Forwarded From بانک کتاب
📚نرم افزار کاربردی فرمت Apk برای اندروید
لغت نامه دهخدا؛
#دهخدا
.•●•.| @Banketlat |.•●•.
🎄⭕️🎄⭕️🎄⭕️🎄⭕️🎄
#فناء و #بقا

[ فَ ] نابودي. فناء.
- به فنا آوردن؛ کشتن. نابود کردن.
- به فنا رسيدن؛ مردن. کشته شدن
- دار فنا؛ دنيا. دار فاني
- فنافرجام؛ ناپايدار. آنچه فرجامش فنا باشد

(اصطلاح تصوف)
زوال شعور سالک است بر اثر استيلاي ظهور حق بر باطن وي، نيز به معني سقوط و زوال اوصاف مذموم در مقابل بقاء که وجود و پديد آمدن اوصاف محمود است.

فناء نفس
بيرون آمدن از خودبيني و مقصور گردانيدن نظر است بر ملاحظهء عظمت و جلال خدائي به نحوي که همهء موجودات و کمالات آنها را مستهلک و ناچيز ببينند در جنب وجود و کمالات ذات باري تعالي.

فناء در شيخ
تبديل و تحول صفات مريد است به صفات شيخ و به عبارت ديگر فناء مريد است در مراد که اولين مرتبت فنا ميباشد.

فنا فی الله؛
تبديل صفات بشريت به صفات حق تعالي و خصايص الهي است.

#بقا

در اصطلاح صوفيان عبارت است از آنکه بعد از فنا از خود، خود را باقي بحق ديده و از حق بجهت دعوت از اسماي متفرقه که موجب تفرقه و کثرات است باسم کلي که مقتضي جمع الفرق است بجانب خلق بيايد و رهنمايي کند و روي بقا و راه بقا روي پير و مرشد است که انسان کامل است و هميشه باقي بعشق است.
(از کشاف اصطلاحات الفنون)

فرق ميان محو و فنا ، اثبات و بقا

آن است که بقا بعد از فناي ذات صورت بندد و اثبات لازم نيست بعد از فناي ذات باشد چنانکه اثبات اخلاق مرضيه و اعمال حسنه بعد از محو ذمايم اخلاق و سيآت اعمال حاصل می شود
و فناي افعال و صفات بکلي حاصل نشود الا بعد از فناء ذات، و محو آن موقوف نيست بر محو ذات.
پس محو و اثبات از فنا و بقا عامتر باشند.
(از نفايس الفنون)

لغت نامه #دهخدا


🌸💚🌸💚🌸

https://t.me/joinchat/AAAAAEOyBh9fy0yRLS521w
Forwarded From بانک کتاب
📚نرم افزار کاربردی فرمت Apk برای اندروید
لغت نامه دهخدا؛
#دهخدا
.•●•.| @Banketlat |.•●•.
🍀🍀🍀
قطب دایرهء خدا شناسی

حضرت شیخ ابوالحسن #شاذلی

[ذ ِ] علي بن عبدالله بن عبدالجبار... مکني به ابوالحسن استاد گروه شادليهء صوفيهء اسکندريه.

و در تاج العروس ترجمهء مفيدي از وي آمده است از جمله در وجه معروف شدن او به شادلي نويسد: سيد القطب الامام ابوالحسن علي بن عبدالله بن عبدالجباربن تميم بن هرمزبن... عبدالله بن الحسن بن الحسن بن علي بن ابيطالب الحسني الادريسي الشادلي قدس سره استاد طايفهء عليه شادليه از صوفيهء اسکندريه است.
چون از مغرب وارد افريقا شد در شادله فرودآمد و شيخ مشايخ، ابوعلي الحسن بن مسعود اليوسي در شرح داليهء خود اين قول را رد کرده و گفته است که شيخ ابوالحسن علي بن عبدالجبار الزرويلي از اين باب به شادله منسوب گرديد که در آن بعبادت مشغول بود و از مردم شادله نبوده است... در سنهء ۵۹۱ و به قولي ۵۹۳ ه .ق. در قريهء غماره از قراء افريقا در نزديکي سبته ولادت يافت سپس به تونس منتقل گرديد و در شادله از قراي افريقا سکونت گزيد... و به سال ۶۵۶ در ماه ذي القعده يا شوال در صحراي عيذاب در گذشت...

و در اين که شاذلي نزد چه کساني تلمذ کرده اقوال مختلف است. قشاشي در سمط المجيد آرد که وي بلاواسطه از ابومدين کسب عرفان کرده و اين قول مقبول تاريخ است. و امام ابوالحسن نزد ابوالفتح الواسطي شيخ مشايخ الرفاعيه در مصر نيز تعلم کرده است.

ابن بطوطه دربارهء چگونگي درگذشت او آورده است:
از شيخ ياقوت شنيدم که از شيخ خود ابوالعباس مرسي روايت ميکرد که ابوالحسن شاذلي همه ساله از راه مصر عليا به حج ميرفت و از ماه رجب تا پايان موسم حج در مکه مي ماند و آنگاه پس از زيارت مدينه از جادهء بزرگ (يعني از راه صحرا که طولاني تر بود) به شهر خود مراجعت ميکرد. يکي از سالها که در صدد مسافرت حج بود به خادم خود فرمود که کلنگي و سبدي با حنوط و ساير وسايل دفن و کفن با خود بردارد و چون خادم پرسيد که اينها به چه کار آيد شيخ پاسخ داد که وقتي به حميثرا رسيدي خواهي فهيمد. حميثرا در مصر عليا در صحراي عيذاب واقع است و چشمهء آب شوري دارد. شيخ پس از رسيدن به حميثرا غسل کرد و دو رکعت نماز گزارد و در سجدهء آخر جان تسليم کرد جسد او را در همانجا به خاک سپردند و من گور او را زيارت کردم و اسم و نسب او تا امام حسن بن علي عليهماالسلام بر روي قبرش نوشته است. (ترجمهء سفرنامهء ابن بطوطه ص ۱۵).

در دائره المعارف اسلامي ضمن ترجمهء حال او چنين آمده است:
ابوالحسن علي بن عبدالله بن عبدالجبار الشريف الذرويلي مؤسس طريقهء شاذليه است که طريقه هاي ديگر مانند وفائيه، عروسيه، جزوليه، حفنويه از آن منشعب اند.
تولد او بقولي در غماره نزديک سبته در حدود سال ۵۹۳ ه . ق. و بقولي در شاذله موضعي واقع در نزديکي جبل ظفران در تونس اتفاق افتاد.
وجود نسبت ذرويلي در شجرهء نژادي او حاکي است که منشأ او مراکش بوده. پيروانش نسب او را از طريق امام حسن علیه السلام به پيغمبر رسانيده اند. در جواني بر اثر مطالعهء زياد به بيماري چشم مبتلي شد .
از همان اوان در طريق تصوف گام گذاشت و وجود خود را وقف آن ساخت. در فاس نزد پيروان جنيد، خصوصاً محمد بن علي بن حرزهم مريد ابومدين شعيب تعليم گرفت. ليکن تحت تأثير عبدالسلام بن مشيش از اهل مراکش بود که در اکناف تونس به اشاعهء طريقهء خود پرداخت و چون بعلت نشر طريقت جديد و خصوصاً بسبب نفوذي که در مردم داشت تحت فشار و تعقيب قرار گرفت به اسکندريه پناه برد و در آنجا شهرت و قبول عام بيشتري پيدا کرد.
برخي از نويسندگان در ترجمهء حال او نوشته اند که هر وقت از خانه خارج مي شد جمع کثيري به دنبالش راه مي افتادند. چندين بار به سفر حج رفت و در آخرين سفر حج بود که هنگام عبور از صحرايي در مصر عليا بسال ۶۵۶ در حميثرا درگذشت. آرامگاه او زيارتگاه است و يکي از مماليک مصر گنبدي به روي آن بنا نهاد.
شاذلي به پيروانش ذکر دايم را توصيه ميکرد، مريدان بلافصل او اهل خلوت نيستند و صومعه و کرامات ندارند.
از مشهورترين مريدانش در مصر تاج الدين بن عطاء الله ابوالعباس المرسي را ميتوان نام برد. اغلب رؤساي فرق مذهبي اسلامي در شمال غربي افريقا خود را پيرو او ميشمارند.
شاذلي آثاري از خود بجا گذارده که بيشتر آنها از نوع حزب و ادعيه و اوراد و اذکار محسوبند و از آنجمله است:
کتاب الاخوه ، حزب البر ، حزب البحر ، الحزب الکبير ، حزب الطمس علي عيون العداء ، حزب النصر ، حزب اللطف ، حزب الفتح معروف به حزب الانوار ، صلاه الفتح و المغرب ، ادعيهء مختلف ديگر و وصيتي خطاب به مريدانش.
( دائرهء المعارف اسلامي ج ۴ )

لغت نامه #دهخدا

🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸

https://t.me/joinchat/AAAAAEOyBh9fy0yRLS521w
و ندر همه ده جوی نه ما را

ما لاف زنان که ده خداییم

از شیر فلک چه باک داریم

چون با سگ کویت آشناییم

(شعر از سنایی)

#دهخدا
صاحب لغت نامه
Forwarded From اتچ بات
✔️ زنده یاد #محمد_معین در نهم اردیبهشت سال ۱۲۹۷ هجری شمسی در محله #زرجوب شهر #رشت به دنیا آمد.
دکتر معین در طول عمر گرانش حدود ۲۳ جلد کتاب تالیف و منتشر کرد که مهمترین و با ارزشترین آنها #فرهنگ _معین در شش جلد است که از منابع معتبر واژگان زبان #فارسی است.
از دیگر فعالیت‌های وی، همکاری با #دهخدا و تنظیم فیش‌های چاپ نشده بعد از فوت #دهخدا می‌باشد.

وی همچنین طبق وصیت
#نیما_یوشیج بررسی آثار او را برعهده گرفت.

دکتر معین به زبانهای #فرانسه_انگلیسی_عربی و #آلمانی تسلط کامل داشت و زبان‌های #پهلوی _اوستایی و #فارسی_باستان و بعضی لهجه های محلی را خوب می‌دانست.

دکتر #معین به علت کارهای زیاد مطالعاتی و تحقیقی در سال ۱٣۴۵ در یکی از اتاق‌های دانشکده #ادبیات بیهوش شد و به حال اغماء فرو رفت.
برای معالجه استاد #معین ، اقدامات زیادی شد و او را به کشورهای مختلف بردند اما سرانجام پس از چهار سال و پنج ماه که در حالت اغماء بود در ۵٧ سالگی در ۱٣ تیرماه ۱٣۵۰ از دنیا رفت و در #آستانه_اشرفیه #گیلان به خاک سپرده شد.

مهدخت معین، در سالروز تولد پدرش درگفتگویی درباره ماجرای مرگ زودهنگام دکتر معین صحبت کرده است.

او دراین باره به جام جم گفته است: مرگ دکتر معین در اثر اشتباه پزشکان بود. وقتی ایشان را برای معالجه به کانادا بردند، پزشکان آنجا گفتند سکته مغزی نبوده، ایشان را نباید آنژیوگرافی می‌کردند و برای آنژیو گرافی نباید بیهوشی عمومی می‌دادند. من صلاحیت ندارم اظهار نظر پزشکی کنم، اما این‌ها نکاتی است که پزشکان کانادایی و جراحانی که برای ایشان از روسیه و انگلیس آوردند، بیان کردند.
✨یادش گرامی✨

⚫️ @Asefchannel
🍀🍀🍀
قطب دایرهء خدا شناسی

حضرت شیخ ابوالحسن #شاذلی

[ذ ِ] علي بن عبدالله بن عبدالجبار... مکني به ابوالحسن استاد گروه شادليهء صوفيهء اسکندريه.

و در تاج العروس ترجمهء مفيدي از وي آمده است از جمله در وجه معروف شدن او به شادلي نويسد: سيد القطب الامام ابوالحسن علي بن عبدالله بن عبدالجباربن تميم بن هرمزبن... عبدالله بن الحسن بن الحسن بن علي بن ابيطالب الحسني الادريسي الشادلي قدس سره استاد طايفهء عليه شادليه از صوفيهء اسکندريه است.
چون از مغرب وارد افريقا شد در شادله فرودآمد و شيخ مشايخ، ابوعلي الحسن بن مسعود اليوسي در شرح داليهء خود اين قول را رد کرده و گفته است که شيخ ابوالحسن علي بن عبدالجبار الزرويلي از اين باب به شادله منسوب گرديد که در آن بعبادت مشغول بود و از مردم شادله نبوده است... در سنهء ۵۹۱ و به قولي ۵۹۳ ه .ق. در قريهء غماره از قراء افريقا در نزديکي سبته ولادت يافت سپس به تونس منتقل گرديد و در شادله از قراي افريقا سکونت گزيد... و به سال ۶۵۶ در ماه ذي القعده يا شوال در صحراي عيذاب در گذشت...

و در اين که شاذلي نزد چه کساني تلمذ کرده اقوال مختلف است. قشاشي در سمط المجيد آرد که وي بلاواسطه از ابومدين کسب عرفان کرده و اين قول مقبول تاريخ است. و امام ابوالحسن نزد ابوالفتح الواسطي شيخ مشايخ الرفاعيه در مصر نيز تعلم کرده است.

ابن بطوطه دربارهء چگونگي درگذشت او آورده است:
از شيخ ياقوت شنيدم که از شيخ خود ابوالعباس مرسي روايت ميکرد که ابوالحسن شاذلي همه ساله از راه مصر عليا به حج ميرفت و از ماه رجب تا پايان موسم حج در مکه مي ماند و آنگاه پس از زيارت مدينه از جادهء بزرگ (يعني از راه صحرا که طولاني تر بود) به شهر خود مراجعت ميکرد. يکي از سالها که در صدد مسافرت حج بود به خادم خود فرمود که کلنگي و سبدي با حنوط و ساير وسايل دفن و کفن با خود بردارد و چون خادم پرسيد که اينها به چه کار آيد شيخ پاسخ داد که وقتي به حميثرا رسيدي خواهي فهيمد. حميثرا در مصر عليا در صحراي عيذاب واقع است و چشمهء آب شوري دارد. شيخ پس از رسيدن به حميثرا غسل کرد و دو رکعت نماز گزارد و در سجدهء آخر جان تسليم کرد جسد او را در همانجا به خاک سپردند و من گور او را زيارت کردم و اسم و نسب او تا امام حسن بن علي عليهماالسلام بر روي قبرش نوشته است. (ترجمهء سفرنامهء ابن بطوطه ص ۱۵).

در دائره المعارف اسلامي ضمن ترجمهء حال او چنين آمده است:
ابوالحسن علي بن عبدالله بن عبدالجبار الشريف الذرويلي مؤسس طريقهء شاذليه است که طريقه هاي ديگر مانند وفائيه، عروسيه، جزوليه، حفنويه از آن منشعب اند.
تولد او بقولي در غماره نزديک سبته در حدود سال ۵۹۳ ه . ق. و بقولي در شاذله موضعي واقع در نزديکي جبل ظفران در تونس اتفاق افتاد.
وجود نسبت ذرويلي در شجرهء نژادي او حاکي است که منشأ او مراکش بوده. پيروانش نسب او را از طريق امام حسن علیه السلام به پيغمبر رسانيده اند. در جواني بر اثر مطالعهء زياد به بيماري چشم مبتلي شد .
از همان اوان در طريق تصوف گام گذاشت و وجود خود را وقف آن ساخت. در فاس نزد پيروان جنيد، خصوصاً محمد بن علي بن حرزهم مريد ابومدين شعيب تعليم گرفت. ليکن تحت تأثير عبدالسلام بن مشيش از اهل مراکش بود که در اکناف تونس به اشاعهء طريقهء خود پرداخت و چون بعلت نشر طريقت جديد و خصوصاً بسبب نفوذي که در مردم داشت تحت فشار و تعقيب قرار گرفت به اسکندريه پناه برد و در آنجا شهرت و قبول عام بيشتري پيدا کرد.
برخي از نويسندگان در ترجمهء حال او نوشته اند که هر وقت از خانه خارج مي شد جمع کثيري به دنبالش راه مي افتادند. چندين بار به سفر حج رفت و در آخرين سفر حج بود که هنگام عبور از صحرايي در مصر عليا بسال ۶۵۶ در حميثرا درگذشت. آرامگاه او زيارتگاه است و يکي از مماليک مصر گنبدي به روي آن بنا نهاد.
شاذلي به پيروانش ذکر دايم را توصيه ميکرد، مريدان بلافصل او اهل خلوت نيستند و صومعه و کرامات ندارند.
از مشهورترين مريدانش در مصر تاج الدين بن عطاء الله ابوالعباس المرسي را ميتوان نام برد. اغلب رؤساي فرق مذهبي اسلامي در شمال غربي افريقا خود را پيرو او ميشمارند.
شاذلي آثاري از خود بجا گذارده که بيشتر آنها از نوع حزب و ادعيه و اوراد و اذکار محسوبند و از آنجمله است:
کتاب الاخوه ، حزب البر ، حزب البحر ، الحزب الکبير ، حزب الطمس علي عيون العداء ، حزب النصر ، حزب اللطف ، حزب الفتح معروف به حزب الانوار ، صلاه الفتح و المغرب ، ادعيهء مختلف ديگر و وصيتي خطاب به مريدانش.
( دائرهء المعارف اسلامي ج ۴ )

لغت نامه #دهخدا

🎄🎄🎄🎄🎄

https://t.me/joinchat/AAAAAEOyBh9fy0yRLS521w
@yortchi_bosjin_pdf



حضرت شیخ ابوالقاسم #قشیری

[قُ شَ]
عبدالکريم بن هوازِن بن عبدالملک بن طلحهء نيشابوري، از بني قشيربن کعب مکني به ابوالقاسم و ملقب به زين الاسلام.
از پارسايان و دانشمندان بزرگ ديني و در دوران خود پيشواي مردم خراسان بود.


وي در نيشابور اقامت داشت و در همان شهر وفات يافت، سلطان آلب ارسلان او را بسيار احترام و اکرام ميکرد.
از تأليفات مهم اوست:
۱- التيسير في التفسير ، اين کتاب را تفسير کبير نيز گويند.
۲- لطائف الاشارات
۳- الرساله القشيريه
وي از مشايخ خطيب بغدادي و داماد شيخ ابوعلي دقاق بوده و علوم باطني را از وي اخذ کرده است. ديگر از کتابهاي وي کتاب الضعفاء، و المتروکين في رواه الحديث و کتاب لطائف الاشارات و کتاب مختصر المحصل و کتاب المنتخب في الحديث و کتاب المؤتلف و المختلف است.

ابن خلکان آرد که او علامه در فقه و تفسير و حديث و اصول و ادب و شعر و کتابت و علم تصوف است و ميان شريعت و حقيقت جمع کرده است و اصل او از ناحيهء استوا ( قوچان ) است، آنگاه که وي صغير بود پدر او درگذشت و او را قريه اي بود به نواحي استوا که خراجي سنگين داشت.

ابوالقاسم به نيشابور شد و خواست چيزي از حساب بياموزد تا متولي استيفا شود و از خراج ده خويش بکاهد و در نيشابور بمجلس شيخ ابي علي حسن بن علي نيشابوري معروف بدقّاق که امام وقت خويش بود درآمد و سخنان او وي را شگفت آمد و در دل وي اثر کرد و از قصد خويش بازگشت و در حلقهء مريدان شيخ جا گرفت و شيخ در او تفرس نجابت فرمود و بنظر همت وي را جذب کرد و او را بتحصيل علم اشارت کرد و او بامر شيخ بدرس ابي بکر محمد بن ابي بکر طوسي حاضر شد و شروع بفقه کرد تا از تعليق آن فراغت يافت سپس بمحضر استاد ابي بکربن فورک رفت و تلمذ او گرفت تا در علم اصول متقن شد سپس بحوزهء استاد ابواسحاق اسفرايني تردد کرد و چندروزي درس وي بشنيد يکروز استاد بدو گفت آموختن اين علم با سماع تنها راست نيايد و بايد آنرا بکتاب ضبط کرد، قشيري درسهاي چند روزه را به استاد تکرار کرد واستاد ابي اسحاق از حافظهء او عجب ماند و محل او بدانست و او را اکرام کرد و گفت ترا درس نبايد و مطالعهء مصنفات من ترا بسنده باشد و او دامن همت بر کمر زد و بجمع بين طريقهء ابي اسحاق و طريقهء ابن فورک پرداخت پس در کتب قاضي ابوبکربن الطيب الباقلاني به تتبع و تفحص پرداخت.

با اينهمه همواره در مجالس درس ابوعلي دقاق حاضر مي آمد و ابوعلي با اينکه کسان و اقرباء بسيار داشت دختر دانشمند خود فاطمه خانم، بوي تزويج کرد وابوالقاسم پس از وفات ابو علي مسلک مجاهدت و تجريد پيش گرفت و در همان حال به تصانيف خویش پرداخت. سپس با جمعي از همراهان به حج شد و از جملهء هم سفران او ابومحمد جويني والد امام الحرمين و احمدبن حسين بيهقي و جماعتي از مشاهير ديگر بودند و در راه به بغداد و حجاز از آنان حديث شنيد و او را در سواري و استعمال سلاح يد بيضا بود و اما در مجلس گفتن و وعظ و تذکير او امام اين فن بود و ابوالحسن علي الباخرزي در کتاب دميه القصر در ثناي وي گويد: اگر صخره آواز تحذیر وي شنود آب شود و اگر ابليس به مجلس وي حاضر آيد از گناهان رفته توبه کند.
و خطيب در تاريخ خويش ذکر او آورده و گويد: او ثقه و نيکووعظ و مليح اشاره بود و اصول را بر مذهب اشعري و فروع را بر مذهب شافعي نيکو استاد بود. مولد قشيري در ربيع الاول سال ۳۷۶ ه . ق. و وفات وي در صبيحهء يکشنبه پيش از طلوع شانزدهم ربيع الاَخر سال ۴۶۵ ه . ق. به نشابور بود و جسد وي را بمدرسه زير پاي شيخ خويش ابو علي دقاق بخاک سپردند.

لغت نامه #دهخدا


🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸

@yortchi_bosjin_pdf
⭕️⭕️




معرفی کتاب
#عرفان
[عِ]


#شناختن و دانستن بعد از ناداني. (منتهي الارب) (ناظم الاطباء)


#شناختن. (زوزني) (آنندراج) (غياث اللغات).
شناختن. بازشناختن. معرفت. (فرهنگ فارسي معين)


🔸شناخت. شناسائي.


🔹آگاهي. درايت. اطلاع :
به مدد و معاونت او کمر بستند و يکديگر را بر عرفان قدرخانه قديم و کرم عميم او تحريض کردند. (ترجمهء تاريخ يميني ص186).
-اهل عرفان؛ دانشمندان و حکما. (ناظم الاطباء) :


هر مؤمن که ز اهل عرفان باشد
خورشيد سپهر فضل و احسان باشد.خاقاني.
-به عرفان بيرون بردن؛ عمداً تحمل کردن.

#ديده و دانسته چشم پوشي کردن.

(فرهنگ فارسي معين)


🔸عرفان بخشيدن؛ آموختن.


🔹عرفان در امري دادن؛ اعلام کردن.

عرفان
🔸شناختن و معرفت حق تعالي. (غياث اللغات) (آنندراج)


🔹 معرفت حق تعالي. (ناظم الاطباء). نام علمي است از علوم الهي که موضوع آن شناخت حق و اسماء از علوم الهي که موضوع آن شناخت حق و اسماء و صفات اوست.

# و بالجمله راه و روشی که اهل الله براي شناسائي حق انتخاب کرده اند عرفان مينامند.
عرفان و شناسائي حق به دو طريق ميسر است
يکي به طريق استدلال از اثر به مؤثر و از فعل به صفت و از صفات به ذات، و اين مخصوص علماء است.
دوم طريق تصفيهء باطن و تخليهء سر از غير و تخليهء روح، و آن طريق معرفت خاصهء انبياء و اوليا و عرفا است. و اين معرفت کشفي و شهودي را غير از مجذوب مطلق هيچ کس را ميسر نيست مگر به سبب طاعت و عبادت قالبي و نفسي و قلبي و روحي و سري و خفي،
و غرض از ايجاد عالم معرفت شهودي است.

🔹
عرفا عقيده دارند براي رسيدن به حق و حقيقت بايستي مراحلي را طي کرد تا نفس بتواند از حق و حقيقت بر طبق استعداد خود آگاهي حاصل کند.


🔸و تفاوت آنها با حکما اين است که تنها گرد استدلال عقلي نميگردند بلکه مبناي کار آنها بر شهود و کشف است.


🔹 (از فرهنگ مصطلحات عرفاء از شرح گلشن راز)


اگر بشناختي خود را به تحقيق
هم از عرفان حق يابي تو توفيق.


🔸ناصرخسرو.

عرفان
🔹به مفهوم عام، وقوف به دقايق و رموز چيزي است. مقابل علم سطحي و قشري. مثلاً گويند فلان طبيب عارفي است،


# يعني غور رس و موي شکاف است و بظواهر نپرداخته است يا فلان عارف سخن و سخندان عارفي است يعني فقط به تقليد سطحي قانع نشده و دقايق سخن و سخنداني را فرا گرفته است. (از فرهنگ فارسي معين)
عرفان

مفهوم خاص، يافتن حقايق اشياء ب طريق کشف و شهود.



🔹و ب اين جهت تصوف يکي از جلوه هاي عرفان است. توضيح اينکه در اصل تصوف يکي از شعب و جلوه هاي عرفان است.


# تصوف يک نحله و طريقهء سير و سلوک عملي است که از منبع عرفان سرچشمه گرفته است.


# اما عرفان يک مفهوم عام کلي تري است ک شامل تصوف و ساير نحله ها نيز ميشود.

🔹به عبارت ديگر نسبت مابين تصوف و عرفان به قول منطقيان، عموم و خصوص من وجه است.


# به اين معني که ممکن است شخص عارف باشد اما صوفي نباشد،


🔸چنانکه ممکن است به ظاهر داخل طريقهء تصوف باشد، اما از عرفان بهره ای نبرده باشد.

🔸و گاهي ديده ايم کلمهء عارف را در معني فاضلتر و عالي تر از لفظ درويش و صوفي استعمال کرده اند.

#بعضي عرفان را جنبهء علمي و ذهني تصوف دانند و تصوف را جنبهء عملي عرفان. (فرهنگ فارسي معين)

🔹عرفان
ب مفهوم اخص، تصوف. (فرهنگ فارسي معين). || درک کردن ب يکي از حواس. (از ناظم الاطباء). دانستن چيزي را به وسيلهء حسي از حواس خمسه، و چنين شخصي را عارف و عريف و عروفه گويند. (از اقرب الموارد)

لغت نامه #دهخدا
# عرفان


#معرفی_کتاب


@yortchi_bosjin_pdf