملاصدرا است که بر پایهٔ وجود و تمایز آن از ماهیت استوار است.این مکتب از لحاظ روش شبیه مکتب اشراقی است یعنی به استدلال و کشف و شهود تواماً معتقد است، ولی از نظر اصول و از نظر استنتاجات متفاوت است.در مکتب ملاصدرا بسیاری از مسائل مورد اختلاف مشاء و اشراق، یا مورد اختلاف فلسفه و عرفان، و یا مورد اختلاف فلسفه و کلام برای همیشه حل شده است.فلسفه ملاصدرا یک فلسفه التقاطی نیست،بلکه یک نظام خاص فلسفی است که هرچند روش های فکری گوناگون اسلامی در پیدایش آن موثر بودند باید آن را نظام فکری مستقلی دانست.[۱] پس از وی این مکتب توسط علمای مسلمان پرورده شد. پیش از ملاصدرا فیلسوفان قادر به فهم تفاوت این دو نبودند، اما ملاصدرا مرز این دو مفهوم را به خوبی روشن نمود
صوت درسگفتارهای حکمت متعالیه با تدریس دکتر سید محمد موسوی
#فلسفه
⬇️⬇️
حکمت متعالیه، مکتب ملاصدرا است که بر پایهٔ وجود و تمایز آن از ماهیت استوار است.این مکتب از لحاظ روش شبیه مکتب اشراقی است یعنی به استدلال و کشف و شهود تواماً معتقد است، ولی از نظر اصول و از نظر استنتاجات متفاوت است.در مکتب ملاصدرا بسیاری از مسائل مورد اختلاف مشاء و اشراق، یا مورد اختلاف فلسفه و عرفان، و یا مورد اختلاف فلسفه و کلام برای همیشه حل شده است.فلسفه ملاصدرا یک فلسفه التقاطی نیست،بلکه یک نظام خاص فلسفی است که هرچند روش های فکری گوناگون اسلامی در پیدایش آن موثر بودند باید آن را نظام فکری مستقلی دانست.[۱] پس از وی این مکتب توسط علمای مسلمان پرورده شد. پیش از ملاصدرا فیلسوفان قادر به فهم تفاوت این دو نبودند، اما ملاصدرا مرز این دو مفهوم را به خوبی روشن نمود
صوت درسگفتارهای حکمت متعالیه با تدریس دکتر سید محمد موسوی
#فلسفه
⬇️⬇️
شعری از وحشی بافقی، به خط ملاصدرا در سال 1004 هجری قمری.
صدر المتألهین یا ملاصدرا، فیلسوف بزرگ جهان اسلام و صاحب مکتب فلسفى «حکمت متعالیه» است.
این گزینش نشان از میل درونی صدرا به اندیشۀ «حرکت جوهری» دارد که در اشعار وحشی بافقی تجلی یافته است و دلالت بر عظمت و فرهیختگی این شاعر بزرگ دارد.
نظریه حرکت جوهری از مباحث مهم فلسفی و از ابداعات ملاصدرای شیرازی است که تحولی بزرگ در تاریخ فلسفه ایجادکرد.
(سفینۀ ملاصدرا، ص 345)
یکی میل است با هر ذره رقاص
کشان هر ذره را تا مقصد خاص
رساند گلشنی را تا به گلشن
دواند گلخنی را تا به گلخن
اگر پویی ز اسفل تا به عالی
نبینی ذرهای زین میل خالی
🌹🌹
@bonyad_vahshi_bafghi
✅ روش صحیح گفتگو با دیگران!
رفتارهای رایجی که هنگام مکالمه بیادبی است!
در این مطلب رفتارهای رایجی را که در مکالمه بیادبی به حساب میآید، برایتان آوردهایم.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، برقراری ارتباط با دیگران و حرف زدن در جمع قوانینی دارد که اگر آنها را رعایت نکنیم، از نظر دیگران فردی بیادب به حساب میآییم.
اما این رفتارها کدامند؟ مطمئنا ما به طور خودآگاه رفتارهای آزاردهنده از خود نشان نمیدهیم.
اما این که بدانیم چه رفتارهایی در مکالمههای روزمره بیادبی محسوب میشوند، ما را نسبت به رفتارهایمان آگاهتر کرده و مانع از انجام آنها میشود.
در ادامه رفتارهای رایجی را که در مکالمه بیادبی به حساب میآید، برایتان آوردهایم.
الف) صحبتهای دیگران را قطع میکنید
حتما این موضوع برای شما هم اتفاق افتاده که در حال حرف زدن باشید و ناگهان شخصی وسط حرفتان بپرد و حرفهای شما را نیمهتمام بگذارد.
اگرچه این موضوع خودآگاه اتفاق نمیافتد، اما از نظر دیگران بیادبی محسوب میشود.
روانشناسان قطع کردن صحبتهای دیگران را یکی از رایجترین و در عین حال آزاردهنده رفتارها در مکالمات میدانند.
این رفتار بدین معنی است که صحبتهای طرف مقابل برایتان اهمیتی ندارد و شما علاقهای به شنیدن آنها ندارید.
از این رو، اگر میخواهید که مکالمهتان به درستی پیش برود، این فرصت را به طرف مقابل بدهید تا تمام حرفهایش را به اتمام برساند، سپس نظر خودتان را بیان کنید.
ب) تنها در مورد خودتان حرف میزنید
اگر در یک مکالمه شما تنها در مورد خودتان صحبت کنید، از نظر دیگران فردی خودشیفته به نطر میآیید.
درست است که شما به خودتان بیش از همه اهمیت میدهید.
اما دیگران هم همین احساس را نسبت به خودشان دارند، ولی این دلیل نمیشود که هر کس تنها در مورد خودش صحبت کند.
اگر چنین اتفاقی بیفتد، مکالمه برای طرف مقابل کسل کننده و آزار دهنده میشود.
بنابراین سعی کنید همانقدر که در مورد خودتان صحبت میکنید، از دیگران هم در مورد نظرات و تجربیاتشان سوال بپرسید تا تعادل در مکالمه برقرار شود.
ج) در حین صحبت به موبایلتان نگاه میکنید
یکی از عادتهایی که این روزها دامنگیر اکثر آدمها شده، کار با موبایل است.
این عادت آنقدر شدید است که بعضیها حتی هنگام حرف زدن با طرف مقابل، چشمشان را از گوشی بلند نمیکنند.
ما از گوشی برای تماس با افرادی که از ما دور هستند استفاده میکنیم، بنابراین لزومی ندارد زمانی که در کنار دیگران هستیم، مدام تمرکزمان روی گوشیمان باشد.
اگر شما وسط مکالمه با دیگران گوشیتان را چک کنید، بدین معنی است که حواستان جای دیگری است یا این که خبرهای گوشیتان مهمتر از صحبتهای طرف مقابل است.
بنابراین بهتر است هنگام مکالمه با دیگران گوشی را از خود دور کنید، در غیر این صورت رفتار شما بیادبی محسوب میشود.
د) حرف باید حرف شما باشد
اگر مکالمه شما به سمت بحث و مناظره پیش رفت، بهتر است که خودتان را کنترل کنید.
بسیار از افراد در این شرایط تمام تلاش خود را میکنند تا حرف خودشان را به کرسی بنشانند؛ و ثابت کنند که آنها حرف درست را میزنند، اما بدانید که یک مکالمه برد و باخت ندارد.
به جای تلاش برای برنده شدن، بهتر است که بدون قضاوت حرفهای طرف مقابل را بشنوید و آنها را درک کنید.
اگر مکالمه شما اینگونه پیش رود، نه تنها نتیجه خوبی خواهید گرفت بلکه با طرز فکر طرف مقابلتان نیز بیشتر آشنا خواهید شد.
ه) به جای گوش کردن، به جوابهای خودتان میاندیشید
بسیار از افراد در طول مکالمه، به جای این که به حرفهای طرفمقابل گوش دهند، به فکر آماده کردن جوابهای خودشان هستند.
در این شرایط، نه تنها حرفهای طرف مقابل را به خوبی متوجه نمیشوند، بلکه امکان این که وسط حرف او بپرند هم زیاد است.
اگرشما هم این رفتار را دارید، به جای این که به فکر آماده کردن جوابهای خودتان باشید، روی حرفهای دیگری تمرکز کنید.
شاید شنیدن تمام حرفهای او، در نهایت نظر شما را نیز تغییر داد.
و) سوالات نابجا میکنید
شما در مکالمه باید حد خودتان را بشناسید، یعنی از پرسیدن سوالهای خصوصی بپرهیزید.
سوالاتی مانند این که «حقوق تو چقدر است؟» یا «چرا بچه دار نمیشوی؟» …
سوالهایی کاملا شخصی هستند که نباید از طرف مقابلتان بپرسید.
سعی کنید که اگر هم سوالی میپرسید، سوالهای عادی و کلی باشند نه خصوصی.
در غیر این صورت ممکن است با جوابی مواجه شوید که ناراحتتان کند.
ز) خودتان را بی عیب و نقص میدانید
ممکن است شما خودتان رفتارهای آزاردهندهای را که در مکالمه با دیگران دارید تشخیص ندهید، اما این بدین معنی نیست که شما بیعیب و نقص هستید.
برای دانستن این موضوع بهتر است که از خانواده یا دوستانتان کمک بگیرید.
از آنها بخواهید که عادتهای بدتان را به شما متذکر شوند.
از آنجا که آنها زمان زیادی را با شما میگذرانند، مطمئنا به رفتارها
۵ پیشنهادی که رنگ زندگیتان را تغییر میدهد
👈زندگی این روزها سخت و یکنواخت شده است؛ اما حتما راههایی وجود دارد که بتوان آن را کمی دلپذیرتر کرد. در ادامه ۵ کاری را نوشتهایم که به شما برای رنگ بخشیدن به زندگیتان کمک میکنند.
🔺 خواب شبانه خوبی داشته باشید
متخصصان خواب پیشنهاد میدهند با در نظر گرفتن ساعتِ به تختخواب رفتن و بیدار شدنتان، یک برنامهریزی داشته باشید که روزهای آخر هفته و تعطیلات هم در آن در نظر گرفته شده باشد. جدا از تاریک و خنک کردن و مناسب کردن اتاق برای خواب، به خودتان زمان بدهید تا برای خواب آماده شوید. به این معنی که تمام وسایل الکترونیک را کنار بگذارید و زمانی را به فعالیتهای آرامشبخش مثل یک دوش گرم، خواندن کتاب، یا مدیتیشن بگذرانید.
🔺 خودتان را برای اشتباهات گذشته ببخشید
یک ویژگی برجسته پشیمانی، نشخوار فکری درباره موقعیتهایی است که میتوانستهاید تصمیم بهتری بگیرید یا عملکرد بهتری داشته باشید. این وسواس، احساس گناه را به احساس شرم تغییر میدهد. احساس گناه میتواند عامل خوبی برای این باشد که چیزی را اصلاح کنید، ولی شرم شما را غرق در سرزنش خود و انتقاد از خود میکند.
به جای این که خودتان را سرزنش کنید، یادتان باشد انسان بودن به معنی اشتباه کردن است. با خودتان تکرار کنید که خودتان را میبخشید. حتی این که به بخشیدن خودتان فکر کنید، میتواند یک شروع خوب باشد.
🔺 با دوستانتان به دنبال شادی باشید
وقت گذراندن با دوستان میتواند به ما در مواجهه با ناهمواریها کمک کند. در کنار این که در همنشینیها اوقات خوشی را میگذرانید، تحقیقات نشان میداند روابط و دوستیها حمایتگرایانه، برای سلامتی جسمی و روحی و طول عمر مفیدند.محققان به این کار یکدلی مثبت میگویند و تحقیقات نشان داده جذب کردن احساسات مثبت و در میان گذاشتن آنها با دیگران میتواند تندرستی را بیشتر و پیوندهای انسانی را محکمتر کند.
🔺یک گیاه مقاوم پرورش بدهید
مراقبت و پرورش گیاهان در خانه نه تنها آسان و شادیبخش است، بلکه این کار شکل درمانی دارد.کاشتن گیاهان راه شگفتانگیزی برای کاهش استرس و سطح اضطراب است. به اضافه این که گیاهان میتوانند سموم هوا را تمیز کنند.
🔺 یک کار دستی یاد بگیرید
مغز یک اندام انطباقی با کارکرد حفظ بقاست. این کارکرد باعث میشود به عوامل تهدیدکننده توجه کنیم و همچنین واکنش ترس مغز با شنیدن خبرهای بد فعال میشود. انجام دادن کار دستی میتواند ما را آرام کند برای این که توجه ما را از چنین اتفاقاتی منحرف میکند. انجام دادن کاردستی به افراد حس خلاقیت میدهد و راه عالی برای عوض کردن یکنواختی زندگی است/همشهری انلاین
@Akhbar_montakhab
علامه آشتیانی: «امام خمینی در حکمت متعالیه بر روش صدر الحکماء و العرفاء آخوند ملاصدرا استاد مسلّم، و در حقیقت بدون مجامله باید گفت که آن جناب خاتم حکما و عرفا در عصر ما می باشند».
«خاتم الحکماء والعرفاء امام خمینی تصریح کردهاند که حکمت متعالیه ملاصدرا و افکار تلامیذ و پیروان او را حکمت یونانی دانستن، ناشی از جهل محض است».
«استاد نامدار و وحيد ما در علوم نقليه و عقليه و مآرب ذوقيه، امام عارف حضرت آيةالله العظمى آقای خمينى تصريح فرموده اند...».
«یکی از آثار نفیس در مبحث نبوت و ولایت، به طریقۀ محققان از عرفا و کمّل از حکمای اسلامی، رسالۀ مصباحالهدایه الی الخلافه و الولایه اثر سید سادات أمجدالعرفاء و الفقهاء، قدوه الحکماء المتألهین، استاد محقق در حکمت متعالیه، مرحوم مبرور، حضرت امام خمینی سقی الله تربته میباشد. مرحوم امام خمینی کتاب سرّالصلاة که به حق اثری است بینظیر و شرح دعاءالسحر و اثر حاضر را به زبان عرفا که لسان خاص این قبیل از آثار است و جز خامۀ کمّل از ارباب عرفان هیچ قلمی را توانایی آن نیست که اثری قابل دوام و کتابی که حق مطلب عرفانی را ادا نماید به وجود آورد، تصنیف فرمودهاند»
@bazmeghodsian
برخی از نظرات مرحوم محمد رضا حکیمی در رابطه با فلسفه
"مکتب تفکیک وجود فلسفهای را به نام فلسفه اسلامی نه تنها منکر نیست بلکه آن را یکی از پربارترین جریانهای تفکر انسانی در طول تاریخ میداند ". (مکتب تفکیک، ص۵۷)
"فلسفه و عرفان اسلامی در قیاس با فلسفهها و عرفانهای دیگر بسیار عمیق و متعالی است و مشتمل است بر ظرایف توحیدی و حقایق و دقایق شناختی". (اجتهاد و تقلید در فلسفه، ص۶۶)
"مکتب تفکیک ضد فلسفه نیست". (مکتب تفکیک، ص۳۸)
"اصحاب مکتب تفکیک نمیگویند فلسفه متروک باشد و خوانده نشود". (مکتب تفکیک، ص۳۱۴)
" استاد ما حضرت شیخ مجتبی قزوینی خراسانی، سالها فلسفه تدریس کرد، و خواندن و دانستن فلسفه را توصیه میفرمود، منتهی با نظر آلی نه اصالی؛ پس موضعگیری "حذف" را بنابر شرایط موجود نمیتوان پذیرفت ". (مکتب تفکیک، ص۴۵۰)
همچنین آقای حکیمی در ابتدای کتاب معاد جسمانی، این اثر خود را ضمن تقدیم به ملاصدرا از وی به عنوان "تفکیکی سترگ" یاد میکند.
بارها اشاره کردهایم که مکتب تفکیک اختلاف مبنایی با فلسفه و عرفان ندارد، و بسیاری از قواعد اساسی فلسفه را بزرگان مکتب تفکیک هم تایید کردهاند.
جمعبندی آقای حکیمی نیز طبق توجه به باطن مکتب تفکیک است، لذا شاید این سخنان مرحوم حکیمی برای کسانی که آشنایی عمیقی با مکتب تفکیک نداشته باشند قدری عجیب باشد.
@derayat1
@tafkik
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com