#دورهء_محرم#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام#غلامرضا_سازگاراوهمان طفل صغیرست که خوانندکبیرش
همه جانهاست حقیروهمه دلهاست اسیرش
همه خوانند بزرگ وهمه دانند امیرش
نه نگاه ست به آب ونه نیازست به شیرش
تازخون غسل دهدوقت شهادت سر و رو را
سپر تیر بلاکرده ز آغاز گلو را
پسرفاطمه دلباخته برماه جمالش
صحنۀ کرببلادیده به چشم وخط وخالش
دل وجان عاشق زیبایی لبخند وصالش
شهدا وصلحایکسره مبهوت کمالش
دل توحیدی اوراست زبس شوق شهادت
به سَرِدوش پدر پرزند از روز ولادت
کیست این طفل که خوانندهمه خون خدایش
رخ،گل انداخته ازبوسۀ مصباح هدایش
خوشترین جای،درآغوش امام شهدایش
جان من جان همه عالم وآدم به فدایش
لب فروبسته به دل زمزمهء عهدالستش
آل عصمت همه دادندبه هم دست به دستش
کودک شیر ولی پیرخردخاک در او
که سرافراز زسربازی اوشدپدر او
دل زخورشیدبرَدطلعت همچون قمر او
مرغ روح شهدا پرزده برگرد سر او
پدرومادروخواهر،عمووعمّه،برادر
همه گیرند ورا دربر وبوسندمکرّر
اوست آن گل که شودشسته به خون،پیرهن او
محسن فاطمه گرددبه جِنان همسخن او
نه بوی شیر،دمد بوی خداازدهن او
سرخ رو وجه خداوند زخون بدن او
اوذبیحیست که خوانندهمه ذبح عظیمش
خلق رافیض دمادم رسد ازدست کریمش
لب خشکیده اش ازدامن انهار جنان به
تربت مخفی وگم گشته اش ازملک جهان به
اشک چشمان خدابین وی ازدُرّگران به
وصف آن جان جهان رانتوان گفت همان به
که حسین بن علی لعل لب ازهم بگشاید
وصف او گوید و از خلق جهان دل برباید
اوهمان کودک شیرست که ازجودوتفضّل
به سویش برده بزرگان جهان دست توسّل
به بیابان بلاریخته ازخون خداگل
بیشتر ازشهداسوزعطش کرده تحمّل
پیش پیکان بلاباگلوی تشنه سپرشد
مقتل و مامن اوسینۀ مجروح پدرشد
دل،پر ازخون جگردیده،پر ازگوهرنابش
تشنگی شمعصفت سوخته وساخته آبش
گرچه جا بودبه دامان پر ازمهر ربایش
دمی آرام نمی گشت شرار تب وتابش
زحرم حنجرخشکیده سپربودبه تیرش
که زخون سرخ شوددرره حق روی منیرش
بود درلعل لب بسته دوصدسرّمگویش
خواست یک لحظه پدربوسه زندبرسر ورویش
گشت ظاهربه همه خلق سپیدی گلویش
خصم جانی زکمان تیررهاکردبه سویش
چشم بگشودوتبسّم زدوبربست دوباره
زین غم ازسینۀ«میثم»به فلک رفت شراره
🔹@deabelnews