ولی از نظر وزنی مشکل ایجاد میشه
وزن شعر هست
فعولن فعولن فعولن فعولن
جویای جمال خوشنویسی
زین به نبود تو را انیسی
این کار شروع در جوانی بنمای اگر که میتوانی
بر گیر تو شیوه ی نکویی استاد حلیم و نیکخویی
در خدمت او زجان و دل کوش از شهد محبتش نما نوش
گر حرمت اوستاد داری
(من علمنی) به جای آری
می کوش به مشق خوشنویسی
تا همچو معلمت نویسی
کن حجله گه دل خود آذین آور تو عروس خط به کابین
هنگام سحر زجای بر خیز درحلقه ی زلف خط در آویز
ازنفخه ی صبح توشه برگیر درمشق سحرمکن توتأخیر
از بهر تو مونس و انیسی بهتر نبود ز خوشنویسی
??????????
فرارسین
هفته خوشنویسی
24 الی 30 مهرماه
گرامی باد
??????????
@amirabbasnasirichannel
علیکم السلام
کامل ذاتا ! نه من ز اهلِ شیدم
آزاد ز ذکر و فکرِ عَمر و زیدم
تا عشقِ تواَم مقیّدِ خود کرده
از دولتِ عشق، فارغ از هر قیدم
توضیحات:
1- «کامل ذاتا» منادی واقع گردیده؛ یعنی: ای حقیقتی که ذاتت کامل است.
2- ترکیب «عمرو و زید» به معنای «فلان و بهمان» است، و از این قبیل است ترکیب های «زید و عمرو»، «زید و بَکر».
شیخ اجل سعدی گوید:
تا زاهدِ عَمرو و بَکر و زیدی
اخلاص طلب مکن که شیدی
3- واژۀ عَمرو را هنگام کتابت مُذیَّل به واو کتابت می کنند تا با عُمَر اشتباه نشود. ولی چون در شعر، خود وزن مانع از این اشتباه است، گاه کاتبان در اشعار واو را نمی نگاشتند؛ مثل همین کاتب در تصویر ارسالی شما.
#آموزش
#نکات_علمی
#عروض
⚜️ اطلاعات به دست آمده از عروض عربی
🔹ما در عروض عربی همانند عروض فارسی، وزن و بحور آن را بدست می آوريم.
🔸ابتدای توضيحاتم نكته ای راجع به بحر عروض بگويم :
🔅«بحر» در اصطلاح در وزن شعر عروض كه به هر مجموعه از وزن های عروضی كه بر اساس نظم مشخصی دسته بندی شده اند، اطلاق ميشود.
❓اما «بحر» در لغت به چه معناست ؟
🔅بحر در لغت : شكافی است فراخ در زمين،
دارای آب بسيار و در اصطلاح عروضی،
عبارت است از كيفيت وزنی يا آهنگی ويژه.
🔹بحر از نظر خليل بن احمد بنيان گذار عروض عرب در گذشته در سال (170هجری قمری)
و پیروان او هشت رکن اصلی دارد.
🔸این ارکان که به زبان سنتی «افاعیل» نامیده میشود عبارتند از :
《مفاعیلن، مستفعلن، فاعلاتن، مفاعلتن، متفاعلن، متفاعلن، فعلولن، فاعلن و مفعولات》
🔹خلیل بن احمد وزن های اصلی شعر عرب را در پنج دایره و پانزده بحر محدود ساخته و پس از او شاگردان اخفش درسده ی سوم، بحر متدارک را بدان اضافه نموده اند که مجموعا شانزده بحر را تشکیل میدهد.
✨ وزن های شعری در دایره ی عروضی عبارتند از :
🔸دایره ی نخست : دارای بحرهای طویل و مدید و بسیط هست.
🔻وزن های این سه بحر
⚡️بحر طویل :
فعولن مفاعیلن فعولن مفاعل
⚡️بحر مدید :
فاعلاتن فاعلن فاعلات
⚡️بحر بسیط :
مستفعلن مستفعلن مستفعل
🔹دایره ی دوم : مؤتلفه، دارای بحرهای وافر و کامل میباشد که
🔻وزن های آنها عبارتند از :
⚡️بحر وافر :
مفاعلتن مفاعلتن فعول
⚡️بحر کامل :
متفاعلن متفاعلن متفاعل
🔸دایره ی سوم : مجتلبه، دارای بحرهای هزج، رجز، رمل
🔻وزن آنها
⚡️بحر هزج :
مفاعیلن مفاعیل
⚡️بحر رجز :
مستفعلن مستفعلن مستفعل
⚡️بحر رمل :
فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
🔹دایره ی چهارم : مشتبهه، دارای بحرهای منسرح، خفیف، مضارع، مقتضب، سریع و مجتث میباشد.
🔻وزن های آنها
⚡️منسرح :
مستفعلن مفعولات مفتعل
⚡️بحر خفیف :
فاعلاتن مستفعلن فاعلات
⚡️بحر مضارع :
مفاعیل فاعلات
⚡️بحر مقتضب :
فاعلات مفتعل
⚡️بحر سریع :
مستفعلن مستفعلن فاعل
⚡️بحر مجتث :
مستفعلن فاعلات
🔸دایره ی پنجم : متفقه، دارای بحرهای متقارب و متدارک
🔻وزن آنها
⚡️بحر متقارب :
فعولن فعولن فعولن فعول
بحر متدارک :
فعلن فعلن فعلن فعل
🔹اما بعدها عروضیان ایرانی دایره های دیگری برای بحرهای ویژه ی فارسی یا بحرهای مشترکی که به گونه ای ویژه و متفاوت با گونه های عربی سروده شده وضع کردند.
اما نکته راجع به بحرها :
🔻اگر افاعیل گفته شده بدون تغییر، تکرار یا ترکیب شوند، بحرهای بدست آمده را "سالم" میگویند.
🔻و اگر تغییراتی یابند آن بحرها را "مزاخف یا زخاف" میگویند.
🔻هر تغییری نامی دارد و هر رکنی بنا به تغییری که میابد، لقبی پیدا میکند.
🔸هر بحری فراخور حال و مقالی است.
چنانکه «بحر متقارب» برای حماسه و تاریخ، «بحر رمل» برای پند و اندرز و «بحر هزج» برای عشق و جوانی و داستان های عاشقانه میباشد
@yortchi_bosjin_pdf
☘☘شعر خوانی شهریار در مدح امام علی (ع)
و متن یک شعر عالی
امیرالمومنین علیه السلام
به اوج می برد امشب مرا هوای شما
که عشق را بنویسم، فقط برای شما
نگاه می کنم این جا به رد پای شما
و می رسم به خدا ، تا خدا، خدای شما
که آفرید شما را زمین هوایی شد
و کعبه کعبه شد و خانه ای خدایی شد
و بال هور و ملک فرش این قدم ها شد
زمین برای حضور تو در تمنا شد
ز اشک شوق ملائک ستاره پیدا شد
و عشق بر تن هفت آسمان هویدا شد
عصای دست نبی بوده ای و دست خدا
تو دستگیر کلیمی، تو دستگیر عصا
شکوه عدل شما را عقیل می داند
نگاه بت شکنت را خلیل می داند
شکاف کعبه شما را دلیل می داند
و شأن وصف تو را جبرئیل میداند
که از زبان خدا بر تو آفرین می گفت
و با صدای بلند خودش چنین می گفت:
رقم زده است خدا عشق را به نام علی
فلک نشسته به حسرت برای گام علی
ملک نشسته دو زانو به احترام علی
«علی امام من است و منم غلام علی»
به لحظه لحظه ی عمرت خدا تبسم داشت
و با صدای شما با نبی تکلم داشت
کرامتی که تو داری الی الابد باشد
همیشه ذکر لبم یا علی مدد باشد
شجاعتی که دلت داشت بی عدد باشد
گواه من سر عمر بن عبدود باشد
☘☘☘
https://t.me/joinchat/AAAAAEOyBh9f
محمدرضا #شجریان، ره،
شب فراق که داند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان #عشق دربند است
بگفتم از غم دل راه بوستان گیرم
کدام سرو به بالای دوست مانند است
پیام من که رساند به یار مهرگسل
که برشکستی و ما را هنوز پیوند است
خیال روی تو بیخ امید بنشاندهست
بلای #عشق تو بنیاد صبر برکندهست
شعر :سعدی
تقدیم به شما مهربانان ویاران همیشگی🌾
🔶 میچینمت به روی عبا تا ببینمت
خواهم اگر به آن قد و بالا ببینمت
باید تو را به وسعت صحرا ببینمت
تکه به تکه جسم تو را جمع کردم و
میچینمت به روی #عبا تا ببینمت
حالا که #نیزه خورده و پهلو گرفتهای
پیغمبرم، به کسوت #زهرا ببینمت
خوبست اینکه حداقل مادر تو نیست
ورنه چگونه در بر #لیلا ببینمت؟
جان کندن مرا به تمسخر گرفتهاند
پیش بساط خندۀ اینها ببینمت
ترسم ز عمه بود بیاید، که آمده
حالا من عمه را ببرم، یا ببینمت؟
تشنه نرفته است ز خون تو دشنهای
باید به نیزهها نگرم تا ببینمت
#شعر #حضرت_علی_اکبر #علی_اکبر
@AsheghaneAhlbeyt
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#سید_رضا_مؤید
یادگار سه امام ای عباس
به حضور تو سلام ای عباس
ای پیمبر به جلال تو گواه
عبد صالح تو و او عبدالله
هر دو در نور عبودیت غرق
هر دو را تاج عبادت بر فرق
تویی آن گل که خدا پرورده
قدرت الله تو را پرورده
دل و بازوی قوی داری تو
مهر و قهر علوی داری تو
ای کرامات ز کاف کرمت
کعبه سنگی ز حریم حرمت
حرم عشق حسینی را در
بر حسین از همه کس عاشق تر
آن مواسات و اخوت که نبود
جز ز پیغمبر و حیدر مشهود،
در حسین و تو به اکمال رسید
که کس آنگونه ندید و نشنید
ای سراپا همه عشق و باور
هست هر دایره را یک محور
به جز از دایرهء عاشورا
که خدا داده سه محور او را
آن سه محور که بود نور دو عین
نیست جز زینب و عباس و حسین
ای فروغ دل و چشم هستی
دستگیر همه با بی دستی
بازوانت چو جدا شد عباس
دست تو دست خدا شد عباس
زان خداوند مدالت بخشید
جای دو دست دو بالت بخشید
لطف جعفر ز کلامت مشهود
حمزه از همزهء نامت مشهود
روز محشر شهدا والایند
بهترین مرتبه را دارایند
گر چه در بحر کرم غوطه ورند
باز بر رتبهء تو غبطه برند
ای جمال کرم آل الله
تکیه گاه حرم آل الله
دُر گفتار علی در گوشت
پرچم کرببلا بر دوشت
همه کار تو شگفت آور بود
لیک سقایی تو دیگر بود
دلت از فاطمیان آگاه ست
رخ تو هاشمیان را ماه ست
ماه ما چهرهء نورانی داشت
اثر سجده به پیشانی داشت
شهد کوثر ز لبش می ریزد
نور عصمت ز رخش می خیزد
که نه معصوم ولی معصوم ست
شب قدرست که نامعلوم ست
گرنه معصوم چرا پنج امام
دست بوسیده از او با اکرام؟
گر نه معصوم چرا دشمن و دوست
همه را شاهدی از عصمت اوست؟
گرنه معصوم چرا رخصت یافت
بهر غسل تن معصوم شتافت؟
همرهی کرد به سرّ و علنش
با حسین از پی غسل حسنش
گرنه معصوم، عزیز زهرا
از چه فرمود شب عاشورا؟،
که برافراز لوایت عباس
جان من باد فدایت عباس
گرنه معصوم چرا پیکر او
پاره پاره بدن بی سر او،
حجت عصر امام سجاد
خود به تنهایی در قبر نهاد
🔹@deabelnews
☘☘شعر خوانی شهریار در مدح امام علی (ع)
و متن یک شعر عالی
امیرالمومنین علیه السلام
به اوج می برد امشب مرا هوای شما
که عشق را بنویسم، فقط برای شما
نگاه می کنم این جا به رد پای شما
و می رسم به خدا ، تا خدا، خدای شما
که آفرید شما را زمین هوایی شد
و کعبه کعبه شد و خانه ای خدایی شد
و بال هور و ملک فرش این قدم ها شد
زمین برای حضور تو در تمنا شد
ز اشک شوق ملائک ستاره پیدا شد
و عشق بر تن هفت آسمان هویدا شد
عصای دست نبی بوده ای و دست خدا
تو دستگیر کلیمی، تو دستگیر عصا
شکوه عدل شما را عقیل می داند
نگاه بت شکنت را خلیل می داند
شکاف کعبه شما را دلیل می داند
و شأن وصف تو را جبرئیل میداند
که از زبان خدا بر تو آفرین می گفت
و با صدای بلند خودش چنین می گفت:
رقم زده است خدا عشق را به نام علی
فلک نشسته به حسرت برای گام علی
ملک نشسته دو زانو به احترام علی
«علی امام من است و منم غلام علی»
به لحظه لحظه ی عمرت خدا تبسم داشت
و با صدای شما با نبی تکلم داشت
کرامتی که تو داری الی الابد باشد
همیشه ذکر لبم یا علی مدد باشد
شجاعتی که دلت داشت بی عدد باشد
گواه من سر عمر بن عبدود باشد
☘☘☘
https://t.me/joinchat/AAAAAEOyBh9f
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#سید_رضا_مؤید
یادگار سه امام ای عباس
به حضور تو سلام ای عباس
ای پیمبر به جلال تو گواه
عبد صالح تو و او عبدالله
هر دو در نور عبودیت غرق
هر دو را تاج عبادت بر فرق
تویی آن گل که خدا پرورده
قدرت الله تو را پرورده
دل و بازوی قوی داری تو
مهر و قهر علوی داری تو
ای کرامات ز کاف کرمت
کعبه سنگی ز حریم حرمت
حرم عشق حسینی را در
بر حسین از همه کس عاشق تر
آن مواسات و اخوت که نبود
جز ز پیغمبر و حیدر مشهود،
در حسین و تو به اکمال رسید
که کس آنگونه ندید و نشنید
ای سراپا همه عشق و باور
هست هر دایره را یک محور
به جز از دایرهء عاشورا
که خدا داده سه محور او را
آن سه محور که بود نور دو عین
نیست جز زینب و عباس و حسین
ای فروغ دل و چشم هستی
دستگیر همه با بی دستی
بازوانت چو جدا شد عباس
دست تو دست خدا شد عباس
زان خداوند مدالت بخشید
جای دو دست دو بالت بخشید
لطف جعفر ز کلامت مشهود
حمزه از همزهء نامت مشهود
روز محشر شهدا والایند
بهترین مرتبه را دارایند
گر چه در بحر کرم غوطه ورند
باز بر رتبهء تو غبطه برند
ای جمال کرم آل الله
تکیه گاه حرم آل الله
دُر گفتار علی در گوشت
پرچم کرببلا بر دوشت
همه کار تو شگفت آور بود
لیک سقایی تو دیگر بود
دلت از فاطمیان آگاه ست
رخ تو هاشمیان را ماه ست
ماه ما چهرهء نورانی داشت
اثر سجده به پیشانی داشت
شهد کوثر ز لبش می ریزد
نور عصمت ز رخش می خیزد
که نه معصوم ولی معصوم ست
شب قدرست که نامعلوم ست
گرنه معصوم چرا پنج امام
دست بوسیده از او با اکرام؟
گر نه معصوم چرا دشمن و دوست
همه را شاهدی از عصمت اوست؟
گرنه معصوم چرا رخصت یافت
بهر غسل تن معصوم شتافت؟
همرهی کرد به سرّ و علنش
با حسین از پی غسل حسنش
گرنه معصوم، عزیز زهرا
از چه فرمود شب عاشورا؟،
که برافراز لوایت عباس
جان من باد فدایت عباس
گرنه معصوم چرا پیکر او
پاره پاره بدن بی سر او،
حجت عصر امام سجاد
خود به تنهایی در قبر نهاد
🔹@deabelnews
#امام_حسین_علیه_السلام
#کلیات_مصائب
#سید_اسماعیل_بلخی
ای کشتهای که اسم تو مشکلگشا هنوز
با قصۀ عجیب تو خلق آشنا هنوز
روید مگر ز خاک تو گلهای پاک عشق
کآرد صبا ز کوی تو بوی وفا هنوز
طی زمان نبرد تورا یاد هیچکس
هر دل جدا ز بهر تو گیرد عزا هنوز
آزادهای که مجمع آزادگان دهر
هرجا شمردهاند تو را مقتدا هنوز
چون پیروی ز عزم تو شد اصل ارتقا
اسم ملل برند از آن ارتقا هنوز
اقوام را قیام تو درس شجاعت ست
جاریست فیض عام تو ای رهنما هنوز
بعدازتو بس شهید به دوران گذشته اند
میدان مشق عشق بوَد کربلا هنوز
سردادی و قبول اسارت نکردهای
زان داستان، نَجُست کسی انتها هنوز
بر آن کسان که پیش تو لب تشنه مردهاند
تا بعد حشر هست ز حق مرحبا هنوز
آب حیات تشنه جگر بر لب فرات
یا رب چه رمزهاست درین ماجرا هنوز
کوتهنظر یزید جُوی هم نبرد سود
جز نام بد نماند از آن ناروا هنوز
زان طفل شیرخوار که بردی به بزم دوست
دارند افتخار همه انبیاء هنوز
مَشکی بهکف، سکینه ز عباس آب خواست
پشت فلک دوتاست از آن التجا هنوز
از سوزش خیام و اسیری اهل بیت
در خلد ماتم ست به خیرالنسا هنوز
زینب چو دید جسم برادر به روی خاک
لرزند کائنات از آن وااَخا هنوز
با اشک و آه گفت که ما عترت خلیل
زین بیش حاضریم به راه رضا هنوز
"بلخی" و همرهان که به زندان کابلند
شوری ز مسلک تو نماید به پا هنوز
🔹@deabelnews
● شعر فایز مازندرانی در مدح و رثای حضرت معصومه
اشاره :
سال روزِ وفات فاطمه معصومه (س) ـ بانوی گرامی و خواهر محترم امام رضا (ع) ـ را گرامی می داریم
نگاه خوانندگان عزیز را به شعری در مدح و رثای این بانو از مرحوم «فایز مازندرانی» از شاعران آیینیِ بزرگ ملّی ما (اهل آبادی مرزبال و آرام گرفته در آستانِ امام زاده محسن آردکلا) فرا می خوانیم.
در مدح [و رثای] حضرت معصومه (س)
(قصیده) (مَفاعِلُن فَعَلاتُن مَفاعِلُن فَعْلُن)
(19 بیت)
مرا [چو] دیده به خاکِ درَت منوّر شد
پیِ نثارِ تو، این عقد، پُر زِ گوهر شد
تَبارَکَ الله، یا بِنتِ موسِیِ الکاظِم
که قُم ز یُمنِ قُدومت ز عرش برتر شد
خوشا که روضه رضوان شده است، خطّة قُم
چه غم که خُلد، ز اَنظارِ ما مُسَتَّر شد
زمینِ قُم ز شرافت شده است رشکِ بهشت
که ذکرِ خُلد به «یا لَیْتَنی» مکرّر شد
ز عصمتِ تو [گواه اند]، مُلک تا مَلَکوت
که اِشتهار به معصومه¬ات ز داور شد
کدام مریم، سر، اندر آستان تو نیست؟
کدام عیسی، بر درگهت نه چاکر شد؟
کدام درد، ز اَنفاسِ تو نیافت شفا؟
کی آمده است، که مأیوس گشت [و] مُضطر شد؟
اگر که حُکم به تکریمِ اُمَّهات نبُود،
بگفتمی که کنیزِ درِ تو هاجر شد
شهانِ خطّة ایران¬زمین عرشِ سریر
که خاک¬روبِ درِشانْ هزار قیصر شد،
در آستانِ جلالِ تو هم¬چو دربانان،
به احترام ز هر سو سِتاده بر در شد
هرآن که خُفت به خاکِ درِ تو از اخلاص
خلاص از همه آشوبِ روزِ محشر شد
ز بس به کوی تو شد ریخته، سر و تن و جان
که قُم چو خانة صورتگران، مصوَّر شد
[گریز:]
پدر تُو راست که بابُ الحوائجش لقب است
امامِ خطّة امکان ز حَیِّ داور شد
برادرِ تو که شَمسِ شُموس [و] بَدرِ نُفوس
شهیدِ زهرِ جفا از عَدویِ کافر شد
هنوز چشم تُو را جانبِ خراسان است
ز بس هوایِ لِقایِ رضات بر سر شد
بنالم از غمِ تو یا ز درد زینبِ زار
که پشتْ خَم ز غمِ مرگ شش برادر شد
حسینْ غریب به کوفه، رضا به توس غریب
رضا ز زهرْ شهید و حسینْ ز خنجر شد
تو کُشته گشتنِ او را، ندیده¬ای از زهر
سرِ حسین به نِی در حضورِ خواهر شد
[چو] گشت مادِحِ تو، فائز از سرِ اخلاص
به مادِحِ تو مَلَک، در فلک ثناگر شد.
منبع :
بیت العزا (دیوان اشعار فائز مازندرانی)،
مقدّمه، تصحیح و تعلیقات: علی ک. (امیر لاله وایی)
(آماده برای چاپ و انتشار).
● شعر فایز مازندرانی در مدح و رثای حضرت معصومه
اشاره :
سال روزِ وفات فاطمه معصومه (س) ـ بانوی گرامی و خواهر محترم امام رضا (ع) ـ را گرامی می داریم
نگاه خوانندگان عزیز را به شعری در مدح و رثای این بانو از مرحوم «فایز مازندرانی» از شاعران آیینیِ بزرگ ملّی ما (اهل آبادی مرزبال و آرام گرفته در آستانِ امام زاده محسن آردکلا) فرا می خوانیم.
در مدح [و رثای] حضرت معصومه (س)
(قصیده) (مَفاعِلُن فَعَلاتُن مَفاعِلُن فَعْلُن)
(19 بیت)
مرا [چو] دیده به خاکِ درَت منوّر شد
پیِ نثارِ تو، این عقد، پُر زِ گوهر شد
تَبارَکَ الله، یا بِنتِ موسِیِ الکاظِم
که قُم ز یُمنِ قُدومت ز عرش برتر شد
خوشا که روضه رضوان شده است، خطّة قُم
چه غم که خُلد، ز اَنظارِ ما مُسَتَّر شد
زمینِ قُم ز شرافت شده است رشکِ بهشت
که ذکرِ خُلد به «یا لَیْتَنی» مکرّر شد
ز عصمتِ تو [گواه اند]، مُلک تا مَلَکوت
که اِشتهار به معصومه¬ات ز داور شد
کدام مریم، سر، اندر آستان تو نیست؟
کدام عیسی، بر درگهت نه چاکر شد؟
کدام درد، ز اَنفاسِ تو نیافت شفا؟
کی آمده است، که مأیوس گشت [و] مُضطر شد؟
اگر که حُکم به تکریمِ اُمَّهات نبُود،
بگفتمی که کنیزِ درِ تو هاجر شد
شهانِ خطّة ایران¬زمین عرشِ سریر
که خاک¬روبِ درِشانْ هزار قیصر شد،
در آستانِ جلالِ تو هم¬چو دربانان،
به احترام ز هر سو سِتاده بر در شد
هرآن که خُفت به خاکِ درِ تو از اخلاص
خلاص از همه آشوبِ روزِ محشر شد
ز بس به کوی تو شد ریخته، سر و تن و جان
که قُم چو خانة صورتگران، مصوَّر شد
[گریز:]
پدر تُو راست که بابُ الحوائجش لقب است
امامِ خطّة امکان ز حَیِّ داور شد
برادرِ تو که شَمسِ شُموس [و] بَدرِ نُفوس
شهیدِ زهرِ جفا از عَدویِ کافر شد
هنوز چشم تُو را جانبِ خراسان است
ز بس هوایِ لِقایِ رضات بر سر شد
بنالم از غمِ تو یا ز درد زینبِ زار
که پشتْ خَم ز غمِ مرگ شش برادر شد
حسینْ غریب به کوفه، رضا به توس غریب
رضا ز زهرْ شهید و حسینْ ز خنجر شد
تو کُشته گشتنِ او را، ندیده¬ای از زهر
سرِ حسین به نِی در حضورِ خواهر شد
[چو] گشت مادِحِ تو، فائز از سرِ اخلاص
به مادِحِ تو مَلَک، در فلک ثناگر شد.
منبع :
بیت العزا (دیوان اشعار فائز مازندرانی)،
مقدّمه، تصحیح و تعلیقات: علی ک. (امیر لاله وایی)
(آماده برای چاپ و انتشار).
#امام_حسن
قلم به دست شدم تا كه از شما بنويسم
ولى بگو چه نويسم؟تو را كجا بنويسم؟
قلم به صفحه ى دل ميزنم به لطف تو و
از اقتدار بلندت به كبريا بنويسم
هنوز پرچم تو بين أولياء بالاست
من از مقام شما بين أنبياء بنويسم
به جان حضرت زهرا كه جات پيش خداست
تورا به عرش نويسم؟كجا تورا بنويسم؟
تو آسمان اباالفضل و آفتاب حسينى
به خط نستعليق اين وقار را بنويسم
غريب بودن اين طايفه يقين إرث است
كنار اسم تو بايد رضا رضا بنويسم
ولى به جان خودت غربت تو بى همتاست
ز پاره هاى جگر نه!ز كوچه ها بنويسم
از آن دمى كه تو بودى و مادرت بود و
از أزدحام و از آن مردِ بى حيا بنويسم
قلم به دست من انگار بيد مجنون است
نخواست تا كه از آن ضرب بى هوا بنويسم
نخواست تا كه از آن بغض در گلو گويم
نخواست تا ز غلاف و ز ضرب پا بنويسم
نخواست تا بنويسم كه راه را گم كرد
نخواست تا كه از آن گوشواره ها بنويسم
همين بس است بگويم حسين بى سر شد
نبود قسمت من تا ز بوريا بنويسم
آرمان صائمى
@deabelnews
تو را اى امام زمان دوست دارم
چو جان بلكه بهتر زجان دوست دارم
من اندر جهان جز وصالت نخواهم
بدين آرزو اين جهان دوست دارم
به عشق تو شورى بود زندگى را
من اين زندگانى بدان دوست دارم
نهادم سر صدق برآستانت
كه من خاك آن آستان دوست دارم
تو در باغ دين، همچو سرو روانى
من آن باغ و سروِ روان دوست دارم
چه در پرده باشى، چه رخ راگشائى
تو را من به سرّ و عيان دوست دارم
ز تو هر چه برمن رسد قهر يالطف
رضايم، هم اين و هم آن دوست دارم
خوشا روز وصلت كه در دور ايّام
به از هر زمان آن زمان دوست دارم
مرا جز تو محبوب ديگر نباشد
كه تنها تو را زين ميان دوست دارم
بجز راه تو راه ديگر نرفتم
من اين راه از رهروان دوست دارم
بيا از قيامت جهان را جوان كن
كه من آن جهان جوان دوست دارم
بيا عدل حقا كه از بسط عدلت
منظم كران تا كران دوست دارم
نه تنها تو هركس كه دلدادۀ توست
هم او را چو روح روان دوست دارم
بهر جا ببينم كه از تو نشانى است
منِ بى نشان آن نشان دوست دارم
به مهر شما، ره دهندم به جنّت
كه من آن بهشت و جنان دوست دارم
من از سفره نعمت بيكرانت
بهر حال امن و امان دوست دارم
(على) را به حبّ شما افتخار است
به جان، من شما خاندان دوست دارم
🔱🔱🔱
یاد ِ تو می وزد ولی... بی خبرم ز جای تو
کز همه سوی می رسد... نکهت ِ آشنای تو
" عمر منی " به مختصر، چون که ز من نبود اثر
زنده نمی شدم اگر... از دم ِ جان فزای تو
گرچه تو دوری از برم... همره ِ خویش می برم
شب همه شب به بسترم، یاد تو را به جای تو
با تو به اوج می رسد... معنی دوست داشتن
سوی کمال می رود... عشق به اقتفای تو
خواجه که وام می دهد، لطف تمام می دهد
حسن ختام می دهد... شعر مرا برای تو:
" خاک درت بهشت ِ من، مِهر رُخت سرشت من
عشق ِ تو سرنوشت من... راحت ِ من، رضای تو "
#حسین_منزوی
🦋 https://t.me/Asefchannel
قصیده مهدویه ابتکاری از دیوان #واصل_دزفولی
این قصیده سروده شاعر توانای دزفولی در قرن چهاردهم است که از دیوان او چاپ کلیشه ای سال 1330 به خط ملا عبدالحسین حکاک متخلص به عارف نقل می شود.
این دیوان شامل نصایح و مدایح و مراثی خاصّه منقبت حضرت ولّی عصر علیه السلام است. در احوال واصل آمده که او به جهت شدت اشتیاق به امام عصر، فرزندان خود را به منتظر و مشتاق نام نهاده بود. لذا اشعار مدح آن حضرت در دیوان او فراوان است.
در پایان نسخه چاپی آمده است:
تمت بعون الله و منه دیوان قصاید و مراثی شاعر شیوا سخن بدرالعرفا فخر الشعرا جناب آقا ملا محمد جواد دزفولی المتخلص به واصل وفقه الله تعالی فی یوم الاربعا ثانی من شهر شعبان المعظم من شهور سنه هزار و سیصد و سی هجری بید الاقل ملا عبدالحسین حکاک المتخلص بعارف سنه ۱۳۳۰
🔸️ از قاطبه خواننده گان و مطالعه کننده گان التماس دعا داریم کاتب و بانی و ناظم هر که خواند دعا طمع داریم زانکه ما بنده گنه کاریم
امید که خداوند عالم جل شانه و حضرات ائمه و معصومین سلام الله علیهم اجمعین خدمات این چاکران را بعون الطاف قبول فرمایند اللهم آمین.
متن قصیده چنین است:
💠 در مدح حجه الله فی الارضین صاحب العصر و الزمان عجل الله فرجه
🔺️ ای که تو را نیست ز من در حجاب
اجتنب یجتنب اجتناب
🔺️ وی که مرا هست به تو در غیاب
اقترب یقترب اقتراب
🔺️ من ز تو خواهنده به قصد نجات
اِلتَفَتَ یَلتَفِتُ اِلتِفات
🔺️ تو به من آرنده به عزم ثبات
اِنتَقَبَ یَنتَقِبُ اِنتقاب
🔺️ عشق تو را شیوه دم انتقال
اِتَصَلَ یَتَصِلُ اِتِصال
🔺️ مهر تو را پیشه گه انفصال
اِنجَذَبَ یَنجَذِبُ اِنجِذاب
🔺️ چند مرا باشد از این روزگار
اِنقَلَبَ یَنقَلِبُ اِنقِلاب
🔺️ بهر ثنا بایدم ای مقتدا
اِبتَدءَ یَبتَدءُ اِبتِداء
🔺️ بهر مُنا شایدم از اقتداء
اطّلب یطلب اطّلاب
🔺️ ای که خدا داده تو را ز اوصیا
اِرّتَقَئَ یَرتَقِئُ اِرتِقا
🔺️ در دو سرا کرده تو را ز اولیا
اِنتَخَبَ یَنتَخِبُ اِنتِخاب
🔺️ #مهدی خلقی و تو را اقتدار
اِشتَهَرَ یَشتَهِرُ اِشتِهار
🔺️ فیض تو را هست به لیل و نهار
اِنشَعَبَ یَنشَعِبُ اِنشِعاب
🔺️ لطف تو را کی بود از امتداد
اعتدد یعتدد اعتداد
🔺️ جود تو را کی بود از ازدیاد
احتسب یحتسب احتساب
🔺️ یا ولی الله نماند از نفاق
اتفق یتفق اتفاق
🔺️ بی خبران راست به عصیان خلاق
ارتکب یرتکب ارتکاب
🔺️ بی تو میان حکما ز انحراف
اختلف یختلف اختلاف
🔺️ با تو میان عرفا ز اعتراف
انتسب ینتسب انتساب
🔺️ اهل بلا را زغیابت به جان
امتحن یمتحن امتحان
🔺️ اهل ولا را به ظهورت عیان
ارتغب یرتغب ارتغاب
🔺️ جن و بشر را به تو صبح و مساء
التجاء یلتجئُ التجاء
🔺️ شمس و قمر را ز تو نور و ضیاء
اکتسب یکتسب اکتساب
🔺️ خلق جهان را ز تو در اجتماع
انتفع ینتفع انتفاع
🔺️ منتظران را به تو از انطباع
ارتقب یرتقب ارتقاب
🔺️ در خصما افکنی از اعتراض
انقرض ینقرض انقراض
🔺️ بهر خدا چون کند از انتهاض
احترب یحترب احتراب
🔺️ در صف عدوان فتد از انتقام
انهزم ینهزم انهزام
🔺️ در در دل بدخواه رسد از حسام
التهب یلتهب التهاب
🔺️ در عقلا با حضرت ز انتهاج
ابتهج یبتهج ابتهاج
🔺️ در جهلا با غضبت ز احتجاج
اضطرب یضطرب اضطراب
🔺️ بهره اعدای تو در روزگار
انزجر ینزجر انزجار
🔺️ قسمت احباب تو در روز بار
اطّرب یطّرب اطّراب
🔺️ خود نکند واصل از این سوز ساز
احترز یحترز احتراز
🔺️ تا که رخت راست ز چشم نیاز
احتجب یحتجب احتجاب
🔺️ بهر #حسین جد تو جان را ملال
اشتغل یشتغل اشتغال
🔺️ متصل از مرثیه ما راست حال
انتحب ینتحب انتحاب
🔺️ خیمه و خرگاهش به ارض عراق
احترق یحترق احتراق
🔺️ دولت و اموالش ز اهل شقاق
انتهب ینتهب انتهاب
🌲
اگر آن شاه دینپرور نوازد خاطر ما را
به تشریف قدومش خوش برافشانیم جانها را
ز مهر ناتمام ما، جناب اوست مستغنی
«به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را؟»
من از آن نور روز افزون که #مهدی داشت دانستم
که مدتها شود غائب، نتابد رایگان ما را
.حدیث شوق از ان شه گوی و سر غیبتش کم جوی
«که کس نگشوید و نگشاید به حکمت این معما را»
به یک غارت که آوردند خیل لشکر شوقش
«چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را»
برون از بهر نظم دین! که در پای تو افشاند
زمین دُرهای دریا را، «فلک عقد ثریا را»
ز قول اهل دعوی تلخکامم «فیض»! کی باشد
که #مهدی در حدیث آرد «لب لعل شکرخا را»؟
#فیضکاشانی
نیمه شعبان مبارک! 🍃🌺
🌲
------------------
@bagh_saeb
.✅🖤🍀🌺🍀✿🍀🌺🍀❣
🌸✿ "اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِ اللهِ" ✿🌸
✦•┈┈┈•✦
🕊علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا
بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که میتواند که بسر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را
«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنائی بنوازد آشنا را»
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا
"استاد شهریار🕊
"روز شعر و ادب پارسی گرامیباد"
┅┅✿💖🌷💖✿┅┅
حکیمی سخندان ادیب هنرور
که بر شاعران بود باب تو آخر
تو آن شاعر نکته دانی که باشد
دماغم ز اشعار لغزت معطر
تو آن خوشنویسی که از زیبا
وثاقم ز خط خوشت شد منور
فرستم لباسی ز بهر ........
ز شرط محبت به شرط مقرر
مبارک تو را باد این .........
فرستم بپوشی به فخر و مکرر
سلام علیکم
وزنِ مصرع باید مَفاعیلُن مَفاعیلُن مَفاعیل و یا مَفاعیلُن مَفاعیلُن فَعولُن باشد.
اگر مصراع نخست را به قرائت کاملِ کلمه ی مبارکِ الله بخوانیم یعنی /allaah/ (اَل- لاه)، وزن دچار اشکال و هجای اضافی می شود. لذا باید به قصر خوانده شود یعنی /allah/ (اَل- لَه).
مصرعِ دوم اگر قرار باشد به عنوانِ جمله ای عربی خوانده شود و همان وزن یعنی مَفاعیلُن مَفاعیلُن فعولُن رعایت شود به ناچار باید این گونه خوانده شود: رجالُن قایِلُن صِدقِ الکلامِ (به دلیلِ عدم دسترسی به علامات رفع و نصب و جر و برای سهولتِ خواندنِ کلمات، تلفظشان به حروف نوشته شد). به نظر می رسد از حیث عربی دچار اشکال و مغلوط می شود.
همین مصراع (یعنی دوم) اگر به عنوان جمله ای فارسی خوانده شود (یعنی رجالِ قایلِ صدق الکلام)، به دلیلِ فارسی بودن و عدم جوازِ مکسور خواندنِ میم در کلام، یک هجا کم خواهد آورد یعنی خواهد شد: مَفاعیلُن مَفاعیلُن فعول.
اگر جمله ی بعدی یعنی "خدا رحمت کند بر جمله خواص" را به عنوان جمله ی نثر در نظر بگیریم ایرادی نخواهد داشت ولی اگر به عنوان مصرعی از همین شعر در نظر بگیریم به ناچار باید واو در خواص را مشدد بخوانیم (یعنی خدا رحمت کند بر جمله خَوّاص) تا وزنِ شعر درست شود. بدیهی است این خوانش اگر چه وزن را درست می کند اما غیر قابل قبول است.
مصراع چهارم هم (البته اگر واقعا منظور آن بوده باشد که این جمله هم به مثابه یک مصراع تلقی شود) در صورتی که طفیل به صورت طفیلی خوانده شود موزون به وزنِ مَفاعیلُن مَفاعیلُن فعولُن خواهد بود و الا فلا.
🌷
الكتب والمواضيع والآراء فيها لا تعبر عن رأي الموقع
تنبيه: جميع المحتويات والكتب في هذا الموقع جمعت من القنوات والمجموعات بواسطة بوتات في تطبيق تلغرام (برنامج Telegram) تلقائيا، فإذا شاهدت مادة مخالفة للعرف أو لقوانين النشر وحقوق المؤلفين فالرجاء إرسال المادة عبر هذا الإيميل حتى يحذف فورا:
alkhazanah.com@gmail.com
All contents and books on this website are collected from Telegram channels and groups by bots automatically. if you detect a post that is culturally inappropriate or violates publishing law or copyright, please send the permanent link of the post to the email below so the message will be deleted immediately:
alkhazanah.com@gmail.com