کانال کتاب (yortchi) pdf

?نخستین کتاب های کودک پیش از اختراع چاپ

از نخستین کتاب های کودکان در اروپا می توان به کتاب های درسی سده هفتم میلادی که در آموزشگاه های وابسته به صومعه ها تدریس می شد، اشاره کرد. یکی از این کتاب ها «گفتگوی الفریک» نام دارد از سوی یکی از آموزگاران مدرسه به نام الفریک ویژه دانش آموزان پسر مدرسه صومعه وین چستر تهیه شده بود. اما از آنجا که این نسخه های خطی بسیار کم شمار و محدود بوده اند، بیهود است که آغاز تصویرگری کتاب های کودکان را در دوران پیش از اختراع چاپ جست و جو کنیم.

منبع: قایینی، زهره، تصویرگری کتاب های کودک، ص16.
@Ketabpazhohi

این را هم اضافه کنم که نسخه رو نوشتی از یک منظومه مربوط به اواخر قرن هفتم است.

همراهان عزیز همه مطالب کانال هشتک گذاری شده

نسخه های خطی کمیاب
درسگفتار های فلسفه منطق هیئت ونجوم تشریح الافلاک
کتابهای صوتی
تفسیر کل قرآن
تفسیر کل نهج‌البلاغه
تفسیر صحيفه سجادیه
کتاب های ارزشمند
رمان های زیبا
کتاب قصه کودکان
درسگفتار طب سنتی اسلامی
کتب طبی
نسخه های طبی
درسگفتار موفقیت و شکر گذاری
صوتی دروس روانشناسی
صوت دروس مراقبه
آموزش فروش وبازاریابی در اینستاگرام
آموزش ورد
آموزش زبان انگلیسی
اسرار ذهن
از بزرگترین نویسندگان دنیا و از اساتید برجسته در کانال بارگذاری شده
کانال یورتچی مثل دریاست 👌😍
میتونید جستجو واستفاده کنید.
🙏

این ۳ نسخه خطی ارزشمند مقتل هستن
که بخناطر ماه محرم تقدیم شده است
ان شاءالله استفاده کرده وما رو از دعای خیرتون بهرمند سازید.
⬆️

متن داستان خرابه شام از نسخه خطی متأخر کامل بهائی (نسخه کتابخانه ملّی) که با نسخ کهن متفاوت است.

(در این متن، «عورات اصحاب حسین» به «زنان خاندان» تبدیل شده و «کودک چهارساله به «دخترکی چهارساله» و نام «حاویه» در آغاز آن افزوده شده؛ امّا نامی از پدر دخترک به میان نیامده است).

در حاویه آمد که زنان خاندان حال پدران بر کودکان پوشیده می داشتند و وعده ها می دادند که پدر تو به فلان سفر رفته باز می آید. تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکی بود چهارساله. از خواب بیدار شد و گفت: پدر من کجاست که این ساعت او را به خواب دیدم سخت پریشان! زنان و کودکان، جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید لعین در حال بفرمود که بروند و سر پدر او بیاورند و در کنار او نهند. ملاعین، سر بیاوردند و در کنار آن کودک نهادند. پرسید که این چیست؟ گفتند: سرِ پدر توست. آن کودک بترسید و فریاد بر آورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد.

@bazmeghodsian

🔸متن داستان خرابه شام از نسخه خطی متأخر کامل بهائی (نسخه کتابخانه ملّی) که با نسخ کهن متفاوت است.

(در این متن، «عورات اصحاب حسین» به «زنان خاندان» تبدیل شده و «کودک چهارساله به «دخترکی چهارساله» و نام «حاویه» در آغاز آن افزوده شده؛ امّا نامی از پدر دخترک به میان نیامده است).

در حاویه آمد که زنان خاندان حال پدران بر کودکان پوشیده می داشتند و وعده ها می دادند که پدر تو به فلان سفر رفته باز می آید. تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکی بود چهارساله. از خواب بیدار شد و گفت: پدر من کجاست که این ساعت او را به خواب دیدم سخت پریشان! زنان و کودکان، جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید لعین در حال بفرمود که بروند و سر پدر او بیاورند و در کنار او نهند. ملاعین، سر بیاوردند و در کنار آن کودک نهادند. پرسید که این چیست؟ گفتند: سرِ پدر توست. آن کودک بترسید و فریاد بر آورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد.

@bazmeghodsian