#خاطره
@Yazdiam
▪️خاطراتی از ماه محرم در یزد قدیم به روایت دکتر پاپلی یزدی
💠قسمت چهارم
🔹قليان روضه را هم همين ها، با كمك سادات محله مي دادند. در نيمه هاي روضه، مثلاً اگر روضه از ساعت 5 تا 10 بعدازظهر بود، حدود ساعت 8، حدود صد نفري كه بيشتر آنها، شال سبز به سر و كمر داشتند، قليان را از آبدارخانه حسينيه، دست به دست مي كردند و سيد بزرگوار، معروف به «آقاي قلياني»، در سر صف مي ايستاد و او تصميم مي گرفت كه قليان را به كي بدهد. به اين نحو تماشايي، قليان، داده مي شد و بعد از نيم ساعتي، قليان ها با همان وضع، جمع مي شد. معمولاً وقتي قليان مي دادند، يك نفر مداح، پاي منبر، مدح مي خواند. در حقيقت، موقع قليان دادن، موقع استراحت بود.
🔹پس، مسگر ها، صنف برتر و بلا منازع محله بودند. اما مسگر ها، پولدار ترين ها نبودند. ميز مسگر ها به قدري بزرگ بود كه چند نفر بالاي ميز مي نشستند و چاي مي ريختند و استكان مي شستند و كار هاي جنبي بساط چاي را انجام مي دادند. چهار ميز كوچك تر در چهار گوشه حسينيه مي گذاشتند؛ ولي ميز هاي ديگر، معمولي بود؛ كه يك نفر پشت آن مي ايستاد و چاي مي ريخت و يك نفر، چاي مي برد و يك نفر، استكان هاي خالي را مي آورد. يك ميز، مال بلور فروش ها بود كه نماينده آنها «حاج آقا صادقيان» بود و يك ميز، مال سراج ها، كه نماينده آنها «آقاي سراجيان» بود و يك ميز، مال برادران «اسد اللهي» كه اكثراً كارمند بودند و عملاً نماينده صنف كارمند محله بودند و يك ميز، اختصاصاً مال «حاجي محمد صفار» بود كه خودش كوس رقابت براي رياست محله را مي زد و به تنهايي، خرج بسياري مي كرد و چون عده اي با او مخالفت مي كردند و نتوانست رييس محله شود، بالاخره براي خودش در بيرون شهر، محلي كه فعلاً دروازه قرآن است، حسينيه اي ساخت به نام «حسينيه صفار» و جداگانه، روضه خواني، برقرار كرد. عملاً اين كار، پس از دعواي هفت برادران ها با صفار و بر سر اختلاف نظر در شوراي شهر، اتفاق افتاد؛ ولي اصل، رقابت بين دو جناح سياسي توده اي ها و طرفداران شاه بود. يكي از باقي ماندگان توده اي ها در شوراي شهر بود و هفت برادران از او دفاع مي كردند و صفار، از مخالفان آنها بود.
💠خاطراتی از ماه محرم در یزد قدیم هر روز ظهر در بزرگترین کانال یزدیها👇
http://telegram.me/joinchat/Cna7sjx2WEjCOwgfTDLeNQ