📚 یک برگ فلسفه از کانال کتب فلسفی
@philosophic_books
روزگاری گروهی از فیلسوفان از مکتبهای مختلف در ناحیه ای دورافتاده در قاره ی اروپا سفر میکردند. آنان مهمانسرای کوچکی پیدا کردند و سفارش شام دادند ؛ مهماندار به آنها وعده یک شقه گوشت گاو داد. ولی شقه ی گوشت ، هنگامی که آن را سر میز آوردند اشتها آور نبود. یکی از فیلسوفان که پیرو هیوم و مسافری کاردیده و سرد و گرم چشیده بود دنبال مهماندار فرستاد و گفت: " این گوشت گاو نیست، گوشت اسب است". این فیلسوف نمیدانست که مهماندار کارآزموده تر است و کار و بار خود را رها کرده و از بهر فلسفه در این گوشه جهان عزلت گزیده است. بنابراین مات و مبهوت ماند هنگامی که مهماندار پاسخ داد: "آقا، تعجب میکنم که میشنوم چیزی را میگویید که اعتقاد دارید هیچگونه معنایی ندارد. بر پایه ی عقیده شما گاو و اسب تنها واژه هایی هستند و به چیزی در جهان نازبانی دلالت نمیکنند. بنابراین مناقشه تنها بر سر واژه هاست. اگر شما واژه اسب را میپسندید ، خب اشکالی ندارد؛ ولی من واژه گاو را سودمندتر میدانم.
این پاسخ باعث شد فیلسوفان همگی در همان زمان سخن آغاز کنند. فیلسوف پیرو روسلین گفت: حق با مهماندار است ، گاو و اسب تنها صداهایی هستند که با نفس آدمی اظهار میشوند و هرگز نمیتوانند به این قطعه ی گوشت سفت چندش آور دلالت کنند. فیلسوف افلاطونی در پاسخ او گفت ، چه مزخرف! این تکه گوشت از جانوری بدست می آید که در زمان زنده بودن خود نمونه ای از اسب جاودانی در آسمان بوده است، نه نمونه ای از گاو جاودانی. فیلسوف آگوستینی گفت: گاو و اسب اندیشه هایی در ذهن خدا هستند و من یقین دارم که اندیشه ی الهی گاو چیزی بسیار متفاوت با این است. تنها نکته ای که این فیلسوفان همگی بر سر آن همداستان بودند این بود که هر کسی که همچو ماده ی تهوع آوری را به نام گوشت گاو به فروش رسانده است میبایست به جرم کلاهبرداری تحت پیگرد قانونی قرار گیرد. در این هنگام مهماندار که می دانست مجری قانون دیگر فیلسوف نیست به وحشت افتاد و تکه گوشت دیگری آورد و این تکه گوشت موجب خرسندی کلی شد.
📖 کتاب تکامل فلسفی من
🔸برتراند راسل
🔹صفحه 231
✅ کانال کتب فلسفی
https://telegram.me/joinchat/B1rW8jwdgkkyeMu5vTv65g