Forwarded From دعبل
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#غلامرضا_سازگار

مهداوکعبه وچشم همگان زمزم اوست
زندگی بخش دوصدعیسی مریم دم اوست
ماه من مدح و ثنای همه عالم کم اوست
آشنای دل خوبان دو عالم غم اوست

گر به لب خنده و گر اشک فشانی دارد
با حسین بن علی راز نهانی دارد

عطر گل از نفس او به چمن می آید
بوی خون از دهنش جای لبن می آید
گه پدر را زدمش روح به تن می آید
گاه لب بسته و چشمش به سخن می‌آید

بر لبش جام بلا خوب تر از شیر آید
نگران است که کی حرمله با تیر آید

مفتخر می کند این طفل بنی الزّهرا را
نه بنی الزّهرا بلکه همه دنیا را
می برد خنده اش از شوق دل بابا را
آورد یاد پدر قصّه عاشورا را

آیه عشق به خال و خط و رویش پیداست
مرگ خونین ز سپیدی گلویش پیداست

ماه رخسار نکوتر زمهش را نگرید
بر رخ یوسف زهرا نگهش را نگرید
شرف قرب وی و بُعد رهش را نگرید
بسر دوش پدر قتلگش را نگرید

طفل را دامن مادر همه دم جا باشد
او زند بال که بر شانۀ بابا باشد

گُل رخساره او لاله علیّین است
بند قنداقه او طُره حورالعین است
پدرش بوسه زند بر لبُ ذکرش این است:
«دهنت باز ببوسم که لبت شیرین است»

خاندان نبوی دست بدستش دادند
بوسه ها بود که بر نرگس مستش دادند

کیست این طفل که توحید بود مرهونش
عشق، دلداده و ایثار و وفا ممنونش
می دهد نور به خورشید رخ گلگونش
سرخ رو وجه خداوند بود از خونش

این همان است که در قلزم خون خنده کند
خنده اش حجّت حق را کُشد و زنده کند

این چه ماهی ست که خورشیدسرافکنده اوست
این چه طفلی ست که استادخِردبنده اوست
این چه کشته ست که جان دوجهان زنده اوست
این چه ذبحی ست که خون راشرف ازخنده اوست

«میثم»این کودک شیریست که پیرش گویند
پیشتازان صف عشق امیرش گویند

@deabelnews
Forwarded From دعبل
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#غلامرضا_سازگار

بهشت عترت پیغمبر است او
گلش خوانم نه ازگل بهتر است او

سزد اورا علی خوانند آری
که یک آئینه حسن ازحیدراست او

مدال دوش سالار شهیدان
مه برج ولا را اختر است او

علی اصغرش خوانند اما
ولایت را شهید اکبر است او


سپهر آرزو را ماه دادند
به ثارالله ثار الله دادند


چه کودک لیلۀ قدر است مویش
چه نوزادی که والشمس است رویش

تو گوئی از شب میلاد باشد
لب خشک وشهادت آرزویش

شفاعت ، عشق ، جانبازی ، تبسم
نوشته بر سفیدی گلویش

بنازم قرص ماهی را که با خون
کند شمس ولایت شستشویش


تبسم های شیرینش گواه است
که اورا تا خدا یک گام راه است


زهی طفلی که از صبح ولادت
وجود اوست سر تا پا سعادت

عجب نبود اگر خورشید گردون
به خاکش آورد روی ارادت

گل لبخند ا گوید که این طفل
شهادت را نداند جز سعادت

نگاهش کن تو گوئی آنکه دارد
به مهد ناز هم شو ق شهادت

من واحسان ولطف و رحمت او
که اهلبیت را این است عادت


بزرگ وکوچک اینان جوادند
برای عالمی باب المرادند


رخش آئینه حسن خدائی
جمالش آیت نورالهدائی

زهی طفلی که در هنگام شیری
امام خویش را باشد فدائی

نگردد تا جدا یکدم زجانان
کند جان از تنش میل جدائی

خواتین راست بر گردش کنیزی
سلاطین راس در کویش گدائی

به خون حنجر خود تا قیامت
کند از لوح دل ظلمت زدائی


زشیری اشک شوقش دردوعین است
نگاهش بر سر دوش حسین است


شهادت عشق، ایمان زندۀ اوست
شرف عزت سیادت بندۀ اوست

حجازی ماه ویک کرببلا نور
به خورشید رخ تابندۀ اوست

فدای لعل لبهایش که تا حشر
تمام آبها شرمندۀ اوست

سر وجانم فدای طفل شیری
که ثارالله محو خندۀ اوست

حقیقت عاشق، ایما ن سر فرازی
هماره تا ابد پایندۀ اوست


اگر چه بسته در قنداقه دستش
بود خلق جهانی پای بستش


به لب خنده به دل سوز وگدازش
ملائک عاشق راز ونیازش

نگاهش باعث لبخند عباس
امام پاکبازان سر فرازش

به دور مهد ناز او بگردید
که باشد کعبۀ دل مهد نازش

مناجات شب وصل حسین است
صدای گریه های دلنوازش

علی روئی که از آل محمد
برد دل با دو چشم نیم بازش


مبادا کودک شیرش بگویند
که پیران جهان محتاج اویند


من از نخل ولایت بر گرفتم
طریق آل پیغمبر گرفتم

از آن گردیده ام مست محبت
که از دست علی ساغر گرفتم

تولای علی وآل اورا
به یمن پاکی مادر گرفتم

بهشت وهر چه در آن است یکجا
زلبخند علی اصغر گرفتم

بیاد آن گل باغ شهادت
گلاب از دیدگان تر گرفتم


خریدار غم این خاندانم
غلام میثم این خاندانم

@deabelnews
Forwarded From دعبل
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#غلامرضا_سازگار

این ست که درگلبن ایثارگلاب ست
ازشوق شهادت همه شب درتب وتاب ست
این ست که دربحرولایت دُرِناب ست
درمکتب سرخ شهداختم کتاب ست
این ست که لب تشنهءلعل لبش آب ست
این غنچه نه،یک باغ گلِ سرخ رباب ست

این عاشق ودلداده وپابست حسین ست
یاسورهءکوثربه سردست حسین ست

این حُسن خدائیست خدائیست خدائیست
لب تشنه فدائیست فدائیست فدائیست
مولودمدینه ست ولی کرببلائیست
این شعلهءهفتادودوفریادرهائیست
دررزمِ حسین بن علی فتح نهائیست
هرچندکه درارض کندجلوه،سمائیست

این غنچهءزهراست به گلزارشهادت
این مُهرحسین ست به طومارشهادت

ازلحظهءمیلاد به باباست نگاهش
از صبح ازل تیر بلا چشم به راهش
بنیاد ستم سوخته از شعله ی آهش
صدقافله دل پنهان درزلف سیاهش
الله که یک کودک ویک خلق سپاهش
لبخندشهادت به گُل روی چوماهش

دل برده زخورشیدولایت مه رویش
جای لب بابا به سفیدیّ گلویش

درمهد، به عشق پدر افراشته قامت
درعهدبه هرزمزمه اش کرده قیامت
تعظیم، به گهواره ی او برده کرامت
از دوش پدر بر همه دلهاش اقامت
ناخورده لبن بر دل خلقیش امامت
از زخم گلو داده به اسلام سلامت

تا پای به عالم زده، تا چشم گشوده
راهیّ سفر با پسر فاطمه بوده

اینست که از لحظه ی زیبای ولادت
هم گام پدر بوده تا مرز شهادت
بر شانه ی بابا همه دم داشته عادت
خندیدن وجان باختنش بود عبادت
پیوسته به سجّادهءخون داشت ارادت
ازحنجرخشکیده به خون دادسعادت

لبخند شهادت به لب از روز الستش
دادندهمه هاشمیان دست به دستش

ناخورده لبن آمده لبریز سبویش
قرآنِ سر دست پدر مصحف رویش
لب بسته،به دل موج زندسرِّمگویش
بردوش پدردیدهءعبّاس به سویش
گاهی نگه یوسف زهرا به گلویش
گه شانه کشدزینب برطرّهءمویش

گه در بغل لاله ی لیلاست مقامش
تا حشر زخون شهدا باد سلامش

ای باب مراد همه عالم علی اصغر
ای جسم توتوحیدِمجسّم علی اصغر
ای شمعِ دلِ عالم و آدم علی اصغر
ای فتح حسین ازتومسلّم علی اصغر
ای خون خداراهمه دم،دم علی اصغر
ازتوست همین حاجت«میثم»علی اصغر

کزلطف وکرم دیده به سویش بگشایی
بر او حرم گم شده ات را بنمایی

@deabelnews
Forwarded From دعبل
#دورهء_محرم
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#سید_رضا_موید

کیست اصغر؟ اکبر آیات حق
کوچک و گویاترین مرآت حق

کوکب نزدیکتر با ماه اوست
نقطهء پرگار آل الله اوست

نخله ای خون خدا در ساقه اش
کعبه اما پرده اش قنداقه اش

شیر خواری ملک هستی را کفیل
هم خلیل و هم ذبیح بن خلیل

شیرخوار و شیر گردون رام او
حجت کبری و اصغر نام او

آفتاب عشق را مهپاره اوست
مظهر آیات در گهواره اوست

کودکی، نور خدا را نور عین
کودکی، گهواره‌جنبانش حسین

کودک و گهواره اش دست زمین
رشتهء قنداقه اش حبل المتین

از تمام کودکان معصوم تر
در شهیدان از همه مظلوم تر

کربلا عرش سریر اصغرست
روز عاشورا غدیر اصغرست

زان علی حق کرد نعمت را تمام
زین علی گردید تکمیل قیام

زان علی قرآن بلند آوازه شد
زین علی دین خدا شیرازه شد

آن علی با این علی یک گوهرند
آن پدر با این پسر یک مظهرند

روح ایمانند کوچک یا بزرگ
هر دو قرآنند کوچک یا بزرگ

حاجی و حج را بلا گردان شده
در منای عشق خود قربان شده

در میان عاشقان روی دوست
هر کسی محرم شوددر کوی اوست

حج او جز رنج چندین گام نیست
چند ساعت بیش در احرام نیست

لیک اصغر را که جان در کام بود
در حرم شش ماه در احرام بود

هر کسی در انتظار شام قدر
چشم دارد تا رسد ایام قدر

او ز بس مجذوب دلدار آمده
لیلة القدرش به دیدار آمده

گریه اش بر خصم راه چاره بست
چون کمر در سنگر گهواره بست

باغ عصمت را ز خونش رنگ کرد
با سلاح بی زبانی جنگ کرد

کوچکی ای نور چشم فاطمه!
تا به دامانت رسد دست همه!

ای بهشت آرزوها را کلید!
نام تو قفل دل ما را کلید!

سالک در منزل و واصل تویی!
قاضی الحاجات اهل دل تویی


🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#دورهء_محرم
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#علی_انسانی

ای از تَبار آینه‌ها، گَرد کوی تو!
وی آبِ روی کوثر و تَسنیم، جوی تو!

کار بزرگ کرده ز بس دست کوچکت
شد دست‌ها دراز ز هر سو، به سوی تو

سوسن که صد زبان شده، اقرار می‌کند
باغِ گلِ همیشه بهارست، روی تو

تو اصغریّ و اکبر عشّاق روزگار
صد میکده خراب، به پای سبوی تو

گوشی که بود محرم اسرار، می‌شنید
در «های‌های»گریه‌ءتو، «هوی‌هوی» تو

می‌دیدیاس حلق تو، بوسیدنی شده ست
پیکان دوید و بوسه رُبود از گلوی تو


🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#دورهء_محرم
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#غلامرضا_سازگار

اوهمان طفل صغیرست که خوانندکبیرش
همه جانهاست حقیروهمه دلهاست اسیرش
همه خوانند بزرگ وهمه دانند امیرش
نه نگاه ست به آب ونه نیازست به شیرش

تازخون غسل دهدوقت شهادت سر و رو را
سپر تیر بلاکرده ز آغاز گلو را

پسرفاطمه دلباخته برماه جمالش
صحنۀ کرببلادیده به چشم وخط وخالش
دل وجان عاشق زیبایی لبخند وصالش
شهدا وصلحایکسره مبهوت کمالش

دل توحیدی اوراست زبس شوق شهادت
به سَرِدوش پدر پرزند از روز ولادت

کیست این طفل که خوانندهمه خون خدایش
رخ،گل انداخته ازبوسۀ مصباح هدایش
خوشترین جای،درآغوش امام شهدایش
جان من جان همه عالم وآدم به فدایش

لب فروبسته به دل زمزمهء عهدالستش
آل عصمت همه دادندبه هم دست به دستش

کودک شیر ولی پیرخردخاک در او
که سرافراز زسربازی اوشدپدر او
دل زخورشیدبرَدطلعت همچون قمر او
مرغ روح شهدا پرزده برگرد سر او

پدرومادروخواهر،عمووعمّه،برادر
همه گیرند ورا دربر وبوسندمکرّر

اوست آن گل که شودشسته به خون،پیرهن او
محسن فاطمه گرددبه جِنان همسخن او
نه بوی شیر،دمد بوی خداازدهن او
سرخ رو وجه خداوند زخون بدن او

اوذبیحی‌ست که خوانندهمه ذبح عظیمش
خلق رافیض دمادم رسد ازدست کریمش

لب خشکیده اش ازدامن انهار جنان به
تربت مخفی وگم گشته اش ازملک جهان به
اشک چشمان خدابین وی ازدُرّگران به
وصف آن جان جهان رانتوان گفت همان به

که حسین بن علی لعل لب ازهم بگشاید
وصف او گوید و از خلق جهان دل برباید

اوهمان کودک شیرست که ازجودوتفضّل
به سویش برده بزرگان جهان دست توسّل
به بیابان بلاریخته ازخون خداگل
بیشتر ازشهداسوزعطش کرده تحمّل

پیش پیکان بلاباگلوی تشنه سپرشد
مقتل و مامن اوسینۀ مجروح پدرشد

دل،پر ازخون جگردیده،پر ازگوهرنابش
تشنگی شمع‌صفت سوخته وساخته آبش
گرچه جا بودبه دامان پر ازمهر ربایش
دمی آرام نمی گشت شرار تب وتابش

زحرم حنجرخشکیده سپربودبه تیرش
که زخون سرخ شوددرره حق روی منیرش

بود درلعل لب بسته دوصدسرّمگویش
خواست یک لحظه پدربوسه زندبرسر ورویش
گشت ظاهربه همه خلق سپیدی گلویش
خصم جانی زکمان تیررهاکردبه سویش

چشم بگشودوتبسّم زدوبربست دوباره
زین غم ازسینۀ«میثم»به فلک رفت شراره


🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#دورهء_محرم
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#غلامرضا_سازگار

کیست اصغر؟ اکبر ذبح عظیم
خود به تنهایی صراط المستقیم

اختری بر شانۀ خون خدا
آبروی روی گلگون خدا

وه! چه می‌گویم؟ حسین کوچکی
شیرمردی در لباس کودکی

ماه رویش قاب عکس پنج تن
خنده‌هایش؛دوست‌کُش،دشمن‌شکن

دست‌های کوچکش دست حسین
روز عاشورا همه هست حسین

دامن خورشید را مه‌پاره بود
شانۀ ثاراللهش گهواره بود

صورتش پژمرده اما دل‌گشا
دست‌های بسته‌اش مشکل‌گشا

شیرخواری با پدر هم‌درد بود
آخرین سرباز و اول‌مرد بود

حنجر خشکیده را کرده سپر
چشم‌هایش حرف می‌زد با پدر

کای پدر گرچه علی اصغرم
من به تنهایی تو را یک لشکرم

مُهر مظلومیت عترت منم
رمز پیروزیت در غربت منم

تو «محمد» من «یدالله» توام
همدم و همرزم و همراه توام

ای پیامت در لب خاموش من
بانگ«هل من ناصرت»در گوش من

من به باغِ سرخِ خون، یاس توام
با دو دست بسته عباس توام

مظهر رب جلیلی ای پدر
من ذبیحم تو خلیلی ای پدر

زودتر کن پیش پیکانم نشان
ترسم آید گوسفند از آسمان

بس‌که سوزد از عطش پا‌ تا سرم
آب هم آتش شود در حنجرم...

او ز جام وصل حق سیراب بود
هم تلظّی داشت هم در تاب بود

راه سبحان‌الّذی‌اسری گرفت
گردنِ افتاده را بالا گرفت

بر فراز دست بابا تاب خورد
از دم تیر سه‌شعبه آب خورد

تا صف محشر سلام از داورش
اشک «میثم» وقف خون حنجرش


🔹@deabelnews
Forwarded From #فاطمیَّم...
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام

🏴🏴🏴🏴🏴

بس کن رباب نیمه ای از شب گذشته است
دیگر بخواب نیمه ای از شب گذشته است

کم خیره شو به نیزه ، علی را نشان نده
گهواره نیست دست خودت را تکان نده

با دست های بسته مزن چنگ بر رخت
با ناخن شکسته مزن چنگ بر رخت

بس کن رباب حرمله بیدار می شود
سهمت دوباره خنده انظار می شود

ترسم که نیزه دار کمی جابجا شود
از روی نیزه راس عزیزت رها شود

یک شب ندیده ایم که بی غم نیامده
دیدی هنوز زخم گلو هم نیامده

گرچه امید چشم ترت نا امید شد
بس کن رباب یک شبه مویت سپید شد

پیراهنی که تازه خریدی نشان مده
گهواره نیست دست خودت را تکان مده

با خنده خواب رفته تماشا نمی کند
مادر نگفته است و زبان وا نمی کند

بس کن رباب زخم گلو را نشان مده
قنداقه نیست دست خودت را تکان مده

دیگر زیادت این غم سنگین نمی رود
آب خوش از گلوی تو پائین نمی رود

بس کن ز گریه حال تو بهتر نمی شود
این گریه ها برای تو اصغر نمی شود

🏴🏴🏴🏴🏴
Forwarded From دعبل
#دورهء_محرم
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#سید_رضا_موید

کیست اصغر؟ اکبر آیات حق
کوچک و گویاترین مرآت حق

کوکب نزدیکتر با ماه اوست
نقطهء پرگار آل الله اوست

نخله ای خون خدا در ساقه اش
کعبه اما پرده اش قنداقه اش

شیر خواری ملک هستی را کفیل
هم خلیل و هم ذبیح بن خلیل

شیرخوار و شیر گردون رام او
حجت کبری و اصغر نام او

آفتاب عشق را مهپاره اوست
مظهر آیات در گهواره اوست

کودکی، نور خدا را نور عین
کودکی، گهواره‌جنبانش حسین

کودک و گهواره اش دست زمین
رشتهء قنداقه اش حبل المتین

از تمام کودکان معصوم تر
در شهیدان از همه مظلوم تر

کربلا عرش سریر اصغرست
روز عاشورا غدیر اصغرست

زان علی حق کرد نعمت را تمام
زین علی گردید تکمیل قیام

زان علی قرآن بلند آوازه شد
زین علی دین خدا شیرازه شد

آن علی با این علی یک گوهرند
آن پدر با این پسر یک مظهرند

روح ایمانند کوچک یا بزرگ
هر دو قرآنند کوچک یا بزرگ

حاجی و حج را بلا گردان شده
در منای عشق خود قربان شده

در میان عاشقان روی دوست
هر کسی محرم شوددر کوی اوست

حج او جز رنج چندین گام نیست
چند ساعت بیش در احرام نیست

لیک اصغر را که جان در کام بود
در حرم شش ماه در احرام بود

هر کسی در انتظار شام قدر
چشم دارد تا رسد ایام قدر

او ز بس مجذوب دلدار آمده
لیلة القدرش به دیدار آمده

گریه اش بر خصم راه چاره بست
چون کمر در سنگر گهواره بست

باغ عصمت را ز خونش رنگ کرد
با سلاح بی زبانی جنگ کرد

کوچکی ای نور چشم فاطمه!
تا به دامانت رسد دست همه!

ای بهشت آرزوها را کلید!
نام تو قفل دل ما را کلید!

سالک در منزل و واصل تویی!
قاضی الحاجات اهل دل تویی


🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#دورهء_محرم
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#علی_انسانی

ای از تَبار آینه‌ها، گَرد کوی تو!
وی آبِ روی کوثر و تَسنیم، جوی تو!

کار بزرگ کرده ز بس دست کوچکت
شد دست‌ها دراز ز هر سو، به سوی تو

سوسن که صد زبان شده، اقرار می‌کند
باغِ گلِ همیشه بهارست، روی تو

تو اصغریّ و اکبر عشّاق روزگار
صد میکده خراب، به پای سبوی تو

گوشی که بود محرم اسرار، می‌شنید
در «های‌های»گریه‌ءتو، «هوی‌هوی» تو

می‌دیدیاس حلق تو، بوسیدنی شده ست
پیکان دوید و بوسه رُبود از گلوی تو


🔹@deabelnews