فتح الملك الجليل في الصلوات الممزوجة بالتهليل للسيد العلامة القاضي محمد بن أحمد مشحم ، وترتيبها على حروف المعجم مع زيادة حرفي الهاء والألف المقصورة وصلوات يسيره فيها للعلامة عبدالله بن أحمد بن حسين المسلمي الموقري ، عدد ������� الأوراق : 16 ورقة.
به مناسبت بزرگداشت ابن فهد حلى از سوى آستانه حسينى در كربلاء
جمال الدین احمد بن شمس الدین محمد بن فَهْد حِلّی اَسَدی(۷۵۷-۸۴۱ق)، از فقیهان و محدّثان امامی که شـهـرت او بیشتر در اخلاق، دعا و سیر و سلوك است. اثر مشهور او در این زمینه، كتاب عدة الداعی و نجاح الساعی است كه به دعا و آداب و مسائل مربوط به آن میپردازد.
این کتاب، با عنوان «آیین بندگی و نیایش» و «آداب راز و نیاز به درگاه بینیاز» به فارسی ترجمه شده است.
او در ۸۴۱ق در کربلا وفات یافت و در باغ نقیب علویان به خاک سپرده شد. برخی گفتهاند سیدعلی قاضی بر زیارت قبر او مداومت داشته است.
زادگاه وی به درستی معلوم نیست، اما همین مقدار روشن است كه زمانی در حلّه اقامت داشته و در مدرسه زینیه به تدریس مشغول بوده است. همچنین او بخشی از عمر خود را در كربلا سپری كرده است.
ابن فهد در ۸۴ سالگی درگذشت.
و بنا به گفته خوانساری مدفنش در كربلا کنارِ خیمه گاه واقع شده است.
وی نزد شاگردان فخرالمحققین و شهید اول به تحصیل فقه و حدیث پرداخت.
آقابزرگ بدون ذكر دلیل او را از شاگردان شهید اول دانسته است. ، اما این مقدار روشن است كه وی در حدود سال ۸۲۴ق به منطقه جَبَل عامِل سفر کردهاست. در جِزّین از علی بن محمد بن مكی، فرزند شهید اول، به دریافت اجازه نایل شده است.
در سال ۸۴۰، اسپند میرزا، از حاكمان محلی سلسله قراقویونلو كه بر بغداد و نواحی اطراف آن حكم میراند، ابن فهد و سایر علمای شیعه را از حله و دیگر مناطق طلبید و از آنان خواست با علمای سنی بغداد مناظره كنند. با پیروزی عالمان شیعه در این مناظره، اسپند میرزا به ترویج مذهب تشیع امر كرد و به نام دوازده امام (ع) خطبه خواند و سكه زد.
از آن رو كه ابن فهد به زهد و تقوا شهره بوده و آثاری نیز در اخلاق و عرفان نوشته، قاضی نورالله شوشتری وی را صوفی و مرتاض خوانده است.
آیت الله جوادی آملی نیز او را از جمله كسانی میداند كه مقامات معنوی بسیار والایی داشته است.
وى تاليفات فراوانى از خود بيادگار نهاده است
قاضی نورالله شوشتری ، مدعی شده است كتابی در زمینه علوم غریبه نزد ابن فهد بوده كه هنگام مرگ، آن را به فردی سپرده و از وی خواسته بود کتاب را در رود فرات اندازد. براساس همین روایت سید محمد بن فلاح مشعشعی كه در آغاز، از شاگردان ابن فهد بوده است، آن كتاب را با حیله به چنگ آورد و با استفاده از مطالب آن، بر خوزستان استیلا یافت. آقا بزرگ این كتاب را همان استخراج الحوادث دانسته كه به نظر درست نمیآید.
@drhadiansarii
هیچ کدام از این ابیات دلالت بر این ندارد که حافظ مساوی با حافظ قرآن است و حتی از این فهمیده نمی شود حافظ واقعا حافظ قرآن است.
مثلا اگر در این بیت دوم چنین آمده بود چه اشکالی داشت و آیا دلالت داشت که سعدی حافظ قرآن است: صبح خیزی و سلامت طلبی چون سعدی/ هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم
✅ اثری احتمالی از محمد گلندام/ علی صفری آق قلعه
ناموری محمد گلندام در پژوهش های حافظ شناسی بواسطۀ مقدمه ای است که وی بر دیوان حافظ نگاشته و اشاره کرده که در مجالس درس قوام الدین عبدالله مصاحب حافظ بوده و از وی خواسته تا شعرهایش را در دیوانی گرد آورد ولی حافظ این امر را به عهدۀ تعویض می افکنده تا پس از درگذشت حافظ به سال 792ق، خود گلندام به گردآوری دیوان وی پرداخته است.
گویا نخستین کسی که اصالت نام محمد گلندام/ گل اندام را در ضمن مقدمه جامع دیوان حافظ مشکوک دانسته استاد محمد قزوینی است. ایشان بر پایه قرائنی احتمال داده اند که شاید نام گلندام، الحاقی توسط یکی از متاخران باشد. اما بعدها قرائنی به دست آمد که نشان داد محمد گلندام یک شخصیت تاریخی بوده و دلیلی نداریم که نام وی را در دیباچه جامع دیوان، الحاقی بشماریم. http://yon.ir/c3Pw
@manuscript
✅الگوهای ساختاری اسلیمیهای ابری- ماری در جلدهای دورۀ صفوی
در میان نقوش سنتی بهکاررفته در هنرهای مختلف طرحهایی کمتردیدهشده وجود دارند که ارزش خاص خود را دارا بودهاند. از این میان، نقوش اسلیمیهای ابری - ماری را میتوان نام برد که واجد ارزشهای بصری فراوانی هستند. مطالعات انجام شده نشان میدهد کاربرد این نقوش بر روی جلدهای دورۀ صفوی رونق فراوان یافته است به طوری که به یکی از رایج ترین نقوش از گنجینه ی نقوش این دوره مبدل گشته است. نگارندگان در این مقاله در پی آن بودهاند که ترکیببندی و ساختار هندسی این نقوش در متن تزیینات روی جلد در دوره صفوی را دنبال کنند. بر این اساس، این سئوالات مطرح بوده است که 1- نقوش اسلیمی ابری- ماری چه جایگاهی از نظر ترکیببندی در تزیین جلدهای دوره صفوی داشته است؟ 2- این نقوش از چه تنوع ساختاری برخوردار بوده است؟
روش تحقیق توصیفی – تحلیلی و با رویکردی اکتشافی و گردآوری مطالب به صورت کتابخانه ای و تجزیه و تحلیل کیفی بوده است. نتایج تحقیق نشان داد که این نقوش از دو نظام قرینگی و بیقرینگی در فرم تبعیت کرده و بسته به موقعیت طرح، جهت تزیین جلد بهکار گرفته و در ترکیببندی، نقش پرکنندۀ فضا را داشتهاند. در عین حال بهواسطه حرکتهای آزاد و مواج خود ترکیبهای یکنواخت و بسته نقوش سنتی را فعال و پویا نشان دادهاند. بیشترین کاربرد نقوش ابری – ماری با ساختار قرینه در طرحهای واگیرهای در حاشیه و یا به صورت یا در متن جلد بوده است. نقوش غیرقرینه در بین دیگر عناصر طرح و در ترکیببندی، آزادانهتر بهکار گرفته شده و نقش پرکنندۀ فضاهای خالی را داشته است که این امر خود گواه پیچیدهتر شدن روابط نقوش در آثار دوره صفوی بوده است.
این مقاله نگاشتۀ الهام شش بلوکی؛ علی رضا خواجه احمد عطاری؛ بهاره تقوی نژاد در نگره دوره 12، شماره 43، پاییز 1396، صفحه 44-59 است.
http://yon.ir/pBEgM
🆔 @manuscript
كتاب #گمشده لب دريا
موضوع کتاب تأملی در معنا و صورت شعر حافظ است که نویسنده ی آن، تقی پورنامداریان، با تأملی دیگر و رویکردی جدید، آن را موشکافی کرد ه است، «لطایف و ظرایف» ویژگی های شعر حافظ یا همان به گونه ای که خواننده با نکات و دقایق و مطالب متنوع و گاه متفاوت با آنچه تاکنون درباره ی حافظ گفته و نوشته شده است، رو به رو می شود.
نام کتاب برگرفته از شعر خود شاعر و انتخاب آن از روی ظرافت ویژه ای است و دارای یک مقدمه (چهارده صفحه ای) و پنج بخش با این عناوین است:
1. معنی و زمینه های آن در جهان شعر حافظ؛
2. صورت و ظرایف هنری در شعر حافظ؛
3. ساختار؛ پیوند معنایی، تأویل؛
4. شعر کلاسیک و شعر حافظ، گفت وگو با متن و تأویل؛
5. تفسیر و تأویل نخستین غزل دیوان؛
افزون بر این پنج بخش ، در پایان کتاب فهرست هایی افزوده شده که عبارت است از: مآخذ و یادداشت های نویسنده، فهرست راهنمای مطالب مورد بحث، فهرست اعلام و فهرست نام کتاب ها.
کتاب را به روایتی می توان شرحی فشرده بر گزیده ای از ابیات و غز ل های دیوان حافظ دانست؛ زیرا نویسنده در جای جای کتاب و گاه ب ه مناسبتِ بحث های مختلف به شرح و تأویل ابیات فراوانی پرداخته است. تعدادی از ابیات ش رح شده از نوع ابیاتی است که به قولی بحث انگیز یا دیریاب شناخته شده و تعدادی دیگر نمونه هایی از ابیاتی که نمودار ظرایف و لطایف شعر حافظ است و نویسنده ی کتاب سعی کرده آن ظرایف و لطایف را با رویکردی گاه متفاوت بازنمایی کن د. شارح در این کتاب -که شباهتی به شروح گزیده و کامل دیوان حافظ که پیش از آن نوشته شده است ندارد - روشی را پی می ریزد تا خواننده به کمک آن بتواند دیگر ابیات و غزل های دیوان حافظ را نیز با این شگرد جدید شرح کند و لطایف و نکات آ ن ها را دریابد . یکی از راهکارهایی که بر آن تأکید شده ، توجه به سلسله معانی ابیات در طول غزل است . نویسنده در مقدمه (ص نه ) تأکید کرده است که مشکل شعر حافظ را تنها می توان با دریافت سلسله روابط پنهان موجود در معانی ابیات غزل دریافت و حل کر د. در تشریح روش تأویل و تفسیر ابیات نیز گفته شده که چون حافظ دقایق بسیار و حجم وسیعی از معنا را در ظرف تنگ غزل گنجانده که برخی مانند ایهام و تناسب زودیاب تر است و برخی سخت بدیع، باریک و پنهان و دیریاب؛ بنابر این، شارح نباید از ترس متهم شدن به خیالبافی و شیوه ی غیرعلمی از کوشش برای یافتن ای ن گونه ظرایف که بسیار دقیق و مکتوم هستند، بازبماند و باید با پذیرفتن خطر در شعر حافظ غور کند وگرنه برگزیدن راه سلامت در برخورد با شعر حافظ تنها به پدید آمدن شروحی منجر می شود که در آن ها تنها به شرح لغات و اصطلاحات و تلمیحات و صنایع ادبی بسنده شده است در واقع، مشکل اغلب شروحی که تاکنون بر شعر حافظ نوشته شده، این است که نه
تنها به کشف روابط معنایی و پنهانی میان ابیات توجه نشده، بلکه در اغلب موارد ذهنیت شارح در تأویل بر شعر تحمیل شده است. همین گفته خود روش شرح یا تأویل و تفسیر نویسنده را در کتاب تبیین می کند. این روش نو و رویکرد متفاوت در تأویل و تفسیر، عملاً در شرح نخستین غزل دیوان حافظ و گزیده ای از ابیات نشان داده شده
است.
- اصمعی و مسأله اشتقاق
از کتاب الاشتقاق او اطلاعی در دست نداریم. ولی مواضع متعددی در تفسیر احادیث دیده می شود که او با استمداد از یکی از مشتقات مشهور، به تبیین مشتق نامشهور پرداخته است، در مواردی نیز وی کوشیده است که به یک جامع معنایی در این باره بین اشتقاقات دست یابد، همانند معاصرانش، اصمعی نیز از اشتقاق کبیر در مباحث خود بهرهای وافر گرفته است. توجه به ساخت معنا بر پایه رابطه مجاورت –مانند آنچه در مجاز مرسل رخ می دهد- در برخی از توضیحات فقه الحدیثی اصمعی دیده می شود. موارد متعددی از دیده می شود که او معنای یک واژه یا ترکیب را با ارجاع به یک ضرب المثل توضیح داده است.
- روابط معنایی نزد اصمعی
در این باره نخست باید به ترادف اشاره کرد که مورد توجه خاص اصمعی بوده است و دارای اثری در این باره نیز بوده است. توجه به تفاوتهای ریز معنایی که ظاهراً کتاب الفَرق خود را بدین منظور تألیف کرده بوده است و توجه به اضداد در روابط معنایی (کتاب الاضداد وی) و همین طور توجه به اشتراک لفظی با تألیف اثری در این باره از وی از جمله ویژگیهای اصمعی در آثار لغویاش است. از جمله ویژگیهای مطرح در شروح او بر احادیث، خصوصیتهای کاربردی برای واژگان است که کاربردهای خاص را از عموم معنایی واژه متمایز می کند. بخشی از رابطههای معنایی را نیز وی با تکیه بر تنوع گویشهای عربی بدان قائل شده است. از نقل قولی از او برمی آید که وی مضر (شامل قریش) را فصیحترین مردم می دانسته است، او در موارد مکرر در مباحث فقه الحدیثی خود از واژههای معرب رمزگشایی کرده است. (برای مشاهده نمونهها و توضیحات بیشتر رک: کتاب)
- تفسیر حدیث نزد اصمعی
نصر بن علی جهضمی یادآور شده است که اصمعی به همان اندازه که از تفسیر قرآن گریزان بود، از تفسیر حدیث هم پرهیز می کرد، این رویکرد با نزدیکی افکار اصمعی به صاحب حدیثانی چون احمد بن حنبل سازگار است، به طبع آن تفسیر حدیثی که اصحاب حدیث از آن گریزان بودهاند، تفسیر تأویلی است، لذا تمرکز بر فهم زبانی از احادیث با روشن کردن مفردات بر پایه لغت و نحو عربی نمی تواند مورد مخالفت آنان بوده باشد. با همه اینها مواردی را می توان مشاهده کرد که فقه الحدیث اصمعی از شرح الفاظ فراتر رفته و به سوی بحثهای محتوایی و تفسیر حدیث –البته نه تأویل- کشیده شده است. در مباحث وی پاسخ به لاادری از سوی اصمعی مکرراً دیده می شود که ناشی از ناآشنا بودن واژه و عدم سماع مطلبی درباره آن از سوی اصمعی بوده است. در پایان باید گفت که او گاه در راستای شرح و تبیین حدیث، دست به اصلاح لفظ حدیث نیز می زده است. همچنین گفتنی است که او در مباحث غریب الحدیثی خود به دیدگاه کسانی چون ابوحنیفه، مالک، ابن ابی لیلی توجه داشته است. (برای مشاهده نمونهها و توضیحات رک: کتاب)
برگرفته شده از sahargah.blog.ir
🔍 دعای عرفه: دعایی از «جعفر ابن محمد الصادق» در سدهی دوم هجری، نه از «حسین ابن علی» در سدهی یکم هجری
✨ روششناسی: روش تحلیل درونی و بیرونی متون تاریخی
📌 معرفی مقالهی «دفاع از اصالت ادعیهی اهل بیت: مطالعهی موردی دعای عرفه» نوشتهی حامد خانی (فرهنگ مهروش)
بخش ۱ از ۲
🔻 دعای عرفه، که تاکنون تقریباً بیهیچ تردیدی منسوب به حسین ابن علی و سدهی یکم هجری بوده است، یکی از معروفترین ادعیهی شیعیان است. البته در منابع شیعی این دعا تنها دعایی نیست که برای روز عرفه ذکر شده است و تقریباً ۱۰ دعای کوتاه یا بلند دیگر برای روز عرفه میتوان یافت. اما دعای عرفهای که منسوب به حسین ابن علی است امروزه معروفترینِ آنها گشته است. اما جالب است اگر بدانیم این دعا نخستین بار در آثاری که در پایان سدهی هفتم هجری نوشته شدهاند یافت شده است، یعنی در حدود ۶۰۰ سال پس از زمانی که ادعا میشود که این دعا از حسین ابن علی در مراسم حج در صحرای عرفات صادر شده است. البته، حتی در همان متونی که در اواخر سدهی هفتم هجری این دعا را آوردهاند نیز إسناد این روایت نقل نشده است. به بیان دیگر، دعای عرفه در متقدّمترین منابعی که آن را ذکر کردهاند فاقد سند است. اما چالشهای پیرامونِ این دعا فقط به مسألهی سلسلهی سند محدود نمیشود.
🔻 از گذشته، دربارهی بخش پایانیِ دعا —که با عبارت "إِلهِی أَنَا الْفَقِیرُ فِی غِنایَ فَکَیْفَ لا أَکُونُ فَقِیراً فِی فَقْرِی..." آغاز میشود و معمولاً با اصطلاح «ذیل دعای عرفه» از آن ناممیبرند— بحث بوده است. پرسش این است که آیا این بخش جزئی از متن اصلی دعا بوده است یا افزودهای است که بعداً اضافه شده است؟ زیرا این بخش از دعا در متقدمترین نسخههای این دعا موجود نیست اما در نسخههای متأخرتر ناگهان ظاهر میشود. بعضی از پژوهشگران این بخش از دعا را با توجه به نوع نگارش و ادبیاتی که در آن بهکار رفته است منسوب به عارفان و صوفیان مسلمان دانستهاند. برای نمونه، جلال همایی در «مولوی نامه» آورده است که این بخش از دعا را عیناً و بیکموکاست میتوان در کتاب «الحِکَم العَطائیه» نوشتهی «ابن عطاءالله اسکندرانی» یافت که آن را پیش از ۶۸۶ هجری نوشته است. اما از سوی دیگر، بعضی از عالمان مسلمان که گرایشهای فلسفی و عرفانی دارند، همچون محمدحسین طباطبایی و حسن حسنزاده آملی، کوشیدهاند تا با توسّل به توجیهاتی همچون «عُلُوّ مضامین» و «فصاحت و بلاغتِ متن» صدور بخشی پایانیِ دعای عرفه را از غیر از امام سوم شیعیان (یا به تعبیر ایشان «از غیر از معصوم») ناممکن بدانند.
🔻 افزون بر این دو مسئله، این پرسش نیز مطرح شده است که چگونه دعایی با این طول، یعنی در حدود ۳۲۰۰ کلمه، در زمان صادرشدن آن در صحرای عرفات ثبتوضبط شده است؟! در واقع چگونه میتوان پذیرفت که دعایی که حالتی مناجاتگونه و شخصی داشته است آنچنان شفاف و دقیق شنیده شده باشد که ثبتوضبط آن برای کسانی که علیالأصول برای مراسم حج و وقوف در عرفات آمدهاند ممکن شده است؟ آن هم در جایی که حتی اگر امکاناتِ بسیار محدودِ نگارشِ در آن زمانه همچون پوست یا برگ یا لوح گلی نیز در دسترس باشند، آخرین دغدغهی فرد مکتوبساختنِ دعایی مطوّل است که دیگری آن را برای خویش زمزمه میکند. در واقع ثبت این دعا در موسم حج در صحرای عرفات در سدهی یکم هجری با امکاناتِ آن زمانه غیرمحتمل به نظر میرسد. این چالش جدیتر خواهد شد اگر کلیشهی پرتکرار و غیرواقعیِ «اعراب حافظههای بسیار قوی داشتهاند» را نپذیریم. چگونه ممکن است کسی بیش از ۳۰۰۰ کلمه را بشنود و یکجا بیهیچ اشتباهی حفظ کند، اما هیچ نشانی از چنین شخصِ خارقالعادهای با این حافظهی اعجابانگیز جز در این مورد در تاریخ نیامده باشد؟
🔻 با این همه، هیچیک از پژوهشگرانی که به بررسی إسناد این دعا یا اصالتِ بخش پایانی این دعا پرداخته بودهاند دربارهی انتساب آن دعا به امام سوم شیعیان، حسین ابن علی، تردید نکردهاند. در واقع اگر بخواهیم از لحاظ روششناختی به پژوهشهایی که به إسناد دعای عرفه و اصالت بخش پایانیِ دعای عرفه پرداختهاند نگاهی بیندازیم، بیشینهی آنها بر بررسی نسخههای کهنی که پس از سدهی هفتم هجری این دعا را در خود ضبط کردهاند متمرکز بودهاند. اما آیا افزون بر سه چالش پیشین که در برابر این دعا قرار گرفتهاند، چالش چهارمی هم وجود دارد؟
🔻 آیا این دعا واقعاً از حسین ابن علی صادر شده است؟
@anqanotes
ادامه در 👇🏼
ادامه از 👆🏼
🔍 دعای عرفه: دعایی از «جعفر ابن محمد الصادق» در سدهی دوم هجری، نه از «حسین ابن علی» در سدهی یکم هجری
✨ روششناسی: روش تحلیل درونی و بیرونی متون تاریخی
📌 معرفی مقالهی «دفاع از اصالت ادعیهی اهل بیت: مطالعهی موردی دعای عرفه» نوشتهی حامد خانی (فرهنگ مهروش)
بخش ۲ از ۲
🔻 اما حامد خانی (فرهنگ مهروش) با شمّ علمی و با استفاده از روشی روزآمد، دربارهی انتساب دعا به حسین ابن علی تردید میکند و نشان میدهد که اشتباهی تاریخی در میان است. پژوهشی که او با استفاده از روش تحلیل درونی و بیرونی متنِ این دعا منتشر کرد بسیاری از باورهای پیشین دربارهی این دعای پراهمیت را دگرگون ساخت. این پژوهش نمونهای قابلتوجّه از کاربرد روشهای متنپژوهانه برای بررسی اصالت و تاریخگذاری متون روایی و دعایی است. البته این روش در حوزههای بایبلپژوهی و قرآنپژوهی در مطالعات غربیان مسبوق به سابقه است، اما کاربست آن در متون روایی و دعایی اسلامی جریانی نوپدید است.
🔻 چکیدهی یافتههای فرهنگ مهروش عبارتند از:
🔅 ۱. معنای واژهی «عرفه» در عنوان این دعا —برخلاف نظرهایی که آن را همریشه با «معرفت» و به معنای «شناخت» میدانند— به معنای «اعتراف» است. در واقع "در تقویم آیینیِ کهن فرهنگ اسلامی روز عرفه «روز اعتراف» بوده" است.
🔅 ۲. بخش پایانیِ دعا یا «ذیل دعای عرفه» ساختار و سبکی کاملاً مستقل و متفاوت با بدنهی اصلی دعا دارد و تناسبی با سبک متون سدههای یکم و دوم هجری ندارد، بلکه مشابه متون صوفیانهی سدههای متأخرتر است.
🔅 ۳. غیر از «ذیل دعای عرفه» که جزئی از دعا نبوده است، در متن اصلی دعا نیز سه بخش مجزا قابل شناسایی است که هریک میتوانند یک دعای مستقل محسوب شوند. یعنی امکان دارد که دعای عرفه ترکیبی از چند دعای مستقل بوده باشد.
🔅 ۴. گوینده یا تنظیمکنندهی دعای عرفه نمیتواند امام سوم شیعیان، حسین ابن علی، در سدهی یکم هجری باشد.
🔅۵. راویانِ متأخرِ این دعا، کُنیِهی امام سوم شیعیان، یعنی «اباعبدالله»، را با کُنیِهی امام ششم شیعیان اشتباه کردهاند. در متون روایی، هم حسین ابن علی و هم جعفر ابن محمد مُکنّیٰ به «اباعبدالله» بودهاند.
🔅 ۶. راویانی که برای این دعا ذکر شدهاند، یعنی بِشْر و بَشیر، دو برادر از فرزندان «غالب اسدی»، که معاصر «اباعبداللّه الحسین» بودهاند، از لحاظ تاریخی نمیتوانستهاند که این دعا را از حسین ابن علی شنیده باشند و نقل کرده باشند.
🔅 ۷. راویان دعا به احتمال زیاد، دو برادر با نامهای عبداللّه و اسحاق، فرزندان «غالب اسدیِ» دیگری در تاریخ بودهاند که از قضا از نسل همان بِشْر و بشیر هستند. نامهای ایشان با نام پدرانشان خَلط شده است. این دو برادر از شاگردان، راویان، و کاتبان برجستهی جعفر ابن محمد الصادق بودهاند.
🔅 ۸. بررسی تاریخی واژگان دعا نشان میدهد که این دعا نمیتوانسته است که در سدهی یکم یا در سدهی سوم هجری صادر شده باشد. زیرا واژههای بهکار رفته در دعا نشان میدهند که دعا در محیطی چندزبانه صادر شده است در حالی که حجاز در نیمهی سدهی یکم هجری هنوز دربردارندهی تازهمسلمانان با زبانهای گوناگون نبوده است؛ همچنین، متن دعا با متون سدهی یکم هجری مشابهت ندارد. از سوی دیگر واژههایی در دعا بهکار رفتهاند که در سدهی سوم معنای آنها تغییر کرده بوده است، و دعا نمیتوانسته در سدهی سوم نیز صادر شده باشد. یعنی دعا در سدهی دوم هجری نگاشته شده است.
🔅 ۹. گوینده دعای عرفه به احتمال زیاد، جعفر ابن محمد در سدهی دوم هجری است. این دعا از ابتدا برای ترویج اجتماعِ مردم در روز عرفه تنظیم شده است و کاتبان امام ششم، یعنی عبداللّه و اسحاق، از قبل برای نگارش آن آمادگی داشتهاند.
🔻 این پژوهش بر صحّتِ بسیاری از تحلیلهایی که بر پایهی انتساب این دعا به امام سوم شیعیان بنا شدهاند تأثیر خواهد گذاشت. همچنین، نقدی بر توجیهات بعضی از عالمان مسلمان با گرایشهای نوصدرایی خواهد بود که کوشیده بودند صدورِ ذیل دعا را «از لسانِ غیرمعصوم!» ناممکن بدانند. کاربست این روش در بررسی متن قرآن نیز میتواند نتایج جالب توجهی به دنبال داشته باشد.
📗 بخشهایی از مطالب این یادداشت برگرفته از متن مقاله است. برای دسترسی به مقاله بنگرید به:
خانی، حامد (فرهنگ مهروش). "دفاع از اصالت ادعیهی اهل بیت: مطالعهی موردی دعای عرفه." دوفصلنامه حدیثپژوهی ۱۰ (۱۳۹۲): ۵۷−۹۴.
📗 برای دسترسی به پژوهشهای حامد خانی (فرهنگ مهروش) به شبکهی تلگرامی ایشان رجوع کنید:
@FarhangeRvesh
#دینپژوهی #حدیثپژوهی #دعای_عرفه #حامد_خانی #فرهنگ_مهروش
#Religious_Studies #Hadith_Studies #Arafah_Prayer #Hamed_Khani #Farhang_Mehrvash
🖋 زهیر میرکریمی
@anqanotes
https://t.me/anqanest/24
(ادامه از بالا)
وضعیت دشواری مییابد و پدر هم میگوید اگر واقعاً کسی شما را دوست دارد این شرط و شروط معنا ندارد. در عالم عشق، انتخاب دشوار است و تفأل به گلستان سعدی که این شعر آمد: به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار/ که برّ و بحر فراخ است و آدمی بسیار. بنابراین منصرف میشود و ماجرای عشق تمام. (116). اطلاعات وی درباره مسائل فکری جاری در اصفهان و جریانهای آن قابل توجه است. شرحی مفصل در باره حاج آقا رحیم ارباب دارد که هم به لحاظ علمی و آخوندی و هم امتیازاتی که به لحاظ سبک و سیاق داشت، محل توجه بود. چندین حکایت از وی نقل شده که همه آنها مواد خام برای شناخت افکار ایشان است. (210 ـ 219). پس از آن هم اطلاعاتی در باره آخوند کاشی، و میرزا جهانگیر خان و غیره دارد که طبعا برخی از آنها حکایت از دیگران است. امّا میدانیم که این قبیل داستانها در عالم آخوندی به صورت شفاهی رد و بدل شده و بعد از یکی دو نسل اغلب از بین میرود. حفظ آنها ارزش بسیاری دارد. آخوند ملاعبدالکریم گزی یکی از حلقههای مهم علمی ـ آخوندی اصفهان با گرایش عقلی و روشنفکری است. شرحی درباره میرزا علی آقای شیرازی دارد که وی را آقای مطهری شناساند. زندگی عبدالحسین صدر در اصفهان و موقعیت وی به اندازه که ایشان در باره آن شرح داده، تاکنون شناخته شده نبود. جایی هم به تفصیل درباره امام موسی صدر سخن گفته و از خاطرات خود با او به خصوص سفری که به لبنان داشته و تصویری که از وضعیت این کشور و موقعیت آقا موسی نقل کرده، جالب توجه است. اشارتی به محمدعلی مکرم دارد که دین باوری بود ضد خرافه که در مبارزه افراط هم میکرد و شمار فراوانی را علیه خود تحریک کرده بود. البته ایشان میگوید که مرحوم ملاعبدالکریم گزی از وی حمایت میکرد. دیوان مکرم حتی امروزه هم چاپش قابل تحمل نیست. وی که در شفافیت بسیار بیش از خاطره نویسان دیگر پیش رفته از شخصی به نام ذوالخیر در اصفهان یاد میکند که متهم به کفر و زندقه بوده و او نزد وی رفته و از باورهایش مطالبی دست اول گفته است. در جایی از این خاطرات، رابطه خویش را با احمد مهران نیز دستی در موسیقی داشت بیان کرده و از رفاقت مداوم و مرتب خود با او سخن گفته است (142). در بخش مربوط به اقامتش در اصفهان که از سال 32 تا 55 و به عبارتی 57 بوده، نام دهها نفر از برجستگان اصفهان آمده که از هر کدام خاطره و حکایت و وصفی مطرح شده و خواندنی است. برای بنده بیش از همه گفتن از آدمهای ناشناخته مهم است که گاه افکار بسیار بدیعی دارند و ما هیچ سیستمی برای وارد کردن افکار آنها در جریان و جوی تفکر در کشورمان نداریم که بتوانیم از برایند و فرایند آن بهرهمند شویم. گزارش سفر حج واجب او هم که به سال 42 بوده عملا در حکم یک سفرنامه حج است (291 ـ 301). در این کتاب عملاً چندین سفرنامه دیگر هم هست که یکی از آنها گزارش سفر مؤلف به امریکا در سال 45 است. سفر به ترکیه و مصر هم گزارشش آمده است. در صفحات پایانی اشاره به بازنشستگی و اقامت وی در انگلیس آمده و این که در سالهای اول انقلاب وی متهم به ارتباط با دربار شده و ابتدا خلع لباس و بعداً حکم فسخ آن آمده است. با این حال وی در انگلیس مانده و همانجا دفتر ازدواج دایر کرده و شرحی هم در این باره داده که سودمند است. برداشت وی از غرب و مسائل حاشیهای آن هر چند کوتاه امّا خواندنی است. در این کتاب ما با تجربه یک روحانی ـ دانشگاهی روبرو هستیم که فعالیت در هر دو حوزه را طی چهل سال ادامه داده و آگاهیهای جالبی از وضعیت فرهنگی و دینی و تشکیلاتی ایران در آن سالها به دست داده است. به علاوه تماس وی با شخصیتهای ملی و محلی نیز سبب شده است تا اطلاعات سودمندی درباره شمار زیادی از افراد بدهد.
@jafarian1964
بحثی درباره دعای ندبه (در چهار فرسته)
درباره دعای شريف معروف به دعای ندبه در مطالعات و تحقيقات شيعی تاکنون بررسيهای زيادی صورت گرفته است؛ شايد بيش از همه مرحوم جلال الدين محدث ارموی به اين امر توجه داشت و می دانيم که او خود شرح بزرگی بر دعای ندبه نگاشته بود که تاکنون به طور کامل به چاپ نرسيده و تنها بخشهايی از آن که صورت نهايی نداشته منتشر شده است (نک: ميراث محدث ارموی. من خود در کتابخانه آن مرحوم سالها پيش مجلدات اين کتاب را از نزديک ديده ام. اميد که روزی به طور کامل به چاپ رسد). اصولا شرح و تفسير نويسی بر دعای ندبه سنتی است کم و بيش جديد در ميان شيعه و اين امر البته در مورد اصل اهتمام و شهرت اين دعا نيز در ميان شيعيان صادق است. البته علامه مجلسی خود به اين دعا اهتمام داشته، اما به ويژه در پنجاه ساله اخير عنايت بدان در ايران روز افزون بوده است. اصلا اين متن که به عنوان دعای ندبه مشهور است، از سده ششم قمری به بعد در ميان شماری از شيعيان از شهرتی برخوردار بوده و خاصه ابن طاووس در شهرت بخشی بدان اهتمام ورزيده بوده است. بدين ترتيب اصل اين متن در کتابهای حديثی و يا ادبيات غيبت متعلق به دوران عصر غيبت صغری و اوائل دوران غيبت کبری که از پيش از سده ششم قمری در دست است، نقل نشده و نخستين بار در کتاب المزار ابن المشهدي اين متن ارائه شده و بعدا چنانکه گفتيم از طريق ابن طاووس از شهرت بيشتری برخوردار شده است. البته ناگفته نماند که ابن المشهدي که ظاهرا منبع نقل ابن طاووس هم بوده، خود واسطه ای را در نقل اين دعا نام می برد که او از عالمان امامی در اوائل سده پنجم قمری بوده است، به نام ابو الفرج محمد بن علي بن يعقوب بن اسحاق بن ابي قرّه القنائي الکاتب که اين متن را روايت کرده بوده است. اين شخص که اصلا از خاندانی مسيحی نسطوری در دير قنّای عراق (در جنوب بغداد و بر کرانه دجله) بوده مورد توثيق نجاشي قرار گرفته و درباره او نجاشي می نويسد که بسيار حديث شنيد و بسيار هم حديث نوشت و خود از وراقان مجالس حديث بوده و کتابهای حديثی را برای اصحاب اماميه کتابت و آماده سازی می کرده است. نجاشی می گويد که اين شخص در مجالس حديث با وی مشارکت و همراهی داشته است. پس بنابراين ابن أبي قرّة همعصر و محتملا اندکی بزرگتر از نجاشي بوده و جالب اينکه به کتابهای دعا و اعمال و مناسک دينی توجه داشته و چندين کتاب در اين زمينه نوشته بوده است. محتملا دعای ندبه نيز بخشی از يکی از آثار او (شايد کتاب عمل يوم الجمعة) را تشکيل می داده است. او علاوه کتابی در معرفی مشايخ و رجال ابو المفضل شيباني داشته است که خود اين ابو المفضل در روايت احاديث شيعی گاه محل اتهام از سوی رجاليان شيعی بوده است (در مجموع نک: نجاشي، ص ۳۹۸). تأليفات ابن أبي قرّة گرچه امروزه در اختيار نيست، اما بخشی از آنها در اختيار ابن طاووس بوده و او مکرر از اين کتابهای دعائی، در آثار خود نقل می کند که اتان کالبرگ به اين روايات و منابع در کتابش اشاره کرده است (البته دعای ندبه را ابن طاووس مستقيما از تأليفات و نسخه های کتابهای اين دانشمند در اختيار نداشته و نقل او با واسطه بوده است). ابن أبي قرّة البته دعای ندبه را خود به نقل از کتابی از ابو جعفر محمد بن الحسين بن سفيان البزوفري نقل می کرده است؛ کتابی که محتملا در زمينه غيبت بوده و البته احاديثی به نقل از او در زمينه غيبت در اختيار است و کاملا پيداست که وی به اين دست احاديث دلبستگی داشته است. درباره اين بزوفري اطلاعات بسيار اندک است و البته ريشه آن اين است که مستقلا در کتابهای متقدم رجالی نامش مذکور نيست، اما روشن است که او از خاندان برجسته بزوفري بوده و روايت شيخ مفيد از او نيز به شکل محدود گزارش شده است. درباره هويت اين شخص نيز تاکنون مطالعاتی سامان گرفته و رجال شناسان شيعی متأخر کم و بيش به مناسبت ذکر نام او بحثهايی درباره هويت او و اينکه چرا نامش در کتابهای رجالی مستقلا ذکر نشده، ارائه کرده اند (درباره او مفصلا در مقاله مربوط به فضل بن شاذان سخن گفته ام، نک: همين سايت). متأسفانه نقل ابن المشهدي اجازه نمی دهد بدانيم منبع و سند بزوفري در نقل روايت دعای ندبه چه بوده است؛ اما ظاهرا آنطور که پس از اين خواهيم گفت اين متن در زمان بزوفري، يعنی در نيمه سده چهارم از شهرت برخوردار بوده و او نيازی به ذکر منبع خود نمی ديده است. محتملا اين متن بدون انتساب به امامان در جامعه اماميه عصر غيبت صغرا شهرت داشته و شايد خود بزوفري هم در روايت و رواج آن و شايد حتی تنظيم و پيشنهاد آن نقشی مهم داشته است.
⭕️⭕️
*معرفی اجمالی مکتب بصره
🔹معروفترين چهره نحو بصره كه به عنوان پيشواى اين دانش در آن ديار مطرح است، "خليل بن احمد فراهيدى" مؤلف كتاب بى همتاى "العين" است.
🔹 وى استاد سيبويه در نحو است و كسى است كه اين دانش را تهذيب كرد و آن را گسترش داد و به بيان علل آن پرداخت.
🔸سيبويه علم نحو را از وى آموخت و در تدوين كتاب جاودانه خويش از نظريات خليل بسيار بهره جست.
🔹ابن نديم معتقد است كه سيبويه نحو را از خليل گرفته و شاگردى او در محضر خليل كمك بسيار بزرگى در تدوين الكتاب بوده است. كتابى كه هيچ كس قبل از او و حتى بعد از او مانند آن را نتوانست خلق كند.
🔸ابن انبارى مى گويد كه خليل بزرگ اهل ادب و قطب اعظم در دانش نحو و تقوا است. وى كسى است كه در تصحيح قياس و استخراج مسائل نحوى گوى سبقت از همگان ربوده و در تحليل علم نحو از قدرتى خارق العاده برخوردار بوده.
🔸سيبويه نيز نحو را از وى فراگرفته و در محضر وى شاگردى كرده است، و بيشتر نقل قولها را در الكتاب از زبان خليل آورده است، خليل اولين كسى است كه فرهنگ لغت نگاشته و اشعار عرب را جمع آورى كرده است.
🔸ابن خلكان در وفيات الاعيان آورده كه «خليل امام و پيشواى علم لغت و نحو است وى بانى دانشى است كه از زمان خلقت تا به امروز هيچ كس را ياراى خلق آآنه نبوده.»
🔸سيوطى در اوايل تصريح كرده كه ضابط اول علم لغت، خليل بن احمد فراهيدى است.
#تاریخ_ادبیات
#معرفی_علماء
@yortchi_bosjin_pdf
بحثی درباره دعای ندبه (در چهار فرسته)
درباره دعای شريف معروف به دعای ندبه در مطالعات و تحقيقات شيعی تاکنون بررسيهای زيادی صورت گرفته است؛ شايد بيش از همه مرحوم جلال الدين محدث ارموی به اين امر توجه داشت و می دانيم که او خود شرح بزرگی بر دعای ندبه نگاشته بود که تاکنون به طور کامل به چاپ نرسيده و تنها بخشهايی از آن که صورت نهايی نداشته منتشر شده است (نک: ميراث محدث ارموی. من خود در کتابخانه آن مرحوم سالها پيش مجلدات اين کتاب را از نزديک ديده ام. اميد که روزی به طور کامل به چاپ رسد). اصولا شرح و تفسير نويسی بر دعای ندبه سنتی است کم و بيش جديد در ميان شيعه و اين امر البته در مورد اصل اهتمام و شهرت اين دعا نيز در ميان شيعيان صادق است. البته علامه مجلسی خود به اين دعا اهتمام داشته، اما به ويژه در پنجاه ساله اخير عنايت بدان در ايران روز افزون بوده است. اصلا اين متن که به عنوان دعای ندبه مشهور است، از سده ششم قمری به بعد در ميان شماری از شيعيان از شهرتی برخوردار بوده و خاصه ابن طاووس در شهرت بخشی بدان اهتمام ورزيده بوده است. بدين ترتيب اصل اين متن در کتابهای حديثی و يا ادبيات غيبت متعلق به دوران عصر غيبت صغری و اوائل دوران غيبت کبری که از پيش از سده ششم قمری در دست است، نقل نشده و نخستين بار در کتاب المزار ابن المشهدي اين متن ارائه شده و بعدا چنانکه گفتيم از طريق ابن طاووس از شهرت بيشتری برخوردار شده است. البته ناگفته نماند که ابن المشهدي که ظاهرا منبع نقل ابن طاووس هم بوده، خود واسطه ای را در نقل اين دعا نام می برد که او از عالمان امامی در اوائل سده پنجم قمری بوده است، به نام ابو الفرج محمد بن علي بن يعقوب بن اسحاق بن ابي قرّه القنائي الکاتب که اين متن را روايت کرده بوده است. اين شخص که اصلا از خاندانی مسيحی نسطوری در دير قنّای عراق (در جنوب بغداد و بر کرانه دجله) بوده مورد توثيق نجاشي قرار گرفته و درباره او نجاشي می نويسد که بسيار حديث شنيد و بسيار هم حديث نوشت و خود از وراقان مجالس حديث بوده و کتابهای حديثی را برای اصحاب اماميه کتابت و آماده سازی می کرده است. نجاشی می گويد که اين شخص در مجالس حديث با وی مشارکت و همراهی داشته است. پس بنابراين ابن أبي قرّة همعصر و محتملا اندکی بزرگتر از نجاشي بوده و جالب اينکه به کتابهای دعا و اعمال و مناسک دينی توجه داشته و چندين کتاب در اين زمينه نوشته بوده است. محتملا دعای ندبه نيز بخشی از يکی از آثار او (شايد کتاب عمل يوم الجمعة) را تشکيل می داده است. او علاوه کتابی در معرفی مشايخ و رجال ابو المفضل شيباني داشته است که خود اين ابو المفضل در روايت احاديث شيعی گاه محل اتهام از سوی رجاليان شيعی بوده است (در مجموع نک: نجاشي، ص ۳۹۸). تأليفات ابن أبي قرّة گرچه امروزه در اختيار نيست، اما بخشی از آنها در اختيار ابن طاووس بوده و او مکرر از اين کتابهای دعائی، در آثار خود نقل می کند که اتان کالبرگ به اين روايات و منابع در کتابش اشاره کرده است (البته دعای ندبه را ابن طاووس مستقيما از تأليفات و نسخه های کتابهای اين دانشمند در اختيار نداشته و نقل او با واسطه بوده است). ابن أبي قرّة البته دعای ندبه را خود به نقل از کتابی از ابو جعفر محمد بن الحسين بن سفيان البزوفري نقل می کرده است؛ کتابی که محتملا در زمينه غيبت بوده و البته احاديثی به نقل از او در زمينه غيبت در اختيار است و کاملا پيداست که وی به اين دست احاديث دلبستگی داشته است. درباره اين بزوفري اطلاعات بسيار اندک است و البته ريشه آن اين است که مستقلا در کتابهای متقدم رجالی نامش مذکور نيست، اما روشن است که او از خاندان برجسته بزوفري بوده و روايت شيخ مفيد از او نيز به شکل محدود گزارش شده است. درباره هويت اين شخص نيز تاکنون مطالعاتی سامان گرفته و رجال شناسان شيعی متأخر کم و بيش به مناسبت ذکر نام او بحثهايی درباره هويت او و اينکه چرا نامش در کتابهای رجالی مستقلا ذکر نشده، ارائه کرده اند (درباره او مفصلا در مقاله مربوط به فضل بن شاذان سخن گفته ام، نک: همين سايت). متأسفانه نقل ابن المشهدي اجازه نمی دهد بدانيم منبع و سند بزوفري در نقل روايت دعای ندبه چه بوده است؛ اما ظاهرا آنطور که پس از اين خواهيم گفت اين متن در زمان بزوفري، يعنی در نيمه سده چهارم از شهرت برخوردار بوده و او نيازی به ذکر منبع خود نمی ديده است. محتملا اين متن بدون انتساب به امامان در جامعه اماميه عصر غيبت صغرا شهرت داشته و شايد خود بزوفري هم در روايت و رواج آن و شايد حتی تنظيم و پيشنهاد آن نقشی مهم داشته است.
چند نکته لازم:
• او از علوم ادبی هم بهره کافی داشته، همچنین اطلاعات کافی در تاریخ وقایع کربلا و مقاتل دارد. همچنین با آیات و روایات هم مأنوس بوده که در اشعارش متجلی است. از این رو در برخی از اشعار مورد توجه و التفات معنوی هم قرار گرفته¬است.
• زبان شعر غمناك شيوا، روان و با اسلوب ادبي معيار تبريز موافق است. وي در سرودن اقسام متداول شعر مرثيه آذری و فارسی توانا بوده و ابيات مستحكمي سروده است وی حديث شريف «کساء» را به نظم سروده است. وی با گوشه¬های موسیقی سنتی ایرانی هم آشنا بوده و در اشعار خود از اسامی نغمات موسیقی بهره گرفته است
• مرحوم غمناک خط نستعلیق تحریری خوب و زیبایی داشته از این رو این متن یادگاری نوشتاری و هنر خطاطی یکی از شاعران حسینی محسوب می¬شود¬.
• نام این دفتر بر اساس یادداشت¬های همراه امضای خود شاعر برگزیده¬ایم. تا یاد و نام این شاعر حسینی را احیا نماید. آن مرحوم خود را به کرّات با عناوین «غمناک حسینی» و «غمناک مصائب حسینی» یاد کرده است.
• در این دفتر تعدادی از اشعار منتشر نشده مرحوم غمناک بیش از 30 مورد از اشعار این مجموعه است که در دیوان «گنجينه مصائب» موجود نیست. تعدادی از اشعار منتشر شده را هم درج نموده¬ایم به علت بود که نسخه دستنویس به خط مرحوم غمناک از این اشعار موجود بود و در پایان اشعار جمله دعاییه و امضای وی دیده می¬شود.
• دست نوشته هایی که به خط آن مرحوم در این دفاتر بود از سال 1342 قمری تا 1351 قمری در دفتر این دو نوحه خوانان شهیر نگارش یافته است.
• این مجموعه می¬تواند برای نوحه¬خوانان جوان و مبتدی هم متنی آموزشی برای خوانش اشعار دست نوشته¬های خطی باشد تا بلکه از این رهگذر میراث فرهنگ و ادب نوحه خوانی سنتی (مسودّه خوانی) تداوم یابد.
• انشاءالله انتشار این دفتر موجب شود آثار مفقود شده این شاعر حسینی کشف و منتشر شود.
• و آخر اینکه متاسفانه هیچ مرجع و مرکزی متولی گردآوری شرح حال و آثار شعرا و نوحه خوانان حسینی در ایران نیست. نهادهای هم که فعال هستند دغدغه پژوهش تاریخی در این خصوص ندارند. امید آنکه انتشار این دفتر موجب شود دفاتر نوحه خوانان برجسته اهل بیت که میان خانواده¬ها و یا در حبس برخی نوحه خوانان پراکنده و در معرض نابودی است در محلی گردآوری و مورد تحقیق علمی قرار گیرد و متناسب با نیازهای روز در معرض استفاده محققان و نوحه خوانان جوان باشد. توجه به این امر در شرایط کنونی که پیوند¬های فرهنگی بین نوحه خوانان قدیمی و نوحه خوانان جوان کمرنگ و کمرنگ-تر می¬شود ضروری تر است.
این کتاب حاصل تأملات لغوی و هنری در واژههای اشعار حافظ بر مبنای فرهنگها و لغتنامههای معتبر و به دست دادن شواهدی از متون کهن فارسی و عربی است. در این کتاب به بررسی ایهام تناسبها و دیگر انواع ایهام که در شعر وی نهفته، و کمتر مورد توجه بودهاند، پرداخته شده است. در این تحقیق از اغلب چاپهای دیوان حافظ بهره برده شده؛ چراکه تمرکز بر روی «واژههای» دیوان وی بوده و بنا به نظر عدهای اختلافاتی که در چاپهای مختلف دیوان او راه یافته، از جانب خود حافظ بوده است. کتاب به کوشش دوست ارجمند جناب دکتر یاسر دالوند تألیف شده است. @safinehyetabriz
با سلام
این ابیات از مولانا دانهی (اهل روستای دانه در نشابور) است که تنها سه بیت از آن در تذکره ی نفایس المآثر (تصحیح سعید شفیعیون، نشر مجلس، ص 239) ذیل شرح حال مولانا دانهی به همراه ابیات خراسانی دیگری از وی آمده است.
به دست آمدن شکل کامل این ابیات در این جنگ بسیار مغتنم است ...
🙏🙏🙏
علیکم السلام
در مورد عبارت «قرن هفتم» که فهرستنگار آورده، حدس بنده (چنانکه عرض کردم) این است که این تصویر، برگی از یک جنگ خطی باشد که مطالبی تاریخ-دار از قرن هفتم در آن مندرج است.
اما بررسی خود شعر
1- از حیث وزن شعر «مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن»، این وزن از اوزان پرکاربرد در اشعار سعدی است.
2- اما از حیث محتوی، چند نکته را باید توجه نمود:
یکی عریانیِ معنی در این ابیات است که کمتر در آثار سعدی دیده می شود؛ یعنی بعید است که وی بخواهد اینگونه با صراحت لهجه، از عقاید خاص خود آن هم در فضای سنّی-مشربِ قرن هفتم پرده بردارد.
دوم، تهی بودن ابیات از فخامتِ فضای واژگانی سعدی و عاری بودن از ترکیبات بدیع و محسّنات لفظی و معنوی در این ابیات است. مثلاً آن ابیات را مقایسه کنید با این ابیات سعدی:
ماه فرو مانَد از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
قدرِ فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظرِ قدرِ با کمال محمد
...
3- در بیت دوم از ابیات مذکور آمده است:
هزار بار تو را بیش گفتم ای عاقل
که جانشین رسول خدا علیِّ ولیست
سؤال اینجاست که بر فرض هم ابیات از سعدی باشد، هزار باری که وی تصریح به خلافت بلافصلِ امیرالمؤمنین (علیه السلام) نموده، کجا گزارش شده است ؟!!
البته عدد هزار که دال بر کثرت است، ولی بالاخره کنایه از اصرار شاعر بر این مطلب دارد. و این اصرار نه در سایر آثار سعدی گزارش شده و نه در تاریخ از احوالاتِ او (در مجالس و مناظرات و ... ) به ما رسیده است.
#والله_أعلم
پایان سخن، این بیت آبدارِ شیخ اجل سعدی باشد که از شاهکارهای او در توحید و وسعت نظر او در این باب است:
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
دو یار زیرک و از بادهی کهن دو منی
فراغتی و کتابی و گوشهی چمنی
این بیت مطلع یکی از غزلیات حافظ است که شباهت تامی با این رباعی خیام دارد:
تنگی میِ لعل خواهم و دیوانی
سد رمقی باید و نصف نانی
وانگه من و تو نشسته در ویرانی
خوشتر بُوَد آن ز مُلکت سلطانی
کسانی که با دیوان حافظ و رباعیات خیام آشنایی دارند به خوبی میدانند که شباهت میان آنها منحصر به بیت بالا نبوده و از دیوان حافظ ابیات بسیاری را میتوان نقل کرد که با رباعیات خیام همانندی و اشتراک دارد. گاهی این همانندی و اشتراک به اندازهای است که تردیدی باقی نمیگذارد که حافظ شیرازی توجه و تمایل فراوانی به رباعیات خیام نیشابوری و اندیشه و طرز فکر او داشته است. در آینده ابیات دیگری از آنها برای اثبات این مدعا نقل خواهیم کرد.
معرفی کتب ادبی و مرجع:
@ketabshenasi98
حافظ تشریح نوشته سیاستمدار معاصر عبدالحسین هژیر است. این اثر ظاهرا اولین کوشش و یا جزو اولین کوشش ها جهت طبقه بندی موضوعی اشعار حافظ است. هژیر در مقدمه 54صفحه ای خود که بر این کتاب نگاشته است به معرفی حافظ و روحیات و اصول اخلاقی وی و همچنین دیدگاه خود نسبت به تصوف پرداخته است.اطلاعات مفید موجود در مقدمه نشان دهنده این است که این نویسنده علاقمند به فرهنگ با وجود سن کم، شخصی مطلع از تاریخ و فرهنگ و ادب ایران و آثار برخی ملل دیگر است؛ با وجود این، در مورد بعضی از مطالب مقدمه نبایست انتظار بحث تخصصی و علمی محض داشت. فصول این کتاب عبارتند از: عشق ورزی، رندی، نوش خواری، گذر عمر، بی اعتباری دنیا و... این کتاب با تمام خوبی هایش اما از این عیب برکنار نمانده است که به علت نبودِ تصحیح منقحی از دیوان حافظ، گاهی برخی ابیاتی به نام حافظ ثبت شده است که ممکن است سروده وی نبوده باشد. هژیر طبق گفته خود برای انتخاب ابیات از چاپ سال1294استفاده کرده است.از طرفی در این کتاب، گاهی بعضی ابیات با عنوان فصل ارتباطی ندارد.این مشکلات در آثار بعدی که در این زمینه نوشته شده اند (و در آینده به معرفی آنها خواهیم پرداخت)کمتر دیده میشود.
این کتاب در 278صفحه و در سال1307بوسیله انتشارات مطبعه مجلس منتشر شده است.
#حافظ_تشریح
#عبدالحسین_هژیر
#حافظ_شناسی
#طبقه_بندی_موضوعی_اشعار_حافظ
معرفی کتب ادبی و مرجع:
@ketabshenasi98
در آثار فارسی خود مواردی پراکنده از اشعار خود دارند اگر آنها را کسی همت کند جمع کند، با این ابیات معتنا به خواهد بود، ضمن اینکه اگر محققما با بازمانده احفاد وی به خصوص خاندان میرزایی و ابوطالبی و سیدی در قم که بیشتر آثار کتابخانه وی در این سه خاندان تقسیم شده، مرتبط شوند، بعید نیست دیوانی از اشعار آن مرحوم در یکی از این کتابخانهها بوده باشد
🔶️ بازبینی در خوانش دعای «یا من ارجوه»
🔹️دعای «یا من ارجوه»، از ادعیهی معروفهی ماه رجب است که پس از نمازهای روز و شب خوانده میشود. صاحب این صفحه کلید پس از مرور روایات این دعا، نوع خواندن آن را این گونه یافته است:
یا من ارجوه ...[تا این عبارت:] و زدنی من فضلک یا کریم (بدون اخذ محاسن و حرکت دست).(اقبال الاعمال، ج۲، ص۶۴۴).
🔸️توضیح:
حضرت در پاسخ به سائل که میپرسد چه دعایی در این ماه بخواند، به او فرمود این دعا را بنویس: یا من ارجوه ... و زدنی من فضلک یا کریم.
پس از آموزش دعا، امام خود شروع به خواندن دعا کرد در حالی که با دست چپ محاسن مبارک را گرفته و انگشت سبابهی دست راست را حرکت میداد. وقتی به پایان آن دعا رسید، این دعا را نیز خواند: يا ذا الجلال و الإكرام يا ذا النعماء و الجود يا ذا المن و الطول حرم شيبتي على النار.
در نتیجه آن چه حضرت در مقام پاسخ به سائل و تعلیم دعا فرمود، تا عبارت «و زدنی من فضلک یا کریم» بود و نه بیشتر. کیفیت ویژهای را نیز در آن بیان نکردند (اخذ لحیه و حرکت سبابه). آری؛ در این لحظه برای وجود مبارک امام، حالتی معنوی حاصل شد و حضرت برای خودش و نه تعلیم شروع به خواندن دعا کرد و از ابتدای دعا دستی بر محاسن و سبابهی دست دیگر به حالت مناجات به حرکت درآورد (یلوذ) و عبارتی نیز غیر از آن چه تعلیم داده بود ضمیمه فرمود.
از شواهد مهم در تایید این فقه الحدیث:
۱. در عبارت پایانی، واژهی «شیبة» نشان دهندهی سپیدی موی خواننده (امام) است؛ در حالی که اصل دعا برای همه و تعلیم به پیر و جوان و نوجوان است. در نتیجه عبارت پایانی، نمیتواند بخشی از دعایی همگانی باشد.
اگر گفته شود شاید به دلیل پیر بودن سائل (محمد بن ذکوان) است که حضرت از واژهی شیبه استفاده کرده، شخصی بودن اصل دعا از اساس رقم می خورد و باز هم کمکی به مدافع خوانش معروف دعا برای همگان نمیکند.
۲. اینکه امام دست بر محاسن گرفت، در مورد بانوان چگونه است؟ در مورد نوجوانان چگونه است؟ این پرسشهای بیپاسخ نیز شاهدی بر شخصی بودن بخش انتهایی و برخاسته از حالت شخصی امام است.
۳. این دعای مبارک، در طول سال نیز توصیه شده و در آن نیز از بخش پایانی و کیفیت دستها خبری نیست (الکافی، ج۲، ص۵۸).
🔸️پ.ن: اینکه حالت ویژهی دو دست در هنگام خواندن عبارت پایانی (که بیان شد جزء دعا نیست) و نه از ابتدا از سوی امام پدید آمد، تنها در زاد المعاد مجلسی است. مجلسی منبع جدیدی برای دعا ارائه نداده تا ما از این اختلاف، پی به اختلاف نسخه ببریم. گویا این مورد، خطای مجلسی بوده که در نقل به معنای ایشان از اقبال سر زده است (زاد المعاد، ص۱۶).
حتی با عنایت به متن زاد المعاد نیز، این بخش انتهایی، جزء دعا نیست و حضرت تعلیم نداد و امر به کتابت ننمود و برآمده از حالت شخصی حضرت است.
▪️@tavanerejal
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com