http://imamlib.com/ar/article/364528/
@imamlib_ar
✅ نقدی بر مقاله صدرالدين قونوی و فهرست کتابهای کتابخانۀ او/ اکبر راشدي نيا
اخيرا مقالهای با عنوان «صدرالدين قونوی و فهرست کتابهای کتابخانۀ او» توسط فاضل گرانقدر جناب آقای هادی مکارم تربتی در جشننامۀ استاد سيد علی خراسانی منتشر شده است. وی در اين اثر دستنوشتهای از صدرالدين قونوی را که آثار خود را فهرست کرده منتشر کرده است. البته قابل ذکر است که قبل از اين نيز در سال 1374 استاد ايرج افشار در مجلۀ تحقيقات اسلامی اين دستنوشته را منتشر کرده بود. مزيت کار آقای مکارم در تصحيح بعضی از بدخوانیهای متن و افزودن مقدمه و تعليقات در معرفی هر يک از کتابهای موجود در فهرست میباشد.
اگر چه کار جناب آقای مکارم ارزشمند است اما چند نکتهای به نظرم لازم به تذکر است:http://yon.ir/RXQv
@manuscript
✅ چند سطر از یک کتابخانه )خاطراتی از محقّق فقید، علامه آقای حاج سید عبدالعزیز طباطبائی أعلی الله مقامَه الشریف)/ حسین درگاهی
سماحت و سعه صدر و بزرگواری و بیتكلّف بودن ایشان بر هر كسی كه ایشان را میشناخت، تعریف شده بود. متعلّق به نسلی بود كه درعین عالم بودن به علم و عالم اهمیت قائل بوده و احترام میكردند اگرچه مطابق سلیقه خود نباشد. كسی را كه كار علمی كرده بود و حضور داشت، نزد جمع تجلیل میكرد اگرچه كار قابل ملاحظه نبود.
روزی نزد ایشان چند رساله گمشده را که خود او از گوشه و كنار كتابخانههای دور از دسترس پیدا كرده و آنها را استنساخ و تصحیح كرده بودند، دیدم. برایم آشنا بودند، دقّت كردم، اشتباه نكرده بودم؛ همانهایی بودند كه آقای اسم و رسم داری آنها را عیناً در تألیف خود كه در موضوع آن رساله بود، افست كرده بود، بدون آن كه از آقای طباطبائی نامی ببرد، و ایشان نیز اطّلاعی نداشتند. جریان را گفتم. تبسّمی كردند و با آرامی و راحتی و بی خیالی گفتند: «خیلیها این كار را كردهاند». http://yon.ir/WmyGv
http://yon.ir/Ln6uW
🆔 @manuscript
سلام. منظورتون کتاب "معرفت شناسی" آقای شمس است؟
این کتاب رو آقای شمس با تجدید نظر و تکمیل هایی برای انتشار در هرمس آماده کرده بود که گویا مدیر طرح نو اون رو مجددا در انتشارات جدید خودش به نام طرح نقد منتشر کرده است
دانشمندی در جستجوی حقیقت... مجتهد شبستری از وارسته ترین آدم هایی است که در سرتاسر عمر دیده ام... مدتی به همراه چند تنی از دوستان در منزلش هفته ای یکبار از محضرش استفاده می کردیم و البته بحث ها به صورت گفتگو و مذاکره علمی بود. از ویژگیهای آقای شبستری این است که هر سخنی جدی را شایسته شنیدن و تأمل کردن می داند... آن روزها محور بحث های ایشان تأملاتی درباره ایمان بود...
http://mohammadmojtahedshabestari.com
@barrasihayetarikhi
بدين ترتيب درست است که در رساله اول غيلاني اصل بحث ناظر به ابن سينا بود اما در دنباله سلسله مناظرات، اين مسعودي و ابن غيلان بودند که هر يک به ديگری پاسخ می داد و خود ابن سينا به حاشيه رفته بود. محققان اين کتاب به اشتباه تصور کرده اند که اين متن ربطی به التوطئه ابن غيلان ندارد و در واقع در اصل اين مسعودي بوده که کتابی در جداول نوشته بوده که ابن غيلان بعدا به آن پاسخ داده است. اين آقايان متن های ابن غيلان را در واقع پاسخی به رساله ای از مسعودي می دانند که خود در اين مجموعه منتشر کرده اند که المختلطات نام دارد (نخست پاسخ به جداول آن و بعد پاسخ به مقدمه آن، به شرحی که خودشان نوشته اند و البته درست نيست). اين در حالی است که در خود متن موجود ابن غيلان مکرر او تصريح می کند که رساله مختلطات رساله اخيره مسعودي است (مثلا، نک: ص 386، 389. نيز نک مثلا: ص 390 و 393 که از اجوبه قبل از رساله مختلطات ياد می کند) و شگفتا که محققان ما از درک چنين امر سهلی غفلت کرده اند. محققان اين متن به اشتباه گمان کرده اند که مسعودي در آغاز جداولی تنظيم کرده بود و آن جداول سبب نقد اول ابن غيلان بر او شد. به تعبير ديگر به نظر آنها رساله اول ابن غيلان واکنشی بود به اين جداول. در حالی که روشن است تنظيم جداول بدون نوشتن رساله ای در حول و حوش آن عمل معمولی نبوده و در حقيقت هر جا هم که در متن کتابخانه مجلس سخن از جداول می رود مقصود همان جداولی است که مسعودي آن را در پايان رسالة المختلطات خود (همان که از آن گاه به رساله اخير مختلطات اشاره می کند) گذارده بوده است (در صفحه 388 اشاره ای به اين جداول هست که گويا نشان می دهد ابن غيلان مطمئن نبوده که جداول و رساله همراه آن که همانا مختلطات است را مسعودي قبل از آخرين رساله اش يعنی الأجوبة، يعنی همانی که در آن مباحثات ششگانه را مطرح کرده بود نوشته بوده و يا بعد از آن. اما به هرحال می دانسته که اين دو رساله کم و بيش همزمان نوشته شده بوده و ابدا مقدم بر جوابيه اول مسعودي بر ابن غيلان، يعنی همان جوابيه ای که بر رد رساله توطئه نوشته بوده نبوده است؛ نيز نک: ص 387 که اشاره اش به جداول باز مؤيد همين نظر است).
به هرحال روشن است که هرگاه ابن غيلان به رساله اول خود در همين متن فعلی اشاره می کند به هيچ روی آن را پاسخی به رساله ای از مسعودي قلمداد نمی کند. از همه غريبتر آنکه اين حضرات توجه نکرده اند که رساله آخری ابن غيلان، يعنی همانی که همينک در اختيار ماست در پاسخ رساله ای از مسعودي است که در آن از مباحثات ششگانه ای سخن رفته بوده (مثلا نک: ص ۳۶۸). اين در حالی است که در رساله مختلطات موجود از مسعودي که همينک موجود است و همين آقايان آن را منتشر کرده اند از مباحثات ششگانه اساسا خبری نيست و بل اصلا در اين رساله مسعودي وارد بحثی با ابن غيلان نمی شود و مطلقا اشاره ای هم به اين سلسله جوابيه ها با ابن غيلان ندارد. پس چطور می توان گفت که رساله موجود ابن غيلان در کتابخانه مجلس رديه ای است بر رساله مختلطات مسعودي که اصلا در آن حرف و سخنی از پيشينه نقدهای غيلاني نيست؟ من حقيقتا نمی توانم شگفتی و استغراب خود را در رابطه با آنچه اين دو آقا در اين مقدمه و در اين کتاب ابراز داشته اند پنهان کنم. با وجود آنکه مقاله مرحوم دانش پژوه را در جلوی چشمان خود داشته اند و با وجود آنکه نوشته من را در اختيار داشته اند و در عين حال که متن اين رساله ها را تصحيح کرده اند اما همچنان از فهم منطق متن موجود در کتابخانه مجلس به کلی عاجز بوده اند. ظاهرا اين آقايان به قدری خواهان ثبت اين تحقيقات به نام خود و عدم توجه دادن به نوشته های من در اين زمينه و لو به هزينه عدم رعايت کمترين اصول اخلاقی و علمی بوده اند که خود هم به درستی متن يادداشت های من را نخوانده اند و همين آنان را به اين خطای نابخشودنی مبتلا کرده است. شيرين اين است که اين آقايان به نوشته ای از آقای ايمن شحاده که مدتها بعد از من مطلبش در سال 2016 منتشر شده ارجاع داده اند (در حالی که من خود نوشته خود را درباره اين رساله برای او ارسال کرده بودم) اما دريغ داشته اند که به نوشته من ارجاعی مناسب دهند و حداقل آن را در خور بحثی بدانند. باری اين بی توجهی با اين هزينه توأم بود که به کلی در تشخيص ماهيت رساله ها به خطا رفتند و زحمت خود را به کلی به هوا دادند... حال مناسب است اين رساله ها از نو تصحيح و منتشر شوند.
بدين ترتيب درست است که در رساله اول غيلاني اصل بحث ناظر به ابن سينا بود اما در دنباله سلسله مناظرات، اين مسعودي و ابن غيلان بودند که هر يک به ديگری پاسخ می داد و خود ابن سينا به حاشيه رفته بود. محققان اين کتاب به اشتباه تصور کرده اند که اين متن ربطی به التوطئه ابن غيلان ندارد و در واقع در اصل اين مسعودي بوده که کتابی در جداول نوشته بوده که ابن غيلان بعدا به آن پاسخ داده است. اين آقايان متن های ابن غيلان را در واقع پاسخی به رساله ای از مسعودي می دانند که خود در اين مجموعه منتشر کرده اند که المختلطات نام دارد (نخست پاسخ به جداول آن و بعد پاسخ به مقدمه آن، به شرحی که خودشان نوشته اند و البته درست نيست). اين در حالی است که در خود متن موجود ابن غيلان مکرر او تصريح می کند که رساله مختلطات رساله اخيره مسعودي است (مثلا، نک: ص 386، 389. نيز نک مثلا: ص 390 و 393 که از اجوبه قبل از رساله مختلطات ياد می کند) و شگفتا که محققان ما از درک چنين امر سهلی غفلت کرده اند. محققان اين متن به اشتباه گمان کرده اند که مسعودي در آغاز جداولی تنظيم کرده بود و آن جداول سبب نقد اول ابن غيلان بر او شد. به تعبير ديگر به نظر آنها رساله اول ابن غيلان واکنشی بود به اين جداول. در حالی که روشن است تنظيم جداول بدون نوشتن رساله ای در حول و حوش آن عمل معمولی نبوده و در حقيقت هر جا هم که در متن کتابخانه مجلس سخن از جداول می رود مقصود همان جداولی است که مسعودي آن را در پايان رسالة المختلطات خود (همان که از آن گاه به رساله اخير مختلطات اشاره می کند) گذارده بوده است (در صفحه 388 اشاره ای به اين جداول هست که گويا نشان می دهد ابن غيلان مطمئن نبوده که جداول و رساله همراه آن که همانا مختلطات است را مسعودي قبل از آخرين رساله اش يعنی الأجوبة، يعنی همانی که در آن مباحثات ششگانه را مطرح کرده بود نوشته بوده و يا بعد از آن. اما به هرحال می دانسته که اين دو رساله کم و بيش همزمان نوشته شده بوده و ابدا مقدم بر جوابيه اول مسعودي بر ابن غيلان، يعنی همان جوابيه ای که بر رد رساله توطئه نوشته بوده نبوده است؛ نيز نک: ص 387 که اشاره اش به جداول باز مؤيد همين نظر است).
به هرحال روشن است که هرگاه ابن غيلان به رساله اول خود در همين متن فعلی اشاره می کند به هيچ روی آن را پاسخی به رساله ای از مسعودي قلمداد نمی کند. از همه غريبتر آنکه اين حضرات توجه نکرده اند که رساله آخری ابن غيلان، يعنی همانی که همينک در اختيار ماست در پاسخ رساله ای از مسعودي است که در آن از مباحثات ششگانه ای سخن رفته بوده (مثلا نک: ص ۳۶۸). اين در حالی است که در رساله مختلطات موجود از مسعودي که همينک موجود است و همين آقايان آن را منتشر کرده اند از مباحثات ششگانه اساسا خبری نيست و بل اصلا در اين رساله مسعودي وارد بحثی با ابن غيلان نمی شود و مطلقا اشاره ای هم به اين سلسله جوابيه ها با ابن غيلان ندارد. پس چطور می توان گفت که رساله موجود ابن غيلان در کتابخانه مجلس رديه ای است بر رساله مختلطات مسعودي که اصلا در آن حرف و سخنی از پيشينه نقدهای غيلاني نيست؟ من حقيقتا نمی توانم شگفتی و استغراب خود را در رابطه با آنچه اين دو آقا در اين مقدمه و در اين کتاب ابراز داشته اند پنهان کنم. با وجود آنکه مقاله مرحوم دانش پژوه را در جلوی چشمان خود داشته اند و با وجود آنکه نوشته من را در اختيار داشته اند و در عين حال که متن اين رساله ها را تصحيح کرده اند اما همچنان از فهم منطق متن موجود در کتابخانه مجلس به کلی عاجز بوده اند. ظاهرا اين آقايان به قدری خواهان ثبت اين تحقيقات به نام خود و عدم توجه دادن به نوشته های من در اين زمينه و لو به هزينه عدم رعايت کمترين اصول اخلاقی و علمی بوده اند که خود هم به درستی متن يادداشت های من را نخوانده اند و همين آنان را به اين خطای نابخشودنی مبتلا کرده است. شيرين اين است که اين آقايان به نوشته ای از آقای ايمن شحاده که مدتها بعد از من مطلبش در سال 2016 منتشر شده ارجاع داده اند (در حالی که من خود نوشته خود را درباره اين رساله برای او ارسال کرده بودم) اما دريغ داشته اند که به نوشته من ارجاعی مناسب دهند و حداقل آن را در خور بحثی بدانند. باری اين بی توجهی با اين هزينه توأم بود که به کلی در تشخيص ماهيت رساله ها به خطا رفتند و زحمت خود را به کلی به هوا دادند... حال مناسب است اين رساله ها از نو تصحيح و منتشر شوند.
✅شخصی میگفت: وقتی آقای بروجردی از دنیا رفت، در مدرسه آقای بروجردی در نجف مجلس فاتحه ای برگزار شد. همه علما در آن مجلس شركت كردند. آقای حكیم به صورت معمولی وارد مجلس شد و نشست. ولی وقتی آسید عبدالهادی وارد مدرسه آقای #بروجردی شد، منقلب شد و گریۀ شدیدی كرد و چون چشمش نمیدید، مدّتی طول كشید تا در جای خودش بنشیند. در طول این مدّت تمام جمعیت به احترام وی سرپا ایستاده بودند،با اینكه او جمعیت را نمیدید. آن آقا میگفت: در آن جلسه اهل فنّ فهمیدند كه مرجعیت از آنِ كه خواهد بود و پیدا بود كه همه علما به آسید عبدالهادی توجه دارند. بعد از رحلت آقای آسید عبدالهادی مرجعیت از آنِ آقای حكیم شد. آقای حكیم و آقای #شریعتمداری از نظر تعداد مقلدین بر دیگران تقدم داشتند.
✅اكثریت تركها مقلد آقای #شریعتمداری و كمی از تركها و نیز كمی از فارسها مقلد آقای حکیم و آقای خویی بودند. در منطقه آذربایجان آقای #شریعتمداری و آقای #خویی مقلد داشتند ولی در غیر آذربایجان و غیر ایران مرجع عمده آقای حكیم بود. آقای شریعتمداری هم به همین نكته توجّه داشت،چون وقتی آقای حكیم به علمای ایران تلگراف كرد و از آنها خواست كه به نجف بیایند تا در موضوع شاه تصمیم بگیرند، آنها عذرخواهی كرده بودند كه شرایط ما اجازه نمیدهد ما از ایران حركت كنیم. آقای حكیم در آن تلگراف از آقای #شریعتمداری و آقای #گلپایگانی و آقای خمینی با تعبیر «آیة الله» نام برده بود و آقای #خمینی و آقای #گلپایگانی نیز در جواب با همان تعبیر پاسخ گفته بودند ولی آقای #شریعتمداری با تعبیر «آیة الله العظمی» از آقای حكیم یاد كرده بود. بعضی از اصحاب ایشان عرض كردند كه شما چرا از این تعبیر استفاده میکنید در حالی كه ایشان چنین تعبیری درباره شما به كار نبرده اند؟ آقای شریعتمداری پاسخ داده بود: چون آقای حكیم اثباتاً بر ما مقدم است. ما در ایران در مرجعیت با او مشاركت داریم ولی در غیر ایران، مرجعیتِ منحصر از آنِ اوست و باید اینها رعایت شود. امّا ثبوتاً آقای #شریعتمداری از نظر سرعت انتقال و اطلاع بر اشباه و نظائر و فهم عرفی بر اقران تقدم داشت و آقای حكیم هم در اصول و بعضی از مباحث صناعی فقه بر آقای شریعتمداری ترجیح داشت. در اصول خیلیها بر آقای شریعتمداری مقدم بودند. در مكتوب، حاشیۀ آقای حكیم بر حاشیۀ آقای #شریعتمداری مقدم و آقای #شریعتمداری در خیلی از موارد از مستمسك آقای حكیم بهره برده است.
http://l1l.ir/3d0i
@ketabshenasishia
⚜️ویژگی های برجسته مرحوم حضرت آیت الله العظمی شریعتمداری)رضوان الله تعالی علیه.
🔖آیت الله العظمی شبیری زنجانی:
1⃣در فهم عرفی کم نظیر و خیلی صاف فهم بود.
2⃣سريع الانتقال بود و در انتقال به اشباه و نظائر فقه، نظير او را ندیدم. خیلی ها به فقه احاطه دارند ولی انتقال فوری به اشباه و نظائر کار هر کسی نیست. وی می توانست برای هر مسأله چندین شبه و نظیر از ابواب مختلف فقه ذکر کند. ممکن است کسی اشعار بسیاری حفظ باشد ولی نتواند مشاعره کند. کسی توانایی مشاعره دارد که حضور ذهن و انتقال فوری به اشعاری که با حرف خاصی آغاز شده، داشته باشد. انتقال به اشباه و نظائر فقه نیز این چنین است.
3⃣خیلی با حافظه بود. آقای آشیخ جعفر سبحانی نقل میکرد: در جلسه ای آقای خمینی و آقای شریعتمداری کنار هم نشسته بودند. آقای حقی که در آن وقت ساکن کرمانشاه بود، آمد و دوازده مسأله از مسائلی که دور از ذهن بود، از آقای شریعتمداری پرسید. وی هم در همان مجلس به همه آنها پاسخ داد. در راه بازگشت از آقای خمینی پرسیدم: ایشان چطور بود؟ آقای خمینی فرمود: ايشان حافظه ای قوی دارد!
4⃣از غیبت خیلی احتراز داشت، مرحوم آقای آسید حسین قاضی که در تبریز بر کارهای آقای شریعتمداری اشراف داشت و در حکم مرشد ایشان بود؛ درباره آقای شریعتمداری می فرمود: در تمام مدتی که من با وی حشر داشتم، یك مرتبه هم نشد که به حجره اش بروم و او را مشغول مطالعه نبینم. او همیشه در حال مطالعه و تحصیل بود. همچنين يك بار هم نشنیدم از کسی غیبت کند.
آقای قاضی متولد ۱۳۱۷ و آقای شریعتمداری متولد ۱۳۲۲ بود. من هم در تمام مدتی که با ایشان محشور بودم، مطلقا نشنیدم از دیگری عیبی ذکر کند. آقای حاج آقا مرتضی حائری هم از این صفت وی خیلی خوشش می آمد. اگر در مساله ای با کسی اختلاف نظر پیدا می کرد، حاضر نبود نسبت خلاف تقوا به طرف مقابل بدهد و اگر تعبیری ذکر میشد که احتمال داشت برداشت خلاف تقوا درباره مخالفش ایجاد کند، فورا در مقام توجیه برمی آمد که کار او خلاف تقوا نیست.
5⃣اخلاق نرم و ملایمی داشت و در ادب بیان ممتاز بود. آقای صاعدی از رفقای ما میگفت: در درس آقای شریعتمداری شرکت می کردم. رفیقی داشتم که در درس بی ادبانه اشکال خود را مطرح می کرد و آقای شریعتمداری خیلی مؤدبانه جواب او را می داد. من از رفتار رفیقم خیلی ناراحت بودم. سرانجام به او گفتم: من از نظر اعصاب ناراحتم، یا باید روش خودت را تغییر دهی یا در درس شرکت نکنی یا اینکه من دیگر در درس شرکت نمی کنم. یکی از این سه راه را انتخاب کن. رفیقم هم تصمیم گرفت که در درس آقای شریعتمداری حاضر نشود.
6⃣خیلی محترز بود از ظلم به اشخاص.
کتاب جرعه ای از دریا ج۴ ص۶۲۶
کانال میرزا علی سلیمانی بروجردی
https://t.me/AliBrojerdi1359
🛑 ویژگی های برجسته مرحوم حضرت آیت الله العظمی شریعتمداری)رضوان الله تعالی ع
🔖آیت الله العظمی شبیری زنجانی:
1⃣در فهم عرفی کم نظیر و خیلی صاف فهم بود.
2⃣سريع الانتقال بود و در انتقال به اشباه و نظائر فقه، نظير او را ندیدم. خیلی ها به فقه احاطه دارند ولی انتقال فوری به اشباه و نظائر کار هر کسی نیست. وی می توانست برای هر مسأله چندین شبه و نظیر از ابواب مختلف فقه ذکر کند. ممکن است کسی اشعار بسیاری حفظ باشد ولی نتواند مشاعره کند. کسی توانایی مشاعره دارد که حضور ذهن و انتقال فوری به اشعاری که با حرف خاصی آغاز شده، داشته باشد. انتقال به اشباه و نظائر فقه نیز این چنین است.
3⃣خیلی با حافظه بود. آقای آشیخ جعفر سبحانی نقل میکرد: در جلسه ای آقای خمینی و آقای شریعتمداری کنار هم نشسته بودند. آقای حقی که در آن وقت ساکن کرمانشاه بود، آمد و دوازده مسأله از مسائلی که دور از ذهن بود، از آقای شریعتمداری پرسید. وی هم در همان مجلس به همه آنها پاسخ داد. در راه بازگشت از آقای خمینی پرسیدم: ایشان چطور بود؟ آقای خمینی فرمود: ايشان حافظه ای قوی دارد!
4⃣از غیبت خیلی احتراز داشت، مرحوم آقای آسید حسین قاضی که در تبریز بر کارهای آقای شریعتمداری اشراف داشت و در حکم مرشد ایشان بود؛ درباره آقای شریعتمداری می فرمود: در تمام مدتی که من با وی حشر داشتم، یك مرتبه هم نشد که به حجره اش بروم و او را مشغول مطالعه نبینم. او همیشه در حال مطالعه و تحصیل بود. همچنين يك بار هم نشنیدم از کسی غیبت کند.
آقای قاضی متولد ۱۳۱۷ و آقای شریعتمداری متولد ۱۳۲۲ بود. من هم در تمام مدتی که با ایشان محشور بودم، مطلقا نشنیدم از دیگری عیبی ذکر کند. آقای حاج آقا مرتضی حائری هم از این صفت وی خیلی خوشش می آمد. اگر در مساله ای با کسی اختلاف نظر پیدا می کرد، حاضر نبود نسبت خلاف تقوا به طرف مقابل بدهد و اگر تعبیری ذکر میشد که احتمال داشت برداشت خلاف تقوا درباره مخالفش ایجاد کند، فورا در مقام توجیه برمی آمد که کار او خلاف تقوا نیست.
5⃣اخلاق نرم و ملایمی داشت و در ادب بیان ممتاز بود. آقای صاعدی از رفقای ما میگفت: در درس آقای شریعتمداری شرکت می کردم. رفیقی داشتم که در درس بی ادبانه اشکال خود را مطرح می کرد و آقای شریعتمداری خیلی مؤدبانه جواب او را می داد. من از رفتار رفیقم خیلی ناراحت بودم. سرانجام به او گفتم: من از نظر اعصاب ناراحتم، یا باید روش خودت را تغییر دهی یا در درس شرکت نکنی یا اینکه من دیگر در درس شرکت نمی کنم. یکی از این سه راه را انتخاب کن. رفیقم هم تصمیم گرفت که در درس آقای شریعتمداری حاضر نشود.
6⃣خیلی محترز بود از ظلم به اشخاص.
کتاب جرعه ای از دریا ج۴ ص۶۲۶
@diplomatic313
✔️🔻 برنامه اصلاح حوزه
🔹لزوم اصلاحات و سرو سامان دادن به مسائل حوزه در این دوران نیز مطرح بود آیت الله بروجردی معتقد بود :حوزه قم شهری است که دروازه ندارد حوزه به روی اشخاص مختلف باز است افراد صالح و ناصالح از هم ممتاز نیستند ای کاش نظمی بود و برنامه ای بدنبال نزاعی که بین طلاب در مدرسه فیضیه ایجاد شده بود برنامه جدی تر شده و هیئتی با عنوان مصلحین حوزه از طرف آیت الله مامور شدند تا در مورد اموری از قبیل: امتحانات حوزه٬ کیفیت پرداخت شهریه٬ اخذ وجوهات ٬ملاقات اشخاص با زعیم حوزه و.... کار کرده و بیشنهادهایی را ارائه کنند.
🔹بس از انکه کاهای مقدماتی انجام شد به یکباره آیت الله بروجردی از ادامه کار امتناع کرد. چند تن از اعضا به منزل آیت الله رفتند در میان گفتگوها مشاجره در گرفت "اقا فرمودند"از کجا بدانم می خواهید اصلاح کنید آقا مرتضی حائری با عصبانیت میگوید: آقا یعنی ما مفسد هستیم پدر من حوزه ای به ان خوبی تشکیل داده حال ما مفسد هستیم این را گفت و عمامه اش را بر زمین زد، با دخالت یکی از اطرافیان حاج آقاروح الله هم استکان چایی را که در دست داشت به دیوار زد که شکست،آقای بروجردی بلند شد و به اندرون رفت .
🔹یکی از موارد اصلاحی، مشورت آیت الله در مورد مصرف وجوهات با هیات بود، برداشت آیت الله این بود که مسلوب الاختیار میشود. یکی دیگر از موارد ،سامان دادن به بیت بود هنگامی که ایشان نبودند علمای بلاد و دیگران مراجعه میکردند ساعت ها معطل میشدند اما کسی نبود به آنها رسیدگی گند مرحوم دوانی نقل میکند:روزی به خانه آیت الله رفته بودم دیدم برخی از آقایان هیات مصلحین را مسخره میکنند که میخواهند چه بکنند وسرپرست وقت ..... تقلا میکرد که عزل نشود کاملا پیدا بود که برای این کار تبانی کرده اند.
🔹به دنبال شکست طرح حوزه آیت الله مرتضی حائری به مشهد مهاجرت کرد ونزدیک شش ماه در مشهد ماند اما آیت الله بروجردی با واسطه ایشان را باز گرداند. حاج آقا روح الله هم لب فرو بست و کناره گیری انتخاب کرد در مجالس کمتر شرکت میکرد آقای مرتضی مطهری نیز به تهران مهاجرت کرده بود وی خود گفته بود: بر اثر شکست طرح اقای خمینی برای اصلاح حوزه که من هم از فعالین آن وشاگرد ایشان بودم از اطرافیان آیت الله بروجردی شکست خوردم ،اطرافیان طوری مرا از نظر اقای بروجردی انداخته بودند که هر چه کردم مرا احضار کنند تا حضورا عرایضم را عرض کنم نتیجه ای نگرفتم حتی نامه ای نوشتم و به اقای منتظری دادم تا به آیت الله برساند ،اما اقای بروجردی نامه را نگرفته بود.🔺
@namehayehawzavi
✅پیام افلاطون از عالم برزخ!
#یادکردی_از_مرحوم_آیت_الله_الهی_طباطبایی_برادر_مرحوم_علامه
#احضار_روح
يكي از شاگردان سيد محمد حسن الهي (برادر مرحوم علامه)، شيخ محمد علي ارتقايي ملقب به اديب العلماء تبريزي است، كه با كشيدن دست به چشم خود و نه از طريق آينه و ميز سه گوش با ارواح ارتباط برقرار ميكرد. روزي در حالي كه كتاب اسفار ملاصدرا در دستش بود به نزد ايشان آمد و گفت: آقاي الهي، من با روح ارسطو رابطه ايجاد كرده و از او تقاضاي تدريس كردهام، او در جواب گفت: كتاب اسفار ملاصدرا را تهيه كرده و
برو خدمت آقاي الهي تا آن را به تو درس بدهد، از آن پس اين شاگرد به خدمت مرحوم الهي ميآمد و درس ميخواند8 و گاهي به تقاضاي استادش با ارواح ارتباط برقرار ميكرد، يك بار كه با افلاطون تماس گرفته بودند، اين دانشمند گفته بود: شما قدر و قيمت خود را بدانيد كه در روي زمين ميتوانيد لا اله الاّ اللّه بگوييد، ما در زماني بوديم كه بتپرستي و ثنويت آن قدر غلبه كرده بود كه قادر نبوديم اين ذكر را بر زبان جاري نماييم.
علامه طباطبايي در خصوص مراتب فضل و كمال برادرش فرموده بود: از جهت فضل كمتر از اين آقايان فعلي قم نبود جز اين كه از بيت انزوا بوده است>
📚مجله پاسدار اسلام، شماره 182
@AllameTabatabae
🔸مخالفت تأسف بار علمای تفکیکی مشهد با فقیه حکیم عارف آیة الله العظمی میلانی:
🔹مرحوم شیخ مجتبی قزوینی در سال 1342 به قم رفت و با امام خمینی دیدار کرد.
🔸وقتی ما به همراه شیخ از قم مراجعت کردیم یکی از شاگردان ایشان مرحوم سید محمود مجتهدی گفت: آقا! تحلیل حوزه این است که آقای میلانی در مشهد مرجع است آیة الله خمینی هم در قم. شما دیدار آقای خمینی می روید اما مدتی است به دیدن آقای میلانی نرفته اید؛ با این که آقای خمینی از نظر مشرب فلسفی با آقای میلانی یکی است.
🔹مرحوم شیخ گفت: به آقایان بگویید آقای خمینی فلسفه را وحی منزل نمی داند.
🔸او سؤال کرد: مگر آقای میلانی وحی منزل می داند؟
🔹فرمود: بله آقای میلانی وحی منزل می داند.
🔸بعدا که این نکته را به آیة الله میلانی گفتم ایشان هم از این سخن شیخ تعجب کرد.
(خاطرات حجةالاسلام فردوسی پور ص 40 - 39)
@bazmeghodsian
🔸از دیدگاه عارف بالله مرحوم آیة الله نجابت همه توفیق حضرت امام خمینی از این ناشی میشد که دلاّل خدا بود و همه را به خدا میخواند. دعوت به نفس نمیکرد. از خود هیچ نداشت و فانی در خدا بود.
🔹حضرت استاد آیة الله نجابت از بسیاری از رفقای قدیمی خود که بعضا محضر آیة الله قاضی یا آیة الله انصاری را درک کرده بودند ولی باطنا به امام خمینی ارادت نداشتند و یا تبلیغ کسی دیگر را می کردند بریده بود.
🔸یک نمونه آن یکی از دوستانشان بود که محضر آیة الله انصاری همدانی را درک کرده بود ولی پس از انقلاب در برابر امام خمینی خود را صاحب ادعا می دانست... (حدیث سرو ص 153).
♦️متاسفانه آقای سید محسن طهرانی مطلب را تحربف و چنین وانمود کرده که قطع ارتباط از طرف پدر ایشان بوده چراکه با وجود آنکه علامه طهرانی مسئله ضرورت پیوستن به حضرت حداد را به طور آشکار برای ایشان تمام نمودند، ایشان از قبول این مطلب استنکاف نمودند! (این در حالی است که آیة الله نجابت از دیدگاه استادش آیة الله انصاری بی نیاز از استاد بودند).
@bazmeghodsian
♦️مظلومیت آیةالله العظمی میلانی و خصومت تفکیکیان؛
🔸مرحوم سید جلیل زرآبادی فرمود: من هرگاه به مشهد مشرف می شدم در منزل دایی ام حاج شیخ مجتبی قزوینی ساکن میشدم و طبعا گاه جهت درس و دیدار خدمت آقای میلانی هم می رسیدم. روزی حاج شیخ به من فرمود: آقا جلیل! شما که خانه آقای میلانی میروی باعث میشود ایشان به عنوان بازدید شما به منزل بنده بیاید؛ و چون وی اهل فلسفه و معقول است من از رفت و آمد با جنابشان کنار کشیده ام؛ لذا شما هم باعث نشوید این رفت و آمد برقرار گردد!
🔹مرحوم حجةالاسلام فردوسی پور: وقتی ما به همراه شیخ از قم مراجعت کردیم یکی از شاگردان گفت: آقا! تحلیل حوزه این است که آقای میلانی در مشهد مرجع است آیة الله خمینی هم در قم. شما دیدار آقای خمینی می روید اما مدتی است به دیدن آقای میلانی نرفته اید؛ با این که آقای خمینی از نظر مشرب فلسفی با آقای میلانی یکی است.
🔸شیخ گفت: به آقایان بگویید آقای خمینی فلسفه را وحی منزل نمی داند.
🔹او سؤال کرد: مگر آقای میلانی وحی منزل می داند؟ فرمود: بله آقای میلانی وحی منزل می داند!!
🔸بعدا که این نکته را به آیة الله میلانی گفتم ایشان هم از این سخن شیخ تعجب کرد.
@bazmeghodsian
🔸پیام ارسالی یکی از عزیزان همراه:
بنده با نظریات و برخوردهای مرحوم طهرانی کاری ندارم و خودم هزار و یک انتقاد به جریان ایشان دارم، اما اینکه مرحوم حداد را با چوب طهرانی می زنید این خلاف انصاف است.
بنده خودم از مرحوم حاج ... شنیدم که می فرمود: ما با آقای طهرانی قطع ارتباط کردیم؛ چون شیوه ایشان را جدا از شیوه استادمان مرحوم حداد دیدیم!!!
حاج آقای کمیلی به خود بنده فرمودند که وصیت نامه مرحوم حداد برای آقای طهرانی در یک شرایط خاصی نوشته شد و عمومیت نداشت، و حتی زمان حیات خود آقای طهرانی هم خود ایشان این وصیت نامه را علنی نکرده بود اما بعدا توسط فرزندانشان علنی شد.
آقای حداد ادعای شاگرد پروری داشت، اما ادعای وصایت باطنی! را فقط آقای طهرانی مطرح کرده! بنده این مطالب را نه از حاج محسن شرکت شنیدم ( که از نوجوانی در منزل مرحوم حداد بزرگ شده بود و سی سال شاگرد ایشان بود) و نه از حاج آقای کمیلی که آن ایام نجف بودند و هر هفته خدمت مرحوم حداد می رسیدند.
آقای طهرانی ادعا می کنند که ماه مبارک غذای آقای حداد فقط ترب بود! اما حاج آقای کمیلی به بنده می فرمود: شاید آن ایام معدودی که آقای طهرانی خدمت آقای حداد می رسید حال ایشان این بوده یا اصلا پول تهیه غذای دیگر نداشتند، چون ما خدمت استاد که می رسیدیم می دیدیم که ایشان کباب، آبگوشت و غذاهای دیگر هم میل می کنند.
یا مرحوم طهرانی می گویند که وقتی اواخر در سوریه خدمت حداد می رسیدند بدون خداحافظی از ایشان جدا می شدند به خاطر شدت علاقه ای که به ایشان داشتند! اما مرحوم حاج آقا محسن شرکت به بنده فرمودند: مرحوم آقا آن ایام حالشان نسبت به تمام رفقا اینطور بود، فلذا من هم وقتی می خواستم از ایشان جدا شوم بدون خداحافظی بود.
به مرحوم شرکت عرض شد که چرا شما شاگرد پروری نمی کنید؟ فرمودند: بنده فقط در طریقت کار کرده ام اما در شریعت تخصصی ندارم، فلذا به حاج آقای کمیلی مراجعه کنید که در هر دو جهت کار کرده اند.
🔹با تشکر از این برادر عزیز عرض می شود که ما نیز مرحوم حداد را عارفی وارسته می دانیم، اما با غلو طهرانی درباره او، و ادعای وصایت باطنی! که طهرانی برای او مطرح کرده، و ادعای ولایت و انحصار کمال در او مخالفیم و آن را انحرافی بزرگ در سلسله مرحوم قاضی می دانیم. چرا که شاگردان فقیه ایشان همچون آیات الله: شریفی، بهجت، طباطبائی، الهی، مرندی و شیخ علی محمد بروجردی در مرتبه ای عالی قرار داشته و با وجود تصریح استاد به شایستگی و حتی جانشینی برخی از ایشان، هیچ ادعایی از آنان شنیده نشد.
بنده از برخی شاگردان آیة الله کشمیری (که خود از شاگردان مرحوم حداد بود و او را عارفی برجسته می دانست) شنیدم که آیة الله کشمیری می فرمود: مرحوم حداد در اواخر از این که وصایت نامه برای طهرانی نوشته بود پشیمان شد و گفت آن را پس بفرستند. (تأیید آنچه از آقای کمیلی نقل کردید).
اتفاقا یکی از ایرادات به این جریان تمامیت خواه همین است که قاعدتا باید بعد از طهرانی به آقای کمیلی که از طرف مرحوم حداد ماذون بوده رجوع کنند اما حتی نامی از او بمیان نمی آورند! در حالی که آقای کمیلی می گویند حداد بمن فرمود: لازم نیست با طهرانی مشورت کنی و به نظر خودت عمل کن.
از خدای متعال برای مرحوم حداد طلب علوّ درجات، و برای مرحوم طهرانی که با ادعاهای گزاف درباره او به تنقیص سایر اولیای الهی پرداخت و با تعصبات و اعمال تنگ نظرانه خود، طریقت مرحوم قاضی را بدنام کرد طلب غفران و برای هواداران متعصب او طلب تسدید می نماییم.
@bazmeghodsian
🔸از دیدگاه عارف بالله مرحوم آیة الله نجابت همه توفیق حضرت امام خمینی از این ناشی میشد که دلاّل خدا بود و همه را به خدا میخواند. دعوت به نفس نمیکرد. از خود هیچ نداشت و فانی در خدا بود.
🔹مرحوم آیةالله نجابت می فرمودند: حضرت آیةالله العظمی آقای خمینی در خداشناسی از تمام اقران خودشان برتری داشتند. آن مقداری که بشر می تواند در معرفت خدای تعالی قدم بردارد ایشان برداشته بود.
🔹شهید دستغیب که بزرگوار مردی بود به تمام معنا صاحب علم و وجد و یقین و تقوای کامل، در حقّ آقای خمینی رضوان الله علیه عقیده بلکه علم داشتند که ایشان تمام منازل معرفت را طی کرده و به فناء کامل رسیدند.
🔸بهترین شاهد برای فرمایش شهید دستغیب نسبت به آقای خمینی (مبنی برفناء کامل ایشان) این بود که قلوب اکثر جوانها بلکه تمام جوانها متوجه به مبدأ شدند در اثر هدایت این بزرگوار.
@bazmeghodsian
🔺نسبت دروغ به امام خمینی
بعد از رحلت حضرت امام (س) در یکی از بولتنها مطلبی از آقای سید حمید روحانی نقل شد، مبنی بر اینکه ایشان در یک نشست دانشجویی گفته است: آقایان محتشمی و فردوسی پور خدمت امام رسیدند و از معظم له شنیده اند که فرموده: اگر دکتر شریعتی را مسلمان می دانستم از او با عنوان مرحوم نام می بردم!!
در حالی که این مطلب به هیچ وجه صحت نداشت؛ و خود آقای روحانی هم در پاسخ به سؤال من که آیا چنین مطلبی را اظهار کرده، این نقل را تکذیب کرد. واقعیت همان است که اینجانب در خاطراتم آورده ام و آن بحث عنوان شهید بود که امام زیر بار نرفتند.
حجة الاسلام سید علی اکبر محتشمی
@bazmeghodsian
🔰من از آخوندی همین عبا و عمامه را دارم...
📝«همانطور که میدانید آیت الله حاج سید محمدکاظم شریعتمداری در زمانی که امام خمینی در نجف تبعید بود مؤسسهای به نام دار التبلیغ، که بعدها دفتر تبلیغات اسلامی نام گرفت، در قم تأسیس کرد که یکی از اعضای هیئت امنای آن علامه طباطبایی بود. امام خمینی که با تأسیس این مرکز مخالف بود، با آیت الله شریعتمداری در زاویه قرار گرفت. مرحوم علامه اما پا پس نکشید و در دارالتبليغ ماند.
علاوه بر آن، علامه با آیت الله میلانی هم روابط بسیار خوبی داشت و همه اینها باعث میشد تا بین علامه و نیروهای انقلابی فاصله بیفتد.
بهخاطر دارم وقتی در پاییز ۱۳۵۷ علامه تحت فشار قرار گرفت که نامه تشکر علمای قم از ژیسکاردستن، رئیس جمهور وقت فرانسه، را به علت پذیرایی از امام خمینی در پاریس امضا کند، از امضا کردن امتناع کرد و به دایی و پدر همسرم گفت: من از این آخوندی فقط همین عبا و عمامه را دارم. اگر خیلی آزارم بدهند تخت و پوستم را از قم جمع میکنم و می روم.»
📗آفاق حقیقت در سپهر شریعت ص۵۳
@dareakherat
🔸از دیدگاه عارف بالله مرحوم آیة الله نجابت همه توفیق حضرت امام خمینی از این ناشی میشد که دلاّل خدا بود و همه را به خدا میخواند. دعوت به نفس نمیکرد. از خود هیچ نداشت و فانی در خدا بود.
🔹مرحوم آیةالله نجابت می فرمودند: حضرت آیةالله العظمی آقای خمینی در خداشناسی از تمام اقران خودشان برتری داشتند. آن مقداری که بشر می تواند در معرفت خدای تعالی قدم بردارد ایشان برداشته بود.
🔸حضرت استاد آیة الله نجابت از بسیاری از رفقای قدیمی خود که بعضا محضر آیة الله قاضی یا آیة الله انصاری را درک کرده بودند ولی باطنا به امام خمینی ارادت نداشتند و یا تبلیغ کسی دیگر را می کردند بریده بود. یک نمونه آن یکی از دوستانشان در مشهد مقدس بود که محضر آیة الله انصاری همدانی را درک کرده بود ولی پس از انقلاب در برابر امام خمینی خود را صاحب ادعا می دانست.
(حدیث سرو، حجة الاسلام دکتر قاسم کاکائی، ص 153).
@bazmeghodsian
*داستان آن بیست و هشت سال*
قسمت ۱۲
*جلسه با حضرت امام راحل*
آقای جنتی جمع بندی خود از اختلافات شیراز را خدمت امام برد. امام هر دو طرف از روحانیت را جداگانه به حضور پذیرفتند. بنده از جلسه با آقای حائری خبری ندارم اما در جلسه با آقایان دستغیب (سید علیمحمد، سید علیاصغر، سید محمدمهدی، و سید محمدهاشم)، حضرت آیتالله نجابت و نمایندگان شیراز در مجلس شورای اسلامی نیز حضور داشتند. جناح آقای حائری روی این جلسه -که نمیدانم گزارشگر آن کیست- به دلیلی خیلی مانور دادند. نزدیک چهل سال است که از این جلسه در جهت منکوب کردن جناح مقابل استفاده کردهاند. در خاطرات آقای شهابالدین حائری نیز به این جلسه اشارهٔ مفصلی شده است.
بنده گزارش این جلسه را از نمایندگان مجلس و از آقایان دستغیب شنیدهام و نقل میکنم. مرحوم آیتالله نجابت به هیچ وجه مایل به حضور در جلسات، در هیچ مقطعی از درگیری ها نبودند. اما آقایان دستغیب که همگی از شاگردان ایشان بودند اصرار بر حضور ایشان در جلسه با حضرت امام داشتند. حضرت امام هم ایشان را میشناختند و هم از رابطهشان با مرحوم آیتالله آقای سید علی قاضی آگاه بودند. برخی از اعضای دفتر امام از ملاقات های قبلی حضرت آیتالله نجابت با حضرت امام و خلوت گزیدن امام با ایشان در مورد مسائل معنوی، برای شخص این حقیر مطالبی بیان کرده بودند. این امر اصرار آقایان دستغیب بر حضور آیتالله نجابت را بیشتر می کرد.
حضرت آیتالله نجابت و حضرت آیتالله شهید دستغیب هر دو، جزو بهترین شاگردان مرحوم آیتالله خویی در نجف بودند. اما پس از آمدن به ایران، و از سال های حدود ۱۳۴۰ به بعد، تبلیغ حضرت امام میکردند و همه را به تقلید از حضرت امام سوق میدادند. در جریان انقلاب و به خصوص در طول جنگ تحمیلی، از برخی از مواضع سیاسی مرحوم آیت الله خویی خشنود نبودند. معتقد بودند که ایشان باید جدیت بیشتری در حمایت از حضرت امام خمینی در مقابل صدام می کردند. فرزند ارشد آیت الله نجابت، شهید محمد حسین نجابت، در جبههٔ آبادان به شهادت رسیده بود و سایر فرزندان و شاگردانشان در هشت سال دفاع مقدس , همواره مشتریِ جبهه و شهادت بودند. داستان دیدگاه آیتالله نجابت نسبت به امام راحل را در کتاب «حدیث سرو» آوردهام.
آیتالله نجابت از مواضع آقای حائری در برابر مقلدان امام و به خصوص در جریان مسجد نو و ماجرای آقای پیشوا، چندان خرسند نبودند. در حضور حضرت امام، به خواهش آقایان دستغیب، ایشان هم چند کلمهای صحبت کردند.
این نکته را یادآور میشوم که حسب نقل خانوادهٔ امام، حضرت امام رضوان الله تعالی علیه نسبت به غیبت در بیتشان حساسیتی خاص داشتند؛ حتی اگر نه منطوق بلکه لازمهٔ سخن گوینده غیبت باشد، باز هم حساسیت به خرج می دادند؛ تا چه برسد به نام بردن از مراجع در بیتشان. یکی از نوههای ایشان نقل کردند که یک بار خواستم مطلبی را راجع به آقای شریعتمداری به ایشان بگویم؛ تا حرف «شین» را از زبان من شنیدند، محکم مانع سخنم شدند! داماد ایشان نیز نقل کردند که در زمان آیتالله بروجردی تا خواستم کلمهای از ایشان بگویم امام محکم با من برخورد کردند.
عادت آیتالله نجابت پرهیز از به کار بردن القاب گوناگون برای اشخاص بود. حتی با همهٔ ارادتی که به حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه داشتند در نوع موارد از ایشان به «خمینی» یاد می کردند. در درس تفسیر قرآن همهٔ ضمائر و مصادیقِ متقین، مؤمنین، صالحین و... به «خمینی» برمیگشت. از سایر مراجع نیز با همین الفاظ مثل «خویی» یا «گلپایگانی» یاد میکردند. ایشان در ضمن سخنانشان در حضور حضرت امام، یکی از انتقادها نسبت به آقای حائری را این میدانستند که وی مبلّغان و وفاداران به انقلاب را به حاشیه میرانَد و «مبلغان خویی را میدان می دهد».
اگر توجه کرده باشید، حضرت امام در نوع جلسات، سرشان زیر و چشمشان به پایین دوخته بود. دقیقاً آیتالله نجابت نیز همین حالت را داشتند و هنگام سخن گفتن سرشان زیر و چشمشان به زمین بود. ایشان در سخنانشان چندین بار نام آیتالله خویی را آورده بودند و هر بار، امام با حرکت دست، اشاره میکردند که: «نگویید و نام نبرید». ولی چون چشمان آیتالله نجابت نیز به پایین دوخته شده بود حرکت دست امام را نمیدیدند. این بود که حضرت امام ناچار شدند که سرانجام با صدای بلند بگویند: «بس است»؛ بدین ترتیب سخنان آیتالله نجابت را در حضور جمع و در میان شاگردان ایشان قطع کردند. آیت الله نجابت نیز ساکت شدند.
خبر این برخورد به سرعت در محافل جناح مقابل پیچید که: «امام آیت الله نجابت را طرد کردهاند». در خاطرات آقای شهابالدین حائری آمده است که امام جلسه را ترک کردند که به هیچ وجه صحت ندارد. آیتالله نجابت پس از جلسه به آقایان سید محمدمهدی دستغیب و سید علیمحمد دستغیب با قسم جلاله تاکید کرده بودند که: «ارادت من به خمینی سر سوزنی کم نشده است». ادامه 👇
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com