قناة

کتابخانه امام حسین عليه السلام

کتابخانه امام حسین عليه السلام
835
عددالاعضاء
8,322
Links
9,464
Files
2,220
Videos
15,627
Photo
وصف القناة
✅ کانال کتابخانه تخصصی امام حسین عليه السلام لینک: https://t.me/+QN7b2Yvid2Dwu0Co ♦️بازفرست یا بازنشر مطالبِ کانال‌ها، به معنی تایید و موافقت یا رد و مخالفت نیست!
#روز_شمار_عاشورا

وقایع روز پنجشنبه ۹ محرم سال ۶۱ هجری

👈 خوشحالی عمر سعد و ابن مرجانه از کثرت سپاه خود و یقین به پیروزی بر یاران اندک امام حسین علیه السلام.
👈 شمر و آوردن امان نامه برای فرزندان ام‌البنین سلام الله علیها!
👈 جواب قاطع حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام به شمرلعین.
👈 درخواست تأخیر جنگ از سوی سیدالشهداء علیه السلام.
👈 ملحق شدن گروهی مجهز و تازه نفس به سپاه عمر سعد!
@borrhan
Forwarded From کانال برهان
#دو_خط_روضه

وصاح إلى أخيه الحسين: أدركني، فلما أتاه رآه صريعا فبكى وحمله إلى الخيمة. ثم قالوا: ولما قتل العباس قال الحسين عليه السلام: الآن انكسر ظهري وقلّت حيلتي.

[حضرت ابا الفضل عليه السلام] فرياد برآورد و از برادرش امام حسين عليه السلام خواست تا او را دريابد، امام عليه السلام به سرعت آمد و ديد كه ايشان روي زمين افتاده، در اين هنگام امام حسين عليه السلام گريه كرد و پيكر [مطهر] حضرت ابا الفضل عليه السلام را به خيمه برد. راويان نقل كرده اند: وقتي حضرت عباس عليه السلام به شهادت رسيد، امام حسين عليه السلام فرمود: الان كمرم شكست و چاره از كف دادم.

📔 بحار الأنوار، ج 45، ص 42

@borrhan
Forwarded From درج زیرنویس
مداح آل الله ، حاج امیراسلامی فر(ره) در حال نوحه خوانی در هیات عزاداری
تاسوعای حسینی ۱۳۶۲
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
کانال مداح و شاعر آئینی
زنده یاد حاج امیراسلامی فر
telegram.me/eslamifar1368
Forwarded From نیکوسخن؛ از امام عصر علیه‌السلام می‌گوید
یک قصه‌ی واقعی

5️⃣1️⃣ همچون شقایق

از نژاد سیاه بود ،
ولی نسبتش به تاریکی نمی‌رسید،
و اینک غلام اباعبدالله است که می رزمد ،
و
از خونِ خویش وضو می‌سازد تا در نماز قیامت،
زودتر از همه و در صفِ اول بایستد؛
و جَوْنِ سیاه،
هم‌اکنون سرخ شده است،
همچون شقایق‌ها!


در زیارت ناحیه مقدسه‌ی امام زمان علیه السلام از جون چنین یاد شده است:
السَّلامُ عَلی جُونِ بْنِ حَرِیّ مَوْلی ابی‌ ذَرِ الْغَفّارِیِّ

🔍 مطالب مشابه: #حکایت #واقعی #عاشورا
Forwarded From مدایح ومراثی اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السّلام
یاحسین شهید

آماده ساز دیده برای گریستن
بی شک بود بهشت بهایِ گریستن
نقلِ جفا وذکرِ مصیبت ضرور نیست
نامِ حسین بس است برایِ گریستن

#حسینی

🌾🍃🍃@madihehvamarsiah
‏فیلم از طرف taleie20
Forwarded From حسین علیزاده
واااااي كه چقدر اين شعر زيباست
لطفا كامل بخونين اگه گريه كردي و دلت شكست التماس دعا



خواب بودم، خواب دیدم مرده ام/
بی نهایت خسته و افسرده ام/
تا میان گور رفتم دل گرفت/
قبر کن سنگ لحد را گل گرفت/
روی من خروارها از خاک بود/
وای، قبر من چه وحشتناک بود!
بالش زیر سرم از سنگ بود/
غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود/
هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت/
سوره ی حمدی برایم خواند و رفت/
خسته بودم هیچ کس یارم نشد/
زان میان یک تن خریدارم نشد/
نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی/
ترس بود و وحشت و دلواپسی/
ناله می کردم ولیکن بی جواب/
تشنه بودم، در پی یک جرعه آب/
آمدند از راه نزدم دو ملک/
تیره شد در پیش چشمانم فلک/
یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟
دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟
گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود/
لرزه بر اندام من افتاده بود/
هر چه کردم سعی تا گویم جواب/
سدّ نطقم شد هراس و اضطراب/
از سکوتم آن دو گشته خشمگین/
رفت بالا گرزهای آتشین/
قبر من پر گشته بود از نار و دود/
بار دیگر با غضب پرسش نمود:
ای گنه کار سیه دل، بسته پر/
نام اربابان خود یک یک ببر/
گوئیا لب ها به هم چسبیده بود/
گوش گویا نامشان نشنیده بود/
نامهای خوبشان از یاد رفت/
وای، سعی و زحمتم بر باد رفت/
چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد/
بار دیگر بر سرم فریاد کرد:
در میان عمر خود کن جستجو/
کارهای نیک و زشتت را بگو/
هر چه می کردم به اعمالم نگاه/
کوله بارم بود مملو از گناه/
کارهای زشت من بسیار بود/
بر زبان آوردنش دشوار بود/
چاره ای جز لب فرو بستن نبود/
گرز آتش بر سرم آمد فرود/
عمق جانم از حرارت آب شد/
روحم از فرط الم بی تاب شد/
چون ملائک نا امید از من شدند/
حرف آخر را چنین با من زدند:
عمر خود را ای جوان کردی تباه/
نامه اعمال تو باشد سیاه/
ما که ماموران حق داوریم/
پس تو را سوی جهنم می بریم/
دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود/
دست و پایم بسته در زنجیر بود/
نا امید از هرکجا و دل فکار/
می کشیدندم به خِفّت سوی نار/
ناگهان الطاف حق آغاز شد/
از جنان درهای رحمت باز شد/
مردی آمد از تبار آسمان/
دیگران چون نجم و او چون کهکشان/
صورتش خورشید بود و غرق نور/
جام چشمانش پر از خمر طهور/
چشمهایش زندگانی می سرود/
درد را از قلب انسان می زدود/
بر سر خود شال سبزی بسته بود/
بر دلم مهرش عجب بنشسته بود/
کِی به زیبائی او گل می رسید/
پیش او یوسف خجالت می کشید/
دو ملک سر را به زیر انداختند/
بال خود را فرش راهش ساختند/
غرق حیرت داشتند این زمزمه/
آمده اینجا حسین فاطمه؟!
صاحب روز قیامت آمده/
گوئیا بهر شفاعت آمده/
سوی من آمد مرا شرمنده کرد/
مهربانانه به رویم خنده کرد/
گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع)/
من کجا و دیدن روی حسین (ع)/
گفت: آزادش کنید این بنده را/
خانه آبادش کنید این بنده را/
اینکه این جا این چنین تنها شده/
کام او با تربت من وا شده/
مادرش او را به عشقم زاده است/
گریه کرده بعد شیرش داده است/
خویش را در سوز عشقم آب کرد/
عکس من را بر دل خود قاب کرد/
بارها بر من محبت کرده است/
سینه اش را وقف هیئت کرده است/
سینه چاک آل زهرا بوده است/
چای ریز مجلس ما بوده است/
اسم من راز و نیازش بوده است/
تربتم مهر نمازش بوده است/
پرچم من را به دوشش می کشید/
پا برهنه در عزایم می دوید/
بهر عباسم به تن کرده کفن/
روز تاسوعا شده سقای من/
اقتدا بر خواهرم زینب نمود/
گاه میشد صورتش بهرم کبود/
تا به دنیا بود از من دم زده/
او غذای روضه ام را هم زده/
قلب او از حب ما لبریز بود/
پیش چشمش غیر ما ناچیز بود/
با ادب در مجلس ما می نشست/
قلب او با روضه ی من می شکست/
حرمت ما را به دنیا پاس داشت/
ارتباطی تنگ با عباس داشت/
اشک او با نام من می شد روان/
گریه در روضه نمی دادش امان/
بارها لعن امیه کرده است/
خویش را نذر رقیه کرده است/
گریه کرده چون برای اکبرم/
با خود او را نزد زهرا (س) می برم/
هرچه باشد او برایم بنده است/
او بسوزد، صاحبش شرمنده است/
در مرامم نیست او تنها شود/
باعث خوشحالی اعدا شود/
گرچه در ظاهر گنه کار است و بد/
قلب او بوی محبت میدهد/
سختی جان کندن و هول جواب/
بس بود بهرش به عنوان عقاب/
در قیامت عطر و بویش می دهم/
پیش مردم آبرویش می دهم/
آری آری، هرکه پا بست من است/
نامه ی اعمال او دست من است/

فقط به عشق آقا امام حسین وهرچی درتوان داری پخش کن یا علی مدد.
Forwarded From محمد
به گونه ی ماه

نامت زبانزد آسمانها بود

و پيمان برادريت

با جبل نور

چون آيه های جهاد

محكم

تو آن راز رشيدی

كه روزی فرات

بر لبت آورد

و ساعتی بعد

در باران متواتر پولاد

بريده بريده

افشا شدی

و باد

تو را با مشام خيمه گاه

در ميان نهاد

و انتظار در بُهت كودكانه ی حرم

طولانی شد

تو آن راز رشيدی

كه روزی فرات

بر لبت آورد

و در كنار درك تو

كوه از كمر شكست


#سيد_حسن_حسينی
Forwarded From حسین علیزاده
السلام علی الباکین علی الحسین😭

عالمی از این عناصر شد پدید :

آه از آن آبی که رویت را ندید!
آتش اندر خیمه حق زد یزید


گاه خاکت سجده گاه درد ماست
در هوایت سوز آه سرد ماست...

جمع این هر چار عنصر کــــربلاست!

حسین علیزاده
⭐️ 🌺😍😭🌹