Forwarded From دعبل
#امام_حسین_علیه_السلام
#کلیات_مصائب
#صغیر_اصفهانی

همه بوی نافه سحرگهان به مشام جان زصبارسد
نکنم اگر که خطا صبا ز دیار کرببلا رسد

به زمین کرببلااگر گذری دمی شنوی همی
که نوای نالهءالعطش زخیام شه به سمارسد

که؟به جزحسین علی زجان بخردبجان وتن از وفا
به وی آنچه درره عشق حق غم و دردورنج وبلارسد

چه رسیدازغم اکبرش بنگرکه در دم نزع جان
سرکشتهءپسرجوان به پدر زغصه چهارسد

که؟شنیده جزشه تشنه لب طلبدکس آب وبه جای آن
به گلوی طفل رضیع وی زعدوخدنگ جفارسد

زچه روکندبه تنورجا زجفای دشمن بی حیا
سر انوری که زنورآن به مه وستاره ضیارسد

به کدام دین سربی تنی که کندکلام خدابیان
به لبش علانیه چوب کین به میان طشت طلارسد

غم نینوازده آنچنان به دل"صغیر"حزین شرر
که به گوش خلق جهان ازاوهمه دم خروش ونوارسد


🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#امام_حسین_علیه_السلام
#کلیات_مصائب
#خوشدل_تهرانی

از سر نی بِشِنو آیۀ قرآنی را
الَّه‌الَّه، بنگر آیت سبحانی را

داده اندر ره اسلام سر و، باز سرش
ندهد از کف، تبلیغ مسلمانی را

کوفیان عید گرفتند که شد کشته حسین
کفر باطن نگر و معنی نادانی را

گفت زینب به‌ سر شاه که ای‌جان‌عزیز!
بشنو دردِ دلِ زینب زندانی را

ای که انگشت‌نمایِ همه خلقی چو هلال
باز کن بر رخ من دیدۀ نورانی را

سر پرخون تو خولی بنهاده به تنور
گسترانیده عجب سفرۀ مهمانی را


🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#امام_حسین_علیه_السلام
#کلیات_مصائب
#سید_اسماعیل_بلخی

ای کشته‌ای که اسم تو مشکل‌گشا هنوز
با قصۀ عجیب تو خلق آشنا هنوز

روید مگر ز خاک تو گل‌های پاک عشق
کآرد صبا ز کوی تو بوی وفا هنوز

طی زمان نبرد تورا یاد هیچ‌کس
هر دل جدا ز بهر تو گیرد عزا هنوز

آزاده‌ای که مجمع آزادگان دهر
هرجا شمرده‌اند تو را مقتدا هنوز

چون پیروی ز عزم تو شد اصل ارتقا
اسم ملل برند از آن ارتقا هنوز

اقوام را قیام تو درس شجاعت ست
جاری‌ست فیض عام تو ای رهنما هنوز

بعدازتو بس شهید به دوران گذشته اند
میدان مشق عشق بوَد کربلا هنوز

سردادی و قبول اسارت نکرده‌ای
زان داستان، نَجُست کسی انتها هنوز

بر آن کسان که پیش تو لب تشنه مرده‌اند
تا بعد حشر هست ز حق مرحبا هنوز

آب حیات تشنه ‌جگر بر لب فرات
یا رب چه رمزهاست درین ماجرا هنوز

کوته‌نظر یزید جُوی هم نبرد سود
جز نام بد نماند از آن ناروا هنوز

زان طفل شیرخوار که بردی به بزم دوست
دارند افتخار همه انبیاء هنوز

مَشکی به‌کف، سکینه ز عباس آب خواست
پشت فلک دوتاست از آن التجا هنوز

از سوزش خیام و اسیری اهل بیت
در خلد ماتم ست به خیرالنسا هنوز

زینب چو دید جسم برادر به روی خاک
لرزند کائنات از آن وااَخا هنوز

با اشک و آه گفت که ما عترت خلیل
زین بیش حاضریم به راه رضا هنوز

"بلخی" و همرهان که به زندان کابل‌ند
شوری ز مسلک تو نماید به پا هنوز


🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#امام_حسین_علیه_السلام
#کلیات_مصائب
#صامت_بروجردی

ای سر دور ازبدن! روزی تو سامان داشتی
جابه دوش مصطفی با لعل خندان داشتی

خضررا رهبرتوبودی،جانب«عینُ الحَیات»
خودچرادر وقت مردن،کام عطشان داشتی؟

هرگز از یادم نخواهد رفت کاندر کربلا
«العطش»گفتی به زیر تیغ تا جان داشتی

اوفتاد آخر به دست اهرمن، انگشترت
ای سلیمانی که عالم، زیر فرمان داشتی!

روی اطفال یتیمت، گشت از سیلی سیاه
با همه احسان که در حقّ یتیمان داشتی

گر نبردند از تنت آن کهنه پیراهن، چرا
روی خاک کربلا،پس جسم عریان داشتی؟

حُرمت مهمان‌نوازی، خولیا! این‌سان نبود
رأس مهمان در تنور خویش، پنهان داشتی

«صامتا»!تاخودجزایت چیست،در روزجزا
کامشب اندر این مصیبت،چشم گریان داشتی


🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#امام_حسین_علیه_السلام
#کلیات_مصائب
#غلامرضا_سازگار

اگرکه عضوعضومن زهم شودجدا حسین
جدا نگردد از غمت به عزت خدا حسین
منم منم منم منم تو را تو را گدا حسین
زدور خردسالی ام تو را زدم صدا حسین

الهی آن که جان من شود تو را فدا حسین

تمام عمر بوده ام گدای یک نظاره ات
حیات ومرگ من بوداسیریک اشاره ات
دلم چراغ جان شده زفیض یک نظاره ات
به سینۀ شکسته و به قلب پاره پاره ات

نه من تو را رها کنم نه تو مرا رها حسین

به اشک دیدۀ ترت به خون پاک حنجرت
به حنجر بریده و به قطعه قطعه پیکرت
به رأس از بدن جدا به صورت منورت
به جای تازیانه و تن کبود دخترت

مرا زمن جداکن و ز خود مکن جدا حسین

به مجلس عزای تو یکی گلاب میدهد
یکی به دست تشنگان به گریه آب میدهد
یکی ز کف برای تو قرار و تاب میدهد
بعزّت خدا قسم خدا جواب میدهد

به هر که با زبان دل تو را زند صدا حسین

تیرسقیفه آمد و قاتل اصغر تو شد
چاک تر از قبای گل پیکر اکبر تو شد
مصحف مانده زیر پا دست برادر تو شد
سوخته ز آتش حرم دامن دختر تو شد

محشر دیگری شد از نالهء او بپا حسین

عترت بی پناه تو کشته شدند بارها
یکی به روی خاک ها یکی به زیر خارها
دیده به سینه داغ ها داده ز کف قرارها
بر رخشان سرشک ها در دلشان شرارها

فتاده هر یک از نوا به دشت نینوا حسین

سیلی و تازیانه و قامت خسته یکطرف
گیسوی خون‌گرفته وماه خجسته یکطرف
دوری راه ودشمن وبازوی بسته یکطرف
پیکر پاره پاره و نیزه شکسته یکطرف

برید تیغ ساربان دست تو از جفا حسین

توبااناالغریب خودشعله به خشک وترزدی
تو باسر ز تن جدا به سوی دوست پر زدی
تو آن مهی که مهر را شراراه بر جگر زدی
شب ازتنور وصبحدم ز نوک نیزه سر زدی

بخوان ببردل ازهمه به صوت دلربا حسین

آه که شدجدا سرت به پیش چشم مادرت
گرفت عرض تسلیت زتازیانه خواهرت
زخون حنجر تو شد خضاب روی دخترت
نبود جای بوسه ای به پیکر مطهّرت

گلوی تشنه شد جدا سر تو از قفا حسین

تو یار خلق باشی و زنند سنگ کینه ات
سِنان سَنان فروکندبه استخوان سینه ات
زنند خنده دشمنان به خواهر حزینه ات
به تازیانه از تنت جدا شود سکینه ات

به دوست نه به دشمنان نیست چنین رواحسین

چه کرده ای که خصم دون به کشتن توصف زند
شرر به قلب فاطمه زخنده و شعف زند
پای سر بریده ات بنی امیّه کف زند
به گریۀ رباب تو رَباب و چنگ و دف زند

سنگ زنند بر سرت ز روی بام ها حسین

میان تشنگان کسی از تو نبوده تشنه تر
آه تو تیغ جان‌ستان پیکر نازکت سپر
زخم تنت ستاره و جسم مطهّرت قمر
مشیّعین پیکر پاک تو بوده ده نفر

کزسم اسب ها شده جسم تو توتیا حسین


🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#امام_حسین_علیه_السلام
#کلیات_مصائب
#عباس_خوش‌_عمل

به پادشاه ولایت ارادتش کی بود
کسی که دغدغه اش نان گندم ری بود

به بزم نوروصفا ره نمی برد رندی
که همدم شب و روزش پیالهء می بود

نمی رسد به چمنزار سبز فروردین
دلی که وقف نفسهای آذر و دی بود

به سوگ شاه شهیدان،حسین ثارالله
روان زدیده مرااشکها پیاپی بود

سری که سروری هر دو عالمش دادند
زدشت ماریه تا شام برسر نی بود

ندادجرعه ای از آب دشمنش هر چند
که رودهای جهان مَهر مادر وی بود

شد اهل بیت کسی تشنه وگرسنه اسیر
که بندهء کرمش صدچوحاتم طی بود

ازاین حدیث گدازنده روز و شب دل من
گهی درآتش و گه گرم ناله چون نی بود


🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#امام_حسین_علیه_السلام
#کلیات_مصائب
#اعتراضی
#سعید_بیابانکی

سرت اگرچه در آن روز رفت بر سرِ نی
نخورد دشمنت اما جُوِی ز گندم ری

سری که بود دمادم به روی دوشِ نبی
سری که بر سرِ نی شد به جرم حق‌طلبی

سرت شریف‌ترین سجده‌گاهِ باران ست
سرت امانتِ سنگینِ روزگاران ست

منم مسافر بی‌زاد و برگ و بی‌توشه
سلامِ من به تو، ای قبله‌گاهِ شش‌گوشه

سلام وارث آدم، سلام وارث نور
سلام ماه درخشانِ آسمان و تنور

سلام تشنه‌لبِ کشتۀ میانِ دو رود
سلام خیمۀ جانت اسیر آتش و دود

تو آبروی شرف، آبروی مرگ شدی
کتاب وحی، تو بودی و برگ برگ شدی

تو در عراقی و رو کرده‌ای به سمت حجاز
میان معرکه هم ایستاده‌ای به نماز

بخوان که دل به نوایی دگر نمی‌بندم
که خورده تیر غمت بر دوازده‌بندم

چه با مرام شما کرده‌اند بی‌دینان
هزار بار تو را سر بریده‌اند اینان

چه سود بعدِ تو چون برده، بندگی کردن
حباب‌وار، یزیدانه زندگی کردن

حسین گفتن و دل باختن به خویِ یزید
بدا به غیرت ما کوفیانِ عصر جدید

چه زود در کنفِ رنگ و رِیب فرسودن
مدام بردۀ تزویر و زور و زر بودن

چه سود دل به غمت دادن و زبانم لال
حسین گفتن و... آتش زدن به بیت‌المال

حسین، کوفی پیمان‌شکن نمی‌خواهد
حسین، سینه‌زنِ راهزن نمی‌خواهد

حسین را، ز مرامش شناختن هنرست
حسین دیگری از نو نساختن هنرست

«بزرگ فلسفۀ قتل شاه دین این ست
که مرگ سرخ به از زندگی ننگین ست»

شبی رسیده ز ره، شب نگو، بگو سالی
ببین ز خواجۀ رندان گرفته‌ام فالی

«نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویه‌های غریبانه قصه پردازم»

سلام، کوهِ غم و کوهِ صبر و کوهِ بلا
سلام، حنجرۀ بی‌بدیل کرب‌وبلا

تو با مرامِ حسینی میان کوفه و شام
بنای ظلم فرو ریختی به تیغ کلام

بگوبه ماکه به گوشَت مگرچه خواندحسین
بگو! مگر ز لبانش چه دُرّ فشاند حسین

بگو که گفت من این راه را به سر رفتم
به پای‌بوسیِ این راهِ پرخطر رفتم

تو هم به پای برو ما نگاهمان که یکی‌ست
مراممان که یکی رسم وراهمان که یکی‌ست

بگو که گفت: هلا نور چشم من زینب!
بخوان به نام گل سرخ در صحاریِ شب

بخوان که دود شود دودمان دشمن تو
بنای جور بلرزد ز خطبه خواندن تو

نبینمت که اسیر حرامیان باشی
اسیر فتنه و نیرنگ شامیان باشی

که در عشیرۀ ما عشق، ارث اجدادی‌ست
اسارت ست که سنگِ بنای آزادی‌ست

سلام ما به اسارت، سلام ما به دمشق
سلام ما به پیام‌آورِ قبیلۀ عشق

ببین نشسته به خون، مقتل لهوفیِ ما
گرفته رنگِ فغان نامه‌های کوفیِ ما

شرابِ نورکه هشیار و مست خورده تویی
که گفته‌ است که کشتی شکست‌خورده تویی

سرت اگر چه در آن روز رفت بر سرِ نی
نخورد دشمنت اما جُوِی ز گندم ری


🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#امام_حسین_علیه_السلام
#کلیات_مصائب
#علیرضا_قزوه

می‌آیم از رهی که خطرها در او گم ست
از هفت‌منزلی که سفرها در او گم ست

از لا‌به‌لای آتش و خون جمع کرده‌ام
اوراق مقتلی که خبرها در او گم ست

دردی کشیده‌ام که دلم داغدار اوست
داغی چشیده‌ام که جگرها در او گم ست

با تشنگان چشمۀ اَحلی مِن العسل
نوشم ز شربتی که شکرها در او گم ست

این سرخی غروب که همرنگ آتش ست
توفان کربلاست که سرها در او گم ست

یاقوت و دُرّ صیرفیان را رها کنید
اشک ست جوهری که گهرها در او گم‌ست

هفتاد و دو ستاره غریبانه سوختند
این ست آن شبی که سحرهادر اوگم ست


باران نیزه بود و سر شهسوارها
جز تشنگی نکرد علاج خمارها


جوشید خونم از دل و شد دیده باز، تر
نشنید کس مصیبت از این جانگدازتر

صبحی دمید از شب عاصی سیاه‌تر
وز پی شبی ز روز قیامت درازتر

بر نیزه‌ها تلاوت خورشید، دیدنی‌ست
قرآن کسی شنیده از این دلنوازتر؟

قرآن منم چه غم که شود نیزه، رحل من
امشب مرا در اوج ببین سرفرازتر

عشق توام کشاند بدین‌جا، نه کوفیان
من بی‌نیازم از همه، تو بی‌نیازتر

قنداق اصغرست مرا تیر آخرین
در عاشقی نبوده ز من پاکبازتر


با کاروان نیزه شبی را سحر کنید
باران شوید و با همه تن گریه سر کنید


فرصت دهید گریه کند بی‌صدا، فرات
با تشنگان بگوید از آن ماجرا، فرات

گیرم فرات بگذرد از خاک کربلا
باور مکن که بگذرد از کربلا، فرات

با چشم اهل راز نگاهی اگر کنید
در بر گرفته مویه‌کنان مشک را فرات

چشم فرات در ره او اشک بود و اشک
زآن گونه اشک‌ها که مرا هست با فرات

حالی به داغ تازۀ خود گریه می‌کنی
تا می‌رسی به مرقد عباس، یا فرات

از بس که تیر بود و سنان بود و نیزه بود
هفتاد حجله بسته شد از خیمه تا فرات


از طفل آب، خجلت بسیار می‌کشم
آن یوسفم که ناز خریدار می‌کشم


بعد از شما به سایۀ ما تیر می‌زدند
زخم زبان به بغض گلوگیر می‌زدند

پیشانی تمامی‌شان داغ سجده داشت
آنان که خیمه‌گاه مرا تیر می‌زدند

این مردمان غریبه نبودند، ای پدر
دیروز در رکاب تو شمشیر می‌زدند

غوغای فتنه بود که با تیغ آبدار
آتش به جان کودک بی‌شیر می‌زدند

ماندند در بطالت اعمال حجشان
محرم نگشته تیغ به تقصیر می‌زدند

در پنج نوبتی که هبا شد نمازشان
بر عشق، چار مرتبه تکبیر می‌زدند

هم روز و شب به گرد تو بودند سینه‌زن
هم ماه و سال، بعد تو زنجیر می‌زدند


از حلق‌های تشنه، صدای اذان رسید
در آن غروب، تا که سرت بر سِنان رسید...


ای زلف خون فشان توام لیلة البرات
وقت نماز شب شده، حی علی الصلات

از منظر بلند، ببین صف کشیده‌اند
پشت سرت تمامی ذرات کائنات

خود، جاری وضوست، ولی در نماز عشق
از مشک‌های تشنه وضو می‌کند، فرات

توفان خون وزیده، سر کیست در تنور؟
خاک تو نوح حادثه را می‌دهد نجات!

بین دو نهر، خضر شهادت به جستجوست
تا آب نوشد از لبت، ای چشمۀ حیات

ما را حیات لم یزلی، جز رخ تو نیست
ما بی‌تو چشم بسته و ماتیم و در ممات


عشقت نشاند، باز به دریای خون، مرا
وقت ست تیغت آورد از خود، برون، مرا...


خون می‌رود هنوز ز چشم تر شما
خرمن زده‌ست ماه، به گرد سر شما

آن زخم‌های شعله‌فشان، هفت اخترند
یا زخم‌های جسم علی اکبر شما؟

آن کهکشان شعله‌ور راه شیری است
یا روشنانِ خون علی اصغر شما؟

دیوان کوفه از پی تاراج آمدند
گم شد نگین آبی انگشتر شما

از مکه و مدینه، نشان داشت کربلا
گل داد «نور» و «واقعه» در حنجر شما

با زخم خویش، بوسه به محراب می‌زدید
زان پیشتر که نیزه شود منبر شما


گاهی به غمزه، یاد ز اصحاب می‌کنی
بر نیزه، شرح سورۀ احزاب می‌کنی...


قربان آن نی‌ای که دمندش سحر، مدام
قربان آن می‌ای که دهندش علی الدوام

قربان آن پری که رساند تو را به عرش
قربان آن سری که سجودش شود قیام

هنگامۀ برون شدن ازخویش،چون حسین
راهی برو که بگذرد از مسجدالحرام

این خطی از حکایت مستان کربلاست:
ساقی فتاد، باده نگون شد، شکست جام!

تسبیح گریه بود و مصیبت، دو چشم ما
یک الامان ز کوفه و صد الامان ز شام

اشکم تمام گشت و نشد گریه‌ام خموش
مجلس به سر رسید و نشد روضه‌ام تمام


با کاروان نیزه به دنبال، می‌رویم
در منزل نخست تو از حال می‌رویم


🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#امام_حسین_علیه_السلام
#کلیات_مصائب
#غلامرضا_سازگار

گرچه عالـم پر بود هــر روز از غـوغای تو
هیچ روزی نیست مثل روز عاشـورای تو

خواست گرددملک نامحدودحق دریای خون
ریخـت تاخون جبیـن بر طلعـت زیـبـای تو

تامقــام قاب قـوسین خدا را خـون گرفت
غــرق در دریای خون شـدتا قد و بـالای تو

بس‌که داری زخم تیرونیزه وشمشیروسنگ
نیست جای بوسه‌ای پیدا بـه سر تا پای تو

سـر برآرو باز بر بالای نــی قـــرآن بخوان
ای تمـام وحـــی در آوای روح‌افـــــزای تو

کاش می‌شد آسمان تاحشر خاکسترنشین
وای بر مــن پـــردۀ خـاکستر و سیمای تو؟

سنـگ‌هاروی تورا کـــردند از بـــام استلام
چـوب درطشت طلازدبــوسه برلب‌های تو

داغ روی داغ آمدمرهـم زخــــم جـگــــر
زخم روی زخم گـل انداخت بـر اعضای تو

خنجـرعطشـان قاتل ازگلـــویت آب خـورد
جـای سقـا بـود خـالی، ای عطش سقای تو

تـاخداداردخدایی تــا جهــان دارد حیـات
می‌درخشــدروی نی روی جهـــان‌آرای تــو

چـون شــودازدرگه لطـف تو«میثم»ناامید
ای امیــدخصـــم برجــودتــوواعطـای تو

🔹@deabelnews
Forwarded From دعبل
#امام_حسین_علیه_السلام
#کلیات_مصائب
#سید_رضا_موید

تا فلک نجات در یم خون بنشست
ارکان هدایت ز غم او بشکست
بر نیزه و در تنور و در بزم شراب
گرددسرسبط مصطفی دست به دست

@deabelnews