Forwarded From 🌿 مطالب ناب در منبر..
Forwarded From 🌿 مطالب ناب در منبر..
#سقیفه_بنی_ساعده
#مطاعن_دشمنان
#مطاعن_سقیفه
#اشعار_فاطمی

مدینه غرق ماتم بود و دلها خانه غم بود
فضا تاریک و بر رخسار گردون گَرد مات بود

سکوت آفرینش با قیام حشر توأم بود
سراسر مسلمین را قامت از بار الم خم بود

خلایق با دلی بشکسته میگفتند پیوسته
محمد در سرای جاودانی رخت بر بسته

در آن روزی که خون جاری ز چشم هر مسلمان بود
گلوی آفرینش پاره از فریاد و افغان بود

سپهر نیلگون را در درون سینه طوفان بود
علی مشغول غسل آن سفیر پاک یزدان بود

به نقش دوستی دشمن سرکین آفریدن داشت
-ز جسم زنده قرآن هوای خون مکیدن داشت

سقیفه مرز شورای افرادی ستمگر بود
سقیفه پایگاه خصم سرسخت پیمبر بود

جنایت، حق کشی غارت ستم، در حق حیدر بود
نه بلکه جنگ با قرآن و اسلام و پیمبر بود

در آنجا با حضور چند تن اوباش شورا شد
جنایاتی که در او تا قیامت رفته امضاء شد

اگر برپا نمیگردید این شورای ننگ آور
نمیگردید ره گم کردهای اسلام را رهبر

نمیشد غصب حق بن عم و داماد پیغمبر
نمیزد بر سرای فاطمه دست خسی آذر

یزید و ظلمهایش بود محصول همین شورا
که خونها ریخت از آزادگان لعنت بر این شورا

چه شورایی که باب فتنه از آغاز آن وا
شد
چه شورایی که با آن قامت عدل و شرف، تا شد

چه شورایی که با آن رخنه در اسلام پیدا شد
چه شورایی که استحکام آن با خون زهرا شد

نفاق و فتنه و آشوب و طغیان بود این شورا
ستم در حقّ اهل بیت و قرآن بود این شورا

دو روز اسلام را رخت غم و اندوه شد در بر
یکی در روز شورا و یکی در مرگ پیغمبر

به مرگ مصطفی شد عالم اسلام بی رهبر
به شورا گشت کوته دست خلق از دامن حیدر

کسیکه قائل قول سلونی بود تنها شد
خسی که از اقیلونی سخن میگفت، مولا شد

سیه ماری که عمری لانه در آغوش قرآن داشت
به قصد پیکر دین در دهان پر زهر دندان داشت

به باطن کفر و در ظاهر هزاران رنگ ایمان داشت
صمد گوی و صنمها در درون سینه پنهان داشت

پس از مرگ نبی اسلام را پنداشت بی رهبر
به مسجد آمد و زد حلقه در محراب پیغمبر

شده چوپان مردم گرگ خون آشام از یکسو
گشوده چنگ بر نابودی اسلام از یکسو

مسلمانان بسان مردگان آرام از یکسو
امیرالمؤمنین تنها در آن ایّام از یکسو

به چشم نازبیننش بود از رنج و الم خاری
نبود او را بغیر از فاطمه یار وفاداری

همه این رنجها محصول آن شورای ننگین بود
که اصلش جنگ با قرآن و نامش یاری دین بود

علی را جاری از چشم خدا بین اشک خونین بود
عدو مست خلافت بود و کامش سخت شیرین بود

چنان مست ریاست شد که بر احکام دین پزد
شرار افروخت در بیت خدا سیلی به زهرا زد

هنوز از مرگ پیغمبر فغان خلق بر پا بود
سرکش بی کسی بر چهرة اسلام پیدا بود

که در موج فضا آتش بلند از بیت زهرا بود
امیر مؤمنان هم در سکوت خلق تنها بود

کجا یک تن تواند غصب کردن حق مولا را
سکوت خلق و همراهیّ دشمن، کشت زهرا را

برون شد ز آستین حق کشیها دست بیدادی
شرر افروخت در بیت ولایت سست بنیادی

که سرزد شعلهاش از قلب هر انسان آزادی
تو گویی در درون شعلههایش بود فریادی

که آن فریاد از عمق دل دخت پیمبر بود
ولی افسوس گوش امّت از بشنیدنش کر بود

هنوز آن آتش سوزنده در دلها شرر دارد
هنوز از دیده جاری شیعه خوناب جگر دارد

به هر صبح و مسا، فریاد و اشک بیشتر دارد
مگر روزی که فرزندش نقاب از چهره بردارد

نماید همو خورشید فلک رخسار دلجو را
بگیرد انتقام مادر بشکسته پهلو را

امام منتظر ای مهدی موعود ادرکنی
ولی الله اعظم حجّت معبود ادرکنی

فروزان روی حق را شاهد و مشهود ادرکنی
الا ای کعبه دل قبلة مقصود ادرکنی

مپوش از خلق ای پشت حقایق روی زیبا را
اجابت کن دعای میثم افتاده از پا را

🔸شاعر: #حاج_غلامرضا_سازگار

🔆 کانال #مطالب‌ناب‌درمنبر
#با_افتخار_عبدالزهرایم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
Forwarded From 🌿 مطالب ناب در منبر..
#فرحة_الزهراء_علیهاالسلام ۳۶
#مطاعن_دشمنان ۱۱۰
#مطاعن_عمر ۱۸

🔴🔴 گفتگوی مهم #امیرالمؤمنین_علیه_السلام و #عمر_بن_خطاب، هنگام مرگ قسمت 2⃣

عبدالله بن عمر گوید:
«ثم إن عليا قال لعبد الله بن عمر: ناشدتك بالله يا عبد الله بن عمر ما قال لك حين خرجت من عنده؟ قال: أما إذا ناشدتني الله وما قال لي بعدك فإنه قال: إن أصلع قريش يحملهم على المحجة البيضاء، وأقامهم على كتاب ربهم وسنة نبيهم»
✍ سپس علی علیه السلام به عبدالله گفت: ای فرزند عمر! تو را به خدا قسم می دهم پدرت بعد از خارج شدن من چه گفت؟ عبدالله گفت: به خدا قسم چیزی نگفت. فقط گفت: اگر مردم با علی (علیه السلام) بیعت کنند آنها را بر مسیر نورانی و اقامه کتاب خدا و سنت پیامبر رهنمون خواهد گشت. سپس فرمود: ای فرزند عمر تو چه پاسخی دادی ؟ گفت: من به او گفتم: پدرم! چه چیز مانع می شود که او را جانشین و خلیفه بعد از خود سازی؟ حضرت فرمود: پدرت چه پاسخ داد؟ گفت: چیزی گفت که نمی توانم بازگو نمایم. حضرت فرمود:
«فإن رسول الله صلى الله عليه وآله أخبرني به في حياته، ثم‌ أخبرني في ليلة وفاته، فأنشدتك الله يا بن عمر إن أنا أخبرتك به لتصدقني، قال: إذا سألت، قال: إنه قال لك حين قلت له: فما يمنعك أن تستخلفه؟ قال: يمنعني الصحيفة التي كتبناها بيننا والعهد في الكعبة، فسكت ابن عمر، فقال له علي: سألتك بحق رسول الله صلى الله عليه وآله لما سكت عني.»
✍ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) من را به آنچه که بین تو و پدرت رد و بدل شده با خبر ساخت. عبدالله گفت: پیامبر از چه چیز تو را با خبر ساخت؟ حضرت فرمود: ای فرزند ثانی! آیا اگر آن را برای تو بازگو کنم تصدیق می کنی؟ عبدالله گفت: یا تصدیق می کنم و یا سکوت اختیار می کنم. حضرت فرمود: پدرت بعد از آنکه من از نزد او خارج شدم در جواب تو که از او سوال کردی چه چیز مانع می شود که او را بعد از خود جانشین خود نسازی گفت: به خاطر آن صحیفه و پیمان نامه ای که آن را در بین خود (مربوط به نقشه قتل پیامبر (صلی الله علیه و اله) در شب عقبه) و در خانه کعبه در حجة الوداع نوشته و امضاء نموده ایم. پس از این فرموده حضرت، عبدالله سکوت کرد و گفت: از تو می خواهم که به حق رسو ل خدا (صلی الله علیه و اله) دست از سرم برداری. راوی حدیث می گوید: عبدالله را در آن مجلس دیدم در حالی که اشک در دیدگانش حلقه زده و گریه او را دچار تنگی نفس کرده بود. سپس پدرش بعد از ساعتی ناله ای زد و مرد.
📚مدینة المعاجز، ج۲، ص۹۷

#بر_دشمن_مرتضی_علی_لعنت
http://yon.ir/JV9Bv
Forwarded From 🌿 مطالب ناب در منبر..
#با_حسین_علیه_السلام
#مطاعن_دشمنان

🔷🔶 #مرقد_امام_حسین_علیه_السلام_چندبار_و_توسط_چه‌_کسانی_تخریب_شد؟

👈🏼👈🏼در طول تاریخ پس از حادثه عاشورا حاکمان ظالمی بودند که کربلا ومرقد امام حسین(ع) را خطری برای خود می‌دانستند و علاقه‌مندان اهل‌بیت را از زیارت کربلا منع کرده و مشکلات بسیاری برای آنان ایجاد می‌کردند.
بنی‌امیه پس از واقعه کربلا متعرّض قبر امام حسین(ع) نشدند؛ زیرا از عواقب جنایتی که کرده بودند همواره در هراس به سر می‌بردند.
بنی‌امیه سخت‌گیری می‌کردند، امّا نمی‌توانستند مانع زیارت کربلا شوند. آنان می‌خواستند یاد و خاطره حسین(ع) از ذهن مردم فراموش شود.

〽عباسیان، روی بنی‌امیه را سفید کردند
حکومت بنی‌امیه پس از مدتی منقرض شد وپس از آن دوران فترتی پیش آمد که دوستداران اهل‌بیت اندکی آسوده شدند و فرصتی برای زیارت مرقد شریف امام حسین (ع )برای آنان فراهم شد. این دوران فترت میان سال‌های ۱۱۴ تا ۱۴۸ق بود؛ امّا پس از گذشت این سه دهه، بنی‌عباس با مرقد حسین (ع) کاری کردند که اموی‌ها نکرده بودند.

〽️آنان در قتل امام حسین (ع) شرکت نداشتند، امّا از اهانت به مرقد شریف چیزی کم نگذاشتند. اولین خلیفه عباسی که دراین راه گام برداشت، منصور عباسی بود که کینه عجیبی نسبت به فرزندان امیرالمؤمنین (ع) داشت و دستور تخریب قبر مطهر را اوّلین بار او صادر کرد(۱)

〽️پس از او هارون الرشید در سال ۱۷۳ق دستور انهدام ساختمان حرم مطهر را داد و درخت سدری را که نشانه قبر منوّر حضرت بود، قطع کرد(۲)
متوکل؛ کینه توزترین نسبت به امام حسین(ع)
 نزدیک به چهل سال بعد، متوکّل عباسی که نوه دختری هارون‌الرشید بود، بر مسند خلافت نشست و سیاست بسیار سخت‌گیرانه‌ای را نسبت به شیعیان در پیش گرفت. نقل است او چهار بار مرقد مطهر امام حسین (ع) را ویران کرد و زمینش را به آب بست و در آن زراعت کرد تا اثری از آن حرم شریف باقی نماند و مردم آن را فراموش کنند؛ اما هرگز در این امر موفق نشد(۳)

〽️جلال‌الدین سیوطی دراینباره می‌نویسد: متوکل در سال۲۳۶ق دستور تخریب قبر حسین(ع) و بناهای اطرافش را صادر کرد و دستور داد تا همه زمین را شخم بزنند و بذر بکارند. متوکل به ضدیّت شدید با اهل‌بیت رسول خدا (ص) معروف بود و مسلمانان از این بابت رنج می‌بردند ... حتی اهل بغداد روی دیوارهای شهر به متوکل دشنام می‌نوشتند و برخی شعرا در هجو او شعرمی‌سرودند. برای نمونه چنین می‌گفتند: متوکل تأسف می‌خورد که چرا با بنی‌امیه در کشتن حسین (ع) شرکت نداشته؛ به همین دلیل قبر حسین (ع) را تخریب می‌کند!(۴)

〽️ابن اثیر در «کامل فی التاریخ» می‌نویسد: متوکل مردم را از زیارت حسین(ع) محروم کرد و اطلاعیه داد که هر کسی را نزد قبر حسین بیابیم، سه روز حبس کرده و سپس او را می‌کشیم. بدین‌وسیله بسیاری را از اطراف مرقد شریف دور کردند. متوکّل بغض زیادی نسبت به علی‌بن ابی‌طالب(ع) داشت و دستور می‌داد تا اموال دوستان آن بزرگوار را ضبط و خودشان را سر به نیست کنند ... نقل است که مرقد حسین(ع) تا هفت مرتبه تخریب و بازسازی شد؛ البته تخریب توسط دشمنان و بازسازی توسّط دوستان(۵)

〽️در سال ۵۱۲ق خلیفه وقت عباسی «مسترشد» و فرزندش «راشد» به خزانه حرم حسینی دستبرد زدند و اموال و اشیای گران‌قیمتی را که شامل موقوفات و غیرموقوفات بود، غارت کردند(۶)

〽️ درسال ۱۲۲۶ق نیز وهّابی‌ها به سرکردگی «سعود بن عبدالعزیز» با لشکری ۱۲هزار نفری به کربلا حمله کردند؛ درحالی که مردم به مناسبت عید غدیر به نجف اشرف رفته بودند وتقریباً کسی جز کودکان وزنان وپیران درشهر حضور نداشتند وهّابی‌ها صدها تن را بخاک وخون کشیدند واهانت‌ها نسبت به مرقد مطهر حسین(ع) مرتکب شدند. چوب‌های ضریح مطهر را شکسته و از آن درپخت غذا و قهوه به عنوان هیزم آتش استفاده کردند. این واقعه آن‌قدر جانسوز بود که به «طف ثانی» یعنی کربلای دوم شهره شد(۷)

〽️دکتر دوایت دونالدسون درکتابی که درباره عقاید شیعه وتاریخش نوشته می‌گوید: از فاجعه کربلا بیش ازهزارسال می‌گذرد، امّا زائران همچنان به سوی آن سفر می‌کنند وتعدادشان روزافزون است(۸)

〽️و این همان است که امیرمؤمنان علی(ع) در روایت شیخ صدوق، آن را پیش‌بینی فرموده است.
حضرت می‌فرماید: «گویا می‌بینم بناهایی روی قبر حسین ساخته شده ومی‌بینم که محمل‌هایی به سوی قبر حسین(ع) می‌رود وشبی وروزی نمی‌گذرد، مگر اینکه از سراسر آفاق به سوی آن می‌آیند(۹)

📚 منابع
۱. شیخ عباس قمی، تتمه المنتهی، ص۱۶۵
۲. محمدهاشم خراسانی، منتخب التواریخ، ص۵۰۳
۳. اخبار الدوله العباسیه، ترجمه عبدالعزیز دوری، ص۳۶۵
۴. جلال‌الدین سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص۳۴۷
۵. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۲۵
۶. اخبار الدوله العباسیه، ص۱۴۵
۷. سیدجواد عاملی، مفتاح الکرامه، ج۵
۸. دوایت دونالدسون، مذهب شیعه، ص۷۷
۹. منتخب التواریخ، ص۴۱۷

🔆 کانال #مطالب‌ناب‌درمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
Forwarded From 🌿 مطالب ناب در منبر..
#مطاعن_دشمنان ۱۲۳

🍂🍀 #نفاق_بعضی_از_صحابه بعد از رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)

🔘🔘 آیةالله #غیب_غلامی

#وعجل_فرجهم_والعن_أعدائهم_أجمعین
http://yon.ir/JV9Bv
Forwarded From 🌿 مطالب ناب در منبر..
Forwarded From 🌿 مطالب ناب در منبر..
#فرحة_الزهراء_علیهاالسلام ۳۵
#مطاعن_دشمنان ۱۰۹
#مطاعن_عمر ۱۷

🔴🔴 گفتگوی مهم #امیرالمؤمنین_علیه_السلام و #عمر_بن_خطاب، هنگام مرگ قسمت 1⃣

👤 عبدالله بن عمر گوید: هنگامی که مرگ پدرم نزدیک شد، مرا صدا زد که پسرم، علی بن أبیطالب را نزدم حاضر کن. به او گفتم تو را با او چکار؟ حال آنکه برای بعد از خود شورا تشکیل داده ای و او را هم یکی از آنها قرار داده ای؟ «قال: يا بني، سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله يقول: إن في النار تابوتا يحشر فيه اثنا عشر رجلا من أصحابي، ثم التفت إلى أبي بكر، وقال: احذر أن تكون أولهم، ثم التفت إلى معاذ بن جبل وقال: إياك يا معاذ أن تكون الثاني، ثم التفت إلي ثم قال: يا عمر إياك أن تكون الثالث، وقد أغمي عليه فأفاق. ثم قال: علي بابني، و رأيت التابوت وليس فيه إلا أبو بكر ومعاذ بن جبل وأنا الثالث لا أشك فيه.» ✍ پدرم گفت: فرزندم! از رسول (خدا صلی الله علیه و آله) شنیدم که می گفت: در آتش دوزخ تابوتی است که در آن ۱۲ نفر از اصحاب من در آن خواهند بود و آنگاه رو به اولی کرد و گفت: از آن بترس که اولین آنها باشی! سپس رو به معاذ بن جبل کرد و فرمود: بپرهیز از آنکه دومین آنان باشی! سپس رو به من کرد و فرمود: بترس از آنکه سومین آنها باشی! لحظاتی قبل از هوش رفتم و در همان حال تابوتی را مشاهده کردم که در آن اولی و معاذ بن جبل بودند و من هم سومین آنها بودم.📝 «قال عبد لله بن عمر: فمضيت إلى علي بن أبي طالب وقلت: يا بن عم رسول الله إن أبي يدعوك لأمر قد أحزنه، فقام علي عليه السلام معه، فلما دخل عليه قال له: يا بن عم رسول الله ألا تعفو عني وتحللني عنك، وعن زوجتك فاطمة، واسلم إليك الخلافة؟ فقال له علي: نعم غير أنك تجمع المهاجرين والأنصار، واعط الحق الذي خرجت عليه من ملكه، وما كان بينك وبين صاحبك من معاهدتنا، وأقر لنا بحقنا، وأعفو عنك، وأحللك، وأضمن لك عن ابنة عمي فاطمة. قال عبد الله: فلما سمع ذلك أبي حول وجهه إلى الحائط، وقال: النار يا أمير المؤمنين ولا العار» ✍ عبدالله بن عمر گوید: به سراغ علی بن ابیطالب (علیه السلام) رفته و گفتم: ای پسر عموی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پدرم تو را برای امری که او را نگران ساخته فراخوانده. پس او به همراه من آمد و چون بر بالین پدرم حاضر شد پدرم به او گفت: ای پسر عموی رسول خدا! آیا قصد نداری مرا عفو نموده و از سوی خود و از جانب همسرت فاطمه سلام الله علیها مرا حلال نمایی؟ و من نیز در عوض خلافت را به تو تسلیم نمایم؟ علی علیه السلام به او گفت: آری! اما به شرط اینکه مهاجر و انصار را جمع نمایی و حقی که از من غصب کردی را به صاحبش برگردانی و آنچه را که بین تو و بین دوستت (اولی) از عهدی که بین ما بود را بیان کنی و به حق ما اعتراف نمایی! در آن صورت تو را حلال کرده و نیز از جانب دختر عمویم فاطمه سلام الله علیها ضامن حلالیت وی می شوم. 👈 عبدالله می گوید: پدرم چون این سخن را شنید رویش را به دیوار کرد و گفت: ای امیرالمومنین! نار و آتش را بر ننگ و عار ترجیح می دهم❗️از این رو علی (علیه السلام) هم برخاست و از نزد پدرم خارج شد. عبدالله به پدرش گفت: پدر! او به انصاف با تو برخورد کرد. او به فرزندش گفت: «يا بني إنه أراد أن ينشر أبابكر من قبره، ويضرم
له ولابيك النار، وتصبح قريش موالين لعلي بن أبي طالب، والله لا كان ذلك أبدا» فرزندم او می خواهد اولی را از قبر بیرون کشیده و او را و پدرت را به آتش کشد و قریش را از دوستداران و پیروان علی بن ابیطالب قرار دهد. نه، به خدا قسم این شدنی نیست.
📚مدینة المعاجز، ج۲، ص۹۵

💢 ادامه در پست بعد