Forwarded From محسن الویری
🔹پیامبر از دریچه کدام چشم غربی‌ها؟ ـ #بخش_سوم از سه قسمت

در این فضای امیدوار کننده نگاه به پیامبر در غرب، اهمیت فعالیت‌هایی مانند نامه‌ای که #رهبر_معظم_انقلاب خطاب به جوانان غربی نوشتند روشن‌تر می‌شود. این نامه به مثابه علامت راهنمایی است که نظر جوانان غربی را به سوی یک منبع شایسته شناخت یعنی اسلام و پیامبر و اهل بیت علیهم السلام جلب می‌کند. وظیفه مراکزی مانند #دانشگاه_باقر_العلوم علیه السلام است که با تکیه بر ظرفیت‌های خود و با شناخت ذائقه کنونی غرب و آگاهی از سطح مطالعات پیامبر شناسی در مراکز علمی و رسانه‌ای غرب به تولید آثاری که بتواند به شناساندن افق‌هایی که رهبر معظم انقلاب در آن نامه گشوده‌اند مدد برساند.
نوشتن کتاب‌هایی در معرفی پیامبر متناسب با نیاز و شرایط کنونی غرب که مرحوم آقای دکتر #احمد_احمدی رییس پیشین سمت همواره و با اشتیاق و دردمندی تمام به دنبال آن بودند یک ضرورت گریزناپذیر است.

حاصل سخن آن که:
پیامبر از دریچه چشم مسیحیت غربی تا دوران جنگ‌های صلیبی، ـ نستجیر بالله ـ یک دشمن مؤمنان بود. این نگاه دیگر به صورت کامل و حداقل به صورت آشکار از میان غربی‌ها رخت بربسته است.
پیامبر از دریچه چشم مسیحیت غربی عصر #رنسانس و عصر قوت یافتن تمدن جدید غرب کسی بود که چون مسلمانان او را پیامبر می‌پنداشتند، امکان انکار او وجود نداشت ولی می‌بایست با روش‌های مختلف نظر مسلمانان را از برگرداند. هنوز رگه‌هایی از این نگاه را در آثار و نوشته‌های غربیان می‌توان دید.
پیامبر از دریچه چشم دولت‌مردان و صاحبان قدرت و ثروت غربی در عصر استعمار کسی بود که باید او و نیز باورهای مسلمانان در باره او را شناخت تا راه رخنه و سلطه بر مسلمانان را یافت. این نگاه همچنان از سوی برخی محافل غربی و صهیونیستی دنبال می‌شود.
پیامبر از دریچه چشم مستشرقان جویای حقیقت کسی بود که شایسته است او را هر چه بیشتر شناخت و نگاه‌های غیرمنصفانه خود را در باره او اصلاح کرد. این نگاه همچنان رشدی فزاینده دارد.
پیامبر از دریچه چشم رسانه‌های غربی کسی بود و هست که باید چهره او را مشوه و مشوب ساخت تا مبادا اروپایی‌ها به سراغ او بروند و در صورت امکان باور مسلمانان را هم در باره او سست کرد.
این نگاه همچنان بر دستگاه‌های تبلیغی غربی چیره است.
پیامبر از دریچه چشم برخی اصحاب رسانه غربی‌ها کسی است که بر خلاف نگاه رسانه‌ای سنتی، پیامبر ستیز نیست، بلکه پیامبر صلح است. این نگاه اخیر دریچه‌ای به سوی یک تحول بزرگ و امیدوار کننده برای گفت‌وگوهای بیناتمدنی در برابر ما می‌گشاید.
این نگاه اخیر تأییدکننده این برداشت است که هر چه ارتباط غربی‌ها با شرق مسلمان بیشتر شده حتی اگر این ارتباط در قالب جنگ‌های صلیبی بوده باشد، نگاه آن‌ها به پیامبر هم جنبه ایجابی بیشتری پیدا کرده و رنگ ملایمت و ملاطفت آثار آن‌ها بیشتر شده است و اکنون حتی در استشراق رسانه‌ای شواهدی از یک نگاه مثبت به چشم می‌خورد.

متن یک‌پارچه این یادداشت و نیز متن سخنرانی "جایگاه پرفراز و بی نشیب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نزد اروپاییان و ظرفیت تمدنی آن" در دو قالب ورد و پی‌دی‌اف به پیوست تقدیم دوستان عزیز می‌شود.
@MohsenAlviri
Forwarded From Sajad yousefi
Forwarded From محسن الویری
(ادامه) بازدید از برخی مناطق طبیعی و تاریخی رشت ـ #بخش_سوم و #پایانی

• سنگ مزار امامزاده ابوجعفر
#میدان_شهرداری رشت (یا میدان شهدای ذهاب به یاد شهدای رشت در منطقه سرپل ذهاب) و فاصله آن تا سبزه‌میدان (خیابان علم الهدی) که قلب شهر به حساب می‌آید و زندگی با نشاط شبانه‌ای هم با همه سودمندی‌ها و آسیب‌های احتمالی‌اش دارد یک موزه زنده و بسیار با ارزش و شایسته چند بار دیدن است. ساختمان اداره پست، برج ساعت، کتابخانه ملی #رشت (تأسیس ۱۳۰۴ ش.)، مراکز فرهنگی و اقتصادی (مانند داروخانه و سینما) و مهمان‌پذیرهای متروک در این منطقه و مجسمه میرزاکوچک خان در وسط میدان راوی صادق تاریخ یک قرن اخیر ایران و #گیلان است. این میدان کانون اصلی تجمعات مردم در ایام پیروزی انقلاب اسلامی و اعزام نیرو به جبهه هم بوده است.

در داخل ساختمان شهرداری سنگ قبری متعلق به یک امامزاده به نام #ابو_جعفر وجود دارد. بازدید از این مزار همچون بازدیدهای دو روز گذشته، به یُمن راهنمایی صدیق شفیق آقای دکتر نظری مقدم صورت بست.

متن این سنگ قبر بدون تاریخ و بدون نام بانی با رعایت سطربندی آن چنین است:
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود
مثل اهلبیتی کمثل سفینه نوح من
رکبها نجی و من تخلف عنها غرق
مثل اهلبیت من مثل کشتی نوح است هر کس بدان شود
نجات یابد و هر کس از آن تخلف کند غرق گردد
مضجع پاک السید السند
السید ابوجعفر از ذراری رسول الله
مکانی است که یذکر فیه اسمه الله کثیراً
بالغدو و الاصال، رجاء واثق است
دَعَوات مؤمنین و مؤمنات عند الله
مستجاب گردد. بعونه و منّه و کرمه

اطلاعاتی پراکنده حکایتگر آن است که در این منطقه تا پیش از سال ۱۳۰۴ ش. یک امامزاده با شکوه با ضریحی ساخته شده به فرمان #شاه_عباس صفوی وجود داشته است و اطراف آن را نیز یک قبرستان بزرگ فراگرفته بود. بناهایی مانند یک حمام معروف به حمام نقاره‌خانه هم در این محوطه قرار داشته است. ولی مجموعه این بناها در سال ۱۳۰۴ ق. تخریب شد تا ساختمان و میدان شهرداری به جای بنا نهاده شود. استخراج و تدوین گزارش‌ها و خاطرات پراکنده مربوط به این امامزاده و امکان‌سنجی احیای بدون آسیب رساندن به بافت کنونی میدان، نیازمند یک کار پژوهشی در حد یکی دو پایان‌نامه ارشد است که جا دارد دانشجویان رشته‌های تاریخ و یا معماری آن را به انجام رسانند.
@MohsenAlviri
Forwarded From unknown
🔸دیدار با استاد دکتر #محمود_مهدوی_دامغانی ـ #بخش_سوم و پایانی

آقای دکتر مهدوی دامغانی همچنین در باره مرحوم (محمدتقی) #مدرس_رضوی (۱۲۷۴ ـ ۱۳۶۵ ش.) گفتند که ایشان یک‌بار مرا فراخواند و گفت من در سال گذشته یک میلیون تومان ذخیره کرده‌ام و دویست هزار تومان خمس آن را باید پرداخت کنم. دویست هزار تومان را در اختیار من قرار دادند و گفتند صد تومان آن را بین فقرای سادات فلان محله مشهد توزیع کن و اضافه کردند که ان‌شاءالله عقلت می‌رسد که آن را داخل پاکت بگذاری و توزیع کنی! و صد تومان دیگر را به پدرت (آیت‌الله کاظم مهدوی دامغانی) بده و بگو شنیده‌ام طلاب مدرسه باقریه سامان مناسبی ندارند و این مبلغ را خرج آن‌ها کن.

استاد مهدوی دامغانی همچنین از علم و فضل و ادب و پختگی و فرنگ دیده بودن مرحوم (حسینعلی) #راشد (۱۲۸۴ ـ ۱۳۵۹ ش.) یاد کردند که عضو هیأت علمی دانشکده الهیات دانشگاه تهران بودند و به توصیه پدرشان هیچگاه به دانشکده ادبیات نیامدند، چون در این دانشکده بانوان رعایت حجاب را نمی‌کردند. مرحوم راشد از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ هر شب جمعه در رادیو سخنرانی مذهبی داشتند و مباحث بسیار عالمانه‌ای مطرح می‌کردند. مرحوم همایی می‌فرمودند منبری‌ها دو دسته‌اند یا خوب حرف می‌زنند مانند فلانی و یا حرف خوب می‌زنند مانند آقای راشد. پدر مرحوم راشد یعنی ملاعباس تربتی که شخصیت عالم و وارسته‌ای بود و به لهجه تربتی هم حرف می‌زد، در سال ۱۳۲۳ ش. از دنیا رفت و من در آن زمان هفت هشت ساله بودم. مرحوم تربتی مدتی پیش از رحلتشان که در یکی از مدارس #مشهد منبر می‌رفتند و بزرگان و مجتهدان در منبر وی حاضر می‌شدند، پس از پایان یکی از منبرهایشان به من گفتند تو پسر شیخ کاظم هستی؟ عرض کردم بله، فرمودند به پدرت بگو من با ایشان کار دارم، من به سرعت به نزد پدر رفتم و گفتم شیخ با شما کار دارد. پدرم عتاب کردند که این چه تعبیری است؟ ایشان را باید با احترام و القاب نام برد. وقتی پدرم به نزد مرحوم تربتی آمدند، مرحوم تربتی گفتند عده‌ای دور پسر مرا گرفته‌اند و او را برده‌اند که شب‌های جمعه پشت قوطی گپ بزند (یعنی در رادیو صحبت کند)، این کار او اشکال ندارد؟ پدرم گفتند که ایشان حرف دینی می‌زند، مرحوم تربتی گفتند بله درست است ولی می‌گویند بعد از صحبت ایشان، آواز قمر الملوک پخش می‌شود، پدرم گفت حکایت رادیو حکایت آیه ۱۰۲ سوره مبارکه توبه است:

وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَي اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ

بعدها مرحوم راشد از پدرم تشکر می‌کرد که با این توضیح، مرحوم تربتی فرزندش را از ادامه حضور در رادیو ممنوع نکرده است. مرحوم راشد خیلی به دیوان #ناصر_خسرو علاقه داشت و همواره ابیاتی از آن را می‌خواند. بحمد الله بخشی از سخنرانیهای ایشان چاپ شده و آقای جلال رفیع که کتاب " فضیلت‌های فراموش شده" آقای راشد در شرح حال پدرش را چاپ کرده در مقدمه آن، از من هم یاد کرده است. خدا به آقای دعایی خیر بدهد که این کتاب را (در انتشارات اطلاعات) چاپ کرد. آقای محمد ذوالفقاری سفیر ایران در افغانستان (از سال ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۶ م.) یک بار در دفتر اسناد رسمی برادرم که من هم دبیر دوم آن بودم تعریف کرد که وقتی افغان‌ها رود #هیرمند را بستند، شاه شخصاً یک تلگرام رمز برای من فرستاد که به نزد #محمد_ظاهر_شاه (حکومت: ۱۹۳۳ تا ۱۹۷۳ م.) بروم و به او بگویم صلاح نیست روابط حسنه ما به خاطر این اقدام به هم بخورد. من تا رمز را دریافت کنم و آن را بگشایم هوا تاریک شد و بلافاصله به دربار محمدظاهر شاه رفتم تا پیام شاه را ابلاغ کنم. مسؤول دفتر او مرا به گرمی تحویل گرفت ولی به جای بردن به پیش محمدظاهر شاه، مدام به پذیرایی از من با انواع خوراکی‌ها مشغول بود. من احساس کردم که مدت این توقف و پذیرایی بیش از حد متعارف شده است و به حالت اعتراض به او گفتم معطل کردن بیش از این شاید برای من هم مسأله‌ساز شود. رییس دفتر محمدظاهر شاه گفت پادشاه هر هفته مقید هستند که صحبت‌های آقای #راشد را که از رادیوی ایران پخش می‌شود، گوش کنند و دستور داده‌اند در حین گوش دادن به این صحبت‌ها هیچ تماس و دیداری نداشته باشند ولو بلغ ما بلغ. و بلافاصله پس از پایان یافتن سخنرانی من به حضور وی رفتم.

ــــــ

امیدوارم در نقل این خاطره‌ها دچار لغزش نشده باشم، هر چند بی‌تردید اگر امکان ضبط جلسه وجود داشت، بر حجم و دقت متن افزوده می‌شد.

نقل از کانال استاد محسن الویری

@sibawayhis
Forwarded From محسن الویری
🔸بازدید از برخی مناطق طبیعی و تاریخی رشت ـ #بخش_سوم و #پایانی

روز دوشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۸ و در حاشیه دوره معرفتی ضیافت اندیشه ۱ که از ۲۹ تا ۳۱ تیر ۱۳۹۸ در دانشگاه گیلان برگزار شد، فرصتی دست داد که سری به این مناطق تاریخی شهر #رشت و اطراف آن زده شود:

• بقعه شیخ زاهد گیلانی
شیخ تاج‌الدین ابراهیم مشهور به #شیخ_زاهد_گیلانی (متوفای ۷۰۰ ق.) که #شیخ_صفی‌الدین_اردبیلی مرید و داماد او بود در غرب گیلان از دنیا رفت و همانجا به خاک سپرده شد ولی گفته می‌شود شیخ حیدر صفوی (متوفای ۸۹۳ ق. و پدر شاه اسماعیل) به دنبال خوابی که دیده بود جنازه او را در سال ۸۹۲ ق. به محل کنونی در روستای شیخانبر #لاهیجان منتقل کرد و بقعه زیبای کنونی را برای او ساخت. چنین برمی‌آید پیش از آن، سیدرضی بن سیدمهدی الحسینی باشکیجانی از زهاد قرن نهم و درگذشته سال ۸۳۵ ق. در این منطقه به خاک سپرده شده بود و در حقیقت، جنازه شیخ زاهد به نزد او آورده شد. در عین حال به دلیل نبود کتیبه‌ای دال بر این موضوع، تردیدهایی جدی در باره خاک‌سپاری شیخ زاهد در این مکان وجود دارد.

بقعه که بالای یک تپه قرار دارد، دارای دو اتاق در امتداد هم است که در اتاق نخست در بدو ورود ضریح متعلق به سیدرضی باشکیجانی و در اتاق دوم ضریح #شیخ_زاهد_گیلانی واقع شده است. در اتاق دوم و پس از قبر منسوب به شیخ زاهد، یک قبر کاشی‌کاری شده بلند به شکل گهواره وجود دارد که گفته می‌شود مدفن دختر #تیمور_لنگ و یا یکی از مریدان شیخ زاهد است. با توجه به مرگ تیمور در سال ۸۰۷ ق. و ساخت این بنا در سال ۸۹۲ ق. احتمال متعلق بودن این قبر به دختر او دور از ذهن است مگر این که شواهدی به دست آید که مثلا جنازه او به این مکان منتقل شده و یا مراد از دختر، یک بانو از خاندان اوست. ظاهرا کاشی دیواره درونی بقعه متعلق به عهد #قاجار است. در اطراف ضریح در این دو اتاق قبرهای دیگری هم با نام و بدون نام قرار دارد.

این بنا دارای یک گنبد هرمی با قاعده‌ای مربع در سه سطح پلکانی و هشت ترک در بخش فوقانی آن با شیب تند و یک سقف سفالی تیره رنگ است و اگر کاشی‌های سبز و زرد و سیاه و سفید و فیروزه‌ای آن نبود چه بسا نمای دور آن با بناهای کره‌ای اشتباه می‌شد ! راهنمایی‌های خادم بقعه آقای فرزاد ملایی شیخانی ما را از وجود مزرغه بزرگ چای در منطقه کوهستانی پشت سر بقعه آگاه ساخت.

در پایین این بقعه قبرستان عمومی روستا با نام وادی شیخ زاهد وجود دارد. در یک تابلو نصب شده در کنار در ورودی قبرستان تصریح شده است که افراد غیربومی به دلیل کمبود جا در آن به خاک سپرده نمی‌شوند. به نظر می‌رسد این سیاست برای جلوگیری از رواج تصوف‌گرایی نوین اتخاذ شده است. ممنوعیت اجتماع گروهای صوفی‌مآب در کنار بقعه و فعالیت‌هایی مانند نواختن موسیقی بر اساس نامه ابلاغی اوقاف هم آن گونه که خادم بقعه در پاسخ به یکی از پرسش‌های حقیر بیان داشت، در این چارچوب قابل فهم است.
...ادامه دارد.
@MohsenAlviri
Forwarded From 📃بالکان نامه...
🛐🛐🛐🔝

🇦🇱 #شاعران_آلبانيایی_و_امام_حسين(ع)
#بخش_سوم

🔺️در بین مدیحه سرایان حسینی آلبانیایی می توان از«بابا ملچ» نام برد. اين شاعر بكتاشی در اواخر قرن نوزدهم ميلادی می زيسته است. وی در راه نشر زبان آلبانيايی بسيار مبارزه كرد و از ويژگی شعری او، بايد پركاری، تنوع و استحكام را بر شمرد.
بابا ملچ هم شعرهای عرفانی سروده است و هم اشعار ملی و ميهنی.

🍃او در يكی از شعرهايش چنين می سرايد:
از عذاب و سختی ها گريان مباش 
امام حسين خود نيز بسيار رنج و سختی كشيده است...
راه خويش را گم مكن !
رنج ها تو را بيشتر به زندگی نزديک می كنند
اين امام زين العابدين (ع) است 
چه رنج ها كه در كودكی خود نديد
اگر چه كودكی نو رسته بود
ولی با همه رنج ها آشنا شد...

🔺️«بابا علی توموری» يكی دیگر از شاعران‌ و مدیحه سرایان حسینی آلبانیایی تبار است كه به زبان های عربی و فرانسه تسلط داشت و از دراويش تكيه «پريشتينا» بود.
او نيز منظومه ای حماسی در مورد كربلا و رشادت های امام حسين (ع) دارد.

🍃وی در يكی از شعرهای بلندش با عنوان شهيد كربلا می گويد:
فرزند حضرت فاطمه 
نوگل حضرت محمد
مدينه را رها كرد
و به سمت خدا به راه افتاد
همه كسانی كه با او همراه شدند
از سرنوشت او در كربلا آگاهی داشتند
اما باز دست از او بر نداشتند...

🔹️البته شعرای ديگری نيز در ميان بكتاشی ها به چشم می خورند كه ذکر نام تمامی آن ها در اين مختصر نمی گنجد‌.
🔺️واقعه كربلا تأثير بسيار عميقی بر ادبيات آلبانی داشته و شاعران و سرايندگان آلبانيايی در غنا بخشيدن به ادبيات حماسی كربلا سهم وافری داشته اند و مرثيه های طولانی در رثای امام حسين (ع) و يارانش سروده اند. اين اشعار معمولاً در دهه نخست عاشورا و در محافل و مجالس حسینی خوانده می شوند.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
به #بالکان_نامه بپیوندید👇
🆔️ @balkannameh
منطقه پر رمز و راز #بالکان به روایت #محسن_سوهانی

https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcT7boobCdXlwoR7nya436gNs5az-rEpYU_1bduOCHUtyR5EjDXsWQ
Forwarded From موسسه تاریخ متون
🔸دیدار با استاد دکتر #محمود_مهدوی_دامغانی ـ #بخش_سوم و پایانی

آقای دکتر مهدوی دامغانی همچنین در باره مرحوم (محمدتقی) #مدرس_رضوی (۱۲۷۴ ـ ۱۳۶۵ ش.) گفتند که ایشان یک‌بار مرا فراخواند و گفت من در سال گذشته یک میلیون تومان ذخیره کرده‌ام و دویست هزار تومان خمس آن را باید پرداخت کنم. دویست هزار تومان را در اختیار من قرار دادند و گفتند صد تومان آن را بین فقرای سادات فلان محله مشهد توزیع کن و اضافه کردند که ان‌شاءالله عقلت می‌رسد که آن را داخل پاکت بگذاری و توزیع کنی! و صد تومان دیگر را به پدرت (آیت‌الله کاظم مهدوی دامغانی) بده و بگو شنیده‌ام طلاب مدرسه باقریه سامان مناسبی ندارند و این مبلغ را خرج آن‌ها کن.

استاد مهدوی دامغانی همچنین از علم و فضل و ادب و پختگی و فرنگ دیده بودن مرحوم (حسینعلی) #راشد (۱۲۸۴ ـ ۱۳۵۹ ش.) یاد کردند که عضو هیأت علمی دانشکده الهیات دانشگاه تهران بودند و به توصیه پدرشان هیچگاه به دانشکده ادبیات نیامدند، چون در این دانشکده بانوان رعایت حجاب را نمی‌کردند. مرحوم راشد از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ هر شب جمعه در رادیو سخنرانی مذهبی داشتند و مباحث بسیار عالمانه‌ای مطرح می‌کردند. مرحوم همایی می‌فرمودند منبری‌ها دو دسته‌اند یا خوب حرف می‌زنند مانند فلانی و یا حرف خوب می‌زنند مانند آقای راشد. پدر مرحوم راشد یعنی ملاعباس تربتی که شخصیت عالم و وارسته‌ای بود و به لهجه تربتی هم حرف می‌زد، در سال ۱۳۲۳ ش. از دنیا رفت و من در آن زمان هفت هشت ساله بودم. مرحوم تربتی مدتی پیش از رحلتشان که در یکی از مدارس #مشهد منبر می‌رفتند و بزرگان و مجتهدان در منبر وی حاضر می‌شدند، پس از پایان یکی از منبرهایشان به من گفتند تو پسر شیخ کاظم هستی؟ عرض کردم بله، فرمودند به پدرت بگو من با ایشان کار دارم، من به سرعت به نزد پدر رفتم و گفتم شیخ با شما کار دارد. پدرم عتاب کردند که این چه تعبیری است؟ ایشان را باید با احترام و القاب نام برد. وقتی پدرم به نزد مرحوم تربتی آمدند، مرحوم تربتی گفتند عده‌ای دور پسر مرا گرفته‌اند و او را برده‌اند که شب‌های جمعه پشت قوطی گپ بزند (یعنی در رادیو صحبت کند)، این کار او اشکال ندارد؟ پدرم گفتند که ایشان حرف دینی می‌زند، مرحوم تربتی گفتند بله درست است ولی می‌گویند بعد از صحبت ایشان، آواز قمر الملوک پخش می‌شود، پدرم گفت حکایت رادیو حکایت آیه ۱۰۲ سوره مبارکه توبه است:

وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَي اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ

بعدها مرحوم راشد از پدرم تشکر می‌کرد که با این توضیح، مرحوم تربتی فرزندش را از ادامه حضور در رادیو ممنوع نکرده است. مرحوم راشد خیلی به دیوان #ناصر_خسرو علاقه داشت و همواره ابیاتی از آن را می‌خواند. بحمد الله بخشی از سخنرانیهای ایشان چاپ شده و آقای جلال رفیع که کتاب " فضیلت‌های فراموش شده" آقای راشد در شرح حال پدرش را چاپ کرده در مقدمه آن، از من هم یاد کرده است. خدا به آقای دعایی خیر بدهد که این کتاب را (در انتشارات اطلاعات) چاپ کرد. آقای محمد ذوالفقاری سفیر ایران در افغانستان (از سال ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۶ م.) یک بار در دفتر اسناد رسمی برادرم که من هم دبیر دوم آن بودم تعریف کرد که وقتی افغان‌ها رود #هیرمند را بستند، شاه شخصاً یک تلگرام رمز برای من فرستاد که به نزد #محمد_ظاهر_شاه (حکومت: ۱۹۳۳ تا ۱۹۷۳ م.) بروم و به او بگویم صلاح نیست روابط حسنه ما به خاطر این اقدام به هم بخورد. من تا رمز را دریافت کنم و آن را بگشایم هوا تاریک شد و بلافاصله به دربار محمدظاهر شاه رفتم تا پیام شاه را ابلاغ کنم. مسؤول دفتر او مرا به گرمی تحویل گرفت ولی به جای بردن به پیش محمدظاهر شاه، مدام به پذیرایی از من با انواع خوراکی‌ها مشغول بود. من احساس کردم که مدت این توقف و پذیرایی بیش از حد متعارف شده است و به حالت اعتراض به او گفتم معطل کردن بیش از این شاید برای من هم مسأله‌ساز شود. رییس دفتر محمدظاهر شاه گفت پادشاه هر هفته مقید هستند که صحبت‌های آقای #راشد را که از رادیوی ایران پخش می‌شود، گوش کنند و دستور داده‌اند در حین گوش دادن به این صحبت‌ها هیچ تماس و دیداری نداشته باشند ولو بلغ ما بلغ. و بلافاصله پس از پایان یافتن سخنرانی من به حضور وی رفتم.

ــــــ

امیدوارم در نقل این خاطره‌ها دچار لغزش نشده باشم، هر چند بی‌تردید اگر امکان ضبط جلسه وجود داشت، بر حجم و دقت متن افزوده می‌شد.

نقل از کانال استاد محسن الویری

@sibawayhis
Forwarded From 📃بالکان نامه...
🛐🛐🛐🔝

🇦🇱 #شاعران_آلبانيایی_و_امام_حسين(ع)
#بخش_سوم

🔺️در بین مدیحه سرایان حسینی آلبانیایی می توان از«بابا ملچ» نام برد. اين شاعر بكتاشی در اواخر قرن نوزدهم ميلادی می زيسته است. وی در راه نشر زبان آلبانيايی بسيار مبارزه كرد و از ويژگی شعری او، بايد پركاری، تنوع و استحكام را بر شمرد.
بابا ملچ هم شعرهای عرفانی سروده است و هم اشعار ملی و ميهنی.

🍃او در يكی از شعرهايش چنين می سرايد:
از عذاب و سختی ها گريان مباش 
امام حسين خود نيز بسيار رنج و سختی كشيده است...
راه خويش را گم مكن !
رنج ها تو را بيشتر به زندگی نزديک می كنند
اين امام زين العابدين (ع) است 
چه رنج ها كه در كودكی خود نديد
اگر چه كودكی نو رسته بود
ولی با همه رنج ها آشنا شد...

🔺️«بابا علی توموری» يكی دیگر از شاعران‌ و مدیحه سرایان حسینی آلبانیایی تبار است كه به زبان های عربی و فرانسه تسلط داشت و از دراويش تكيه «پريشتينا» بود.
او نيز منظومه ای حماسی در مورد كربلا و رشادت های امام حسين (ع) دارد.

🍃وی در يكی از شعرهای بلندش با عنوان شهيد كربلا می گويد:
فرزند حضرت فاطمه 
نوگل حضرت محمد
مدينه را رها كرد
و به سمت خدا به راه افتاد
همه كسانی كه با او همراه شدند
از سرنوشت او در كربلا آگاهی داشتند
اما باز دست از او بر نداشتند...

🔹️البته شعرای ديگری نيز در ميان بكتاشی ها به چشم می خورند كه ذکر نام تمامی آن ها در اين مختصر نمی گنجد‌.
🔺️واقعه كربلا تأثير بسيار عميقی بر ادبيات آلبانی داشته و شاعران و سرايندگان آلبانيايی در غنا بخشيدن به ادبيات حماسی كربلا سهم وافری داشته اند و مرثيه های طولانی در رثای امام حسين (ع) و يارانش سروده اند. اين اشعار معمولاً در دهه نخست عاشورا و در محافل و مجالس حسینی خوانده می شوند.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
به #بالکان_نامه بپیوندید👇
🆔️ @balkannameh
منطقه پر رمز و راز #بالکان به روایت #محسن_سوهانی

https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcT7boobCdXlwoR7nya436gNs5az-rEpYU_1bduOCHUtyR5EjDXsWQ
Forwarded From 📃بالکان نامه...
🛐🛐🛐🔝

🇦🇱 #شاعران_آلبانيایی_و_امام_حسين(ع)
#بخش_سوم

🔺️در بین مدیحه سرایان حسینی آلبانیایی می توان از«بابا ملچ» نام برد. اين شاعر بكتاشی در اواخر قرن نوزدهم ميلادی می زيسته است. وی در راه نشر زبان آلبانيايی بسيار مبارزه كرد و از ويژگی شعری او، بايد پركاری، تنوع و استحكام را بر شمرد.
بابا ملچ هم شعرهای عرفانی سروده است و هم اشعار ملی و ميهنی.

🍃او در يكی از شعرهايش چنين می سرايد:
از عذاب و سختی ها گريان مباش 
امام حسين خود نيز بسيار رنج و سختی كشيده است...
راه خويش را گم مكن !
رنج ها تو را بيشتر به زندگی نزديک می كنند
اين امام زين العابدين (ع) است 
چه رنج ها كه در كودكی خود نديد
اگر چه كودكی نو رسته بود
ولی با همه رنج ها آشنا شد...

🔺️«بابا علی توموری» يكی دیگر از شاعران‌ و مدیحه سرایان حسینی آلبانیایی تبار است كه به زبان های عربی و فرانسه تسلط داشت و از دراويش تكيه «پريشتينا» بود.
او نيز منظومه ای حماسی در مورد كربلا و رشادت های امام حسين (ع) دارد.

🍃وی در يكی از شعرهای بلندش با عنوان شهيد كربلا می گويد:
فرزند حضرت فاطمه 
نوگل حضرت محمد
مدينه را رها كرد
و به سمت خدا به راه افتاد
همه كسانی كه با او همراه شدند
از سرنوشت او در كربلا آگاهی داشتند
اما باز دست از او بر نداشتند...

🔹️البته شعرای ديگری نيز در ميان بكتاشی ها به چشم می خورند كه ذکر نام تمامی آن ها در اين مختصر نمی گنجد‌.
🔺️واقعه كربلا تأثير بسيار عميقی بر ادبيات آلبانی داشته و شاعران و سرايندگان آلبانيايی در غنا بخشيدن به ادبيات حماسی كربلا سهم وافری داشته اند و مرثيه های طولانی در رثای امام حسين (ع) و يارانش سروده اند. اين اشعار معمولاً در دهه نخست عاشورا و در محافل و مجالس حسینی خوانده می شوند.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
به #بالکان_نامه بپیوندید👇
🆔️ @balkannameh
منطقه پر رمز و راز #بالکان به روایت #محسن_سوهانی

https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcT7boobCdXlwoR7nya436gNs5az-rEpYU_1bduOCHUtyR5EjDXsWQ