Forwarded From شعله‌های‌اشتیاق (اشعار محمدعلی‌نوری)
السّلام علیک َ یا فاطمة بنت حزام

عرض ادبی به مادر حضرت عبّاس علیه‌السّلام
با امید گوشه‌ی چشم و نظری

ارزش ِ نفّاحه را نفّاح* می داند ، یقین
همسرِ امّ البنین گردید امیرالمومنین!

" همسری خواهم اصیل و اهل ایمان و شجاع "
بر عقیل ، اینگونه‌‌اش فرموده شاهِ مُلکِ دین

هست ممدوحم کسی که خود ، ادیبی ناب بود
حضرت ِ بانو کلابیّه ، به زهرا جانشین

اوّلین مرثیّه خوان کربلا این خانُم است
در میان‌داریّ ِ اشک و روضه باشد اوّلین

گر چه خود ، در سرزمینِ کربلا ظاهر نبود
با پسرهایش ولی حاضر شد او در آن زمین

چند بیت از روضه‌‌های او رسیده دست ِ ما
شعرِ او با غربت و با غیرتش باشد عَجین

" خورد عبّاسم زمین ، بعدش حسینم را زدند
ور نه با عبّاس ، کس جرئت نمی‌کرد اینچنین..‌. "

" اینچنین که گفت زینب ، در میانِ قتلگاه...
دوره‌اَش کردند با سنگ ِ ستم ، با چوب ِ کین "

می‌چکد آب ، اشک ِ حسرت ، از فراقِ مدفنش
مادری که هست نامش با مصیبت‌ها قَرین

مادر بابَ الحوائج ، همسرِ شیر خدا
شیعه‌ی والای زهرا ، حضرت ِ اُمُّ البنین

* نفّاح: بسیار نافع و اهل برکت زیاد برای مردم

#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#مادران_آسمانی
#محمد_علی_نوری
چهارشنبه ۸ بهمن ۹۹
Forwarded From دعبل
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#سید_رضا_مؤید

ناله‌ای جانسوز دل‌ها را پریشان می‌کند
کیست این غمدیده کزسوزدل افغان می‌کند

کیست بانوی سیه‌پوشی که هرروز ازقریش
می‌رود اندر بقیع و ناله از جان می‌کند

سال‌ها از ماجرای کربلا بگذشت و باز
این زن غمدیده یاد از آن شهیدان می‌کند

این نه کلثوم ست ونی زینب،بود امّ‌البنین
کاین چنین آه و نوا در این بیابان می‌کند

در عزای چار فرزندش کند بزمی به‌پا
شمع آن بزم عزا از اشک چشمان می‌کند

می‌کِشد با حسرت بسیار نقش چهار قبر
وزغم هریک خروش ازقلب سوزان می‌کند

دم‌به‌دم گوید نخوانیدم دگر امّ‌البنین
زین بیان دل‌های جمعی را پریشان می‌کند

چون به یادآرد ز درد و داغ‌جانسوزحسین
جای اشک ازدیده خون‌دل به‌دامان می‌کند

او بریزد اشک غم بهر حسین و در عوض
فاطمه در ماتم عباس افغان می‌کند

ای «مؤید» دامن امّ‌البنین از کف مده
کاین ملیکه با نگاهی، درد، درمان می‌کند


🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#غلامرضا_سازگار

ای همسر سردار جهان، مادر عباس
وی دامـن تـو مهـد ادب‌ پـرور عباس
در بیت علـی آمده! هـمسنگر عباس
خوانده ست تورا مادر خود خواهر عباس

ام‌الشهـدا ، فاطمه ی دوم حیدر
هم فاطمه ی دوم و هم زینب دیگر

تو چشمه ی فیض از نفس پنج امامی
تو فاطمه ی بیت شـه عـرش‌ مقـامی
تو همسر تنهـا وصـی خیرالانامی
تو مـادر والا گهـر خـون و قیامی

جوشـد ادب و فضـل ز آیات کلامت
پیوسته ز هفتاد و دو تن باد سلامت

شک نیست به این رتبه که حیدربه تو نازد
زینب کـه بـود عصمـت داور به تو نازد
تـا روز جــزا آل پیمبــر بــه تـو نازد
عبـاس تـو در عـرصه ی محشر به تو نازد

کی مثل توای خاک رهت هم سر و هم جان
یک روزه دهد چـار پسر در ره جانان؟

ای سوخته در شعلـه ی مصباح هدایت
ای مادر جود و کرم و فضل و عنایت
خشنـود ز رفتـار تـو زهـرای ولایت
جان همه خوبان جهـان باد فـدایت!

با آن همه قدر و شرف و جاه و عزیزی
کـردی بـه بنـی‌فاطمـه اظهـار کنیزی

عون تـو شـده در صف عـاشور فدایی
عثمان تو بگرفت ز خون رنگ خدایی
تا دادن جـان، جعفر تو بود ولایی
عباس تو از روز ازل کـرب‌وبـلایی

چون حرمت زهرا به تو شد واجب عینی
گشتنـد عزیـزان تـو هرچار، حسینی

تـو ام‌ بنینـی نــه! تـو ام‌الشهـدایی
پیوسته به ثاراللَه و از خویش جدایی
دلباختـه ی جلـوه ی مصبــاح هــدایی
بیش از پسران گریه کنِ خون خدایی

ای بوسه ی خورشید به خاک کف پایت
حق است کند فاطمه پیوسته دعایت

دادی بـه ره شمـس ولا چـار قمـر را
دور پسـر فاطمــه گـردانـده پسـر را
در ماتم‌شان ریخته بس اشک بصر را
آتـش زده از گریه دل اهـل‌ نظـر را

از بس که در امواج بلا یار حسینی
بـا داغ پسرهـات عــزادار حسینی

یک روزه به دل داغ روی داغ تو دیدی
چون فاطمه یـا فاطمه از غصه خمیدی
بر گرد همـان چـار مزاری که کشیدی
از داغ حسین‌بـن‌علـی جامـه دریـدی

با آن کـه دلت خون ز غم چار جوان بود
چشمت به حسین‌بن‌علی اشک‌فشان بود

بـا داغ چهـار اختــر تابنده جبینت
گفتـی کــه نخـوانند دگر ام‌بنینت
آتش نزند کس به دل زار و حزینت
ای لشکر ماتم به یسـار و به یمینت

خون خوردی و نالیدی و از پای فتادی
تـا جـان بـه سـر گریه ی پیوسته نهادی

روزی که تو رفتی و جهان غرق عزا بود
تابـوت تـو بـر دوش عزیـزان خدا بود
با داغ تو خـون بـر جگر اهـل ولا بود
عباس تو ای مـادر عبـاس! کجا بود؟

ای کاش که چون عون، کنارت پسری بود
از جعفر و عثمـان عزیـزت خبری بود

ای قبله ی دل تـربت بی‌شمـع و چـراغت
ای داغ پس از داغ دوبـاره روی داغـت
ای چارگل خفته به خون، حاصل باغت
باشـد کـه بیایـم بـه مدینه به سراغت

با آن که شدم زائر بی‌صبر و قرارت
نگذاشت عدو گل بفشانم به مزارت

یا فاطمه خون دلـم از دیـده روان است
قبر تو عیان است عیان است عیان است
چشم همـه بـر تربت پاکت نگران است
آن فاطمه قبرش زچه از خلق نهان است؟

از اشک، مگـر خاک بقیع تو بشویم
آن تربت پنهان شده را بلکه بجویم

هرچند که خون جگرت بود روانه
دیگـر بدنت دفـن نگـردید شبانه
بر بازوی و پهلـوت ندیدنـد نشانه
ای کوه غم چار جوانت روی شانه

بر «میثم» دل‌ سوخته کن اشک، عنایت
تا خـون دل خـویش کنـد وقف عزایت

@deabelnews
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#غلامرضا_سازگار

ای فلک یک مه و سپهر سه اختر
شیرخدا را خجسته همدم و همسر

فاطمهء دوم بهشت ولایت
یار علی، نایب بتول مطهر

یوسف زهرا توجهش به تو بانو
زینب‌کبری تو را صدا زده مادر

امّ‌بنین، مامِ شیرِ شیر خداوند
امّ‌ادب ، آفتاب خانهء حیدر

خوانده کنیز عزیز فاطمه خود را
ای به ادب از همه زنان جهان سر

برده به میراث از تو عشق و ادب را
حضرت عباس در حضور برادر

کرده نثار قدوم یوسف زهرا
چار گل سرخ و چار لالهء پرپر

ای پسر تو حسین دوم زهرا
ای به بنینت سلام آل پیمبر

از همگان برترند خیل شهیدان
رتبهء عباس توست ز آن همه برتر

نیست عجب گر که با زیارت زهرا
گردد اجر زیارت تو برابر

رویت مانند آفتاب درخشان
بختت بالاتر از سپهر مدوّر

غبطه به عباس تو برند شهیدان
با همه قدر و جلال در صف محشر

زائر باب البقیع توست دل ما
ای نفس جان به تربت تو معطر

روی ارادت نهاده‌ایم بر آن خاک
حاجت دائم گرفته‌ایم از آن در

روز وفات تو گشت شهر مدینه
محفل اندوه و اشک و ناله سراسر

کاش که بودند چار دسته گل تو
تا که زنند از غمت به سینه و بر سر

حیف نه عباس داشتی و نه عثمان
آه نه عون تو بـا تو بود، نه جعفر

آب شدی در فراق یوسف زهرا
گرچه تو را بود داغ‌های مکرر

دوست نه تنها گریست بر تو که می‌زد
بر دل دشمن شرار آه تو آذر

در کف عباس توست حاجت کونین
گرچه جدا شد ورا دو دست ز پیکر

دست جدا گشت و دیده شد هدف تیر
نیزه به سینه، عمود آهن بر سر

بر تو و عباس تو سلام هماره
ای پدر و مادرم فدای تو مادر

گر بگذارند دشمنان تو، «میثم»
گیرد چون جان خود مزار تو در بر


🔹@deabelnews
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#غلامرضا_سازگار

ای بــه بنیــن تــو درود همـه
فاطمـه یا فاطمـه یا فاطمـه

بانوی دین، مظهر عشق و وفا
ام بنین، مادر صدق و صفا

بــاغ گــل یــاس سـلام علیک
مـــادر عبــاس ســلام عـلیک

سفرهء جود و کرمت با حسین
اذن دخـول حــرمت یا حسین

فـــاطمه دوم حیــدر شــدی
مادر یک ماه و سه اختر شدی

ماه تو از ماه فلک خوبتر
پیش علی از همه محبوب تر

ستارگانت همه خورشید نور
چشم بد از جمالشان باد دور

جز تو کـه بـر شیـرخدا شیـر زاد؟
جز تو کـه بـر شیـر علی شیر داد؟

جز تو که در کرب و بلای حسین
چـار پسـر کــرده فـدای حسین

ای به علی پس از وفات بتول
همچو خدیجه در سرای رسول

تو گفته ای، ای گل باغ عفاف
با پسر فاطمه شام زفاف

کی همه جا چشم و چراغ همه
منم کنیز مادرت فاطمه...

تو بانوی بیت ولی گشته ای
دور حسین ابن علی گشته ای

تا که در آن بیت مقرّب شدی
از دل و جان عاشق زینب شدی

حق به تو یک بهشت احساس داد
دسته گلی به نام عبّاس داد

سزد که ناموس خدا خوانمت
مادر کلّ شهدا خوانمت

معرفتت زبانزد عالم است
مدحت عالم به ثنایت کم است

در بغلت بود گل یاس تو
یعنی قندانۀ عبّاس تو

بود چو خورشید رخش منجلی
خواستی اش دهی به دست علی

مشام تو شنید بوی حسین
چشم تو افتاد به روی حسین

فدایی خون خدا خواندی اش
دور سر حسین گرداندی اش...

دلم گرفته ذکر امّن یجیب
زیارت مدینه ام کن نصیب

که گریم از برای تو در بقیع
به یاد گریه های تو در بقیع

بقیع از اشک تو آمد به جوش
صدای گریۀ تو آید بگوش

کرده به داغ چار فرزند صبر
کشیده ای چهار تصویر قبر

اشک مصیبت ز بصر ریختی
به یادشان خون جگر ریختی

چشم تو از بس که فراوان گریست
به گریۀ تو چشم مروان گریست

تو نالۀ وا ولدا می زدی
اهل مدینه را صدا می زدی

بدین سخن فکند آهت طنین
که کس نگوید به من امّ البنین

چار گلم به تیغ پرپر شدند
چار مهم به خون شناور شدند

امّ بنین باغ گل یاس داشت
دسته گلی سرخ چو عبّاس داشت

ای ثمر دل گل احساس من
ساقی اهل بیت عبّاس من

شنیده ام دست تو از تن زدند
به فرق تو عمود آهن زدند

شنیده ام تا تنت از هم گسست
پشت حسین ابن علی هم شکست

شنیده ام که جای من فاطمه
به دیدنت آمده در علقمه

شنیده ام شعله به خشمت زدند
شنیده ام تیر به چشمت زدند

شنیده ام سکینه بی تاب بود
به خیمه ها منتظر آب بود

شنیده ام که دشمنان صف زدند
کنار جسم بی سرت کف زدند

شنیده ام که شد ز شمشیر تیز
پیکر تو چو برگ گل ریز ریز

گریه کنم روز و شب ای نور عین
بر تو نه بلکه در عزای حسین

تو در مدینه مادری داشتی
مادر خونین جگری داشتی

اگر که پاره پاره شد پیکرت
بود به دامان برادر سرت

حسین فاطمه برادر نداشت
کشته شد و مثل تو مادر نداشت....

چـار پســر دادی و زیــن افتخــار
شــد حــرم چــار امــامت مــزار

پــاسخ آن وفــا و احســاس تــو
فاطمــه شــد مــادر عبـاس تــو

تو را فراق اشجع النّاس کشت
داغ حسین و داغ عبّاس کشت

گریهء تو به جز عبادت نبود
وفات تو غیر شهادت نبود

جز غم و اندوه و فغانت نبود
حیف که آن چار جوانت نبود

تا که بگریند برایت همه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه

چـار پسـر داشتـی ای جـان پاک
رفـت غریبانــه تنـت زیـر خـاک

دگر تنت دفن نشد شبانه
تنت نداشت جای تازیانه

بـر در بیـت تـو شـرارت نشد
بر گل روی تـو جسـارت نشد


🔹گلچین و تلفیق دو مثنوی

@deabelnews
Forwarded From دعبل
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#بازگشت_به_مدینه
#یوسف_رحیمی

دگر اين کاروان ياسي ندارد
که با خود شور و احساسي ندارد
بيا ام البنين برگشته زينب
ولي افسوس عباسي ندارد

مزن آتش به جان اي نور عينم
مخوان از ماهِ مَـقطُوع اليدَينم
چه شد در کربلا هستيِ زهرا؟
حسينم وا حسينم وا حسينم

سرشته از غم زهرا گِلش بود
نگاه تار زينب قاتلش بود
نيفتاد از لبش نام حسينش
اگر چه داغ سقا بر دلش بود...

...ولي زينب چه با احساس مي‌خواند
از آن هنگامه‌ء حساس مي‌خواند
کنار قبر زهرا نيمه‌شب‌ها
چقدر از غيرت عباس مي‌خواند


🔹@deabelnews
Forwarded From حامد كاشانى
🎬 #کلیپ_تصویری
💢 جایگاه حضرت ام البنین سلام الله علیها
📌 برگرفته از برنامه سمت خدا روز سه شنبه 22 بهمن ۹۸


#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#ام_البنین
#حضرت_عباس
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#سمت_خدا
#حجت_الاسلام_کاشانی
#حامد_کاشانی



🆔 ble.ir/kashani1395/
🆔 eitaa.com/kashani1395/
🆔 telegram.me/kashani1395/
🆔 instagram.com/hkashani_com/
Forwarded From دعبل
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#غلامرضا_سازگار

گویند فقیری به مدینه به دلی زار
آمد به درِ خانۀ عبّاس علمدار

زد بوسه بر آن درگه و اِستاد مودب
گفتا به ادب با پسر حیدر کرّار

کای صاحب این خانه! یکی مردفقیرم
بیماروتهی دست و گرفتار و دل افگار

هر سال در این فصل از این خانه گرفتم
برخرجی یکساله ی خودهدیه ی بسیار

گفتا به زنان امّ بنین مادر عبّاس
با سوز دل سوخته و دیدۀ خونبار

کز زیور و زر هر چه که دارید بیارید
بخشید بر این مرد فقیر از ره ایثار

خود سائل هر سالۀ عبّاس من ست این
عبّاس، دل آزرده شود گر برود زار

دادند بدو زیور و زر آنچه که می بود
از لطف و کرم عترت پیغمبر مختار

سائل که نگاهش به زر و سیم بیفتاد
بگذاشت ز غم گریه کنان چهره به دیوار

گفتند همه هستی این خانه همین بود
ای مرد عرب اشگ میفشان تو به رخسار

آن سائل دلباخته با گریه چنین گفت
کای در همه جا بوده به خیل ضعفا یار

بر من در این خانه گدائی ست بهانه
من عاشق عبّاسم، نه عاشق دینار

من آمده ام بازوی عبّاس ببوسم
من در پی گل روی نهادم سوی گلزار

هر سال زدم بوسه بر آن دست مبارک
هر بار شدم محو رخ صاحب این دار

یک لحظه بگوئید که عبّاس بیاید
باشد که برم فیض از آن چهره دگر بار

ناگاه زنان شیونشان رفت به گردون
گفتند فروبند لب ای مرد گرفتار

ای عاشق دلسوخته! ای محو رخ دوست!
ای سائل دلباخته! ای طالب دیدار!

دستی که زدی بوسه جدا گشت ز پیکر
ماهی که تو دیدی به زمین گشت نگونسار

آن دست کز او خرجی یکساله گرفتی
شد قطع ز تیغ ستم دشمن خونخوار

سربرسرنی،دست جدا،تن به روی خاک
لب تشنه،جگر سوخته،دل شعله ای از نار

این طایفه هستند در این خانه سیه پوش
این خانه بود در غم عبّاس عزادار

این مادر پیری که قدش گشته خمیده
سر تا به قدم سوخته چون شمع شب تار

این مادر دلسوختۀ چار شهیدست
گردیده دو تا قامتش از ماتم آن چار

این مادر عبّاس همان امّ بنین ست
دادند بنینش همه جان در ره دادار


سوگند به آن مادر و آن چار شهیدش
بگذر ز گناه همه ای خالق غفّار

تا شیعه نگردیده هلاک از غم عبّاس
«میثم» تو عنان سخن خویش نگهدار

@deabelnews
Forwarded From Hamidreza Olyaee
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#مدح

خوب است كه مادر دلِ نَر داشته باشد
دور و بَرِ خود چند پسر داشته باشد

خوب است كه مادر نرود جز به ره عشق
چون فاطمه احساس خطر داشته باشد

خوب است برای مددِ زادۀ حیدر
از نسل علی سایۀ سر داشته باشد

می گفت به فرزندِ یَلَش مادر عباس:
بایست علمدار جگر داشته باشد

خوب است كه در لشگرِ خود زادة زهرا
بالای سرِ خیمه قمر داشته باشد

وقتی خطری مایۀ تهدید امام است
اینجاست كه بایست سِپر داشته باشد

روزی كه امان نامۀ كفّار بیاید
دل باید از این فتنه خبر داشته باشد

حیف است كه خون با عَرَقِ شرم نریزی
تا اهلِ حرم دیدۀ تر داشته باشد

با فاطمه گویم كه منم دل نگرانت
جانِ پسرانم به فدای پسرانت


محمود ژولیده
Forwarded From 🌿 حیدریم حیدری
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#با_ام_البنین_علیهاالسلام
#13جمادی_الثانی
#اشعار_ام_البنینی

لطف تو بود شد پسرم یاورت حسین
فرقش عمود خورد فدای سرت حسین

پیش تو آخرین نفسش را کشید و رفت
با تو که بود در نفس آخرت حسین؟!

مادر نداشتی که کند گریه در عزات
من زار می‌زنم عوض مادرت حسین

من مقتل تو را نشنیدم، که دیده‌ام
در گیسوان زینب غم پرورت حسین

باور نمی‌کنم که دو ساعت پس از وداع
حتی نمی‌شناخت تو را خواهرت حسین

باور نمی‌کنم که همان کهنه پیرهن
بیرون شد آخر از بدن اطهرت حسین

باور نمی‌کنم که ز ضرب سم ستور
تاب کفن نداشت دگر پیکرت حسین

آنقدر مادرانه نشستم به راه تو
شاید بگویم و نشود باورت حسین

با یک جهان امید، لباس دو سالگی
می‌بافتم برای علی اصغرت حسین

عباس با رباب نشد روبرو ولی
من ماندم و خجالتم از همسرت حسین

می‌رفت خون ز جسمت و می‌گفتی العطش
ای من فدای ناله بی جوهرت حسین

نزد تو گر شفاعت من هست معتبر
حاجت روا رَواد «فقیر» از درت حسین
#علیرضا_قاسمی

🔆 کانال #حیدریم‌حیدری
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @heydariam_heydari110
🆔 @raziolhossein