❇️ گزیده ای از گفتگوی آیت الله علوی بروجردی مدظله العالی با جناب آقای مهدی نصیری
🔸آیت الله العظمی بروجردی قدس سره هیأتی را به فلسطین فرستادند و آقای طالقانی را علی رغم آن که با او اختلاف سیاسی داشتند و همسو نبودند، عضو این هیات کردند.
🔸 زمانی که دکتر مصدق اواخر کارش بود و آقای کاشانی از ایشان جدا شده و کاملا با او مخالفت می کند و شاه و دربار هم علیه مصدق فعالند. آیت الله العظمی بروجردی مطلع می شود که دولت انگلستان می خواهد به ایران حمله کند. از همین رو به شاه پیغام می دهد که اگر این حمله صورت بگیرد هیچ اختلافی بین من و دکتر مصدق و آقای کاشانی نیست و من اعلام جهاد خواهم کرد.
🔸حوزه، حوزه شیعه است نه حوزه ایران؛ مرجعیت هم مرجعیت شیعه است نه مرجعیت ایران؛ ما باید برای همه شیعیان پدری کنیم. همین طور که باید برای جوانانی که از ایران مهاجرت کرده اند و مثلا مسیحی شده اند، پدری کنیم و آنان را با چوب ارتداد نرانیم. به نظر ما انکار اگر از روی عناد نباشد و کسی در مقام تحقیق و کنجکاوی منکر شود، حکم مرتد شامل او نمی شود.
🔸 حضرت آیت الله شبیری روضه ای داشتند. در یکی از این روضه ها آقای منتظری (که زمان قائم مقامی شان بود) و آقای سید رضا صدر، دو آیت الله بزرگوار و فقیه که از دو قطب فکری بودند، یکی موافق انقلاب و دیگری مخالف، حضور داشتند. روضه که تمام شد آقای صدر مطرح کردند که چرا این ایرانی ها که مهاجرت کردند اکثرا از دین و شریعت فاصله گرفته اند اما عراقی ها هر کجا رفتند حسینیه و مسجد و روضه و ....... دارند. آقای منتظری گفت باید اینجور باشد! ایشان گفت چرا؟ آقای منتظری گفت ایرانی ها که از اینجا رفتند از ما فرار کردند، اما آنهایی که از عراق مهاجرت کردند از صدام فرار کردند. طبیعی است که اینجور باشد!
🔸مرحوم لرزاده که کارهای عمرانی مربوط به آیت الله العظمی بروجردی را انجام می داد نقل می کند که برای حفر چاه مسجد اعظم قم، پیمانکاری زرتشتی به نام جمشید یگانگی را از تهران آورده بودیم. او چاه را حفر و همه تاسیساتش را نصب کرد اما از دادن صورتحساب امتناع می کرد. به او گفتیم چرا صورتحساب نمی دهی؟ گفت می خواهم آیت الله بروجردی را ببینم. من که نگران بودم آ بروجردی ایشان را نپذیرد، به آیت الله العظمی بروجردی گفتم و ایشان بلافاصله قبول کرد و ما با آقای یگانگی به دیدار آیت الله العظمی بروجردی رفتیم. آقای یگانگی دست آیت الله العظمی بروجردی را گرفت و بوسید و صورتشان را هم بوسید و مدتی هم دست ایشان را نگه داشته بود و آیت الله العظمی بروجردی هم دستش را نمی کشید. آیت الله العظمی بروجردی به آقای یگانگی گفت شنیدم کار خیلی مرتب و پاکیزه ای انجام دادید، تشکر می کنم اما چرا صورتحساب نمی دهید؟ یگانگی گفت از شما تقاضا دارم که من را به قدر این چاهی که حفر کردم در مسجد اعظم شریک کنید. آیت الله العظمی بروجردی بلافاصله پذیرفت. یکی از عالمان حاضر در مجلس رو کرد به آیت الله العظمی بروجردی و گفت: این آقای یگانگی که اینقدر به شما اظهار ارادت می کند به او امر بفرمایید که مسلمان شود. آیت الله العظمی بروجردی وقتی ناراحت می شد قرمز می شد به حدی که اگر ناراحتی شدید بود گوش هایش هم قرمز می شد. آقای لرزاده گفت آیت الله العظمی بروجردی این حالت را پیدا کرد اما هیچی نگفت. یک کمی صبر کرد تا آرام شود بعد رو کرد به آن آقا گفت: من از خدا می خواهم که اخلاص آقای یگانگی را به ما عنایت کند. آ یگانگی کوچک شده بود اما با این حرف دوباره شکفت و حالت سابقش را پیدا کرد. آیت الله العظمی بروجردی برای هر کسی بلند نمی شد اما وقتی یگانگی می خواست برود به پیشکارش گفت به من کمک کن بلند شوم و دو سه قدم هم آ یگانگی را بدرقه کرد.
🔸 مرجعیت از نظر ما مستقل است. اگر نهادهای وابسته به حکومت وارد شوند و مرجع تعیین کنند خلاف این استقلال است.
🔸 جامعه مدرسین وقتی بعد از فوت آیت الله اراکی، افرادی را به عنوان مرجع معرفی کردند، آیت الله سیستانی و صافی گلپایگانی را معرفی نکرده بودند اما بعدا هر دو از مراجع عالی شیعه شدند.
🔸روحانیت باید از مردم حمایت کند و اگر حکومت ضعفی دارد و یا خلافی می کند به او تذکر بدهد. چرا اینها را روز به روز از خود دور کنیم؟ خودی و غیر خودی کردن مردم فاجعه است.
🔻مشروح این گفتگو در پیوند زیر:
➡️
https://aparat.com/v/0NPAl@alaviboroujerdi