🔸دعای زمان غیبت حضرت امام زمان علیهالسلام:
«اللهم... لَا تُنْسِنَا ذِكْرَهُ وَ انْتِظَارَهُ وَ الْإِيمَانَ به»
پروردگارا! یاد حضرت و انتظار کشیدن برای ایشان و ایمان به ایشان را از یاد ما مبر!
🔺بحارالأنوار، ج53، ص188
@shobeiryzanjani
کتاب جدید دکتر کریمی نیا که ترجمه اثری از ریپین هست منتشر شد📚
اندرو ریپین (۱۹۵۰-۲۰۱۰) یکی از محققان غربی است که بیشترین تلاش علمی خود را در زمینۀ تاریخ تفسیر قرآن در سدههای نخست انجام داده است. بخشی از روش، فرضیات، و دستاوردهای علمی او را باید متأثر از استادش، جان ونزبرو (۱۹۲۸-۲۰۰۲) دانست که سرآمد تجدیدنظرطلبان (revisionists) در میان اسلام پژوهان غربی به شمار میآید. ریپین در سال ۱۹۵۰ در لندن متولد شد، پس از تحصیلات ابتدایی، در رشتۀ مطالعات دینی دانشگاه تورنتو تحصیل کرد و در سال ۱۹۷۴ فارغ التحصیل شد. کارشناسی ارشد را در رشتۀ مطالعات اسلامی دانشگاه مگ گیل گذراند، و از پایاننامۀ خود در سال ۱۹۷۷ با عنوان «حرم و اصطلاحات مترادف آن در قرآن؛ تحلیلی از کاربردها و معنای آن» دفاع کرد. خلاصهای از این رساله بعدها در قالب مقالهای انتشار یافت که اکنون در شمار مقالات همین کتاب به فارسی ترجمه شده است. وی دکتری خود در رشتۀ مطالعات اسلامی را نیز در سال ۱۹۸۱ از همان دانشگاه، با نگارش رسالهای با عنوان «متون اسباب نزول قرآنی؛ بررسی در کاربرد و تحول آن در تفسیر» دریافت کرد که بخشهایی از این رساله نیز در قالب مقالات مختلف در همین کتاب ترجمه و انتشار یافته است. پس از آن، مدتی در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی (SOAS)، دانشگاه لندن، پژوهشهای خود در حوزۀ مطالعات قرآنی و تفسیر را ادامه داد. او سپس سالها استاد مطالعات اسلامی در دانشگاه کلْگری (کانادا)، رئیس دانشکدۀ تاریخ در این دانشگاه، و نهایتاً استاد دانشگاه ویکتوریا (کانادا) بود و پس از بازنشستگی، به عضویت علمی در مؤسسۀ مطالعات اسماعلیه (لندن) در گروه مطالعات قرآنی درآمد. ریپین در پاییز ۱۳۹۵/ ۲۹ نوامبر ۲۰۱۶ در ویکتوریا درگذشت.
کتاب حاضر که در سال ۲۰۰۱ میلادی منتشر شده، حاصل ۲۱ مقاله از مقالات تفسیر پژوهی اَندرو ریپین است، اما در لابلای آن، ناگزیر پرسشها و پژوهشهای قرآنی نیز درآمده است. فهرست کلی عناوین مقالات نشان میدهد که طرح مسئلههای اساسی و متنوّعی درباب خاستگاه تفسیر و عوامل فرهنگی و اجتماعی آن؛ ارتباط تفسیر با سیره و قرآن؛ کهنترین متون تفسیری؛ مسئلۀ ابنعباس در تفسیر قرآن؛ تحوّل تدریجی در پیدایش گونهها، ابزارها و روشهای تفسیری؛ فرهنگها و قاموسهای عربی؛ دانشهایی چون اسباب النزول، واژههای دخیل، و نسخ؛ و فهم قرآن بر مبنای عهدین (بایبل) به کتاب ریپین در زمینۀ مطالعات تفسیری غنای خاصی بخشیده است. برخی از این مقالات پیشتر موضوع پژوهش دانشجویان در مقاطع مختلف ارشد و دکتری در دانشگاههای ایران قرار گرفته است. با این همه، ترجمۀ کامل و دقیقی از این کتاب همچنان لازم مینمود.
اهمیت کتاب حاضر بیش از آنکه در نتایج و دستاوردهای مؤلف آن باشد، در پرسشهای مهم و اساسی آن نهفته است. روشن است که ما پژوهشگران ایران و اسلام، نباید درصدد ترجمه و پذیرش هر سخنی از غربیان ــ به اتکای غربی و تازه بودن آن ــ باشیم، همچنان که شرقی بودن و غربی بودن هیچ مؤلفی علی الاصول به تنهایی سبب ردّ دیدگاه او نمیشود. این کتاب به پژوهشگر عالم و آشنا به متون مهم تفسیری و قرآنی در قرون نخست، نشان میدهد چگونه در میان امور به ظاهر بدیهی و مبرهن، میتوان نکتهها و پرسشهای جدی درباب پیدایش متون و تحول دانشهایی چون دانش تفسیر را یافت و به درستی برتافت. از این رو، هیچ کس را نمیتوان و نباید به تقلید از محتوای تولید شده از سوی غربیان ــ یا شرقیان ــ تشویق کرد، اما میتوان و باید به دقیق اندیشیدن و درست پرسیدن واداشت، و روش صحیحِ پیجویی پرسشها را به او آموخت. این همان امری است که در نظام آموزش و پژوهش ما در حوزه و دانشگاه عمدتاً غایب است، و پژوهش آکادمیک ما بدان سخت نیازمند.
تاریخ_سلسله_سلجوقی
اثر: فتح_بن_علی_بنداری
ترجمه: محمد_حسین_جلیلی
تاریخ سلسله سلجوقى ترجمه کتاب زبده النصره و نخبه العصره اثر بندارى اصفهانى است که توسط آقاى محمد حسین جلیلى به فارسى درباره تاریخ حکومت سلجوقیان، ترجمه شده است. پس از مقدمه اى، ترجمه کتاب زبده النصره و نخبه العصره بیان شده است.
انوشیروان بن خالد وزیر سلطان محمود بن محمد بن ملکشاه و سپس وزیر خلیفه مسترشد، کتابى به نام نفثة المصدور در تاریخ سلجوقیان نگاشت. عمادالدین اصفهانى که برادرزاده او بود، کتابش را با نام نصرة الفترة و عصرة الفطرة... به عربى ترجمه کرد و خود نیز حوادث رساله بعد از انوشیروان را به آن افزود. بندارى زمانى که در دربار دمشق مى زیست، آن کتاب را براى ملک عادل مختصر کرد. خود او در مقدمه کتاب مى گوید: چون از گزینش البرق الشامى اثر عمادالدین فراغت یافتم، نصرة الفترة او را مطالعه، و این گزیده را از آن استخراج، و کار آن را در ربیع الاول آغاز کردم. این کتاب نخست در ٨٨٩ م توسط هوتسما در لیدن منتشر شد.
#یادداشت
✳️ پاره های اسلام شناسی؛
🔺 #آخرالزمان_پژوهی در مطالعات اسلام شناسی غرب
🔹محمد حسین رفیعی
🔸آیینه پژوهش، سال 26، شماره دوم، خرداد و تیر 94
🔹چکیده:
🔸در ورای کالبد مطالعات اسلامی غربیان حول موضوع سیره نبوی و تاریخ صدر اسلام در طول یک قرن اخیر، مساله آخرالزمان و ظهور موعود یکی از موضوعات کلیدی است که می تواند وجه افتراق تلقی گردد. به عبارت دیگر، توجه یا عدم توجه به موضوع آخرالزمان، مطالعات اسلام شناسان را به دو گروه تقسیم کرده است.
🔸نویسنده در این نوبت از پاره های اسلام شناسی، تلاش نموده است ضمن ارائه تاریخچه ای از روند مطالعات اسلام شناسی حول محور آخرالزمان، به چرایی و کیفیت مواجهه غربیان با این موضوع بپردازد.
🔸در راستای این هدف، به عنوان مقدمه، تاریخچه نخستین تلاش های اسلام شناسان غربی در شناخت مفهوم آخرالزمان و تأثیر آن در وقایع اسلام را بیان می دارد.
https://telegram.me/studiesofshia/173
🔹کلیدواژهها
آخرالزمان پژوهی؛ آخرالزمان؛ ظهور موعود؛ مطالعات اسلام شناسی؛ اسلام شناسی غربی؛ مطالعات اسلام شناسان غربی
✅ عضویت در 👇👇👇
#مطالعات_شیعه_در_غرب
@studiesofshia
بخش اول/
منازل امام حسین (ع) از مدینه تا کربلا
پس از این که امام حسین(ع) از مکه حرکت کرد اولین پیام از سوی عبدالله جعفر برای ایشان ارسال شد که توسط فرزندان خود نامه ای به امام نوشت و طی آن از امام در خواست کرد که از مسافرت به عراق صرف نظر نماید.
خبرگزاری شبستان – سرویس قرآن و معارف: امام حسین ـ علیه السلام ـ از مکه خارج شد و به سوی کوفه رهسپار گردید و در طی این مسیر که به کوفه بلکه منجر به کربلا و شهادت آن حضرت و یارانش گردید، با افراد مختلف در منازل متعدد توقف کردند. در برخی از توقف گاه ها تنها گفتگویی با دیدار کنندگان و یا در خواستی از آنان و یا سوالی در زمینه کوفه پرسیده است که در این مجال اختصاراً به آن ها اشاره می شود.
امام حسين ـ عليه السلام ـ يکشنبه 28 رجب سال 60 هجري از مدينه شبانه خارج شد و 3 شعبان شب جمعه به مکه وارد شد، چون امام از مدينه حرکت کرد و مدتي در مکه بود و پس از اينکه احساس کرد بايد از مکه خارج شده و به سوي کوفه حرکت نمايد، پس از دريافت نامه هاي برخي از کوفيان و پس از اين که احساس خطر کرد و از شکستن حرمت کعبه و مسجد الحرام نگران بود روز سه شنبه هشتم ذي حجه از مکه به سرعت خارج شد. و پس از طي مسير طولاني ومنازل مختلف که ذکر می شود و پس از رويارويي با سپاهي که از کوفه به فرماندهي حر بن يزيد رياحي براي بردن امام به کوفه آمده بود، پنج شنبه روز دوم ماه محرم سال 61 کاروان حضرت در نقطه اي بياباني و دور از آب در کربلا خيمه هاي خود را برپا کرد. لذا مدت زمان حدود پنج ماه و اندي طول کشيد که امام به کربلا برسد، و در دهم محرم سال 61 به شهادت رسيد.
امام حسین ـ علیه السلام ـ از مکه خارج شد و به سوی کوفه رهسپار گردید و در طی این مسیر که به کوفه بلکه منجر به کربلا و شهادت آن حضرت و یارانش گردید، با افراد مختلف در منازل متعدد توقف کردند. در برخی از توقف گاه ها تنها گفتگویی با دیدار کنندگان و یا در خواستی از آنان و یا سوالی در زمینه کوفه پرسیده است که در این مجال اختصاراً به آن ها اشاره می شود.
به دنبال گزارش مثبت حضرت مسلم ـ عليه السلام ـ از اوضاع کوفه که هزاران نفر جمع شده وبا او بیعت کردند و نيز به جهت ناامن بودن مکه و حرم امن الهي - طرح توطئه ترور امام حسين ـ عليه السلام ـ در مکه توسط عاملان حکومت يزيد - آن حضرت در هشتم ذي الحجه (روز ترويه) سال 60ق مکّه را به طرف کوفه ترک کرده ضمن آنکه ترک مکه در هشتم ذي الحجه که از ايام حج است، باعث جلب توجه بيشتر همگان به مخالفت امام ـ عليه السلام ـ با حکومت يزيد گرديد.
1. پس از این که امام از مکه حرکت کرد اولین پیام از سوی عبدالله جعفر بود که توسط فرزندان خود نامه ای به امام نوشت و طی آن از امام در خواست کرد که از مسافرت به عراق صرف نظر نماید، اگر این محل را که خارج از مکه بود یک موقف و منزل و محل ملاقات فرض کنیم اولین منزل امام است. اگر چه توقف در این مکان که نام خاصی از آن ذکر نشده تنها بیرون شهر مکه با فاصله اندک بوده است. در این موقف و محل ملاقات، امام پاسخ عبد الله جعفر یا فرزندان او را داده است، اما فرزندان عبد الله همراه امام به کربلا آمده اند.
2. محل دیدار با فرزدق پس از این واقعه صورت گرفته که ظاهراً همان موقفی است که در خارج مکه بود. اگر چه برخی نام این محل را «ذات عرق» دانسته اند. برخی نیز نام این محل را «صفاح» نامیده اند.
3. تنعیم سومین محل است که امام با شترداران دیدار و از آنان درخواست می کند تا شترهای خود را کرایه بدهند.
4. در منزل موسوم به «حاجر» امام به مردم کوفه دومین نامه خود را نوشت و به مسلم فرستاد، حامل نامه قیس بن مسهر صیداوی بود.
5. در محلی به نام «خزیمه» حضرت زینب نگرانی خود از این مسافرت را به امام اعلام می دارد و امام او را دلداری می دهد.
6. منزلی به نام زرود که گزارش چندان مفصلي از آن نیست.
7. منزل دیگری که امام در آن خبر شهادت مسلم را از فردی به نام بکير شنید ، منزل «ثعلبیه» بود . امام پس از شنیدن شفاهی خبر فرمود پس از آنان (هانی و مسلم و قیس) زندگی دیگر لذت ندارد.
8. نام منزل دیگر را که امام در بین مبداء و مقصد توقف کرده «شقوق» نامیده اند.
9. نام منزل ديگر را «زباله» نامیده اند که شهادت مسلم و هانی و عبد الله یقطر به صورت رسمی از طریق نامه به امام رسید.
10. نام منزل دیگر را «بطن الرّمّه» نامیده اند که امام در این منزل خبر از شهادت خود داد.
11. منزل «شراف» دیگر منزلی بود که امام در آن جا نماز ظهر را اقامه کرد و در این منزل بود که سپاه کوفه به فرماندهی حر ریاحی به سوی امام آمد.
12. از دیگر منازل مسیر راه، منزل «بیضه» بود.
13. منزل «رهیمه» از منازل دیگری بود که امام در آن توقف کرد و عده ای در این منزل با امام دیدار نمودند.
✅ تاريخ #سقاخانه ها در حرم امام حسين(علیهالسلام)
مسئله آب و عطش و سقايت از مفاهيمی است که از حضرت آدم(ع) تا محرم سال ۶۱ هجری با شهر کربلا و وجود مقدس امام حسين(ع) عجين شده است. آن زمان که اولين روضه را جبرئيل امين برای آدم و حوا عليهماالسلام خواند تا اشارتی بر اهميت اين موضوع باشد.
روايت شده است که هنگامی که حضرت امام حسين(ع) با لشکر حر بن يزيد که تعداد آن بالغ بر يک هزار نفر و همگی تشنه بودند روبرو شدند، به محض اطلاع از اين امر، آن حضرت به يارانش دستور داد به آنان آب برسانند، ايشان نيز يک مشک آب به دوش گرفتند و با دست مبارک خود به لشگر حر آب میدادند و همگی را سيراب کردند و به اسبهايشان نيز آب دادند. و هنگامی که حضرت به آخرين نفر رسيد که (علی بن طهان المحاربی) نام داشت نمیدانست چگونه بايد مشک را به دست بگيرد و آب بر صورت او ريخت که در اين هنگام حضرت مشک را گرفتند و با دست مبارک خود،او و اسبش را سيراب کردند.
اين روايت يادآور اخلاق بلند امام حسين (عليهالسلام) در برخورد با دشمنان بود و از اين رو شيعيان آن حضرت نيز ايدۀ ايجاد سقاخانه برای پيروی از ايشان را الهام گرفتند تا ضمن سيراب کردن زائران آن حضرت به ياد تشنگی ايشان و اهل بيت و يارانش در روز عاشورا باشند.
■ تاریخ #سقاخانه های حرم مطهر حسینی در کربلا
●● سقاخانه جنوبی: اين سقاخانه در ورودی دروازه قبله قرار دارد و توسط احمد شکری، وزير عثمانی در سال 1361 هجری ساخته شد و در روز عاشورا با حضور عزاداران افتتاح شد وبه اين مناسبت مقداری شکر نيز در آب تانکرهای آن ريخته شد. در قسمت جلويی سقاخانه هفده بيت شعر از عبد الباقی العمری که از اهالی موصل بود بر کاشی کربلايی آن نقش بسته است.
●● سقاخانه جنوب شرقی: اين سقاخانه به دستور مادر سلطان عبدالمجيد عثمانی در سال 1282 ساخته شده است و نظارت بر آن را به يک ناظر واگذار کرد که از اوقاف کربلا حقوق ماهيانه دريافت میکرد. عباس القصاب شاعر کربلايی نيز در اشعار خود تاريخ ساخت اين سقاخانه را ذکر کرده است.
●● سقاخانه حرم : روبهروی سقاخانۀ جنوب شرقی قرار دارد و توسط حاج حبيب الحافظ متوفی به سال 1295 ساخته شده است و املاکی برای تأمين هزينۀ سقاخانه و متوليان آن وقف نمود و خانهای خريداری کرد و به صحن مطهر ملحق ساخت تا آرامگاه خانوادگی وی باشد.
●● سقاخانه باب القبله: يک تانکر در سال 1322 هجری برای عرضۀ آب به زائران در باب القبله قرار داده شد.
●● سقاخانه شمال شرقی: در داخل صحن مطهر روبهروی اتاق کارگران ودر نزديکی منارة العبد که در سال 1345 جهت توسعۀ حرم تخريب شده است قرار دارد و توسط متوليان وخادمان حرم اداره میشد.
●● سقاخانه بابالشهدا: در گوشۀ شرقی حرم مطهر قرار دارد يک حجره مزين به کاشی کربلايی آبی رنگ که اشعاری از سيدمرتضی الوهاب بر آن نقش بسته است و تاريخ ساخت آن که سال 1388 هجری بود. در اين شعر آمده است. اين سقاخانه در سال 1412 تخريب شده است تا پروژه توسعه منطقه بينالحرمين انجام گيرد.
@MehdiQorbani60
#منارة _العبد🔴
سلطان احمد #جلايرى در 767 ق به #مرجان امين الدين بن عبد اللَّه، حاكم #بغداد، دستور داد تا ضمن بازسازى حرم ، دو مناره براى آن بسازند. منارة #العبد يكى از آنها بود كه در 793 ق با تلاش #اويس _جلايرى تكميل شد. اين مناره با #آجرهاى _زرد كاشانى تزيين شد و در ساقه آن به زبان #فارسى و با حروف #ابجد تاريخ 793 ق ثبت است قطر اين مناره بيست و ارتفاع آن چهل متر بود كه پس از مناره #ملويه _متوكل در #سامراء ، نخستين مناره در عراق بود. منارة العبد با زيبايى اعجابآميز خود زينت بخش گنبد حرم بود ، كه در زاويه شمال شرقى حرم قرار داشت و در 982 ق توسط شاه #طهماسب _صفوى بازسازى شد. در 1308 ق در گل دسته آن شكافى ايجاد شد كه دوباره آن را تعمير كردند. اما در 1354 ق اين مناره #زيبا و مقاوم به بهانه #انحراف و كجى در آن ،به دستور نخست وزير وقت عراق، #ياسين _هاشمى، تخريب شد. صاحبنظران معتقدند كه هدف وى از اين كار دست يافتن به درآمدى بود كه از محل #موقوفات مرجان #امين الدين و از رهگذر اجاره دادن ابنيه و اراضى وقفى بهدست مىآمد. در جريان اين #تخريب، به #سكههاى _مسى مربوط به دوران #جلايرى و #صفوى دست يافتند كه آنها را به «دار الآثار القديمه» بغداد سپردند .
بدون ترديد اين حركت ، خيانتى به #آثار وميراث اسلامى بود كه متاسفانه هيچگاه مورد تعقيب قرار نگرفته وبدان هم إشاره نشده است.
_____________
@drhadiansarii
او امام زمانی بود! 🌹
5⃣1⃣ زائر اربعین
پانزده ساله بود که با پدرش برای اولین بار خدمت رسول خدا رسید.خیلی زود تو دل پیامبر جا باز کرد. شد یار فداکار پیامبر.
در چند جنگ دوش به دوش رسول خدا بود.در واقعه ی غدیر حضور داشت و خیلی جاها جمله ی " من کنت مولاه فهذا علی مولاه " را که از رسول خدا شنیده بود به دیگران گفت تا پیام امامت امام زمانش را به دیگران برساند.
بعدا که رسول خدا از دنیا رفت، شد فدایی علی! به همه می گفت که علی جانشین پیغمبر است. امام است. دوستی او نشانه ی ایمان است و.....همه ی حرف هایی را که از پیامبر شنیده بود را می گفت و از یاری امام زمانش کوتاهی نمی کرد.
با امیر المومنین در جمل و صفین و نهروان بود و دوران پیری اش را نیز همراه امام مجتبی و امام حسین پشت سر گذاشت.از عاشورا جا ماند و نتوانست امامش را همراهی کند. اما وقتی خبر شهادت امام حسین به او رسید با ان که پیر و فرتوت شده بود و راهش خیلی دور بود و بسیاری از دوستانش گفتند از یزید در امان نیستی ،خودش رابه کربلا رساند.
امام و شهدای کربلا را زیارت کرد. او اولین نفر بود که بر قبرسید شهیدان وارد شده بود. پس از زیارت، روی قبر خم شد و صورت خود را به قبر مالید و چهار رکعت نماز خواند و آن گاه به زیارت قبر علی اکبر رفت و آن حضرت را نیز زیارت کرد و بر قبر او بوسه زد و دو رکعت نماز گزارد. سپس به زیارت بقیّه شهدا رفت و با کلماتی عمیق زیارت نامه خواند. در پایان به زیارت حضرت ابوالفضل رفت و با جملاتی زیبا آن حضرت را زیارت کرد و دو رکعت نماز گزارد.
و
اینگونه بود که نامش رابه عنوان اولین زائر قبر امام حسین علیه السلام در تاریخ ثبت کرد و آن روز اربعین بود و آن مرد جابر بن عبدالله انصاری نام داشت .
📚 مصباح الزائر
@NikooSokhan
مطالب مشابه 👈 #امام_زمانی
💢در نشست بنیاد قم پژوهی مطرح شد: رعایت سلسله آداب تشرف به حرم در معماری قدیم قم
شفقناقم- رئیس اداره معماری و طراحی شهری اداره کل راه و شهرسازی استان قم با انتقاد از نگاه سوداگرانه امروز در ساخت وسازهای شهرقم گفت: همه زیبایی معماری قدیم قم این است که همه شهر از دروازه ورودی گرفته تا حرم مطهر درجهت تسهیل ورود و تشرف به حرم لحاظ میشده و در همه عکسها و گراورهای باقی مانده از جهانگردان مشهور، بنا و گنبد حرم فاطمه معصومه(س) کاملا مشهود است.
به گزارش شفقناقم، محمد رضاییندوشن در سیصد و هشتاد و چهارمین جلسه بنیاد قم پژوهی به ارائه رساله دکتری خود با عنوان«تاثیر مفهوم مکانهای دروازهای بر اداراک مردم در شهرهای تاریخی – مذهبی؛ نمونه موردی شهر قم از صفویه تا قاجار» پرداخت و گفت: با بررسی عکسهای به جا مانده از شهر قم به این نتیجه میرسیم که معماران قدیم این شهر که بیشتر با دید فرهنگی شهر را میساختهاند همواره سلسله مراتب تشرف به حرم را رعایت کردهاند به عنوان نمونه، یکی از مهمترین اصول آداب زیارت ورود از سمت پا به داخل حرم است که با ساختن صحن اتابکی توسط این معمار چیره دست این مهم نیز برای حرم فاطمه معصومه(س) لحاظ شد.
او با انتقاد از نگاه سوداگرانه امروز در ساخت وسازهای شهرقم گفت: همه زیبایی معماری قدیم قم این است که همه شهر از دروازه ورودی گرفته تا حرم مطهر درجهت تسهیل ورود و تشرف به حرم لحاظ میشده و در همه عکسها و گراورهای باقی مانده از جهانگردان مشهور، بنا و گنبد حرم فاطمه معصومه(س) کاملا مشهود است.
این پژوهشگر در خصوص معماری و شهرسازی جدید قم گفت: یکی از مهمترین طرحهای توسعه شهری قم در چهار دهه اخیر طرح حرم – جمکران است. ایده این طرح ایجاد مسیر مستقیم از مسجد جمکران به حرم حضرت معصومه(س) به طول هفت کیلومتر است؛ بهصورتی که گنبد حرم و مسجد در یک راستا قرار گیرند. این طرح موجب تخریب بسیاری از باغات و مزارع و نابودی بخش وسیعی از بافت تاریخی شهر قم شده است. هر چند در نگاه اول ایده این طرح همانند احداث جاده تهران – قم توسط امینالسطان در عهد قاجار است که از منظریه تا قم، مسیری مستقیم به سمت حرم ایجاد کند، ولی تفاوتی عمده با آن در اجرا دارد.
او عنوان کرد: جاده تهران و خیابان امام فعلی هنگامی که محدوده باغات شهر میرسید با حفظ باغات موجود و قناعت به کریدور بصری موجود به سمت حرم، مسیر مستقیم به سمت حرم را از سه راه حاجزینل به سمت دروازه علیخانی منحرف نموده و در مسیر جاده ساوه قرار میگیرد. اما مسیر جمکران به حرم با تملک گسترده بافت تاریخی، مجموعهای ارزشمند از بافت و بناهای تاریخی ایران را نابود میکند. این طرح هم اکنون همچنان یکی از بزرگترین پردازههای شهری ایران است که پس از ربع قرن از زمان شروع آن کاملاً سردرگم مانده و به سرانجام نرسیده است. بخش تخریب شده بافت تاریخی، همچنان با منظری مخروبه در کنار حرم و هسته شهر باقی مانده است.
رضاییندوشن بیان کرد: پردازه دیگری که در قم با هزینه بسیار انجام گرفت پروژه منوریل بود که بدون هر گونه مطالعه اعم از مطالعات تاریخی صورت گرفت. یکی از ایستگاههای خط منوریل که قرار بود در رودخانه قم و مقابل حرم انجام شود، ضمن مخدوش کردن حریم بصری آن، سدی برای کریدور بصری خیابان امام میشد؛ کریدوری که حاصل احداث مستقیم جاده تهران قم از منظریه به سمت گنبد حرم در دورهی قاجار است. خوشبختانه این پردازه به دلیل مخالفتها ناکام ماند که دلیل اصلی مخالفتها ناشی از اهمیت سلام دادن به حضرت معصومه(س) توسط مردم در هنگام قرارگرفتن در این کریدور بصری بود.
او بیان کرد: هرچند بررسی توسعه حرم حضرت معصومه(س) و پیرامون آن در عصر حاضر (دروهی پهلوی و جمهوری اسلامی) در بازه زمانی رساله حاضر نیست اما نتایج این رساله میتواند زمینه نقد بهتری برای اقدامات انجام شده در این دوران را فراهم آورد. اولین اقدامات در دورهی پهلوی اول با تسطیح قبرستان بابلان و تبدیل آن به میدان آستانه، باغ ملی و ساختمان شهرداری انجام میشود. مهمترین توسعهای که در دورهی پهلوی در حرم انجام شد، ساخت مسجد اعظم در محل کاخهای ساخته شده توسط شاهان صفوی و قاجار در غرب حرم، مابین حرم و رودخانه بود. اقدام دیگر مرمت تدریجی حرم و مسقف نمودن صحن موزه بود. همچنین در این دوره جداره غربی خیابان بالا تخریب میشود.
مزار حكيمه خاتون ، خواهر امام رضا ع در باكو
پس از شهادت امام #رضا (ع) ، حکومت ستمگر عباسی عرصه را برای امام زادگان و منسوبین به آن ها تنگ کرد و برخی از آن بزرگواران تصمیم به هجرت گرفتند که از جمله آنها حضرت #حکیمه خاتون بود که همراه سه تن از برادرزادگان خود از طریق بندر انزلی و با کشتی به سمت #باکو حرکت کرد.
امام موسی کاظم (ع) چهار تن از دختران خویش را #فاطمه نامیده اند:
فاطمه کبری، حضرت فاطمه معصومه (ع) است که حرم وی در شهر مقدس قم قرار دارد.فاطمه صغری (ع) مشهور به «بی بی هیبت» یا «حکیمه خاتون»، که در ورودی شهر باکو مدفون است. فاطمه وسطی در اصفهان مدفون است و فاطمه اخری که در رشت مدفون است.
در سال ١٢٥٧ ميلادى شیروان شاه فرخ زال ، مسجد و حرمی بر روی مزار شریف بنا کرد و امام زادگان را مورد تجلیل قرار داد.از آن پس حرم مطهر محل زیارت عاشقان عترت پیامبر شد و خیلی از مردم حتی تعدادی از شاهان صفوی نیز به زیارت این حرم شریف مشرف می شدند و وجود حرم باعث رونق و ترویج اسلام و تشیع بود.
پادشاهان #صفوی متولیانی برای حرم منصوب کردند و احکامی برای آنها صادر نمودند. برخی از شواهد نشانگر آن است که زمین های اطراف، وقف حرم مطهر شده بود. حرم مطهر تا سال ١٩٣٤ میلادی پذیرای زائران شیفته خاندان پیامبر (ص) بود اما در نهم سپتامبر ١٩٣٤ ميلادى به دستور #استالین، حرم با دینامیت منفجر شد.حکومت کمونیستى برای اینکه اثری از حرم مطهر باقی نماند، شروع به جاده کشی از روی حرم کرد و در جلوی ستون وسط طاق، مجسمه استالین نصب گردید.
از آن پس شیعیان که دیگر شرایط زیارت قبر شریف در وسط جاده برایشان امکان پذیر نبود، در بالای کوه، محل عبادت بی بی را زیارت می کردند که اکنون نیز به عنوان مکان مقدسی، زیارت می شود. پس از فروپاشی کمونیسم، مجسمه استالین پایین کشیده شد و در سال ١٩٩٤، رئیس جمهور وقت #حیدر علی اف دستور بازسازی حرم بی بی هیبت را صادر کرد.
خوشبختانه قبرها و حتی بخش هایی از حرم قبلی، از جمله زیر زمین آن، در زیر آسفالت سالم مانده بود و تنها سنگ قبر حضرت بی بی هیبت از وسط شکاف برداشته بود. حیدر علی اف پس از کلنگ زنی احداث ساختمان حرم، مبلغ ٧٠٠ هزار دلار برای ساخت آن اختصاص داد و بقیه آن نیز از طریق نذورات مردم تأمین شد.
_________
@drhadiansarii
مصاحبه فطرس مدیا با پرفسور ساچادینا
عبدالعزیز ساچادینا (زاده ۱۹۴۲ م) اسلام شناس شیعی، استاد مطالعات مذهبی دانشگاه ویرجینیا آمریکا و نویسنده مدخلهایی مربوط به مهدویت در برخی دایرةالمعارفها است. او همچنین مشاوره وزارت دفاع آمریکا در امور خاورمیانه و مشاوره در تدوین قانون اساسی عراق پس از سقوط حکومت بعثی این کشور را در کارنامه خود دارد.
ساچادینا، مدرک دکتری خود را از دانشگاه تورنتو کانادا در رشته مطالعات اسلامی دریافت کرد. وی از سال ۱۹۷۵ کرسی تدریس در دانشگاه ویرجینیا آمریکا را در اختیار گرفت. مهمترین اثر وی کتاب مهدویت در اسلام است، که چندین دایرةالمعارف به آن استناد کردهاند، انتشار این کتاب، که رسالۀ دوره دکتری وی نیز بود، واکنشهایی را نسبت به برخی مطالب کتاب و روش نویسنده آن در پی داشته است.
@Fotrosmediatv
شبهه ورقه بن نوفل
داستان نزول وحي بر پيامبر چگونه بود؟ آيا ورقة بن نوفل در اين مورد نقشآفرين بود؟
پاسخ
درآمد
با مطالعه کتب تاریخی این نکته به خوبی مشاهده میشود که تاریخ نگاران در گذشته، حال و آینده طبق نگاه خود و از زاویه دید خود مطالب را به رشته تحریر درميآورند. در این میان اغراض و اهداف گروهها اثر زیادی بر نگارش تاریخ دارد به طور مثال در تاریخ اسلام روایاتی وارد شده که به اسرائیلیات معروف شدهاند. افسانه غرانیق از جمله این نوع روایات میباشد. روایاتی که با زیرکی تمام و با نقش و نگاری زیبا جای خود را در دل تاریخ پیدا کرده به گونهای که موجب ایجاد انحراف در تاریخ شده است ولی با اندک تامل و دقت بطلان آن واضح میشود.
داستان نزول وحی
در تاریخ پیامبراكرم9 نوشته شده است هنگامیکه حضرت محمد9 به رسالت مبعوث شدند و جبرئیل7 بر ایشان نازل شد لوحی در برابر او قرارداد و به او گفت: (اقرء) یعنی بخوان، و از آنجا كه او امي و درس ناخوانده بود، گفت: من توانایی خواندن ندارم، جبرئیل او را سخت فشرد سپس درخواست خواندن کرد، و همان جواب را شنید. باز او را به سختي فشار داد، تا این عمل سه بار تکرار شد و پس از فشار سوم ناگهان در خود احساس کرد میتواند لوحی را که در دست فرشته است بخواند و آیات سورهی علق را خواند.
«جبرئیل مأموریت خود را انجام داد و پیامبر نیز پس از نزول وحی از کوه (حراء) پائین آمد و به سوی خانه خدیجه رهسپار شد.»[1]
در تاریخ طبری ادامهي جریان این گونه نقل شده است که هنگامی پيامبر وارد خانه شد، همسر گرامیش آثاری از تفکر و اضطراب عمیق در چهره او مشاهده کرد، جریان را از او پرسید، پیغمبر اکرم9 آنچه اتفاق افتاده بود برای خدیجه شرح داد، و این جمله را نیز اضافه کرد: «واشفقت علی نفسی»[2] یعنی بر خود ترسیدم. سپس رسول اکرم9 احساس خستگی کرد، رو به خدیجه نمود و فرمود: دثرینی؛: مرا بپوشان. خدیجه او را پوشانید و نزد «ورقة بن نوفل» رفت و جریان را مو به مو برایش بازگو كرد. ورقة بن نوفل که از علمای مسیحی است در پاسخ دختر عموی خود چنین گفت: «پسر عموی تو راستگو است. آنچه بر او پیش آمده آغاز نبوت است. و آن ناموس بزرگ (رسالت) بر او فرود میآید و ...»[3]
آنچه گذشت حاصل برخی روایات تاریخی است که در دست داریم ولی در لا به لای همین سرگذشت، چیزهایی به چشم میخورد که با میزانی که از پیامبران در دست داریم تطبیق نمیکند و با حالات حضرت رسول اکرم9 سازگار نیست و یا باید آن را جزء افسانههای تاریخ بدانیم یا این که آنها را تأویل کنیم.
افسانههای دروغین
1. پیامبر هنگامی که وارد خانه «خدیجه» شد، با خود فکر میکرد شاید آنچه را دیده خطا کرده! و یا اینکه سحر شده باشد! خدیجه با گفتن اینکه تو همواره یتیم نواز بودی و با خویشان نیکی میکردی، شک و تردید را از دل او بیرون برد! سپس پیامبر9 با دیده حقشناسی به او نگریست، و دستور داد که گلیمی بیاورد و او را بپوشاند[4].
2. طبری مینویسد: «هنگامی که ندای «انک لرسول الله» بگوش او رسید، سراسر تن او را لرزه فرا گرفت، تصمیم گرفت خود را از بالای کوه پرتاب کند! سپس فرشته با نشان دادن خود او را از این کار بازداشت!»[5]
3. پس از آن واقعه وقتی «محمد9» به طواف کعبه رفت «ورقة بن نوفل» را دید و داستان خویش را برای او شرح داد. ورقه گفت: به خدا قسم تو پیامبر این امت هستی و ناموس بزرگ، که به سوی موسی میآمد بر تو نازل شده است، بعضی از مردم تو را تکذیب خواهند نمود و آزار ميرسانند و از شهر خود بیرون ميكنند و با تو به جنگ بر ميخيزند، «محمد9» احساس کرد که ورقه راست میگوید.[6]
بررسی این گفتارها
اساس داستان وحی به آن شکل، یکی از بالاترین تهمتها و اهانتهایی است که در طول تاریخ به نبیاکرم9 شده است. با نگاهی اجمالی اینگونه تصور میشود که تمام موارد فوق از اسرائیلیات و همگی از مجعولات یهود است که وارد تاریخ و برخي كتب تفسیري کردهاند.
زیرا اگر ما برای ارزیابی این گفتارها، نظری به تاریخ پیامبران گذشته بیاندازیم که قرآن سرگذشت آنان را بیان کرده است. در زندگی هیچ یک از آنها چنین جریان زنندهای را نمیبینیم. قرآن آغاز نزول وحی به موسی را کاملاً بیان کرده و تمام خصوصیات سرگذشت او را روشن نموده است و ابداً از ترس و لرز، وحشت و اضطراب، به طوری که خود را بر اثر شنیدن وحی از بالای کوه پرتاب کند، سخن نگفته است. با اینکه زمینه ترس برای موسی آمادهتر بود، زیرا در شب تاریک در بیابان خلوت ندایی از درختی شنید و آغاز رسالت به این وسیله به او اعلام شد. قرآن حالات موسی9 را در این زمان توأم با آرامش شرح میدهد و تنها موردی که حضرت موسی7 را ترسان توصیف میکند زمانی است که عصایش به امر خدا به اژدها تبدیل میشود که آن هم ترس طبیعی از یک حیوان موذی بوده است. @kind_father
💠 نمونه های از علم و درایت امام جواد(علیه السلام)
▫️مأمون يكسال بعد از شهادت حضرت رضا (عليه السلام) به بغداد آمد، روزى به قصد شكار از شهر خارج شد و در مسير راه از كوچه اى عبورش افتاد كه بچهها در آنجا بازى مى كردند و حضرت جواد (عليه السلام) با آنها ايستاده بود و در آن هنگام يازده سال بيشتر از عمر شريفش نگذشته بود.
▫️کودکان با مشاهده مأمون همگى پراكنده شده و فرار كردند، ولى حضرت جواد (عليه السلام) از جاى خود حركت نكرد.
▫️ مأمون نزديك آمد و نگاهى به آن حضرت نمود و گفت: اى پسر چرا به
همراه کودکان فرار نكردى؟
▫️امام(عليه السلام) فوراً جواب داد:
راه تنگ نبود تا با رفتن خود آن را وسيع گردانم، و گناهى مرتكب نشدهام تا از عقوبت آن بترسم، و گمانم به تو نيكو است كه كسى را بدون گناه ضرر نمى رسانى.
▫️مأمون از آن سخنان شيوا و محكم او بسيار تعجّب كرد و عرض كرد: اسم تو چيست؟
▫️فرمود: نام من محمّد است.
▫️گفت: فرزند چه كسى هستى؟
▫️حضرت فرمود: من فرزند على بن موسى الرضا هستم.
▫️مأمون بر پدر آن حضرت درود و رحمت فرستاد، و به سوى مقصد خود روانه شد، چون از آبادى دور شد بازِ شكارى را بدنبال درّاجى [۱] فرستاد، باز از ديدگان او براى مدّتى ناپديد گشت، و وقتى برگشت در منقارش ماهى كوچكى بود كه هنوز آثار حيات در وجودش مشاهده مى شد، خليفه از ديدن آن بسيار تعجب كرد، سپس آن را در دستش گرفت و از همان راهى كه آمده بود برگشت.
▫️چون به آن محلّ كه حضرت جواد(عليه السلام) را ملاقات كرده بود رسيد کودکان را ديد كه مثل سابق آنجا را ترك گفته و فرار نمودند ولى اين بار هم آن حضرت از جاى خود حركت نكرد و همانجا ايستاد، خليفه نزديك آمد و سؤال كرد: در دست من چيست؟
▫️حضرت فرمود: إنّ اللَّه خلق بمشيّته في بحر قدرته سمكاً صغاراً تصيدها بزاة الملوك والخلفاء، فيختبرون بها سلالة أهل بيت النبوّة.
یعنی: خداوند تبارك و تعالى به مشيّت خود در درياى قدرتش ماهى هاى كوچكى را مى آفريند، و باز شكارى پادشاهان آن را صيد مى كند و پادشاهان آن را در ميان دست پنهان مى كنند تا فرزندان اهل بيت نبوّت را به اين وسيله امتحان كنند.
▫️چون مأمون اين كلمات را از آن حضرت شنيد، تعجب كرد، و ضمن نگاه عميقى كه به او كرد گفت: براستى كه فرزند امام رضا(عليه السلام) هستى...
📖[۱]درّاج: پرنده اى است شبيه كبك.
📚 اربلی،كشف الغمّة،ج۲،ص۳۴۴
علامه مجلسی،بحار الأنوار،ج۵۰،ص۹۱،ح ۶
🌔 eitaa.com/drehsanpouresmaeill
🌔 @drehsanpouresmaeill
✅ تاريخ #سقاخانه ها در حرم امام حسين(علیهالسلام)
مسئله آب و عطش و سقايت از مفاهيمی است که از حضرت آدم(ع) تا محرم سال ۶۱ هجری با شهر کربلا و وجود مقدس امام حسين(ع) عجين شده است. آن زمان که اولين روضه را جبرئيل امين برای آدم و حوا عليهماالسلام خواند تا اشارتی بر اهميت اين موضوع باشد.
روايت شده است که هنگامی که حضرت امام حسين(ع) با لشکر حر بن يزيد که تعداد آن بالغ بر يک هزار نفر و همگی تشنه بودند روبرو شدند، به محض اطلاع از اين امر، آن حضرت به يارانش دستور داد به آنان آب برسانند، ايشان نيز يک مشک آب به دوش گرفتند و با دست مبارک خود به لشگر حر آب میدادند و همگی را سيراب کردند و به اسبهايشان نيز آب دادند. و هنگامی که حضرت به آخرين نفر رسيد که (علی بن طهان المحاربی) نام داشت نمیدانست چگونه بايد مشک را به دست بگيرد و آب بر صورت او ريخت که در اين هنگام حضرت مشک را گرفتند و با دست مبارک خود،او و اسبش را سيراب کردند.
اين روايت يادآور اخلاق بلند امام حسين (عليهالسلام) در برخورد با دشمنان بود و از اين رو شيعيان آن حضرت نيز ايدۀ ايجاد سقاخانه برای پيروی از ايشان را الهام گرفتند تا ضمن سيراب کردن زائران آن حضرت به ياد تشنگی ايشان و اهل بيت و يارانش در روز عاشورا باشند.
■ تاریخ #سقاخانه های حرم مطهر حسینی در کربلا
●● سقاخانه جنوبی: اين سقاخانه در ورودی دروازه قبله قرار دارد و توسط احمد شکری، وزير عثمانی در سال 1361 هجری ساخته شد و در روز عاشورا با حضور عزاداران افتتاح شد وبه اين مناسبت مقداری شکر نيز در آب تانکرهای آن ريخته شد. در قسمت جلويی سقاخانه هفده بيت شعر از عبد الباقی العمری که از اهالی موصل بود بر کاشی کربلايی آن نقش بسته است.
●● سقاخانه جنوب شرقی: اين سقاخانه به دستور مادر سلطان عبدالمجيد عثمانی در سال 1282 ساخته شده است و نظارت بر آن را به يک ناظر واگذار کرد که از اوقاف کربلا حقوق ماهيانه دريافت میکرد. عباس القصاب شاعر کربلايی نيز در اشعار خود تاريخ ساخت اين سقاخانه را ذکر کرده است.
●● سقاخانه حرم : روبهروی سقاخانۀ جنوب شرقی قرار دارد و توسط حاج حبيب الحافظ متوفی به سال 1295 ساخته شده است و املاکی برای تأمين هزينۀ سقاخانه و متوليان آن وقف نمود و خانهای خريداری کرد و به صحن مطهر ملحق ساخت تا آرامگاه خانوادگی وی باشد.
●● سقاخانه باب القبله: يک تانکر در سال 1322 هجری برای عرضۀ آب به زائران در باب القبله قرار داده شد.
●● سقاخانه شمال شرقی: در داخل صحن مطهر روبهروی اتاق کارگران ودر نزديکی منارة العبد که در سال 1345 جهت توسعۀ حرم تخريب شده است قرار دارد و توسط متوليان وخادمان حرم اداره میشد.
●● سقاخانه بابالشهدا: در گوشۀ شرقی حرم مطهر قرار دارد يک حجره مزين به کاشی کربلايی آبی رنگ که اشعاری از سيدمرتضی الوهاب بر آن نقش بسته است و تاريخ ساخت آن که سال 1388 هجری بود. در اين شعر آمده است. اين سقاخانه در سال 1412 تخريب شده است تا پروژه توسعه منطقه بينالحرمين انجام گيرد.
@MehdiQorbani60
💠 دستورالعملی از امام زمان علیهالسلام برای رفع گرفتاری در حال اضطرار
❖از بیانات آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی: 🔻
📝 یک وقتی برای من مشکلی پیش آمد که در عمرم تاکنون چنین مشکلی پیش نیامده است و به گونهای بود که به تلف شدنم منتهی میشد. کاملاً مضطر شده بودم. این دستورالعمل را انجام دادم همزمان با تمام شدن آن، مشکلم حل شد. مشکل من بهگونهای بود که به حساب اسباب عادی اصلاً قابل حلّ نبود ولی جای شگفتی بود که با این عمل مشکل حل شد.
🔸درباره کیفیت آن #دستورالعمل، در دارالسلام عراقی چنین نقل شده است:
یک وقت ابن ابی البغل کاتب مورد غضب ابومنصورِ وزیر قرار گرفت بهگونهای که از ترس وزیر خود را مخفی کرد. وزیر به دنبال او بود و او هراسان و گریزان. شبی به کاظمین رفت و از کلیددار حرم خواهش کرد که شب را اجازه دهد تا در حرم بماند. او هم موافقت کرد. ابن ابی البغل شب در حرم مشغول توسّل و تضرّع بود. با اینکه درهای حرم بسته بود، ناگهان میبیند کسی وارد شد و مشغول زیارت حضرت کاظم و حضرت جواد علیهما السلام شد و شروع کرد به انبیاء اولوالعزم و ائمه علیهم السلام سلام داد. ولی در خطابات خود به حضرت ولی عصر علیه السلام سلام نداد. با خود گفت: شاید نام حضرت را فراموش کرده است یا از فرقههای منحرفی است که حضرت ولی عصر علیه السلام را قبول ندارند.
آن شخص ناشناس فرمود: چرا از دعای فرج غافلی؟ سپس این عمل را به او تعلیم داد. ابن ابیالبغل هم مشغول انجام عمل شد. آن مرد هم رفت. ابن ابیالبغل، خادم حرم را صدا زد. خادم از دارالزیت بیرون آمد. از او پرسید: مگر شما درها را نبسته بودید؟ خادم پاسخ مثبت داد. پرسید: پس آن شخصی که داخل روضه آمد، چه کسی بود و چگونه آمد؟ خادم گفت: او مولای ما صاحب الزمان علیه السلام است و او را بارها در مثل این شب در اوقات خلوت دیدهام.
هنوز آفتاب نزده بود که از حرم خارج شد و به مخفیگاه خود رفت. هنوز آفتاب بلند نشده در زده شد. در را باز کرد، عدّهای از طرف وزیر پشت در بودند و اماننامهای از طرف وزیر دادند و گفتند که وزیر تو را میخواهد. آیساً من الحیات نزد وزیر رفت. تا وارد شد، وزیر با قیافهای بشّاش با وی برخورد کرد و گفت: رفتهای و شکایت مرا به حضرت ولی عصر علیه السلام کردهای؟ سپس تعریف کرد که شب گذشته در خواب صاحب الزمان علیه السلام را دیده که مرا به ملاطفت با تو امر نموده است. ابن ابیالبغل نیز حکایت تشرّف شب گذشته را برای وزیر بازگو کرد. وزیر از گناه ابن ابیالبغل گذشت و او را از مقرّبین خودش قرار داد.
❖در کیفیت آن ختم در نقل دارالسلام عراقی اغلاطی وجود دارد که باید با نقل بحارالأنوار و دلائل الإمامة مقابله و تصحیح شود. من هم در موقع انجام دستورالعمل، دعا را با هر دو کتاب مقابله کردم و هر جا نیاز بود، مطابق احتیاط عمل کردم.
🔸کیفیت عمل مطابق نقل بحارالأنوار از این قرار است:
دو رکعت نماز بگذار و بعد از آن این دعا را بخوان:
«يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيحَ يَا مَنْ لَمْ يُؤَاخِذْ بِالْجَرِيرَةِ وَ لَمْ يَهْتِكِ السِّتْرَ يَا عَظِيمَ الْمَنِّ يَا كَرِيمَ الصَّفْحِ يَا حَسَنَ التَّجَاوُزِ يَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ يَا مُنْتَهَى كُلِّ نَجْوَى وَ يَا غَايَةَ كُلِّ شَكْوَى يَا عَوْنَ كُلِّ مُسْتَعِينٍ يَا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقَاقِهَا»
ده مرتبه بگو: یا رَبّاهُ، ده مرتبه بگو: یا سَیّداهُ، ده مرتبه بگو: يَا مَوْلَيَاه، ده مرتبه بگو: یا غایتاهُ، و ده مرتبه بگو: یا مُنْتَهی غایةِ رَغْبَتاهُ.
سپس بگو: «أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذِهِ الْأَسْمَاءِ وَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ ع إِلَّا مَا كَشَفْتَ كَرْبِي وَ نَفَّسْتَ هَمِّي وَ فَرَّجْتَ غَمِّي وَ أَصْلَحْتَ حَالِي»
سپس حاجت خود را از خدا بخواه.
سپس گونه راست خود را بر زمین بگذار و صد مرتبه بگو: «َ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَايَ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَاي»، بعد از آن گونه چپ خود را بر زمین بگذار و صد مرتبه بگو: «أَدْرِکْنی» و این را بسیار تکرار کن. سپس آن قدر بگو: «اَلْغَوْثَ، اَلْغَوْثَ» تا نفس قطع گردد.
بعد از آن سر بردار که خداوند به کرم خود حاجت تو را برآورده میکند، انشاءالله
#امام_زمان #نیمه_شعبان
t.me/shobeiryzanjan
کتاب رباعیات حسین قدسی نخعی تقدیم میشود که در سال 1964م به چاپ رسیده.
حسین قدسی(۱۲۷۳ روستای سنور چهاردانگهٔ ساری[۱] – ۱۳۵۶ شیراز) چامهسرا و دیپلمات بلندپایه و وزیر امور خارجه ایران بود.
حسین دانشآموختهٔ مدارس متوسطهٔ انگلستان بود. در ۱۲۹۶ به خدمت وزارت امور خارجه درآمد و در سفارت لندن و واشینگتن مشاغلی را عهدهدار شد تا در سال ۱۳۲۷ به ریاست ادارهٔ سوم سیاسی رسید و بعداً مدیر کل وزارت امور خارجه شد.
در شهریور ۱۳۲۹ که محسن رئیس در کابینهٔ سپهبد رزمآرا وزیر امور خارجه شد، قدس نخعی را معاون کرد. او از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۵ سفیر کبیر ایران در عراق و پس از آن به مدت یک سال سفیر در ژاپن بود. در سال ۱۳۳۸ به عنوان سفیر به لندن رفت اما شهریور سال بعد احضار شد و در کابینهٔ شریفامامی، به وزارت امور خارجه رسید.
قدس نخعی در کابینهٔ دکتر علی امینی نیز که پس از شریف امامی روی کار آمد، مدتی وزیر خارجه بود و سپس به عنوان سفیر به آمریکا فرستاده شد. در سال ۱۳۴۲ به جای حسین علاء، وزیر دربار شد و سه سال در این سمت باقیماند. پس از آن نیز سفیر ایران در واتیکان بود.
قدس نخعی رباعیات خود را به سبک خیام سروده است.
@aaadab1397farhang
علی اکبر داور نماینده مجلس، رهبر حزب رادیکال، روزنامه نگار، وزیر فوائد عامه
و تجارت، وزیر دادگستری و وزیر دارایی، از طراحان اصلی خلع قاجاریه و تفویض
سلطنت به رضاشاه پهلوی بود.
داور در سال 1305 وزیر عدلیه شد و تغییرات بنیادینی را در ساختار قضایی ایران
ایجاد کرد و شالودة جدیدی برای آن ریخت. داور پس از هفت سال در 1312 وزیر
دارایی شد. در آنجا هم دست به اقدامات اساسی زد. بعد از مغضوب شدن فروغی،
داور که ارشد وزرای کابینه بود انتظار داشت نخست وزیر شود، ولی رضاشاه او را
در وزارت دارایی ابقاء کرد.
این موضوع در روحیة او اثر نامطلوبی گذاشت و احساس کرد شاه با وی میانه ای
ندارد و به زودی به سرنوشت دوستان سابق خود تیمورتاش، نصرت الدوله و
جعفرقلی اسعد دچار خواهد شد. این فکر داور و فشار شاه برای برنامه های تازة
اقتصادی باعث شد داور تصمیم به خودکشی بگیرد و سرانجام در شب 21 بهمن
1315 با خوردن مقداری تریاک به زندگی خود پایان داد.
شمس الوزراء
مسعود غزنوي 13 مه 1032 ميلادي احمد عبدالصمد شيرازي را به وزارت خود برگزيد و به او لقب «شمس الوزراء» داد. قبلا احمد حس ميمندي وزير مسعود غزنوي بود كه درگذشته بود. محمود غزنوي پدر مسعود احمد حسن ميمندي را به زندان انداخته بود كه مسعود از او اعاده حيثيت كرد و به وزارت برداشت.
احمد عبدالصمد شيرازي چند بار به مسعود توصيه كرده بود كه به طوايف سلجوقي امتياز ندهد و گفته بود كه اين طوايف بگرفتن مرتع و چراگاه در ماوراءالنهر (ورارود) اكتفا نخواهند كرد و پس از استقرار درآنجا، در صدد كسب قدرت سياسي بر خواهند آمد كه مسعود توجه نكرده بود؛ زيرا كه گمان مي كرد احمد به دليل پارسي بودن احساس ضد تركمانان دارد، و هنگامي پي به درستي توصيه وزير خود برد كه سلجوقيان از جيحون (آمو دريا) گذشته و در صدد جنگ با او برآمده بودند. آن زمان، ديگر خيلي دير بود و سلجوقيان با وارد آوردن دو شكست به مسعود غزنوي، قدرت را در ايران خاوري به دست گرفتند و سپس به سوي مركز و غرب ايران پيش تاختند و خود را به مديترانه هم رسانيدند.با وجود اين، وطن ما آسيبي را كه از مغولان ديد از سلجوقيان نديده بود.
✍نوشیروان کیهانی
کتیبههایی از حرم
حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)
ایوان آینه امامزاده حمزه(ع)
به خط محمدابراهیم طهرانی
ملقب به میرزا عمو
شاگرد میرزا غلامرضا
ابتدای قرن چهاردهم، سنه ۱۳۰۱
تاریخ اتمام و نصب کتیبهها که کاشیکاری آن کار مرحوم استاد علی اکبر کاشانی است، با مصرعی از شعر روی کتیبه«بنیاد ز نو نهاد ظل السلطان» مشخص شده که به حساب ابجد میشود ۱۳۰۱
با اینکه خط استادانه و بسیار زیباست و میرزا عمو آن را به سبک استادش میرزا غلامرضا نوشته، در رقم خود از «کتبه» استفاده کرده که مراتب استاد و شاگردی را در خوشنویسی نشان میدهد. نوشتن کتبه و رقم زدن، تنها پس از رسیدن به درجه لازم از مهارت و استادی در خط و کسب اجازه از استاد اتفاق میافتاده.
مراتب رقم زدن خط هم به ترتیب،
سوّده یا مسوده نمود یا مسوده شد،
سپس مـشقه
بعد کـتبه و حرره
و سپس نمـقـه در بالاترین مرتبه قرار دارد.
🔸 یا ابوفاضل شفا!
🔹 مرحوم حجة الاسلام سید تقی موسوی درچه ای:
🔸 در یکی از روزهای تعطیلی حوزه علمیه نجف با چند نفر از دوستان به کربلا رفتیم. در صحن حرم مطهر حضرت ابوالفضل علیه السلام با دوستان مشغول صحبت بودیم و زوار هم دسته دسته وارد صحن می شدند.
🔹 در این هنگام خانمی قوی هیکل را دیدیم که فرزند شش هفت ساله خود را بغل گرفته بود و وارد صحن شد. کودک از شدّت بیماری نمی توانست چشمانش را باز کند و سرش روی شانه مادرش افتاد بود.
🔸 آن خانم عرب کنار ما رو به روی در حرم و ضریح حضرت ایستاد. اشک از دیدگانش جاری بود. ناگاه گفتار تند و عصبانی او ما را متوجّه خود کرد که می گفت: «یا ابوفاضل شفا، یا ابوفاضل شفا».
🔹 سپس جلوتر رفت و رو به روی ضریح ایستاد و در حالی که با دست چپ کودکش را به خود می فشرد که بر زمین نیفتد با دست راست به حضرت خطاب کرد و با آهنگی محزون ولی همراه با غضب گفت: «یا ابوفاضل اشف ابنی».
وبلا فاصله برگشت و نگاهی مادرانه به چهره فرزندش انداخت تا ببیند خوب شده یا نه که دید خوب نشده.
🔸 بار دیگر با لحنی رساتر و جدی تر گفت: «یا ابوفاضل اشف ابنی». و باز نگاهی به صورت بچه اش انداخت دید خوب نشده.
🔹 ناگهان برای سومین بار چنان فریاد کشید که توجه اطرافیان را به خود جلب کرد و گفت: «یا ابوفاضل اشف ابنی، سمعت؟» (ای عباس! فرزندم شفا یابد، شنیدی؟!)
🔸 ناگاه حضار مشاهده کردند بچه بیمار سر خود را از شانه مادرش بلند کرد و گفت: «یا امّاه شفای، أروح». (خوب شدم مادر، برویم).
🔹 مادر فرزند را از بغل روی زمین گذاشت و هر دو در حالی که به حضرت سلام می دادند خدا حافظی کردند و رفتند.
کرامات در آیینه خاطرات، سید تقی درچه ای، ص 239 - 238.
https://t.me/bazmeghodsian/27239
🔸 یا ابوفاضل شفا!
🔹 مرحوم حجة الاسلام سید تقی موسوی درچه ای:
🔸 در یکی از روزهای تعطیلی حوزه علمیه نجف با چند نفر از دوستان به کربلا رفتیم. در صحن حرم مطهر حضرت ابوالفضل علیه السلام با دوستان مشغول صحبت بودیم و زوار هم دسته دسته وارد صحن می شدند.
🔹 در این هنگام خانمی قوی هیکل را دیدیم که فرزند شش هفت ساله خود را بغل گرفته بود و وارد صحن شد. کودک از شدّت بیماری نمی توانست چشمانش را باز کند و سرش روی شانه مادرش افتاد بود.
🔸 آن خانم عرب کنار ما رو به روی در حرم و ضریح حضرت ایستاد. اشک از دیدگانش جاری بود. ناگاه گفتار تند و عصبانی او ما را متوجّه خود کرد که می گفت: «یا ابوفاضل شفا، یا ابوفاضل شفا».
🔹 سپس جلوتر رفت و رو به روی ضریح ایستاد و در حالی که با دست چپ کودکش را به خود می فشرد که بر زمین نیفتد با دست راست به حضرت خطاب کرد و با آهنگی محزون ولی همراه با غضب گفت: «یا ابوفاضل اشف ابنی».
وبلا فاصله برگشت و نگاهی مادرانه به چهره فرزندش انداخت تا ببیند خوب شده یا نه که دید خوب نشده.
🔸 بار دیگر با لحنی رساتر و جدی تر گفت: «یا ابوفاضل اشف ابنی». و باز نگاهی به صورت بچه اش انداخت دید خوب نشده.
🔹 ناگهان برای سومین بار چنان فریاد کشید که توجه اطرافیان را به خود جلب کرد و گفت: «یا ابوفاضل اشف ابنی، سمعت؟» (ای عباس! فرزندم شفا یابد، شنیدی؟!)
🔸 ناگاه حضار مشاهده کردند بچه بیمار سر خود را از شانه مادرش بلند کرد و گفت: «یا امّاه شفای، أروح». (خوب شدم مادر، برویم).
🔹 مادر فرزند را از بغل روی زمین گذاشت و هر دو در حالی که به حضرت سلام می دادند خدا حافظی کردند و رفتند.
کرامات در آیینه خاطرات، سید تقی درچه ای، ص 239 - 238.
https://t.me/bazmeghodsian/27239
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com