قناة

آدرس جدید litera999@

آدرس جدید litera999@
7.3k
عددالاعضاء
1,355
Links
50,731
Files
798
Videos
25,823
Photo
وصف القناة
@litera9
تصویری از امام موسی صدر و مصطفی چمران و همراهان در مسکو
@litera9
خاطره مهرانگیز دولتشاهی
(فعال حقوق زنان و نماینده مجلس بعدی) از برخورد با سید موسی صدر (احتمالا مربوط با سال ۱۳۳۷)
@litera9
خاطرات سوسن شریعتی
از برخورد با امام موسی صدر در لبنان در مراسم چهلم دکتر شریعتی
@litera9
فرزند تو بودن دشوار است:
امام موسی صدر به روایت پسرش
نوشته: حبیبه جعفریان
@litera9
نظر امام موسی صدر درباره آزادی و مطبوعات - مصاحبه‌گر: صادق طباطبایی
@litera9
بخشی از سخنرانی نبیه بری
(رئیس مجلس لبنان)
درباره حضور امام موسی صدر در زندگی شیعیان
@literature9
یادکرد امام موسی صدر
در سالگرد ربوده شدنش
@literature9

سید موسی صدر
در روز ۱۴ خرداد ۱۳۰۷، در قم به دنیا آمد. پدر او سید صدرالدین صدر، جانشین شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم و از مراجع بزرگ زمان خود بود. دبستان و دبیرستان را در قم گذراند و در خرداد ۱۳۲۲ رسماً به حوزه علمیه قم وارد شد.

در ۱۳۲۹ به همراه عبدالجلیل جلیلی وارد دانشگاه تهران شد و در ۱۳۳۲ در لیسانس رشته «اقتصاد در حقوق» فارغ‌التحصیل شد. این دو احتمالا نخستین روحانیانی بودند که در ایران تحصیلات آکادمیک داشتند.

در ۱۳۳۲ برای ادامه تحصیلات حوزوی به نجف رفت و تا ۱۳۳۷ در آن‌جا ماند. پس از بازگشت به قم، مسئولیت سردبیری مجله ت«مکتب اسلام» را عهده‌دار گردید. در همین مدت با همفکری بهشتی و مکارم شیرازی، طرحی برا اصلاح نظام آموزشی حوزه‌های علمیه تدوین کرد.

در اواخر ۱۳۳۸ و به دنبال توصیه‌های افرادی هم‌چون آیت‌الله بروجردی و سید محسن حکیم، وصیت سید عبدالحسین شرف الدین رهبر متوفی شیعیان لبنان را پاسخ گفت و به لبنان رفت. از ابتدای ورود به لبنان، مطالعاتی را به منظور ریشه یابی عوامل عقب ماندگی شیعیان لبنان آغاز کرد. حاصل این مطالعات، برنامه‌های کوتاه مدت، میان مدت و درازمدتی بود. در ۱۳۳۹ و پس از تجدید سازمان جمعیت خیریه «البر و الاحسان»، با تنظیم برنامه‌ای ضربتی برای تأمین نیازهای مالی خانواده‌های بی بضاعت، تکدی‌گری را به کلی از سطح شهر صور و اطراف آن برانداخت.

از اولین روزهای ورود به لبنان در ۱۳۳۸، با طرح شعار «گفت‌وگو، تفاهم و همزیستی»، پایه‌های روابط دوستانه را با رهبران دینی مسیحی و اهل سنت آن کشور بنا نهاد. حمایت او از بستنی فروشی مسیحی در شهر صور، توجه تمامی محافل مسیحی لبنان را به سمت خود جلب نمود. از اواخر ۱۳۴۱ حضور گسترده او در کلیساها، دیرها و مجامع مسیحیان آغاز شد. سخنرانی‌های تاریخی صدر در دیرالمخلص واقع در جنوب، وکلیسای مارمارون در شمال لبنان در این سال‌ها، تأثیرات معنوی عمیقی بر مسیحیان آن کشور بر جای نهاد.

در پی دستگیری روح‌الله خمینی و در اوایل تابستان ۱۳۴۲، صدر راهی اروپا و شمال آفریقا شد تا از طریق واتیکان و الازهر، شاه را برای آزادسازی او تحت فشار قرار دهد. در نیمه دوم دهه چهل و پس از آماده شدن اولین کادرهای نظامی مقاومت لبنان، ده‌ها تن از جوانان مبارز ایرانی به لبنان آمدند و زیر نظر آنان فنون نظامی را فرا گرفتند.

در تابستان ۱۳۴۵ و پس از اجتماعات عظیم و شیعیان لبنان در بیعت با او، از حکومت وقت درخواست نمود تا همانند دیگر طوائف آن کشور، مجلسی برای سازماندهی طایفه شیعه و پیگیری مسائل آن تأسیس گردد. مجلس اعلای شیعیان که اولین بخش از برنامه درازمدت او به‌شمار می‌رفت، در خرداد ۱۳۴۸ تأسیس، و خود با اکثریت آراء به ریاست آن انتخاب گردید.

پس از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در ۱۳۴۶ به دیدار پاپ رفت، و نشستشان که نیم ساعت پیش‌بینی شده بود، به تقاضای پاپ بیش از دو ساعت به درازا کشید. موسی صدر از ۱۳۴۷ به عضویت مرکز اسلام‌شناسی استراسبورگ درآمد.

از ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۲ با دولت وقت لبنان به گفت‌وگو نشست تا آن را برای اجرای پروژه‌های زیربنایی و وظایف قانونی خود در قبال مناطق شیعه نشین و محروم آن کشور ترغیب نماید. در پی امتناع دولت لبنان از پذیرش این مطالبات، در اوایل ۱۳۵۳ به رهبری موسی صدر راهپیمایی‌های مردمی عظیمی در شهرهای بعلبک، صور و صیدا علیه دولت به وقوع پیوستند. اوجگیری بحران داخلی لبنان، او را بر آن داشت تا برای حفظ ثبات کشور، توده‌های مردم را موقتاً از عرصه رویارویی با دولت تا آمدن رئیس جمهور جدید کنار بکشاند.

با آغاز جنگ داخلی لبنان در فروردین ۱۳۵۴، تمامی تلاش‌هایش مصروف پایان دادن به این بحران گردید. در خرداد آن سال در مسجد عاملیه بیروت اعتصاب غذا کرد، و به پشتوانه مشروعیت مردمی و مقبولیت وسیع خود در میان تمامی مذاهب، آرامش را به تابستان لبنان بازگردانید که مدتی بعد دیگر بار آتش جنگ شعله ور شد.

وی در زمستان ۱۳۵۳ و در اقدامی بی‌سابقه، خطبه‌های عید موعظه روزه را در حضور شخصیت‌های بلندپایه مسیحی لبنان در کلیسای کبوشیین بیروت ایراد نمود، و اگر آتش جنگ داخلی شعله‌ور نمی‌شد، در پی آن بود تا کاردینال مارونی لبنان را برای ایراد خطبه‌های یکی از نمازهای جمعه شهر بیروت دعوت نماید.

در زمستان ۱۳۵۰ و بر اساس تقاضای مراجع وقت، درباره برخی زندانیان سیاسی با شاه گفت‌وگو نمود، که بعضی از آنان از جمله هاشمی رفسنجانی، اندکی بعد از زندان آزاد شدند. در ۱۳۵۶ برای دکتر شریعتی، شخصا نماز میت و تدفین را بجا آورد و مراسم چهلمین روز درگذشت او را در بیروت برگذار کرد.

سید موسی صدر در ۳ شهریور ۱۳۵۷ و در آخرین مرحله از سفر دوره‌ای خود به کشورهای عربی، بنا بر دعوت رسمی معمر قذافی وارد لیبی شد و در روز ۹ شهریور ربوده شد. شواهد گواه آنند که او هرگز خاک لیبی را ترک نگفته‌است.
Forwarded From ادبیاتliterature9@
...

به خانه‌ام ریختند
چیزی نیافتند
تصویر ژیژک را امام‌ موسی صدر پنداشتند
و رفتند.

...
@literature9
اجرای خصوصی افشاری
استاد #جلال_تاج_اصفهانی
در محضر امام موسی صدر
@litera9
در سفری که استاد #تاج_اصفهانی به سوریه داشته اند با امام موسی صدر دیدار کرده و در حضور ایشان آوازی در مایه افشاری می‌خوانند
سید صادق طباطبایی خواهرزاده امام موسی صدر در توصیف این دیدار می‌گوید:

من به همراه #امام_موسی_صدر در زینبیۀ سوریه بودیم که ناگهان صدای کسی را شنیدیم که با لهجۀ اصفهانی گفت: «ای آقای صدر، قربونت برم!» برگشتیم و دیدیم که آقای تاج است. دوید و آمد و امام را بغل کرد و گفت صبح رفته بودم لبنان که شما را ببینم، گفتند شما آمده‌اید سوریه، پرسیدم در سوریه کجا باید پیدایتان بکنم و گفتند زینبیه.و حالا بالاخره پیدایتان کرده‌ام.

دایی جان هم خیلی به ایشان محبت کردند و گفتند زود زیارتتان را بکنید و برویم دفتر

بعد به دفتر ایشان در ابورمانه رفتیم. جای خوب و بزرگی بود. دایی جان از تاج احوال‌پرسی کردند، از اصفهان، از کسانی که می‌شناختند، از رفقا و آشنایان و هنرمند‌ها و به هر حال مجلس گل انداخته بود. آقای تاج از من پرسید که «هنوز می‌خوانی؟» گفتم اینجا مثل ایران نیست که بتوانم تمرین کنم اما چرا، دنبال می‌کنم. آقای تاج توضیح داد که آمده است این‌جا که اگر بشود به عراق برود و می‌خواست که امام برایش ویزای عراق بگیرد. دایی جان دعوت کردند که مهمانشان باشد و آن‌جا بماند اما تاج گفت که نه، خانواده‌ام در هتل هستند و باید بروم. بعد، از این شیرینی‌های لبنانی آوردم و تعارفش کردم. برداشت و گفت: این برای خودم و این هم برای عیالم. من هم گفتم پس با ظرف ببرید این‌طوری که زشت است. خلاصه، بعد از همۀ این‌ها و حرف‌های مختلفی که زده شد امام به آقای تاج گفتند برایمان چیزی بخوان.

من همیشه یک ضبط صوت کوچک همراهم بود و آن را روشن کردم. ایشان شروع کرد به خواندن آواز، همین که در این نوار ضبط شده است؛ و شعر «ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی / جهان و هرچه در او هست صورت‌اند و تو جانی» را خواند. بعد هم با‌‌ همان لهجۀ شیرینش توضیح داد که این آواز افشاری است و اوجش هم گوشۀ «عراق» است. که دایی جان بلافاصله گفتند: «عراق هم می‌خوای بری!» و تاج هم زیر خنده زد و گفت: «به به!» «قبلش هم امام خیلی از تاج و صدایش تعریف می‌کند. موقعی که تاج این را خواند، شاید نزدیک هشتاد سالش بود. چون وقتی که من پیشش بودم شصت سالش بود. استاد خوبی بود. به من می‌گفت که پدرم همیشه می‌گفت جلال، اول شعر را تحویل بده، بعد تحریر بده. چون بعضی آوازخوان‌ها فکر می‌کنند آواز فقط چه چه زدن است. می‌گفت پدرم می‌گفت: «شعر را فدای آوازت نکن» و خود تاج می‌بینیم که چه قدر قشنگ شعر را دکلمه می کند.
@moosighi_sonati
@yekhezaran