در شعرهای ضیاء موحد همواره با لحظاتی روبرو میشویم که گویی در آنها به قول خود او با «ابهامی هستیشناختی» مواجهیم. در این لحظات است که میبینیم چیزها دوپارهاند، نقابِ باخودهمانی از چهرهشان کنار رفته است و آن شکاف هستیشناختی که پیشاپیش آنها را درنوردیده است آشکار میشود؛ به هنگام مواجهه با این شکاف حداقلی که در لحظۀ گرگومیش، در سپیدهدم و به هنگام غروب، یا در فاصلۀ میان دو فصل دهان باز میکند، میتوان این ابهام و دوپارگی را به خطای دید سوژه یا حتی وهم سودایی فرد نسبت داد و بدین ترتیب آن را تقلیل داد به ابهامی معرفتشناختی از جانب سوژه، اما اگر این شکاف هستیشناختی باشد چه، نکتهای که موحد نیز خود در مصاحبهاش بدان اشاره میکند؟ #محسن_ملکی #ضیا_موحد #کامران_بزرگ_نیا #نظریه_ادبی #نقد_ادبی #مقاله_تالیفی #نویسنده_ایرانی #نوشتن #اسلوب_نوشتن
نویسندگانی که امروزه به این بیشمعمول میپردازند و راهنمای داستاننویسی گرد میآورند ، از فورستر ، رمان نویس و سلف انگلیسی خود ، درباب suspense این تعریف را از جنبههای رمان ، تعلیق برمیدارند :
داستانی که واقعا داستان باشد باید واجد یک ویژگی باشد شنونده را برآن دارد که بخواهد بداند بعدش چه پیش خواهد آمد و برعکس ناقص است اگر کاری کند که نخواهد بداند چه خواهد شد . ( فورستر ،1369 :33 )
در زبان فارسی « تعلیق » دال بر این ویژگی تجویزشده ، است ؛ فورستر ، بَعدی را که با نیروی «پس وسپس » پیش میآید ، توصیف و تجویز میکند : چه پیشآمدن ، تسلسل وقایع ، روابط علیمعلولی ؛ چی شد که این جور شد ، حالا بعدش چه میشود ؟ ماجرا ، ماجراجویی ، ماجراخواهی ، حوادث پرتب و تاب... اگر تعلیق را حامل و دال بر سوسپانس، بدانیم وبس ، روایتی تخت و قلیل و بیبعد از امکانی کثیر و برخوردار ارائه دادهایم ، و اگر بنابراین باشد رهیافتی جز به تعلیق مصنوعی یا عامیانه در داستان و رمان نداریم. #ابراهیم_دمشناس #تعلیق #ای_ام_فورستر #مقاله_تالیفی #پوئتیکا #پوئتیکا_مجله_مستقل_ادبیات_و_هنر