✨سروده ای در توصیف حال و هوای کاظمین:
خواب میبینم آیا خدایا؟
قسمتم از بهشتت نمودی
در بهشتم و یا کاظمینم؟
خاک عنبر سرشتت نمودی
قصه ی روضه ها را شنیدم
از کسانی که خود رفته بودند
بود شوق حضورم ولیکن
از همان وصف، کان گفته بودند
تا قدم را نهادم در آن باغ
صحن زیبا مرا کرد مدهوش
سادگی بود و غربت، تمامی
هر دو با نورِ معنا هم آغوش
آبیِ آسمان وه چه روشن!
در حریم حرم، نورِ نور است
جایگاهی که رَشک ملک شد
برقِ شادی و موجِ سرور است
چون رسیدم به دو مرقد پاک
سجده کردم بر آن آستانه
شبنم شوق، بر دیده بنشست
کرد آنجا دلم آشیانه
روح باران، صفای بهاران
در رواق دو معصوم جاری ست
با نسیمِ نفس های زائر
تازه تر از هوای بهاری ست
با نخستین نگاهم به اطراف
محو در روضه ها گشته بودم
در همان لحظه های تماشا
مخملی از دعا رشته بودم
هر دو معصوم در یک ضریحند
در تلاقیّ دو نور و منظر
یک طرف بوستان جواد (ع) است
یک طرف باغ موسی بن جعفر (ع)
از پس دُرج زیبای عصمت
چشمه سار طهارت، روان است
از نهانگاه زربَفت جاوید
آن شکوه و مهابت، عیان است
خنده ی آفتابِ فروزان
در جوار دو خورشید، خشکید
وه چه فرّ و شکوهی است حاکم
ز آبشاری که رحمت بپاشید
فصل وصل است و بشکفتن شوق
در سحرگه که شورِ نیاز است
در بلور سپیده، لبالب
شطِّ نور اذان نماز است
بالهای امید از دو سو باز
وان سبوی صفا بود لبریز
آبشار دعا و نیایش
شستشو داده غمهای پاییز
یادِ جاری به محراب مهرش
پرتوهایی ز خورشید می داد
باغ ذکر و مناجات و حاجات
میوه ی ناب توحید می داد
در رواق تمنا، دو مهتاب
میدرخشد عجب آسمانی
کاروانی به دور از هیاهو
آن طرف تر به چاووش خوانی
دوست دارم که برچیده باشم
دانه در سایه ات چون کبوتر
دانه ای پاک از مَرغزارت
دانه ی حبّ آل پیمبر
بست باید که بار سفر را
طی بگردد به سرعت مراحل
هرچه دل بستن آسان نماید
لیک دل کندن آمد چه مشکل
پیش چشمم دگر محو می شد
پرنیانِ زلالِ امامت
لیکن آویخته در ضمیرم
قاب تصویر آن باغ عصمت
در رکاب زمان شد سفر طی
باشد ای کاش مُهر قبولم
زان همه توشه ی نور، مسرور
زانکه کوچم بباید، ملولم
باید از باغ جان، دل بریدن
تا چه قسمت بگردد دوباره
میتوان بار دیگر تشرّف
تا شوم مفتخر بر نظاره؟
بر وداع دو نور ایستادم
غم به رخسار دل شد پدیدار
چشم میدوختم بر دو گنبد
زیر بارانِ الطافِ بسیار
#کاظمین
#امام_کاظم
#امام_جواد
#چهار_پاره
#سید_مهدی_صدرالحفاظی
@Kelkestan
خواب میبینم آیا خدایا؟
قسمتم از بهشتت نمودی
در بهشتم و یا کاظمینم؟
خاک عنبر سرشتت نمودی
قصه ی روضه ها را شنیدم
از کسانی که خود رفته بودند
بود شوق حضورم ولیکن
از همان وصف، کان گفته بودند
تا قدم را نهادم در آن باغ
صحن زیبا مرا کرد مدهوش
سادگی بود و غربت، تمامی
هر دو با نورِ معنا هم آغوش
آبیِ آسمان وه چه روشن!
در حریم حرم، نورِ نور است
جایگاهی که رَشک ملک شد
برقِ شادی و موجِ سرور است
چون رسیدم به دو مرقد پاک
سجده کردم بر آن آستانه
شبنم شوق، بر دیده بنشست
کرد آنجا دلم آشیانه
روح باران، صفای بهاران
در رواق دو معصوم جاری ست
با نسیمِ نفس های زائر
تازه تر از هوای بهاری ست
با نخستین نگاهم به اطراف
محو در روضه ها گشته بودم
در همان لحظه های تماشا
مخملی از دعا رشته بودم
هر دو معصوم در یک ضریحند
در تلاقیّ دو نور و منظر
یک طرف بوستان جواد (ع) است
یک طرف باغ موسی بن جعفر (ع)
از پس دُرج زیبای عصمت
چشمه سار طهارت، روان است
از نهانگاه زربَفت جاوید
آن شکوه و مهابت، عیان است
خنده ی آفتابِ فروزان
در جوار دو خورشید، خشکید
وه چه فرّ و شکوهی است حاکم
ز آبشاری که رحمت بپاشید
فصل وصل است و بشکفتن شوق
در سحرگه که شورِ نیاز است
در بلور سپیده، لبالب
شطِّ نور اذان نماز است
بالهای امید از دو سو باز
وان سبوی صفا بود لبریز
آبشار دعا و نیایش
شستشو داده غمهای پاییز
یادِ جاری به محراب مهرش
پرتوهایی ز خورشید می داد
باغ ذکر و مناجات و حاجات
میوه ی ناب توحید می داد
در رواق تمنا، دو مهتاب
میدرخشد عجب آسمانی
کاروانی به دور از هیاهو
آن طرف تر به چاووش خوانی
دوست دارم که برچیده باشم
دانه در سایه ات چون کبوتر
دانه ای پاک از مَرغزارت
دانه ی حبّ آل پیمبر
بست باید که بار سفر را
طی بگردد به سرعت مراحل
هرچه دل بستن آسان نماید
لیک دل کندن آمد چه مشکل
پیش چشمم دگر محو می شد
پرنیانِ زلالِ امامت
لیکن آویخته در ضمیرم
قاب تصویر آن باغ عصمت
در رکاب زمان شد سفر طی
باشد ای کاش مُهر قبولم
زان همه توشه ی نور، مسرور
زانکه کوچم بباید، ملولم
باید از باغ جان، دل بریدن
تا چه قسمت بگردد دوباره
میتوان بار دیگر تشرّف
تا شوم مفتخر بر نظاره؟
بر وداع دو نور ایستادم
غم به رخسار دل شد پدیدار
چشم میدوختم بر دو گنبد
زیر بارانِ الطافِ بسیار
#کاظمین
#امام_کاظم
#امام_جواد
#چهار_پاره
#سید_مهدی_صدرالحفاظی
@Kelkestan