حبیب چایچیان ـ حسان، شمایل شعر توده
اکبرنبوی، ۱۰ آذر ۱۳۹۶، ۱۱:۱۵ 3960910059
۰ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱ تکراری یا غیرقابل انتشار
حبیب چایچیان ـ حسان، شمایل شعر توده
نه فقط در میان شاعران آیینی، بلکه از خیل شاعران غیر آیینی هم، کمتر شاعری این بخت و اقبال بلند را داشته است که نزدیک به پنجاه سال از زیست و زندگی مادی اش، در جامعه و در میان مرد چنان نام آور شود که اشعار و سروده های اش به زمزمه ی عمومی تبدیل گردد.

در میان شاعران معاصر ــ آیینی و غیرآیینی ــ من دو تن را می شناسم که در زمان حیات شان افکار عمومی به آنها روی خوش نشان داده است و سروده های شان با مردم زیسته و مردم با اشعارشان زندگی کرده اند و در لحظه های خاص روحی و در مواقف خواستن و در موقعیت های خجسته ی «شدن» شعرشان را زمزمه کرده اند. این دو تن مرحوم #شهریار است و مرحوم #حبیب_چایچیان که مردم او را با نام #حسان می شناسند. این دو، شاعر مردم اند. حتی اگر جماعت مدعی روشنفکری و مردم شناسان و جامعه شناسان، در باره شان کمتر گفته و نوشته باشند.
توده آنها را برگزیده است. وقتی توده ی مردم کسی را برگزید یعنی که کار تمام است. رفته اند در حافظه ی قومی و عضوی از فرهنگ عمومی و فرهنگ توده شده اند. یعنی که از پدیده گذشته اند و واقعه شده اند. #واقعه شده اند، یعنی که به #رستاخیز_ملی درپیوسته اند. و یعنی که #شمایل اند. این شمایل، از گزند باد و باران زمانه در امان است و کسی نمی تواند از مردم بگیرد.

روز گذشته (پنجشنبه نهم آذر نود و شش ) حبیب چایچیان، دومین شمایل شعر مردمی، پس از نود و چهار سال ورق زدن بهار و تابستان و پاییز و زمستان، به واقعه ای دیگر از زندگی پای نهاد و از سرودن لب فرو بست و دست در دست فرشته مرگ به سرای جاوید کوچید. گرچه که خوانش اشعارش، زیست و زندگی خود را در میان مردم تداوم می بخشد و نامی که از حسان می ماند، خود، آغاز هنگامه ای است نوین درحیات معنوی او.

خدای بزرگ او را دریای بیکران آرامش و آمرزش خود پذیرا باشد و پاکانی که چندین دهه برای شان سرود، سایه ی پر مهر خود را بر سر این شاعر عزیز بگسترانند که او، از پیش با یکی از پاکانِ اهل بیت (حضرت رضا علیه السلام) چنین زمزمه کرده بود:
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
ای حرمت ملجاء درماندگان
دور مران از در و راهم بده
Forwarded From دعبل
#دورهء_محرم
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
#حبیب_چایچیان

بسکه میدان رفتن توبرعمویت مشکل‌ست 
دست یابیِ تو،براین آرزویت مشکل ست 

دیگر از هجران مگو، ای یادگار مجتبی 
برمشام جان،فراق عطروبویت مشکل ست 

بر دلم آتش مزن، ای میوهءقلب حسن 
چون مرابشنیدن این گفتگویت مشکل‌ست 

سنّ تو جانا مناسب با چنین پیکار نیست 
جنگ تو،بالشکری در روبرویت مشکل ست 

سخت باشد، ناسزا بشنیدن از هر ناکسی 
گفتگو با دشمن بی آبرویت مشکل ست 

ای که واجب نیست،دراین سنّ تو،صوم وصلوة 
تشنه‌لب درکربلا،باخون وضویت مشکل‌ست 

بهر میدان رفتن خود، اشک بر دامن مریز 
نورچشمم،جنگ کردن،باعدویت مشکل‌ست 

ای که ازداغ حسن، گرد یتیمی بر سرت 
دیدن اندرخاک وخون،رخسارومویت مشکل‌ست 

چون به جان مجتبی،دادی قسم،اینک برو 
گرچه دل برکندن ازروی نکویت مشکل‌ست 

می‌روی و،می‌کنم سوی تو با حسرت نگاه 
گرچه درهجران،نظرکردن به سویت مشکل‌ست 

بسکه صحرا،پرخروش از لشگر باطل بود 
حق شنیدن ازلب تکبیرگویت مشکل ست 

تاسلامت بینمت،کردم شتاب از خمیه گاه 
لیک،باانبوه دشمن،جستجویت مشکل ست 

بسکه ابرخاک وخون، بگرفته روی ماه تو 
ازپس این پرده ها،دیداررویت مشکل ست 

در دم جان دادنت، گفتی: عمو جانم بیا 
غرفه درخون،دیدن تو،برعمویت مشکل‌ست 

گر نباشد چشمهء چشمان گریانت"حسان"
زین همه آلودگیها،شست وشویت مشکل‌ست 


🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#دورهء_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_عاشورا
#حبیب_چایچیان

امشب شهادت نامهءعشاق امضامیشود
فردا زخون عاشقان این دشت دریامیشود

امشب کناریکدگربنشسته آل مصطفی
فرداپریشان جمعشان چون قلب زهرامیشود

امشب صدای خواندن قرآن به گوش آیدولی
فرداصدای الامان زین دشت برپامیشود

امشب کنارمادرش لب تشنه اصغرخفته است
فرداخدایابسترش آغوش صحرامیشود

امشب که جمع کودکان درخواب نازآسوده اند
فردابه زیرخارهاگمگشته پیدامیشود

امشب رقیه حلقهءزرین اگردارد به گوش
فردا دریغ این گوشوار ازگوش اووامیشود

امشب به خیل تشنگان عباس باشدپاسبان
فرداکنارعلقمه بی دست سقامیشود

امشب بُوَدجای علی آغوش گرم مادرش
فرداچوگلهاپیکرش پامال اعدامیشود

امشب گرفته درمیان،اصحاب،ثارالله را
فرداعزیز فاطمه بی یاروتنهامیشود

امشب به دست شاه دین باشدسلیمانی نگین
فردابه دست ساربان این حلقه یغمامیشود

امشب سرسرّخدابر دامن زینب بُوَد
فرداانیس خولی ودیرنصارامیشود

ترسم زمین وآسمان زیروزبرگردد"حسان"
فردااسارتنامهءزینب چواجرامیشود

🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#حبیب_چایچیان

فروغ چهرهءخوبان، شعاع طلعت توست
کمال حُسن تو، مدیون این ملاحت توست

به خَلق و خُلقِ رسول و به منطقِ نبوی
فزونتر ازهمه کس،درجهان شباهت توست

ز خال روی تو، پیدا سیادت تو بود
زحُجب فاطمه،یک سایه هم به طلعت توست

ز احمد و ز حسین و، ز حیدر و زهرا
نشانه‌ای به سراپای سرو قامت توست

به پیکر تو مجسم، لطافت روح ست
عجب بوَد که درین خاکدان، قامت توست

نگاه مهر تو، غارتگر دل پدرست
عیان به چشم سیاهت،غم شهادت توست

عجب نباشد اگر، بر «حسان» کنی احسان
که لطف ومرحمت بیشمار خصلت توست


🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#حبیب_چایچیان

فروغ چهرهءخوبان، شعاع طلعت توست
کمال حُسن تو، مدیون این ملاحت توست

به خَلق و خُلقِ رسول و به منطقِ نبوی
فزونتر ازهمه کس،درجهان شباهت توست

ز خال روی تو، پیدا سیادت تو بود
زحُجب فاطمه،یک سایه هم به طلعت توست

ز احمد و ز حسین و، ز حیدر و زهرا
نشانه‌ای به سراپای سرو قامت توست

به پیکر تو مجسم، لطافت روح ست
عجب بوَد که درین خاکدان، قامت توست

نگاه مهر تو، غارتگر دل پدرست
عیان به چشم سیاهت،غم شهادت توست

عجب نباشد اگر، بر «حسان» کنی احسان
که لطف ومرحمت بیشمار خصلت توست


🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#حبیب_چایچیان

فروغ چهرهءخوبان، شعاع طلعت توست
کمال حُسن تو، مدیون این ملاحت توست

به خَلق و خُلقِ رسول و به منطقِ نبوی
فزونتر ازهمه کس،درجهان شباهت توست

ز خال روی تو، پیدا سیادت تو بود
زحُجب فاطمه،یک سایه هم به طلعت توست

ز احمد و ز حسین و، ز حیدر و زهرا
نشانه‌ای به سراپای سرو قامت توست

به پیکر تو مجسم، لطافت روح ست
عجب بوَد که درین خاکدان، قامت توست

نگاه مهر تو، غارتگر دل پدرست
عیان به چشم سیاهت،غم شهادت توست

عجب نباشد اگر، بر «حسان» کنی احسان
که لطف ومرحمت بیشمار خصلت توست


🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#دورهء_محرم
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
#حبیب_چایچیان

بسکه میدان رفتن توبرعمویت مشکل‌ست 
دست یابیِ تو،براین آرزویت مشکل ست 

دیگر از هجران مگو، ای یادگار مجتبی 
برمشام جان،فراق عطروبویت مشکل ست 

بر دلم آتش مزن، ای میوهءقلب حسن 
چون مرابشنیدن این گفتگویت مشکل‌ست 

سنّ تو جانا مناسب با چنین پیکار نیست 
جنگ تو،بالشکری در روبرویت مشکل ست 

سخت باشد، ناسزا بشنیدن از هر ناکسی 
گفتگو با دشمن بی آبرویت مشکل ست 

ای که واجب نیست،دراین سنّ تو،صوم وصلوة 
تشنه‌لب درکربلا،باخون وضویت مشکل‌ست 

بهر میدان رفتن خود، اشک بر دامن مریز 
نورچشمم،جنگ کردن،باعدویت مشکل‌ست 

ای که ازداغ حسن، گرد یتیمی بر سرت 
دیدن اندرخاک وخون،رخسارومویت مشکل‌ست 

چون به جان مجتبی،دادی قسم،اینک برو 
گرچه دل برکندن ازروی نکویت مشکل‌ست 

می‌روی و،می‌کنم سوی تو با حسرت نگاه 
گرچه درهجران،نظرکردن به سویت مشکل‌ست 

بسکه صحرا،پرخروش از لشگر باطل بود 
حق شنیدن ازلب تکبیرگویت مشکل ست 

تاسلامت بینمت،کردم شتاب از خمیه گاه 
لیک،باانبوه دشمن،جستجویت مشکل ست 

بسکه ابرخاک وخون، بگرفته روی ماه تو 
ازپس این پرده ها،دیداررویت مشکل ست 

در دم جان دادنت، گفتی: عمو جانم بیا 
غرفه درخون،دیدن تو،برعمویت مشکل‌ست 

گر نباشد چشمهء چشمان گریانت"حسان"
زین همه آلودگیها،شست وشویت مشکل‌ست 


🔹@deabelnews