روال کاتب معمولا چنین نبوده که باب را به عنوان فصل جدید به کار برد
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و سلام علی عباده الذین اصطفی
سلام علیکم، سپاسگزارم از حسن توجّه شما دوست عزیز و گرامی، حقیر از سوابق ایام، آشنایی با فرقه ی نقشبندیه و وجوه معاریف آن داشته ام، از زمان تحصیلات دبیرستان هم با نواده ی مرحوم شیخ شمس الدین یوسف برهانی از خلفای جناب شیخ سراج الدین عثمان نقشبندی دوست صمیمی هستیم، و البته به قدر بضاعت مزجاتم با مشرب جناب سرهندی نیز آشنایی مختصری داریم، ضمن سپاسگزاری از حسن توجه و لطف شما و احترام دائمی به تمامی مشرب ها، عقاید و افکار، نکاتی رو پس از مطالعه ی سند فرستاده شده ی شما، دوست دارم معروض بدارم:
1. حسن حال و میزان معرفت حقیقی افراد تا بهنگام موت و پس از آن، مخزون علم الهی ست، و بندگان خاص او؛ معیار ما در تشخیص مشرب افراد و بحوث کشفی، عقلی و نقلی آثار افرادست، و مشرب مطبوع من، مشرب صاحب رساله ی نور وحدت است. مطالب حاشیه ای سندیت تام ندارند.
2. این اختلاف مشرب چیزی فراتر از اختلاف مشرب جناب سرهندی و خواجه خرد است، بلکه اختلاف مشرب دو دسته بزرگ از معتقدین و محققین وحدت می باشد.
3. جناب عزیز نسفی در کشف الحقائق از حضرت امیر المومنین علی آورده اند که از ایشان سوال شده است: "وجود چیست؟" و ایشان در پاسخ فرموده اند: "غیر از وجود چیست؟"
همین عبارت کوتاه جواب شبهه ی اهل مشرب وحدت شهود و اعتراض ایشان بر مقالات وحدت وجودی هاست، و اشکال کار در ادراک نشئت گرفتن شهود از وجود و عدم ارتباط صحیح دادن اطلاق و تقید است.
4. تفصیل مقال فوق به اجمال در این غزل شاه نعمت الله ولی جمع است:
عشق است که وارسته ز نقصان و کمال است/عشق است که آسوده ز هجران و وصال است
اثبات مثالش نتوان کرد وليکن/اين نفيِ مثال تو، يقين، عينِ مثال است
گويند سوي الله خيال است، حقيقت/اين نيز خيالي است که گويند خيال است
از حال چه مي جوئي و از قال چه پرسي؟/مستيم و خرابيم و ندانيم چه حال است
خورشيد ز نقصان و کمال است منزه/ماه است که گاهي قمر و گاه هلال است
با ذات، دم از حکمِ تجلي نتوان زد/اين حکمِ تجلي به جلال است و جمال است
در خلوت سيد نبود سيد و بنده /در خاطر او غير خدا، هر چه، محال است
باز هم بسیار سپاسگزارم و مرجو این که اگر از سایر رسائل خواجه خرد اطلاعی داشتید، بی نصیب نگذارید حقیر رو. یاحق
حال که لطف کردید و متن کامل را گذاشتید به گمانم:
برای درک بهتر بیت دهم، باید ابتدا بیت نهم را مد نظر قرار دهیم؛ زیرا بیت دهم در واقع دنباله و تکمیل بیت نهم است.
سعی حاجت نیست در کار من ای دل، واگذار
کارسازیِّ مرا بر درگهِ مولای من
و سپس بیت دهم:
کارسازا کارِ نادِ آن علیِّ مرتضی
آنکه شد موقوف لطفش کارسازیهای من
و باز احتمالا :
در بیت بالا، «کارسازا» جنبۀ ندایی ندارد بلکه باید آن را به عنوان قید تعجب در نظر گرفت؛ مانند: شگفتا! عجبا! و ...
مثال از بیهقی از قول مادر حسنک، وقتی خبر مرگ فرزندش را شنید:
«بزرگا، مردا، که این پسرم بود، که پادشاهی چون محمود این جهان بدو داد و پادشاهی چون مسعود آن جهان ...»
به گمانم « کارسازا کارِ نادِ آن علیِّ مرتضیِ» ، به لحاظ دستوری و نحوی، مشابه همان کارکرد « بزرگا مردا » در متن بیهقی را دارد.
برای تقریب به ذهن به نظرم معنی مصرع اول بیت دهم چنین می شود:
« دعای ناد علی که عجب دعای گیرا و کارسازی است ... »
والله اعلم
.
اشعاری در ستایش شاه سلیمان صفوی
دنباله شعرهای بالا، اشعاری در ستایش شاه سلیمان سروده شده که باید از همان شاعر باشد. بنده شعر شناس نیستم، اما خواهید دید که لطافت خاصی دارد. یکی دو مورد، ثقیل یا قدری نامفهوم به نظر آمد، طبعا حل آن هم کار بنده نیست. اما در کل اشعار جالبی است. شاعری است و کسب درآمد. این رسم زمانه است. شعر مدح و ستایش برای پر کردن جیب است، چنان که شاعر در یکی از آخرین ابیات به اشارت آورده است. اما هرچه هست، هنر هم هست، مخصوصا اگر صنعت خاصی در آن بکار رفته باشد. اشعار زیر از نظر سیاسی هم خیلی ارزشمند است. این روزها اشعاره میرزا سعید طیب قمی را در «خورشید و مهپاره» در باره شاه عباس دوم دیدم . از جهاتی آموزنده بود. از نظر افکار سیاسی و اجتماعی آن روزگار، که حالا هم عینا تکرار آن هست. طبعا ایراد نگیرید که چرا من این قدر شعر ستایشی از صفویان یا قاجار می گذارم. به هر حال، نسخه های خطی را مرور می کنم و این ادبیات در لابلای آن آثار که از آن روزگار است فراوان است.
در هر حال، اشعار زیر از همان شاعری است که در سال 1086 در باره تعمیر گنبد رضا علیه السلام اشعار بالا را گفته و در همانجا و ادامه همان آمده و بیت آخرش را جالب است:
ای در رکاب تو عدل انوشیروان روان / قیصر به پیش اسب تو چون هندوان دوان
در مجلست نشسته سپهر ز وزیر زیر / بر درگهت گرفته مه از چاکران کران
در عهد تو که کرد ابد زو دوام وام /گردیده چرخ پیر ز بخت جوان جوان
جُسته ز ابر جود تو هر تاج بخش بخش /شسته زآب مدح تو هر مرزبان زبان
از عدل تو نکند خزان از درخت رخت /در عهد تو نداده کس از بد نشان نشان
از شرم منشیان تو گشته ستیر تیر /از خشم چاکران تو جسته زمان زمان
با تیغ زهردار تو از یک شمار مار /با خنجر تو زاده فلک توامان امان
در کوه خوانده مدح ترا با سرود رود /در بحر کرده وصف تو مرغابیان بیان
گر بر درت سپهر زند از خلاف لاف /سر در کمند آوردش کهکشان کشان
با چرخ گفته خشم تو روز نبرد برد /بهرام در فلک شده از حاجبان جبان
در پیش خشم شیر ندارد گوزن وزن /شاید اگر شود ز تو هر قهرمان رمان
روزی که در عدو فکنی چون نشور شور /بخشی بجسم فتح ز حکم روان روان
گردد ز هول لشکر گردون شکوه کوه /در زیر نعل اسب کمند افکنان کنان
گردد گران به شبت سپهر از غبار بار /گردد چو رگ کمند به روئین تنان تنان
گیرد ز ماه سر علمت ماهتاب تاب /زان ماهتاب درع قوی شوکتان کتان
تیرت ز دشمنان گذرد در مصاف صاف /از طعن نیزه ات رود از طاعنان عنان
رخشت زند بگرد زمین همچو چرخ چرخ /خصم از برش چو برگ ز باد خزان خزان
بر درگهت نیافته بی اعتبار بار /در حضرتت نبرده کس از بد گمان گمان
کی می برد ز مایه بغضت حسود سود /دارند دشمنان تو از غازیان زیان
هر شه که با تو دم زند از افتخار خار /آرند با جناب تواَش سرکشان کشان
فرمان تو که داد جهان را بداد داد /دور سپهر رفته چو فرمانبران بران
تا گرددت به لشکر با احترام رام /بگشای ران همّت و هندوستان ستان
پیش کز نهیب نگیرد حسام سام /خاقان و قیصر از چه شمار کیان کیان
ای یافته ز جود تو هر بینوا نوا /وی بسته هیبت تو ز فرمان دهان دهان
راز سپهر را که نکرد است فهم فهم /بر رای روشنت نبود مبهم آن همان
عذر عدوی جاه ترا گر خِرد خرَد /سازد زبان تیغ تواش ملزم آن زمان
شد صعوه که بال کند پیش باز باز /هر شه که چید پیش تو چون کودکان دکان
هر جا ز گرد رزم تو ریزد نسیم سیم /گردند با هزار ادب خسروان روان
در پیش حمله ات که بود کم ز زال زال /بنهفته از نهیب تهمتن تنان تنان
از حمله تو باد ز شاهان ربود بود /برزد بهم شکوه تو آدابشان نشان
در رزم و بزم نیست ترا در دیار یار /در جاه نیستند ترا همسران سران
با تیغ تو که شد ز نقش! با فروز روز /بندند با کدام هنر رومیان میان
رای تو گر زند پی تسخیر رای رای /پیلان هند را کند از ساجدان جدان
عزم تو زیر دار پی فتح فرنگ رنگ /آرند لعبتان فرنگ ارمغان مغان
تا گشته زیرت ابرش گردون خرام رام /بنهفته نیزه ات بتن توسنان سنان
خصمت به خود زده ز حسد چون چنار نار /پیش تو تا قضا شده چون خادمان دمان
کرده قضا به خصم تو تیغ ستیز تیز /جسته قدر ز بزم تو از الامان امان
از جود تو ز روی زمین رسم خواست خواست /نگشاده هیچ جز بدعا طالبان لبان
بر درگهت که هست چو عهد شباب باب /هرگز نبود قبله گه عاجزان جز آن
هر بینوا که داشت بدل خار خار خار /خفته چو گل ز عدل تو در گلستان ستان
ندهد شریف مدحت شه را مداد داد /گر خامه زآب بحر کند تر زبان زبان
شاها ازین گهر که ازو برده آب آب /کردم ز صیت تو به جهان کاروان روان
زین سان قصیدکش نبود در سخن سخن /مویی خلل ندیده کس از نادران درآن
گویم به مَدحت آنچه نیارد کتاب تاب /گر مفلسی نه بندد ازین مفلسان لسان
حاجت بحاجتی که مرا گفته نیست نیست /ای از تو جیب و دامن مدحت گران، گران
@jafarian1964
شاعر یزدی بافنده ای که لباسی برای شاه عباس بافت و شعری روی آن بود....
نصرآبادی در باره خواجه غياث نقشبند (و اینجا یعنی بافنده) گوید:
از ولايت يزد است، تا بافنده روزگار در ليل و نهار به تارشعاع و پود شهاب در بافندگى است، مثل آن نقشبندى و بافندهاى صورت نبسته.
قطع نظر از اين هنر، خوشطبيعت و درستسليقه بود، مشهور است كه زربفت مشجّرى تمام كرده بود كه در بعضى اشجار صورت خرسى نقش شده بود،
به خدمت شاه جنّت مكان شاه عبّاس ماضى برده،
ابو قرداش كه در كمال شوخى بود، بعد از مشاهده زربفت تعريف خرسها مىكرد،
خواجه در بدیهه می رساند که :
خواجه در خرس بیش می بیند
هر کسی نقش خویش می بیند
وقتى قباى زربفت تمام كرده، در حاشيه آن اين رباعى كه زاده طبع اوست، نقش نموده:
ای شاه سپهر قدر خورشید لقا
خواهم ز بقا به قدر عمر تو قبا
این تحفه به نزد چون تویی عیب من است
خواهم که بپوشی به کرم عیب مرا
شاه در جواب فرمود: چشم می پوشم
@jafarian1964
🌹🌹🌹
ای وجود تو اصل هر موجود
هستی و بودهای و خواهی بود
صانع هر بلند و پست تویی
همه هیچند👌، هرچه هست تویی👌
نقشبند صحیفهٔ ازل تویی
یا وجود قدیم لمیزل تویی
نی ازل آگه از بدایت تو
نی ابد واقف از نهایت تو
از ازل تا ابد سفید و سیاه
همه بر سر وحدت تو گواه
ورق نانوشته میخوانی
سخن ناشنیده میدانی
پیش تو طایران قدوسی
بهر یک دانه در زمینبوسی
روی ما سوی توست از همه سو
سوی ما روی تست از همه رو
در سجودیم رو به درگه تو
پا ز سر کردهایم در ره تو
چیست این طرفه گنبد والا؟
رفته گردی ز درگهت بالا
کعبه سنگی بر آستانهٔ تو
قبله راهی به سوی خانهٔ تو
صبح را با شفق برآمیزی
آب و آتش به هم درآمیزی
زلف شب را نقاب روز کنی
مهر و مه را جهان فروز کنی
فلک از ماه و مهر چهرهفروز
داغها دارد از غمت شب و روز
بحر از هیبت تو آب شده👌
غرق دریای اضطراب شده
گرد کویت زمین به خاک نشست👌
گشت در پای بندگان تو پست👌
کوه از جانب تو آهنگست
از تو بار دلش گرانسنگست👌
باد را از تو آه دردآلود👌
خاک را از تو روی گردآلود👌
آتش از شوق داغ بر دل ماند👌
آب از گریه پای در گل ماند👌
همه سر بر خط قضای تو اند
سر به سر طالب رضای تو اند👌
هرچه آن در نشیب و در اوج است
تو محیطی و آن موجست
موج اگر نیست بحر را چه غمست
بحر اگر نیست موج خود عدمست
موج دریاست این جهان خراب
بیثباتست همچو نقش بر آب
گه ز موج دگر خورد بر هم
گه ز باد هوا شود در هم
من به امید گوهر نایاب👌
کشتی افکندهام درین گرداب
کشتی من ز موج بیرون بر👌👌👌🙏🙏🙏😭😭😭😭😭
همچو نوحش بر اوج گردون بر🙏🙏😭😭😭
گر ز من جز گنه نمیآید😭😭
از تو غیر از کرم نمیشاید😭😭
گرچه لبتشنهام فتاده به خاک😭😭😭
چون تو را بحر لطف هست چه باک؟
شعر از هلالی جغتایی
🌹🌹🌹
#سخن_معصوم
#شرح_کلمات_قصار
✔️ قال امیرالمومنین علیهالسلام:
💥الْمُحْسِنُ حَيٌ وَ إِنْ نُقِلَ إِلَى مَنَازِلِ الْأَمْوَات
1⃣ ترجمه
🔹شخص محسن زنده است، اگر چه انتقال بيابد به سوى منزلهاى مردگان يعنى اهل احسان در واقع زنده و پايندهاند اگر چه در ظاهر مردهاند. اگر در جمله اموات و در شكم قبورند در حقيقت ساكن در بين احيا و ثابت در قلوبند.
2⃣ اعراب
🔹المحسن: به لفظ فاعل از باب افعال به معناى نيكوكار، در دعاست: «يَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاكَ الْمُسِيء» محسن خداوند است و او نيز يكى از اسامى اوست و مسیء توئى اگر چه نامت مسیء نيست.
🔹حىّ: بفتح و تشديد ياء صفت مشبهه است به معناى زنده ضد مرده. در قرآنست «إِنَّ اللَّهَ فالِقُ الْحَبِ وَ النَّوى يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ذلِكُمُ اللَّهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ»
و به معناى قبيله نيز آيد. مانند قول شاعر:
🔸لقد علم الحىّ اليمانون انّنى
🔸اذا قلت امّا بعد انّى خطيبها
🔹و ان نقل: ان وصليه است و نظر به مبالغه و تاكيد دارد نه شرطيه تا داراى مفهوم باشد و محتاج به جواب. نقل مجهول ماضى يعنى نقل داده شود كنايه از آنكه بميرد؛ زيرا مرده بمنازل اموات انتقال يابد و منقول به محله اموات مرده است نه زنده.
🔹منازل: جمع منزل محل فرو آمدن مراد قبرستانست محله خاموشان.
🔹الاموات: جمع ميت يعنى مردگان و بر موتى نيز جمع بسته میشود.
3⃣ معنى
🔹مراد آن است كه شخص نيكوكار اگر چه بميرد و در صف مردگان جاى گيرد و در شمار زندگان به حساب نيايد زنده است؛ زيرا اعمال نيكش و كردارهاى نافع او نامش را زنده دارد و اسمش را در ميان مردم باقى گذارد و حاصل آنكه احسان مايه بقاء نام و احياء اسم و ادامه ذكر است از اين رو گفته «وَ اجْعَلْ لي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرينَ» و شيخ شيراز گفته:
🔸نام نيكى گر بماند ز آدمى
🔸به كز او ماند سراى زرنگار
🔹زيرا نام نيك تا قيامت باقيست و سراى زرنگار چون صاحب اثرش باقى نيست، پس تو اى پسر محسن باش نه مسیء تا آنكه در صف زندگان باشى اگر چه در منزل اموات و محله خاموشان جاى گزين شده. و حكيم فردوسى به اين اعتبار گفته:
🔸نميرم من اندر جهان زندهام
🔸كه تخم سخن را پراكندهام
🔹و در باب احسان به كتب مراجعه كن از آنهاست روشنائی نامه حكيم ناصر كه يك بيت از آن اينست:
🔸بده چون داد نعمت كردگارت
🔸كه ندهد بهر تو ميراث خوارت
🔹و نيز در بوستان شيخ شيراز داخل شو و باب احسانش را بخوان:
🔸زر و نعمت اكنون بده كان تست
🔸كه بعد از تو بيرون ز فرمان تست
🔸تو با خود ببر توشه خويشتن
🔸كه شفقت نيابد ز فرزند و زن
🔸كسى گوى دولت ز دنيا برد
🔸كه با خود نصيبى به عقبى برد
🔹كاتب حروف گويد:
🔸شايد كه هميشه مرد بخشنده بود
🔸چون فصل بهار شاد و پر خنده بود
🔸احسان كند و گرد ز رخ پاك كند
🔸هر چند كه مرده باشد او زنده بود
📚شرح ۱۱۰ کلمه از کلمات امیرالمؤمنین علیه السلام ص ۶۱، ۶۲.
@yortchi_bosjin_pdf
صبر از زبان عجز ثنا خوان زینب است
عقل بسیط، واله و حیران زینب است
درخطبه اش که کوفه از آن شد سکوت محض
گفتی که ممکنات همه به فرمان زینب است
ابن زیاد شوم به دارالاماره ا ش
رسوا ز منطق شرر افشان زینب است
بر همزن اساس جفا کاری یزید
لحن بلیغ و نطق درخشان زینب است
افزون بود ز حوصله خلق عالمی
درد و غمی که در دل سوزان زینب است
در ماتم حسین، پریشانی جهان
عکسی ز حال زار پریشان زینب است
هر آیه در صحایف علوی به وصف صبر
نازل بر انبیا شده در شاُن زینب است
ایوب صابر است ولیکن در این مقام
انصاف ده که ریزه خور خوان زینب است
در قتلگاه جسم برادر به روی دست
بگرفت کای خدای من این جان زینب است
قربانی توست بکن از کرم قبول
کاری چنین به عهده ی ایمان زینب است
با اینکه با عیال برادر به شهر شام
در دست اهل ظلم، گریبان زینب است
دارد صغیر امیدی و از روی اعتقاد
چشمش به لطف بی حد و پایان زینب است
#امام_حسین_علیه_السلام
#قاسم_رسا
پرده چون ماه من از چهرهءتابنده گشود
ماهرویان جهان را ز دل آرام بود
حوریان گو که بریزند ز دامنها مشک
قدسیان گو که بسوزند به مجمرها عود
عاشقان گوکه به صد عزّت و اجلال رسید
موکب خسرو خوبان که بر او باد درود
سومین روز ز شعبان چو برآمد خورشید
سومین شمس ولایت ز افق چهره گشود
روز میلاد همایون حسین بن علی ست
باد بر اهل جهان مقدم پاکش مسعود
مظهر عزّت و آزادگی و مجد و وقار
آیت غیرت و مردانگی و رحمت و جود
میوۀ باغ رسالت مهِ گردون جلال
وارث تاج ولایت شهِ اقلیم وجود
صولت حیدری از چهرۀ پاکش پیدا
جلوۀ احمدی از نور جمالش مشهود
سینه گنجینۀ الطاف و عنایات و کرم
چهره آئینۀ آیات خداوند وَدود
عصمت از فاطمه آموخت شجاعت ز علی
صبرو احسان زحسن حُسن خصال ازمحمود
شاهکاری قلم لطف خداوند کشید
که بدین خامۀ ناچیز محال ست ستود
آفرین باد بر آن مرد مبارز که نرفت
زیر بار ستم و بندگی و شرط و قیود
آنچنان تاخت به میدان که سر ازپانشناخت
بسکه مشتاق فداکاری و جانبازی بود
واله از جلوۀ ربّانی او شد موسی
بیخود از نغمۀ داودی او شد داود
آمد آن شاه سرافرازکه در عرصهء عشق
گوی آزادگی و افسرعزّت بربود
پیش پیکان بلا سینه سپر ساخت ولی
پیش دشمن سرِ تسلیم نیاورد فرود
کیست این کوکب تابان که پی تهنیتش
از طربخانۀ افلاک رسد بانگ سرود
کیست این قافلهسالار که در وادی عشق
کرد با تاج شهادت به صد اجلال ورود
کیست این یوسف گمگشته که ازپیرهنش
می رسدرایحهءمشک و گل و عنبر و عود
کیست این لالهءخونین که زهفتادو دوداغ
به فلک می رودش زآه دل سوخته دود
کیست این عاشق دلباختهء سوخته جان
که ز دود دل او دیده شود اشک آلود
این حسین ست که از مهر جهان آرایش
محو خورشید جمالش شده ذرّات وجود
این حسین ست که درپیشگه حضرت حق
گاه در حال قیام ست و گهی حال قعود
این حسین ست که برکنگرهءعرش زفرش
می کند با پر و بال ملکوتیش صعود
این حسین ست زبس تشنه دیدارخداست
با لب تشنه شتابد به حریم معبود
عاشقان را چو فتد دیده بر آن تربت پاک
اشک اندوه وغم از دیده روانست چو رود
جلوه چون کرد در آفاق تجلی حسین
ظلمت کفر ز آئینه اسلام زدود
همچویوسف چو قدم بر سر بازار گذاشت
ماه مجلس شد و بر رونق بازار فزود
نور حق را نتوان کرد ز انظار نهان
که به گل چشمۀ خورشید محال ست اندود
شام تاریک دلان شد ز فروغش روشن
کاخ بیداد گران شد ز قیامش نابود
چون گدا جبهه بر آن درگه شاهانه بسای
که درآن بارگه افکنده شهان سر به سجود
کرم و معدلتش را نبود هیچ شمار
شرف و مرتبتش را نبود هیچ حدود
کس به جز میوۀ توفیق از آن شاخه نچید
کس به جز نکتهء توحید از آن لب نشنود
نیست جز درگه او اهل ولا را مأمن
نیست جز کعبهء او اهل صفا را مقصود
خسروا خسته دلان را به نگاهی بنواز
که بود عاشق مسکین به نگاهی خشنود
نکشم دست ز عشقت که تهی دست رود
هرکه در پای حریمت سر اخلاص نسود
خوشه ازخرمن توفیق«رسا» چید کسی
که ره دوستی آل علی را پیمود
🔹@deabelnews
#اربعینیات 3
▪️
🔻هر که دارد هوس کرب و بلاء بسم الله...
📌حدیثی تکان دهنده که در طول تاریخ، بسیاری از مؤمنین را کربلایی کرده است؛
🔹عن أبي عبدالله عليه السلام قال: «مَن لَم يَأتِ قَبرَ الحسينِ عليه السلام و هُوَ يَزعُمُ أنّه لَنا شيعةٌ حتّى يَموتَ فَلَيس هُو لَنا بِشيعَةٍ و إن كان مِن أهلِ الجنَّة فهو مِن ضِيفانِ أهلِ الجَنَّةِ».
📚 کامل الزیارات؛ ابن قولویه؛ باب 78 حدیث 3
🔹مضمون کلام این است که حضرت امام صادق صلوات الله علیه می فرمایند:
🔸هر که (بدون عذر موجّه) به زیارت قبر امام حسین علیه السلام مشرّف نشود و حال آن که گمان کند که شیعه و پیرو ما است ( و کربلا نرفته و زیارت نکرده) از دنیا خواهد رفت در حالی که در حقیقت شیعه و پیرو ما نبوده و حتی اگر از اهل بهشت باشد از مهمانان اهل بهشت است (و از خود قصر و منزل و بساطی نخواهد داشت).
🔻تذکر آنکه برای آشنایی با زیارت و فضل زیارت اهل البیت صلوات الله علیهم
کتاب های گوناگونی منتشر شده است که بسیاری از آن ها از کتاب شریف کامل الزیارات تالیف جعفربن محمدبن قولویه (م 367 قمری) بهره برده اند. این کتاب به فارسی هم ترجمه شده و پیشنهاد می شود که به دقت مورد مطالعه قرار گیرد.
✨پا بنه بر موج و از هنگامه ی طوفان مترس
✨دل به دریا زن، صدف در سینه مرداب نیست!
#امام_حسین
دوباره بغض و کمی آه، علتش این است
حرم نرفته بمیرم... خجالتش این است
«سلام می دهم از بام خانه سمت حرم
ببخش نوکرتان را بضاعتش این است»
هنوز توبه نکرده، مرا خرید آقا
محبت و کرم یار سرعتش این است
به ذکر و نام قشنگش لبم شده شیرین
تمام لذت فرهاد و خلوتش این است
رقیق شد دل آلوده از گناهم باز
کمی ز معجزه ی چای هیئتش این است
به قطره قطره ی اشکم ملک خورَد غبطه
که اشکِ روضه ی ارباب قیمتش این است
شفای هر مرضی گشت، خاک تربت دوست
چه ها کند نظرش آنکه تربتش این است
عجیب نیست که بدکاره هم شود زاهد
که جذبه ی نظر یار، قدرتش این است
محبتش ز ازل با گلم شد آغشته
که ماجرای من و عشق قدمتش این است
خوشا میان عزا جان دهم، همه گویند:
غلام کویِ حسینیه قسمتش این است
محمد جواد شیرازی
@deabelnews
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات_امام_حسین
#محرم
دوباره بغض و کمی آه، علتش این است
حرم نرفته بمیرم... خجالتش این است
«سلام می دهم از بام خانه سمت حرم
ببخش نوکرتان را بضاعتش این است»
هنوز توبه نکرده، مرا خرید آقا
محبت و کرم یار سرعتش این است
به ذکر و نام قشنگش لبم شده شیرین
تمام لذت فرهاد و خلوتش این است
رقیق شد دل آلوده از گناهم باز
کمی ز معجزه ی چای هیئتش این است
به قطره قطره ی اشکم ملک خورَد غبطه
که اشکِ روضه ی ارباب قیمتش این است
شفای هر مرضی گشت، خاک تربت دوست
چه ها کند نظرش آنکه تربتش این است
عجیب نیست که بدکاره هم شود زاهد
که جذبه ی نظر یار، قدرتش این است
محبتش ز ازل با گلم شد آغشته
که ماجرای من و عشق قدمتش این است
خوشا میان عزا جان دهم، همه گویند:
غلام کویِ حسینیه قسمتش این است
♦️#محمد_جواد_شیرازی
__________________
@deabelnews
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
منت ز بخت دارم و نصرت ز كردگار
كافكند در ديار قمم روزگار، بار
خوش بار يافتم به حريمى كه جبرئيل
بی اذن خادمان به حريمش نجسته بار
اين بارگاه بضعه باب الحوائج است
كز وى رواست، حاجت مخلوق روزگار
اين پيشگاه فاطمه بنت موسى است
كز بعد فاطمه به زنان دارد افتخار
خارى اگر خلد به كف پاى زائرش گيرد
ملك، به سوزن مژگان، ز پاش خار
دختر بدين جلال، نپرورده مام دهر
دختر بدين مقام، نياورده روزگار
چشم فلك نديده و نشنيده گوش دهر
دختر بدين جلالت و بانو بدين وقار
اى بانوى بلند مقام فلک جناب
اى خانم رفيع مكان بزرگوار
هم دختر امامى و هم خواهر امام
هم عمه امامی و هم نور هشت و چار
تنها نه چشم من به در توست منتظر
چشم دو عالم است بر اين در، به انتظار
اى والى ولايت عصمت! به عصمتت
چشم كرم ز بنده اين آستان،مدار
مسكين «طرب» ز درگه لطفت كجا رود؟
اميدوار بر توام،اميد من برآر...
#طرب_اصطهباناتی
#غزل
#شهادت_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها تسلیت
@atid1
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
🌈 حق مولا علی است
جان حق مولا و حق مولا علی است
درّ رخشان، لؤلؤ لالا علی است
مرد جنگ و مرد میدان عمل
مظهر انسان بی همتا علی است
آنکه در وصفش رسول الله گفت:
جانشین من، ولی مولا علی است
عالم و آدم طفیل عشق او
ملک گیتی را شَهِ والا علی است
آنکه بی نقص و تمام است و کمال
خسرو خوبان، مه بطحا علی است
نور ایمان، مایۀ عزّ و شرف
خوان رحمت، چشمۀ خضرا علی است
مخزن اسرار حق او بود و بس
ساحل دریای ناپیدا علی است
عاشقان را عشق او باشد به دل
برترین عشق و سر و سودا علی است
مستمندان را علی باشد پناه
یار مظلومان، ید بیضا علی است
کشتی نوح و پناه سائلان
سالکان را عروة الوثقی علی است
رهروان را آب خضراست و حیات
عارفان را کوثر و طوبی علی است
بی فروغش کی بود راه نجات
پرتو حق، لافتی الّا علی است
ختم کن آصف نه جای صحبت است
صاحب دنیا و مافیها علی است
گروه دیوانکده شعر و ادب فارسی 👇👇
🆔 https://t.me/joinchat/DhozBBFKBK9D87RyG3RHCA
➖ تنها شرط شیعه بودن، اطاعت مطلق از اهل بیت (ع) است (افتراض الطاعة) و نه لزوما اعتقاد به عصمت ایشان!
➖ اگر کسی به عصمت ائمه (ع) اعتقاد پیدا کند شایسته است، اما باید در نظر داشت که باور به عصمت، «شرط کمال» تشیع است و نه «شرط صحت» تشیع!
➖ هر کس که به واجب الإطاعه بودن اهل بیت (ع) باور داشته باشد، از دیدگاه ما می توان او را شیعه محسوب کرد، حال اگر علاوه بر اطاعت مطلق، به عصمت اهل بیت (ع) هم اعتقاد پیدا کرد، بهتر است و به کمال بالاتری در شناخت اهل بیت (ع) دست پیدا کرده است، اما اگر بعد از مدتی بحث و مطالعه، عصمت ائمه (ع) برایش ثابت نشد، باز هم شیعه به شمار می رود؛ چرا که تنها ویژگی و ملاک حداقلی برای تشیع، اطاعت انحصاری از ایشان بعد از رسول خدا (ص) است.
❗️ اما اگر به اطاعت از اهل بیت (ع) بعد از رسول خدا (ص) معتقد نبود، قطعاً از دایرۀ تشیع خارج است!
❇️ طبق این مبنا، باب ورود دیگران به مکتب اهل بیت (ع) بازتر و گسترده تر شده و افراد بیشتری می توانند ذیل تعلیم و تربیت ائمه (ع) قرار گیرند.
#امام_شناسی
#عصمت
#معنای_اولی_الامر
✅ @alhaydarii_fa
سلام حق به سرايى كه دل گشا باشد
به آن حٓرٓم كه در آن روضهى رضا باشد
به بقعه اى كه ز جنّت مگر نشان دارد
كه آستانِ شكوهى ز كبريا باشد
سلام حق به خراسان به صحن گوهرشاد
كه پرتوى ز تجلّاى اوليا باشد
به بارگاهِ تماشاى نورِ يزدانى
كه قبله گاه غريبانِ آشنا باشد
غبارِ درگه آن كعبه ى صفا و كرم
براى ديده ى هركس چو توتيا باشد
برو كه دست تمنّا به مرقدش آرى
كه جمله حاجت ما را گره گشا باشد
طبيب جسم و روان است و روحِ بى درمان
كه بر تمامى آلامِ ما شفا باشد
اگر كه جان تو را زنگ معصيت بگرفت
مسِ وجود تو را بِهْ ز كيميا باشد
ز شرق و غرب و شمال و جنوبِ هفت اقليم
به شور و شوق زيارت چه بى ريا باشد!
تو اى "رضا" كه رضايى به قسمت يزدان
جوازِ حكمِ زيارت اگر مرا باشد
سپاس درگه يزدان كنم بدين نعمت
كه بر زيارت تو بس مرا هوا باشد...
#سید_مهدی_صدرالحفاظی
#ميلاد_امام_رضا علیهالسّلام
@Kelkestan
سلام حق به سرایی که دلگشا باشد
به آن حرم که در آن روضهی رضا باشد
به بقعهای که ز جنت مگر نشان دارد
که آستان جلالی ز کبریا باشد!
سلام حق به خراسان به صحن گوهرشاد
که پرتویی ز تجلای اولیا باشد
به بارگاه تماشاى نور یزدانی
که قبله گاه غریبان و آشنا باشد
غبار درگه آن کعبهی صفا و کرم
برای دیدهی هرکس چو توتیا باشد
طبیب جسم و روان است و روحِ بیدرمان
که بر تمامی آلام، خود شفا باشد!
برو که دستِ تمنّابه مرقدش آری
که جمله حاجت ما را گره گشا باشد
اگر که جان تو را زنگِ معصیت بگرفت
مسِ وجود تو را بِهْ ز کیمیا باشد!
به ساحتی که چنین ارجمند و والا بود
به زهرِ کینِ جفاکار کی سزا باشد؟!
به مأمنى که پناه و حصار مردم بود
دریغ و درد چنین ظلم را روا باشد
اگر که بود غریب و شهیدِغربت شد
کنون نگر به مزارش چه اِلتجا باشد
ز شرق و غرب و شمال و جنوبِ هفت اقلیم
به شوق و شورِ زیارت چه بیریا باشد!
تو ای "رضا" که رضایی به قسمت یزدان
جواز حکم زیارت، اگر مرا باشد
سپاس درگه یزدان کنم بدین نعمت
که بر زیارت تو بس مرا هوا باشد...!
#سید_مهدی_صدرالحفاظی
#شهادت_امام_رضا علیهالسّلام
@Kelkestan
همین کلام شما سرشار از طعن و ... است
در تفکر حضرتعالی یک فرد یا شیعه مسلمان ارتدکس است یا ضال و گمراه ....
حد وسطی هم وجود ندارد
به هر حال امروز شعاع شمس اقطار دنیا را منور کرده است علی رغم اینکه حتی یک نفر در عالم هم اسم بنده حقیر و شاید حضرتعالی را هم نمی داند
در خوبی شمس همین قدر بس است که مولانا هست !!
و دیگر:
کمال سر محبت ببین نه نقص گناه
هر آنکه بی هنر افتد نظر به عیب کند
آصف ثانی سپهر فضل و دریای کرم
آنکه ز ادراک صفاتش قاصرند اهل کمال
درگه او قبله صاحبدلان من کل باب
آستانش بوسهگاه مقبلان فی کل باب
؟
شعر مذکور این است:
مؤلف مهمان نامه بخارا - فضل الله بن روزبهان خنجی «سده نهم و دهم هجری » که خود به زیارت آن مرقد عالی امام الثامن الضامن علی بن موسی الرضا سلام الله علیه شتافته، قصیده ای سروده است که ما درین جا می آوریم:
ز گل نسیم تو جوید دل چو غنچه من
که یوسف است مرادم ز بوی پیراهن
تو نوگلی و منم جانگداز از کوره غم
تو یوسفی و منم مبتلای چاه حزن
رواست با رخ تو ترک دیدن خورشید
خطاست بی خط تو یاد آهوان ختن
به قصد کشتن احباب زلف را مگشا
پی شکست دل خسته طره را مشکن...
ز جور چین سر زلف کافرت شاید
که من به درگه سلطان دین کنم مامن
امام روضه رضوان علی بن موسی
رضا و راضی و مرضی و مرتضای زمن
همام و هادی و مهدی و هاشمی هیات
امام و آمر و مشکور و مکه ای مسکن
بزرگ اهل هدایت به علم و حلم و کرم
حبیب اهل روایت به اتفاق حسن
مرا دلی است بسوی وصال او مایل
مرا رخی است به خاک رهش نهاده ذقن
اگر ز خار ره وصل او کشم خواری
به دیده خار رهش را نهم به جای سمن
چو شمع آتش شوقش مرا برافروزد
تنم بود دل مشتاق را به جای لگن...
چو زهر قاتل اعدا گرفت حضرت را
به راه موت ببایست پیشکی رفتن
ز محرمان در خویش بنده ای را گفت
که من چو روح روان را جدا کنم ز بدن
برای مدفن من این محل قبر مرا
شکاف و نیک نظر کن که هست منزل تن
درو ببین که یکی چشمه ای است روح افزا
که هست منبع او جنت اله منن
نهاده تخت وز سندس لباس من پیدا
روان بیار و مرا ساز از آن لباس کفن
پسم بیار درین روضه بهشت برین
ز قبر ساز تن اشرف مرا مکمن
روایت است که بعد از وفات شاه رضا
ز بهر قبر گشودند منزل احسن
نمود تخت بهشت و لباس اخضر او
چنان چه گفته بد آن شاه آشکار و علن
چو سرو روضه آن قبر ساخت مسکن خویش
برست از غم و آزار این سرای حزن
بسوی موطن اصلی خویش راجع شد
همین بود بر ارباب فهم حب وطن
به قول شاه علی رضی، بهشت بود
محل قبر شریفش زهی بیان حسن
کسی که میل بهشتش بود درین عالم
بگو که بوسه ده این خاک را به روی و دهن
مهیمنا به حبیب محمد عربی
به حق شاه ولایت علی عالی فن
به هر دو سبط مبارک به شاه زین عباد
به حق باقر و صادق به کاظم احسن
به حق شاه رضا ساکن حظیره قدس
به حق شاه تقی و نقی صبور محن
به حق عسکری و حجة خدا، مهدی
کزین دوازدهم ده نجات روح و بدن
فدای خاک رضا باد صد روان امین
که اوست چاره درد و شفیع زلت من (1)
پی نوشتها:
1- مهمان نامه بخارا، تالیف فضل الله بن روزبهان خنجی (سده نهم و دهم هجری) به اهتمام دکتر منوچهر ستوده، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1355 ه . ش، تهران، ص 336.
🌷در کتاب «تاریخ آستان قدس رضوی» نگاشته عزیز الله عطاردی، (ج1، ص256) اشعار ایوان مقبره مرحوم حاج میرزا محمدباقر شریف طباطبایی چنین آمده است:
تبارک الله از این حجره سپهر آیین
که یمن و یسر مر او راست از یسار و یمین
به نام ایزد از این مشکوی فلک کرباس
که هست درگه او خوش تر از بهشت برین
رواست ناز نماید به ساحت ملکوت
ز فر مضجع دارای آسمان و زمین
امام جن و بشر ثامن الائمة رضا
سلیل احمد سلطان طوس خسرو دین
قِوام شرع محمد، محمدِ باقر
که بُد به ملک صِفاهان ز فضل، رکن رکین
ز وعظ دلکش از وضع درس فقه و اصول
ز لعل لب همه جا می فشاند درّ ثمین
به تولیت، پدری نیک بود و روحانی
که کرد چون پدران علم و حکمتش تلقین
غرض بناء همایون تولیت فرمود
اشاره چون پی ترمیم این رواق مبین
ز بهر گفتن تاریخ فوتِ باقرِ علم
در این مکان بشدند اهل علم و فضل مبین
نهاد پای در آن جمع نادری و سرود
در این اطاق شده باقر العلوم دفین (1319ق)
https://telegram.me/joinchat/CJzxKzy5kxrkz-s0XN7X2Q
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com