✍شیخ کلینی در کافی روایتی را گزارش میکند که در آن زرارة بن أعین، فقیهترین فرد در میان اصحاب اجماع اول (کشی، گزارش 431) از
ابوالخطاب محمد بن ابی زینب اسدی رئیس غلات خطّابیه (نک: مکتب در فرآیند تکامل، ص37) اخذ حدیث نموده؛ این امر در ابتدا عجیب مینماید، اما وجود قیدی در این سند این مشکل را برطرف میکند: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو الْخَطَّابِ فِي أَحْسَنِ مَا يَكُونُ حَالًا قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّه...»: «...زراره گفت: حدیث کرد مرا
ابوالخطاب در آن زمانى كه بهترين حالات را از نظر مذهب و عقيده داشت...». شخصیت
ابوالخطاب بسیاری از کبار صحابه صادقین را تحت الشعاع خود قرار داده بود، تا جایی که فردی چون حمران بن اعین، (گویا بدلیل عدم آگاهی از طرد شدن
ابوالخطاب) او را تلویحاً معتمد و ثقه میخواند که با توبیخ امام همراه میشود (بصائر الدرجات، ج1، ص258). برید و محمد بن مسلم نیز با حساسیتهایی، از اعتقاد
ابوالخطاب نسبت به امامت و ولایت از صادقین پرسشهایی نمودهاند (بحار الأنوار، ج23، ص192).
⁉️اما چه شد که فردی همچون
ابوالخطاب با آن همه جلالت در میان اصحاب، پس از چندی (حتی در زمان حیات حضرت صادق) به شدت طرد شد؟ تا آنجا که مورد لعن واقعه شد (مثلاً کشی، گزارش 401). امام کاظم در دوران کودکی، هنگامی که دربارۀ
ابوالخطاب از ایشان سوال شد فرمود: ايمان را به عاريت به وی داده بودند (كافی، ج2، ص418)؛ به نظر میرسد یکی از دلایل کلام امام کاظم این باشد که
ابوالخطاب پس از دورۀ استقامتش, به نبوت ائمه معتقد شده و ایشان را در زمرۀ انبیاء بهشمار آورده است (بصائر الدرجات، ج1، ص258). عمدهترین دلیل هلاکت
ابوالخطاب را نیز عدم درک او در تمایز قائل شدن میان «محدَّث» و «نبیّ» دانستهاند (كافی، ج1، ص270).
#غلو#ابوالخطاب
#بحارالانوارــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🆔 ح
دیثپژوهی و مطالعات اسلامی