#امام_حسین_علیه_السلام #محمد_جواد_غفورزاده بوم نقاشی به دستم بودوطرح پَر کشیدم
با قلمموی خیالم، نقش در دفتر کشیدم
دیدم اما این قلممو جوهرش رنگی ندارد
منّت از مژگان و ناز از دیدگان تَرکشیدم
سرخ ازدشت شقایق صحنه ای ترسیم کردم
با گلاب اشک خود باغ گلی پَرپَر کشیدم
یک جهان شیدایی ویک آسمان عشق ومحبت
یک بهشت آزادگی راساده باجوهر کشیدم
گرچه درباورنمیگنجد ولی درقلب صحرا
عطر زهرا وشمیم مهر پیغمبر کشیدم
یک بیابان العطش بین دو دریای خروشان
آه سردی از نهاد ساقی کوثر کشیدم
سوره ای روحانی از"هشتادوچار"آیات عزت
صورتی قرآنی از"هفتادودو" یاور کشیدم
نغمهء"الموت احلی من عسل"رانقش برلب
انعکاسی از یقین، تصویری از باور کشیدم
با سرود دلکش "هیهات منا الذلة " کم کم
پرچمی در ابر و باد از کاکل اکبر کشیدم
در کنارعلقمه پهلوی نخلستان عاشق
مَشک آب وتکسواری تشنه در دفترکشیدم
دست های ساقی لب تشنه را آنجا ندیدم
" جام آبی "با نماد دستِ آب آور کشیدم
یک چمن گل،یک نیستان ناله راوقتی که دیدم
روی موج دجله نقش ساقی وساغرکشیدم
بانگ"هل من ناصری"پیچیده درآفاق هستی
شهسوار عشق را تنها و بی یاور کشیدم
سینه ام آتش گرفت ازآه وجانم برلب آمد
روی دست باغبان تا غنچه ای پَرپَرکشیدم
صحنهء تودیع اهل بیت وحی آمد به یادم
ساق پای اسب رادر دست یک دخترکشیدم
آتش لب های تشنه، برق تیغ و برق دِشنه
جلوه های سینه سوزی ازگل وخنجرکشیدم
دجله ای از اشک حسرت روی" تلّ زینبیه"
حجله ای رنگین کمان ازصبریک خواهرکشیدم
عصر عاشورا میان موجی از گل های پَرپَر
زیر تیغ خارها تصویر نیلوفر کشیدم
در میان خیمه های سوخته در رقص آتش
با کبوترهای سرگردان به هرسوسر کشیدم
چهرهءخورشید را از مشرق سر نیزه تابان
ماه رادرهاله ای ازخاک وخون،بی سرکشیدم
درشبی مهتاب و ابری باسرانگشتان لرزان
برق چشم ساربان و نقش انگشتر کشیدم
در تنوری غرق در نور خدایی در دل شب
قرص ماهی رانهان درخاک وخاکسترکشیدم
پا به پای کاروان در سایهسار"دیر راهب "
آه سرد از دل کشیدم جلوهء دلبر کشیدم
خطبهء زینب قیامت کرد در اوج اسارت
شام راچون رستخیزوکوفه رامحشرکشیدم
پیش چشم زینب آزاده در کاخ ستمگر
خیزران و قاری قرآن و تشت زر کشیدم
تا"شفق"همرنگ شد با سینهسرخان مهاجر
بوم نقاشی به دستم بودوطرح پَر کشیدم
🔹@deabelnews