أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ مِنْهُمْ الْحُسَيْنُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ، وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُونٍ، وَ الْحَسَنُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أُشْنَاسٍ وَ أَبُو طَالِبِ بْنُ غرور [عَزْوَرٍ وَ أَبُو الْحَسَنِ الصَّقَّالُ، قَالُوا: حَدَّثَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الشَّيْبَانِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَابُورَ أَبُو الْعَبَّاسِ الدَّقَّاقُ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَيُّوبُ بْنُ مُحَمَّدٍ الرَّقِّيُّ الْوَزَّانُ، قَالَ: حَدَّثَنَا سَلَّامُ بْنُ رَزِينٍ الْحَرَّانِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي إِسْرَائِيلُ بْنُ يُونُسَ الْكُوفِيُّ، عَنْ جَدِّهِ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنِ الْحَارِثِ الْهَمْدَانِيِّ، عَنْ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، عَنِ النَّبِيِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، قَالَ: الْأَنْبِيَاءُ قَادَةٌ، وَ الْفُقَهَاءُ سَادَةُ، وَ مُجَالَسَتُهُمْ زِيَادَةٌ.
امالی شیخ طوسی،ص473،المجلس السابع عشر
به جای #المتقون باید بفرمائید #الانبیا
کلمه فارسی «اشکنب درد» در حدیث رسول (ص)
روایت زیر که ابن ماجه نقل کرده، از قول ابوهریره است. می گوید، در سفر تابستانی همراه رسول خدا رفتیم. من نماز خواندم و نشستم. حضرت به من نگاه کرده فرمود: اشکنب درد؟ گفتم: بلی یا رسول الله. فرمود: برخیز و نماز بگزار که در نماز، شفا هست. در توضیحی بعدی آمده است که اشکنب درد ، به فارسی، به معنای شکم درد است.
حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُسَافِرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا السَّرِيُّ بْنُ مِسْكِينٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا ذَوَّادُ بْنُ عُلْبَةَ، عَنْ لَيْثٍ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ؛ قَالَ: هَجَّرَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ فَهَجَّرْتُ، فَصَلَّيْتُ ثُمَّ جَلَسْتُ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ فَقَالَ: «اشْكَنْبَ دَرْدْ؟» قُلْتُ: نَعَمْ. يَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: «قُمْ فَصَلِّ، فَإِنَّ فِي الصَّلَاةِ شِفَاءً».حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ الْقَطَّانُ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ نَصْرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو سَلَمَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا ذَوَّادُ بْنُ عُلْبَةَ، فَذَكَرَ: نَحْوَهُ، وَ قَالَ فِيهِ: اشْكَنْبَ دَرْدْ. يَعْنِي تَشْتَكِي بَطْنَكَ، بِالْفَارِسِيَّةِ. (سنن ابن ماجه: 5/130)
@jafarian1964
یک زن اصفهانی، سلمان را به سوی پیامبر (ص) هدایت کرد:
ابن اثیر در اسد الغابه (6/25) به طور مسند نقل کرده است که سلمان گفت:
وقتی به مدینه آمدم، زنی اصفهانی را دیدم که پیش از من مسلمان شده بود. از او در باره رسول خدا (ص) پرسیدم، و وی مرا به سوی آن حضرت هدایت کرد.
أخبرنا أبو موسى إجازة، أخبرنا أبو على، أخبرنا أبو نعيم، حدثنا أبو بكر محمد بن يوسف المؤدّب، حدثنا أحمد بن الحسين بن الحسن الأنصاري، حدثني الربيع بن أبى رافع، حدثنا الحسن بن عرفة، حدثنا المبارك بن سعيد، عن عبيد المكتب قال:
قال سلمان: لما قدمت المدينة رأيت أصبهانيّة كانت قد أسلمت قبلي، فسألتها عن رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و سلم، فهي التي دلتنى عليه. (اسد الغابه: 6/25]
حالا که بحث زن شد، این روایت را هم از تأثیر گذاری یک زن روی سلمان نقل کنم:
نافع بن جبير بن مطعم: أن سلمان الفارسى رضى اللّه تعالى عنه كان يلتمس مكانا يصلى فيه. فقالت له علجة: التمس قلبا طاهرا، وصل حيث شئت. فقال فقهت.
سلمان دنبال یافتن جایی بود تا نمازش را بخواند. علجه ـ زنی ـ گفت: یک قلب پاک پیدا کن، و هر کجا خواستی نماز بگذارد. سلمان به او گفت: تو اهل فقه گشتی. [خوب فهمیدی!]
(حلیه الاولیاء، 1/206)
@jafarian1964
با توجه به بررسی سندی روایت مربوط به لیلة الرغائب، میتوان نتیجه گرفت که چنین حدیثی معتبر نیست و به ادلّه زیر نمیتوان مستحبّبودن اعمال لیله الرغائب را ثابت کرد:
۱. توثیق نشدن افراد ذیل در این روایت: سدید الدین ابو الحسن علی بن الحسن؛ مسموسم (یا سموسم و یا سمرسم)؛ ابی الفتح نورخان عبد الواحد اصفهانی؛ عبد الواحد بن راشد الشیرازی؛ علی بن جهضم؛ علی بن محمد بن سعید البصری؛ پدرش؛ خلف بن عبد الله.
۲. شبیه این روایت با سلسله سندی دیگر، در کتابهای اهل سنت آمده است که با راویان آخر این حدیث مورد بررسی، مشترک هستند(علی بن جهضم؛ علی بن محمد بن سعید البصری؛ پدرش؛ خلف بن عبد الله) و کتابهای رجالی اهلسنّت، به اتّفاق، آن را جعلی و ساختگی دانستهاند؛
۳. روایت شیخ حرّ عاملی با همان سندی است که در روایت علامه مجلسی آمده؛ و چنانکه گذشت، اعتبارش ثابت نشد؛
۴. روایات سیّد بن طاووس(ره)، علّامه حلّی(ره) و کفعمی(ره) مرسل و در نتیجه، ضعیف است؛
۵. غیر از روایاتی که تفصیلاً بررسی شد و بیشتر آنها در واقع، یک روایت هستند که از «انس بن مالک» نقل شده، روایت معتبر دیگری در اثبات مستحبّبودن نماز و دیگر اعمال لیله الرغائب پیدا نشد.
۶. جالب است که خود علامه مجلسی(ره) در کتاب «زاد المعاد» خویش که شبیه «مفاتیح الجنان» است، مینویسد:
«و ذکر لکل من هذه الصلوات ثواب کثیر لم نذکره بناء على عدم الاعتماد على السند … و لهذا لم نورد فی هذه الرساله صلاه لیله الرغائب المشهوره مع أنّها منقوله عن طرق العامّه!» (زاد المعاد، ط اعلمی، ص ۴۲)
یعنی به همین دلیل(عدم اعتماد به سند) ما نماز مشهور لیله الرغائب را در این رساله نیاوردیم، علاوه بر این(اشکال) که از راه عامّه(اهل تسنّن) هم نقل شدهاست!
سخن پایانی
مشروعیّت این اعمال و نماز، وابسته به مبنای فقیه در «قاعدهٔ تسامح در ادلّهٔ سنن» است.
مراد از قاعده «تسامح در ادلّه سنن» این است که آنچه بهعنوان شرایط عمل به «خبر واحد» ذکر شده(مانند عدالت یا وثاقت راوی، فراموشکار نبودن و ضابطبودن در نقل) در روایات دالّ بر سنن، معتبر نیست و با روایت ضعیف هم میتوان، حکم مستحب یا مکروه را ثابت کرد.
خبرُُ عجیب و سندُُغریب
حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ الْأَسْوَارِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو یُوسُفَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ السِّجْزِیُ الْمُذَکِّرُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ عَلِیٍّ السَّرَخْسِیُّ بِمَرْوَ الرُّوذَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو بَکْرٍ أَحْمَدُ بْنُ عِمْرَانَ الْبَغْدَادِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ عَنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحَسَنِ: إِنْ أَحْسَنَ الْحَسَنِ الْخُلُقُ الْحَسَنُ.
خصال شیخ صدوق علیه الرّحمه والرّضوان
آیه الله شیخ جعفر صبوری قمی کاشانی رحمه الله علیه در نظم این حدیث شریف می فرمایند :
وفی الخصالِ جاءَناحدّثنا ابوالحسن
حدّثه ابوالحسن ،حدّثه ابوالحسن
عنِ الحسن ،عنِ الحسن وبعدَه عنِ الحسن
لَاَحسَنُ الحُسنِ هو الاکمالُ لِلخُلقِ الحسَن
سِلک الدّرر فی نظمِ الاثر ،جعفربن حسین الصّبوری ،صفحه ۸۷
اشاره ؛
مینای افشار،شاعر پارسی درباب حسن نامی گوید :
دی سرو قدی سیمبری دیدم من
باعارضِ چون برگِ سمن ،نام حسن
وه وه چه حسن ،خلق حسن ،خوی حسن
ازحُسن حسن چه گویم احسن احسن
#حسنیّ
🌾🍃🍃@madihehvamarsiah
مجموعه ای از احادیث امام زاده عبد العظیم الحسنی از کتاب علی (ع) در سنت زیدیه
از نسخه هایی که قاضی جعفر ابن عبد السلام در سده ششم قمری از کوفه به یمن آورد مجموعه ای است از احادیث منسوب به کتاب علی (ع) به روایت امامزاده عبد العظیم حسنی به روایت از امام جواد (ع). از این متن چند نسخه در کتابخانه های یمن دیده ام. سند آن چنین است: بسم الله الرحمن الرحيم وبه نستعين رب يسر وتمم وأعن يا كريم.
أخبرنا القاضي الأجل الإمام شمس الدين جمال الاسلام والمسلمین جعفر بن أحمد بن عبد السلام بن أبي يحیی أدام الله سعادته بقراءتي قال أخبرنا الشيخ الفاضل أبو علي الحسن بن علي بن ملاعب الأسدي قال أخبرنا الشيخ أبو الغنائم الحافظ العدل محمد بن علي بن ميمون النرسي بجامع الكوفة سنة خمسمائة سنة قال أنا السيد الشريف أبوعبد الله محمد بن علي بن الحسن بن عبد الرحمن العلوي الحسني رحمه الله ورضي عنه قال أنا أبو المفضل محمد بن عبد الله بن المطلب الشيباني في رجب سنة سبع وسبعين وثلاثمائة سنة قال أنا أبو صالح محمد بن صالح بن الفيض العجلي الساوي مؤذننا (مؤدبنا؟) في ذي الحجة سنة تسع عشرة وثلاث مائه لفظا قراءة علينا قال حدثنا أبو جعفر محمد بن عياش بن لاحق الأسدي الفقعسي بالصيمرة (قیل الصيمرة بلد عند البصرة. تمت. في الحاشية) قال حدثنا عبد العظيم بن عبد الله الحسني في منزله بالري قال أخبرني أبو جعفر محمد بن الرضى بن موسى قال: في كتاب علي يعني علي بن أبي طالب عليه السلام : ...
در اینجا سند به ابو عبد الله علوی، دانشمند برجسته زیدی کوفی و سپس به ابو المفضل شیبانی می رسد. مناسب است این مجموعه تصحیح و منتشر شود. اگر کسی علاقمند است پیام بگذارد تا نسخه های آن تقدیم شود.
تا کجا می توان به سندها در صحت انتساب کتاب ها اعتماد کرد؟ (نمونه کتاب الحيدة) (در دو فرسته)
کتاب الحيدة والاعتذار في الرد على من قال بخلق القرآن منسوب به عبدالعزيز بن يحيى الكناني المكي (د. 240ق) تاکنون چندين بار منتشر شده. کتاب متن گفتگویی است مزعوم ميان او و بشر بن غياث مريسی، فقيه و متکلم جهمی و حنفی مذهب بغداد در محضر مأمون خليفه عباسی. صورت حکايت بر اساس متن کتاب به قلم خود عبد العزيز بن يحيی است. او از شاگردان شافعي بود و در اصول فقه متأثر از وی بود. در کتاب اخبار فخ هم حکاياتی درباره او نقل شده که همگی ساختگی است و بدانها اعتمادی نيست. چنانکه چندين محقق و از جمله پروفسور فان اس نوشته اند کتاب الحيدة متنی است ساختگی که حنبليان بعدها آن را برای پيروز نشان دادن خود در بحث با متکلمان جهمی و در واکنش به واقعه محنه برساخته اند. متن کتاب و تصويری که از مجلس مأمون در طی آن به دست می دهد کمترين ترديد را باقی نمی گذارد که حکايت به کلی از آغاز تا انجامش ساختگی است و با واقعيت های تاريخی دوران مأمون و عصر محنه و با آنچه از بشر مريسی و افکارش و مناسباتش با مأمون می شناسيم و نيز از مناسبات مأمون با فقهای عصرش سازگار نيست. از اين کتاب نسخه های متعددی باقی مانده که با هم اختلاف هایی اساسی گاه دارند. اين نسخه ها متن حکايت را با روايتی در آغاز آن نقل می کنند که لزوما به معنای ريشه ساختن اين متن نيست. سند اين است:
ذكر ما جرى بين عبد العزيز بن يحيى رحمه الله وبين بشر المريسي. قرأت على أبي عمر أحمد بن خالد في ربيع الآخر عام اثنين وخمسين وثلاثمائة، حدثنا أبو عمرو عثمان بن أحمد بن عبد الله بن السماك قال ثنا أبو بكر محمد بن الحسن بن أزهر بن حسين القطايعي، قال: حدثني أبو عبد الله العباس ابن محمد بن فرقد، قال: حدثني أبي محمد بن فرقد بهذا الكتاب من أوله إلى آخره، قال: قال عبد العزيز بن مسلم الكناني ...
تحرير ديگری از اين متن در کتاب الإبانة ابن بطه عکبري (د. 387 ق) نقل شده که با متن نسخه های موجود تفاوت بسيار دارد و به نظر می رسد که مرحله ای پيشتر را از مراحل ساختن متن کتاب نشان می دهد (الابانة، 6/ 226 تا 227). از مهمترين ويژگی های اين روايت اين است که عناصر قصه گونه متن نسخه های خطی کتاب را ندارد. سند ابن بطه در صدر آن يک حلقه مشترک با سند بالا دارد. سند ابن بطه به اين متن و آغاز آن از اين قرار است:
حَدَّثَنَا أَبُو حَفْصٍ عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ رَجَاءٍ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو أَيُّوبَ عَبْدُ الْوَهَّابِ بْنُ عَمْرٍو النَّزَلِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو الْقَاسِمِ الْعَطَّافُ بْنُ مُسْلِمٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ بِشْرٍ، وَدُبَيْسٌ الصَّائِغُ، وَمُحَمَّدُ بْنُ فَرْقَدٍ، قَالُوا: قَالَ لَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى الْمَكِّيُّ الْكِنَانِيُّ: أَرْسَلَ لِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ الْمَأْمُونُ فَأَحْضَرَنِي، وَأَحْضَرَ بِشْرَ بْنَ غِيَاثٍ الْمِرِّيسِيَّ فَدَخَلْنَا عَلَيْهِ، فَلَمَّا جَلَسْنَا بَيْنَ يَدَيْهِ قَالَ: إِنَّ النَّاسَ قَدْ أَحَبُّوا أَنْ تَجْتَمِعَا وَتَتَنَاظَرَا، فَأَرَدْتُ أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ بِحَضْرَتِي فَأَصِّلَا فِيمَا بَيْنَكُمَا أَصْلًا إِنِ اخْتَلَفْتُمَا فِي فَرْعٍ رَجَعْتُمَا إِلَى الْأَصْلِ، فَإِنِ انْقُضِي فِيمَا بَيْنَكُمَا أَمْرُهُ إِلَّا كَانَتْ لَكُمَا عَوْدَةٌ.
وجود اين حلقه مشترک در ميان اين دو سند مشکل بتواند مسئوليت تدوين و ساختن اين متن را روشن کند. احتمالا سند اول بر اساس سند دومی ساخته و پرداخته شده است. چنین پیداست که حتی متن ابن بطه هم ريشه در متن بسيار مختصرتری داشته که بعدا بدين ترتيب گسترش پيدا کرده است. اينکه نخستين بار کی و کجا چنين حکايتی را به نام عبد العزيز بن يحیی الکناني ساخته اند به هرحال بر ما روشن نيست. اما در حالی که سند ابن بطه دست کم می تواند نشان دهد که متن ادعایی از مناظره در زمان ابن بطه عکبری موجود بوده سند نخست ابدا نمی تواند تاريخ آن را بازتاب دهد. بايد ديد قديمترين نسخه کتاب به چه زمانی بر می گردد. صرف وجود اين سند ريشه تاريخی آن را نمی تواند توضيح دهد چرا که تصورش چندان سخت نيست که اين سند را بتوان کاملا جعل کرد.
اما هر چه هست دو نکته در اين ميان بسيار جالب توجه است: نخست اينکه هم ابن نديم و هم بعدا خطيب بغدادي به وجود کتاب الحيدة به عنوان تأليفی از عبد العزيز بن يحيی الکناني تصريح کرده و موضوع آن را مناظره او با بشر دانسته اند. شايد وجود اين گواهی ها همراه با سندهای بالا برای برخی کافی باشد تا اصالت متن کتاب را قطعی بدانند. اين دست کم نگاهی است که بيشتر مصححان متن اين کتاب تاکنون داشته اند. اما چنانکه گفتم بی ترديد اين کتاب و تمام حکايت ساختگی است. نخست خوب است عبارات ابن نديم (ص 275) و خطيب بغدادي را با هم مرور کنيم:
مجموعه ای از احادیث امام زاده عبد العظیم الحسنی از کتاب علی (ع) در سنت زیدیه
از نسخه هایی که قاضی جعفر ابن عبد السلام در سده ششم قمری از کوفه به یمن آورد مجموعه ای است از احادیث منسوب به کتاب علی (ع) به روایت امامزاده عبد العظیم حسنی به روایت از امام جواد (ع). از این متن چند نسخه در کتابخانه های یمن دیده ام. سند آن چنین است: بسم الله الرحمن الرحيم وبه نستعين رب يسر وتمم وأعن يا كريم.
أخبرنا القاضي الأجل الإمام شمس الدين جمال الاسلام والمسلمین جعفر بن أحمد بن عبد السلام بن أبي يحیی أدام الله سعادته بقراءتي قال أخبرنا الشيخ الفاضل أبو علي الحسن بن علي بن ملاعب الأسدي قال أخبرنا الشيخ أبو الغنائم الحافظ العدل محمد بن علي بن ميمون النرسي بجامع الكوفة سنة خمسمائة سنة قال أنا السيد الشريف أبوعبد الله محمد بن علي بن الحسن بن عبد الرحمن العلوي الحسني رحمه الله ورضي عنه قال أنا أبو المفضل محمد بن عبد الله بن المطلب الشيباني في رجب سنة سبع وسبعين وثلاثمائة سنة قال أنا أبو صالح محمد بن صالح بن الفيض العجلي الساوي مؤذننا (مؤدبنا؟) في ذي الحجة سنة تسع عشرة وثلاث مائه لفظا قراءة علينا قال حدثنا أبو جعفر محمد بن عياش بن لاحق الأسدي الفقعسي بالصيمرة (قیل الصيمرة بلد عند البصرة. تمت. في الحاشية) قال حدثنا عبد العظيم بن عبد الله الحسني في منزله بالري قال أخبرني أبو جعفر محمد بن الرضى بن موسى قال: في كتاب علي يعني علي بن أبي طالب عليه السلام : ...
در اینجا سند به ابو عبد الله علوی، دانشمند برجسته زیدی کوفی و سپس به ابو المفضل شیبانی می رسد. مناسب است این مجموعه تصحیح و منتشر شود. اگر کسی علاقمند است پیام بگذارد تا نسخه های آن تقدیم شود.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
🔸مجموعه ای از احادیث امام زاده عبد العظیم الحسنی از کتاب علی (ع) در سنت زیدیه
🔹حسن انصاری
🔺از نسخه هایی که قاضی جعفر ابن عبد السلام در سده ششم قمری از کوفه به یمن آورد مجموعه ای است از احادیث منسوب به کتاب علی (ع) به روایت امامزاده عبد العظیم حسنی به روایت از امام جواد (ع). از این متن چند نسخه در کتابخانه های یمن دیده ام. سند آن چنین است: بسم الله الرحمن الرحيم وبه نستعين رب يسر وتمم وأعن يا كريم.
أخبرنا القاضي الأجل الإمام شمس الدين جمال الاسلام والمسلمین جعفر بن أحمد بن عبد السلام بن أبي يحیی أدام الله سعادته بقراءتي قال أخبرنا الشيخ الفاضل أبو علي الحسن بن علي بن ملاعب الأسدي قال أخبرنا الشيخ أبو الغنائم الحافظ العدل محمد بن علي بن ميمون النرسي بجامع الكوفة سنة خمسمائة سنة قال أنا السيد الشريف أبوعبد الله محمد بن علي بن الحسن بن عبد الرحمن العلوي الحسني رحمه الله ورضي عنه قال أنا أبو المفضل محمد بن عبد الله بن المطلب الشيباني في رجب سنة سبع وسبعين وثلاثمائة سنة قال أنا أبو صالح محمد بن صالح بن الفيض العجلي الساوي مؤذننا (؟) في ذي الحجة سنة تسع عشرة وثلاث مائه لفظا قراءة علينا قال حدثنا أبو جعفر محمد بن عياش بن لاحق الأسدي الفقعسي بالصيمرة (قیل الصيمرة بلد عند البصرة. تمت. في الحاشية) قال حدثنا عبد العظيم بن عبد الله الحسني في منزله بالري قال أخبرني أبو جعفر محمد بن الرضى بن موسى قال: في كتاب علي يعني علي بن أبي طالب عليه السلام : ...
در اینجا سند به ابو عبد الله علوی، دانشمند برجسته زیدی کوفی و سپس به ابو المفضل شیبانی می رسد. مناسب است این مجموعه تصحیح و منتشر شود. اگر کسی علاقمند است پیام بگذارد تا نسخه های آن تقدیم شود.
لینک یادداشت: 👇
http://ansari.kateban.com/post/4074
@Kateban
#شعائر_مقدسه_ی_حسینیه
🌿 تولدى دوباره
أخبرنا محمد بن محمد ، قال : حدثنا القاضي أبو بكر محمد بن عمر الجعابي ، قال : حدثنا الحسين بن محمد بن بشر ، قال : حدثنا علي بن الحسن بن عبيد ، قال : حدثنا إسماعيل بن أبان ، قال : حدثنا أبو مريم ، قال : حدثني حمران بن أعين رحمهالله ، قال : زرت قبر الحسين بن علي عليهماالسلام ، فلما قدمت جاءني أبو جعفر محمد بن علي عليهالسلام وعمر بن علي بن عبد الله بن علي ، فقال لي أبو جعفر عليهالسلام : أبشر يا حمران ، فمن زار قبور شهداء آل محمد عليهمالسلام يريد الله بذلك وصلة نبيه ، خرج من ذنوبه كيوم ولدته أمه.
💠حمران میگويد هنگامى كه از سفر زيارت امام حسين (علیهالسلام) برگشتم، امام باقر عليه السلام به ديدارم آمد و فرمود: اى حمران! به تو مژده مىدهم كه هر كس قبور شهيدان آل محمد (ص) را زيارت كند و مرادش از اين كار رضايت خدا و تقرب به پيامبر (ص) باشد، از گناهانش بيرون مىآيد مانند روزى كه مادرش او را زاده است.
📚نام کتاب : الأمالي - ط دار الثقافة نویسنده : الشيخ الطوسي جلد : 1 صفحه : 414
http://lib.eshia.ir/27725/1/414
@borrhan
قَالَ الشَّيْخُ الصَّدُوقُ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ (رَضِيَ اللهُ عَنْهُ)، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو عَلِيِّ بْنُ هَمَّامٍ، قَالَ: سَمِعْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُثْمانَ الْعَمْرِيَّ ـ قَدَّسَ اللهُ رُوحَهُ ـ يَقُولُ: سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ: سُئِلَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ) ـ وَأَنا عِنْدَهُ ـ عَنِ الْخَبَرِ الَّذِي رُوِيَ عَنْ آبائِهِ (عَلَيْهِمُ السَّلَامُ): أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ للهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَأَنَّ مَنْ مَاتَ وَلَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً.
فَقَالَ ع: إِنَّ هَذَا حَقٌّ كَما أَنَّ النَّهارَ حَقٌّ.
فَقِيلَ لَهُ: يا بْنَ رَسُولِ اللهِ، فَمَنِ الْحُجَّةُ وَالْإِمَامُ بَعْدَكَ؟
قَالَ: ابْنِي مُحَمَّدٌ، هُوَ الْإِمَامُ وَالْحُجَّةُ بَعْدِي، مَنْ مَاتَ وَلَمْ يَعْرِفْهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً، أَمَا إِنَّ لَهُ غَيْبَةً يَحارُ فيهَا الْجاهِلُونَ، وَيَهْلِكُ فيهَا المُبْطِلُونَ، وَيَكْذِبُ فيهَا الْوَقَّاتُونَ، ثُمَّ يَخْرُجُ فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْأَعْلَامِ الْبِيضِ تَخْفِقُ فَوْقَ رَأْسِهِ بِنَجَفِ الْكُوفَةِ.
شیخ صدوق از محمّد بن عثمان عَمری (دوّمین نایب امام) روایت کرده که گوید: از پدرم (نایب اول) شنیدم که میگفت: نزد امام حسن عسکری (عليه السلام) بودم كه از ایشان دربارهی خبری سؤال شد كه از پدرانش روایت شده است: زمین تا روز قیامت از حجّت خدا بر خلقش خالی نمی ماند؛ و این که: هر كه بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.
حضرت فرمود: به راستی این سخن حقّ است همچنان که روز، حقّ است.
به او عرض شد: ای فرزند رسول خدا! حجّت و امام بعد از شما كیست؟
فرمود: پسرم محمّد، او امام و حجّت بعد از من است، هر كه بمیرد و او را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است. آگاه باشید، به راستی برای او غیبتی است كه جاهلان در آن سرگردان شوند، و اهل باطل در آن هلاك گردند، و تعیین کنندگان وقت (ظهور) در آن دروغ گویند. سپس خروج کند و گویا به پرچمهای سفیدی می نگرم كه بالای سرش در نجفِ كوفه در اهتزاز است.
كمال الدين، ج2 ص409 ح9.
قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْخزَّازُ: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ الشَّيْبانِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنا رَجَاءُ بْنُ يَحْيَى الْعَبَرْتائِيُّ الْكاتِبُ، قَالَ: حَدَّثَنا يَعْقُوبُ بْنُ إِسْحَاقَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بَشَّارٍ، قَالَ: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ، قَالَ: حَدَّثَنا شُعْبَةُ، عَنْ هِشَامِ بْنِ زَيْدٍ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ):
لَـمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ، رَأَيْتُ عَلَى سَاقِ الْعَرْشِ مَكْتُوباً: لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ، أَيَّدْتُهُ بِعَلِيٍّ وَنَصَرْتُهُ بِهِ، وَرَأَيْتُ اثْنَيْ عَشَرَ اسْماً مَكْتُوباً بِالنُّورِ، فيهِمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَسِبْطَايَ، وَبَعْدَهُما تِسْعَةُ أَسَامِي: عَلِيّاً عَلِيّاً عَلِيّاً ـ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ـ، وَمُحَمَّدٌ وَمُحَمَّدٌ ـ مَرَّتَيْنِ ـ، وَجَعْفَرٌ وَمُوسَى وَالْحَسَنُ، وَالْحُجَّةُ يَتَلَأْلَأُ مِنْ بَيْنِهِمْ.
فَقُلْتُ: يا رَبِّ، أَسَامِي مَنْ هَؤُلَاءِ؟ فَنَادَانِي رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ: يا مُحَمَّدُ، هُمُ الْأَوْصِيَاءُ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ، بِهِمْ أُثِيبُ وَبِهِمْ أُعَاقِبُ.
علی بن محمّد خزّاز از انس بن مالك روایت کرده که رسول خدا (صلّى الله عليه وآله) فرمود: هنگامی که مرا به آسمان بردند، دیدم بر ساق عرش نوشته شده است: لا اله الّا الله، محمّد رسول الله، او را به وسیلهی علی تقویت كرده و به وسیلهی او یاری نمودم؛ و دوازده نام را دیدم كه با نور نوشته شده بود، در میان آنها: علی بن ابی طالب و دو نوه ام (حسن و حسین) و بعد از آن دو، نُه نام دیگر بود که سه مرتبه نام علی، و دو مرتبه نام محمّد، و جعفر و موسی و حسن بود، و حجّت که در میان آنها میدرخشید.
عرض كردم؛ پروردگارا! اینها نامهای چه كسانی است؟
پروردگارم به من ندا فرمود: ای محمّد! ایشان اوصیاء از ذریّه تو هستند، به واسطه ایشان ثواب دهم و عِقاب كنم.
كفایة الأثر، ص74.
یکی دیگر از افرادی که می توان در این موضوع به او اشاره کرد و از قضا مورد استناد آقای دکتر گرامی نیز قرار گرفته یونس بن عبد الرحمن است. جناب گرامی تنها به کتاب «علل الحدیث» یونس استناد جسته است، در حالی که مقایسۀ گزارش شیخ طوسی و نجاشی در معرفی آثار یونس جدایی کتاب العلل (علل الشرایع) را از کتاب دیگر او موسوم به «اختلاف الحدیث» روشن می کند. نجاشی ذیل آثار یونس از دو کتاب با عناوین «کتاب العلل الکبیر» و «علل الحدیث» نام می برد (فهرست نجاشی ص 447). نباید چنین پنداشت که این هر دو در موضوع علل الحدیث، با حجم های متفاوت بوده اند. استناد به فهرست شیخ طوسی هر گونه ابهام در این فقره را از بین می برد. شیخ «کتاب العلل» از آثار یونس را در کنار «كتاب اختلاف الحديث» نام می برد (فهرست طوسی ص 266) و روشن می سازد که «علل الحدیث» در عبارت نجاشی همان «اختلاف الحدیث» است. این در حالی است که «کتاب العلل الکبیر» در عبارت نجاشی بایستی تنها «کتاب العلل» در عبارت شیخ مفروض گردد که در موضوع علل الشرایع بوده است. یونس همچنین کتاب دیگری با عنوان «كتاب علل النكاح وتحليل المتعة» داشته که بیانگر آن است که وی علل الشرایع نویس هم بوده است.
مستند ادعای اخیر جز مقایسۀ دو فهرست شیخ و نجاشی روایات بسیاری است که در «علل الشرایع» صدوق از یونس نقل شده است (علل الشرائع ج 2 ص 349، 370، 381، 477، 518، 542، 579، 580، 590، 603...). جالب اینجاست که صدوق این روایات را قطعا از یکی از مؤلفات یونس نقل می کند. زیرا تمامی این روایات به دو راوی اصلی میراث یونس مذکور در فهرست طوسی و نجاشی باز می گردد و این دو اسماعیل بن مرار و محمد بن عیسی هستند. طریق شیخ طوسی در فهرست به این شرح است:
(أخبرنا بذلك [كتب يونس] ابن أبي جيد، عن محمد بن الحسن، عن سعد والحميري وعلي بن إبراهيم ومحمد بن الحسن الصفار، كلهم، عن إبراهيم بن هاشم، عن إسماعيل بن مرار وصالح بن السندي، عنه.
ورواها أبو جعفر بن بابويه، عن حمزة بن محمد العلوي ومحمد بن علي ماجيلويه، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن إسماعيل وصالح، عنه .
وأخبرنا بذلك ابن أبي جيد، عن ابن الوليد، عن الصفار، عن محمد بن عيسى بن عبيد، عنه).
این طرق دقیقا در «علل الشرایع» صدوق ذیل روایاتی که از یونس روایت شده تکرار می شود؛ برای نمونه این موارد شایسته ذکر است:
1 ـ أبى رحمه الله قال : حدثنا علي بن إبراهيم عن إسماعيل بن مرار عن يونس بن عبد الرحمن..
2 ـ حدثنا محمد بن الحسن قال : حدثنا محمد بن الحسن الصفار عن إبراهيم بن هاشم عن إسماعيل بن مرار عن يونس بن عبد الرحمن..
3 - وعنه ، عن محمد بن الحسن الصفار ، عن إبراهيم بن هاشم ، عن إسماعيل ابن مرار عن يونس بن عبد الرحمن..
4 ـ أبي قال: حدثنا سعد بن عبد الله، عن محمد بن عيسى، عن يونس بن عبد الرحمن..
5 ـ حدثنا محمد بن علي ماجيلويه، عن محمد بن يحيى العطار عن سهل بن زياد عن محمد بن عيسى عن يونس بن عبد الرحمن..
6 ـ أبي رحمه الله عن سعد بن عبد الله عن محمد بن عيسى بن عبيد عن يونس ابن عبد الرحمن..
به روشنی می توان دریافت که اسانید شیخ صدوق برای نقل از یونس همان اسانیدی است که شیخ طوسی و نجاشی برای روایت آثار یونس آورده اند و به احتمال قوی طریقی برای روایت همان «کتاب العلل» در موضوع علل الشرایع بوده اند.
در یادداشت دیگری به چند نمونه دیگر از آثار قدما در موضوع علل الشرایع اشاره خواهد شد.
این بحث ادامه دارد..
@majlesilib
به مناسبت شهادت امیر المؤمنین (علیه الصلاة والسلام) روایتی در نسخۀ خطی کتاب «مقصد الراغب في مناقب علی بن أبي طالب» تألیف یکی از علمای سنی اوایل قرن هفتم که الان در حال تحقیق آن در کتابخانۀ علامۀ مجلسی هستیم است که آن را از منابع کهن اهل سنت می آورم:
روى أبو بكر البزّار في مسنده ۴: ۲۴۷/ ۱۷۲۰
قال: حدّثنا عمرو بن عليّ، قال: حدّثنا أبو عاصم، قال: حدّثنا سُكَين بن عبد العزيز، قال: حدّثني حفص بن خالد قال: حدّثني أبي خالد بن حيّان، قال: لمّا قتل عليّ بن أبي طالب قام الحسن بن عليّ خطيبًا، فقال:
قد قتلتم ـ والله ـ الليلةَ رجلًا في الليلة التي أنزل فيها القرآن، وفيها رفع عيسى بن مريم، وفيها قتل يوشع بن نون فتى موسى، ... والله ما سبقه أحد كان قبله، ولا يدركه أحد كان بعده، والله إن كان رسول الله’ ليبعثه في السريّة، جبريل عن يمينه وميكائيل عن يساره، والله ما ترك من صفراء ولا بيضاء إلّا ثمانمائة درهم ـ أو سبعمائة درهم ـ كان أعدّها لخادم.
وقال: إسناده صالح.
ورواه أبو بشر الدولابي في الذرّية الطاهرة: ۷۹/ ۱۳۲ عن عمرو بن عليّ أبو حفص، ويزيد بن سنان أبو خالد، عن أبي عاصم، بهذا الإسناد.
این نگاه اهل سنت به روایات اهل بیت (علیهم السلام) به عنوان یک قاعده کلی جاری و ساری است.
مثلا عقیلی در كتاب الضعفاء خود و در ترجمه سدیر صیرفی از اصحاب امام باقر (علیه السلام) پس از تضعیف او، حدیثی از او از امام (علیه السلام) نقل می کند که امام این حدیث را مباشرة از ابو سعيد خدري از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روایت می فرماید، ملاحظه بفرمایید:
حدثني آدم بن موسى قال سمعت البخاري، قال: سدير بن حكيم الصيرفي، سمع أبا جعفر، قال ابن عيينة: رأيته وكان يكذب؛ ومن حديثه: ما حدثناه عبيد بن عبد الواحد قال حدثنا عمرو بن عثمان الخزاز، قال: حدثنا الحسن بن محبوب الزراد، قال: حدثنا مالك بن عطية الجهني،
عن سدير الصيرفي، عن أبي جعفر محمد بن علي عن أبي سعيد الخدري قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول لعلي أنت أخي.
وقد روى هذا من غير هذا الوجه بأسانيد متقاربة وأبو جعفر محمد بن علي لا يتصل بأبي سعيد الخدري.
پس دلیل کذب سدیر همان روایات متقاربی است که در آن اتصال سند به پیامبر در آنها وجود ندارد.
منقولاتی از مجموعه ای نفیس ومنحصر به فرد ونو یافته که به زودی از قید تحقیق خارج وچاپ وروانه بازار خواهد شد وبه احتمال قوی در بیروت چاپ خواهد شد این کتاب مجموعه علي بن احمد بن عبدالعلي الاصفهاني تاريخ کتابت 780 هجري قمري که این مجموعه شامل سه مجلد میباشد که مجموعه به خط مصنف در کتابخانه ای شخصی همراه با چند کتاب دیگر که آنها هم در نوع خود بی نظیر ودارای نسخ منحصر به فرد واز حیث محتوی نیز نادر ومنحصر به فرد میباشند که انشاء الله در اسرع وقت فهرست کتب تنظیم ومنتشر خواهد شد به عنوان نمونه به منقولات ذیل که از مجموعه فوق الذکر استخراج شده اند توجه کنید
عن أبي إسحاق إبراهيم بن محمّد بن سعيد بن هلال بن عاصم ابن سعد بن مسعود الثقفي الكوفي الرقي في کتابه المعرفة في المناقب و المثالب قال حدثنا محمد قال حدثنا الحسن قال حدثنا إبراهيم قال أخبرني يوسف بن كليب بن عبد الملك عن أبي عبيدة عن عبد الله بن مسعود عن معاوية بن عمار قال حدثنا جعفر بن محمد بن علي قال نحن حجة الله على خلقه و امنا فاطمة حجة الله علينا
حدثنا محمد قال حدثنا الحسن قال حدثنا إبراهيم قال و أخبرني يوسف بن كليب المسعودي قال حدثنا الحسن بن حماد الطائي عن عبد الصمد البارقي عن جعفر بن محمد بن علي قال نحن حجة الله على خلقه و جدتنا فاطمة حجة الله علينا
وعن الطبري في الدلائل قال حدثني أبو المفضل محمد بن عبد الله قال حدثنا أبو العباس غياث الديلمي عن الحسن بن محمد بن يحيى الفارسي عن زيد الهروي عن الحسن بن مسكان عن نجبة عن جابر الجعفي قال قال سيدي محمد بن علي الباقر نحن حجج الله على خلقه و امنا فاطمة حجة الله علينا
وعن محمد بن مکي باسناده عن الشيخ الطوسي قال أخبرنا جماعة، عن أبي المفضل قال حدثنا أبو عبد الله جعفر بن محمد بن جعفر الحسني قال حدثنا أحمد بن عبد المنعم الصيداوي قال حدثني عمرو بن شمر عن جابر الجعفي عن أبي جعفر محمد بن علي نحن حجج الله على خلقه و امنا فاطمة حجة الله علينا
أخبرنا محمد بن محمد قال أخبرنا أبو القاسم جعفر بن محمد بن قولويه قال حدثني أبي قال حدثنا سعد بن عبد الله قال حدثنا أحمد بن محمد بن عيسى عن الحسن بن محبوب عن سيف بن عميرة عن جابر الجعفي عن أبي جعفر محمد بن علي الباقر نحن حجج الله على خلقه و امنا فاطمة حجة الله علينا
أخبرنا محمد بن محمد قال أخبرنا أبو الحسن علي بن محمد الكاتب قال أخبرني الحسن بن علي بن عبد الكريم الزعفراني قال حدثنا أبو إسحاق إبراهيم بن محمد الثقفي قال أخبرنا إسماعيل بن أبان قال حدثنا عمرو بن شمر قال سمعت جابر بن يزيد الجعفي يقول سمعت أبا جعفر محمد بن علي نحن حجج الله على خلقه و امنا فاطمة حجة الله علينا
حدثنا الشيخ ابن أبي جيد عن محمد بن الحسن بن الوليد عن محمد بن الحسن الصفار، عن أحمد بن محمد بن عيسى عن الحسين بن سعيد عن يونس بن عبد الرحمن عن إبراهيم بن عمر اليماني عن جابر بن يزيد الجعفي و رواه محمد بن جعفر الأسدي أبو الحسين عن أبيه عن محمد بن سنان عن عمرو بن شمر عن جابر قال سمعت أبا جعفر محمد بن علي
و أخبرنا محمد بن محمد قال أخبرنا أبو القاسم جعفر بن محمد بن قولويه قال حدثنا علي بن الحسين بن موسى بن بابويه قال حدثنا علي بن إبراهيم بن هاشم عن أحمد بن محمد بن عيسى عن الهيثم بن أبي مسروق النهدي عن يزيد بن إسحاق عن الحسن بن عطية عن أبي عبد الله جعفر بن محمد نحن حجج الله على خلقه، و امنا فاطمة حجة الله علينا
حدثنا محمد بن محمد قال حدثنا أبو الحسن علي بن بلال المهلبي قال حدثنا محمد بن الحسين بن حميد بن الربيع اللخمي قال حدثنا سليمان بن الربيع النهدي قال حدثنا نصر بن مزاحم المنقري قال أبو الحسن علي بن بلال و حدثني علي بن عبد الله بن أسد بن منصور الأصبهاني قال حدثنا إبراهيم بن محمد بن هلال الثقفي قال حدثني محمد بن علي قال حدثنا نصر بن مزاحم عن يحيى بن يعلى الأسلمي عن علي بن الحزور عن الأصبغ بن نباتة قال جاء رجل إلى علي فقال يا أمير المؤمنين ان هؤلاء القوم يزعمون ليس لفاطمة من الامامة نصيب قال علي ويحکم ان فاطمة حجة علي الائمة من ولدي وان المهدي من ولدي سيظهر بکتاب فاطمة ويحتج به علي خلق الله.
و عن محمد بن مکي مرسلا عن الرضا والعسکري قالا نحن حجج الله على خلقه و جدتنا فاطمة حجة الله علينا
مجلد اول مجموعه ص 175 به حسب نسخه مخطوط
#اهل_سنت_لطفا_تأمل_كنند
#عدالت_صحابه (۸۱)
✅ آیا جناب عمار بن یاسر رحمه الله ، صحابی جلیل القدر رسول خدا صلی الله علیه و آله ، ملعون است؟!!!
➖▪️〰〰〰〰❗️❕
با 👈سند صحیح👉 در کتب اهل سنت آمده است که صحابی بزرگوار عمار بن یاسر رضوان الله تعالی علیه به
" #عثمان " دشنام میداده است!!!
📝 ابن سعد در طبقات الکبری در این باره آورده است:
🔴« قَالَ: أَخْبَرَنَا عَفَّانُ بْنُ مُسْلِمٍ قَالَ: أَخْبَرَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو حَفْصٍ وَكُلْثُومُ بْنُ جَبْرٍ عَنْ أَبِي غَادِيَةَ قَالَ: سَمِعْتُ عَمَّارَ بْنَ يَاسِرٍ يَقَعُ فِي عُثْمَانَ يَشْتِمُهُ بِالْمَدِينَةِ »
🔵«ابی الغادیه میگوید شنیدم که عمار بن یاسر به عثمان دشنام میداد در مدینه.»
📚طبقات الکبری این سعد جلد 3 صفحه 197.
و البانی وهابی نیز در کتاب سلسلة الاحادیث الصحیحة میگوید این سند صحیح است!!!
البانی میگوید:
🔴« قلت: وهذا إسناد صحيح، رجاله ثقات رجال مسلم »
🔵«میگویم:این سند صحیح است و رجال آن ثقه از رجال صحیح مسلم هستند.»
📚سلسلة الاحادیث الصحیحه جلد 5 صفحه 19 .
http://yon.ir/Qn1h4
==================
بنابراین طبق این سند صحیح جناب عمار رضوان الله تعالی علیه به عثمان بن عفان دشنام می داده است ، از طرفی
◀️ جناب یحیی بن معین امام جرح و تعدیل اهل سنت و از ائمهء بزرگ اهل سنت میگوید:
هرکسی به عثمان دشنام دهد دجال است و لعنت خدا و ملائکه و مردم برکسی که به عثمان دشنام دهد!!!
🔴« كل من شتم عثمان، أو طلحة، أو أحدا من أصحاب رَسُول اللَّهِ صلى الله عليه وسَلَّمَ، دجال، لا يكتب عنه، وعليه لعنة اللَّه والملائكة والناس أجمعين .»
🔵«هر کسی که به عثمان و طلحه و یا یکی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله دشنام دهد دجال است و از او حدیث نوشته نمی شود و بر او باد لعنت خدا و ملائکه و جمیع مردم.»
📚تهذیب الکمال فی اسماء الرجال جلد 4 صفحه 322.
👤❌ و احمد بن حنبل امام جماعت سلفی در تعریفی بچهگانه! 😏
درباره رافضی میگوید :
778 - أَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْكَحَّالُ، أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: 👈«الرَّافِضِيُّ الَّذِي يَشْتِمُ»👉
ترجمه : الکحال میگوید : ابوعبدالله گفت :👈 رافضی کسی است که فحش میدهد👉
وایضا درباره کسی که به عثمان بن عفان فحش میدهد میگوید :
781 - أَخْبَرَنَا زَكَرِيَّا بْنُ يَحْيَى، قَالَ: ثنا أَبُو طَالِبٍ، أَنَّهُ قَالَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ: الرَّجُلُ يَشْتِمُ عُثْمَانَ؟ فَأَخْبَرُونِي أَنَّ رَجُلًا تَكَلَّمَ فِيهِ، فَقَالَ: 👈هَذِهِ زَنْدَقَةٌ "👉
ابوطالب میگوید به ابوعبدالله گفتم ؟ مردی که به #عثمان بن عفان فحش میدهد ؟ خبر دادند که درباره آن تکلم کرده اند پس گفت
👈 این زندقه است 👉
✅از اقوال احمدبن حنبل ثابت میشود هر فردی که به عثمان بن عفان فحش بدهد پس نتیجه آن رافضی بودن و زندیق بودن آن فرد است.
=================
جا دارد به روایتی در فضیلت جناب عمار نیز توجه کنید :
🏮حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ حَبِیبٍ، عَنْ حَبِیبِ بْنِ أَبِی ثَابِتٍ، عَنْ عَطَاءِ بْنِ یَسَارٍ، قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ فَوَقَعَ فِی عَلِیٍّ، وَفِی عَمَّارٍ رَضِیَ اللهُ تَعَالَى عَنْهُمَا عِنْدَ عَائِشَهَ، فَقَالَتْ: أَمَّا عَلِیٌّ، فَلَسْتُ قَائِلَهً لَکَ فِیهِ شَیْئًا، وَأَمَّا عَمَّارٌ، فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یَقُولُ: 👈لَا یُخَیَّرُ بَیْنَ أَمْرَیْنِ، إِلَّا اخْتَارَ أَرْشَدَهُمَا.👉
تعليق شعيب الأرنؤوط : إسناده صحيح على شرط مسلم
📚مسند أحمد بن حنبل ج6 ص 113
🏮فردی به امام علی(علیه السلام) و عمار بن یاسر نزد عائشه دشنام داد پس عایشه گفت : در مورد علی چیزی به تو نمیگویم اما درمورد عمار من از رسول الله شنیدم که گفتند : 👈بین دو امر مخیر نمیشود مگر اینکه رائ هدایت کننده تر و نزدیک به صواب وحق را انتخاب میکند. 👉
(❌بی تفاوت بودن عایشه نسبت به سب امیرالمومنین را نیز در نظر داشته باشید!!)
__________________
📢 حال طرح سوالاتی از اهل دقت:
🅾 طبق کتاب ابن حنبل و قول رسول خدا به اعتراف عایشه ، جناب عمار همیشه رائ هدایت کننده تر را انتخاب میکند ، آیا زمانی که عثمان بن عفان را دشنام میداد بر راه هدایت و حق و صواب نبود؟
🅾 و با توجه به اینکه جناب عمار رضوان الله علیه ، به عثمان دشنام میداده است آیا از نظر یحیی بن معین ، نعوذ بالله ، صحابی جلیل القدری چون عمار ملعون است؟
⁉️ آیا جناب صحابی جلیل القدر رافضی میباشد
وایضا والعیاذ بالله زندیق است؟
🅾 اهل سنت ، تمامی صحابه را عادل می دانند و تمام خلفای شان را به حق ، چگونه است که صحابه ای به خلیفه مورد قبول ایشان دشنام میدهد⁉️
به راستی علت این همه آشفتگی در مکتب خلفا چیست؟؟؟؟؟
➖➖➖➖➖
👁🗨 کانال برهان
@borrhan
#توهین_اهل_سنت_به_خلفا
🐴 قاطری که نامش #ابوبکر و #عمر بود
💥 أخْبَرَنَا أَبُو نُعَيْم الحَافِظ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّد عَبْد الله بن مُحَمَّد بن جَعْفَر بن حَيَّان، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو يَحْيَى الرَّازِيّ، قَالَ: حَدَّثَنَا سَهْل بن عُثْمَان، قَالَ:حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيل بن حَمَّاد بن أَبِي حنيفة، قَالَ: كَانَ لنا جار طحان رافضي، وَكَانَ له بغلان، سمى أحدهما: أَبَا بَكْر، والآخر عُمَر، فرمحه ذات ليلة أحدهما فقتله، فأخبر أَبُو حنيفة، فَقَالَ: انظروا البغل الَّذِي رمحه الَّذِي سماه عُمَر؟
فنظروا فَكَانَ كذلك
🔘 اسماعیل بن حماد بن ابی حنیفه (نوه ابوحنیفه) می گوید:
که همسایه آسیابان رافضی ای داشتیم که دو عدد #قاطر داشت اسم یکی را #ابابکر و دیگری را #عمر قرار داده بود شبی یکی از آنها صاحبش را (یعنی همون فرد شیعه را) لگد زد و کشت پس ابوحنیفه باخبر شد و گفت:
نگاه کنید به قاطری که او را لگد زده ببینید اسم او عمر است؟
پس جستجو کردند و دیدند همین طور است
📚 تاریخ بغداد، جلد ۱۳، صفحه ۳۶۲
.
📜 - شب آرزوها، سنت یا بدعت؟
چند سالی است که توجه بسیار زیادی به اولین شب جمعه ماه رجب یا همان لیلة الرغائب (ترجمهشده بهشب آرزوها که البته ترجمه درستی نیست) می شود و این شب جایگاه خاصی پیدا کرده است. برخی از محققین این شب را جز بدعتی که از میان اهل سنت برخاسته و در میان شیعه گسترش یافته، نمیدانند. اندکی تامل در منابع و نگاه منتقدانه به آنها، این نظریه را تقویت میکند.
در منابعی که بهدست ما رسیده، گویا اقبال سید بن طاووس (م ۶۶۴) نخستین منبعی است که حدیث فضیلت این شب را نقل فرموده است. ایشان برای این نقل، سندی ذکر نکرده و تنها به تعبیر «کتب العبادات» اکتفا کرده است و نقل خود را از «کتابهای بعضی از اصحاب» میآورد. (اقبال، ج ۳، ص ۱۸۵)
همین حدیث را بعدتر در اجازه مفصل علامه به بنیزهره میبینیم (بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۳۹۵) که احتمال اتحاد منبع اصلی روایت در چنین مواردی که متنی چنین طولانی تا این اندازه مشابه است، بسیار زیاد است.
از سوی دیگر، اهتمام به این شب میان عوام اهل سنت، رواج بسیاری داشته و در مقابل، علمای ایشان بهشدت با این مراسم مخالفت کرده و روایتش را جعلی دانستهاند. (بهعنوان نمونه: الموضوعات ابن الجوزی، ج ۲، ص ۱۲۴) بهباور آنها این حدیث ساخته و پرداخته کسانی است که از این راه در پی کسب شهرت و وجهه میان عوام بودهاند. (همان، ج ۲، ص ۱۲۹)
تمام مشکل از جایی شروع میشود که سند علامه به همان سند اهل سنت میرسد و تمام نقدهای اهل سنت بر سندی که اساساً متعلق به خود آنها است، در مورد این سند نیز صادق است! این یعنی حدیثی که از خود اهل سنت بر آمده و توسط ایشان جعلی دانسته شده، ناگهان ـ بهخاطر منبعی مانند اقبال که در این قبیل موارد بسیار متسامح است ـ وارد فضای شیعه شده و بدعتی که بهدست برخی جاعلان اهل سنت، جعل و با تلاش عالمان حدیثشان از عوام اهل سنت برداشته شده، میان شیعه رواج پیدا کرده است.
بزرگوارانی که مایلند اطلاع بیشتری در این زمینه کسب کنند بهمقاله پائین که بهزبان عربی است، مراجعه کنند:
https://t.me/derasatfielmrejal/215
#تقویم_شیعه
.
🍏🍎🍏
دعای هفتم صحیفه سجادیه در بین اهل سنت نیز سابقه طرح دارد.👇
این دعای شریف یعنی «يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ...» در مفاتیحالجنان نیز آمده است. یکی از اسناد این دعا، همان سند صحیفۀسجادیه است که از طریق امامباقر سلاماللهعلیه و زید بن علی روایت شده است. امّا این دعا، سند غیر مشهور دیگری نیز دارد. این سند را قاضى ابو على محسن بن على تنوخى( 327- 384 ق) در کتاب خود به نام «الفرجبعدالشدة» ذکر کرده است. او در بخشی از این کتاب در حین ذکر ادعیه مرتبط با فرج و گشایش، سی و دوّمین دعایی که نقل میکند همین دعاست و در ابتدای آن سند دعا را چنین ذکر میکند:
«دعاء الفرج، أعطانيه أبو الحمد داود بن الناصر لدين اللّه و اسمه أحمد بن الهادي للحقّ يحيى بن الحسين بن القاسم بن إبراهيم المعروف بطباطبا ابن إسماعيل ابن إبراهيم بن الحسن بن الحسن بن عليّ بن أبي طالب، و قال لي: إنّ أهله يتوارثونه، و هو عن أمير المؤمنين عليه السلام: «يا من تحلّ به عقد المكاره ...» (تنوخی، الفرج بعد الشدّه، ج 1، ص 141)📝📝📖
البته دعای مذکور، اندک اختلافات جزئی با متن صحیفۀ سجادیه دارد؛ ولی اصل آن یکسان است. وی این دعا را به عنوان میراثی از امیرالمؤمنین سلاماللهعلیه در میان خاندان فرزندان امام حسن سلام الله علیه ذکر کرده است.
🍏🍎🍏
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com