میر غوغا
غزل مرثیه استاد شهریار در شهادت باب الحوائج حضرت علی اصغر علیه السلام
گشودی چشم در چشم من و رفتی به خواب اصغر
خداحافظ خداحافظ بخواب اصغر بخواب اصغر
.
به دست خود به قاتل دادمت هستم خجل اما
ز تاب تشنگی آسوده ای از التهاب اصغر
.
به شب تا مادرت گیرد به بر قنداقه خالیت
بگریند اختران شب به لالای رباب اصغر
.
کبوتر گو به نسوان مدینه با پر خونین
خبر کن آنچه بو بردند از وای غراب اصغر
.
تو با رنگ پریده غرق خون دنیا به من تاریک
کجا دیدی شب آمیزد شفق با ماهتاب اصغر
.
برو سیراب شو از جام جدت ساقی کوثر
که دنیا و سرابش را ندیدی جز سراب اصغر
.
گلوی تشنة بشکافته بنمای با زهرا
بگو کز زهر پیکانها به ما دادند آب اصغر
.
الا ای غنچة نشکفته پژمرده بهارت کو؟
چه در رفتن به تاراج خزان کردی شتاب اصغر
.
خراب از قتل ما شد خانة دین مسلمانان
که بعد از خانة دین هم جهان بادا خراب اصغر
.
عمو سقای عاشورا خجالت دارد از رویت
که بی دست از سر زین شد نگون پا در رکاب اصغر
.
به چشم شیعیانت اشگ حسرت یادگار توست
بلی در شیشه ماند یادگاراز گل، گلاب اصغر
.
الا ای لاله خونین چه داغی آتشین داری
جگرها می کنی تا دامن محشر کباب اصغر
.
توآن ذبح عظیمستی که قرآن شد بدو ناطق
الا ای طلعت تأویل آیات کتاب اصغر
.
خدا چون پرسد از حق رسول و آل در محشر
نمی دانم چه خواهد داد این امت جواب اصغر
.
زیارت خواهد و فیض شفاعت شهریار از تو
دعای شیعیان کن از شفاعت مستجاب اصغر
@safinehyetabriz
#شب_هشتم
◾شب حضرت علی اکبر (ع)
مثل آیینه ی در خاک مکدر شده ای
چشم من تارشده؟ یا تو مکدر شده ای؟
إربا إربا شده چون برگ خزان می ریزی
کاش می شد که تو چون معجزه ای برخیزی
مانده ام خیره به جسمت که چه راهی دارم؟
باید انگار تو را بین عبا بگذارم
باید انگار تو را بین عبایم ببرم
تا که شش گوشه شود با توضریحم ، پسرم
🚩 مرثیهی زیبای مرحوم استاد شهریار در مصیبت حضرت علی اصغر علیهالسلام
گشودی چشم در چشم من و رفتی به خواب اصغر
خداحافظ خداحافظ، بخواب اصغر، بخواب اصغر
به شب تا مادرت گیرد به بر قنداقهی خالیت
بگریند اخترانِ شب به لالای رباب، اصغر
کبوتر گو به زنهای مدینه با پَرِ خونین
خبر کن آنچه بو بردند از وایِ غُراب، اصغر
تو با رنگِ پریده، غرقِ خون، دنیا به من تاریک
کجا دیدی شب آمیزد شفق با ماهتاب، اصغر؟
برو سیراب شو از جامِ جدّت ساقی کوثر
که دنیا و سَرِ آبش ندیدی جز سراب، اصغر
گلوی تشنهی بشکافته، بنمای با زهرا
بگو کز زهرِ پیکانها، به ما دادند آب، اصغر!
الا ای غنچهی نشکفته پژمرده، بهارت کو؟
چه در رفتن به تاراجِ خزان کردی شتاب، اصغر؟
برو همراهِ اکبر، من هم از دنبال میآیم
به درگاهِ خدا خواهیم شد از خون خضاب، اصغر
خراب از قتلِ ما شد خانهی دینِ مسلمانان
که بعد از خانهی دین، هم جهان بادا خراب، اصغر
عمو، سقّای عاشورا خجالت دارد از رویَت
که بیدست از سرِ زین شد نگون پا در رکاب، اصغر
به چشمِ شیعیانت، اشکِ حسرت، یادگارِ توست
بلی، در شیشه مانَد یادگار از گُل گلاب، اصغر
الا ای لالهی خونین، چه داغی آتشین داری
جگرها میکنی تا دامنِ محشر کباب، اصغر
تو آن ذبح عظیمَستی که قرآن شد بدو ناطق
الا ای طلعتت، تأویلِ آیاتِ کتاب، اصغر
خدا چون پرسد از حقِّ رسول و آل، در محشر
نمیدانم چه خواهد داد این امّت جواب، اصغر
زیارت خواهد و فیضِ شفاعت «شهریار» از تو
دعای شیعیان کن از شفاعت مستجاب، اصغر.
📚 اشعار شهریار در مدح معصومین علیهمالسلام، ص ۶۷
💐 ۲۷ شهریور، سالروز درگذشت استاد سید محمد حسین شهریار، شاعر ارادتمند به اهلبیت علیهمالسلام است؛ شادی روحش، رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات.
#شعر #مرثیه #محرم #عاشورا #حضرت_علی_اصغر علیهالسلام
#مرحوم_استاد_شهریار
@Hedayatgary
#امام_حسین_علیه_السلام
#علی_انسانی
آزاده نیست هر که گرفتار او نشد
از حر بپرس، فیض نگاه حسین را
یوسف گمان کنم که خریدار او شود
بیند اگر غلام سیاه حسین را
خورشید، آفتابی اگر شد به او بگو
یک شب ببین به علقمه ماه حسین را
آمد ز روی نی، سرشان تا به شهر شام
ایثار را ببین و، سپاه حسین را
مهتاب با ستاره چه زیبا شود ببین
در شام، طفلِ چشم به راه حسین را
🔹@deabelnews
#حضرت_زینب
بود آخرین لحظه عمر من
الاشام غم با تو گویم سخن
چه خوش بود آیین غمخواریت
ز آل علی میهمان داریت
دگر جانم از غصه بر لب رسید
گذشت آنچه از تو به زینب رسید
خداحافظ ای شهر آزارها
خداحافظ ای کوی و بازارها
خداحافظ ای شاهد جنگ ها
خداحافظ ای بارش سنگ ها
خداحافظ ای شهر رنج و بلا
خداحافظ ای چوب و طشت طلا
خداحافظ ای قصه بزم می
خداحافظ ای رأس بالای نی
خداحافظ ای اشک جمّازه ها
خداحافظ ای زیب دروازه ها
خداحافظ ای شهر دشنام ها
خداحافظ ای کوچه ها، بام ها
خداحافظ ای سنگ خون و جبین
خداحافظ ای سیدالساجدین
خداحافظ ای رنج ها، دردها
خداحافظ ای خاک ها، گردها
خداحافظ ای ناقة بی جهاز
خداحافظ ای اختران حجاز
خداحافظ ای خاک ویران سرا
خداحافظ ای آل خیرالورا
خداحافظ ای خردسال اسیر
خداحافظ ای چار ساله صغیر
خداحافظ ای یاس نیلی شده
یتیم نوازش به سیلی شده
همین جا خودم دیدم از خون خضاب
سر نیزه ها هجده آفتاب
همین جا کنارم نی و دف زدند
به دیدار هیجده گلم صف زدند
همین جا دلم شد ز غم چاک چاک
که خورشیدم افتاده بر روی خاک
همین جا به زخمم نمک می زدند
عزیز دلم را کتک می زدند
همین جا به فرقم عدو خاک ریخت
به روی گلم خاک و خاشاک ریخت
همین جا ز غم جان من خسته بود
که ده تن به یک ریسمان بسته بود
همین جا ز غم بود جان بر لبم
که بنشسته طی شد نماز شبم
همین جا به ما خصم دشنام داد
حسین مرا خارجی نام داد
همین جا دو چشمم ز خون تر شده
که یاسم به ویرانه پرپر شده
همین جا به ویرانه بلبل گریست
غریبانه بر غربت گل گریست
همین جا ز غم جانم آمد به لب
که در گِل گُلم دفن شد نیمه شب
دریغا که آن گوهر پاک رفت
چو زهرا غریبانه در خاک رفت
الا ای همه نسل ها بعد من
بگویید از قول من این سخن
که زینب بدین کوه اندوه و درد
به موج بلا چون علی صبر کرد
خدا داند و غصه های دلش
که داغ حسینش بود قاتلش
مرا یک جهان درد و داغ و غم است
که توصیف آن بر لب میثم است
استاد حاج غلامرضا سازگار
@deabelnews
ترجمه ای آزاد از دعای 45 صحیفه سجادیه
خداحافظ ای بهترین ماه هستی
کلید سرآغار درگاه هستی
خداحافظ ای بهترین عید با تو
شب نا امیدی و امّید با تو
خداحافظ ای لحظهی دوست بودن
شبیه دو بادام و یک پوست بودن
خداحافظ ای ساعت هم نشینی
رفیق هوایی، انیس زمینی
خداحافظ ای وسعت آرزوها
خداحافظ ای عصمت آبروها
خداحافظ ای عاشقی زنده در تو
که اعمال نیکو پراکنده در تو
خداحافظ ای بودن تو گرامی
خداحافظ ای رفتنت تلخ کامی
فراق تو آغاز اندوه عالم
بدون تو بی کالبد روح عالم
خداحافظ ای همدم خو گرفته
رفاقت کنار تو پهلو گرفته
کنار تو شور بهار است پاییز
بدون تو گلزار هم وحشت انگیز
خداحافظ ای رقّت هم جواری
خداحافظ ای روزهایت بهاری
تو ماه نزول خدا بر زمینی
تو ماه خدایی و تنها همینی
خداحافظ ای پرزدن از تباهی
خداحافظ ای ساحت بی گناهی
خداحافظ ای آستان رهایی
خداحافظ ای لحظهی آشنایی
خدا حافظ ای نیکویی با تو آسان
بدی از تو صد سال نوری هراسان
حریم تو آوردگاه شهادت
فضای کریمت سراسر سعادت
تو ستار بودی گناهان ما را
شکفتی دل روسیاهان ما را
به صد رود رحمت که جوشیده بودی
همه عیب ها را تو پوشیده بودی
دل مومنان مست از طاعت تو
تن مجرمان خوار از هیبت تو
خداحافظ ای بهترین روزها : تو
دلیل همه عافیت سوزها: تو
درود ای سراسر سلام و سلامت
که بشمار بر دشمنانت ملامت
درود ای پسندیده در همدمی ها
زداینده ی داغ نا محرمی ها
خداحافظ ای تار و پودت مبارک
خروجت غم افزا، ورودت مبارک
کنار تو با غیر دل بستگی؟ نه
تو را از مناجات ما خستگی؟ نه
تو را پیش از این چشم بر جاده بودیم
به شوق تو یک سال آماده بودیم
خداحافظ ای نور صد بدر با تو
تب راز در تو، شب قدر با تو
خداحافظ ای ماه یک دست بودن
تسلای قرآن به سر، مست بودن
تو را غرق شادی و غم می نویسم
از این بیت را از خودم می نویسم
خدا حافظ ای روزهایت صمیمی
خدا حافظ ای دردهایت قدیمی
خداحافظ ای شور دریا و ساحل
خداحافظ ای نور، ای ماه کامل
خداحافظ ای مستی باد جنگل
طنین خوش کوه و فریاد جنگل
خدا حافظ ای پاکی برف و باران
زمستان زمستان بهاران بهاران
خداحافظ ای حیرت کوچه باغی
پر از صوت قمری، پر از بچه زاغی
خداحافظ ای صد بغل آه با تو
نوای علی، حسرت چاه با تو
خداحافظ ای لحظهی نان و خرما
شب و کوفه و مرد و انبان و خرما
خداحافظ ای صد غزل شعر و خوبی
بمان تا غبار دلم را بروبی
تو رفتی و یک سال چشم انتظارم
که از نو بیایی و در را بکوبی
من اهل شمالم مرا هم صدا کن
تو که همدم مردمان جنوبی
تو را روزها دل سپردم دریغا
چه اوقات سبزی چه شب های خوبی
پر از ظلمتم: نور دل را طلوعی
پر از حیرتم : برق غم را غروبی
خداحافظ ای آسمانت سعادت
خداحافظ ای آستانت ربوبی
دکتر محمد مرادی
@drmmoradi
نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی
به دنیا میدهد بیتابیِ گهواره پیغامی
غریبیِ پدر را میزدی فریاد با گریه
گلویت غرق خون شد تا نماند هیچ ابهامی
گلویت از زبانت زودتر واشد، نمیبینم
سرآغازی از این بهتر، از این بهتر سرانجامی
تو در شش بیت حقِ مطلب خود را ادا کردی
چه لبخند پر از وحیی چه اشک غرق الهامی
استخوانی در گلو بود و تو را تیری
چه تضمینی، چه تلمیحی، چه ایجازی، چه ایهامی
تو را از واهمه در قامت عباس میبیند
اگر تیر سهشعبه کرده پیشت عرض اندامی
«اَلا یا قوم اِن لَم تَرحَمُونِی فَارحَمُوا هذا....»
برید این جمله را ناگاه تیرِ نابههنگامی
چنان سرگشته شد آرامش عالم که برمیداشت
به سوی خیمهها گامی، به سوی دشمنان گامی
برایت با غلاف از خاکها گهواره میسازد
ندارد دفنت ای ششماهه غیر از بوسه احکامی
کنار گاهواره مادر چشمانتظاری هست
برایش میبرد با دست خونآلوده پیغامی
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر_ع
#سیدحمیدرضا_برقعی
غزل مرثیه استاد شهریار در شهادت باب الحوائج حضرت علی اصغر علیه السلام
گشودی چشم در چشم من و رفتی به خواب اصغر
خداحافظ خداحافظ بخواب اصغر بخواب اصغر
.
به دست خود به قاتل دادمت هستم خجل اما
ز تاب تشنگی آسوده ای از التهاب اصغر
.
به شب تا مادرت گیرد به بر قنداقه خالیت
بگریند اختران شب به لالای رباب اصغر
.
کبوتر گو به نسوان مدینه با پر خونین
خبر کن آنچه بو بردند از وای غراب اصغر
.
تو با رنگ پریده غرق خون دنیا به من تاریک
کجا دیدی شب آمیزد شفق با ماهتاب اصغر
.
برو سیراب شو از جام جدت ساقی کوثر
که دنیا و سرابش را ندیدی جز سراب اصغر
.
گلوی تشنة بشکافته بنمای با زهرا
بگو کز زهر پیکانها به ما دادند آب اصغر
.
الا ای غنچة نشکفته پژمرده بهارت کو؟
چه در رفتن به تاراج خزان کردی شتاب اصغر
.
خراب از قتل ما شد خانة دین مسلمانان
که بعد از خانة دین هم جهان بادا خراب اصغر
.
عمو سقای عاشورا خجالت دارد از رویت
که بی دست از سر زین شد نگون پا در رکاب اصغر
.
به چشم شیعیانت اشگ حسرت یادگار توست
بلی در شیشه ماند یادگاراز گل، گلاب اصغر
.
الا ای لاله خونین چه داغی آتشین داری
جگرها می کنی تا دامن محشر کباب اصغر
.
توآن ذبح عظیمستی که قرآن شد بدو ناطق
الا ای طلعت تأویل آیات کتاب اصغر
.
خدا چون پرسد از حق رسول و آل در محشر
نمی دانم چه خواهد داد این امت جواب اصغر
.
زیارت خواهد و فیض شفاعت شهریار از تو
دعای شیعیان کن از شفاعت مستجاب اصغر
@safinehyetabriz
◼شعر زیبای شهریار برای شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
گشودی چشم در چشم من و رفتی به خواب اصغر
خداحافظ خداحافظ، بخواب اصغر بخواب اصغر
به شب تا مادرت گیرد به بر قنداقه خالیت
بگریند اختران شب به لالای رباب اصغر
کبوتر گو به زنهای مدینه با پر خونین
خبر کن آنچه بو بردند از وای غُراب اصغر
تو با رنگ پریده غرق خون دنیا به من تاریک
کجا دیدی شب آمیزد شفق با ماهتاب اصغر
برو سیراب شو از جام جدّت ساقی کوثر
که دنیا و سر آبش ندیدی جز سراب اصغر
گلوی تشنه بشکافته بنمای با زهرا
بگو کز زهر پیکانها به ما دادند آب اصغر
الا ای غنچه نشکفته پژمرده، بهارت کو؟
چه در رفتن به تاراج خزان کردی شتاب اصغر
برو همراه اکبر من هم از دنبال میآیم
به درگاه خدا خواهیم شد از خون خضاب اصغر
خراب از قتل ما شد خانه دین مسلمانان
که بعد از خانه دین هم جهان بادا خراب اصغر
عمو، سقای عاشورا خجالت دارد از رویت
که بیدست از سر زین شد نگون پا در رکاب اصغر
به چشم شیعیانت اشک حسرت یادگار توست
بلی در شیشه ماند یادگار از گُل گلاب اصغر
الا ای لاله خونین چه داغی آتشین داری
جگرها میکنی تا دامن محشر کباب اصغر
تو آن ذبح عظیمستی که قرآن شد بدو ناطق
الا ای طلعتت تأویل آیات کتاب اصغر
خدا چون پرسد از حق رسول و آل در محشر
نمیدانم چه خواهد داد این امت جواب اصغر
زیارت خواهد و فیض شفاعت «شهریار» از تو
دعای شیعیان کن از شفاعت مستجاب اصغر
📕اشعار شهریار در مدح معصومین؛ (انتشارات خورشید هدایت)، ص۶۷ الی ۶۹
#با_علی_اصغر_علیهالسلام
#با_حسین_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#دهه_اول_محرم
#اشعار_اصغری
◾️ #شب_هفتم| شب حضرت علی اصغر (علیهالسلام)..
تو را دادند از پیکان به جای شیر آب اصغر
عطش طی شد تلظّی نه، تبسّم کن بخواب اصغر
لبت خاموش بود اما گذشت از گنبد گردون
ز قطره قطرۀ خونت صدای آب آب اصغر
دهم تا روی خود را در ملاقات خدا زینت
محاسن را به خون حنجرت کردم خضاب اصغر
در این صحرا که لبریز است از فریاد بی پاسخ
تو با لبخند گفتی اشک بابا را جواب اصغر
تو هم خون خدا، هم زادۀ خون خدا هستی
که در آغوش ثارالله چشم خویش را بستی
من از یک غنچه، عالم را بهار بی خزان کردم
تمام کربلاها را بهشت جاودان کردم
تو آه از دل کشیدی من کشیدم تیر از حلقت
تو خون از حنجر و من اشک، از چشمم روان کردم
به هفتاد و دو خون، خاک زمین را آبرو دادم
ولی خون تو را یکسر نثار آسمان کردم
به آل الله گفتم تا منم زنده نگرید کس
ولی خود گریه بر تو پیش چشم دشمنان کردم
تو در گهواره بودی و ز ایثارت خبر دادم
همان دیشب که من یاران خود را امتحان کردم
نجستی جز به خون خویش درمان دل خود را
گرفتی از سر پیکان، شفای عاجل خود را
الا ای تیر با من قطع کردی گفتگویش را
لب من بر لبش بود و تو بوسیدی گلویش را
چگونه خویش را نزدیک کردی بر گلوی او
گمانم دور دیدی چشم خونین عمویش را
درست آندم که حلقه تشنۀ او را تو بوسیدی
تبسّم کرد و زهرا مادرم بوسید رویش را
تو مانند قلم در خون اصغر سر فرو بردی
نوشتی بر روی دستم کتاب آرزویش را
ز دشمن خواستم با جرعۀ آبی کند سیرت
نگفتم تا که با تیر سه شعبه گیرد از شیرت
دلم چون لالۀ پرپر در این سوزنده صحرا شد
که با تیر سه شعبه غنچۀ نشکفته ام وا شد
بخند اصغر که بعد از قتل هفتاد و دو سربازم
شهادتنامه ام امروز با خون تو امضا شد
شهیدانم همه دادند جان در دامن صحرا
تو تنها در شهادت مقتلت آغوش بابا شد
تو تا گشتی نشان تیر، خم کردی سر خود را
ندیدی قامت من در غمت مثل کمان تا شد
ز شست حرمله تیری به حلق اصغرم آمد
که شد آن تیر مسمار و فرو در قلب زهرا شد
ذبیح کوچکم تا با گلوی تشنه جان دادی
زمین از اشک چشم هاجران در خیمه دریا شد
پس از قتل من و تو می شود آزاد آب امشب
سزد گر آب آتش گیرد از اشک رباب امشب
تو کز مادر ولادت یافتی با ما سفر کردی
مرا منزل به منزل با نگاهت خونجگر کردی
نه در گهواره نه در دست زینب بود آرامت
به شوق مرگ، دست و پا زدی شب را سحر کردی
شهیدان با شهادت زنده می مانند اما تو
شهادت را به خون حنجر خود زنده تر کردی
چو پیغمبر گرفتی راه "سبحان الذی اسری"
به آغوش خدا پرواز از دوش پدر کردی
به تیر دوست ای سر تا قدم عاشق تبسّم کن
بپر در دامن زهرا و با محسن تکلّم کن
تبسّم کن جواب خندۀ جان پرورت با من
خدا داند چه کردی در نگاه آخرت با من
سپر گشتن به استقبال پیکان عدو با تو
برون آوردن تیر ستم از حنجرت با من
چو خواهد بر تو گرید اوّل از من رو بگرداند
ز بس دارد وفا و مهربانی مادرت با من
نه تنها می کنم تشییع، جسمت را به تنهائی
که در جمع شهیدان است دفن پیکرت با من
به دامان افق بنوشته با خون علی اصغر
که باشد مکتب ایثار مرهون علی اصغر
#حاج_غلامرضا_سازگار
🔆 کانال #حیدریمحیدری
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @heydariam_heydari110
نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی
به دنیا میدهد بیتابیِ گهواره پیغامی
غریبیِ پدر را میزدی فریاد با گریه
گلویت غرق خون شد تا نماند هیچ ابهامی
گلویت از زبانت زودتر واشد، نمیبینم
سرآغازی از این بهتر، از این بهتر سرانجامی
تو در شش بیت حقِ مطلب خود را ادا کردی
چه لبخند پر از وحیی چه اشک غرق الهامی
استخوانی در گلو بود و تو را تیری
چه تضمینی، چه تلمیحی، چه ایجازی، چه ایهامی
تو را از واهمه در قامت عباس میبیند
اگر تیر سهشعبه کرده پیشت عرض اندامی
«اَلا یا قوم اِن لَم تَرحَمُونِی فَارحَمُوا هذا....»
برید این جمله را ناگاه تیرِ نابههنگامی
چنان سرگشته شد آرامش عالم که برمیداشت
به سوی خیمهها گامی، به سوی دشمنان گامی
برایت با غلاف از خاکها گهواره میسازد
ندارد دفنت ای ششماهه غیر از بوسه احکامی
کنار گاهواره مادر چشمانتظاری هست
برایش میبرد با دست خونآلوده پیغامی
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر_ع
#سیدحمیدرضا_برقعی
غزل مرثیه استاد شهریار در شهادت باب الحوائج حضرت علی اصغر علیه السلام
گشودی چشم در چشم من و رفتی به خواب اصغر
خداحافظ خداحافظ بخواب اصغر بخواب اصغر
.
به دست خود به قاتل دادمت هستم خجل اما
ز تاب تشنگی آسوده ای از التهاب اصغر
.
به شب تا مادرت گیرد به بر قنداقه خالیت
بگریند اختران شب به لالای رباب اصغر
.
کبوتر گو به نسوان مدینه با پر خونین
خبر کن آنچه بو بردند از وای غراب اصغر
.
تو با رنگ پریده غرق خون دنیا به من تاریک
کجا دیدی شب آمیزد شفق با ماهتاب اصغر
.
برو سیراب شو از جام جدت ساقی کوثر
که دنیا و سرابش را ندیدی جز سراب اصغر
.
گلوی تشنة بشکافته بنمای با زهرا
بگو کز زهر پیکانها به ما دادند آب اصغر
.
الا ای غنچة نشکفته پژمرده بهارت کو؟
چه در رفتن به تاراج خزان کردی شتاب اصغر
.
خراب از قتل ما شد خانة دین مسلمانان
که بعد از خانة دین هم جهان بادا خراب اصغر
.
عمو سقای عاشورا خجالت دارد از رویت
که بی دست از سر زین شد نگون پا در رکاب اصغر
.
به چشم شیعیانت اشگ حسرت یادگار توست
بلی در شیشه ماند یادگاراز گل، گلاب اصغر
.
الا ای لاله خونین چه داغی آتشین داری
جگرها می کنی تا دامن محشر کباب اصغر
.
توآن ذبح عظیمستی که قرآن شد بدو ناطق
الا ای طلعت تأویل آیات کتاب اصغر
.
خدا چون پرسد از حق رسول و آل در محشر
نمی دانم چه خواهد داد این امت جواب اصغر
.
زیارت خواهد و فیض شفاعت شهریار از تو
دعای شیعیان کن از شفاعت مستجاب اصغر
@safinehyetabriz
غزل مرثیه استاد شهریار در شهادت باب الحوائج حضرت علی اصغر علیه السلام
گشودی چشم در چشم من و رفتی به خواب اصغر
خداحافظ خداحافظ بخواب اصغر بخواب اصغر
.
به دست خود به قاتل دادمت هستم خجل اما
ز تاب تشنگی آسوده ای از التهاب اصغر
.
به شب تا مادرت گیرد به بر قنداقه خالیت
بگریند اختران شب به لالای رباب اصغر
.
کبوتر گو به نسوان مدینه با پر خونین
خبر کن آنچه بو بردند از وای غراب اصغر
.
تو با رنگ پریده غرق خون دنیا به من تاریک
کجا دیدی شب آمیزد شفق با ماهتاب اصغر
.
برو سیراب شو از جام جدت ساقی کوثر
که دنیا و سرابش را ندیدی جز سراب اصغر
.
گلوی تشنة بشکافته بنمای با زهرا
بگو کز زهر پیکانها به ما دادند آب اصغر
.
الا ای غنچة نشکفته پژمرده بهارت کو؟
چه در رفتن به تاراج خزان کردی شتاب اصغر
.
خراب از قتل ما شد خانة دین مسلمانان
که بعد از خانة دین هم جهان بادا خراب اصغر
.
عمو سقای عاشورا خجالت دارد از رویت
که بی دست از سر زین شد نگون پا در رکاب اصغر
.
به چشم شیعیانت اشگ حسرت یادگار توست
بلی در شیشه ماند یادگاراز گل، گلاب اصغر
.
الا ای لاله خونین چه داغی آتشین داری
جگرها می کنی تا دامن محشر کباب اصغر
.
توآن ذبح عظیمستی که قرآن شد بدو ناطق
الا ای طلعت تأویل آیات کتاب اصغر
.
خدا چون پرسد از حق رسول و آل در محشر
نمی دانم چه خواهد داد این امت جواب اصغر
.
زیارت خواهد و فیض شفاعت شهریار از تو
دعای شیعیان کن از شفاعت مستجاب اصغر
@safinehyetabriz
غزل مرثیه استاد شهریار در شهادت باب الحوائج حضرت علی اصغر علیه السلام
گشودی چشم در چشم من و رفتی به خواب اصغر
خداحافظ خداحافظ بخواب اصغر بخواب اصغر
.
به دست خود به قاتل دادمت هستم خجل اما
ز تاب تشنگی آسوده ای از التهاب اصغر
.
به شب تا مادرت گیرد به بر قنداقه خالیت
بگریند اختران شب به لالای رباب اصغر
.
کبوتر گو به نسوان مدینه با پر خونین
خبر کن آنچه بو بردند از وای غراب اصغر
.
تو با رنگ پریده غرق خون دنیا به من تاریک
کجا دیدی شب آمیزد شفق با ماهتاب اصغر
.
برو سیراب شو از جام جدت ساقی کوثر
که دنیا و سرابش را ندیدی جز سراب اصغر
.
گلوی تشنة بشکافته بنمای با زهرا
بگو کز زهر پیکانها به ما دادند آب اصغر
.
الا ای غنچة نشکفته پژمرده بهارت کو؟
چه در رفتن به تاراج خزان کردی شتاب اصغر
.
خراب از قتل ما شد خانة دین مسلمانان
که بعد از خانة دین هم جهان بادا خراب اصغر
.
عمو سقای عاشورا خجالت دارد از رویت
که بی دست از سر زین شد نگون پا در رکاب اصغر
.
به چشم شیعیانت اشگ حسرت یادگار توست
بلی در شیشه ماند یادگاراز گل، گلاب اصغر
.
الا ای لاله خونین چه داغی آتشین داری
جگرها می کنی تا دامن محشر کباب اصغر
.
توآن ذبح عظیمستی که قرآن شد بدو ناطق
الا ای طلعت تأویل آیات کتاب اصغر
.
خدا چون پرسد از حق رسول و آل در محشر
نمی دانم چه خواهد داد این امت جواب اصغر
.
زیارت خواهد و فیض شفاعت شهریار از تو
دعای شیعیان کن از شفاعت مستجاب اصغر
@safinehyetabriz
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایم گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
دیشب گله زلفش با باد همیکردم
گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
صد باد صبا این جا با سلسله میرقصند
این است حریف ای دل تا باد نپیمایی
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
ای درد توام درمان در بستر ناکامی
و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
زین دایره مینا خونین جگرم می ده
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد
شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی
#حافظ
نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی
به دنیا میدهد بیتابیِ گهواره پیغامی
غریبیِ پدر را میزدی فریاد با گریه
گلویت غرق خون شد تا نماند هیچ ابهامی
گلویت از زبانت زودتر واشد، نمیبینم
سرآغازی از این بهتر، از این بهتر سرانجامی
تو در شش بیت حقِ مطلب خود را ادا کردی
چه لبخند پر از وحیی چه اشک غرق الهامی
استخوانی در گلو بود و تو را تیری
چه تضمینی، چه تلمیحی، چه ایجازی، چه ایهامی
تو را از واهمه در قامت عباس میبیند
اگر تیر سهشعبه کرده پیشت عرض اندامی
«اَلا یا قوم اِن لَم تَرحَمُونِی فَارحَمُوا هذا....»
برید این جمله را ناگاه تیرِ نابههنگامی
چنان سرگشته شد آرامش عالم که برمیداشت
به سوی خیمهها گامی، به سوی دشمنان گامی
برایت با غلاف از خاکها گهواره میسازد
ندارد دفنت ای ششماهه غیر از بوسه احکامی
کنار گاهواره مادر چشمانتظاری هست
برایش میبرد با دست خونآلوده پیغامی
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر_ع
#سیدحمیدرضا_برقعی
نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی
به دنیا میدهد بیتابیِ گهواره پیغامی
غریبیِ پدر را میزدی فریاد با گریه
گلویت غرق خون شد تا نماند هیچ ابهامی
گلویت از زبانت زودتر واشد، نمیبینم
سرآغازی از این بهتر، از این بهتر سرانجامی
تو در شش بیت حقِ مطلب خود را ادا کردی
چه لبخند پر از وحیی چه اشک غرق الهامی
استخوانی در گلو بود و تو را تیری
چه تضمینی، چه تلمیحی، چه ایجازی، چه ایهامی
تو را از واهمه در قامت عباس میبیند
اگر تیر سهشعبه کرده پیشت عرض اندامی
«اَلا یا قوم اِن لَم تَرحَمُونِی فَارحَمُوا هذا....»
برید این جمله را ناگاه تیرِ نابههنگامی
چنان سرگشته شد آرامش عالم که برمیداشت
به سوی خیمهها گامی، به سوی دشمنان گامی
برایت با غلاف از خاکها گهواره میسازد
ندارد دفنت ای ششماهه غیر از بوسه احکامی
کنار گاهواره مادر چشمانتظاری هست
برایش میبرد با دست خونآلوده پیغامی
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر_ع
#سیدحمیدرضا_برقعی
نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی
به دنیا میدهد بیتابیِ گهواره پیغامی
غریبیِ پدر را میزدی فریاد با گریه
گلویت غرق خون شد تا نماند هیچ ابهامی
گلویت از زبانت زودتر واشد، نمیبینم
سرآغازی از این بهتر، از این بهتر سرانجامی
تو در شش بیت حقِ مطلب خود را ادا کردی
چه لبخند پر از وحیی چه اشک غرق الهامی
استخوانی در گلو بود و تو را تیری
چه تضمینی، چه تلمیحی، چه ایجازی، چه ایهامی
تو را از واهمه در قامت عباس میبیند
اگر تیر سهشعبه کرده پیشت عرض اندامی
«اَلا یا قوم اِن لَم تَرحَمُونِی فَارحَمُوا هذا....»
برید این جمله را ناگاه تیرِ نابههنگامی
چنان سرگشته شد آرامش عالم که برمیداشت
به سوی خیمهها گامی، به سوی دشمنان گامی
برایت با غلاف از خاکها گهواره میسازد
ندارد دفنت ای ششماهه غیر از بوسه احکامی
کنار گاهواره مادر چشمانتظاری هست
برایش میبرد با دست خونآلوده پیغامی
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر_ع
#سیدحمیدرضا_برقعی
◼شعر زیبای شهریار برای شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
گشودی چشم در چشم من و رفتی به خواب اصغر
خداحافظ خداحافظ، بخواب اصغر بخواب اصغر
به شب تا مادرت گیرد به بر قنداقه خالیت
بگریند اختران شب به لالای رباب اصغر
کبوتر گو به زنهای مدینه با پر خونین
خبر کن آنچه بو بردند از وای غُراب اصغر
تو با رنگ پریده غرق خون دنیا به من تاریک
کجا دیدی شب آمیزد شفق با ماهتاب اصغر
برو سیراب شو از جام جدّت ساقی کوثر
که دنیا و سر آبش ندیدی جز سراب اصغر
گلوی تشنه بشکافته بنمای با زهرا
بگو کز زهر پیکانها به ما دادند آب اصغر
الا ای غنچه نشکفته پژمرده، بهارت کو؟
چه در رفتن به تاراج خزان کردی شتاب اصغر
برو همراه اکبر من هم از دنبال میآیم
به درگاه خدا خواهیم شد از خون خضاب اصغر
خراب از قتل ما شد خانه دین مسلمانان
که بعد از خانه دین هم جهان بادا خراب اصغر
عمو، سقای عاشورا خجالت دارد از رویت
که بیدست از سر زین شد نگون پا در رکاب اصغر
به چشم شیعیانت اشک حسرت یادگار توست
بلی در شیشه ماند یادگار از گُل گلاب اصغر
الا ای لاله خونین چه داغی آتشین داری
جگرها میکنی تا دامن محشر کباب اصغر
تو آن ذبح عظیمستی که قرآن شد بدو ناطق
الا ای طلعتت تأویل آیات کتاب اصغر
خدا چون پرسد از حق رسول و آل در محشر
نمیدانم چه خواهد داد این امت جواب اصغر
زیارت خواهد و فیض شفاعت «شهریار» از تو
دعای شیعیان کن از شفاعت مستجاب اصغر
📕اشعار شهریار در مدح معصومین؛ (انتشارات خورشید هدایت)، ص۶۷ الی ۶۹
@nosakh_shii
◼شعر زیبای شهریار برای شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
گشودی چشم در چشم من و رفتی به خواب اصغر
خداحافظ خداحافظ، بخواب اصغر بخواب اصغر
به شب تا مادرت گیرد به بر قنداقه خالیت
بگریند اختران شب به لالای رباب اصغر
کبوتر گو به زنهای مدینه با پر خونین
خبر کن آنچه بو بردند از وای غُراب اصغر
تو با رنگ پریده غرق خون دنیا به من تاریک
کجا دیدی شب آمیزد شفق با ماهتاب اصغر
برو سیراب شو از جام جدّت ساقی کوثر
که دنیا و سر آبش ندیدی جز سراب اصغر
گلوی تشنه بشکافته بنمای با زهرا
بگو کز زهر پیکانها به ما دادند آب اصغر
الا ای غنچه نشکفته پژمرده، بهارت کو؟
چه در رفتن به تاراج خزان کردی شتاب اصغر
برو همراه اکبر من هم از دنبال میآیم
به درگاه خدا خواهیم شد از خون خضاب اصغر
خراب از قتل ما شد خانه دین مسلمانان
که بعد از خانه دین هم جهان بادا خراب اصغر
عمو، سقای عاشورا خجالت دارد از رویت
که بیدست از سر زین شد نگون پا در رکاب اصغر
به چشم شیعیانت اشک حسرت یادگار توست
بلی در شیشه ماند یادگار از گُل گلاب اصغر
الا ای لاله خونین چه داغی آتشین داری
جگرها میکنی تا دامن محشر کباب اصغر
تو آن ذبح عظیمستی که قرآن شد بدو ناطق
الا ای طلعتت تأویل آیات کتاب اصغر
خدا چون پرسد از حق رسول و آل در محشر
نمیدانم چه خواهد داد این امت جواب اصغر
زیارت خواهد و فیض شفاعت «شهریار» از تو
دعای شیعیان کن از شفاعت مستجاب اصغر
📕اشعار شهریار در مدح معصومین؛ (انتشارات خورشید هدایت)، ص۶۷ الی ۶۹
@nosakh_shii
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com