Forwarded From 🌿 حیدریم حیدری
#مرثیه_زینب_کبری_علیهاالسلام
#با_زینب_علیهاالسلام
#اشعار_زینبی
#کاروان_اسرا

سپردمت به غم و اشک و درد و آه حسین
سپردمت به غروب و به قتلگاه حسین

سپردمت به دلِ مادرم خداحافظ
سپردمت به شب و نورِ ماه حسین

سپردمت به کمان‌ها به تیر‌های شکسته
به جایِ سوخته‌ی خیمه‌گاه حسین

سپردمت به فراق و سپردیَم به فراق
به گریه‌های یتیمانِ بی پناه حسین

سپردمت به علمدارِ علقمه رفتم
سپردیَم به هزاران نگاه حسین

به خیزران سنان و به تازیانه‌ی شمر
سپردیَم به مغیلانِ راه حسین

نشته خاک غمت بر سرم خداحافظ
بخواب ای پسرِ مادرم خدا‌حافظ
#حسن_لطفی

🔆 کانال #حیدریم‌حیدری
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @heydariam_heydari110
Forwarded From 🌿 مطالب ناب در منبر..
#مدح_حضرت_عباس_علیه_السلام
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
#با_عباس_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#اشعار_عباسی
#4شعبان

صد گره بر هر گره در کار اگر داری کم است
یا که صدهاحاجتِ دشوار اگر داری کم است
یا که قدَّ آسمان آوار  اگر داری کم است
یا که در قلبت غمی بسیار اگر داری کم است

غم جگر دارد بیاید گفته‌ام در هر غمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

حالِ ما را تا که دوریِ حرم بد می‌کند
کربلا را قسمت ما راهِ مشهد می‌کند
یک دوراهی هست ما را هِی مُردد می‌کند
در میانِ دو حرم دل رفت آمد می‌کند

مثل اینکه شهریار آنجاست می‌خواند : هَمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

این حسن یا این حسین این یا که تکرارِ علیست؟
حیرت آئینه یعنی وقت دیدار علیست
تیغ او تیغ علی و کار او کار علیست
جان عزرائیل در دست علمدار علیست

بیرقی دارد که نقشش شد شعارِ عالمی
یِل یاتارطوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

تا زره را می‌کشد بر شانه مُحکم می‌کند
تا که اَبرو را زمان رزم در هم می‌کند
چیست لشکر کوه از هولش کمر خم می‌کند
یا که عزرائیل را پیشش مجسم می‌کند

آمده تا جابجا گردند هر زیر و بَمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

یک قدم کوبیدی و هفت آسمان‌ها ریختند
یک علم کوبیدی و هِی کهکشان‌ها ریختند
ضرب شصت توست یا آتشفشان‌ها ریختند
مصرعی خواندی رجز ، سیف و سنان‌ها ریختند

این به مولارفته دارد ضربه های محکمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

جذب تو جبریل تا شد شهپرش بر باد رفت
خواست نزدیکت شود خاکسترش بر باد رفت
هر سلحشوری که آمد یا سرش بر باد رفت...
یاکه تیغت چرخ خورد و لشکرش بر باد رفت

شاهباز کربلایی شهریار القمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

تاکه گیسو را کمی در پیچ و تاب انداختی
شام را گویا به جانِ آفتاب انداختی
بِرکه‌ای رفتی و عکست را به آب انداختی
یا که عکس مرتضا را بِینِ قاب انداختی

ماه بی تکرار ما تکرار اسم اعظمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

شانه‌ات نازم که جایِ دستهای زینب است
تا تویی ، بالاترین مَحمل برای زینب است
روی زانوی تو ، تنها ردِّ پایِ زینب است
هر دلی که گفت یاعباس جایِ زینب است

کور می‌سازد نگاهت چشم هر نامحرمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

هرکه شد مستِ حسن بدجور بد مستِ تو شد
کوچه بُن بست حسن شد کوچه بن بست تو شد
بعد غوغای جمل دست حسن دست تو شد
فاطمه هست حسن  شد فاطمه هست تو شد

از کریمیِ حسن داریم با هم عالمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

قبله وقتی رو به تو هر صبح راهی میشود
قبله‌ی ما چشم تو خواهی نخواهی میشود
گاه گاهی هم نمازم اشتباهی میشود
قلبِ ما بِین حرم انگار ماهی میشود

تو شراب کوثری و موج موجِ زمزمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

ناز مجنون را اگر در کوی لیلا می‌کِشند
ناز دستان تو را دستان زهرا می‌کِشند
آش نذری تو را هم ارمنی‌ها می‌کِشند
در جوارت منتِ بیچاره‌ها را می‌کِشند

دل ، ابالفضلی نمی‌ماند برایش ماتمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی

مَشک وقتی می‌چکد تقدیر می‌ریزد بِهم
دست وقتی نیست در تَن شیر می‌ریزد بِهم
حق بده این چشها را تیر می‌ریزد بِهَم
دختران را بعدِ تو زنجیر می‌ریزد بِهَم

بر زمین اُفتاده‌ای بد جور آقا درهَمی...
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
#حسن_لطفی

🔆 کانال #مطالب‌ناب‌درمنبر
#با_افتخار_عبدالحسینم
🆔 @matalebe_nab_dar_menbar
Forwarded From 🌿 حیدریم حیدری
#مرثیه_امام_باقر علیه‌السلام 02
#با_امام_باقر_علیه_السلام 18

عاقبت آه کشیدم نَفسِ آخر را
نفسِ سوخته از خاطره‌ای پَرپر را

روضه‌خوانیِ مرا گرم نمودی امشب
روضه‌یِ آنهمه گُل ، آنهمه نیلوفر را

آخرین حلقه‌یِ شب‌هایِ مُحرم هستم
شُکر اِی زَهر ندیدم سحری دیگر را

باورم نیست هنوز آنچه دو چشمم دیده‌است
باورم نیست تماشایِ تَنی بی سر را

باورم نیست غروب و حرم و آتش و دود
دیدنِ سوختنِ چـارقَدِ دختر را

غارتِ خود و عَلَم ، غارتِ گهواره و مَشک
غـارتِ پیرهن و غارتِ انگشتر را

ذوالجَناحی که زِ یالَش به زمین خون میریخت
نیزه‌هایی که رُبودند سَرِ اکبر را

آه در گوشه‌ی ویرانه که دِق مرگ شدیم
تا که همبازیِ من زد نَفسِ آخـر را

کمکِ عمّه شدم تا بدنَش خاک کنیم
بِیـنِ زنجیر نهان کرد تَنی لاغر را

چنگ بر خاک زدم تا که به رویش ریزم
سرخ دیدم بدنش ، تکه‌ای از معجر را

🔸شاعر: #حسن_لطفی
Forwarded From دعبل
‎میلادیه حضرت زینب سلام الله علیها

‎🔻 شاعر: حسن لطفی

آستان دیدیم و پیشانی شدیم
آسمان دیدیم و بارانی شدیم
عشق آمد باز طوفانی شدیم
بعد از این عمان سامانی شدیم

نوبتِ گنجینه الاسرار شد
حرفِ زینب شد علی تکرار شد

باز شورِ موجِ این دریا علیست
باز جانِ این مسمط‌ها علیست
تا تپیدن‌های دلها یا علیست
حرفِ اول حرفِ آخر با علیست

مرتضی امشب سلامش زینب است
فاطمه اینبار نامش زینب است

ناگهان جانِ جهان را دیده‌ای
رویِ دستی آسمان را دیده‌ای
بی کران در بی کران را دیده‌ای
چار دریا تو امان را دیده‌ای

گرچه این خانه پُر از نیلوفر است
دختر اما باز چیزِ دیگر است


در تنزل حق تعالی زینب است
این خدایم نیست اما زینب است
این حسین است این حسن یا زینب است
تا علی زهراست زهرا زینب است

آمد و جامِ خدا بر لب رسید
اولین و آخرین زینب رسید

کیست زینب کیست این مرد آفرین
کیست زینب یک تنه فتح المبین
"زن مگو خاکِ درش نقش جبین
زن مگو دست خدا در آستین"

زن اگر این است مردی چیست چیست
"فاطمه داند که زینب کیست کیست"

کیست این خورشیدِ فردای حسین
ما رات الّاجمیلای حسین
عین و شین و قاف در حایِ حسین
آمده تا پُر کند جای حسین

اینکه زیرِ شهپرش عباس بود
پله‌های منبرش عباس بود

کیست این روح شکوه ذوالفقار
کیست معنیِ علی در کارزار
کیست او "بِنتُ‌الجلال اُخت الوقار"
کیست او باید بگوید سازگار:

"ای که در تصویرِ انسان زیستی
کیستی تو کیستی تو کیستی"

از نجف گفتیم مدهوش تو بود
از عَلَم گفتیم بر دوش تو بود
از حرم گفتیم آغوشِ تو بود
از دلت گفتیم در جوشِ تو بود

گرچه در ابعاد عالم گفته‌ایم
هرچه گفتیم از شما کم گفته‌ایم

آفرید از دل تو را از جان تو را
ریخت حق در قالبِ انسان تو را
قبله وقتی هست سرگردان تو را
سجده باید کرد هر دوران تو را

تو خودت بِیتُ الحرامی کم که نیست
عمه جانِ نُه امامی کم که نیست

کعبه‌ی شش گوشه  شش در داشتی
خوش بحالت شش برادر داشتی
از محبت شش برابر داشتی
چار پَر اما دو شهپر داشتی

نوری و عالم نمی‌بیند تو را
چشم نامحرم نمی‌بیند تو را

هیچ کس اینگونه حیدر را ندید
در حجاب حق پیمبر را ندید
بر جحاز ناقه منبر را ندید
زیر پایی کاخِ کافر را ندید

هیچ کس اینگونه سرداری نکرد
هیچ کس اینسان جگرداری نکرد

کربلا برشانه‌هایت بود و دید
شاهد پروانه‌هایت بود و دید
خیمه‌ها گُلخانه‌هایت بود و دید
نوبتِ دُردانه‌هایت بود و دید

بی حسینت زود پیرت کرده‌اند
ریسمانها دست گیرت کرده‌اند

آه ای دل از پریشانی بخوان
روضه‌ای از آنچه می‌خوانی بخوان
از وداعی سخت بارانی بخون
اندکی عمان سامانی بخوان

گرچه عمان منزوی شد روضه شد
این مسمط مثنوی شد روضه شد

"خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان

سیلِ اشکش بست بر وِى راه را
دودِ آهش کرد حیران شاه را

در قفاى شاه رفتى هر زمان
بانگ مَهلاً مهلااش بر آسمان

کاى سوار سرگران کم کن شتاب
جان من لَختى سبک تر زن رکاب

تا ببوسم آن رخ دلجوى تو
تا بـبویم آن شکنج موى تو

شه سراپا گرمِ شوق و مست ناز
گوشه چشمى بدان سو کرد باز

دید مشکین مویى از جنس زنان
بر فلک دستى و دستى بر عنان

پس زِ جان بر خواهر استقبال کرد
تا رُخَش بوسد الف را دال کرد

همچو جانِ خود در آغوشش کشید
این سخن آهسته در گوشش کشید

کای عِنانگیرِ من آیا زینبی؟
یا که آهِ دردمندان در شبی؟

پیش پای شوق زنجیری مکن
راه عشق است این عِنان گیری مکن

با تو هستم جان خواهر همسفر
تو به پا این راه کوبی من به سر

خانه سوزان را تو صاحبخانه باش
 با زنان در همرهی مردانه باش

جان خواهر در غمم زاری مکن
 با صدا بهرم عزاداری مکن

معجر از سر پرده از رُخ وا مکن
 آفتاب و ماه را رسوا مکن"


#حسن_لطفی
#میلاد_حضرت_زینب سلام‌الله علیها

‏@deabelnews