به بچهها گفتن، از بچهها شنیدن (۱)
ترجمه: نفیسه معتکف
به بچهها گفتن، از بچهها شنیدن (۲)
ترجمه: نفیسه معتکف
به بچهها گفتن، از بچهها شنیدن
نویسندگان : آدل فابر، الین مازلیش
مترجمان : فاطمه عباسی فر، نفیسه معتکف
جلد اول
به بچه ها گفتن، از بچه ها شنیدن
نویسندگان : آدل فابر، الین مازلیش
مترجمان : فاطمه عباسی فر، نفیسه معتکف
جلد دوم
کتاب زمان
2- ویژۀ شاعری
@litera9
کتاب دوم که زیر نظر دکتر مصطفی رحیمی منتشر شده، ویژه هنر شاعری است و پس از یادداشت کوتاهی تحت عنوان "صورت و معنی"، با مقالۀ "ارفۀ سیاه" نوشته ژان پل سارتر آغاز میشود. "شعر و سخنوری" از ایمانوئل کانت ترجمۀ اسماعیل خوئی، "چگونه میتوان شعر ساخت" از مایاکوفسکی ترجمۀ هومان، "معیار سیاه" از کلارنس میچر ترجمۀ رامین شهروند، "شاعران" از نیچه ترجمۀ بابک، "دربارۀ شاعری"(قطعاتی از کتاب "تولد شعر") ترجمۀ منوچهر کاشف، "نیاز زمان و شعر امروز" از م. ر، و به عنوان "افزوده" مقالۀ "ادبیات و دنیای گرسنه" (پاسخی به مقالۀ ابوالحسن نجفی چاپ شده در دفتر هفتم جنگ اصفهان) نوشتۀ مصطفی رحیمی از دیگر مطالب این دفتر است.
کتاب زمان
3- ویژۀ تئاتر
@litera9
کتاب سوم که به همت دکتر غلامحسین ساعدی گرد آمده، ویژه تئاتر است. نخستین مقالۀ این دفتر با عنوان "بیشتر از یک نمایشنامه" بخشی از کتاب "در جستجوی تئاتر" مورخ و تئاترشناس آمریکایی اریک بنتلی است که در آن به آثار پل کلودل-نویسنده و نمایشنامه نویس فرانسوی-اشاره شده است.
"اشاره ای بر تئاتر نو در آمریکا" نوشتۀ چارلز مرویتس ترجمۀ مصطفی قریب، "ژان ژنه و نمایشنامۀ کلفتها" نوشتۀ ژان پل سارتر ترجمۀ محمود کیانوش، "نو بودن در نمایشنامۀ نوشتۀ جرج ساترلند فریزر ترجمۀ امیر نیک بخت، "چند نکته که میتوان از استانیسلاوسکی آموخت" از برتولت برشت ترجمۀ بهروز دهقانی و ... از دیگر مطالب این دفتر است.
کتاب زمان
4- ویژۀ ژان پل سارتر
@litera9
کتاب چهارم که ویژه ژان پل سارتر است به همت دکتر مصطفی رحیمی فراهم آمده است. در این شماره پس از انتشار دو مجموعه دربارۀ شاعری و نمایش بار دیگر به معرفی یکی دیگر از نام آوران اندیشه پرداخته شده است.
«نمایشنامه "مگسها" و کارگردانش» از ژآن پل سارتر، "گفتگو با سارتر"، "اندیشۀ فلسفی سارتر" از ژان لاکروآ ترجمۀ باقر پرهام، "از زبان سیمون دوبووار" ترجمۀ دکتر هما جلالی، قسمتی از داستان "دیوار" ترجمۀ صادق هدایت، صحنهای نمایشنامۀ "روسپی بزرگوار" ترجمۀ ع. ن.، "باتیستا"(از کتاب "جنگ شکر در کوبا") ترجمۀ جهانگیر افکاری، صفحهای از کتاب "ادبیات چیست؟" ترجمۀ ابوالحسن نجفی-مصطفی رحیمی، "زندگی و آثار سارتر" و "سارتر در زبان فارسی" از دیگر مطالب این دفتر است.
@litera9
تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آلبویه
سید احمد رضا خضری
کتاب حاضر که به بررسی تاریخ سیاسی خلافت عباسی از آغاز تا پایان حکومت آل بویه اختصاص دارد، از منابع درسی مقطع کارشناسی رشته الهیات گرایش تاریخ و تمدن ملل اسلامی بشمار می آید. کتاب از پنج فصل تشکیل شده که در هر فصل مهمترین رویدادهای دوران خلافت چند تن از خلفای عباسی، به ترتیب تقدم و تأخر زمانی ذکر شده است.
@litera9
این کتاب سرگذشت و سفرنامه ژان باتیست فابر، سفیر فرانسه در دربار شاه سلطان حسین صفوی است که در زمان لوئی چهاردهم برای عقد قراردادی تجاری به دربار شاه سلطان حسین صفوی آمد. زنی ماجراجو به نام ماری کلود پوتی او را همراه میکرد که به وجودآورنده حوادثی گوناگون در این سفر بود. این زن طناز افسونگر و افسانه ساز , در پاریس قمارخانه پر آوازهای داشت و قمارخانهاش محل تجمع و تفریح رجال و اشخاص سرشناس آن روز بود . او با شنیدن وصف زیباییهای افسانهآمیز مشرق زمین به ویژه دیدنیهای شگفت انگیز ایران دوران صفوی از زبان یکی از مشتریانش به نام ژان باتیست فابر ناگهان تصمیم میگیرد به همراه او به این کشور باستانی سفر کند. . .
همانگونه که گفته شد این کتاب شرح همراه با اغراق و تخیل سفر ماری پوتی است که به اتفاق همسرش، سفیر فرانسه، به ایران سفر کرد و پس از مرگ همسرش در راه بر خلاف رأی دولت و کنسولگری فرانسه در قسطنطنیه(استانبول) خود را به عنوان رییس سفارت به ایرانیان معرفی کرد و وارد اصفهان شد و با شاه دیدار و با وزیر اعظم (اعتماد الدوله) نرد عشق باخت و پس از رسیدن سفیر جدید به فرانسه برگشت.
این کتاب اشتباهات تاریخی بسیاری دارد چنانکه در مورد قم مینویسد:«این مقبره متعلق به فاطمه دختر پیامبر و خدیجه است». و یا در جاهای دیگر کلمات را اشتباه ذکر کرده است. نویسنده مجموعه اسناد و مدارک باقیمانده و خاطرات پراکندۀ سفرای اعزامی به ایران را جمع کرده و به تصویرپردازی فضای تاریخی ایران، عثمانی و فرانسه پرداخته،که نوع پرداختن به موضوع از تازگی و نوآوری خاصی حکایت دارد که از این نظر خواندن این کتاب برخلاف متون تخصصی و سنگین تاریخی برای عموم نیز میتواند جاذب باشد. نویسنده با بکارگیری تخیلات و تصورات خویش و بازسازی فضای تاریخی ایام سفر و بهرهگیری از تحلیل روانشناختی تاریخی موفق به تلفیقی از واقعیت، افسانه و تخیل شده و متن خشک و پیچیده تاریخی را به متنی ادبی، شاعرانه، رمانتیک و گاهی اوقات حزنآور تبدیل نموده است.
وقتی تصمیم می گیری یک احساس را به سرانجامی به نام "ازدواج" برسانی، اولین حرکت مفید این است که از خودت بپرسی آیا واقعا باور داری که تا سنین پیری از سخن گفتن با این زن لذت خواهی برد؟
سخن گفتن و نه همخوابگی! تمامی مسائل دیگر در ازدواج، موقت و گذرا است! تا زمانی که دونفر حرفی برای گفتن و گوشی برای شنیدن دارند، می شود به عمر ارتباطشان امید داشت!
#فریدریش_نیچه
نسخهی کامل شاهنامه فردوسی/ اواخر دورهی صفوی
@litera9
این نسخه ۸۳ نگاره دارد که برخی از آنها منسوب به رضا عباسی و شیخ عباسی است. جلد لاکی این نسخه مربوط به دورهی قاجار است.
@litera9
سالار مگس ها از جمله آثار برجسته کلاسیک جهان است که ویلیام گلدینگ در آن شور و هیجان یک قصه تمثیلی را با قدرت و صداقت توصیف کرده است. داستان از جایی شروع میشود که هواپیمای حامل بچههای یک مدرسهی انگلیسی در جزیرهای خالی از سکنه سقوط میکند؛ تنها بازماندهی این سقوط تعدادی از بچهها هستند که بعضی از آنها کودک و برخی نوجوان هستند و هیچ فرد بزرگسالی در میان آنها نیست. در ادامه داستان با پسرک نوجوانی به نام رالف آشنا میشویم که همراه با پسرک عینکی و چاقی که آسم دارد و لقبش خوکه هست، یک صدف پیدا میکنند؛ آنها تصمیم به جمعکردن بچههایی که در جزیره پراکنده شدهاند میکنند. رالف با دمیدن در صدف و ایجاد صدا، موجب جمع شدن دیگر بچهها میشود، بچهها یکی پس از دیگری از راه میرسند و در آخر دوقلوهایی به نامهای سام و اریک (که تمام رفتار و حرکاتشان شبیه یکدیگر است) نیز به جمع بچهها اضافه میشوند. بعد از جمع شدن اکثر بچهها، یک گروه کُر به رهبری پسری به نام جک مریدو نیز به این جمع ملحق میشود. پس از گفتگویی کوتاه، بچهها تصمیم میگیرند برای مقابله با شرایط پیش آمده رئیسی انتخاب کنند؛ جک و رالف برای این ریاست کاندید میشوند و در نهایت رالف با رای اکثر بچهها به عنوان رئیس انتخاب میشود، سپس رالف، جک و یکی از اعضای گروه کُر به نام سیمون، به گشتزنی در جزیره میروند و به این نتیجه میرسند که جزیره خالی از سکنه است.
رالف در روزهای بعد به این نتیجه میرسد که برای نجات از جزیره باید آتش روشن کنند که اگر احتمالاً کشتی از اطراف جزیره عبور کند، از طریق دود، متوجه حضور آنان شده و برای نجات آنان بیاید، بنابراین به صورت نوبتی بچههای بزرگتر را مسئول رسیدگی به آتش میکند تا آتش همیشه روشن بماند. آنها روشن کردن آتش را با استفاده از عینک خوکه انجام میدهند. از طرفی جک و گروهش با ذکر دلیل که «ما به غذا (گوشت) نیاز داریم» وظیفه شکار را برعهده میگیرد و معمولاً با گروهش به شکار خوک میرود؛ همین کار آنها باعث میشود که آتش چندین بار خاموش شود و . . .
بیشتر درباره کتاب:
https://fa.wikipedia.org/wiki/سالار_مگس%E2%80%8Cها
به بچهها گفتن، از بچهها شنیدن
نویسندگان : آدل فابر، الین مازلیش
مترجمان : فاطمه عباسی فر، نفیسه معتکف
جلد اول
به بچه ها گفتن، از بچه ها شنیدن
نویسندگان : آدل فابر، الین مازلیش
مترجمان : فاطمه عباسی فر، نفیسه معتکف
جلد دوم
📚 به بچه ها گفتن از بچه ها شنیدن ج۱
✍ اَدل فابر،الین مازلیش
┄═•❁ @Y_1360 ❁•═┄
📚 به بچه ها گفتن از بچه ها شنیدن ج۱
✍ اَدل فابر، الین مازلیش
┄═•❁ @Y_1360 ❁•═┄
#با_ام_البنین_علیهاالسلام
#اشعار_عباسی
#اشعار_ناب
بیگمان ام البنین با عشق نسبت داشته است
چون که در نزد علی بسیار حرمت داشته است
التفاتی کرده مولامان و با این التفات
بر سر آن مهربان بسیار منت داشته است
بیجهت ننشسته مهرش بر دل و جان علی
فاطمه با فاطمه قطعا شباهت داشته است
نام این بانو کنار نام زهرا میبرند
بس که این بانو به آن بانو ارادت داشته است
صاحب این روح زهرایی شدن آسان نبود
سالها روی لبش کوثر تلاوت داشته است
مهربانی بین که او با بچههای فاطمه
بیشتر از بچههای خود محبت داشته است
تا که بغض بچهها با نام مادر نشکند
از همین همنام بودن هم خجالت داشته است
رنگ نخلستان گرفته چشمهای عاشقش
بس که با غمهای مولایش رفاقت داشته است
مادر عباس شد تا علقمه باور کند
خون او در اصل عاشورا شراکت داشته است
از مزار خاکیاش هم میتوان فهمید که
هرکسی شد فاطمه سهمی ز غربت داشته است
یا اباالفضلی بگو کز خانهی ام البنین
دست خالی بر نگشته هر که حاجت داشته است
✅ #ایوب_پرنداور
🔆 کانال #مطالبنابدرمنبر
#با_افتخار_عبدالزهرایم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
#یادداشت
«قرآن زعفرانی» با ترجمهای کهن به فارسی: کتابت ابوالفخر زعفرانی، مورّخ ۵۴۶ قمری
یادداشتی از مرتضی کریمی نیا
نسخۀ ش ۵۵۱ در موزه رضا عباسی یکی از مهمترین نسخههای قرآنی همراه با ترجمۀ فارسی از قرن ششم است که تاکنون توجه محققان و نسخه پژوهان را به خود جلب نکرده است. این اثر ارزشمند نسخۀ کاملی از قرآن کریم همراه با برگردان فارسی است که در سال ۵۴۶ قمری به دست کاتب ابوالفخر بن ابیالفضل الزعفرانی کتابت شده است.
http://www.almajlesilib.com/post/522
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#با_ام_البنین_علیهاالسلام
#13جمادی_الثانی
#اشعار_ام_البنینی
منم بانوی آقای مدینه
پس از صدیقه ، زهرای مدینه
که میگفتم به زنهای مدینه
حدیث درد و غمهای مدینه
من و رنج و مصیبت ها کشیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
چه خوش بود ای مدینه روزگارم
شنیدم از پدر شد بخت یارم
امیرالمومنین شد خواستگارم
به قربانش همه ایل و تبارم
نمی شد باورم این برگزیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
خدارا شاکرم الحمدلله
علی شد شوهرم الحمدلله
من و شاهِ حرم! الحمدلله
کنیز حیدرم الحمدلله
از او فرمان زِمن با سر دویدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
چه خوش بودم که در بیت ولایم
انیس و مونس شیر خدایم
کنیز خانه خیرالنسایم
حسینش میزند مادر صدایم
چه ذوقی داشت این مادر شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
دگر ام البنین ام البنین شد
نصیبم چار ماهِ نازنین شد
یکی بهتر یکی بهتر از این شد
اباالفضلم ولی زیباترین شد
زروی ماه هر شب بوسه چیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
زمانی سایه بر سر داشتم من
کنارم چار اختر داشتم من
حسین و عون و جعفر داشتم من
اباالفضل دلاور داشتم من
پس از آن روز خوش دیگر ندیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
همه شور و نوایم را گرفتند
سر پیری عصایم را گرفتند
توان زانوهایم را گرفتند
حسین و بچه هایم را گرفتند
دگر من ماندم و حسرت کشیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
شنیدم علقمه غوغا به پا شد
تن سقا پر از تیر جفا شد
دو دستش بی هوا از تن جدا شد
حسین فاطمه قدش دو تا شد
به پیش چشم یک لشکر خمیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
شنیدم دشمن او را از کمین زد
گلم را از یسار و از یمین زد
به فرق او عمود آهنین زد
علمدار مرا آخر زمین زد
نبود این راه و رسم لاله چیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
شنیدم هلهله در لشکر افتاد
همین که از سرِ زین با سر افتاد
در آن لحظه به یاد مادر افتاد
همان مادر که در پشتِ در افتاد
ززینب گفتن و از من شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
شنیدم ناله ادرک اخا زد
زمین افتاد و زهرا را صدا زد
شرر بر قلب شاه کربلا زد
که با دست بریده دست و پا زد
که دیده این چنین در خون طپیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
شنیدم بعد عباسم چها شد
علم افتاد و دشمن بی حیا شد
میان خیمه پای شمر وا شد
دو دختر زیرِ دست و پا فدا شد
به روی خار صحراها دویدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
زنم بر سینه با زنها بگویم
علی العباس واویلا بگویم
به جای حضرت زهرا بگویم
حسینم وا حسینم وا بگویم
من و این ناله ها از دل کشیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
شنیدم که حسینم بین گودال
به زیر دست و پا میزد پر و بال
تنش در پیش زینب گشت پامال
شنیدم ماجرا را رفتم از حال
اگر این است تاثیرِ شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
#عبدالحسین
🔆 کانال #حیدریمحیدری
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @heydariam_heydari110
🆔 @raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#با_ام_البنین_علیهاالسلام
#13جمادی_الثانی
#اشعار_ام_البنینی
منم بانوی آقای مدینه
پس از صدیقه ، زهرای مدینه
که میگفتم به زنهای مدینه
حدیث درد و غمهای مدینه
من و رنج و مصیبت ها کشیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
چه خوش بود ای مدینه روزگارم
شنیدم از پدر شد بخت یارم
امیرالمومنین شد خواستگارم
به قربانش همه ایل و تبارم
نمی شد باورم این برگزیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
خدارا شاکرم الحمدلله
علی شد شوهرم الحمدلله
من و شاهِ حرم! الحمدلله
کنیز حیدرم الحمدلله
از او فرمان زِمن با سر دویدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
چه خوش بودم که در بیت ولایم
انیس و مونس شیر خدایم
کنیز خانه خیرالنسایم
حسینش میزند مادر صدایم
چه ذوقی داشت این مادر شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
دگر ام البنین ام البنین شد
نصیبم چار ماهِ نازنین شد
یکی بهتر یکی بهتر از این شد
اباالفضلم ولی زیباترین شد
زروی ماه هر شب بوسه چیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
زمانی سایه بر سر داشتم من
کنارم چار اختر داشتم من
حسین و عون و جعفر داشتم من
اباالفضل دلاور داشتم من
پس از آن روز خوش دیگر ندیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
همه شور و نوایم را گرفتند
سر پیری عصایم را گرفتند
توان زانوهایم را گرفتند
حسین و بچه هایم را گرفتند
دگر من ماندم و حسرت کشیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
شنیدم علقمه غوغا به پا شد
تن سقا پر از تیر جفا شد
دو دستش بی هوا از تن جدا شد
حسین فاطمه قدش دو تا شد
به پیش چشم یک لشکر خمیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
شنیدم دشمن او را از کمین زد
گلم را از یسار و از یمین زد
به فرق او عمود آهنین زد
علمدار مرا آخر زمین زد
نبود این راه و رسم لاله چیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
شنیدم هلهله در لشکر افتاد
همین که از سرِ زین با سر افتاد
در آن لحظه به یاد مادر افتاد
همان مادر که در پشتِ در افتاد
ززینب گفتن و از من شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
شنیدم ناله ادرک اخا زد
زمین افتاد و زهرا را صدا زد
شرر بر قلب شاه کربلا زد
که با دست بریده دست و پا زد
که دیده این چنین در خون طپیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
شنیدم بعد عباسم چها شد
علم افتاد و دشمن بی حیا شد
میان خیمه پای شمر وا شد
دو دختر زیرِ دست و پا فدا شد
به روی خار صحراها دویدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
زنم بر سینه با زنها بگویم
علی العباس واویلا بگویم
به جای حضرت زهرا بگویم
حسینم وا حسینم وا بگویم
من و این ناله ها از دل کشیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
شنیدم که حسینم بین گودال
به زیر دست و پا میزد پر و بال
تنش در پیش زینب گشت پامال
شنیدم ماجرا را رفتم از حال
اگر این است تاثیرِ شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
#عبدالحسین
🔆 کانال #حیدریمحیدری
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @heydariam_heydari110
🆔 @raziolhossein
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com