روزی در حال عبور از قیصریه نجف ، عده ای از اهل علم را دیدم که در محلی تجمع کرده اند. فکر کردم آنجا برنامه ای است . من هم رفتم جلو، دیدم کسی با چوب ایستاده و کتاب هایی را به حراج گذاشته است. علما در آن زمان زیاد بودند، کسی که فوت می کرد بازماندگانش می آمدند آنجا کتاب ها را می فروختند. یک مقدار که ایستادم دیدم بیشتر این ذخایر اسلامی و شیعی را شخصی به نام کاظم با پول زیادی می خرد. تقریباً اکثر آنها را می خرید. سؤال کردم این شخص کیست؟ گفتند: او نمایندهء کنسول انگلیس در بغداد است.
به فکر افتادم ... منظورشان از خریداری و جمع آوری کتاب ها چیست؟ شاید اغراضی پشت این قضیه باشد و آن از دو حال خارج نیست: یا قصد از بین بردن آنها را دارند و یا می خواهند منابع دست اول شیعی را که در اختیار برخی از علما بوده جمع آوری کنند تا ما به آنها دسترسی نداشته باشیم نظیر کتاب مدینة العلم شیخ صدوق که ایشان در حدیث نوشته و بسیار مفصل بوده. اگر این کتاب الان در دسترس ما بود شاید نیازی به دیگر کتب اربعه شیعه نبود ناسخ کتب اربعه شیعه می شد. ولی قریب ۴۰۰ - ۵۰۰ سال است که دیگر رد پایی از آن در دست نیست
من چون یک طلبهء جزء بودم امکانات مالی هم نداشتم ، یک وعدهء غذای ظهر را حذف کردم و شب ها بعد از بحث و درس در یک کارگاه برنج کوبی مشغول به کار شدم و نماز و روزهء استیجاری بجا آوردم و دستمزد حاصل از آن را صرف خرید این ذخایر نمودم.
کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی اینگونه امروز ۳۱۰۰۰ جلد کتاب خطی دارد.
yon.ir/Yu1Z
بمناسبت هفت شهریور سالروز وفات آیت الله شهاب الدین مرعشی نجفی
@maktubat
با سلام و سپاس
به رساله جلالیه که گویا در دو مجلد و محطوط است نیاز دارم
آیا کسی فایلی یا عکس و اسکنی از آن دارد ؟
حالا ممکن است که عنوان دقیقش « سفینه » یا « مجموعه جلالیه » باشد که حاوی اشعاری از شاعران قدماست که یک زمانی نسخه ای از آن را در کتابخانه آیت الله مرعشی دیده بودم و اینک به آن نیاز مبرم دارم.
ماجرای شعر معروف شهریار درباره حضرت امام اميرالمؤمنين علی (عليه السلام)
آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند:
شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم. آن شب در عالم خواب دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و وجود مبارک مولا امیرالمومنین (علیه السلام) با جمعی حضور دارند .حضرت فرمودند: شاعران اهل بیت را بیاورید. دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند. فرمودند: شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید. آن گاه محتشم و جند تن از شاعران فارسی زبان آمدند .فرمودند: شهریار ما کجاست؟ شهریار آمد .حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان!
شهریار این شعر را خواند :
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایهی هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم به خدا قسم خدا را
...
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا
آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند: وقتی شعر شهریار تمام شد از خواب بیدار شدم چون من شهریار را ندیده بودم.فردای آن روز پرسیدم که شهریار شاعر کیست؟ گفتند: شاعری است که در تبریز زندگی می کند .گفتم: از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید .چند روز بعد شهریار آمد. دیدم همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر (علیه السلام) دیدهام.
از او پرسیدم: این شعر «علی ای همای رحمت» را کی ساخته ای؟ شهریار با حالت تعجب از من سوال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام؟ چون من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام .مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی به شهریار می فرمایند: چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) تشریف دارند.حضرت , شاعران اهل بیت را احضار فرمودند: ابتدا شاعران عرب آمدند . سپس فرمودند: شاعران فارسی زبان را بگویید بیایند. آنها نیز آمدند. بعد فرمودند شهریار ما کجاست؟ شهریار را بیاورید! و شما هم آمدید. آن گاه حضرت فرمودند: شهریار شعرت را بخوان ! و شما شعری که مطلع آن را به یاد دارم خواندید .
شهریار فوق العاده منقلب می شود و می گوید: من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم تا کنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام .
آیت الله مرعشی نجفی فرمودند: وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت، معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده ، من آن خواب را دیده ام .ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب فرمودند: یقینا در سرودن این غزل به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی به این مضامین عالی بسراید. البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است و خوشا به حال شهریار که مورد توجه و عنایت جدش قرار گرفته است.
#شهریارنامه
#عثمان_ابو_عمر
#مختاری_غزنوی
#غلامحسین_بیگدلی
#ادبیات_شعر
ابوالمفاخر خواجه حکیم سراج الدین ابوعمر عثمان بن عمر (یا : محمد)مختاری غزنوی از شاعران بزرگ دربار غزنویان در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم است.
وی با ابراهیم بن مسعود غزنوی و مسعود بن ابراهیم و عضدالدوله شیرزاد بن مسعود بن ابراهیم وابوالملوک ارسلان بن مسعود بن ابراهیم معاصر بوده است. وی علاوه بر سلاطین غزنوی ، قاوردیان کرمان را نیز مدح گفته است. از وی یک مثنوی به نام شهریار نامه در دسترس است ، که در آن داستان شهریار پسر برزو پسر سهراب پسر رستم را گفته. چنان که خود در پایان کتاب آورده ، این کتاب را به خواهش سلطان مسعود بن ابراهیم به نظم در آورده. کار سرودن این کتاب ، 3 سال به طول انجامید . نام مختاری در پایان کتاب آمده. آن طور که از شواهد بر می آید ، این کتاب از روی یک داستان منثور نوشته شده که در آن زمان شهرت فراوان داشته. این داستان ، آخرین داستانی است که از عهد پهلوانی های رستم نوشته شده. منظومه شهریار نامه اگر چه که استادانه به نظم در آمده ، لیکن در شمار منظومه های حماسی متوسط پس از شاهنامه بحساب می آید.🔽
@erfaneeslami1
ماجرای شعر معروف شهریار درباره حضرت امام اميرالمؤمنين علی (عليه السلام)
آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند:
شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم. آن شب در عالم خواب دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و وجود مبارک مولا امیرالمومنین (علیه السلام) با جمعی حضور دارند .حضرت فرمودند: شاعران اهل بیت را بیاورید. دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند. فرمودند: شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید. آن گاه محتشم و جند تن از شاعران فارسی زبان آمدند .فرمودند: شهریار ما کجاست؟ شهریار آمد .حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان!
شهریار این شعر را خواند :
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایهی هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم به خدا قسم خدا را
...
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا
آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند: وقتی شعر شهریار تمام شد از خواب بیدار شدم چون من شهریار را ندیده بودم.فردای آن روز پرسیدم که شهریار شاعر کیست؟ گفتند: شاعری است که در تبریز زندگی می کند .گفتم: از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید .چند روز بعد شهریار آمد. دیدم همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر (علیه السلام) دیدهام.
از او پرسیدم: این شعر «علی ای همای رحمت» را کی ساخته ای؟ شهریار با حالت تعجب از من سوال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام؟ چون من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام .مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی به شهریار می فرمایند: چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) تشریف دارند.حضرت , شاعران اهل بیت را احضار فرمودند: ابتدا شاعران عرب آمدند . سپس فرمودند: شاعران فارسی زبان را بگویید بیایند. آنها نیز آمدند. بعد فرمودند شهریار ما کجاست؟ شهریار را بیاورید! و شما هم آمدید. آن گاه حضرت فرمودند: شهریار شعرت را بخوان ! و شما شعری که مطلع آن را به یاد دارم خواندید .
شهریار فوق العاده منقلب می شود و می گوید: من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم تا کنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام .
آیت الله مرعشی نجفی فرمودند: وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت، معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده ، من آن خواب را دیده ام .ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب فرمودند: یقینا در سرودن این غزل به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی به این مضامین عالی بسراید. البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است و خوشا به حال شهریار که مورد توجه و عنایت جدش قرار گرفته است.
شفای خود را از منبر سیدالشهدا(ع) گرفتم!
سینه مرحوم آیتالله العظمی مرعشی نجفی, بیمار شده بود و نیاز به عمل داشت. شبی که قرار بود فردای آن, سینه خود را عمل کنند فرمودند:
کسی داخل حسینیه نشود!
وقتی که از حسینیه بیرون آمدند, جریان را جویا شدیم فرمودند:
قسمتی از سینه ام که بنا بود عمل شود, به منبر سیدالشهدا (ع) مالیدم و شفای خود را از سیدالشهدا(ع)گرفتم و نیازی به عمل نیست!
سیره فرزانگان, عبدالحسن بزرگمهر نیا, نشر سامان دانش, به نقل از:
خبرگزاری نسیم, گفتگو با سید محمود مرعشی نجفی_ فرزند آیت الله العظمی مرعشی نجفی_ 93/6/11
https://t.me/sireyefarzanegan
با یاد و نام خدا
چند نکته مهم درباره استاد شهریار
یادداشت شماره بیست و یکم
از: محمد طاهری خسروشاهی
1 ـ در سالهای اخیر برگزاري همايش و برپایی محافلِ سخنراني دربارة شعر و شخصيّت شهريار، كم نبوده است؛ امّا همایشهای منسجم و نظام مند و مقالاتي كه مبتني بر اصولِ نقد ادبي و شناختِ شعري باشد، بسيار كم بوده است.در عین حال، از همان سالهايِ جوانی و شروعِ شاعريِ شهريار، داستانهايِ برساخته دربارة او، در ميان مردم، بر سر زبانها افتاده، و ناگزیر، حلقهاي از شيفتگان و بدخواهان، پيرامون او شكل گرفته است.
2 ـ اگر گواهی آمار و ارقام حوزة نشر را بپذیریم، در ميانِ شاعران دورة بيداري، شهريار از حيث آوازه و محبوبيّت، همانندي ندارد. او برخلاف بسياري از گویندگانِ معاصر، كه اغلب در سالهاي پايانيِ حيات شاعري، به شهرت رسيدهاند، از همان دورة جواني، همواره بلندآوازه زيسته و هرگز گسترة نفوذ مردمياش، در فراز و فرود رخدادها و دگرگونيها، كاستي نگرفته است. بر اين موقعيت ممتاز شاعري، بايد آوازة بلند او، در آن سوي مرزها را هم اضافه كرد. نامِ شهريار، نه تنها در جغرافياي وسيعِ شعر فارسي، بلكه در ميان تركزبانان جهان، به ويژه تركيه و قفقاز هم آشناست. حتي در سالهايي كه ديوار آهنين كمونيسم، بر قفقاز كشيده شده بود، شعرِ شهريار، همچنان در آن ديار، طنينانداز بود.
3 ـ آنچه شهرياريِ بلامنازع و بيهمتاي او را بر اريكة شعر معاصر مسلّم ميكند، تسلّط و تبحّر او، در هر دو زبان فارسي و تركي است. راز عمدة محبوبيّت شهريار، كه البته خود شگفت داستاني در طول تاريخ ادبيات این سرزمین است، درهمین نکته نهفته است كه او در هر دو زبان فارسي و تركي شاهكار آفريده است. گذشته از غزلیّات شورانگیزِ فارسی، با انتشار منظومة حيدربابا به زبان مادریِ شاعر، حادثه ای مهم در ادبيات آذربايجان رخ داد؛ شاعري كه پيش از اين توانايي خود را در سرودن انواع شعر فارسي، اثبات كرده بود، حالا كوه بينام و نشان حيدربابا را ورد زبانها ساخته و قلّه آن را بر سرفرازي سهند و سبلان برتري داده است. استقبالهاي گسترده از حيدربابا و ترجمههاي متعدد آن به زبانهاي مختلف، گوشهاي از محبوبيّت فرامنطقه ای شاعرِ اين منظومه است.
4 ـ در بحث پيرامون جايگاه ادبیِ شهريار، نبايد نقش بسيار مهمّ سرودههاي ديني او را انكار نمود. راز عمدة موفقيّت شهريار در سرودن آثار مذهبي، اين است كه وي، اين اشعار را از عُمق دل و سويدايِ جان سروده و مشتی حرف و کلمه را به دنبال هم و در لباسِ نظم و قالبِ اصطلاحات عروض و قافيه، مرتّب نكرده است. شهریار به معنای واقعی کلمه، یک شاعر مسلمان است.
5 ـ شهريار تا زنده بود، همچنان عشق به ايران را در جان و دل داشت و از ذكر سرافرازيهاي مام میهن و تاريخ پرشكوه و والايش، در شور و شعف ميآمد. او آذربايجان را جزو جداييناپذيرِ ايران ميدانست. شهریار هيچگاه، خود را بدون ايران و ايران را بدون اجزايِ ارجمند آن كه همانا اقوام مختلف ايراني است، احساس نميكرد. هرگاه چكامهاي به نام ايران به خاطرش ميآمد، آذربايجان را به وفاداري به ايران توصیه می کرد. شهريار با بازتاب اين احساس لطيف و حقيقي، علاقة وصفناپذير خود به وطن را آشكار ساخته و البته ميان اين احساس لطيف، با عقايد افراطي و ناسيوناليسم، تفاوت ماهوي برقرار ساخته است. احساس ميهندوستي شهريار، از نوع «حبُ الوطن من الايمان» است. به عبارتي، ستايش سرزمين، يك نمود آرماني است و اين نمود براي شهريار داراي ارزشی ذاتي است. شهريار، هويّت خود را از ايران ميگيرد و این سرزمين نيز به سبب وجود مردم باايمان، هويّت مييابد.
6 ـ استقبال عمومي از ديوانِ شهريار، بشارت دهندة اين حقيقت است كه پيوند ذوقي و عاطفي ايرانيان با شعر و ادب اصيل، ناگسستني و پيمان جاويدان بين روح و شعر ايراني، ناشكستني است و تا زماني كه سفينة حافظ و سعدي و شهريار را چون كاغذ زر ميبرند، ميتوان يقين داشت كه آتشي كه نميرد هميشه و همچنان فروزان است.
@safinehyetabriz
یادداشتی از خانم عاطفه طیه
درباره راز شهریاری و مانایی شهریار
خلق را گر چه وفا نیست ولیکن گل من
نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی
تا ابد خاطر ما خونی و رنگین از توست
تو هم آمیخته با خون سیاووش شدی
عاطفه جوشان و جاری و ساری در این ابیات را ببینید! این همان است که مخاطب را جادو میکند. شعر بی عاطفه مثل دهانِ بی دندان است. شعر شهریار دندان داشت؛ میبُرید.
ای کاش گُزیدهای از شعر شهریار درمیآمد. گزیدهای با حذفهای فراوان. از حذف کل یک شعر گرفته تا تعدادی از ابیات آن.
شهریار بسیار شعر چاپ کرد که نباید منتشر میشد و بسیار بیت باید دور میانداخت که نینداخت. شوریده بود. دل میبست به شعرش. هنر پیرایش نداشت!
با همۀ اینها هزار سال دیگر اگر زبان فارسی باشد ابیات زیادی از او در یادها خواهد ماند و حق همین است که بماند!
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو اما عقب سر نگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
ای سعادتمند شاعری که یک بیت! همین یک بیت از او در یادها و به یادگار بماند!
@safinehyetabriz
شهریار؛ شاعری در هجوم چریک ها...
یادداشتی از:
محمّد طاهری خسروشاهی
من معتقدم اگر از برخی مقالات پراکنده و پارهاي یادداشت های مندرج در مجلّات ادبی که در موضوع بررسی شعر شهریار آمده بگذريم، بايد گفت خوشبختانه تأمّل جدّي و مبتني بر ساختار علمي، دربارة شهریار و آثار او، در سالهاي اخير در مراکز دانشگاهی و به ویژه در قالب رساله های تحقیقاتی در دوره های کارشناسی ارشد و دکتری گسترش يافته است.
البته مقايسة كمّي و كيفي آنچه در اين عرصه بايد انجام گيرد، با آنچه تاكنون انجام گرفته، نشان ميدهد كه هنوز ادبيات معاصر ایران و به ویژه آذربایجان، در نخستين مراحل «شهریار پژوهي» قرار دارد.
در سال های اخیر، برگزاري همايش و برپایی محافلِ سخنراني دربارة شعر و شخصيّت شهريار، كم نبوده است؛ امّا همایش های منسجم و نظام مند و مقالاتي كه مبتني بر اصولِ نقد ادبي و شناختِ شعري باشد، بسيار كم بوده است.در عین حال، از همان سالهايِ جوانی و شروعِ شاعريِ شهريار، داستانهايِ برساخته دربارة او، در ميان مردم، بر سر زبانها افتاده، و ناگزیر، حلقهاي از شيفتگان و بدخواهان، پيرامون او شكل گرفته که بر پیچیدگی کار شهریارپژوهی افزوده است.
تخريب چهره شهريار همزمان با اوج قدرت شاعري وي شروع شده است. آن زمان فضاي حاكم بر ادبيات ايران (در دهه چهل) «ادبيات چريكي» بود. يعني شاعراني كه در راستاي اهداف چريكي و به اصطلاح چپي شعر ميسرودند، «شاعر» محسوب ميشدند و اگر شاعري در اين حال و هوا نبود؛ از دايره شاعري، عمدتاً بيرون بود.
ادبيات ايران در اين دوره سخت تحت تاثير «ادبيات آمريكاي جنوبي» است. ادبياتي كه ريشه در قيام مردم كوبا به رهبري «فیدل» و «چه» دارد. حادثه سياهكل، اعدام گلسرخي و دانشيان، نفوذ شاعراني چون نعمت ميرزاده و سعيد سلطانپور از عواملي است كه بر شعلههاي اين برهه ادبي ايران ميافزاید. حتي كار به جايي رسيده كه شاعری چون نعمت ميرزاده از احمد شاملو هم برتر شمرده ميشود.
در ميان این هیاهو، شهريار، آرام و بيصدا در یکی از محلات قديمي تبريز خلوت گزيده و در كار تحرير قرآن و ترجمه منظوم سخنان اميرالمومنين علي (ع) است. اين اقدام شهريار براي شاعران چپگراي آن دوره سخت ميآید. شهريار، به عنوان پرچمدار شعر سنتي ايران در دوره معاصر، به درخواستهاي شاعران چپي يك «نه» بزرگ گفته است.
«نه» گفتن شهريار موجب شد كه در برههاي از تاريخ ادبي ايران، اين شاعر بزرگ مورد هجوم و هتاكي شاعران چپگرا قرار گیرد.
مجلّه فردوسي از شهريار درخواست كرده «به جاي پرداختن به آخرت خود، اشعارش را سر و سامان دهد»!
دامنه اين هجوم و تخريب در تهران متوقف نشد و دو تن از همشهريهاي شاعر به عنوان پرچمداران مخافت با شهريار قدم در عرصه گذاشتند.
«صمد بهرنگي» در مقالهاي نوشت: «چرا حيدرباباي شهريار با همه كوتاهانديشيهايي كه در آن است، اين همه وسعت انتشار دارد؟!»... البته او خود چنين پاسخ داد: «چون آثار نويسندگاني چون صمد وورغون [از شاعران چريكي جمهوري آذربايجان] در دسترس عامه نيست».
رضا براهني هم پس از آن كه در مقالهاي با عنوان «ماليخولياي اقليمي و شاعري شهريار» اندكي به شاعر زودرنج همشهرياش تاخت، به شهريار توصيه كرد كه از «رياست كنگره شعر ايران» كه در تبريز برگزار ميشد، انصراف دهد. براهني اين نهضت را به حدي ادامه داد كه از شاعران نوگراي همدوره خويش، پنهاني خواست كه به تبريز سفر نكنند و از حضور در كنگره شعر ايران خودداري نمايند!
مخالفان شهريار بيشتر به ابياتي همچون «انسان اولان خنجر بئلينه تاخماز» [كسي كه انسان است، شمشير بر كمر نميبندد] اعتراض داشتند. آنها از شهرياري كه مدام در شعرهاي خود- بهويژه نيمه دوّم عمر شاعرياش- دم از انسانگرايي و معنويت ميزد، ميخواستند كه پيام به انيشتين را فراموش كند و از مبارزه سخن گويد.
البته شهريار بيدي نبود كه از اين بادها بلرزد. او در نامهاي به فريدون مشيري و هوشنگ ابتهاج، از آنها درخواست كرد كه «از ياد خداوند دمي غافل نشوند».
چنانکه اگر روزي مجموعه نامههاي شهريار ، از محاق چاپ درآيد، حقايق بسياري در شناخت دقيق انديشههاي شهريار به ویژه در این دوره روشن خواهد شد.
@safinehyetabriz
شهریار؛ شاعری در هجوم چریک ها...
یادداشتی از:
محمّد طاهری خسروشاهی
من معتقدم اگر از برخی مقالات پراکنده و پارهاي یادداشت های مندرج در مجلّات ادبی که در موضوع بررسی شعر شهریار آمده بگذريم، بايد گفت خوشبختانه تأمّل جدّي و مبتني بر ساختار علمي، دربارة شهریار و آثار او، در سالهاي اخير در مراکز دانشگاهی و به ویژه در قالب رساله های تحقیقاتی در دوره های کارشناسی ارشد و دکتری گسترش يافته است.
البته مقايسة كمّي و كيفي آنچه در اين عرصه بايد انجام گيرد، با آنچه تاكنون انجام گرفته، نشان ميدهد كه هنوز ادبيات معاصر ایران و به ویژه آذربایجان، در نخستين مراحل «شهریار پژوهي» قرار دارد.
در سال های اخیر، برگزاري همايش و برپایی محافلِ سخنراني دربارة شعر و شخصيّت شهريار، كم نبوده است؛ امّا همایش های منسجم و نظام مند و مقالاتي كه مبتني بر اصولِ نقد ادبي و شناختِ شعري باشد، بسيار كم بوده است.در عین حال، از همان سالهايِ جوانی و شروعِ شاعريِ شهريار، داستانهايِ برساخته دربارة او، در ميان مردم، بر سر زبانها افتاده، و ناگزیر، حلقهاي از شيفتگان و بدخواهان، پيرامون او شكل گرفته که بر پیچیدگی کار شهریارپژوهی افزوده است.
تخريب چهره شهريار همزمان با اوج قدرت شاعري وي شروع شده است. آن زمان فضاي حاكم بر ادبيات ايران (در دهه چهل) «ادبيات چريكي» بود. يعني شاعراني كه در راستاي اهداف چريكي و به اصطلاح چپي شعر ميسرودند، «شاعر» محسوب ميشدند و اگر شاعري در اين حال و هوا نبود؛ از دايره شاعري، عمدتاً بيرون بود.
ادبيات ايران در اين دوره سخت تحت تاثير «ادبيات آمريكاي جنوبي» است. ادبياتي كه ريشه در قيام مردم كوبا به رهبري «فیدل» و «چه» دارد. حادثه سياهكل، اعدام گلسرخي و دانشيان، نفوذ شاعراني چون نعمت ميرزاده و سعيد سلطانپور از عواملي است كه بر شعلههاي اين برهه ادبي ايران ميافزاید. حتي كار به جايي رسيده كه شاعری چون نعمت ميرزاده از احمد شاملو هم برتر شمرده ميشود.
در ميان این هیاهو، شهريار، آرام و بيصدا در یکی از محلات قديمي تبريز خلوت گزيده و در كار تحرير قرآن و ترجمه منظوم سخنان اميرالمومنين علي (ع) است. اين اقدام شهريار براي شاعران چپگراي آن دوره سخت ميآید. شهريار، به عنوان پرچمدار شعر سنتي ايران در دوره معاصر، به درخواستهاي شاعران چپي يك «نه» بزرگ گفته است.
«نه» گفتن شهريار موجب شد كه در برههاي از تاريخ ادبي ايران، اين شاعر بزرگ مورد هجوم و هتاكي شاعران چپگرا قرار گیرد.
مجلّه فردوسي از شهريار درخواست كرده «به جاي پرداختن به آخرت خود، اشعارش را سر و سامان دهد»!
دامنه اين هجوم و تخريب در تهران متوقف نشد و دو تن از همشهريهاي شاعر به عنوان پرچمداران مخافت با شهريار قدم در عرصه گذاشتند.
«صمد بهرنگي» در مقالهاي نوشت: «چرا حيدرباباي شهريار با همه كوتاهانديشيهايي كه در آن است، اين همه وسعت انتشار دارد؟!»... البته او خود چنين پاسخ داد: «چون آثار نويسندگاني چون صمد وورغون [از شاعران چريكي جمهوري آذربايجان] در دسترس عامه نيست».
رضا براهني هم پس از آن كه در مقالهاي با عنوان «ماليخولياي اقليمي و شاعري شهريار» اندكي به شاعر زودرنج همشهرياش تاخت، به شهريار توصيه كرد كه از «رياست كنگره شعر ايران» كه در تبريز برگزار ميشد، انصراف دهد. براهني اين نهضت را به حدي ادامه داد كه از شاعران نوگراي همدوره خويش، پنهاني خواست كه به تبريز سفر نكنند و از حضور در كنگره شعر ايران خودداري نمايند!
مخالفان شهريار بيشتر به ابياتي همچون «انسان اولان خنجر بئلينه تاخماز» [كسي كه انسان است، شمشير بر كمر نميبندد] اعتراض داشتند. آنها از شهرياري كه مدام در شعرهاي خود- بهويژه نيمه دوّم عمر شاعرياش- دم از انسانگرايي و معنويت ميزد، ميخواستند كه پيام به انيشتين را فراموش كند و از مبارزه سخن گويد.
البته شهريار بيدي نبود كه از اين بادها بلرزد. او در نامهاي به فريدون مشيري و هوشنگ ابتهاج، از آنها درخواست كرد كه «از ياد خداوند دمي غافل نشوند».
چنانکه اگر روزي مجموعه نامههاي شهريار ، از محاق چاپ درآيد، حقايق بسياري در شناخت دقيق انديشههاي شهريار به ویژه در این دوره روشن خواهد شد.
@safinehyetabriz
یادداشتی از خانم عاطفه طیه
درباره راز شهریاری و مانایی شهریار
خلق را گر چه وفا نیست ولیکن گل من
نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی
تا ابد خاطر ما خونی و رنگین از توست
تو هم آمیخته با خون سیاووش شدی
عاطفه جوشان و جاری و ساری در این ابیات را ببینید! این همان است که مخاطب را جادو میکند. شعر بی عاطفه مثل دهانِ بی دندان است. شعر شهریار دندان داشت؛ میبُرید.
ای کاش گُزیدهای از شعر شهریار درمیآمد. گزیدهای با حذفهای فراوان. از حذف کل یک شعر گرفته تا تعدادی از ابیات آن.
شهریار بسیار شعر چاپ کرد که نباید منتشر میشد و بسیار بیت باید دور میانداخت که نینداخت. شوریده بود. دل میبست به شعرش. هنر پیرایش نداشت!
با همۀ اینها هزار سال دیگر اگر زبان فارسی باشد ابیات زیادی از او در یادها خواهد ماند و حق همین است که بماند!
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو اما عقب سر نگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
ای سعادتمند شاعری که یک بیت! همین یک بیت از او در یادها و به یادگار بماند!
@safinehyetabriz
با یاد و نام خدا
چند نکته مهم درباره استاد شهریار
یادداشت شماره بیست و یکم
از: محمد طاهری خسروشاهی
1 ـ در سالهای اخیر برگزاري همايش و برپایی محافلِ سخنراني دربارة شعر و شخصيّت شهريار، كم نبوده است؛ امّا همایشهای منسجم و نظام مند و مقالاتي كه مبتني بر اصولِ نقد ادبي و شناختِ شعري باشد، بسيار كم بوده است.در عین حال، از همان سالهايِ جوانی و شروعِ شاعريِ شهريار، داستانهايِ برساخته دربارة او، در ميان مردم، بر سر زبانها افتاده، و ناگزیر، حلقهاي از شيفتگان و بدخواهان، پيرامون او شكل گرفته است.
2 ـ اگر گواهی آمار و ارقام حوزة نشر را بپذیریم، در ميانِ شاعران دورة بيداري، شهريار از حيث آوازه و محبوبيّت، همانندي ندارد. او برخلاف بسياري از گویندگانِ معاصر، كه اغلب در سالهاي پايانيِ حيات شاعري، به شهرت رسيدهاند، از همان دورة جواني، همواره بلندآوازه زيسته و هرگز گسترة نفوذ مردمياش، در فراز و فرود رخدادها و دگرگونيها، كاستي نگرفته است. بر اين موقعيت ممتاز شاعري، بايد آوازة بلند او، در آن سوي مرزها را هم اضافه كرد. نامِ شهريار، نه تنها در جغرافياي وسيعِ شعر فارسي، بلكه در ميان تركزبانان جهان، به ويژه تركيه و قفقاز هم آشناست. حتي در سالهايي كه ديوار آهنين كمونيسم، بر قفقاز كشيده شده بود، شعرِ شهريار، همچنان در آن ديار، طنينانداز بود.
3 ـ آنچه شهرياريِ بلامنازع و بيهمتاي او را بر اريكة شعر معاصر مسلّم ميكند، تسلّط و تبحّر او، در هر دو زبان فارسي و تركي است. راز عمدة محبوبيّت شهريار، كه البته خود شگفت داستاني در طول تاريخ ادبيات این سرزمین است، درهمین نکته نهفته است كه او در هر دو زبان فارسي و تركي شاهكار آفريده است. گذشته از غزلیّات شورانگیزِ فارسی، با انتشار منظومة حيدربابا به زبان مادریِ شاعر، حادثه ای مهم در ادبيات آذربايجان رخ داد؛ شاعري كه پيش از اين توانايي خود را در سرودن انواع شعر فارسي، اثبات كرده بود، حالا كوه بينام و نشان حيدربابا را ورد زبانها ساخته و قلّه آن را بر سرفرازي سهند و سبلان برتري داده است. استقبالهاي گسترده از حيدربابا و ترجمههاي متعدد آن به زبانهاي مختلف، گوشهاي از محبوبيّت فرامنطقه ای شاعرِ اين منظومه است.
4 ـ در بحث پيرامون جايگاه ادبیِ شهريار، نبايد نقش بسيار مهمّ سرودههاي ديني او را انكار نمود. راز عمدة موفقيّت شهريار در سرودن آثار مذهبي، اين است كه وي، اين اشعار را از عُمق دل و سويدايِ جان سروده و مشتی حرف و کلمه را به دنبال هم و در لباسِ نظم و قالبِ اصطلاحات عروض و قافيه، مرتّب نكرده است. شهریار به معنای واقعی کلمه، یک شاعر مسلمان است.
5 ـ شهريار تا زنده بود، همچنان عشق به ايران را در جان و دل داشت و از ذكر سرافرازيهاي مام میهن و تاريخ پرشكوه و والايش، در شور و شعف ميآمد. او آذربايجان را جزو جداييناپذيرِ ايران ميدانست. شهریار هيچگاه، خود را بدون ايران و ايران را بدون اجزايِ ارجمند آن كه همانا اقوام مختلف ايراني است، احساس نميكرد. هرگاه چكامهاي به نام ايران به خاطرش ميآمد، آذربايجان را به وفاداري به ايران توصیه می کرد. شهريار با بازتاب اين احساس لطيف و حقيقي، علاقة وصفناپذير خود به وطن را آشكار ساخته و البته ميان اين احساس لطيف، با عقايد افراطي و ناسيوناليسم، تفاوت ماهوي برقرار ساخته است. احساس ميهندوستي شهريار، از نوع «حبُ الوطن من الايمان» است. به عبارتي، ستايش سرزمين، يك نمود آرماني است و اين نمود براي شهريار داراي ارزشی ذاتي است. شهريار، هويّت خود را از ايران ميگيرد و این سرزمين نيز به سبب وجود مردم باايمان، هويّت مييابد.
6 ـ استقبال عمومي از ديوانِ شهريار، بشارت دهندة اين حقيقت است كه پيوند ذوقي و عاطفي ايرانيان با شعر و ادب اصيل، ناگسستني و پيمان جاويدان بين روح و شعر ايراني، ناشكستني است و تا زماني كه سفينة حافظ و سعدي و شهريار را چون كاغذ زر ميبرند، ميتوان يقين داشت كه آتشي كه نميرد هميشه و همچنان فروزان است.
@safinehyetabriz
گزیده ای از گفت و گوی دکتر باقر صدری نیا با خبرگزاری کتاب
درباره انتخاب روز درگذشت شهریار به عنوان روز ملّی شعر و ادب فارسی
درباره انتخاب روز درگذشت شهریار به عنوان روز ملی شعر و ادب فارسی باید بگویم اگر بنا بر این بود که یکی از شاعران معاصر را برگزینند؛ شاید به یک تعبیری شهریار انتخاب مناسبی بود؛ ولی اگر در کل تاریخ ادبیات دنبال چهرهای میگشتیم، چه بسا سعدی را برمیگزیدیم. اصلا اگر به انتخاب خود شهریار بود، خودش را انتخاب نمیکرد. اما یک نکته هم هست که در شاعران معاصر ما ، شهریار از همه بیشتر شبیه شاعران گذشته ما است و در حقیقت میتوان او را به نوعی مثل شاعری و الگوی مثالی شاعری تلقی کرد. یعنی اگر در دوره ما بخواهیم کسی را به عنوان الگوی مثالی شاعری برگزینیم که شبیهتر به شاعران اعصار گذشته ما باشد، بیگمان آن شاعر شهریار است. خود شهریار هم در جایی خطاب به سعدی میگوید:
ما هم از خيل شما بوديم، ليکن بي خيال
پا به پا کرديم و بدعهدي به دوران آمديم
او در این شعر خطاب به سعدی خودش را از نوع و جنس سعدی میداند که در دوران بدی پا به دنیا گذاشته و در اصل باید در روزگار سعدی میزیسته است.
در مجموع باید بگویم اگر بخواهیم از شاعران معاصر کسی را برای این روز برگزینیم، که بیش از دیگران بتواند شعر گذشته ما را هم نمایندگی کند، قطعا شهریار انتخاب مناسبی است. یعنی در عصر خودش الگوی مثالی شاعری و مانندهتر از همه شاعران دیگر معاصر به شاعران گذشته ما است. ما یک ذهنیتی از شعر و شاعری داریم، که شهریار با این ذهنیت سازگارتر است تا نیما، ملکالشعرای بهار، شاملو و دیگران.
اما همان طور که عرض کردم اگر بنا بود کل تاریخ ادبیات را در نظر بگیریم و چهرهای برای این روز انتخاب کنیم، چه بسیار قلههای ادب فارسی داشتیم، که یکی از آنها برگزیده میشد. با اینکه هرکدام هم که برگزیده میشد، همچنان جای حرف و حدیث همچنان باقی بود. یعنی اگر ما سعدی را هم برمیگزیدیم، چه بسا عدهای میگفتند، چرا حافظ یا فردوسی یا مولانا نه؟! و این بحث تا ابد ادامه داشت...
@safinehyetabriz
حجتالاسلام والمسلمین مرعشی مطرح کرد؛
نگرانی آیتالله مرعشی از نابودی فرهنگ شیعه به دست بیگانگان
رییس کتابخانه آیت الله مرعشی این کتابخانه را یکی از بزرگترین کتابخانههای خطی جهان خواند و گفت: آیت الله مرعشی از تسلط یا نابودی فرهنگ شیعه به دست بیگانگان بسیار نگران بود؛ از اینرو با مجاهدتهای فراوان توانست، بسیاری از آثار شیعه و نسخ خطی را جمعآوری کند.
به گزارش سرویس دینی جام نیوز، حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمود مرعشی، رییس کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی در برنامه دیدار شبکه قرآن سیما با موضوع گفتوگو با علما و شخصیتهای قرآنی و معارفی کشور که همه روزه ساعت 20 در ایام نوروز پخش میشود به زندگینامه آیت الله مرعشی نجفی اشاره کرد و گفت: مرحوم پدرم در نجف در خانوادهای اهل علم و عمل متولد شد و در حدود سن 24 سالگی به درجه اجتهاد رسید؛ پدر ایشان از علمای بزرگ نجف بود و با آیت الله خویی و علامه طباطبایی نیز از جهاتی نسبت فامیلی داشتهاند.
رییس کتابخانه آیت الله مرعشی، این کتابخانه را یکی از بزرگترین کتابخانههای خطی جهان خواند و ابراز داشت: حضرت آیت الله مرعشی نجفی روزی در نجف از بازار قیصریه رد میشد و متوجه شد که وارثان و فرزندان علما، آثار و نسخ خطی علما را در این بازار به حراج میگذارند و هر کسی که پول بیشتری بدهد، کتاب را دریافت میکند.
وی تصریح کرد: آیت الله مرعشی نجفی در این میان متوجه شد، فردی به نام کاظم دلال، کتابها را خریداری میکند و هر هفته محصولات علمی علمای شیعه را به نماینده انگلیس و استعمار در بغداد تحویل میدهد.
حجتالاسلام والمسلمین مرعشی افزود: آیت الله مرعشی نجفی از تسلط یا نابودی فرهنگ شیعه به دست بیگانگان بسیار نگران میشود؛ از اینرو یک وعده ناهارش را حذف میکند و بعد از ظهرها بعد از فراغت از تحصیل و درس در کارخانه برنجکوبی مشغول به کار میشود و به دلیل اصرار بر خرید کتابها، نمازهای استیجاری نیز تقبل میکند.
وی با اشاره به مجاهدت آیت الله مرعشی برای حفظ فرهنگ شیعه و آثار خطی یادآور شد: مرحوم پدرم در عین حالی که به سختی این مجموعه را جمعآوری کرده بود؛ در ایام موشکباران قم از سوی صدام، ما نگران بودیم که موشکی به کتابخانه اصابت کند و همه نسخ نابود شود، اما مرحوم آیت الله مرعشی با آرامش و اعتقاد خاصی به ما تضمین میداد که این کتابخانه و اخبار آل محمد(ص) در محضر حضرت فاطمه معصومه(س) است و هیچ آسیبی نمیبیند.
رییس کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی به زندگی شخصی آن مرحوم اشاره و خاطرنشان کرد: مادرم تعریف میکرد که در مدت طولانی زندگی با مرحوم پدرم، هیچ وقت نزاع و ناراحتی با هم نداشتهاند و همیشه آیت الله مرعشی به مادرم احترام میگذاشت و بسیار در کارهای منزل به مادرم کمک میکرد.
وی با اشاره به معرفی نسخ خطی و کتابهای تألیف شده، یادآور شد: در آثار خطی این کتابخانه همیشه قرآن کریم، محور بوده است، همان گونه که نسخه قرآن کوفی با تأیید پرفسوری از کشور ترکیه که 60 سال به آثار قرآنی پرداخته بود، مربوط به اوائل قرن دوم هجری و خط آن منسوب به امام سجاد(ع) است و با بیش از 200 برگ در جهان منحصر به فرد است.
حجتالاسلام والمسلمین مرعشی گفت: برخی از نسخ خطی به چاپ رسیده است و هر کدام از آثار کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، تاریخچه و مراجعه کنندگانی دارد که علاقمندان میتوانند برای آشنایی با این آثار به کیهان فرهنگی سال 82 به شماره 204 مراجعه کنند.
رسا
🅾کتابخانه مرعشی نجفی و جفا به تشیع
کتابخانه مرعشی بزرگترین کتابخانه نسخ خطی ایران است ولی به دلیل بلاتکلیف بودن تعداد زیادی از نسخههایش اکنون از لحاظ تعداد نسخی که معرفی و فهرست نویسی کرده و طبق آنچه در فنخا[فهرستگان نسخ خطی] آمده است متأسفانه به رتبه سوم تنزل کرده است.
این درحالی است که این کتابخانه بودجه میلیاردی خود را صرف چاقتر کردن دستگاه اداری به درد نخور خود کرده که نتیجه و نفعی برای محققین ندارد و فقط عدهای در آنجا کار اداری انجام میدهند و خدماتدهی به نسخه پژوهان در حد تأسف بار و فاجعه است. شما پس از طی کردن پروسه اداری لایه لایه این کتابخانه اجازه خواهید داشت که در هر سال فقط میکروفیلم دو نسخه از نسخههای این کتابخانه را داشته باشید؛ به فرض مثال اگر شما به یک کتابی نیاز داشته باشید که سه نسخه در کتابخانه مرعشی دارد باید دو سال صبر کنید تا فقط کتابخانه مرعشی قبول کند که تصویری از آن را به شما بدهد. فاجعه هنگامی عمیقتر خواهد شد که شما محقق بودن خود را نتوانید ثابت کنید، در اینصورت از آن دو نسخه هم خبری نخواهد بود.
بر خلاف کتابخانه دانشگاه تهران و مرکز احیاء، شما کمتر کسی را پیدا خواهید کرد که از کتابخانه مرعشی رضایت داشته باشد. در مرکز احیاء شما به راحتی میتوانید بدون محدودیت روزانه دهها نسخه تهیه کنید و حتی اصل نسخه را در همان مرکز مطالعه کنید، چیزی که در کتابخانه مرعشی یک خیال خام است. شما گمان کنید یک مستشرق برای تحقیق بخواهد به ممالک اسلامی سفر کند، به نظرتان باید به کتابخانههای ترکیه سفر کند که به راحتی نسخهها را برای تحقیق در اختیار افراد قرار میدهند یا کتابخانه مرعشی که مانند مار افعی روی نسخهها نشسته و نمیگذارد شما به ارث پدرش نگاه چپ بکنید؟!
این آرزوی بسیاری از محققین است که ای کاش مدیریت کتابخانه مرعشی با امثال استاد اشکوری یا جعفریان میبود.
[خدا رحمت کند آیت الله مرعشی را که با چه خون دل خوردن نسخههای خطی را با پول نماز و روزه استیجاری جمع کرد ولی اکنون این کتابخانه به چه بلایی که مبتلا شده است].
البته افراد خاص الخاصی وجود دارند که سفارشی تحویل گرفته میشوند که این هم برای رضای خدا و خدمت به دین نیست بلکه برای معارضه با رقیبان در چاپ کتاب و.. است.
عامل رونق چنین کتابخانههایی دو چیز میتواند باشد:
۱. درد تشیع و احساس مسئولیت، و در نتیجه انجام کمک حداقلی که همان در اختیار قرار دادن نسخه برای محققین است.
۲. دغدغه مالی و در نتیجه در اختیار قرار دادن و فروش میکروفیلم نسخهها به متقاضیان.
مدیریت کنونی کتابخانه مرعشی درد اول را ندارد، و بودجه میلیاری دولت نیز مانع بروز درد دوم شده است.
شما این رفتار کتابخانه مرعشی را مقایسه کنید با کتابخانههای وهابی در عربستان که هزاران جلد از کتب خود را به رایگان برای دانلود کردن در سایتشان قرار دادهاند.
یکی از صفات رذیله در عالم علم و مخطوطات بخل است که کتابخانه مرعشی نتوانسته خود را از آن تزکیه کند.
◀راهکارهای مبارزه و مقابله با کتابخانه مرعشی
۱. دولت: حسابرسی از کتابخانه مرعشی و مقایسه خدمات دهی این کتابخانه با کتابخانههایی مانند مرکز احیاء و دانشگاه تهران. این کتابخانهها با اینکه بر خلاف کتابخانه مرعشی بودجه دولتی ندارند ولی خدماتشان از کتابخانه مرعشی بهتر و بیشتر است.
دولت اگر بودجه این کتابخانه را قطع کند آسیب چندانی جز محدود شدن سفرهای خارجی بیخاصیت رئیس این کتابخانه نخواهد داشت، این کتابخانه به قدری بینیاز از پول است که حاضر نیست تصویر نسخههای خطی خود را به محققین بفروشد و کسب درآمد برای رفع مخارج خود کند، کاری که بقیه کتابخانهها انجام میدهند.
۲. مردم: از اهدا کردن نسخه خطی به این کتابخانه پرهیز کنند و بدانند اهدا کردن نسخه به کتابخانه مرعشی جفا به آن نسخه و جفا به علم است. بهترین کتابخانه برای اهدا کردن نسخ خطی، کتابخانه دانشگاه تهران و مرکز احیاء است.
۳. محققین: تا کنون تعداد قابل ملاحظهای از محققین توانستهاند با طی سختیهایش از این کتابخانه نسخه تهیه کنند، این افراد به دلیل نبود شبکه ارتباطی با یکدیگر، نمیتوانند از نسخههای همدیگر استفاده کنند؛ ما بزودی ان شاءالله اقدام به انجام طرحی در این راستا خواهیم کرد:
#یکنسخهبده_سهنسخهبگیر
در این طرح یک آی دی تلگرامی معرفی خواهیم کرد که محققین میتوانند با ارسال کردن یک نسخه خطی از کتابخانه مرعشی، سه نسخه از همین کتابخانه را از ما دریافت کنند. [کم و کیف آن دقیق اعلام خواهد شد]. پس از مدتی که نسخهها به تعداد قابل توجهی رسید همه آنها را مانند کتابخانه مجلس داخل سایتی بارگذاری خواهیم کرد تا برای عموم محققین به راحتی قابل دسترسی باشد.
*تذکر: اگر گویید این نوشته قدری تند بود، گوییم تندیش را میپذیریم ولی اهلش میدانند که مدیریت فعلی این کتابخانه چه ظلمی به محققین، بلکه به بشریت کرده است.
🅾کتابخانه مرعشی نجفی و جفا به تشیع
کتابخانه مرعشی بزرگترین کتابخانه نسخ خطی ایران است ولی به دلیل بلاتکلیف بودن تعداد زیادی از نسخههایش اکنون از لحاظ تعداد نسخی که معرفی و فهرست نویسی کرده و طبق آنچه در فنخا[فهرستگان نسخ خطی] آمده است متأسفانه به رتبه سوم تنزل کرده است.
این درحالی است که این کتابخانه بودجه میلیاردی خود را صرف چاقتر کردن دستگاه اداری به درد نخور خود کرده که نتیجه و نفعی برای محققین ندارد و فقط عدهای در آنجا کار اداری انجام میدهند و خدماتدهی به نسخه پژوهان در حد تأسف بار و فاجعه است. شما پس از طی کردن پروسه اداری لایه لایه این کتابخانه اجازه خواهید داشت که در هر سال فقط میکروفیلم دو نسخه از نسخههای این کتابخانه را داشته باشید؛ به فرض مثال اگر شما به یک کتابی نیاز داشته باشید که سه نسخه در کتابخانه مرعشی دارد باید دو سال صبر کنید تا فقط کتابخانه مرعشی قبول کند که تصویری از آن را به شما بدهد. فاجعه هنگامی عمیقتر خواهد شد که شما محقق بودن خود را نتوانید ثابت کنید، در اینصورت از آن دو نسخه هم خبری نخواهد بود.
بر خلاف کتابخانه دانشگاه تهران و مرکز احیاء، شما کمتر کسی را پیدا خواهید کرد که از کتابخانه مرعشی رضایت داشته باشد. در مرکز احیاء شما به راحتی میتوانید بدون محدودیت روزانه دهها نسخه تهیه کنید و حتی اصل نسخه را در همان مرکز مطالعه کنید، چیزی که در کتابخانه مرعشی یک خیال خام است. شما گمان کنید یک مستشرق برای تحقیق بخواهد به ممالک اسلامی سفر کند، به نظرتان باید به کتابخانههای ترکیه سفر کند که به راحتی نسخهها را برای تحقیق در اختیار افراد قرار میدهند یا کتابخانه مرعشی که مانند مار افعی روی نسخهها نشسته و نمیگذارد شما به ارث پدرش نگاه چپ بکنید؟!
این آرزوی بسیاری از محققین است که ای کاش مدیریت کتابخانه مرعشی با امثال استاد اشکوری یا جعفریان میبود.
[خدا رحمت کند آیت الله مرعشی را که با چه خون دل خوردن نسخههای خطی را با پول نماز و روزه استیجاری جمع کرد ولی اکنون این کتابخانه به چه بلایی که مبتلا شده است].
البته افراد خاص الخاصی وجود دارند که سفارشی تحویل گرفته میشوند که این هم برای رضای خدا و خدمت به دین نیست بلکه برای معارضه با رقیبان در چاپ کتاب و.. است.
عامل رونق چنین کتابخانههایی دو چیز میتواند باشد:
۱. درد تشیع و احساس مسئولیت، و در نتیجه انجام کمک حداقلی که همان در اختیار قرار دادن نسخه برای محققین است.
۲. دغدغه مالی و در نتیجه در اختیار قرار دادن و فروش میکروفیلم نسخهها به متقاضیان.
مدیریت کنونی کتابخانه مرعشی درد اول را ندارد، و بودجه میلیاری دولت نیز مانع بروز درد دوم شده است.
شما این رفتار کتابخانه مرعشی را مقایسه کنید با کتابخانههای وهابی در عربستان که هزاران جلد از کتب خود را به رایگان برای دانلود کردن در سایتشان قرار دادهاند.
یکی از صفات رذیله در عالم علم و مخطوطات بخل است که کتابخانه مرعشی نتوانسته خود را از آن تزکیه کند.
◀راهکارهای مبارزه و مقابله با کتابخانه مرعشی
۱. دولت: حسابرسی از کتابخانه مرعشی و مقایسه خدمات دهی این کتابخانه با کتابخانههایی مانند مرکز احیاء و دانشگاه تهران. این کتابخانهها با اینکه بر خلاف کتابخانه مرعشی بودجه دولتی ندارند ولی خدماتشان از کتابخانه مرعشی بهتر و بیشتر است.
دولت اگر بودجه این کتابخانه را قطع کند آسیب چندانی جز محدود شدن سفرهای خارجی بیخاصیت رئیس این کتابخانه نخواهد داشت، این کتابخانه به قدری بینیاز از پول است که حاضر نیست تصویر نسخههای خطی خود را به محققین بفروشد و کسب درآمد برای رفع مخارج خود کند، کاری که بقیه کتابخانهها انجام میدهند.
۲. مردم: از اهدا کردن نسخه خطی به این کتابخانه پرهیز کنند و بدانند اهدا کردن نسخه به کتابخانه مرعشی جفا به آن نسخه و جفا به علم است. بهترین کتابخانه برای اهدا کردن نسخ خطی، کتابخانه دانشگاه تهران و مرکز احیاء است.
۳. محققین: تا کنون تعداد قابل ملاحظهای از محققین توانستهاند با طی سختیهایش از این کتابخانه نسخه تهیه کنند، این افراد به دلیل نبود شبکه ارتباطی با یکدیگر، نمیتوانند از نسخههای همدیگر استفاده کنند؛ ما بزودی ان شاءالله اقدام به انجام طرحی در این راستا خواهیم کرد:
#یکنسخهبده_سهنسخهبگیر
در این طرح یک آی دی تلگرامی معرفی خواهیم کرد که محققین میتوانند با ارسال کردن یک نسخه خطی از کتابخانه مرعشی، سه نسخه از همین کتابخانه را از ما دریافت کنند. [کم و کیف آن دقیق اعلام خواهد شد]. پس از مدتی که نسخهها به تعداد قابل توجهی رسید همه آنها را مانند کتابخانه مجلس داخل سایتی بارگذاری خواهیم کرد تا برای عموم محققین به راحتی قابل دسترسی باشد.
*تذکر: اگر گویید این نوشته قدری تند بود، گوییم تندیش را میپذیریم ولی اهلش میدانند که مدیریت فعلی این کتابخانه چه ظلمی به محققین، بلکه به بشریت کرده است.
💢 یک سند تکاندهنده
👈 این حروف را مینویسم در حالیکه به شدت گرسنه هستم...
رضوانمقام، حضرت آیتالله سیّد شهابالدّین مرعشی نجفی بر نسخهای خطّی از کتاب "فوائد بحرالعلوم" نوشتهاند:
کتاب فوائد سیّدمهدی نجفی را خریدم به پولی که از سه ماه نماز استیجاری به دست آورده بودم. و منِ محزون، شهابالدّین حسینی مرعشی نجفی هستم.
و این حروف را در حالی که گرسنه هستم مینویسم! زیرا یک روز و شب است که به دلیل نداشتن وجه، چیزی نخوردهام! و امیدوارم به برکت اجداد طاهرینم علیهمصلواتالله بر این سختی و گرفتاری بتوانم صبر نمایم.
✍🏻 نوشته شد به تاریخ ۱۳۴۱، در مدرسه قوام - نجف أشرف
@mobahelegharne21
🔸یکی از خواب های ایشان که بسیار بلند و پر معنی بود و با اصرار فراوان برایمان نقل کردند این بود که در خواب امیر المؤمنین علیه السلام را دیدند که با نام ایشان را صدا زدند و سپس با این جمله ایشان را مورد خطاب قرار دادند: بیا فرزندم! سپس ایشان را در آغوش گرفتند.
🔹یکی دیگر از خواب هایی که ایشان با حالت گریه و شوق برای ما نقل کردند اين خواب بود:
🔸در یکی از شب های سال 79 امیر المؤمنین علیه السلام را در خواب دیدند که ترجمه نهج البلاغه ایشان را به سینه خویش چسبانده اند و لبخند می زنند.
🔹 استاد پس از نقل این خواب فرمودند: ان شاء الله این کار را از ما قبول کردند.
🔸که پس از گذشت یک سال تیراژ این کتاب به بیش از یک میلیون نسخه رسید و عنایات امیر المؤمنین علیه السلام بار دیگر تجلی نمود.
ذوالفقار حیدر ص 47.
@bazmeghodsian
🔸واقعیت رؤیای آیة الله مرعشی درباره شهریار 👆
این رؤیا در سال 1350ش دیده شده که حضرت چند تن از شعرا از جمله شهریار را نام برده و دعوت به حضور کرده اند. طبق دست نوشته فوق که به تأیید آیة الله مرعشی رسیده، شهریار در خواب نه رؤیت شده و نه شعری خوانده است. فقط نامش بر زبان حضرت جاری شده است.
تاریخ سرودن «شهر علی ای همای رحمت» 1316ش است و آیة الله مرعشی در تاریخ سرودن شعر جوان بوده و عنوانی نداشته تا شهریار را دعوت کند.
لذا تفاصیلی که در نقل مشهور ذیل ذکر شده ساختگی و بی اساس است:👇
«فرمود شهریار ما کجاست؟ شهریار آمد. فرمودند شعرت را بخوان. شهریار خواند: علی ای همای رحمت... از خواب بیدار شدم.. گفتم از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید. چند روز بعد شهریار آمد. دیدم همان کسی است که در خواب در حضور حضرت دیده ام! پرسیدم شعر همای رحمت را کی ساخته ای؟! با تعجب سوال کرد شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام؟»
@bazmeghodsian
🔸واقعیت رؤیای آیة الله مرعشی درباره شهریار 👆
تاریخ سرودن «شهر علی ای همای رحمت» 1316ش است و این رؤیا در سال 1350ش دیده شده که حضرت چند تن از شعرا از جمله شهریار را نام برده و دعوت به حضور کرده اند.
طبق دست نوشته فوق که به تأیید آیة الله مرعشی رسیده، شهریار در خواب نه رؤیت شده و نه شعری خوانده است. آیة الله مرعشی نیز در تاریخ سرودن شعر جوان بوده و عنوانی نداشته تا شهریار را دعوت کند.
لذا تفاصیلی که در نقل مشهور ذیل ذکر شده ساختگی و بی اساس است:👇
«فرمود شهریار ما کجاست؟ شهریار آمد. فرمودند شعرت را بخوان. شهریار خواند: علی ای همای رحمت... از خواب بیدار شدم.. گفتم از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید. چند روز بعد شهریار آمد. دیدم همان کسی است که در خواب در حضور حضرت دیده ام! پرسیدم شعر همای رحمت را کی ساخته ای؟! با تعجب سوال کرد شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام؟»
@bazmeghodsian
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com