#مشاهیر

#شیخ_زین_العابدین_مازندرانی(۱)

✍️به قلم محقق و پژوهشگر بابلی: #حامد_ابراهیم_زاده_بازگیر


🔻 یکی دیگر از اعاظم فقه و فقاهت شیعه در قرن سیزدهم هجری قمری آیت الله العظمی #شیخ_زین_العابدین_مازندرانی است که در سال ۱۲۲۷ق در #بارفروش به دنیا آمد پدرش #کربلایی_مسلم نام او را زین العابدین نهاد. وی در محضر #سعیدالعلماء_بارفروشی از بزرگان خطه #مازندران که ریاست عامه بر حوزه های بارفروش داشت درس می خواند روزی سعیدالعلماء او را به نزد خود خواند و گفت چون رسیدگی به مراجعات مردم، فرصت تدریس و بحث را به من نمی دهد و با استعدادی که شما دارید از علمای بزرگ خواهید شد لازم است برای تکمیل تحصیل مهاجرت به #عتبات و یا #اصفهان نمائید.
🔻 شیخ زین العابدین بنا به سفارش استاد با پای پیاده به اصفهان رفت و چون از اوضاع و احوال آنجا خوشش نیامد به #کربلا مهاجرت نمود و در #مدرسه_حسن_خان که در ضلع شمال شرقی صحن مطهر آقا #اباعبدالله_الحسین (ع) قرار داشت حجره کوچکی گرفت و مشغول به تحصیل شد و در مجلس درس #آقا_سید_ابراهیم مولف #ضوابط_الاصول و غیره حاضر شد.
🔻 آقاسید ابراهیم که در آن زمان ریاست حوزه علمیه را عهده دار بود و از مشهورترین مراجع تقلید عالم تشیع بشمار می رفت شبها به مدرسه حسن خان می رفت و در احوال طلاب تفتیش می نمود شبی به حجره شیخ زین العابدین رفت و او را مشغول نوشتن دروس دید جزوه را از دستش گرفت و با مشاهده ی آن دریافت که شیخ شخص فاضلی است او را مورد نوازش و محبت های خود قرار داد و فرمود که روزها نزدیک منبر جلوس نماید تا بهتر بتواند از مباحثه استاد استفاده کند همچنین روزانه یک #تنگری معادل سیصد دینار امروز برای شیخ مقرری در نظر گرفت.
🔻بعد از رحلت آقاسید ابراهیم شیخ زین العابدین به #نجف رفت و در محضر درس #صاحب_جواهر حاضر شد و مورد توجه کامل آن بزرگوار نیز قرار گرفت. شیخ زین العابدین به همراه #شیخ_مهدی_کجوری_شیرازی و #آخوند_ملاعلی_کنی موظف شدند برخی روزها در منزل صاحب جواهر حضور یافته و #قبوض_وجوهاتی که از اطراف برای صاحب جواهر می رسید را به خط خود بنویسند چرا که هر سه خوش خط بودند در یکی از روزها ی ماه مبارک رمضان صاحب جواهر به شیخ فرمود در اطاقی که مخصوص این کار است حاضر شود و قبض ها را بنویسد شیخ تا بعد از وقت افطار مشغول نوشتن بود همینکه صاحب جواهر آمد و متوجه شد شیخ افطار نکرده متاثر شد پرسید چرا برای افطار نرفته اید؟ شیخ پاسخ داد مشغول کار بودم صاحب جواهر دستور داد برای ایشان نانی با گوشت پخته که در بین النهرین مرسوم بود آوردند بعد از صرف افطار شیخ زین العابدین از صاحب جواهر پرسید چرا به آقایان #کجوری و #آخوند امر نفرمودید که برای نوشتن قبوض بیایند صاحب جواهر پاسخ داد آقای کجوری خیلی پرهیزکار و زاهد است و همیشه سوال می کند که چرا این پولها را زودتر به مستحقش ندادی و آخوند ملاعلی هم طبع طلبکاری دارد اما تو مرد آرام و ساکتی هستی و در امورات دخالت نمی کنی بدین جهت کار را به شما محول کردم.
....... ادامه دارد

#منبع: سیمای بزرگان، مرتضی مدرسی چهاردهی

بابل نامه

@babolname